این گزارش در حالی قرار است به شرح دشواریهای روزنامهنگاران پناهجو در ترکیه بپردازد که روز پنجشنبه ۲۳ بهمن/ ۱۱ فوریه، رسانههای داخلی ترکیه از بازداشت یک کارمند کنسولگری ایران در استانبول به اتهام دست داشتن در قتل مسعود مولوی، فعال رسانهای و مدیر کانال تلگرامی «جعبه سیاه» خبر دادهاند.
بنا بر اعلام روزنامه دیلی صباح چاپ استانبول، محمودرضا ناصرزاده، ۴۳ ساله به اتهام تأمین پاسپورت جعلی از طریق کنسولگری ایران در استانبول برای علی اسفنجانی به عنوان طراح اصلی ترور مسعود مولوی، توسط پلیس ترکیه بازداشت شده است.
مقامهای رسمی ترکیه هنوز درباره بازداشت این دیپلمات ایرانی اظهار نظری نکردهاند اما سعید خطیبزاده، سخنگوی وزارت خارجه ایران، ساعاتی پس از اعلام این خبر گفت:
«فرد نام برده شده کارمند سرکنسولگری نبوده و برای پیگیری موضوع پیش آمده و روشن شدن ابعاد آن از مجاری رسمی با مقامات ترکیه در تماس هستیم.»
مسعود مولوی که نام کامل او «مسعود مولوی وردنجانی» است در سال ۱۳۹۶ برای در امان ماندن از تهدیدات امنیتی به ترکیه رفت. او ادمین کانال تلگرامی «جعبه سیاه» بود که اخبار افشاگرانهای از دست داشتن برخی افراد مرتبط با بیت علی خامنهای و همچنین سپاه پاسداران در فسادهای دولتی، قضایی و سرویسهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی منتشر میکرد.
این فعال رسانهای سرانجام در روز ۲۹ آبان ۱۳۹۸/ ۱۴ نوامبر ۲۰۱۹ به ضرب گلوله در استانبول ترور شد. خبرگزاری رویترز در روزهای پس از این ترور به نقل از دو مقام امنیتی ترکیه اعلام کرد فردی که در ویدئوی لحظه ترور در کنار مولوی قدم میزند، علی اسفنجانی نام دارد که توانسته سه روز پس از انجام عملیات ترور، با هویت جعلی از ترکیه به ایران بگریزد.
پرونده ترور مسعود مولوی تنها یکی از دهها نمونه قتل، ربایش یا استرداد روزنامهنگاران، فعالان رسانهای و مخالفان سیاسی جمهوری اسلامی در سالهای گذشته در ترکیه است که در روزهای اخیر ابعاد تازهای از آن منتشر شده است.
ربایش و ترور پناهجویان سیاسی ایرانی در ترکیه مسبوق به سابقه است و در سایه انفعال جامعه جهانی در برابر اقدامات تروریستی جمهوری اسلامی در خارج از مرزهای جغرافیاییاش، ترور، کشتار یا آدمربایی فعالان رسانهای و مخالفان سیاسی همچنان در دستور کار نهادهای امنیتی ایران قرار دارد.
آرش شعاع شرق، سعید کریمیان، علیاکبر قربانی، فتحالله منوچهری (فرود فولادوند)، اصغر کاظمی (شایان کاویانی)، حبیب أسیود و در متأخرترین نمونه ارسلان رضایی، از جمله افرادی هستند که در سالهای اخیر توسط نیروهای امنیتی ایران در ترکیه به قتل رسیده یا با همکاری مستقیم و غیرمستقیم دولت ترکیه به ایران تحویل داده شدهاند.
با وجود این وضعیت، برخی روزنامهنگاران خارج شده از ایران و پناهجو در ترکیه به فعالیت رسانهای خود ادامه میدهند. مینا مصطفوی، رضا شریفی بوکانی، آرون عسگری و هیوا مولانیا از جمله روزنامهنگارانی هستند که دیدگاهها و شرح وضعیت خود را با زمانه به اشتراک گذاشتهاند.
به منظور حفظ موضوع و دست نخورده ماندن متن این روزنامهنگاران، زمانه برای هیچ یک از روایتها تیتر انتخاب نکرده است.
