دو سال پیش در چنین روزهایی باز هم بخاریهای نفتی مدارس حادثه آفرید، قصه تلخ دختران شینآباد و بچههای مدرسه درودزن تکرار شد و چهار دختر خردسال در آتش سوختند و جان باختند.
یکتا میرشکار، مانا خسروپرست، صبا عربی و مریم نوکندی دختران خردسالی بودند که دو سال پیش در آستانه شب یلدا در کلاس اول دبستان اسوه حسنه زاهدان بر اثر آتشسوزی بخاری نفتی از دنیا رفتند. مدرسهای که بدون مجوز آموزش و پرورش اقدام به جابهجایی کرده بود و مکان جدید، استاندارهای لازم برای کاربری بهعنوان مدرسه را نداشت؛ اما تخلفات مسئولان مدرسه اسوه به این جابهجایی بدون مجوز خلاصه نمیشد. با وجود آنکه استفاده از چراغها و بخاریهای چکهای در مدارس ممنوع اعلام شده بود اما دبستان اسوه با این چراغها کلاسها را گرم میکرد. در این حادثه قصور مدیران وقت آموزش و پرورش نیز محرز بود چراکه برای بررسی مکان جدید دبستان اسوه هیچ بازرسی را اعزام نکرده بودند اما حالا با گذشت دو سال از این فاجعه چهار خانواده داغدار میگویند: تاکنون دادگاهی تشکیل نشده، مدیر خاطی آموزش و پرورش ترفیع درجه گرفته، معلم کلاس تبرئه شده، مدیر مدرسه را فقط در دو جلسه کارشناسی دیدهاند و هیچکس از مسئولان آموزش و پرورش سراغی از آنها نگرفته است.
دبستان اسوه یک مدرسه غیرانتفاعی در زاهدان بود، صبح روز ۲۸ آذرماه سال ۹۸ بخاری نفتی کلاس اول، در دبستان اسوه حسنه زاهدان آتش گرفت. سوختگی بالای نود درصد همان ساعات اولیه جان صبا عربی، مانا خسروپرست و یکتا میرشکار را گرفت و مریم نوکندی نیز پس از ۲۴ ساعت مبارزه با مرگ، در نهایت به دوستانش پیوست.
حادثه تلخ دبستان اسوه موجی از اعتراضات عمومی و انتقاد شدید نهادهای حقوق بشری و مدافعان کودک را برانگیخت؛ کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای دادگستری در بیانیهای اعلام کرد: «باعث تاسف فراوان است که حوادث ناشی از شرایط ناایمن در مدارس، همچنان قربانی میگیرد. حادثه آتشسوزی مدرسه اسوه تکرار اشتباهاتی است که هیچگاه جدی گرفته نمیشود.» انجمن حمایت از حقوق کودکان نیز در نامهای خطاب به رئیسجمهور نوشت: «آنچه امروز کودکانمان را تهدید میکند بیتوجهی مسئولین نسبت به حقوق آنان است و تکرار چنین فجایع دلخراشی در مدارس فرسوده بهویژه در مناطقی که از حداقل امکانات اولیه برخوردار هستند، حاکی از آن است که فراهم آوردن استانداردهای لازم جهت حفظ امنیت کودکان جزو برنامههای اساسی متولیان امر نیست.»
با شدت گرفتن اعتراضات عمومی ملک محمد سنجرانی، رئیس ناحیه دو اداره آموزش و پرورش زاهدان با ارسال پیامی از سمت خود استعفا داد. خبرگزاریها از حضور سید محمد بطحایی، وزیر وقت آموزش و پرورش در جلسه هیئت نظارت بر تخلفات اداری در زاهدان و بازدید او از محل آتشسوزی و دیدار با خانوادههای داغدار خبر دادند و دادستان وقت زاهدان گفت: «علاوه بر مدیر و معلم مدرسه، دو نفر از کارشناسان آموزش و پرورش نیز در بازداشت به سر میبرند.» اما کمتر از ۴۰ روز بعد ملک محمد سنجری، رئیس مستعفی ناحیه دو اداره آموزش و پرورش زاهدان با حکم علیرضا نخعی مدیرکل آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان، بهعنوان رئیس اداره برنامهریزی و آموزش نیروی انسانی اداره کل منصوب شد و چند ماه بعد نیز حکم معاونت پژوهش و برنامهریزی آموزشوپرورش استان سیستان و بلوچستان را دریافت کرد.
