طی چند سال گذشته همزمان با حساس شدن افکار عمومی به حفظ گونههای در خطر بومی ایران، از جمله یوزپلنگ آسیایی، توجه بسیاری از فعالان محیطزیست و برنامهریزان حفاظت از حیات وحش را به معضل افزایش شدید جمعیت حیوانات اهلی و تجاوز این پستانداران به حریم زندگی گونههای وحشی جلب کرده است. این یادداشت سعی میکند با بهرهگیری از آمار موجود در رابطه با تخریب صورت گرفته از سوی این موجودات و منطبق ساختن آن با مراکز جمعیتی و بومزیستها، در ابتدا تصویری از بغرنج بودن این معضل بهدست دهد و سپس، با بهرهگیری از تجربههای جهانی در حفاظت از تنوع زیستی و کنترل جمعیت حیوانات ولگرد راهحلهای ممکن را بررسی کند. آمارها و برآوردهای قید شده در این یادداشت محافظهکارانه بوده و لطمات حقیقی وارد شده به محیطزیست طبیعی ایران به احتمال زیاد بسیار بیشتر از مقادیر ذکر شده است. تمرکز این یادداشت بر روی سگ و گربههای ولگرد در فلات مرکزی ایران است.
👈🏽 این نوشته یک نظر است. زمانه به دلیل اهمیت موضوع، از بحثهای دقیق کارشناسی در این باره و دیگر نظرگاهها استقبال میکند.
سگها در حدود ۳۰ هزار سال پیش از گرگها جدا شدند و با زندگی در کنار انسانهای شکارچی-گردآورنده (hunter-gatherer)، تغذیه از قِبلشان، و در مقابل، حفاظت از آنها در مقابل حیوانات وحشی، به مرور به همراه بشر مبدل شدند.
چند هزار سال بعد و پس از انقلاب نئولیتیک (یا تشکیل جمعیتهای انسانی بر پایه کشاورزی)، گربهها با نزدیک شدن به مزارع و دفع پستانداران جونده ای که آفت قلات به حساب می آیند، با انسانها خو گرفتند.
این فرآیند به تغییرات ژنتیکی در این پستانداران انجامید. به عنوان مثال، در اطراف چشمهای سگها عضلاتی گسترش پیدا کردند که با تغییر حالت چشمها بتوانند احساس کودکمانندی را به انسانها منتقل کنند [۱]. با ترکیب حس همدلی میان انسان و این موجودات و زندگی مدرن شهری، تمایل به نگهداری آنها در این محیطها ــ جایی که کارکرد ذاتی و اولیه خود را از دست داده بودند ــ افزایش یافت.
اما با تمرکز جمعیت در شهرها و گسترش ابتلای به بیماریهایی که از طریق سگها و گربهها منتقل میشدند، این حیوانات اهلی به حاشیه شهرها رانده شدند و یا کاملاً از این محیطها حذف شدند. بخشی از این پستانداران با زندگی در حوالی مکانهای دفع پسماند و تغذیه از آنها کلونیهای بزرگی تشکیل دادند.
مشکل محیطزیستی اما از آنجایی شروع شد که دستهای از این پستانداران (در فلات ایران بهخصوص سگها) با جدا شدن از کلونیها وارد حیات وحش شده و با محدود کردن منابع غذایی برای سایر گوشتخواران، انتقال بیماریها، برهمزدن تعادل اکولوژیک، جفتگیری بین گونهای و مهمتر از آن با حمله و کشتن حیوانات وحشی، گونههای بسیاری را منقرض کردند یا به سمت انقراض سوق دادند.
سگهای ولگرد و یا فرال زندگی حدود ۲۰۰ گونه را در نقاط مختلف جهان تهدید میکنند که در این میان ۱۸۰ گونه در طبقهبندی به شدت در خطر تا آسیبپذیر اتحادیه بینالمللی حفاظت از طبیعت (IUCN) قرار دارند. بیش از نیمی از این گونههای تحت تهدید را پستانداران تشکیل میدهند.
در مورد گربهها، تحقیقات در ایالات متحده تعداد پرندههایی که توسط گربهها در سال کشته میشوند را بین ۱,۴ تا ۲,۸ میلیارد تخمین میزنند. طبق پژوهشها، هر گربه خانگی در سال بین یک تا ۳۴ پرنده را شکار میکنند. این عدد در مورد گربههاییست که صاحب مشخص دارند و از غذای خانگی تغذیه میشوند و نرخ شکار برای گربه های بدون صاحب و فرال (Feral Cats) بسیار بیش از این است.
