Opinion-Zamaneh

با روشن شدن فهرست نامزدهای گروه‌های وفادار به ولایت فقیه و شخص خامنه‌ای، حدس زدن در باب این که بیت و خامنه‌ای کدام یک را ترجیح می‌دهند کار چندان دشواری نیست.

باید دید خامنه‌ای پس از تجربه‌ سه رئیس دولت و مشکلاتی که با آنها داشته و چالش‌هایی که در برابر خود می‌بیند، چه تصوری از رئیس دولت مطلوب دارد و چه ویژگی‌هایی را در وی جستجو می‌کند.

این نوشته پس از فهرست کردن نامزدها، با چهار شاخص ۱) تجربه‌ کار اجرایی در حد وزارت، ۲) وفاداری و نزدیکی به بیت، ۳) تجربه‌ کار تیمی، و ۴) قابلیت فروش به مردم کوچه و بازار به عنوان ناجی و حلال مشکلات، نامزدها را الک کرده و به نامزد مورد نظر بیت می‌رسد.

قالیباف

آیا به تماشاگری اکتفا می‌کنند؟

تصور این که خامنه‌ای، اعضا و مشاوران بیت و فرماندهان سپاه پس از نظارت استصوابی، انتخابات را به حال خود رها کنند، با توجه به روش مدیریتی خُرد خامنه‌ای بسیار بعید است. آنها فقط نمی‌گویند چه کسانی را نمی‌خواهند بلکه می‌گویند چه کسانی را می‌خواهند.

اگر تجربه‌ رفسنجانی و خاتمی به خامنه‌ای آموخت که نمی‌تواند با میراث خمینی در سیاست کنار بیاید و باید افرادی بدون اتصال به خمینی را بر سر کار بیاورد، تجربه‌ احمدی‌نژاد نیز به او و همکارانش آموخته که نمی‌توانند به ادعای وفاداری و دست‌بوسی کسی اعتماد کنند.

خامنه‌ای و وفاداران وی نشان داده‌اند که از حیث استراتژیک به مقتضیات عقل جمعی و خیر عمومی باور ندارند اما بر خرد گروهی در محدوده‌های تاکتیکی برای بقا اتکا دارند.

خامنه‌ای می‌گوید که مثل همه یک رای دارد اما نمی‌گوید که یک ماشین عظیم اقتصادی و رسانه‌ای و امنیتی و نظامی برای اعمال نظر این یک رای در اختیار دارد و هر روز از این ماشین استفاده می‌کند. خامنه‌ای و نزدیکان وی از همه‌ امکانات خود برای نشاندن فرد مورد نظر در مقام رئیس دولت استفاده خواهند کرد.

چگونه الک می‌شوند؟

اما برای حمایت از یک فرد اول باید وی را تعیین کرد. خامنه‌ای و بیت پس از صافی شورای نگهبان با چهار صافی دیگر نامزدهای احتمالی را الک می‌کنند تا فرد مورد نظر را نشانه بگیرند (با حمایت از کسی که می‌خواهند با استفاده از منابع بیت و اعمال فشار و دخالت سپاه و بسیج).

 خامنه‌ای و وفاداران وی نشان داده‌اند که از حیث استراتژیک به مقتضیات عقل جمعی و خیر عمومی باور ندارند اما بر خرد گروهی خود در محدوده‌های تاکتیکی برای بقا اتکا دارند.

۱) وفاداری دیرپا

نامزدهای وفادار به خامنه‌ای عبارت‌اند از اعضای ائتلاف ۲+۱ (محمد باقر قالیباف، غلامعلی حداد عادل، علی اکبر ولایتی)، ائتلاف ۲+۳ (دو نفر از اعضای جامعه‌روحانیت مبارز یعنی محمد حسن ابوترابی‌فرد و مصطفی پورمحمدی و سه نفر از برگزیدگان گروه‌های نزدیک به جامعه‌ روحانیت مبارز و جامعه‌ی مدرسین یعنی یحیی آل اسحاق، محمد رضا باهنر و منوچهر متکی)، جبهه‌ پایداری (سعید جلیلی، کامران باقری لنکرانی)، جبهه‌ ایستادگی (محسن رضایی) و فهرستی طولانی از افراد غیر حزبی و غیر جبهه‌ای وفادار به خامنه‌ای (علی فلاحیان، محمد شریعتمداری، محمد سعیدی‌کیا، و حسن سبحانی).

