شهیدی در سال ۱۳۰۱ در میمه اصفهان به دنیا آمد و از اوایل سالهای دهه ۱۳۲۰ فعالیت هنری خود را با فراگیری آواز، سنتور و عود نزد اسماعیل مهرتاش آغاز کرد. او خود در مصاحبهای میگوید که خانواده او جد اندر جد» روحانی بودند و در محیطی مذهبی پرورش پیدا کرده بود. محمود خوشنام، پژوهشگر فقید موسیقی ایران درباره شرایط رشد و چگونگی گرایش شهیدی به موسیقی نوشته است:
«او به همه میگفت اگر میخواهید قاری قرآن بشوید اول باید گوشهها و دستگاهها را یاد بگیرید. عبدالوهاب چند مثنوی را از پدر یاد گرفته ولی آموزگار واقعی او در آغاز خودش بود. از صدای تاج و ادیب خوانساری تقلید میکرده است.»
در آن ایام عبدالوهاب شهیدی برای نخستین بار در نقش مولوی در نمایش «موسی و شبان» روی صحنه رفت. در پایان این برنامه بود که با اسماعیل مهرتاش مدیر جامعه باربد آشنا شد و به توصیه او به عضویت جامعه درآمد.
همکاری با برنامه گلها
عبدالوهاب شهیدی در سال ۱۳۳۹ با برنامه گلها شروع به فعالیت و همکاری در رادیو کرد و تا سال ۱۳۵۷ در بسیاری از این برنامهها شرکت کرد. او همچنین چندین بار در برنامههای جشن هنر شیراز شرکت کرد و در این برنامهها با استادانی چون جلیل شهناز، فرامرز پایور، اصغر بهاری، حسین تهرانی، رحمتالله بدیعی، حسن ناهید و محمد اسماعیلی همکاری کرد.
عبدالوهاب شهیدی با اجرای بیش از ۲۳۰ برنامه از فعالترین هنرمندان برنامه گلها بود و در فهرست هنرمندان با بیشترین اجرا (رتبه سوم) قرار دارد. عبدالوهاب شهیدی در اجرای آوازهای محلی نیز پیشرو بوده است. تصنیف معروف «زندگی» با مطلع «آن نگاه گرم تو» از این هنرمند است. این ترانه آوازی محلی مربوط به منطقه خرمآباد بر روی شعری از هما میر افشار است که در دستگاه ماهور با تنظیم فرامرز پایور اجرا شده. شهیدی در مصاحبهای میگوید:
«ما خودمان هم هیچ فکر نمیکردیم که این [ترانه] اینقدر صدا بکند. شد سرود ملی. هر جایی برنامه گذاشتیم تا این [ترانه] را اجرا نکردیم، مردم نرفتند بیرون. فریاد میزدند: زندگی.»
آمیزهای از موسیقی سنتی با موسیقی روستاها
بسیاری از گوشههای موسیقی سنتی نامهای روستایی دارند و لحن بیانشان نیز به موسیقی روستا نزدیک است و برعکس، رد پای بعضی از گوشههای سنتی و شیوه اجرای آنها را هم میتوان در موسیقی روستاها پیدا کرد. از سوی دیگر هر دو موسیقی در فضاهای مقامی مشخصی حرکت میکنند. این نزدیکی و وابستگی گاه بعضی از خوانندگان و مجریان موسیقی سنتی را برانگیخته است که آمیزهای از موسیقی سنتی و روستایی را در برنامههای خود بگنجانند.