از سوی دیگر، سگ ها و گربه های ولگرد و بدون صاحب عمدتا از گرسنگی و بیماری رنج می برند و خطر سوتغذیه و کمبود آب بدن حیات آنها را تهدید می کند. لاغری پاتولوژیک در بخش بزرگی از آنها (به دلیل کمیت و کیفیت پایین تغذیه)، آنها را مستعد ابتلا به بیماریهای جدی و رنج دو چندان می کند. به همه این دشواری ها، باید ریسک تصادفات جاده ای، سواستفاده و حیوان آزاری توسط مردم محلی و روش های غیرانسانی کنترل جمعیت را افزود.
نبود مدیریت درست دفع پسماندهای انسانی و گسترش به شدت خطرناک تغذیه حیوانات اهلی ولگرد توسط انسانها، به افزایش شدید جمعیت آنها در مراکز جمعیتی ایران طی سالهای اخیر انجامیده است. در نبود آمار قابل اتکا از جمعیت سگ و گربه های ولگرد در ایران، در محافظهکارانه ترین حالت، تعداد سگ ها بین ۱,۲ تا ۳,۶ میلیون و گربه ها ۱ تا ۲,۱ میلیون تخمین زده می شود.
اگر افزایش نرخ حیوان گزیدگی در طول دهه گذشته را در ارتباط مستقیم با جمعیت سگ و گربه قلمداد کنیم، برآورد می شود که سالانه بیش از شش درصد به تعداد این حیوانات اهلی افزوده می شود. طی دهه گذشته، با وجود بهبود درصد تفکیک زباله شهری و روش های دفع و دفن آن، گسترش غذارسانی شهروندان به حیوانات اهلی ولگرد موجب انفجار جمعیتی سگها و گربهها در کانون های شهری (گربه) و حاشیه شهری (سگ) شده است.
در صورت پذیرفتن مسئولیت نگهداری از حیوانات اهلی و محدود کردن حرکت آزاد آنها، حضور آنها حتی در مناطق پرتراکم جمعیتی، تقریبا بدون هیچگونه آسیب زیستمحیطی امکان پذیر است. علاوه بر این کارکردهای روان-درمانی همنشینی با حیوانات اهلی در بهبود مهارت های اجتماعی و یا تقلیل بخشیدن آسیب هایی همچون اضطراب و استرس، به صورت علمی ثابت شده و نشان داده شده است که این همزیستی میتواند هم برای انسان و هم برای حیوانات بسیار مفید واقع شود.
چندین مطالعه نشان داده اند که غذا دادن به حیوانات و نوازش آنها موجب کاهش فشار خون و ترشح هورمون هایی می شوند که حس رضایت و شعف را در ما ایجاد می کنند[۲].
اما در سوی دیگر این ماجرا، تغذیه حیوانات اهلی بدون صاحب و یا نگهداری بدون محدود کردن دایره جابجایی آنها موجب تخریب شدید محیط زیست طبیعی و زیستگاه های حیات وحش می شود. در دسترس بودن غذا برای حیوانات (چه اهلی و چه وحشی و حتی انسان ها) موجب فعال شدن انگیزه تولید مثل می شود. این بدین معنی است که گسترش منابع تغذیه، موجب افزایش جمعیت و رنج مستمر حیوانات ولگرد اهلی در نسلهای متوالی خواهد شد.
آنچه باید مورد توجه قرار بگیرد اینست که غریزه شکار و تسلط بر قلمرو در حیوانات، با امنیت غذایی زایل نمیشود. در واقع شکار پرندگان برای گربه ها، یا پستانداران جونده برای سگ ها، لزوما با هدف تامین غذا انجام نمی شود. گرچه بخش عمده ای از حیوانان اهلی ولگرد در نزدیکی مراکز جمعیتی انسانی زندگی می کنند، دسته های بزرگی از آنها (عمدتا نر های جوانی که از گروه خود رانده شده اند) وارد مراتع، جنگل ها و محیط زندگی حیوانات وحشی می شوند و به شدت منابع غذایی حیات وحش را محدود می کنند.
