طبق روال هر سال، مجمع عمومی سازمان ملل متحد در هفته اول ماه فوریه امسال هم با انتشار اطلاعیهای ضمن گرامیداشت «هفته هماهنگی بین ادیان»، گفتوگوی متقابل بین ادیان را به عنوان راهی برای پیشبرد صلح جهانی معرفی کرده است.
مجمع عمومی سازمان ملل در این اطلاعیه با تأکید بر«ضرورت گفتوگو در بین ادیان و مذاهب مختلف» در جهت تقویت درک متقابل، هماهنگی و همکاری بین پیروان این ادیان، همه کشورهای عضو را تشویق کرده تا پیام هماهنگی و حسن نیت میان ادیان را در این هفته در مساجد، کلیساها، معابد، کنیسهها و سایر عبادتگاهها به صورت داوطلبانه و مطابق با سنتها یا عقاید مذهبی خودشان، منتشر کنند.
طرح «هفته جهانی هماهنگی بین ادیان» در سال ۲۰۱۰ میلادی به پیشنهاد عبدالله دوم، پادشاه اردن، به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید. هفته اول فوریه هر سال، هفته جهانی هماهنگی بین ادیان است.
اعلام این مناسبت از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد در حالیست که در سالهای گذشته و به ویژه در یک دهه اخیر سراسر جهان و از جمله منطقه خاورمیانه شاهد خونبارترین درگیریهای فرقهای و مذهبی بوده است.
رشد اسلامگرایی افراطی در سالهای اخیر و بروز جنگهای طولانی در عراق، سوریه، افغانستان و یمن و همچنین وقوع دهها حمله تروریستی علیه غیرنظامیان در سراسر جهان به دلیل اختلافات عقیدتی و مذهبی، شاهدی بر این مدعاست.
در چنین شرایطی این پرسش مطرح است که با در نظر گرفتن شرایط فعلی جهان، آیا اساسا هماهنگی میان ادیان امکانپذیر است؟ همچنین با توجه به بالا گرفتن درگیریهای فرقهای و مذهبی در میان جوامع گوناگون، آیا میتوان ادیان را به عنوان امکانی برای پیشبرد صلح در جهان قلمداد کرد؟
زمانه این پرسشها را با حسن یوسفی اشکوری، نویسنده و دین پژوه ساکن آلمان در میان گذاشته است.
زمانه: با در نظر گرفتن شرایط فعلی جهان آیا اساسا هماهنگی و همگرایی میان ادیان امکانپذیر است؟
حسن یوسفی اشکوری: ابتدا لازم است بگویم ادیان وجود خارجی ندارند. چیزی به نام اسلام، مسیحیت یا یهودیت وجود خارجی ندارد بلکه آنچه که واقعیت دارد، پیروان ادیان هستند.
همچنین قبل از هر چیز باید دید مراد از «هماهنگی» چیست؟ اگر مراد از هماهنگی بین پیروان ادیان بزرگ و پرطرفدار موجود مانند مسیحیت، اسلام، یهودیت، آئین بودا و ادیان کوچکتر و محدودتری که در دنیا وجود دارند این است که پیروان ادیان و نهادهای آنها بتوانند با یکدیگر به نوعی همگرایی یا ارتباط داشته باشند، باید گفت چنین چیزی ممکن و شدنی است.
با در نظر گرفتن نمونههای تاریخی، این هماهنگی تا حدی هم اتفاق افتاده است و به ویژه در قرن اخیر بین مراکز اسلامی و مسیحی در اروپا ارتباطاتی برقرار شده است. همچنین در میان فرقههای اسلامی هم رابطهها و پیوندهایی ایجاد شده است.
به عنوان مثال در سال ۱۳۱۷ شمسی، بین آیتالله بروجردی به عنوان مرجع تقلید شیعه در ایران و شیخ محمود شلتوت به عنوان مفتی اعظم مصر روابطی برقرار شد که این روابط در نهایت منجر به تأسیس مرکزی تحت عنوان «دارالتقریب بینالمذاهب الاسلامیه» در مصر شد. فعالیت این مرکز معطوف به پیوند دادن فرقههای اسلامی بود و عملکرد آن هم در یک فاصله زمانی مثبت بود و توانست میان شیعیان و اهل تسنن روابط نزدیکی را ایجاد کند.
این نوع از همگرایی در گذشته هم وجود داشته و در حال حاضر هم وجود دارد. در سالهای گذشته هم در سراسر دنیا کنفرانسها و گفتوگوهایی بین پیروان ادیان برگزار شده است اما واقعیت امر این است که این نوع همگراییها بیش از این نمیتواند باشد. یعنی اگر طرفین و پیروان ادیان نسبت به یکدیگر حسن ظن و حسن نیت هم داشته باشند، در نهایت میتوانند در کنار یکدیگر بنشینند. به نظر من تاکنون فراتر از این سطح هم نبوده است. این در حالی است که بسیاری از رهبران دینی در سراسر دنیا هم ظرفیتی حتی برای نشستن در کنار رهبران دینی بقیه ادیان ندارند.