قالیباف حداد ولایتی
اعضای ائتلاف ۲+۱: علی اکبر ولایتی، غلامعلی حداد عادل، محمد باقر قالیباف

مشخص است که بیت و خامنه‌ای هیچ یک از نامزدهای کارگزاران (حسن روحانی، محمدعلی نجفی و اسحاق جهانگیری) را که به هاشمی رفسنجانی وفاداری دارند، یا نامزدهای اصلاح‌طلبان (محمد رضا عارف، محسن مهر علیزاده، محمد جواد حق شناس، و مصطفی کواکبیان) را که روابط دوستانه با خاتمی یا کروبی و موسوی داشته‌اند و خامنه‌ای از آنها گذر کرده، نمی‌خواهند. نامزدهای جبهه‌ “انحراف” (تیم احمدی نژاد از منظر وفاداران به خامنه‌ای) مثل علی نیکزاد، علی اکبر صالحی یا اسفندیار رحیم مشایی نیز شانسی برای حمایت از سوی بیت رهبری ندارند.

۲) تجربه کار تیمی

خامنه‌ای نمی‌تواند با فردی که دارای یک حزب با ده‌ها هزار عضو باشد کار کند (چنین چیزی در ایران وجود ندارد و حکومت نمی‌گذارد شکل بگیرد) اما می‌داند که هیچ کس بدون تجربه‌ کار تیمی و مدیریت یک تیم نمی‌تواند کشور را اداره کند.

خامنه‌ای برای تعدیل چهره‌ تنش‌آفرین احمدی‌نژاد در دنیا به فردی نیاز دارد که غربی‌ها نگاهی کمتر منفی به او داشته باشند.

با این معیار نام کسانی مثل حداد عادل و ولایتی در دفترچه‌ نامزدهای خامنه‌ای خط می‌خورد. ولایتی در ۳۴ سال گذشته نشان داده که وزیر دیگران است و نمی‌تواند دیگران را به عنوان وزیر در یک کار تیمی اداره کند. حداد عادل هم اصولا تجربه‌ کار تیمی ندارد.

 با این معیار همه‌ نامزدهای منفرد، علی رغم نزدیکی به بیت (مثل صادق واعظ زاده رئیس مرکز الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت و پسرخاله‌ علی خامنه‌ای) شانسی ندارند.

احمدی‌نژاد با تار و مار کردن همکارانش نشان داد که اگر این معیار هشت سال قبل مطرح بود از صافی بیت نمی‌گذشت. بی‌ثباتی دولت احمدی‌نژاد زنگ خطر را برای خامنه‌ای به صدا در آورده است. او علی‌رغم اخطارهای مکرر خامنه‌ای به طور مدام وزرا و استانداران را تغییر می‌داد. اما خامنه‌ای ثبات سیاسی می‌خواهد که با کار تیمی حاصل می‌شود.

۳) تجربه‌ کار اجرایی در حد وزارت و شهرداری

خامنه‌ای با در نظر گرفتن شرایط موجود کشور از میان وفاداران و دارندگان تجربه‌ کار تیمی، فردی بی تجربه و کاملا دور از مشکلات اداره‌ی کشور را در این مقام نمی‌خواهد. کشور اکنون با تحریم‌های بانکی و نفتی در کنار تورم رسمی ۳۰ درصدی (۴۰ تا ۶۰ درصدی غیر رسمی)، نرخ بیکاری دو رقمی، فساد گسترده، رشد اقتصادی صفر و بحران‌های اجتماعی عمیق مواجه است.

ولایتی در ۳۴ سال گذشته نشان داده که وزیر دیگران است و نمی‌تواند دیگران را به عنوان وزیر در یک کار تیمی اداره کند.

