شماری از فعالان سیاسی و مدنی در تهران پس از حضور جمعی در دفتر خدمات قضایی، در یک دادخواست مشترک از نگهداری افراد در سلول انفرادی شکایت کردند. این فعالان سیاسی و مدنی با تأکید بر ممنوعیت اعمال شکنجه در اسناد بینالمللی از جمله در اعلامیه جهانی حقوق بشر، سلول انفرادی را مصداق بارز شکنجه دانسته و خواستار لغو به کارگیری آن علیه متهمان یا زندانیان شدهاند.
مهدی نخل احمدی، روزنامهنگار و فعال حقوق بشر با مثبت ارزیابی کردن این اقدام جمعی، به زمانه میگوید سلول انفرادی یکی از اصلیترین شکنجههایی است که نهادهای امنیتی از آن برای وادار کردن متهمان سیاسی به اعترافات تلویزیونی استفاده میکنند.
به گفته این فعال حقوق بشر، اگر قوه قضاییه این دادخواست را پذیرفته و سلول انفرادی را حذف کند، آنوقت رسیدگی به پروندههای قضایی هم روند منصفانهتری را طی خواهند کرد.
نرگس محمدی، سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر و از امضاکنندگان این شکایت هم سلول انفرادی را «مادر اعدام» خوانده و آن را ابزاری در دست نهادهای امنیتی توصیف کرده که با استفاده از آن سناریوهای خود را پیش میبرند.
دادخواست مشترک یاد شده به امضای برخی از زندانیان سیاسی سابق و شماری از چهرههای شناخته شده سیاسی در ایران از جمله فائزه هاشمی، ژیلا بنی یعقوب، ضیا نبوی، میلاد فدایی، فرنگیس مظلوم، حمید آصفی، احمدرضا حائری، اشکان رضوی، سیاوش حاتم، مجید مسافر، بهمن احمدی امویی، مجید مسافر، فرشاد قربانپور، رسول بداقی، مرضیه رسولی، محمد کریمی، ابراهیم اللهبخشی، آرش کیخسروی، اکبر امینی ارمکی، زهرا توحیدی، علیرضا خوشبخت و کوروش زعیم رسیده است.
در این دادخواست با استناد به قوانین جاری و مصرح کشور آمده است:
«طبق مقررات داخلی و بینالمللی، نگهداری متهمان در سلول انفرادی خلاف مقررات قانونی و قانون اساسی جمهوری اسلامی است و این امر از مصادیق بارز شکنجه و بزههای موضوع مواد ۵۷۰ و ۵۷۹ قانون مجازات اسلامی است. لذا خواستار تعقیب کلیه آمرین و عاملین و مأمورین و مقامات صادرکننده دستور نگهداری افراد در سلول انفرادی هستیم.»
همچنین در بخش دیگری از این شکایتنامه آمده است که با وجود اعتراضات مدنی و حقوق بشری برای توقف نگهداری متهمان در سلول انفرادی، این رویه همچنان پابرجاست:
«این در حالیست که نگهداری متهمان در سلولهای انفرادی در هیچ کدام از مقررات قانونی پیشبینی نشده است.»
در قانون اساسی جمهوری اسلامی، برابر اصل ۳۸ اعمال هر گونه شکنجه علیه متهم برای گرفتن اقرار یا کسب اطلاع ممنوع است اما در قانون مجازات اسلامی هیچ بند و مادهای که به وضوح در مورد ممنوعیت استفاده از سلول انفرادی توضیحی داده باشد، وجود ندارد. هر چند در مفادی از این قانون که در سال ۱۳۹۲ تصویب شد، اعمال هر گونه شکنجه علیه زندانیان ممنوع اعلام شده است.
اواخر مهر ماه امسال اما دستورالعملی موسوم به «سند امنیت قضایی» از طرف ابراهیم رئیسی، رئیس قوه قضاییه به مراجع قضایی سراسر کشور ابلاغ شد که در آن تأکید شده است:
«هر گونه شکنجه جسمی یا روحی، اجبار به اقرار یا ادای شهادت … در هر شرایطی مطلقاً ممنوع است و نتایج حاصل از آن هم در مراجع قضایی قابل استناد نیست.»
با وجود موارد یاد شده، بهکارگیری شکنجه و حبس در سلول انفرادی به عنوان یکی از مصادیق بارز شکنجه از موضوعات جاری در بازداشتگاهها و زندانهای ایران است.
از متأخرترین نمونههای شکنجه از طریق حبس در انفرادی میتوان به وضعیت حبیب و وحید افکاری، دو زندانی سیاسی در زندان عادل آباد شیراز اشاره کرد. این دو برادر به دنبال اعدام برادر دیگرشان، نوید افکاری در روز ۲۲ شهریور ماه امسال، به سلول انفرادی منتقل شدهاند و تاکنون به بند عمومی بازگردانده نشدهاند.
