ترجمه و معرفی: دکتر مینا پایور
تی. کالین کمپبل، متولد ۱۹۳۴ در آمریکا، یکی از بزرگترین دانشمندان در رشته بیوشیمی و تحقیقات در باره تغذیه در جهان معاصراست. اثر شگفت انگیز و مهم او، «پژوهش چین-۲۰۰۵»، در حکم انقلاب بزرگی در باره علل اصلی بیماریهای گوناگون به شمار میرود. تحقیقات پروفسور کمپبل در طول بیش از پنجاه سال گذشته نشان میدهد که علت اصلی تقریبا نود و پنج درصد بیماریهای گوناگون اعم از قلبی، عروقی، متابولیک و خود-ایمنی و از همه مهم تر سرطان ریشه در پروتئینهای حیوانی دارد. پژوهشهای وی به این نتیجه ارزنده میرسد که تغذیه جایگزین عبارت است از رژیمی که در فارسی میتوانیم آن را «رژیم غذایی براساس تغذیه گیاهان کامل» ترجمه کنیم: برای مثال، خوردن گندم کامل به جای آرد سفید، یا سیب کامل به جای آب سیب یا زیتون کامل به جای روغن زیتون؛ و در ضمن پرهیز از مصرف کلیه چربیها و روغن ها، شکر و نمک. این دستورالعمل، این رژیم غذایی را از رژیم غذایی “وجتارین” و نیز رژیم “وگان” جدا میکند.
کمپبل صاحب چهار کتاب و صدها مقاله در همین زمینه است. آخرین کتاب او، The Future of Nutrition (آینده تغذیه) چاپ ۱۵ دسامبر ۲۰۲۰، با جستاری حکیمانه به پایان میرسد که در واقع گویی به مثابه وصیت نامه این دانشمند بی همتای معاصرباشد. این جستار را با هم میخوانیم:
کتابهای غیر داستانی، اغلب با یک «فراخوان به عمل» به پایان میرسند. اینجا نویسنده خواننده را به برداشتن گام بعدی ترغیب میکند. کیفیت فراخوان به عمل با محاسبه نرخ عاملان میتواند تبدیل به کمیت شود: یعنی این که ببینیم چه درصدی از خوانندگان اقدام مورد نظر را انجام میدهند. اطلاعات مربوط به تغذیه ممکن است با انواع فراخوان به عملهای دیگر مورد پیگیری واقع شود: برای کنفرانس ما ثبت نام کنید! طرح ما را بخرید! مولتی-ویتامین معجزه آسای ما را بخرید که تمام ویژگیهای شگفت انگیز سلامتی جنگلهای بارانی آمازون را در خود دارند! این نمونههای زننده نشان میدهد که پرده بین ارتباطات روزمره و منطق بازاریابی چقدر نازک شده است. در جامعه ما، به نظر میرسد که ما حتی نمیتوانیم بدون تکیه بر حقههای بازاریابی، به روایتی در مورد سلامت و تندرستی خود دست بیابیم.
وقتی سلامت و تغذیه مد نظر باشد، من قالب ساده باورانه فراخوان به عمل را ملال انگیز مییابم. با توجه به پیچیدگی و گیج کنندگی موضوع تغذیه، دعوت به عمل ناکافی است و مرا به یاد صف آرایی و قدم رو سربازان میاندازد. من از اقدامات افراطی، واکنشهای خودکارتفریطی و از تبلیغات و حقه بازانی که در صدد فروش محصول خود اند، میترسم.
کولاکی گیج کننده از رژیمهای غذایی مختلف و “اطلاعات” تغذیهای وجود دارد؛ حتی تمام این موارد با “شواهد” پشتیبانی میشود و از همه مردم میخواهند بر اساس آن عمل کنند. حتی ممکن است “شواهدی” برای این فاجعه بیاورند که آن رژیم غذایی که راه حل مسئله است، رژیم استاندارد امریکایی است. اینجا آن عینک گمشده، عینک بازشناسایی و تمییز دادن سره از ناسره است. در میان این همه فراخوان به عمل، نه دست وپا کنندگان آن شواهد (متخصصان تغذیه و دارو) و نه افراد وابسته آنها (مردم) کیفیت شواهدی را که بر اساس آن عمل میشود، مورد توجه قرار نمیدهند. و همچنین هیچ کدامشان قادر به ترجمه آن زبان دشوار علمی نیستند – دقیقاً مانند دانشمندان یک بُعدی که در سیلوهای مربوطه خود کار میکنند.
اگر من میتوانستم گزینه دیگری ارائه دهم، این عبارت بود از:
فراخوانی برای مراقبت و تدبیر بیشتر در اقداماتمان. من پیشنهاد نمیکنم که افرادی که میخواهند وضع ناسالم موجود را به چالش بکشند و روابط آشفته جامعه ما را با سلامت متحول کنند، دست به هیچ عملی، چه به صورت جمعی و چه به صورت فردی نزنند. سازمانهایی هستند که چنین کارهایی را انجام میدهند و من به کارشان صحه میگذارم.
اما در عین حال، مایلم یک قدم جلوتر بگذارم و موارد زیر را پیشنهاد کنم:
فراخوان برای تأمل انتقادی. تأمل در گذشته مان، تأمل در محدودیتهای نهادی که ما را به هم پیوند میدهد، تأمل در افسانههایی که دیدگاه ما را درباره سلامت تحت تأثیر قرار میدهند و تأمل در نحوه تعریف خود علم. تأمل در مورد چگونگی تسلط نهادها بر بسیاری از زمینههای تحقیق و درمان بیماری و تأمل در پیامدهای شدید این سلطه. زیرا بیش از صد سال است که به ما داروهایی گران قیمت و سمّی برای درمان بیماری هایمان میفروشند.
به قیمت تکرار هم که باشد، فقط به این دو نمونه اشاره کنم: اکثر داروهای مجاز سرطان (۵۷ درصد) بین سالهای ۲۰۰۳ و ۲۰۰۹ بدون هیچ گونه ارائه شواهدی مبنی بر اینکه “آنها کیفیت یا کمیت زندگی بیماران را بهبود میبخشند” به بازار آمده (۱) و نرخ بقای ۵ ساله برای بیمارانی که از داروهای شیمی درمانی سیتوتوکسیک استفاده میکنند، به طور متوسط فقط ۲,۱ درصد افزایش یافته است. (۲) که بخش قابل توجهی از آن ممکن است به صورت دارونما (placebo) بوده باشد.
این پدیده بی اثر بودن داروها چیز جدیدی نیست. به یاد آورید که در گذشته هیچ شاهد و مدرک امیدوارکنندهای در زمان ابداع این “راه حل ها” وجود نداشته است. تأمل کنید که چرا ما با آن پروتکلهای درمانی باری به هر جهت جلو رفتیم. چطور شد که ما سم را به عنوان ابزاری برای دستیابی به سلامت در نظر گرفتیم؟ –بی کفایتی و ناآگاهی ممکن است نقشی داشته باشد، اما نباید از نقش خودبینی و تکبر غافل شد. این انتقاد جراح قدیمی را به یاد آورید که فقط ترسوها “که از چاقو میترسند” میتوانند با جراحی مخالفت کنند. اما درضمن کسانی را که قدرت و ثروتشان در گرو همان چاقوست، از یاد مبرید.