روایتهایی از روزنامهنگاران پناهجو در ترکیه
روایت اول
مینا مصطفوی – روزنامهنگار و فعال حقوق بشر
هشت سال است که در ترکیه به عنوان پناهجو به سر میبرم. سالهای ابتدایی ورودم به ترکیه رسانههای فارسیزبان انگشتشماری با روزنامهنگاران و فعالان سیاسی داخل ترکیه همکاری میکردند. شرایط پیدا کردن کار با توجه به تحصیلات، حوزه کاریام در ایران و نداشتن روابط در رسانههای فارسیزبان ناممکن بود. مدت دو سال با یکی از سازمانهای حقوق بشری به طور داوطلبانه کار کردم و بعد ترجیح دادم وارد بازار کار در ترکیه شوم تا بتوانم از پس هزینههای شخصیام برآیم. علیرغم تسلط بر زبانهای ترکی و انگلیسی و تحصیلات دانشگاهیام در ترکیه موفق به یافتن شغل مناسبی نشدم و با گارسونی در یکی از رستورانهای نزدیک محل زندگیام شروع به کار کردم.
کار در ترکیه طاقتفرساست. ساعتهای طولانی سرپا ایستادن و انجام کارهای سخت به علاوه تحمل تحقیرهای کارفرما، آزارهای جنسی در محل کار و ندادن حقوق توسط کارفرما باعث شد که بارها شغلم را عوض کنم و در نهایت توانستم بعد از شش سال در حوزه کاری خود مشغول به کار شوم.
به دلیل انتشار اخبار ترکیه و نوشتن چند گزارش و مصاحبه با تهدیدها و بازخواستهای فراوانی چه از طرف دولت ترکیه و چه از طرف برخی کاربران شبکههای مجازی مواجه شدم. بنابراین ترجیح دادم با توجه به شرایط غیرقابل پیشبینی در ترکیه به عنوان پژوهشگر حقوق بشر و روزنامهنگار مستقل فعالیت خودم را ادامه دهم.
روزنامهنگاران پناهجو در ترکیه با مشکلات عدیدهای مواجه هستند. مهمترین آن عدم احساس امنیت در حیاط خلوت ایران است. با توجه به بسته شدن دفتر کمیساریای عالی سازمان ملل در سال ۲۰۱۸ و اتفاقات دو سال اخیر مبنی بر بازپس فرستاده شدن برخی «پناهجویان ایرانی با پروندههای قضایی باز و روشن»، این احساس عدم امنیت باعث شده بسیاری از روزنامهنگاران آنطور که میخواهند فعالیت نکنند یا به واسطه حساسیت شغلی خود تبدیل به یکی از منزویترین پناهجویان شوند. عدم احساس امنیت در شهرهای کوچک و ترس از لو رفتن محل زندگی و آزارهای ثانویه منجر به آن شده که بیشتر روزنامهنگاران جز برای موارد ضروری از خانه خود خارج نشوند که همین امر بسترساز بیماریهای روحی و روانی بسیاری شده است.
اداره مهاجرت ترکیه نیز در هر شهری سلیقهای عمل میکند و ترس از بازپس فرستاده شدن توسط اداره مهاجرت بسیار آزار دهنده است.
عدم احساس امنیت شغلی یکی دیگر از مهمترین مشکلات روزنامهنگاران در ترکیه است. اگر شانس داشته باشند و شغلی در یکی از رسانههای فارسیزبان پیدا کنند، جبر جغرافیایی گریبانگیرشان میشود و تحت عنوان نیروی «فریلنس» مجبور به کار با کمترین میزان دستمزد میشوند؛ برای بسیاری از روزنامهنگاران نه قراردادی وجود دارد نه قوانین حمایتگرانهای و به همین دلیل بیشتر روزنامهنگاران هر روز خود را با ترس و اضطراب از دست دادن شغلشان آغاز میکنند.
زندگی در شهرهای کوچک و دورافتاده، نداشتن اجازه تغییر محل زندگی و حتی مسافرت، نبود بیمه درمانی، سالها بلاتکلیفی برای انتقال به کشور سوم و … مشکلات مشترک همه پناهجویان است. به نظر میرسد سازمانها و انجیاوهایی که در زمینه حقوق پناهجویان فعالیت میکنند پناهجویان ایرانی در ترکیه را به کلی فراموش کردهاند.