موارد بسیاری از حمله گروه های سگ ولگرد به پستانداران بزرگ به شدت در خطر انقراض در ایران گزارش شده است. در دهه گذشته حمله منجر به مرگ سگ های ولگرد به خزندگان، گاوسانان وحشی، گرازها، گربه سانان کوچک (گربه پالاس و سیاه گوش) و حتی گربه سانان بزرگ مانند پلنگ و یوزپلنگ گزارش شده است. اگر آمار تقریبی هفتاد قلاده یوزپلنگ آسیایی باقیمانده در فلات ایران را با تعداد حدود ۳۰۰,۰۰۰ قلادهای سگهای ولگرد در شرق تهران (حوالی پارکهای ملی خجیر و سرخه حصار) مقایسه کنیم، شاید تصور بهتری از مشکل شکل بگیرد.
در بخش عمده ای از آنچه به اصطلاح دنیای توسعهیافته می نامیم، طی قرون ۱۸ و ۱۹ به واسطه موج های همه گیری بیماری های واگیردار مشترک، جمعیت سگ ها و گربه های ولگرد کاملا کنترل شد و عملا حیوان اهلی بدون صاحب از تمام محیط های شهری و طبیعی حذف شد. به این دلیل، مقایسه موقعیت اکولوژیک ایران و این کشورها و احیانا بهره گیری از تجربه های عینا مشابه در میان گزینه ها نیست. با این وجود برای مدیریت مقطعی، و همچنین پرهیز ازهدررفتن زمان و منابع به پای تجربه های ناموفق (همچون نمونه ترکیه در رهاسازی سگ ها در مناطق جنگلی حاشیه شهرها) میتوان از تجربیات موجود درس گرفت و برای یافتن راه حلی کارآمد، اخلاقی و متناسب با منابعِ در دسترس کوشید.
کنترل جمعیت چند میلیونی سگهای ولگرد در گستره عظیم جغرافیایی ایران (که شامل مناطق کوهستانی و صعب العبور نیز هست) کار بسیار پیچیده است و نیازمند برنامه ریزی در مقاطع کوتاه مدت تا بلند مدت است. باید به خاطر داشت که هیچ روش واحدی برای کنترل جمعیت حیوانات اهلی ولگرد به تنهایی نمی تواند موثر باشد. در واقع ترکیبی از روش ها در مقیاس های زمانی و مکانی متفاوت می بایست اعمال شوند، تا شاید بتوان یک قدم در این مسیر پیشرفت داشت.
مهمترین و اولین گام در این مسیر ساماندهی به شبکه تفکیک، جمع آوری، و دفن پسماند و از دسترس خارج کردن کانون های تغذیه و تجمع حیوانات اهلی ولگرد است. گرچه این کار برای شهرها و روستاهای کوچک نسبتا به سرعت قابل انجام است، مکان یابی مراکز دفن، ایمن کردن محدوده آنها و ساخت تاسیساتی که مانع از انتشار آلودگی شود، برای کلان شهرهایی چون تهران، می تواند زمانبر باشد.
در گام دوم، برای مناطقی با تراکم جمعیت کم تا متوسط، زنده گیری و محدود کردن مکانی سگ ها و یا گربه ها در پناهگاه ها، همراه با واکسیناسیون، عقیم سازی و معرفی به متقاضیان سرپرستی، میتواند بسیار موثر باشد.
با وجود این، آنچه در بخش بزرگی از پناهگاه های حیوانات در ایران اجرا میشود، با اصول اخلاقی رفتار با حیوانات بسیار فاصله دارد. در اغلب این پناهگاه ها، تعداد بسیار زیادی حیوان بالغ، توله، سالمند و یا دچار معلولیت در فضاهای کوچک با هم نگهداری می شوند. در این فضاها به علت عدم وجود فضای حرکت کافی، درگیری و تنش هر روزه میان حیوانات وجود دارد. در بخش بزرگی از این مراکز نگهداری برای سگها، سگ های ضعیف، معلول یا پیر توسط جوانان دائماً آزار و در مواردی کشته و مثله می شوند، و یا در بهترین حالت به غذای کافی دسترسی ندارند. در این فضاها، سگ های بسیاری به علت ممکن نبودن جابجایی، رابطه اجتماعی و استراحت، ازمشکلات رفتاری و روانی رنج خواهند برد.
علاوه بر این، پژوهشها بر روی روش های عقیم و رها سازی نشان داده است که برای کارآمد بودن، این روش ها باید در زمان بسیار کوتاه (طی یک چرخه تولید مثل) بخش بزرگی (حداقل ۷۰ درصد) از حیوانات اهلی عقیم شوند [۳] و در غیر این صورت ممکنست بیفایده و یا حتی دارای اثر معکوس باشند.
