آثار ادبی عبداللطیف لعبی، یکی از بزرگترین شاعران معاصر عرب فرانسویزبان، اکنون جزو آثار کلاسیک به شمار میآید و در کنار آثار شاعران بزرگ فرانسه نشسته است.
عبداللطیف لعبی در سال ۱۹۴۲ در شهر فاس مراکش به دنیا آمد. چهاردهساله بود که کشورش از استعمار فرانسه به استقلال رسید. در همان روزها، آثار داستایفسکی را کشف کرد. وقتی بزرگتر شد برای تحصیل ادبیات فرانسه وارد دانشگاه رباط شد و در دانشگاه به همراه همدورهایهایش «تئاتر دانشگاهی مراکش» را تأسیس کرد.
پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی مشغول تدریس ادبیات فرانسه در یکی از دبیرستانهای رباط شد و وقتی کشتار دانشآموزان و والدینشان در ۲۳ مارس ۱۹۶۵ اتفاق افتاد او در تظاهرات علیه نظام آموزشی مراکش شرکت کرد.
این شاعر، سال ۱۹۶۶ با تأسیس مجله «انفاس» نقش مهمی در جریانسازی ادبی در شمال آفریقا ایفا کرد. در این مجله، علاوه بر خود لعبی، و روشنفکران چپ، نویسندگان و شاعرانی چون طاهر بن جلون، مصطفی نیسابوری و محمد خیرالدین قلم میزدند که هر کدام از آنها تأثیر بهسزایی بر ادبیات کشورشان داشتند.
مجله انفاس پس از ۲۲ شماره به زبان فرانسه و هشت شماره به زبان عربی، متوقف شد.
عبداللطیف لعبی در کنار ادبیات به فعالیت و مبارزه سیاسی نیز میپرداخت. او ابتدا وارد «حزب آزادی و سوسیالیسم» شد، مدتی به عضویت حزب کمونیست درآمد و در نهایت در سال ۱۹۷۲ به صورت مخفی، جنبشی را به نام «رو به جلو» با مواضع چپ افراطی علیه حکومت وقت مراکش تأسیس کرد. این اقدام لعبی موجب بازداشت و سپس زندانی شدن او گشت.
لعبی در ابتدای دوران زندان، به شدت شکنجه میشد. در سال ۱۹۷۳ نیز به ۱۰ سال حبس محکوم شد، اما پس از هشت سال و نیم زندان، در اثر تلاشهای بینالمللی برای آزادسازی این شاعر، او و چند زندانی سیاسی دیگر آزاد شدند.
کتاب «وقایعنگاری قلعه تبعید» که سال ۱۹۸۳ در پاریس منتشر شد، مجموعهای از نامههای عبداللطیف لعبی است که در دوران زندان نوشته است.
عبداللطیف لعبی درباره سازگاری اسلام و لائیسیته هم میگوید لائیسیته، مانند دموکراسی، ناسازگار با اسلام نیست. او معتقد است که هیچ دینی را نمیتوان یافت که اساساً ضد تساهل باشد.
این نامهها از نظر خود نویسنده «نامههایی علیه نیستی» است. همچنین آندره کلاول، منتقد فرانسوی درباره این کتاب گفته است که نامههای لعبی، تصویر دیگری از زندان به دست میهد. این نامهها علاوه بر اینکه گواهی ناب برای دورهای از تاریخ مراکش است، تلاشهایی برای زنده نگاه داشتن امید و عشق، و ستایش زندگی در نهایت تنهایی و انزواست. از این جهت، لعبی را در این کتاب همپای آراگون، ناظم حکمت، گورکی، نرودا و مایاکوفسکی دانستهاند.
در واقع در نامههایی که در اوج بیعدالتی و ستمگری نوشته شده، «آزادی» و «آزادگی» موج میزند. مخاطب لعبی در این نامهها اغلب همسرش است، اما برخی از نامهها را نیز خطاب به سه فرزند خود نوشته که وقتی به زندان افتاد، بزرگترین آنها هفت سال داشت و کوچکترینشان چند ماهه بود.
در یکی از این نامهها، لعبی در پاسخ به فرزند بزرگترش که برای او شعری سروده و فرستاده، مینویسد:«اول از همه درباره شعری که برای من فرستادی صحبت کنیم. من آن را بارها خواندم و بهنظرم بسیار زیبا آمد. سبک نوشتن تو مدام در حال تغییر و رشد است. تو احساساتت را خیلی روانتر و سادهتر بیان میکنی. به علاوه، بر عکس شعرهای قبلیات دیگر نمیخواهی از همه چیز همزمان حرف بزنی. این نشان میدهد که تو جدیتر به اطرافت نگاه و فکر میکنی. همچنین مشکلاتت دیگر مشکل شخصی نیست و از مشکلات همه میگویی. از این همه تغییر در تو خوشحالم.
اما یک نکته کوچک، انسانی که تو در شعرت توصیف و به پرندهای تشبیه کردهای، از آزادی و صلح سخن میگوید اما به شیوهای منفی. مثلاً گفتهای: «صلح، هیچوقت آن را نخواهم داشت، آزادی، هرگز آن را نخواهم داشت.» در صورتی که انسان واقعی، مثل یک پرنده واقعی، بالاخره بعد از مدتی درمییابد که موقعیتش موقتی است و در راه آزادی تلاش میکند. بنابراین مدام به این فکر میکند که روزی آزادیاش را بازخواهد یافت. شاید بهتر است پرنده شعر تو این سؤال را مطرح کند که “آیا روزی صلح و آزادیام را خواهم داشت؟”»
پنج سال پس از پایان دوران زندان، یعنی در سال ۱۹۸۵ عبداللطیف لعبی به فرانسه مهاجرت کرد و در فرانسه فعالیتهای ادبی خود را در زمینههای داستان کودک و نوجوان، رمان، شعر، نمایشنامه و نقد ادبی ادامه داد.
این شاعر در سال ۲۰۰۷ از سوی دانشگاه رن فرانسه دکترای افتحاری دریافت کرد و در سال ۲۰۰۷ جایزه شعر «روبر گانزو» به وی اهدا شد.
لعبی همچنین جوایز دیگری نظیر جایزه دوستی فرانسه-عرب، جایزه بینالمللی شهر رتردام، جایزه ادبی آفریقا در آمریکا، جایزه آلبرت دورن، و جایزه ولون در بروکسل را نیز دریافت کرده است.
اما مهمترین جوایزی که این شاعر کسب کرده، یکی جایزه گنکور شعر، (مهمترین جایزه ادبی فرانسه در زمینه شعر) است که آن را در سال ۲۰۰۹ بهدست آورد، و دیگری جایزه فرانکوفونی (فرانسویزبان) آکادمی فرانسه، که او دو سال پیش، یعنی در ۲۰۱۱ برنده آن شد.
عبداللطیف لعبی اکنون عضو آکادمی مالارمه و عضو انجمن نویسندگان پاریس است.
وجه انسانی آثار عبداللطیف لعبی بسیار برجسته و مضامین «آزادی» و «عدالت» نیز در اشعار و رمانها و نمایشنامههایش مشهود است.
انتشارات گالیمار در سال ۲۰۰۲، رمان «ته کوزه» را منتشر کرده که لعبی آن را بر اساس زندگی خود نوشته است. زبان ساده و توصیفات درخشان این کتاب از دوران استقلال مراکش و همچنین شهر فاس، باعث شد که خیلی زود مخاطب زیادی پیدا کند و پرفروش شود.
لوکلزیو، نویسنده معاصر فرانسوی برنده جایزه نوبل، درباره این رمان گفته که «عبرتآموز، خلاق و از نظر فلسفی جذاب» است. از نظر لوکلزیو، لعبی در این رمان به ما اطمینان میدهد که علیرغم رذایل روزگار، فضایل انسانی همچنان در مناطقی مثل کشورهای شمال آفریقا میدرخشد.