در همین زمینه: برادران افکاری در انفرادی- یک منبع: به گروگان گرفته شدهاند
همچنین یکی دیگر از خبرسازترین نمونهها درباره بهکارگیری شکنجه و حبس در سلول انفرادی علیه زندانیان سیاسی، مربوط به پرونده مازیار ابراهیمی است.
به دنبال ترور دانشمندان هستهای در سال ۱۳۹۱ و ناکامی نهادهای امنیتی ایران برای یافتن عاملان این ترورها، مأموران وزارت اطلاعات، ابراهیمی را بازداشت کردند. بازجویان با حبس این شهروند در سلول انفرادی و اعمال شدیدترین شکنجههای فیزیکی و روانی، او را وادار کردند در برابر دوربین صداوسیمای جمهوری اسلامی، به «بهایی بودن»، «جاسوسی برای اسرائیل» و «دست داشتن در ترور دانشمندان هستهای» اعتراف کند.
این زندانی سیاسی سابق که اکنون در آلمان زندگی میکند، درباره تبعات بهکارگیری شکنجه در مورد خودش به زمانه میگوید:
«بعد از اتفاقهایی که در دوران بازداشت و زندان برایم افتاد، هنوز هم وقتی میخواهم در خیابان خوراکی بخورم در “سه کنج دیوار” روی زمین مینشینم به طوری که دو طرفم دیوار باشد؛ دقیقا جوری که در سلول انفرادی دور تا دورم دیوار بود و غذا میخوردم.»
ابراهیمی در ادامه میگوید:
«گاهی اوقات در گوشه اتاق در یک فضای دو متر در دو متر راه میروم و دور خودم میچرخم و ناخودآگاه حس میکنم در سلول انفرادی هستم.»
تجربه زیسته بسیاری از زندانیان سیاسی در ایران از سلول انفرادی حاکی از این است که تبعات این شکنجه تا سالها در روان این افراد باقی میماند.
مهدی نخل احمدی که خود در سالهای گذشته بیش از یک ماه در یکی از سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین نگهداری شده، ثبت شکایت جمعی شماری از فعالان مدنی در ایران برای حذف حبس در سلول انفرادی را مثبت ارزیابی میکند و به زمانه میگوید:
«موضوعاتی که امضاکنندگان این دادخواست درباره این شکنجه مطرح کردهاند همه به حق بوده و به عنوان یک کار مدنی بسیار مفید است. ابراهیم رئیسی هم پیشتر وعده حذف این مجازات را داده است. البته در زمان [محمود] هاشمی شاهرودی و [محمد] یزدی به عنوان دو تن از روسای قبلی قوه قضاییه هم چنین بحثهایی مطرح بود اما با توجه به سیستمی که در جمهوری اسلامی وجود دارد، بسیار بعید میدانم مسئولان حکومتی حذف این شکنجه را بپذیرند.»
به دنبال طرح شکایت علیه استفاده از سلول انفرادی در بازداشتگاهها و زندانهای جمهوری اسلامی در مراجع قضایی، جمعی از روزنامهنگاران، فعالان سیاسی و مدنی و شماری از کاربران در شبکههای اجتماعی هم با هشتگ «#سلول_انفرادی_شکنجه_است» به این مطالبه مدنی واکنش نشان دادند و از آن حمایت کردند.
روزبه میرابراهیمی، روزنامهنگار و زندانی سیاسی سابق در ایران در توئیتر خود نوشت:
«۱۰۰ درصد به عنوان کسی که روزها و هفتهها اسیر آن بودم میگویم که سلول انفرادی شکنجه است و باید از همه زندانهای جهان برچیده شود. حتی چند ساعتش هم شکنجه است.»