با همه این تفاسیر، روشهای اینچنینی در کانون های کوچک و متوسط (با جمعیت چند صد قلاده) و در صورت وجود منابع کافی قابل اجراست و اجرای این پروژهها در مقیاس کلان، برای مراکز جمعیت بزرگ و با گستره جغرافیایی بزرگ، عملاً غیر ممکن است.
در گام سوم، به عنوان روش نهایی و در شرایط ویژه، می بایست شرایط مرگ آسان برای حیوانات بدون صاحب و ولگرد (خصوصاْ آن دسته از حیواناتی که وارد مناطق حفاظت شده و تحت خطر شده اند) را تدوین و اجرا کرد. این کار، در شرایط مشخص، تقریباْ در تمام کشورهای جهان، بر اساس دستورالعمل های مدون و توسط افراد مشخصی انجام می شود. به صورت میانگین در ایالات متحده آمریکا، از هر سه سگ که به پناهگاه ها سپرده می شوند، فقط یکی شانس پیدا کردن سرپرست را دارد و بقیه اتانازی می شوند [۴]. در دامپزشکی اتانازی یک عمل بالینی (Clinical) به حساب می آید، و در مواردی که زندگی حیوان از حداقل کیفیت لازم برخوردار نبوده و در وضعیت فعلی گزینه جایگزینی وجود ندارد، انجام می شود. انجام عمل اتانازی یک حیوان، عمدتا توسط دامپزشک یا تکنسین اتانازی صورت می پذیرد، و صرفاً در موارد خاص پلیس (یا سایر پرسنل دولتی) نیز ممکنست این کار را انجام دهند. براساس تعریف انجمن آمریکایی دامپزشکی (AVMA) برای مرگ بدون درد حیوانات باید از روشی استفاده کرد که به سرعت باعث از دست رفتن هشیاری و به دنبال آن ایست قلبی و تنفسی بشود [۵]. با تمام این توضیحات، باید همیشه به یاد داشت که استفاده از اتانازی برای حیوانات ولگرد، کماکان یک دوراهی اخلاقی مورد بحث است. مردم، مسئولان شهری و کسانی که اتانازی را انجام می دهند باید آگاه باشند که این کار صرفاً «بخشی» از راهبرد مقابله با افزایش جمعیت حیوانات اهلی ولگرد است. اتانازی حیوانات «علت» افزایش جمعیت را از بین نمی برد و باید به عنوان راهکار نهایی و به شکل محدود انجام شود.
نظرات و دیدگاه های متفاوت و در بعضی موارد متضادی در چگونگی تعامل با حیوانات اهلی ولگرد وجود دارد. در غیاب سیاستگذاریهای متناسب با پایداری زیست محیطی و همچنین نقص در اعمال قوانین حافظ منابع طبیعی و حیات وحش، شهروندان میتوانند و شاید میبایست وظیفه حفظ تنوع زیستی، خصوصا گونه های اندمیک و در خطر انقراض را بر عهده بگیرند.
این گونهها هزاران سال در فلات ایران و ارتفاعات البرز و زاگرس در رقابت با یکدیگر و در تعادل با منابع طبیعی به زندگی خود ادامه داده اند و امروز حیاتشان در وضعیت بسیار شکننده ای قرار دارد. با ادامه روند فعلی در طول چند دهه حیات وحش ایران به تسخیر حیوانات اهلی ولگرد در خواهد آمد و این ساکنین هزاران ساله از بین خواهند رفت.
مسئولیت فراموش شده قانونگذاران در این میان، تدوین قوانین بازدارنده و اعمال آنها، در موارد مشخص (همچون جریمه برای غذارسانی، نگهداری بدون قلاده در مراتع، و خشونت علیه حیوانات) است. با همه این اوصاف، هرگونه تصمیم گیری در این موارد تغییر فرهنگ رفتاری در مواجه با حیوانات اهلی نیازمند گفتگو و اندرکنش پویا میان شهروندان، متخصصان و حامیان حیوانات است.
منابع:
[1] Kaminskey et al. (2019), “Evolution of facial muscle anatomy in dogs”, PNAS
[2] Psychosocial and Psychophysiological Effects of Human-Animal Interactions: The Possible Role of Oxytocin
[3]Seraiah et al. (2021), “Free-ranging domestic cat abundance and sterilization percentage following five years of a trap–neuter–return program”, Wildlife Biology 2021 (1), 2021
[4] “Pets by the Numbers,” The Humane Society of the United States
[5] AVMA Guidelines for Euthanasia of Animals (2020)
همه جا پر شده از سگ.