آثار عبداللطیف لعبی که شامل ۱۶ مجموعه شعر، چهار رمان، چهار نمایشنامه و دهها کتاب دیگر است، علاوه بر فرانسوی و عربی، به چندین زبان دیگر نیز منتشر شده، اما بهنظر میرسد که هنوز کتابی از او به فارسی ترجمه نشده است. فقط دو شعر از او در یکی از سایتهای ادبی با ترجمه «افسانه خاکپور» موجود است. در یکی از این شعرها با عنوان «من بیهوده میکوچم»، این شاعر عرب مهاجر از بیهودگی مهاجرت میگوید:
…«در اتاقی که چشم میگشایم
همان اتاقی است که در آن به دنیا آمدهام
من بیهوده میکوچم
سِر پرندگان را درنیافتهام»…
مراکشی دیگر
تازهترین کتاب عبداللطیف لعبی، کتابی است درباره حوادث و تحولات اخیر کشورهای عربی و تأثیر آن بر روی مراکش، زادگاه نویسنده که با عنوان «مراکشی دیگر» به تازگی یعنی در ماه مارس ۲۰۱۳ از سوی انتشارات «دیفرانس» در پاریس منتشر شده است.
لعبی در این کتاب معتقد است که مبارزه برای آزادی که در کشورهای عربی به راه افتاده، اکنون با رویشی دیگر در مراکش هم پدید آمده است. با این تحولات بسیاری از تابوها از بین رفته و میل به آزادی توقفناپذیر شده است.
با این حال، از نظر لعبی، علیرغم تمامی تلاشها و شجاعتهایی که در این راه به کار گرفته شده، جنبش نظری قدرتمندی در کشورهای عربی از جمله مراکش شکل نگرفته است. جنبشی که به صراحت، حقوق اساسی انسان را برای اعراب شرح دهد و مشخص کند؛ یک راهنمای گویا و ریشهدار که هدفش استقرار حکومت قانون و جامعه مدنی در کشورهای عربی باشد.
این شاعر به مردم کشورش این نکته ضروری را گوشزد میکند که میتوان به صورت «صلحآمیز» به آن اهدافی که «بهار عربی» در نظر دارد رسید، به شرط آنکه آرزوهایی که ملت عرب طی سالها در سر میپروراندند، عمیقاً درونی و در راهش تلاش شود.
عبداللطیف لعبی، اولین ضرورت کشورهای عربی را سازگاری سیاست این کشورها با اصول لائیسیته میداند. او میگوید برای رسیدن به لائیسیته هم راهی نیست که آزادی بیان و اندیشه در این کشورها محفوظ نگاه داشته شود. بنابراین اولین مرحله «پروژه دموکراسی» در کشورهای عربی، رسیدن به لائیسیته است.
او البته تأکید میکند که نباید لائیسیته را با «کفر فعال» اشتباه گرفت، یعنی نباید به دشمنی با مؤمنان و مذهبیها رفت، بلکه باید بر عکس به آنان اطمینان داد که در حکومت لائیک، پیروان هر مذهبی میتوانند بهتر از هر زمانی به اعمال دینی خود بپردازند. باید به آنان اطمینان داده شود که حقوقشان با حقوق دیگران برابر خواهد بود.
همچنین باید در نظر گرفت که پیش بردن لائیسیته فقط وظیفه غیر مذهبیها نیست، بلکه وظیفه همه و شاید مهمتر از همه وظیفه مذهبیهاست، زیرا لائیسیته پیشنیاز و ضامن آزادیهای اصلی آنان است.
عبداللطیف لعبی درباره سازگاری اسلام و لائیسیته هم میگوید که تجربه هر چند ناقصی که از کشورهای ترکیه و تونس بهدست آمده، نشان میدهد که لائیسیته، مانند دموکراسی، ناسازگار با اسلام نیست. او معتقد است که هیچ دینی را نمیتوان یافت که اساساً ضد تساهل باشد.
این شاعر مراکشی در کتابش همچنین با بیان اینکه لائیسیته شامل تمامی جنبههای زندگی انسان، حتی هنگام مرگ هم میشود، خواستهای شخصی را مطرح میکند؛ اینکه او را به پس از مرگش به سرزمین مادریاش منتقل کنند و بدون هیچ تشریفات اسلامی به خاک بسپارند.
عبداللطیف لعبی که به نظر میرسد با طرح این آرزو، خواسته که درس تسامح و مدارا بدهد، از مردمش میخواهد که فقط شعری از او را روی سنگ قبرش بنویسند.