جمال عاملی، فعال مدنی و زندانی سیاسی پیشین در ایران هم در توئیتر خود از تجربه حبس در سلول انفرادی نوشت:
«سال ۸۸ برای اولین بار بازداشت شدم. چهار ماه و ۱۰ روز توی بند دو الف سپاه بازداشت بودم که ۵۶ روزش توی سلول انفرادی گذشت. غیر از ضرب و شتم در اتاق بازجویی، بازجو از سلول انفرادی هم به عنوان ابزاری برای شکنجه استفاده میکرد …»
ضیاء نبوی، از امضاکنندگان این دادخواست و زندانی سیاسی پیشین در ایران هم با انتشار یک توئیت در حساب کاربری خود در توئیتر نوشت:
«شاید کسی بپرسد در میان این همه مصیبتی که اینجا و اکنون بر سرمان ریخته است، “سلول انفرادی” چرا؟ یعنی در میان این همه ظلم و ستم و تبعیض و کشتار و اعدام که جزوی از اخبار هر روزمان شده، اهمیت سلول انفرادی کجاست؟ نسبت آن با مسائلی که امروز به آن دچاریم چیست؟»
او در ادامه این توئیت و در تلاش برای پاسخ به سوالهای مطرح شده، نوشت:
«به گمانم اینجا نشان دادن اینکه چطور سلول انفرادی به عنوان یکی از اصلیترین ابزارهای دستگاه امنیتی برای سرکوب، اعترافگیری و بُراندن فعالین از کنشگری عمل میکند، ضروریست. اتفاقاً اینکه ترسناکی این شکنجه چندان به چشم نیامده نشان دهنده این است که دستگاه امنیتی آن را هوشمندانه به کار گرفته است.»
اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای بینالمللی که بیشتر آنها به امضای جمهوری اسلامی ایران رسیدهاند، دولتها را ملزم میکنند که حق به کار بردن هر گونه شکنجه یا رفتار ظالمانه، ضد انسانی یا تحقیرآمیز علیه شهروندان خود را ندارند.
با این وجود در سالهای اخیر گزارشهای متعددی توسط نهادهای حقوق بشری در خصوص نقض گسترده حقوق بشر در زندانهای ایران منتشر شده که حاکی از انتقال زندانیان و بازداشت شدگان به سلولهای انفرادی برای اعمال فشار بر آنهاست.
به عنوان نمونه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در گزارش دی ماه ۹۸ خود از زندان رجاییشهر کرج، از گستردگی به کار گرفتن سلولهای انفرادی توسط مأموران امنیتی برای شکنجه و اعمال فشار بر زندانیان خبر داد:
«… ضرب و شتم و آزار زندانیان، انتقال به سلول انفرادی، استفاده مداوم از دستبند و پابند در سلولهای انفرادی و شرایط نامناسب بهداشتی از جمله این فشارها هستند.»
در اینکه سلول انفرادی مصداق بارز شکنجه است که هیچ شکی نیست؛ اما واقعاً باید به این قبیل حرکات مشکوک بود. اصلاح طلبان همیشه در آستانۀ انتخابات تلاش کرده اند با انجام چنین مانورهایی فضای فعالان منی نزدیک به خودشان را متأثر کنند و از انجا که رسانه های خارج از کشور هم به خوراک فکری نیاز دارند صرفاً به دلیل جذابیت خبری اسامی شروع به بزرگ نمایی فعالیت های آنان می کنند. اما درواقع این حرکت در زمانی انجام می گیرد که پس از قیام دی و آبان مشروعیت چندانی برای رژیم و قانون اساسیش باقی نمانده و طلب حق ولو تصریح شده در قانون در بهترین حالت نشان دهندۀ توهم است و در حالت بدتر نشان سر داشتن در آخور حکومت. دقیقاً در روزهایی که بلوچستان به پا خاسته و در روزهای گذشته مردم کرمانشاه در حمایت از سراوان به خیابان آمده اند (و رسانۀ شما* همدست با دیگر رسانه ها* به سانسور آن دست زده است)، و نه فقط از اصلاحات و اصولگرا، بلکه از اصل نظام و قانون اساسی عبور کرده و انحصار قدرت را در هم شکسته اند، این افراد با مطرح کردن چنین مسائلی بیشتر به قانون اساسی رژیم جمهوری سلامی مشروعیت می بخشند. به نظر من این حرکت این افراد را باید در ارتباط با سخنان اخیر قوچانی ارزیابی کرد که خواهان بازگشت به قانون و دفاع از اقتدارطلبی “مشروع” حکومتی شده بود. این جماعت تا تمامیت قدرت از دست رژیم خارج می شود به صرافت می افتند که با طرح چنین مسائلی اعتمادشان را به رژیم و حاکمیت قوانینش به رخ مردم بکشند و اکنون که قیام سراوان در ماه های منتهی به انتخابات رخ می دهد این اصلاح طلبان هم بیشتر می خواهند پیامی به مردم ارسال کنند که کار رژیم تمام نشده و باید برای حق خواهی در چارچوب قوانین رژیم حرکت کرد و به تنها مرجع “مشروع” حق یعنی آیت الله رئیسی و قضائیۀ جلادان رجوع کرد. به این حرکات باید بدبین بود، کسی که در چنین شرایطی اینگونه رفتار می کند اگر نادان و کودن نباشد قطعاً سری در آخور دارد.
کارو / 03 March 2021