در شهر کوچ ما در یک ماه نزدیک به 70 نفر به اورژانس مراجعه کردن به خاطر گاز گرفته شدن توسط سگها.
مردم بدبخت دیگه با خیال راحت نمیتونن طبیعت برن یا قدم بزنن.
salam / 14 May 2021
فرض کنیم تمام آمار ارائه شده صحیح باشد، فرض کنیم پیامدهای مطرح شده ناشی از افزایش جمعیت حیوانات بی خانمان صحیح باشد، اما اگر در زمینه جمعیت شناسی، بهداشت، و سایر مقولات مربوط به حوزه حیات انسان بود آیا چنین بی محابا از «یوتانایز» و حذف فیزیکی صحبتی به میان می آمد؟ چرا در مورد حیوانات به سادگی از این نگرش استفاده می کنیم؟ پاسخ ساده است: گونه گرایی نهادینه شده در تفکر و عملکرد فردی و اجتماعی. موضوعات مطرح شده در این مقاله هر اندازه هم که جدی و واقعی باشند مجوزی برای نادیده گرفتن شخصیت و حق حیوان نیست، نه به این مفهوم که تأییدی باشد بر ادامه زاد و ولد و تکثیر جمعیت آن ها، بلکه تجدید نظر در بینش گونه گرایانه و ضد اخلاقی حاکم بر انسان محوری تفکراتمان. گرسنگی دادن به حیوانات به منظور کشتن و یا یوتانایز آنان تحت عنوان مرگ آرام اعمالی به شدت غیرانسانی هستند حتی اگر نتایج عملی مثبتی در جهت اهداف به اصطلاح محیط زیستی ما داشته باشند. تصور همین نتایج در جمعیت انسانی نیز بی مورد نیست اگر چنین رفتاری در قبال انسان ها صورت گیرد. راه حل اصولی و قطعی در قبال مجموعه حیوانات اهلی شده که محصول نیازهای مبتنی بر روابط استثماری موجود در جامعه و نیز تأمین اهداف غیر ضروری انسان هستند، گسستن زنجیره بازتولید آنان در تمام اشکال دامداری صنعتی، حیوانات خانگی، و عرصه هایی است که مورد بهره کشی قرار می گیرند. این امر با عقیم سازی برنامه ریزی شده، تحت کنترل و حذف چرخه استفادهای گوناگون از حیوانات امکانپذیر خواهد بود. تا زمانی که تفکری انسان محور و گونه گرا بر تفکر و عمل اجتماعی ما سلطه داشته باشد و نگاهمان به حیوانات جز اشیایی در خدمت انسان و تحت تملک او نباشد، موضوع و مسئله آنان بازتولید خواهد شد.
ما حیوانات t.me/weanimals / 14 May 2021
متاسفانه مقاله از همان ابتدا به بیراهه می رود . کاملا پیداست که نویسنده یا نویسندگان آن به نوعی تفکر حیوان ستیزی داشته و با ارقام و ادلهء اغراق آمیز سعی در اشاعهء آن دارند . نویسنده به طور خاص دو گونه سگ و گربه را هدف قرار داده است .
ضمن تایید نظرات ( we animals ) و اظهار تاسف از نظر (salam) باید به یک نکتهء بسیار مهم که در مقاله مغفول مانده اشاره کنم : گونه ای مهاجم تر و مخرب تر از انسان در طبیعت نداریم . علاوه برآن حتی اگر موارد اغراق آمیز مقاله در مورد سگ و گربه را بپذیریم ، بازهم عامل اصلی ازدیاد جمعیت و پراکنش وسیع آنها قطعا انسان است . لذا بجای فرافکنی و تکذیب نقش بسیار مخرب و آلایندهء انسان بهتر است در صدر تمامی برنامه های اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی خویش ، محدودیت و کنترل جمعیت بشر را قرار دهیم .اگر چنین نماییم مطمئن باشید خودِ طبیعت به موازنهء تمامی گونه ها خواهد پرداخت ؛ چنانکه میلیونها سال این کار را انجام داده . و از سوی دیگر تمامی گونه های جانوری و گیاهی متقرض شده به دست انسان بوده نه سگ ها یا گربه ها .
کیوان / 16 May 2021