معنای متعارف انتخابات گزینش نمایندگان مردم در انتخابی آزاد، سالم و رقابتی است. انتخابات در نظام ولایت فقیه این معنا را ندارد. با سازوکار “نظارت استصوابی” کسانی از سوی حکومت با کارکرد “بیعت” به جامعه معرفی میشوند . تا کنون مخالفان و منتقدان، در “انتخابات” هم که شرکت کردهاند، چه بسا انتخاب خود را گزینشی میان بد و بدتر نامیدهاند.
اکنون دوباره بحث انتخابات در ایران گرم است. گروهها و چهرههایی از اصلاحطلبان مایل به شرکت در انتخابات ریاست جمهوری هستند. این مقاله به بررسی دلایل آنان برای این کار و انتقادهایی که بر آنها میشود، اختصاص دارد.
دلایل اصلاحطلبانه برای شرکت در انتخابات
طبعا دستهبندیهای مختلفی از دلایل اصلاح طلبان منتقد برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری ممکن است. نگارنده این چهار دلیل عمده را در نوشتههای آنان یافته است:
۱. انتخابات در ایران موضوعیت دارد و نه طریقیت و به هر ترتیب باید در آن شرکت کرد: ” انتخابات در ایران موضوعیت دارد. یعنی در واقع خودش یک بازی است که شما انجام میدهید، فارغ از اینکه نتیجهاش چه شود.” (عباس عبدی، دویچه وله، ۳۰ دی ۱۳۹۱) برای این که همه راهها بسته نشود نباید بخش امنیتی رژیم را از پیروزی قاطع هراسان کرد.
۲. احتمال تقلب در انتخابات پیش رو اندک است چون بیت در برابر سنتگرایان و تیم احمدی نژاد قرار دارد و نمی تواند نتیجهی انتخابات را یک طرف به نفع خود رقم بزند: “اختلافات اصولگراها نیز مانع بزرگی برای مهندسی آرا است. این اختلاف جدی است و از کنترل رهبر نیز خارج شده و حتی به درون فرماندهان سپاه در حمایت از نامزدها کشیده شده است.” (مصطفی تاجزاده، نوروز، ۱۶ فروردین ۱۳۹۲)
۳. مشارکت در فرایند انتخابات به مخالفان فرصت بازسازی و بسیج نیروهای خود را میدهد: “این یک فرصت است برای بسیج نیروها.” (همانجا) مخالفان و منتقدان اگر نامزد داشته باشند (البته باید نامزد یا نامزدهایی معرفی کنند که از صافی شورای نگهبان بگذرد) با استفاده از فرصت این فرایند می توانند آزادانهتر انتقاد کنند، گردهمایی داشته باشند، سازماندهی کنند و به طور کلی بخشی از امکانات از دست رفته پس از جنبش سبز را به دست آورند: “مطلوب این است که بتوان در انتخابات سالم شرکت و فضای جامعه را زنده کرد. نگاه راهبردی هم میگوید حضور مردم بستر میخواهد و فضای انتخاباتی بسترساز است… باید توان و امکان حرکت ونشاط در جامعه را ایجاد کرد… همه میدانند تحریم در ایران فعال نمیشود… ایران به اشتراک عمل نیروها در آینده بیشتر نیاز دارد تا مواضعی برای ثبت در تاریخ.” (انتخابات به مثابه فرصت یا تهدید، تقی رحمانی، سایت روز آنلاین، ۱۲ آذر ۱۳۹۱)
۴. بدیل شرکت در بیعت پیش رو، براندازی است که کشور را به سمت جنگ داخلی یا دخالت خارجی و تخریب پیش میبرد: “برای نیرویی که جنگ و دخالت خارجی نمیخواهد و از کره شمالی شدن ایران هم میترسد، یک راه باقی بیشتر نمیماند و آن هم حرکت از درون و نشاط مجدد جامعه برای فشار به حکومت است.” (انتخابات به مثابه فرصت یا تهدید، تقی رحمانی، سایت روز آنلاین، ۱۲ آذر ۱۳۹۱؛ مضمون اکثر نوشتههای اکبر گنجی در باب انتخابات نیز بیان این نکته است) سخن این است که در شرایطی که نمی توان حکومت را بدون خشونت به قبول خواستهها وادار کرد بهتر است سطح مطالبات را پایین کشید و در چارچوب حکومت موجود فعالیت کرد. شرایط لیبی و سوریه توجه به این امر را برای قائلان به مشارکت ضروریتر ساخته است.
در برابر دلایل اصلاحطلبان، دلایل گوناگونی گذاشته شده است. با بیانهای مختلفی گفته شده که هیچ کدام از چهار دلیل فوق وافی به مقصود نیست. بیان زیر فشرده آنهاست:
موضوعیت و نه طریقیت
اولا انتخابات برای حکومت موضوعیت ندارد و تنها طریقی است برای نمایش مشروعیت نظام و گزینش افرادی که بیشترین نزدیکی را به رهبر جمهوری اسلامی و ایدههایش داشته باشند. (“نفر نهايی کانديد ائتلاف پيشرفت با توجه به ديدگاه مقام معظم رهبری و با تشخيص ۳ نفر اعضای اين ائتلاف مشخص میشود.” علی اکبر ولایتی، فارس ۱۸ فروردین ۱۳۹۲) بدین لحاظ انتخابات در ایران نقش تزیینی دارد. برای اصلاحطلبان امروز نیز در دوران خمینی انتخابات طریقیت داشت و نه موضوعیت.
انتخابات برای حکومت تنها طریقی است برای نمایش مشروعیت نظام و گزینش افرادی که بیشترین نزدیکی را به رهبر جمهوری اسلامی و ایدههایش داشته باشند. برای اصلاحطلبان امروز نیز در دوران خمینی انتخابات طریقیت داشت و نه موضوعیت.
همه تلاش حکومت که بخش قابل توجه منابع کشور را در اختیار دارد معطوف بوده به اخذ وجه موضوعیت از انتخابات و تا کنون هم در این جهت موفق عمل کرده است (با نظارت استصوابی، انبوه ناظران شورای نگهبان بر سر صندوقها و بسته نگاه داشتن فضا قبل از انتخابات و نیز هزینههای غیر مستقیم بخش دولتی در انتخابات) وقتی گروهی کوچکتر دسترسی بیشتری به کیک بزرگ حکومت دارند، چرا باید دیگران را در آن سهیم کنند؟
درست است که سیاست عرصه آرمانگرایی و مطلق گرایی نیست اما نمی توان عنصر نتیجه را از معادلات سیاسی حذف کرد. با تمر کز بر “نتیجه” است که ارزیابی وسایل برای رسیدن به اهدافی خاص و هزینه- فائده کردن معنیدار میشود. آیا سبک و سنگین کردن هزینهها و فواید، شرکت در این مسابقه را معنیدار میکند؟
کسانی که منتقد شرکت در انتخابات پیش رو هستند بازندگی اصلاحطلبان را بدین معنا نمیگیرند که به میدان راهشان نمیدهند یا اصلا نمیتوانند اقدامی انجام دهند بلکه با تمرکز بر نتیجه معتقدند در مجموع علی رغم بازی ضعیف حریف گلی نخواهند زد چون داوری منصفانه نیست، زمین تخت نیست، تماشاگران حد و حدود خود را رعایت نمیکنند، مقررات را تیم دیگر و طرفدارانش نوشتهاند، یک تیم دهها برابر تیم دیگر امکانات دارد، تیم اصلاحطلبان فرصت تمرین نداشته، دست و پای برخی از بازیگران بسته است، برخی از بازیگران را با اخطارها و کارتهای قرمز بی جهت از بازی کنار گذاشتهاند، رسانهها به نفع طرفهای دیگر عمل میکنند و در واقع گزارش نمیدهند، و این موضوع بارها به همه نشان داده شده است.
بیت دست بالاتر را دارد
دوم آن که امکان دستکاری و تقلب همیشه برای بیت و سپاه فراهم بوده است (با اتکا به حدود چند صد هزار ناظر شورای نگهبان بر سر صندوقها). همان طور که اصلاح طلبان نتوانستند جلوی مهندسی انتخابات در سال ۸۴ را بگیرند دولت احمدی نژاد نیز نخواهد توانست جلوی این کار را در انتخابات ۹۲ بگیرد.
مشخص نیست که اصلاح طلبان چگونه میخواهند جلوی تقلب به نفع نامزدهایی مثل حداد عادل یا قالیباف یا ولایتی را بگیرند (البته اگر برخی از آنها بر این باور باشند که تقلبی در دور پیش رخ داده باشد). آنها که میخواهند شرکت کنند مجبورند بحث تقلب را فراموش کنند یا بگویند تقلبی در دورههای پیشین رخ نداده و در این دوره هم رخ نخواهد داد.
حتی در صورت کارگر نیفتادن تقلب، حکومت از قدرت بسیار اندک دولتِ در دست اصلاحطلبان هراس چندانی ندارد، حتی اگر بتوانند در شرایط غیر رقابتی موجود رای بیاورند. بالاخص از آن دسته از اصلاحطلبان وفادار به بیت که می خواهند در بیعت پیش رو شرکت کنند (کسانی مثل محمد رضا عارف، حسن روحانی، یا کواکبیان) برای حکومت نگرانکننده نیستند. خامنهای نمی خواهد با خاتمی یا رفسنجانی کار کند اما اگر آنها به هر دلیل رای بیاورند (که هم احتمال شرکت و هم احتمال رای آوری بالای هر دوی آنها پایین است) می تواند آنها و همپیمانانشان را مهار کند چنان که قبلا نیز این کار انجام شده است.
ماشین سرکوب خاموش نمی شود
سوم آن که حکومت با ندادن امکان رسانهای به اصلاحطلبان، بستن نهادهای آنان و تداوم بازداشت و سرکوب فعالان سیاسی فرصت بازسازی را از آنان اخذ کرده، میکند و خواهد کرد. فرایند بیعت ماشین سرکوب را خاموش نخواهد کرد. اما تحرک سیاسی تنها با بیعت ممکن نمیشود چون بیعت فرایندی است که حکومت آن را اداره و مهندسی میکند.
امکان دستکاری و تقلب همیشه برای بیت و سپاه فراهم بوده است. همان طور که اصلاحطلبان نتوانستند جلوی مهندسی انتخابات در سال ۸۴ را بگیرند دولت احمدی نژاد نیز نخواهد توانست جلوی این کار را در انتخابات ۹۲ بگیرد.
از سوی دیگر آیا اصلاحطلبان در محدودههای خاکستری و حتی روشن ظرفیت جنگیدن دارند یا خیر؟ آیا با وجود گرگهای بیت و سپاه کاری از دستشان بر میآید؟ آیا نشانهای برای باز شدن فضا وجود دارد؟ سیاست حکومت، برگزاری بیعتی آرام است و نه پرشور؛ ریزشهای مربوط به اصلاحطلبان نیز صورت گرفته و حکومت برای حفظ انسجام درونی ابایی از پرداخت هزینه ندارد.
اگر تصور بخشی از مخالفان آن است که ممکن است در صورت شرکت در انتخابات فرصتی برای حرکتهای اجتماعی مثل جنبش سبز فراهم شود دستگاههای امنیتی رژِیم را دست کم گرفتهاند. آنها با درسی که از تحولات سیاسی سال ۸۸ گرفتهاند نخواهند گذاشت انتخابات به فرصتی برای بروز اعتراضات و مخالفتها تبدیل شود.
شورای نگهبان در بیعت ۹۲ فقط کسانی را تایید خواهد کرد که حکومت هیچ گونه نگرانی از آنها و همراهانشان قبل و پس از روز بیعت نداشته باشد. به همین دلیل است که برخی از نامزدهای احتمالی از هم اکنون دارند اعلام میکنند که نتیجه بیعت هرچه باشد (با مهندسی و دستکاری و تقلب که از سوی نماینده ولی فقیه در سپاه هم اعلام شده است) آنها اعتراض نخواهند کرد. (کواکبیان، تابناک، ۹ فروردین ۱۳۹۲)
حتی تا دو ماه قبل از روز بیعت همه مجراهای سیاسی برای فعالیت بسته است و از پایین تحرکی مشاهده نمیشود. راهبردها، رسانهها، نهادها، و منابع مالی اصلاحطلبان برای بیعت ۹۲ ناشناخته است و برنامهای بدیل در مسئله هستهای، بحران سوریه، یارانهها، فیلترینگ و پارازیتها، فشار بر نهادهای مدنی مثل خانه سینما، تورم، بیکاری، اعتیاد، فقر، فرار مغزها و تحریمها عرضه نشده است.
در نتیجه مشارکت در بیعت پیش رو، منجر خواهد شد به گرم کردن تنور مشارکت برای حکومت و نمایش مشروعیت سیاسی آن به دنیا، فاصله گرفتن بیشتر اصلاحطلبان حکومتی از سبزها و عمیقتر شدن شکاف میان آنها (با توجه به این که بدون برائت از سبزها و قلابی اعلام کردن اصلاحطلبی کسانی مثل رفسنجانی یا کروبی بدانها اجازه فعالیت نمیدهند)، کنار گذاشتن برنامه اصلاحطلبی دهه هفتاد که شان نزول اصلاحطلبی در درون جمهوری اسلامی بود، نادیده گرفتن سرکوبهایی که ادامه داشته و دارد (و از این جهت از دست دادن مشروعیت نزد فعالان سیاسی جوان) و پیشگیری از تفرق بیشتر در جناح اقتدارگرا در حالی که شکاف آنها روز افزون بوده است.
بنا بر این علی رغم برخی فواید متصور (که نشانه چندانی از آنها به چشم نمی خورد مثل تحرک نیروهای اجتماعی، کاهش رنجهای مردم و مخاطرات ملی بر اثر حمله خارجی، و اخذ بخشی از قدرت توسط اصلاحطلبان) هزینههای مشارکت آن قدر بالاست که مشارکت را غیرعقلانی میسازد.
شرایط جنگ داخلی و مداخله خارجی فراهم نیست
و چهارم آن که نه براندازی به تنهایی بدیل مشارکت در بیعت است (اگر همه راهها بسته ست- که نیست- مخالفان می توانند مدتی کنار بنشینند، تماشاگری کنند تا حکومت از این هم ضعیفتر شود) و نه تلاش برای براندازی، کشور را ضرورتا به سمت جنگ داخلی و دخالت خارجی و تخریب پیش می برد.
اگر تصور بخشی از مخالفان آن است که ممکن است در صورت شرکت در انتخابات فرصتی برای حرکتهای اجتماعی مثل جنبش سبز فراهم شود دستگاههای امنیتی رژِیم را دست کم گرفتهاند.
۳۴ سال پیش که مردم ایران از امروز کم سوادتر، کمتر شهرنشین و کمتر با مقتضیات زندگی امروز درگیر بودند براندازی حکومت پهلوی به جنگ داخلی منجر نشد. قدرتهای خارجی نیز پس از عراق و افغانستان و بحران اقتصادی موجود ظرفیت مداخله نظامی گسترده ندارند.
اصولا نمی توان رابطهای منطقی و ضروری میان براندازی و جنگ داخلی یا حمله خارجی برقرار کرد. با عناوینی مثل رادیکالیسم، انزواطلبی، یاس سیاسی، براندازی با کمک غرب و مانند آنها نمی توان بحث عقلانی و تحلیلی در باب مشارکت و رقابت در بیعت پیش رو یا اصلاح ناپذیری حکومت موجود را به حاشیه برد.
شرط همراهی
فرض کنیم که هر سه دلیل ذکر شده منطقی باشد و مشارکت و رقابت فوائد فوق را داشته باشند. آیا مشارکت و رقابت در این بیعت، اخلاقی و عقلانی است؟ اگر در حالی که نامزدهای دوره قبل اصلاحطلبان در حصر خانگی و فعالترین نیروهایی که در دوره قبل مشارکت داشتند اکنون در زندان هستند گروهی که می گویند به آرمانهای اصلاحطلبی وفادارند در بیعتی که شرایط آن تغییر نکرده شرکت کنند، افکار عمومی چه تلقیای از آنان پیدا خواهد کرد؟ آیا این همخوان است با رفاقت و همپیمانی؟
آیا این که گروهی از اصلاحطلبان در دورههای گذشته چنین جفایی (در چارچوب اخلاق دوستی، و نه اخلاق فلسفی و عرفانی) علیه هم جناحیهای خود روا داشتهاند توجیه کننده جفای این دوره است؟ آیا نداشتن خط قرمز یا اصول، بخشی ضروری از فعالیت سیاسی است؟ اصلاحطلبان قائل به مشارکت در بیعت ۹۲ باید به این سوال مبنایی پاسخ دهند که حکومت به چه اقدامی دست زند، آنها از این ماجرا کنار خواهند کشید.
۳۴ سال پیش که مردم ایران از امروز کم سوادتر، کمتر شهرنشین و کمتر با مقتضیات زندگی امروز درگیر بودند براندازی حکومت پهلوی به جنگ داخلی منجر نشد.
قائلان به شرکت در بیعت ۹۲ از مخاطبان خود میخواهند در یک انتخابات غیر آزاد، غیر منصفانه و غیر رقابتی شرکت کنند (خود آنها قبلا دهها بار به این نکات با عبارات گوناگون- صریح یا ضمنی- اذعان داشتهاند و چیزی هم عوض نشده است). این نوع مشارکت برای بسیاری نه تنها غیر عقلانی بلکه غیر اخلاقی است
حتی کسانی که باور دارند این حکومت نباید با تمسک به خشونت یا با دفاع در برابر خشونت حکومت در شرایط اعتراض و نافرمانی مدنی برکنار شود نمیتوانند از افراد بخواهند در این انتخابات قلابی و نمایشی که شورای نگهبان چند نفر مقبول رهبر را برای بیعت دوباره با نظام معرفی می کند شرکت کنند.
مبارزهمسالمت آمیز با یک نظام یا ابراز مخالفت با آن تنها یک میدان و گستره ندارد که اگر افراد در آن به هر قیمت شرکت نکردند خود را جدا افتاده و منزوی و فراموش شده تصور کنند.
حقانیت پرسش و بحث
معلوم نیست که آیا بحثها، گرد محورهایی که بیانی از آنها در بالا آمد، به نحوی معقول و مکفی پیش خواهد رفت یا نه. شاید حوادثی رخ دهد که فضا هیجانزده شود، یا دلسردی چنان باشد که به بحثهای روشنگر اعتنای اندکی شود. هیچ کدام از اینها نفیکننده حقانیت نفس ضرورت بحث درباره این مسائل اساسی نیست.
انتخاباتی که کانديد و فرد منتخبش توسط بيت رهبری تعيين بشود از قبل باطل است . انتخابات معنی ديگری دارد!
darya / 10 April 2013
سگ زرد بِرارِ شُغاله/ساغشک
م س / 11 April 2013
آقای عبدی در این ایام قبل از انتخابات 5 نفر از دوستان و همفکرانش را در منزل خود برای شام دعوت کند تا بفهمد این دفعه دنیا دست کیست.
ahmad / 30 April 2013
Trackbacks