روایت دوم
رضا شریفی بوکانی – روزنامه نگار و فعال حقوق بشر
متأسفانه ترکیه برای پناهندگان سیاسی و خصوصا روزنامهنگاران و مدافعان حقوق بشر کشور امنی نیست و هیچ ضمانتی برای روزنامهنگاران و مدافعان ایرانی وجود دارد. روزنامهنگاران، خبرنگاران و گزارشگران حقوق بشری هماکنون در شهرهای مختلف ترکیه در شرایطی بسیار سخت و دشوار به سر میبرند؛ چنانکه ترکیه هممرز ایران است و آمد و رفت نیروهای جمهوری اسلامی به ترکیه بسیار راحت است و طی سالهای گذشته بارها شاهد ربوده شدن فعالان سیاسی و روزنامهنگاران از سوی جمهوری اسلامی بودهایم.
من در ترکیه به عنوان گزارشگر حقوق بشری بارها احساس ناامنی کردهام و دو بار از سوی اداره امنیت شهر محل اقامتم تحت بازجویی قرار گرفتهام و اکنون در یکی از شهرهای مرزی این کشور اقامت اجباری دارم که از هر لحاظ چیزی به نام امنیت برایم وجود ندارد. در بسیاری موارد خود را سانسور کردهام که مبادا مشکلی برایم پیش بیاید و نتوانستم به دلخواه خود بنویسم و همیشه در ناپایداری بهسر بردهام. حتی خانوادههای ما در ایران قربانی آزارگری نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی هستند. اگر در همین کشور برای ما فعالان مشکلی پیش آید بدون شک نه کیمساریای عالی پناهندگان و نه اداره مهاجرت کاری انجام نخواهند داد و بلکه ما را به حال خود رها میکنند.
روایت سوم
آرون عسگری – روزنامهنگار
اگر بخواهم به صورت اختصاصی به مشکلات روزنامهنگاران پناهجوی ایرانی در کشور ترکیه بپردازم دو نکته وجود دارد که از منظر من بسیار قابل بحث و تأمل است: عدم امنیت جسمی و روحی و همچنین از دست دادن فرصتهای شغلی مناسب و در پی آن امنیت شغلی.
بر اساس اخبار و گزارشهایی که در ماهها و سالهای اخیر در خصوص وضعیت روزنامهنگاران و فعالان سیاسی ایرانی در کشور ترکیه و دیگر کشورهای همسایه در خصوص ربایش و باز فرستادن این شهروندان منتشر شده و همچنین طبق اخباری که روزنامهنگاران پناهجوی ایرانی درباره تهدیدات صورت گرفته به دلیل فعالیت رسانهای منتشر میکنند، میتوان گفت که ترکیه به دلیل نزدیکی جغرافیایی و سیاسی با جمهوری اسلامی مکان مناسبی برای پناه بردن یا پناه دادن به پناهجویان سیاسی و روزنامهنگاران بهخصوص در این بازه زمانی نیست.
روزنامهنگارانی که در حوزههای سیاسی، اجتماعی و حقوق بشر در رابطه با موارد نقض فاحش حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران فعالیت کرده و دست به افشاگری میزنند، همواره از سوی ارتش سایبری و عوامل امنیتی حکومت ایران به صورت مجازی در شبکههای اجتماعی یا بعضا به صورت مستقیم مورد تهدیدهای شدیدی قرار میگیرند. حتی در بعضی مواقع به این پناهجویان که بعضا از مشکلات اقتصادی رنج میبرند پیشنهادهای بیشرمانه مالی جهت همکاری داده میشود که این موضوعات باعث بروز مشکلات فراوانی در حوزه فعالیت این افراد و همچنین در زندگی شخصی و روزمره این گروه از پناهجویان میشود. در خصوص عدم امنیت جسمی و روحی همچنین میتوان به این نکته اشاره کرد که احساس امنیت در بیشتر مواقع از وجود خود امنیت مهمتر است.
از سوی دیگر بعضا شاهد فشارهایی از سوی دولت ترکیه و دستگاه امنیتی این کشور در خصوص فعالیتهای این گروه از پناهجویان هستیم که پس از کودتای ناموفق در سال ۲۰۱۶ این کنترلها بیشتر شده است. در واقع این بحث را با این پارادوکس میتوان به پایان برد که کشوری که خود زندان بزرگ روزنامهنگاران است و سرکوبگری آزادی بیان در آن همواره وجود دارد، چگونه میتواند محیطی امن برای پناه دادن به پناهجویان سیاسی و روزنامهنگاران ایرانی باشد.
از مشکلات دیگر روزنامهنگاران پناهجو در کشور ترکیه، از دست دادن فرصتهای خوب شغلی و عدم امنیت شغلی است. روزنامهنگاری در واقع از مشاغلی است که از حاشیه امنیت شغلی خوبی برخوردار نیست اما این عدم امنیت شغلی برای پناهجویان روزنامهنگار ایرانی شاغل در کشور ترکیه به دلیل نامشخص بودن وضعیت زندگی و عدم ارائه مدارک شناسایی و اجازه سفر و مشکلات دیگر دو چندان است. همچنین این گروه از پناهجویان همواره از دریافت بیمه شغلی محروم هستند.
این موضوعات و مشکلات بسیار دیگر که بیشتر روزنامهنگاران پناهجوی ایرانی با آن دست به گریبان هستند باعث میشود که این افراد همواره از دسترسی به مشاغل و فرصتهای مناسب شغلی باز بمانند. پاندمی کرونا و مشکلات شدید اقتصاد از دیگر مشکلات مهمی است که بر فعالیت روزنامهنگاران پناهجوی ایرانی که به صورت آزاد فعالیت میکنند، تأثیر منفی گذاشته است.
روایت چهارم
هیوا مولانیا – روزنامهنگار و فعال حقوق بشر
ترکیه یکی از زیباترین کشورهای جهان به شمار میرود اما متأسفانه سرزمین مناسبی برای روزنامهنگاران و فعالان حقوق بشر نیست و البته یک برزخ واقعی برای مخالفان ایران است. همین امر باعث شده که ما پناهجویان در طول سالهای گذشته هیچ گاه و تحت هیچ شرایطی احساس امنیت نکنیم و اساسیترین نکته این است که تا وقتی اتفاقی برای هر یک از عزیزان هموطن نیفتد، هیچکس یا هیچ رسانهای آماده نیست که مشکلات جامعه ایرانیان ساکن ترکیه را بازنشر و بازگو کند.
انتظار و نگرانی از بازگردانده شدن، دلهره اصلی پناهجویان است. افرادی که به دلایل مختلف خانه و زندگی را رها کرده و در میان حبابی محصور شدهاند که تنها راه پیش رویشان انتظار داشتن از میزبان است که حاضر شود آنها را به شکل محقرانهای بپذیرد.
ما روزنامهنگاران و فعالان حقوق بشر کُرد ایرانی مورد بیمهری مجامع بینالمللی قرار گرفتهایم و همین امر باعث شده که در ترکیه نیز امنیت نداشته باشیم. کمیساریای عالی پناهندگان هیچ توجهی به ایرانیها نمیکند.
کلیدیترین مشکلاتی که ما در اینجا داریم تأخیر در رسیدگی به درخواست پناهندگیست. عدم بهرهگیری از خدمات اجتماعی و ناتوانی از تأمین هزینههای زندگی طولانی مدت در دوران پناهجویی و پناهندگی در ترکیه و … از جمله مشکلات مهم پناهجویان است. افزون بر آن اکثر پناهجویان ایرانی در ترکیه از تبعیض آشکار در مورد توجه نشدن به درخواست پناهندگی خود شکایت دارند.
نکته دیگری که باید اشاره کنم این است که دوستانی -حقیقی و حقوقی- که در کشورهای اروپایی میتوانند کاری برای روزنامهنگاران و فعالان حقوق بشر ایرانی انجام دهند، متأسفانه کاری نمیکنند. برای نمونه مسئولان سازمان گزارشگران بدون مرز که از آنان انتظار کمک و مساعدت میرود.