پدر و مادر چهار کودک جانباخته با گذشت دو سال از ابهامات موجود در این حادثه و روند طولانی رسیدگی به پرونده میگویند و از اینکه با وجود پیگیریهای بسیار پاسخ روشنی دریافت نکردهاند، شکایت دارند. به گفته آنها در دو سال گذشته هیچیک از مسئولان آموزش و پرورش حتی سراغی از آنها نگرفته و انتقال پرونده به تهران، امکان پیگیری را از آنها سلب کرده است.
تناقضها و ابهامها
یکتا میرشکار، صبا عربی و مریم نوکندی دانشآموزان کلاس اول بودند و مانا خسروپرست، پیشدبستانی. یکی از ابهامات جدی این حادثه چرایی حضور مانا در کلاس اول دبستان بود. پدر مانا سال گذشته به یکی از روزنامهها گفته بود معلم دخترش و معلم کلاس اولیها را بیشتر از همه مقصر میداند: «دختر من اصلا کلاس اولی نبود، نمیدانم در آن کلاس چه میکرد و معلم خودش کجا بود. هیچکس از این مسئله حرف نمیزند. هیچکس به من نمیگوید که چرا دخترم آن لحظه در آن کلاس بود. چند روز قبل دخترم به دلیل مریضی دارو خورده و برای همین سر کلاس خوابش میبرد. معلمش هم او را دعوا کرده و حتی کتکش زده بود. بعد او را از کلاس پیشدبستانیها بیرون کرده بود. من رفتم مدرسه و موضوع حل شد؛ ولی من فکر میکنم بعد از آن اتفاق معلمش دیگر دخترم را سر کلاس راه نداده بود و برای همین دخترم سر کلاس اولیها مینشسته اما هیچکس در پرونده معلم دخترم بازجویی نکرد. مدیر و معلم کلاس اولیها هم بعد از گذاشتن وثیقه ۵٠ میلیون تومانی آزاد شدند.»
یکتا میرشکار دیگر دانشآموز جانباخته کلاس اول بود و همراه با خواهر دوقلوی خود یگانه میرشکار در دبستان اسوه درس میخواند. پدر یکتا میگوید: «یگانه شاهد سوختن و پرپر شدن خواهرش بود و از آن روز به بعد دچار بیماری روحی شده. او نیز از طولانی شدن روند رسیدگی به این پرونده شکایت دارد و میگوید اینکه مقصران این حادثه شناسایی و معرفی شوند کار سختی نیست و نباید اینقدر طول بکشد.»
مرتضی عربی، پدر صبا عربی از قهرمانان سابق کشتی استان سیستان هم سال گذشته همزمان با سالگرد این حادثه به رسانهها گفته بود: «در این پرونده ابهامات زیادی وجود دارد، از معلمی که شغلش معلمی نبود و بهعنوان حقالتدریس در این دبستان کار میکرد و ناپدید شد تا سرایداری که در بازجوییها میگفت من در مدرسه حضور داشتم که این حادثه اتفاق افتاده و هیچ کاری نکرده بود. نمیدانم چه چیزی پشت پرده این پرونده است؛ رازهایی که انگار سربهمهر است و قرار نیست به این زودیها افشا شود.»