خامنه‌ای برای حفظ حکومت خود و جانشینش به کسی نیاز دارد که به اوضاع تا حدی سروسامان دهد. پس از ۲۴ سال رهبری، سطح انتظارات خامنه‌ای نیز حداقل در میان وفاداران به خود نباید تقلیل یافته باشد. سعید جلیلی، ابوترابی فرد و حداد عادل سابقه‌ کار اجرایی ندارند و از این حیث خط می‌خورند.

۴) قابلیت فروش

احمدی‌نژاد با شعار عدالت‌خواهی و مبارزه با فساد به بخش‌هایی از جامعه‌ ایران فروخته شد. از سخنان نوروزی دو سال اخیر خامنه‌ای بر می‌آید که او دیگر با این گونه شعارها نمی‌خواهد کسی را به مردم بفروشد چون هر دو شعار در هشت سال گذشته در عرصه‌ عمل ویران شد.

 سخنان اخیر خامنه‌ای بیشتر متوجه است به پیشرفت و توسعه و مطرح کردن ایران به عنوان یک قدرت نظامی و سیاسی منطقه‌ای یا حتی جهانی. ائتلاف ۲+۱ که اعضای آن به بیت و خامنه‌ای بسیار نزدیک هستند نام ائتلاف خود را گذاشته‌اند “ائتلاف پیشرفت”. او همچنین برای تعدیل چهره‌ تنش‌آفرین احمدی‌نژاد در دنیا (که در سال ۸۴ مطلوب خامنه‌ای بود اما با تحریم‌ها نتایجش را احساس کرده) به فردی نیاز دارد که غربی‌ها نگاهی کمتر منفی به او داشته باشند.

با این معیارها افرادی مثل باهنر، آل اسحاق، متکی، ابوترابی و پورمحمدی که بارها در انتخابات‌های مختلف هم خود و هم حزبشان شکست خورده و در نظر عموم حتی طرفداران حکومت معرف پیشرفت نیستند، در میان نامزدهای خامنه‌ای و بیت قرار نمی‌گیرند. پس از شکست ناطق نوری در سال ۱۳۷۶ خامنه‌ای از گروه‌های سنت‌گرای اقتدارگرا در اداره‌ قوه‌ مجریه گذر کرد و از همین جهت همای بخت بیت بر سر احمدی‌نژاد نشست.

همراهان خامنه‌ای تلاش خواهند کرد قالیباف را همانند سال ۸۴ با بسته‌بندی عکس‌های خلبانی وی، لباس سراسر سفید، و افتتاح پروژه‌های شهرداری تهران به مردم بفروشند.

جبهه پایداری از این جهت وضعیت بدتری دارد، چون اعضای آن با سوابق امنیتی و نزدیکی به مصباح یزدی در میان توده‌‌ مردم منفورترند و مشاوران بیت این را می‌دانند: “من با زاکانی رابطه دوستانه تری دارم. با آقای جلیلی و لنکرانی هم همین طور و آنها را حتی انقلابی تر از خودم هم می‌دانم…هر کدام از این افراد رئیس جمهور شوند من هیچ مشکل ذهنی ندارم اما انتخابات مجموعه‌ای از فرد و رای مردم است.” (حداد عادل، مهر ۳۰ فروردین ۱۳۹۲)

حداد عادل و ولایتی را نیز به هیچ وجه نمی‌توان با زرورق پیشرفت و توسعه به مردم فروخت. می‌ماند محسن رضایی و محمد باقر قالیباف که همیشه سخن از پیشرفت و توسعه گفته‌اند. محسن رضایی به دلیل عدم وفاداری همه جانبه (وفاداری زبانی کافی نیست) و نزدیکی با هاشمی خط می‌خورد؛ می‌ماند محمد باقر قالیباف که یک بار در سال ۱۳۸۴ تا مرز ریاست جمهوری پیش رفت و حتی مجتبی خامنه‌ای برای ریاست جمهوری‌اش فعالیت می‌کرد اما احمدی نژاد به دلیل تهاجمی تر بودن موضع‌اش در برابر رفسنجانی و اصلاح‌طلبان ترجیح داده شد.