از طرف دیگر بعد از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ در ایران و همچنین پس از رشد بنیادگرایی اسلامی در کشورهای منطقه خاورمیانه، دستاوردهای گذشته از جمله تقریب بین شیعه و سنی از بین رفته است.
■ رهبران ادیان مختلف در جهان در سالهای گذشته در سخن بر وحدت ادیان تأکید کردهاند اما در عمل نه تنها تلاشی برای ایجاد این وحدت نشده بلکه روز به روز شاهد بالا گرفتن اختلافات میان پیروان ادیان مختلف هستیم. از طرف دیگر اعضای مجمع عمومی سازمان ملل متحد، اتحاد بین ادیان را راهی برای پیشبرد صلح جهانی قلمداد میکنند. با توجه به شرایط فعلی جهان، دین به معنای عام چه جایگاهی میتواند در برقراری و پیشبرد صلح داشته باشد؟
حسن یوسفی اشکوری
– من به مفهوم ارسطویی کلمه، ذاتگرا نیستم و برای مثال نمیتوانم بگویم که با توجه به سابقه تاریخی دو هزار ساله مسیحیت، در حال حاضر چیزی در این دین تحت عنوان مسیحیت اصیل و ناب وجود دارد. در مورد اسلام و بقیه ادیان هم همینطور است. به نظر من بسته به این است که چه خوانشی از یک تاریخ و فرهنگ خاص داشته باشیم.
اگر به تاریخ اسلام، مسیحیت و یهودیت نگاه کنیم میبینیم آنچه که در تمام این ادیان غلبه دارد، همه اختلاف و نزاع و جنگ میان آنهاست. در حال حاضر هم این درگیریها در سطح محدودتری نه تنها در بین ادیان بلکه در میان فرقههای اسلامی هم وجود دارد.
از طرف دیگر اگر ما با دیدگاههای متفاوتی به پدیده دین به عنوان یک امر تاریخی نگاه کنیم، در همه ادیان، عناصری از صلح طلبی و همزیستی مسالمتآمیز وجود دارد. بنابراین میتوان عناصر وحدت بخشی در میان همه ادیان به ویژه سه دین بزرگ ابراهیمی پیدا کرد.
پاپ ژان پل دوم در سال ۲۰۰۱ در سخنرانی خود در مسجد جامع اموی دمشق گفت: «ابونا ابراهیم ….»
یعنی پدر سه دین مسیحیت، اسلام و یهودیت، ابراهیم است. اگر تنها همین سه دین را در نظر بگیریم که در دنیای امروز نقش دارند، جدای از اینکه در تاریخشان چه گذشته و همه به ابراهیم به عنوان پدر خود رجوع کنند، میبینیم ابراهیم یکتا پرست بوده و بنابراین همه پیروان ادیان ابراهیمی هم جزو بندگان خدا لحاظ میشوند یا به عبارتی شبیه به مفهومی میشوند که قرآن درباره اسلام به کار میبرد: «ان الدین عندالله الاسلام» و آنوقت همه طرفدار صلح محسوب میشوند.
در قرآن، اسلام به دو مفهوم کلی به کار رفته است. معنی گستردهتر آن به معنای صلح و معنای دیگر آن به معنی تسلیم است و منظور از این تسلیم هم صرفا تسلیم در برابر خداوند است نه در برابر آخوند و خاخام و کشیش.
اگر چنین خوانشی از این سه دین توحیدی و بنیادهای آنها داشته باشیم و از طرف دیگر دین را هم معطوف به امر قدسی و اخلاق محور بدانیم، دیگر جنگ و تکفیر و خشونت بین پیروان ادیان وجود نخواهد داشت چرا که به تعبیر قرآن، مؤمنان با یکدیگر برادرند.
همچنین اگر برای دین نقش اساسی قائل باشیم، اصل بر صلح و همزیستی مسالمتآمیز است نه بر جنگ.
در دنیای امروز اگر پیروان تمام ادیان اعم از ادیان ابراهیمی و غیر از آن، دستکم کاری به کار یکدیگر نداشته باشند و حق آزادی عقیده و ایمان را برای یکدیگر قائل باشند، به نظر من گام بزرگی برای صلح بین ادیان در جوامع بشری برداشته خواهد شد.
تاریخ ادیان مملو از جنگ بوده اما در کنار آن، تعاملات اعتقادی، فکری و همزیستی هم وجود داشته است. بنابراین در عمل همزیستی مسالمتآمیز امکانپذیر است منتهی پیروان ادیان باید یکسری پیشفرضهایی را بپذیرند. مهمترین پیشفرض هم این است که درباره حقیقت اصیل هیچ دینی بحث و گفتوگو نکنند.
یکی از مسائلی که در طول تاریخ سبب دامن زدن به جنگ میان ادیان شده، این است که مسلمانها میگویند ما دین خاتمیم بنابراین حق کاملیم و بقیه باطلند.
مسیحیان و یهودیان هم همین را میگویند. یعنی اگر پیروان ادیان از انحصارطلبی دینی به معنای باور به حقیقت ناب دست بردارند و مفاد مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر را پذیرفته و حق حیات فکری، ایمانی، اعتقادی و آزادی مذهبی برای دیگران قائل باشند، به نظر من گام بسیار بزرگی در جهت صلح جهانی برداشته خواهد شد.