در جدول زمانی بزرگ ترِ فرگشت خودمان، هم به صورت فردی وهم جمعی، در جایی که اکنون قرار داریم، تأمل کنید. دقت کنید که در برخی حوزههای خاص چقدر ایستا بوده ایم. چرا ما همچنان از پروتئین حیوانیِ “با کیفیت” دفاع میکنیم، حال آنکه شواهد بسیاری حاکی از آن است که غذاهای حاوی پروتئین حیوانی باعث از بین رفتن ما میشود؟ وقتی مطالعات آزمایشگاهی روی حیوانات، آزمایشهای بشری و مطالعات بین المللی همه نتیجه یکسانی را نشان میدهند، چرا ما همچنان این افسانه را باور میکنیم؟ چرا همچنان که روی تراکم مواد مغذی و مکملهای غذایی تمرکز میکنیم، روی تک تک مواد مغذی مکث میکنیم؟ چرا ما برای کنترل وزن بدن شروع به شمردن کالری میکنیم، اما تأثیرات گسترده غذاها را نادیده میگیریم؟ و بیایید در مورد تأثیر ما بر محیط زیست تأمل کنید. دانشمندان به ما میگویند که ما در میانه ششمین انقراض جمعی هستیم – نه در آینده نزدیک، بلکه هم اکنون. آیا ما به آن رضایت خواهیم داد و تسریعش خواهیم کرد، یا اینکه در این باره تأمل خواهیم کرد که چگونه رفتار ما به آن دامن میزند؟ آیا ما توانایی نشان دادن این صداقت را داریم؟ ما در حال هیزم ریختن به آتش جهنم هستیم، اما برای چه هدفی و با دستورالعمل چه کسی؟ آیا واقعاً طمع سیری ناپذیر برای سود و غذاهایی که اثرات مخربی بر سلامت شخصی و سیارهای دارند، چقدر با ارزش اند؟ آیا واقعاً بیش از آن که برای بقا ارزش قایل باشیم، به بازار جبروت اهمیت میدهیم؟ آیا مصرف افراطی تحمیل شده از سوی بازار را ترجیح میدهیم، یا ترجیح مان این است مصرف پایدار داشته باشیم؟ اگر در مورد این تهدیدها تأمل نکنیم، طبیعت حرف آخر را خواهد زد. آن وقت، دیگر فراخوانی برای اقدام به روشی که ما به آن عادت کرده ایم، وجود نخواهد داشت. طبیعت، که بسیار انعطاف پذیرتر از هر گونه جانوری و گیاهی است، ممکن است همچنان پیامهای خاص خود را صادر کند، اما گونههای ما دیگر حضور نخواهند داشت تا آن پیامها را بشنوند.
فراخوان برای گفت و گویی راستین – درباره شواهد علمی؛ در مورد چیزهایی که برای آنها ارزش قائل هستیم، مانند آزادی علمی و توسعه سیاستهای شفاف؛ گفت و گویی راستین در مورد آیندهای که به سمت آن میرویم. گفت و گو برای بهبود وضع جوامع ما.
اینها صرفاً بحثهای آکادمیک نیستند. اگر فقط آنها را به عنوان مباحث آکادمیک، بدون اهمیت عملی شان در نظر بگیریم، جامعه ما هرگز رابطه خود را با بهداشت، آموزش و قدرت بهبود نخواهد بخشید. ما نباید تمام مسئولیت اقدامات خود، و مسئولیت سلامت خود را به عهده “متخصصان” حرفهای بگذاریم. اغلب اوقات، آنان عملاً بهرهای از دانش تغذیه نبرده اند، و در معرض فساد یا فریب خوری قرار دارند و فاقد ارتباط سالم با مردماند. اگر گمان کنیم همه امیدهای پیشرفت در سالنهای دانشگاهی و اتاقهای هیئت امنای آنان معطل نگاه داشته شده اند، پس بدانیم این امید چیزی بیش از یک رویای واهی نخواهد بود.
امید به رفتارهای مردم معمولی بسیار بیشتر است، اما تنها در صورتی که رفتار خود را به فضاهای نمایان جامعه انتقال دهیم. به مشاغل محلی خبر دهید که تقاضایی در جهت گزینههای غذایی وجود دارد و اوضاع را برای شرکتهای خون آشام تولیدکننده غذاهای اعتیاد آور که ما را دچارسوء تغذیه میکنند، تبدیل به جهنم کنید. برای این کار هم راههای پر سر و صدا وجود دارد هم راههای آرام. اگر تجمع اعتراضی جلوی برج و باروهای پلاستیکی Wendy’s (۳) برای شما مناسب نیست، حداقل دست آنان را از حسابهای بانکی تان کوتاه کنید. ویا ساده تر، فعالیتهای زندگی خود را با رسانشی که میخواهید برقرار کنید همسو کنید. اگر سلامت برای شما واقعاً مهم است، پس در نحوه پیگیری آن سلامت کوشا باشید. اگر سلامت جامعه و سیاره ما برای شما مهم است، دست مریزاد! اما اجازه ندهید که این اهداف ظاهراً دسترسی ناپذیر بیشتر شما را از توجه به سلامت خودتان غافل کنند. نقش تأثیرگذار خود را از یاد مبرید. کار را با خانواده خود، با سلامت خود شروع کنید. همان قدر که جامعه شما اهمیتِ یافتن الگوهای خوب را بزرگ جلوه میدهد، کار درونیِ تبدیل شدن به یک الگوی خوب – یک شکل قوی از اکتیویسم – غالباً نادیده گرفته میشود.
فرخوان برای یک گفت و گوی راستین، فراخوانی برای عملکرد سالم اجتماعی است. هرچه منزوی تر و جامعه گریزتر باشیم، گفتمان مان شکسته تر میشود و هر چه گفتمان مان شکسته تر شود، آسیب زا تر میشود.
نظام صنایع همیشه در تلاش است تا روایت انزوا را بفروشد. تبلیغات آنها بزرگترین ناامنیهای اجتماعی و روانی ما را هدف قرار میدهد. آنها به ما میگویند که ما تنها هستیم، دوستی نداریم، ناکامل هستیم؛ که ما افرادی تنها هستیم و نیاز به مراقبتهایی داریم که فقط آنان میتوانند به ما بدهند. این روایت قدرت آنها را تداوم میبخشد، اما این فقط یک سراب است. ما منزوی نیستیم. گفت و گوی راستین در مورد بهداشت و تغذیه و به طور گسترده تر درباره ارزشهای ما، چه درون انجمن و اجتماعها و چه در خارج از انجمن و اجتماع هایمان، بهترین راه برای اثبات این واقعیت است.
فراخوان به مخالفت مدنی. ارتباطات مدنی خود را گسترش دهید – یعنی به روشی باز و احترام آمیز. آدمیان را به صادقانهترین و ساده شکل ممکن به علم رجوع دهید. به همین ترتیب ناراستیها را برملا کنید. بگذارید روح علم و بدبینی، راهنمای قضاوت شما باشند، اما آن را بهانه نکنید که هرگز در صف اول درگیر نشوید.
با این روحیه، من با کمال میل هرگونه تفسیر جایگزین برای شواهد ارائه شده در این کتاب را در نظر خواهم گرفت. نه؛ بیش از آنکه آنها را در نظر بگیرم – من از آنها دعوت به عمل میآورم. برای من بسیار ناراحت کننده است اگر گمان شود من بر این باورم که نظرات من آخرین سخنان ممکن در این خصوص اند، زیرا “آخرین سخن” جایی در علم ندارد. حتی وقتی تحقیقاتم را انجام میدادم، اغلب با بدبینی دست و پنجه نرم میکردم: آیا واقعاً میتواند این اطلاعات واقعی باشد: این که: در باره خواص معجزه آسای سلامتی ادعا شده برای غذاهای حیوانی -غذاهایی که بخشی از میراث شخصی و فرهنگی من هستند- افراط شده است؛ یا حتی بدتر، این که: این مواد غذایی میتوانند باعث سرطان و سایر بیماریهای متابولیک شوند؟ پیوند زدن بسیاری از یافتههای تحریک آمیز تحقیقات من، و یافتههای دیگران، سرانجام مرا به سمت دیدگاه متفاوت دیگری از نحوه تعریف تغذیه سوق داد. اما این دیدگاه سزاوار و نیازمند بررسیهای بیشتری است. به افراد بدبین و شکاک میگویم جلو بیایید، و اگر چیزی برای گفتن دارید، بگذارید آن را بشنویم. سکوت شما هیچ نفعی برای من و جامعه ندارد.
با سایر مردم نیز به طرزی متمدنانه مخالف باشید. نزد مردمان در هرکجا که هستند بروید و با آنان ملاقات کنید (تنها طریقی که میتوانیم با آنان ملاقات کنیم! ) و درباره تأثیرات عمیق تغذیه بر سلامت با آنان بحث کنید. طی دو دهه گذشته، تعداد افرادی که در ملاء عام به من مراجعه کرده و گفتهاند که «رژیم غذایی بر اساس تغذیه گیاهان کامل» را امتحان کردهاند و اثرات عمیقی از آن دیده اند، من را شگفت زده کرده است. اینها داستانهایی نیست که باید از یکدیگر پنهان شان کنیم، یا اینکه به این دلیل که رژیم غذایی یک موضوع حساس یا شخصی است، از آنها اجتناب کنیم. البته احترام را از دست ندهید، اما اگر شما جزو افرادی هستید که فقط با تغییر در رژیم غذایی خود، از داروهای متعدد رها شده و پزشک خود را شوکه کرده اید، بگذارید دیگران نیزاز شنیدن داستان شما بهره مند شوند. من حتی میگویم که توانمندان وظیفه دارند که قدرت خود را تقسیم کنند، چه با آوردن مثال و چه با تعامل اندیشمندانه.
فراخوان برای شناخت و پذیرش. پذیرش طبیعت و پذیرش خودمان (انگار که بین این دو جدایی وجود داشته باشد! ). شناخت اصول راهنمای طبیعت، که جوهرش کلنگری (wholism) است.
نتایج تحقیقات آزمایشی معرفی شده در فصل هشت [کتاب آینده تغذیه] را به یاد آورید، که تأثیر بسیار عمیقی در سفر من در علم داشت: برای بیش از یک دهه، تحقیقات ما متمرکز بود بر تلاش برای یافتن یک مکانیسم بیولوژیکی در رشد سرطان توسط پروتئین حیوانی. ببینید: نه یک مکانیزم واحد، بل تعداد زیادی مکانیزم وجود دارد؛ همه به روشی کاملاً یکپارچه در قسمتهای مختلف این فرایند پیچیده کار میکنند، اما همه در خدمت یک هدفاند. پروتئین حیوانی فعالیت مکانیزمهای رشد سرطان را افزایش داده و مکانیزمهایی را که از رشد سرطان جلوگیری میکنند کاهش میدهد. این همبستگی، وقتی در چارچوب فعالیتهای مکانیکی بدن در حال تغییر در نظر گرفته شود، هم رشد و انتشار سرطان توسط پروتئین حیوانی را توضیح میدهد و هم دریچهای وسیع تر به این واقعیت میگشاید که این مواد غذاییاند که باعث تأثیرات بیولوژیکی کل نگرانه (wholistic) می شوند. این اثر منبعث از مواد غذایی، نشانگر بی تأثیریِ روشِ تقلیل دهنده کنترل بیماریها به وسیله داروهاست. شاید به طور معجزه آسایی، این خرد کل نگرانه وضعیت قراردادی بدن باشد. بدن لحظه به لحظه، هموستاز یا نقطه تعادل و هماهنگی بیولوژیکی اش را بازیابی و حفظ میکند.
من دلیلی نمیبینم که چرا اصول راهنمای کل نگرانه – یعنی توجه به زمینه، رسانش، همبستگی – نباید مقیاسی برای تغییر جهان مان باشد. چرا این اصول نباید روزی به عنوان پایه و اساس همه روابط بین فردی به کار گرفته شوند؟ چرا آنها نباید در همه سطوح بر سازمان اجتماعی تأثیر بگذارند؟ همانطور که کولونیهای سلولی با هدف مشترک در اندامها وظایف خاصی را به عنوان بخشی از یک کل بزرگ انجام میدهند، و همانطور که اندامهایی با یک هدف مشترک کار خود را در متن یک کل بیشتر هماهنگ میکنند، گروههایی از افراد نیز باید بتوانند با هم کار کنند با یک هدف مشترک به شکلی که در خدمت کل باشند. با تقسیم استعدادها، برقراری ارتباط آزادانه و ارج نهادن به زمینه وسیع ترخاستگاه مان، میتوانیم سلامت جوامع خود را بهبود بخشیم و از سلامت کره زمین محافظت کنیم. امروزه پلاتفرمهای بسیاری به صورت آزاد در دسترس است که به راحتی میتوان از طریقشان گروهها و سازمانهای محلی تأسیس کرد. شبکههای اجتماعی گرچه مملو از مشکلات بسیاری هستند، اما میتوانند ابزاری قدرتمند در این زمینه باشند. اگر ما از آن عاقلانه و در کنار روشهای سنتی تر سازماندهی برای بحث در مورد اقدام جمعی در جوامع خود استفاده کنیم، چنین اقدامی ممکن است ریشه گیرد. اگر در عوض تصور کنیم که این مشکلات غیرقابل حل، دور و انتزاعی هستند، بی شک آنها فقط در همین سطح نازل خواهند ماند. چه چیزی میتواند از پیوستن یکی از والدین نگران به دیگری، از بحث در مورد اثرات مخرب برنامه ناهار مدرسه ملی USDA جلوگیری کند؟ چه چیزی میتواند از همبستگی والدین نگران، از انجام آن بحثها در جلسات هیئت مدیره محلی مدرسه جلوگیری کند؟ چه چیزی کانونهای محلی مغرور را از درگیری در این مسائل بازمی دارد؟ اینها نگرانیهای سیاسی است که همه افراد جامعه ما را تحت تأثیر قرار میدهد. منظور من از سیاست، پدیدهای تماشایی نیست که گاهی اوقات در اخبار تلویزیون مشاهده میکنیم، بل سیاست به منزله کنشی شخصی است. سیاست به مثابه مبارزه برای بقا.
من متوجه ام که برخی، این اهداف را انگار که کاخی اوتوپیایی در آسمان باشند، رد میكنند. مطمئناً ارتباط بین گروههای بزرگ مردم مذاکراتی کاملاً دشوارتر و پرزحمت تر از ارتباطات لحظه به لحظه داخل سلولی است که در بالا توضیح داده شد. اگرچه این ممکن است تا حدی درست باشد، اما دقیقاً همان چیزی است که ساختار قدرت فعلی در صدد است شما به آن باور داشته باشید. من خیلی بدبین نیستم. بزرگترین مانع ما برای تغییر معنادار خود ما هستیم، هم در سطح فردی و هم در سطح جمعی، اما ما درضمن بزرگترین فرصت خودمان نیز هستیم.
مشکلات هرچه باشد، من اعتقاد ندارم که ما باید اصول راهنمای طبیعت را کنار بگذاریم. علاوه بر این، ما در حال حاضر به مدل طبیعت نزدیک تر از آنی هستیم که ممکن است بسیاری از مخالف خوانان گمان کنند، زیرا همه ما توسط یک ماده ملموس به هم پیوند خورده ایم: غذا. اگرچه ما با سپردن کشاورزی و تولید مواد غذایی به اقلیتی در حال انقراض، درجاتی از جدایی بین خود و غذا ایجاد کرده ایم، اما هرگز از چنگ آن خلاص نخواهیم شد. غذا مسئلهای جهانی است. از طریق تبادل بیوشیمیایی انرژی، از خورشید به گیاهان، از گیاهان به حیوانات و از حیوانات به حیوانات دیگر، همه ما از همان منبع انرژی قابل انعطاف بهره مند میشویم. غذا صرفاً واسطهای موقت برای انتقال و توزیع آن انرژی است؛ و تعیین اینکه از کدام منابع انرژی باید استفاده کنیم از اهمیت جهانی برخوردار است.
پیشنهاد من مبنی بر اینکه “از واسطهی میانی یعنی چارپایان صرف نظر کنیم” و مستقیماً برای تأمین انرژی مورد نیاز به سراغ گیاهان برویم، مبتنی بر درکی کل نگرانه ازعلم تغذیه است. تغذیه، به مثابه یک مفهوم، زیرمجموعه کوچک تری از افراد را در مقایسه با غذا به خود جلب میکند. این مجموعهای از مفاهیمی با ظاهر سخت پوستانه و رعب انگیز به همراه دارد (شاید به همین دلیل است که هیچ شبکه تغذیهای توان رقابت با شبکههای غذایی ندارد). با این حال، این امر تأثیر جهانی تغذیه را در مقایسه با غذا کمتر نمیکند. نباید فراموش کنیم: تغذیه یعنی غذایی که در حال کنش است. و شواهد مکرر در مورد فعالیتهای بخشهای مغذی مواد غذایی، از جمله مسیرهای بیولوژیکی که این قسمتها را با یکدیگر و با اثرات قابل مشاهده با جهان خارج به هم متصل میکنند، دلایل صریحی ارایه میکند که معیشت ما با کل گرایی طبیعت پیوند خورده است. و اگر معیشت ما با تمامیت طبیعت درپیوند است، پس طبیعت در اساس یک مسئله شخصی، اجتماعی و اخلاقی است. اگر طبیعت قدرتمند باشد، ما نیز چنان خواهیم بود. شاید ما فراموش کرده ایم که چگونه از این قدرت استفاده کنیم، اما این بدان معنی نیست که این امکان برای همیشه از دست ما رفته است.
و بنابراین، آری – با حرکت به جلو، من خواهان پذیرش و تجلیل سهم شخصی خود در طبیعت هستم. خواهان به رسمیت شناختن همبستگی و وابستگی متقابل ما، ارتباطی که بسیار عمیق تر از تنگناهای رسانش زبانی است. در عصر کنونی ما که عصر نزدیک بینی و تقلیل گراییهای فرصت طلبانه است، این به رسمیت شناسی بدیلی بنیادین در اختیارما میگذارد. به ما میگوید که در زیر هیاهوهای زندگی مدرن، بین تمام لایههای توهم و جدایی که میسازیم و تصور میکنیم، ما معجزات واقعی زیست شناسی هستیم.
من اینجا زیاد وارد ابن موضوع نمیشوم که چرا ما تا به این اندازه به جدایی خود از طبیعت باور کردهایم، اما باید اعتراف کنیم که این توهم وجود دارد. در جای دیگری از طبیعت، حیواناتی را نمییابیم که مثل ما چنین به طرزی ویران کننده تعادل خود را گم کرده باشند. ما فروشگاههای “بهداشت” و مراکز کاهش وزن را در لابلای شاخههای بلوط و بید نمیبینیم. اگرچه بیماری و تخریب در بقیه جهان طبیعی وجود دارد، اما شدت آنها از شدت بسیاری از بیماریها و تخریبهای ناشی از نوع بشر کم تر است. و هنگامی که منشاء این عوارض را بررسی میکنیم، حتی طریقههای بیشتری مییابیم که طبیعت به مدد آنها تعادلش را بازیابی و حفظ میکند. ما مکانیسمهای طبیعی مانند روزه داری را کشف میکنیم که بواسطه آن موجودات طبیعت به سلامتی خود بازمی گردند. آنچه ما نمیبینیم آن موجودات دیگراند که برای زنده ماندن به بازتولیدهای مصنوعی و بیگانه از طبیعت روی میآورند (این همان چیزی است که همه داروها عبارت از آن اند: بازتولید مصنوعی و بیگانه از ترکیبات طبیعی). موجودات دیگر از جنگ بیفایده علیه سرطان دست نمیکشند (۴) (و به ویژه در حالی که همزمان رفتارهایی انجام نمیدهند که احتمال ابتلا به سرطان را افزایش میدهد). آنها خود را در “نهادهای ملی ” سازماندهی نمیکنند تا مشکلات ایجاد شده توسط خود را برطرف کنند. آنها طعمه دستگاههای بازاریابی نمیشوند كه اثرات كوتاه مدت را بدون توجه به سلامت در دراز مدت میفروشند. تا آنجا که من میدانم، موجودات دیگر به اندازه ما از نبوغ خود تجلیل نمیکنند، اما به هیچ وجه نیازی نیز به آن ندارند. در عوض، آنها بیان کننده حکمت ذاتیاند.
ما نیز خرد ذاتی داریم. اگر بتوانیم آن را بپذیریم و مطابق با طبیعت معجزه آسای خود رفتار کنیم – اگر رفتاری داشته باشیم که گویی طبیعت به رفتار ما بستگی دارد، چرا که واقعا چنین است؛ اگر طوری غذا بخوریم که گویی طبیعت به غذا خوردن ما بستگی دارد، چرا که واقعا چنین است، و اگر مثل اینکه بخشی از یک کل باشیم، خود را سازماندهی کنیم، چرا که واقعا بخشی از یک کل هستیم – آنگاه هنوز ممکن است آیندهای برای همه ما متصور باشد. طبیعت برای آن آینده خود را آماده میکند. آیا ما نیز میتوانیم خود را برای سفر به همراه طبیعت آماده کنیم؟
پانویسها
1. Kagan, J. European Medicines Agency (EMA). Investopedia (2019). (Link)
2. Morgan, G., Ward, R., & Barton, M. The contribution of cytotoxic chemotherapy to 5-year survival in adult malignancies. Clin. Oncol. (R. Coll. Radiol.) 16, 549–560 (2004).
3. Scheiber, N. Why Wendy’s is facing campus protests (it’s about the tomatoes). New York Times, March 7, 2019 (Link ); Boycott Wendy’s homepage
۴. اشاره به نیکسون که در زمان ریاست جمهوری اش با بالا رفتن نرخ سرطان در امریکا فراخوان جنگ علیه سرطان را اعلام کرد.
((آدم ها، بزرگترین دشمنان و آفت زمین هستند.
تنها راه نجات زمین، کاستن از زاد و ولد آدمهاست.))
فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی (کتاب سرخ)
یک اُرُدیست / 22 March 2021