والدین یکتا، مانا، صبا و مریم سال گذشته همزمان با سالگرد جان باختن فرزندان خود در نامهای سرگشاده ضمن انتقاد به روند رسیدگی به پرونده آتشسوزی دبستان اسوه و کوتاهی مسئولان، از اهالی رسانه خواسته بودند پیگیر حقوق کودکانی باشند که بیمسئولیتی جان آنها را تهدید میکند.
در بخشهایی از این نامه آمده بود: «یک سال گذشت از آن روزهایی که خیلیها آمدند و رفتند؛ برخی برای اینکه تسلای ما باشند و برخی هم البته فرصت ثبت تصاویری را برای استفاده در روز مبادا از دست ندادند! جانکاه است اما حقیقت دارد که ما هنوز از آنچه در آن چهل دقیقه جانفرسا بر دخترکانمان گذشته است بیخبریم و هیچکس پاسخ روشنی به ذهن پر از سوال ما نداده است. اگرچه هیچ مجازاتی داغ بر دل نشستهی ما را سرد نمیکند اما هنوز هم بخاریهای نفتی، مدارس فرسوده و مدیران مسئولیت ناشناس در کمین جان بچهها نشستهاند، شاید مجازات متخلفان از تکرار فجایع بعدی بکاهد.»
حالا پس از گذشت دو سال از این حادثه آنگونه که خانواده چهار کودک جانباخته میگویند وزیر وقت و وزیر فعلی آموزش و پرورش هیچ سراغی از آنها نگرفتهاند. مدیر خاطی مدرسه، با قید وثیقه آزاد است و پس اعلام نظر کارشناسان هیئت سه نفره و پنج نفره، هماکنون در انتظار رأی هیئت هفت نفره هستند. آنها میگویند: «نزدیک به دو سال است که این حادثه اتفاق افتاده و ما جگرگوشههایمان را از دست دادیم ولی هنوز پرونده بلاتکلیف است و مسئولان آموزش و پرورش بعد از اعتراض به نظر هیئت کارشناسی خودشان را کنار کشیدهاند.»
رضا نوکندی پدر مریم نوکندی میگوید بعد از گذشت دو سال هنوز برای ما مشخص نشده که در آن ۴۰ دقیقه آتشسوزی چه اتفاقی افتاده و چرا هیچکس در مدرسه حضور نداشته که بچهها را نجات دهد. به گفته او اظهارات مدیر مدرسه، سرایدار و معلم کلاس اول پر از تناقض است: «میگویند چراغ بر اثر برخورد با پای بچهها واژگون شده و آتش گرفته درحالیکه وجود گالن نفت کنار چراغ و انفجار آن مشخص میکند آتشسوزی، در حال نفت ریختن داخل چراغ رخداده. ما نمیدانیم فردی که نفت را داخل چراغ میریخته معلم بوده یا سرایدار مدرسه، اما میدانیم او فقط خودش را نجات داده است.»
رضا نوکندی میگوید در مراحل رسیدگی به این پرونده به سؤالات خانوادهها و اظهارات خواهر یکتا که شاهد ماجرا و آتشسوزی بوده توجهی نشده و خانوادهها خودشان را در مراحل رسیدگی به زور جای داده و شکایت کردهاند: «هیچکس سراغ ما نیامد، خودشان پرونده تشکیل دادند، خودشان بریدند و دوختند و ما هر بار که پیگیری کردیم فقط گفتند در حال بررسی است و با جواب سربالا روبرو شدیم. حتی یکبار بازپرس پرونده گفت من موظف نیستم به شما پاسخ بدهم. خب اگر به ما که پدر و مادر این بچهها هستیم پاسخ نمیدهید به چه کسی قرار است پاسخ بدهید؟!»
پدر مریم نوکندی میگوید پس از پیگیری بسیار، خانوادههای موفق شدند با دادستان جدید جلسه حضوری داشته باشند و حالا به قولهایی که او داده امیدوار هستند.