■ در جملات اول خود گفتید ادیان به خودی خود وجود ندارند. آیا این تفسیر شامل «اسلام ناب» هم میشود؟ یعنی حتی در کتب و منابع دینی موجود هم مفهومی تحت عنوان اسلام ناب وجود ندارد؟
– بله همینطور است. اصلا اسلام یعنی چه؟ در تحقیقات خودم این پرسش برایم پیش آمده که اساسا خود محمد به عنوان بنیادنگذار اسلام، وقتی در مکه دعوتش را شروع کرد یا حتی بعد از ورودش به مدینه، آیا به فکر تأسیس دین جدیدی به نام اسلام بود؟ چطور میتوان این ادعا را ثابت کرد؟ البته این سوال در میان جوامع اسلامی سوال غریبی خواهد بود چرا که از نظر همه مسلمانان قطعی است که واقعا پیامبر در فکر تأسیس یک دین جدید بوده و حتی یکسری شواهد تاریخی را هم ارائه میکنند.
از طرف دیگر تاریخ نشان میدهد هر پیغمبری که آمده به ویژه در میان سلسله ادیان ابراهیمی یا ادیان توحیدی یعنی یهودیت، مسیحیت و اسلام، خود را ادامه دهنده راه پیامبران گذشته معرفی کرده است.
همچنین کلمه اسلام هم که در قرآن آمده عمدتا به معنی صلح و همزیستی به کار رفته است و این نام اسلام هم مختص یک دین خاص نیست و بر همه ادیان ابراهیمی اطلاق میشود.
بعد از درگذشت پیامبر اسلام که خلافت و دستگاه سیاسی به وجود آمد و اسلام تبدیل به ایدئولوژی رسمی دستگاه خلافت شد، به تدریج چیزی به نام دین اسلام هم شکل گرفت. البته من این موضوع را در مورد اسلام با تردید مطرح میکنم اما در مورد مسیحیت که همه مسائل روشنتر است به نحوی که از تمام انجیلها و منابع موجود برمیآید عیسی مسیح خود را تا آخرین لحظه یک یهودی میدانست. چطور وقتی عیسی خود را تا آخرین لحظه یک یهودی معرفی کرده، اکنون او را به عنوان موسس بزرگترین دین تاریخ میشناسند؟ از سوی دیگر همین مسیحیها در دورههایی از تاریخ یهودیکشی به راه انداختند تا اینکه در سال ۱۹۶۸ پاپ ژان پل دوم به عنوان یک فرد اصلاحطلب، یهودیها را از اتهام قتل مسیح تبرئه کرد و بدین ترتیب اختلافات میان مسیحیان و یهودیان کاهش یافت، هرچند آن درگیریها بعد از گذشت دو هزار سال هنوز هم کاملا حل نشده است. در مورد موسی، پیامبر یهودیان هم به همین ترتیب است. واقعیتهای تاریخی در مورد او روشن نیست و معلوم نیست او که بوده و از کجا آمده است.
در مورد اسلام هم محمد خود را ادامه دهنده راه پیامبران گذشته میدانست و طبق آیات قرآن، او مصدق (تصدیق کننده) ادیان پیشین بوده است اما گفتار و کردار او بعدتر تبدیل به دینی متمایز شد که همواره در جنگ و جدال با مسیحیت و یهودیت بوده است.
خلاصه کلام، فارغ از اینکه آیا پیامبر اسلام اساسا دین جدیدی آورده یا قصد داشته دین تازهای را تأسیس کند، امروزه بعد از گذشت ۱۴۰۰ سال چیزی به نام اسلام ناب وجود ندارد. آنچه که در دست داریم صرفا تعدادی منابع تاریخی است که در آنها هم انواع و اقسام اختلافها وجود دارد.
البته یکسری کلیات و آیین دین مثل نماز و روزه جزو اعمالی هستند که عموم مسلمین روی آنها اتفاق نظر دارند اما چیزی که در میان مسلمانان به عنوان اسلام ناب شناخته میشود و در ایران از آن با عنوان اسلام محمدی یاد میشود، توهمی بیش نیست. چنانکه در مسیحیت هم به همین ترتیب است.
در هر حال یا از ادیان حرف بزنید یا از مذهب های این سالهای بعداز انقلاب صنعتی و عصر استعمار که اگر برای تبرئه آنها سعی دارید راهی خطاست و همه چی واضح است
MASOUD / 05 February 2021
همه دین ها در هر زمانی که آمده اند، اسلام بوده اند و برای برقراری صلح و برادری در بین مردم. اگر دست از تفسیر قرآن برداریم و مجوز کشتن مسیحی و یهودی را صادر نکنیم به هدف صلح و یادآوری خالق به انسانها کمک زیادی کرده ایم. یادمان نرود که اولین مفسر قرآن، ابلیس بود که آیه ای که خدا در حرمت خوردن میوه درخت به آدم نازل کرد را تفسیر نمود به رای خودش و باعث گمراه شدن آدم و حوا شد.
عبد فقیر / 07 February 2021