قالیباف

از این رو، همراهان خامنه‌ای تلاش خواهند کرد قالیباف را همانند سال ۸۴ با بسته‌بندی عکس‌های خلبانی وی، لباس سراسر سفید، و افتتاح پروژه‌های شهرداری تهران به مردم بفروشند. پس از محسن رضایی قالیباف دومین نامزدی است که سفرهای استانی‌اش را آغاز کرده است. قالیباف همچنین مثل احمدی‌نژاد و بسیاری دیگر از سیاستمداران جمهوری اسلامی کم حرف زده و از این جهت در مرکز توجه نبوده است. خامنه‌ای به دنبال کسی است که معترضان به سیاست‌های حکومت کمتر از وی متنفر باشند.

قالیباف فقط یک نکته‌ تاریک در پرونده‌ی خود دارد: اعلام سه میلیونی بودن تظاهرات ۲۵ خرداد ۸۸ پیش از همه‌ مقامات کشور. خامنه‌ای و بیت نباید از این اظهار نظر زودهنگام شهردار تهران خشنود شده باشند چون همه‌مقامات نظامی و انتظامی و دولتی جمعیت معترض اواخر خرداد ۸۸ را چند صد نفر اعلام می‌کردند (نگاه کنید به آمارهای کیهان ارگان بیت رهبری در این مورد در هفته‌ اول پس از انتخابات ۸۸).

قالیباف کم حرف زده و از این جهت در مرکز توجه نبوده است. خامنه‌ای به دنبال کسی است که معترضان به سیاست‌های حکومت کمتر از وی متنفر باشند.

اما خامنه‌ای به دنبال نامزد کامل نیست چون نامزد کامل جای اعمال فشار ندارد. باید نامزدی یافت که در صورت عدم تبعیت در یک مورد بتوان او را به یکی از جریان‌های مطرود (مثل فتنه و انحرافی و منافقین در ادبیات رژیم) منسوب کرد.

بر سنگ ننوشته‌اند

نامزد مورد نظر خامنه‌ای و بیت بودن ضرورتا بدین معنا نیست که آن فرد رئیس دولت خواهد شد (نمونه‌ خوب آن ناطق نوری که بر صندلی ریاست جمهوری تکیه نزد).

مورد نظر بودن تنها امکان انتخاب وی را به شدت افزایش خواهد داد چون رقبای جدی‌اش را حذف می‌کنند (دستکاری در میدان) و از وی در برابر رقبای غیر جدی‌اش حمایت به عمل می‌آورند (دوپینگ).

قوای قهریه و بخش عمده‌ منابع اقتصادی کشور و رسانه‌ها (بر خلاف سال ۷۶) در اختیار بیت و خامنه‌ای هستند اما این بدین معنا نیست که هیچ نیروی دیگری در برابر اراده‌ خامنه‌ای نمی‌تواند قد علم کند. در درون حکومت کسی نمانده که بتواند در برابر اراده‌ خامنه‌ای بایستد (غیر از احمدی‌نژاد اگر ظرفیت استعفا و عدم برگزاری انتخابات را داشته باشد) اما حتی در میان طرفداران حکومت یا کسانی که در انتخابات شرکت می‌کنند کسانی هستند که طابق النعل بالنعل از وی پیروی نمی‌کنند.

موتلفه و جامعتین (روحانیت مبارز، مدرسین) و گروه‌های نزدیک به آنها ذوب در ولایت نیستند (آنها در خمینی هم ذوب نشدند چه برسد به خامنه‌ای) و ممکن است بتوانند با نامزدی مقبول‌تر (نه نامزدهای پنج گانه‌ی فعلی) نامزد وی را به حاشیه برانند، البته اگر همانند تیم احمدی نژاد نامزد خود (مشایی) را در جبهه‌مخالف خامنه‌ای به رای دهندگان معرفی کنند. همچنین بخش‌هایی از معترضان ممکن است یکباره تصمیم بگیرند میان بد (نامزد غیر مورد نظر) و بدتر (نامزد مورد نظر خامنه‌ای) به اولی رای بدهند.