نوکندی درعینحال ضمن انتقاد از رفتار غیرمسئولانه مدیران آموزش و پرورش و مسئولان دبستان اسوه میگوید: «بعد از انتقال مدرسه به محل جدید اعتراض کردیم، گفتند کرایه مکان قبلی زیاد بود توان پرداخت نداشتیم. حاضر شدیم مبلغ بیشتری پرداخت کنیم یا دیوار مدرسه را خودمان درست کنیم ولی توجه نکردند. به آموزش و پرورش هم گفتیم که بیایند رسیدگی کنند، ولی جوابی که شنیدیم این بود که اول باید تابلو مدرسه نصب شود بعد ما برای بازرسی میآییم، کجای دنیا چنین چیزی امکان دارد؟ مگر نه اینکه اول باید مکان مدرسه بررسی میشد و درصورتیکه استانداردهای لازم را داشت مجوز میگرفت؟ حرفهایشان پر از تناقض است حالا در جلسات کارشناسی میگویند ما به مدرسه گفته بودیم بروند از نوسازی مجوز بگیرند! روزهای اول برای عکس گرفتن و فریب افکار عمومی سراغ ما آمدند و دیگر هیچ خبری از آنها نشد. گفتند سنجرانی ممنوعالکار میشود اما ترفیع درجه گرفت. با تاکید دادستان هم که در جلسه کارشناسی هفتنفری شرکت کرد با یکسری کاغذ و پرونده آمد و گفت افشاگری میکنم رفت و ولی باز هم خبری نشد فقط ما ماندهایم و رنجی که میکشیم. انگار نه انگار که جگرگوشههایمان پرپر شدهاند. هیچکس پاسخگو نیست.»
حادثه مدرسه اسوه نخستین فاجعهبخاریهای نفتسوز در کشور نیست. وسایل گرمایشی غیراستاندارد، در مناطق محروم بارها باعث آتشسوزی شده در آذرماه سال ۸۵ بر اثر آتشسوزی بخاری نفتی یک مدرسه در درودزن هشت دانشآموز سوختند. درباره این سانحه نیز باوجود اینکه قصور مسئولان آموزش و پرورش اثبات شده بود، روند قضایی پرونده پنج سال به طول انجامید. در آذرماه سال ۹۱ نیز یک دبستان دخترانه در روستای شینآباد در پیرانشهر، آتش گرفت و بیش از ۲۹ دختر دانشآموز در این حادثه دچار سوختگی شدند و دو نفر از آنها جان خود را از دست دادند. دختران شینآباد هم پس از گذشت بیش از هشت سال همچنان پیگیر حقوق پایمال شده خود هستند. با وجود این فجایع همچنان مدارس بسیاری در کشور، به خصوص در مناطق محروم حداقل امکانات را ندارند. سال گذشته رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور در گفتوگو با رسانهها اعلام کرده بود: «۲۴ هزار مدرسه در کشور هستند که علمک گاز به آنها رسیده و در صورت تأمین بخاریهای گازسوز امکان جمعآوری بخاریهای نفتی در آنها وجود دارد اما همچنان ۲۵ هزار مدرسه در کشور هست که نه علمک گاز به آنجا رسیده و نه امکان گرم شدن با بخاریهای برقی و سیستمهای امنتر را دارند.» همه اینها در حالی است که بودجه آموزش و پرورش در سال ۹۹ نسبت به سال ۹۸ کاهش هم داشته است. بودجهای که نشانهها و تاثیر آن در سال تحصیلی جاری با همهگیری ویروس کرونا و آموزش از راه دور به وضوح قابل مشاهده است و کودکان مناطق محروم که پیش از این در مدارس فرسوده و غیراستاندارد کمترین بهرهای از عدالت آموزشی نداشتند، در دوران پاندمی کرونا به دلیل عدم دسترسی به امکانات آموزش آنلاین، محرومیت مضاعف را نیز تجربه کردند.
در همین زمینه: