این روزها صف مرغ بیش از هر صفی در شهر تهران پا گرفته است. پیش از این هم صف تخم مرغ بیش از هر صفی مشتری داشت. پیشرفت کرده‌ایم و از تخم مرغ به مرغ رسیده‌ایم.

در چنین فضایی از التهاب بازار، مدیران اقتصادی حکومت از تشکیل چهار هزار پرونده فقط برای مرغ‌فروشان شهر تهران سخن می‌گویند. مگر این شهر چه‌قدر مرغ‌فروشی دارد که قرار است چهار هزار نفر از ایشان دادگاهی بشوند؟ مرغ‌فروشان هم همگی بدون استثنا کرکره‌‌ی مغازه‌هایشان را پایین کشیده‌اند تا شاید روزی و روزگاری عرضه‌ی مرغ به حالت عادی بازگردد. اما چنین موضوعی کی اتفاق خواهد افتاد، معلوم نیست.

 با این همه عرضه‌ی مرغ دولتی همه‌روزه در فروشگاه‌های بزرگ و زنجیره‌ای سطح شهر تهران ادامه دارد. اما تقاضا آنچنان بالا گرفته است که هرگز به همین آسانی قابل ترمیم به نظر نمی‌رسد. محدود ماندن عرضه‌ی مرغ در فروشگاه‌های بزرگ و زنجیره‌ای ترفندی است که ستاد تنظیم بازار آن را به کار می‌گیرد تا به گمان خویش ضمن آن بتواند مانعِ پا گرفتن بازارهای سیاه برای فروش مرغ شود.

پیش از هم صف تخم مرغ بیش از هر صفی مشتری داشت. پیشرفت کرده‌ایم و از تخم مرغ به مرغ رسیده‌ایم.
پیش از این صف تخم مرغ بیش از هر صفی مشتری داشت. پیشرفت کرده‌ایم و از تخم مرغ به مرغ رسیده‌ایم.

قضیه سویا

 قیمت مرغ را بیست هزار و چهارصد تومان اعلام کرده‌اند. دولت می‌خواهد چنین قیمتی برای مصرف کننده پایدار باقی بماند. اما تولیدکنندگان این قیمت‌گذاری دستوری دولت را چندان برنمی‌تابند، چون مدعی‌اند که قیمت تمام شده‌ی هر کیلو مرغ بیش از این تمام می‌شود.

تولیدکنندگان مرغ همچنین انتظار دارند که دولت به قدر کافی دان مرغ در اختیارشان بگذارد. ولی مدیران دولتی مدعی‌اند برای برآوردن نیاز مرغداری‌های کشور تا کنون چهار میلیون تن سویا وارد کرده‌اند. گفتنی است که دولت سویای خریداری شده را در ابتدا به کارخانه‌های روغن نباتی تحویل می‌دهد تا درنهایت تفاله‌ی آن‌ها، بین مرغداری‌های کشور توزیع گردد.

 از سویی هم مدیران اقتصادی دولت خبری را رسانه کرده‌اند که نیاز مرغداری‌ها هرگز از دو میلیون تن سویا فراتر نرفته است. ولی اکنون توزیع چهار میلیون تن سویای وارداتی هم نتوانسته نیاز آنان را برآورده کند. پیداست که ضمن تفسیرهایی از این دست، درواقع رانت بزرگی در چرخه‌ی خریدهای خارجی و توزیع داخلی دولت پا گرفته است که خیلی خودمانی و خصوصی اقلام خریداری شده را به انبارها روانه می‌کنند. آنوقت ضمن احتکار کردن آن‌ها در انبارهای غیر دولتی به هدف پنهانی خود نایل می‌گردند. چون از همین انبارهای مافیای دولتی و شبه دولتی است که سرانجام دان مرغ راهی بازار سیاه کشور می‌شود تا به قیمت چند برابر قیمت دولتی به فروش برسد.

طولانی‌ شدن صف‌های خرید

 اما چنین رویکردی که در سامانه‌ی توزیع دولتیان پا می‌گیرد نه فقط صنعت مرغداری کشور را به خاک سیاه نشانده بل‌که صنعت روغن نباتی هم از آسیب‌های آن بر کنار نمانده است. مدیران ستاد تنظیم بازار کشور، توزیع روغن نباتی را هم در بقالی‌ها و سوپری‌ها به صفر رسانده‌اند.

دولت در عمل توزیع کنندگان کوچک مرغ، تخم مرغ و روغن نباتی را دور می‌زند تا به گمان خویش از آسیب‌های گرانی و احتکار این کالاها بکاهد. راهی که ستاد تنظیم بازار این روزها ضمن تبلیغات رسانه‌ای، عملیاتی شدن آن را بر خود واجب می‌شمارد. به همین دلیل هم این ستاد بخش‌هایی از کالاهای اساسی مردم را از طریق فروشگاه‌های بزرگ و زنجیره‌ای به دست مردم می‌رساند. صف‌‌ها نیز اغلب از سردرِ همین فروشگاه‌های بزرگ آغاز می‌شود که گاهی تا صدها متر در طول خیابان ادامه می‌یابد. آنوقت مشتریان در گروه‌های سه چهار نفره راهی فضای عمومی فروشگاه می‌گردند تا در خرید کالای خود اقدام به عمل آورند. اما اینچنین نیست که هرکس به میزان دلخواه خود بتواند مرغ یا روغن نباتی بخرد. مدیران فروشگاه تلاش می‌کنند تا میزان خرید مشتریان از یک یا دو عدد مرغ فراتر نرود. سهمیه‌ی روغن نباتی نیز برای هر خریدار تا دو بسته‌ی یک کیلویی محدود باقی می‌ماند. عدالتی عوامانه که لابد مدیران جمهوری اسلامی قصد دارند تا همگی از آن سهم ببرند.

 صف‌های خرید پیش از روغن نباتی و مرغ، به تخم مرغ و شکر اختصاص داشت. ولی اکنون تا حدودی مشکل شکر و تخم مرغ را سرهم آورده‌اند. چنانکه اینک مرغ و روغن نباتی جای تخم مرغ و شکر را گرفته‌ است. پیداست که دولت برای مردم به طور مداوم ناتوانی خود را در تهیه و توزیع تمامی این کالاهای اساسی به نمایش می‌گذارد.

 تازه مرغ و تخم مرغ هم چندان در فروشگاه‌ها حاضر و آماده نیست که هرکسی از راه برسد، صف بماند و به نمونه‌ای از آن دست بیابد. گاهی اوقات باید نصف روز یا تمامی آن را در صف ماند و انتظار کشید. شاید تا پایان کار فروشگاه هم هرگز مردم چشمشان به زیارت کالای مورد نظرشان باز نشود. آنوقت خیلی طبیعی موضوع را به روزی دیگر احاله می‌دهند. ولی مردم باوری را با هم در میان می‌گذارند که بالادستی‌های حکومت می‌خواهند تا همگی روزگارشان را در همین صف‌ها به سر بیاورند. چون در این صورت، فرصت نمی‌یابند که ضمن راه انداختن تحصن و تظاهرات، اصل حکومت را به چالش بگیرند.

در صف‌ها چه می‌گذرد

 حرف‌ها و گفته‌های مردم هم در این صف‌ها، تمامی اصل حکومت و نظام جمهوری اسلامی را به چالش می‌گیرد. بیش‌تر افراد هم حرف‌هایشان را در لفافه‌ای از طنز و شوخی بازگو می‌کنند. شاید انتظار دارند که ضمن تکرار آن‌ها از درد و رنج خود مقداری بکاهند. جوان‌ها به مسن‌ترها کنایه می‌زنند: “مشت‌هایتان را هوا کردید و ما را به دردسر انداختید”. ولی مسن‌تر پاسخ می‌دهند: “ما شاه نمی‌خواستیم، چون دنبال جمهوری بودیم. نگفتیم که آخوندها بیایند و در ایران پادشاهی کنند”.

 افرادی هم این باور را پیش می‌کشند که حکومت خودش قحطی راه می‌اندازد تا بتواند کالاهای اساسی مردم را گران کند. همچنان که با همین حقه شکر و تخم مرغ را گران کردند. حتا کره و خامه نیز با همین حقه گران شد. الآن هم نوبت به مرغ و روغن نباتی رسیده است.

 گاهی اوقات هم سر و کله‌ی فیلمبرداری پیدامی‌شود. سپس مردم از هم می‌پرسند که این‌ها چرا فیلم می‌گیرند؟ آنوقت یکی پاسخ می‌دهد که شب انتخابات این‌ فیلم‌ها را از تلویزیون پخش می‌کنند تا بگویند که مردم دارند رأی می‌دهند. فردی دیگری هم توضیح می‌دهد، شاید هم فیلم‌ها را برای تلویزیون‌های خارج از کشور می‌فرستند تا همه بفهمند که حکومت ایران به مردمش جایزه می‌دهد.

 اما توی صف همیشه صحبت از دوستی و مدارا نیست. گاهی نیز همانند مرغ‌های قفس به سر و کول هم می‌پرند. چون اغلب در بحث‌های سیاسی کم می‌آورند و کمبودهای خود را از راه پریدن به هم و خشونت‌های کلامی و فیزیکی جبران می‌نمایند. اینجاست که مفت و مجانی سر و کله‌ی همدیگر را می‌شکنند و خیلی راحت پیراهن‌ هم را جر می‌دهند.

 در عین حال به تازگی شیوه‌های نوتری از خفت‌گیری هم در تهران باب شده است. چون خفت‌گیران آنانی را که به مرغ و روغن نباتی دست می‌یابند، سر راه شکار می‌کنند. اینجاست که عده‌ای حاصل ساعت‌ها انتظار و صف ماندن خود را خیلی مفت و ارزان از دست می‌دهند. چون موتور سواری از گرد راه می‌رسد و به همین آسانی همه چیز را از او می‌دزدد. پدیده‌ای که این روزها دارد بیش از هر زمانی باب می‌شود.

 در صف ارزاق عمومی آن‌هایی که سن بیش‌تری دارند تاریخچه‌ای از این صف‌ها را نیز با خود دوره می‌کنند. زمانی را به یاد می‌آورند که نوربخش رییس بانک مرکزی حکومت بود و صف دلار و سکه را باب کرد. مردم هم برای کاسبی خود روزها را در صف به سر می‌بردند تا دلار و سکه‌ی دولتی بگیرند و آن را در بازاری غیر رسمی به فروش برسانند. بهزاد نبوی هم در آن سال‌ها کوپن ارزاق را راه انداخت تا مردم برای دستیابی به گوشت و مرغ و حتا پنیر و روغن، به عرض و طول صف‌های خیابانی بیفزایند. نوآوری و ابتکارهایی از این دست در زمان نخست وزیری میرحسین موسوی و در زمان ریاست جمهوری اکبر رفسنجانی چنان بالا گرفت که مردان اقتصادی آن دوره را باید از پیشگامان این راه به حساب آورد.

خلاصه‌ی کلام جمهوری اسلامی به اندازه‌ی عمر خود تاریخی چهل ساله از صف نیز فراهم دیده است. به طبع دوام و بقای صف ارزاق نیز به دوام و بقای حکومت پیوند می‌خورد.