گاه این آمیزش رنگ و بوی بسیار دلپذیری به اجراها داده است. عبدالوهاب شهیدی تجربههای موفقی از این آمیزش به دست میداد. آوازخوانی او از حالت ویژهای برخوردار میشد که آن را حالت عارفانه مینامیدند. ولی همین حالت، چه آن را عارفانه بدانیم و چه ندانیم، در آوازخوانیهای روستایی به شکل خام نیز وجود دارد. او درباره ضرورت نوآوری در آواز گفته است:
«وضعیت درست نیست. خواننده باید خلاقیت داشته باشد و از بدعت و نوآوری فرار نکند. موسیقیدان سنتی باید ردیف را به خدمت خود درآورد، نه آن که خود به خدمت ردیف درآید. مطلق ردیفخوانی و ردیفنوازی برای موزه هنری مناسب است. یادم میآید زمانی کسی با پایور همهاش از میرزاعبدالله و آقا حسینقلی صحبت میکرد. پایور کلافه شد و گفت خدا رحمتشان کند که راه را به روی ما باز کردند، حالا دیگر با ماست که راه را پهنتر کنیم، چون تا ابد نمیشود از این راه باریکه عبور کرد.»
به هرحال کاری که شهیدی میکرد، در زمان خود تنوع دلپذیری در اجراهای سنتی بهوجود میآورد. همین کار را کم و بیش شهرام ناظری البته به شکل و لحن دیگری پس از انقلاب ادامه داده است.
عبدالوهاب شهیدی در سالهای بعد از انقلاب مدتها از صحنههای اجرایی دور شده، ولی صدای گرم و جاندار او در دسترس همهی علاقمندان به موسیقی متفاوت سنتی قرار دارد، از جمله در اجرای قطعهای موسیقی بومی از خرمآباد که در دستگاه ماهور شکل گرفته است. شهیدی در مصاحبه با هنر موسیقی گفته بود:
«در این روزگار هم میبینید که به شکلی با موسیقی و هنرمندش برخورد میشود که انسان رغبتی به حتی ساز خودش ندارد، و هر چه هست خاموش میشود.»
شهیدی در ادامه همین گفتوگو در انتقاد از فضای موسیقی معاصر گفته است:
«فضای موسیقی فضائی تقلیدی شده. همه مثل هم میخوانند و مینوازند. درست پا جای پای هم میگذارند. تحریر، فرم صدا و تکنیک هم کلیشه ای شده است. در برونمرز که وضع به شکل دیگری درآمده. نه حساب و کتابی در آهنگ است و نه در شعر. فقط ریتمی در کار باشد که مردم بتوانند با آن خود را تکان دهند، قضیه حل میشود.»
عبدالوهاب شهیدی علاوه بر آواز فعالیتهای هنری دیگری نیز داشت: عود نوازی منحصر به فرد خود و اجرای آوازهای محلی و تصنیفهایی مثل یار بی وفا، آی سوزه. او قطعات قدیمی معروفی از جمله برخی از آثار عارف قزوینی را نیز اجرا کرده که از میان آنها میتوان به تصنیفهای «گریه را به مستی بهانه کردم» (در آلبوم قدیمی حرف) و «گریه کن که گر سیل خون گریی» اشاره کرد.
«دو بیتیهای بابا طاهر»، «راز عود»، «عود من خداحافظ»، «گله دارم شتربانا»، «تنها بیا»، «بیتو به سر نمیشود»، «گلهای تازه» از دیگر آثار به یادماندنی در قلمرو موسیقی ملی ایران با صدای عبدالوهاب شهیدی است.
همکاری با ارکسترها و مجموعههای مختلف موسیقایی در بخشهای رادیو و تلویزیون و کارهای ارکسترال از دیگر فعالیتهای این خواننده فقید موسیقی ایرانی به شمار میآید.
محمد رضا شجریان، استاد فقید آواز ایران در سخنانی که در شب بزرگداشت عبدالوهاب شهیدی ایراد کرده بود، در تجلیل از او گفته بود:
«یک اعتبار، یک منش انسانی و بزرگوارانه بود در موسیقی ما. همه جا که شهیدی بود از این اعتبار هم برخوردار بود. چه در جشن هنر، چه در گلها و چه در حضور مردم. من از او یاد میگرفتم که رفتار هنری چگونه باید باشد.»