در حالی که بر اساس آمار غیررسمی حدود ۱۲ میلیون شهروند دارای معلولیت در سراسر ایران زندگی میکنند، طبق آخرین اظهار نظر وحید قبادی دانا، رئیس سازمان بهزیستی کشور، در حال حاضر تنها حدود یک میلیون و ۵۰۰ هزار نفر از این شهروندان تحت پوشش این سازمان به عنوان اصلیترین نهاد دولتی متولی حمایت از معلولان قرار دارند.
از سوی دیگر بررسیها نشان میدهند جامعه معلولان ایران در سایه بیتوجهی مسئولان و سیاستگذاران دولتی، از لحاظ دسترسی به فضاهای اجتماعی، امکانات آموزشی و تحصیلی، اشتغال، برابری فرصتها و بسیاری موارد دیگر در رنج هستند.
حسن نایب هاشم، پزشک و فعال برجسته حقوق بشر ساکن وین در گفتوگو با زمانه میگوید رفع تبعیض علیه شهروندان دارای معلولیت در یک کشور پیش از هر چیز به این امر بستگی دارد که آن کشور تا چه میزان در زمینه رعایت موازین حقوق بشری پیشرفت داشته و حقوق اقلیتها از جمله اقلیت دارای معلولیت را بیشتر به رسمیت میشناسد.
شهروندان دارای معلولیت همانند تمامی شهروندان دیگر نیازمند یک زندگی عادی و آرام هستند که در آن به نیازها و حساسیتهای ویژه این افراد پاسخ داده شود.
سوم دسامبر روز جهانی معلولان است؛ روزی برای برجستهسازی و توجه به شرایط بزرگترین گروه اجتماعی که تبعیض در روند تقسیم امکانات رفاهی بین شهروندان ایرانی در مورد آنان بارز است. برای پرداختن بیشتر به مشکلات و دشواریهای این شهروندان گرفتار تبعیض، یکی از میلیونها شهروند معلول ایرانی با زمانه گفتوگو کرده است.
ملیحه نظیری سارخانلو، کارشناس ارشد روانشناسی و شهروند ساکن اردبیل که خود دارای معلولیت است، با اشاره به عدم حمایت نهادهای دولتی متولی امور مربوط به معلولان میگوید شهروندان معلول در اردبیل در مراجعات خود به سازمان بهزیستی این شهر، «جز تحقیر» چیز دیگری نصیبشان نمیشود.
او که مشکلات خود و دوستان معلولش را «یکی دو تا» نمیداند، روایتش، دایره وسیعی از انواع دشواریهای پیش روی معلولان، از تجاوز و آزار جنسی به زنان دارای مشکلات ذهنی گرفته تا نابرابری در عرصههای تحصیلی و اشتغال و مشکلات فرهنگی و اجتماعی دیگر را در بر میگیرد.
اجرایی نشدن قوانین، مانع جدی حمایت از معلولان
اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۷ بود که نمایندگان مجلس دهم پس از مدتها چانهزنی بر سر بندها و مادههای قانونی، بالاخره «قانون حمایت از معلولان» را به تصویب رساندند. با وجود گذشت بیش از دو سال از تصویب این قانون و ابلاغ آن به دولت، هنوز خبری از اجرایی شدن آن توسط نهادهای متولی امور معلولان نیست.
یکی از مهمترین موانع اجرایی نشدن این قانون، عدم تخصیص بودجه کافی از سوی دولت عنوان شده است. ۱۹ ماه پس از تصویب این قانون یعنی در اواسط آذر ماه ۱۳۹۸، برخی از منابع رسمی از جمله شماری از نمایندگان سابق مجلس اعلام کردند تنها یک ششم بودجه مورد نیاز برای اجرایی شدن این قانون تأمین شده است.
به گفته این منابع، اجرای قانون حمایت از معلولان به هزار و ۱۰۰ میلیارد تومان بودجه نیاز دارد و میزانی که تا پایان سال مالی گذشته برای به اجرا درآمدن این قانون پرداخت شده، تنها ۱۷۸ میلیارد تومان یعنی اندکی بیش از ۱۶درصد آن بوده است.
ارائه خدمات بهداشتی، درمانی و توانبخشی، امور ورزشی، فرهنگی، هنری و آموزشی، کارآفرینی و اشتغال، مسکن، فرهنگسازی و ارتقای آگاهیهای عمومی، حمایتهای قضایی و تسهیلات مالیاتی، مناسبسازی، دسترسپذیری و تردد و تحرک، معیشت و حمایتهای اداری و استخدامی و برنامهریزی، نظارت و منابع مالی از جمله موارد لحاظ شده در قانون حمایت از معلولان است که پس از گذشت بیش از دو سال، همچنان اجرایی نشده است.
حسن نایب هاشم اما تخصیص نیافتن بودجه برای اجرایی شدن این قانون را نشانه بیتوجهی دولت ایران به حقوق انسانها میداند و با اشاره به اسناد معتبر بینالمللی که «رفع تبعیض از اقلیتهای اجتماعی» را جزو تعهدات دولتها برشمردهاند، میگوید:
«در ماده دوم از اعلامیه جهانی حقوق بشر بر رفع تبعیض از سوی دولتها تأکید شده و به طور مشخص اعلام شده هر کس میتواند بیهیچ گونه تمایزی از جمله ولادت یا هر جایگاه دیگر، از تمام حقوق و همه آزادیهای ذکر شده در این اعلامیه بهرهمند شود. برخی از افراد دارای معلولیت اما از همان بدو تولد در یک جایگاه ویژه هستند و باید از حقوق برابر با دیگر انسانها برخوردار شوند.»
به گفته این فعال حقوق بشر، در بسیاری از جوامع همواره شرایط حاکم بر یک جریان اصلی و اکثریت به عنوان اصول پذیرفته شده تلقی میشود و هر کسی که با آن جریان اصلی مطابقت نداشته باشد، ممکن است مورد تبعیض واقع شود:
او میگوید:
«بسته به اینکه هر کشور تا چه میزان در زمینه رعایت حقوق بشر پیشرفت داشته باشد، به همان میزان حقوق اقلیتها از جمله اقلیت اجتماعی دارای معلولیت هم بیشتر به رسمیت شناخته میشود. بنابراین حتی در کشورهایی که تلاش دارند استانداردهای حقوق بشری را بیشتر رعایت کنند باز هم قوانین درباره افراد دارای معلولیت کامل نیست. در کشور ما هم که وضعیت قطعا به شدت بدتر است.»
نایب هاشم همچنین بر این باور است که برخوردهای تبعیضآمیز با شهروندان دارای معلولیت در ایران حتی در سطوح بالای مدیریت کلان کشوری هم وجود دارد:
«به عنوان مثال در قانون انتخابات مجلس نوشته شده کسانی که نامزد شرکت در انتخابات میشوند باید از “نعمت شنوایی و گویایی” برخوردار باشند اما در کشورهای دیگر میبینیم که خیلی از افراد دارای معلولیت در پارلمان و مدیریت کلان کشوری حضور دارند.»
در بند ششم از قانون انتخابات مجلس در ایران، دارا بودن «سلامت جسمی در حد برخورداری از نعمت شنوایی و گویایی» از جمله شرایط عمومی و اختصاصی برای کاندیداهای انتخابات مجلس در نظر گرفته شده است.
نایب هاشم با ذکر یک مثال درباره تأمین نشدن امکانات حتی برای آن دسته از نمایندگان مجلس که به دلیل حضور در جبهه جنگ ایران و عراق دچار معلولیت شدهاند، میگوید:
«ممکن است تنها جانبازان جنگ به مجلس راه داده شوند که البته در جایگاه نماینده مجلس هم از حمایت کافی برخوردار نیستند. به عنوان مثال، غلامعلی جعفرزاده ایمنآبادی، نماینده سابق رشت که دارای معلولیت است، زمانی که پرونده ایران در “کنوانسیون افراد دارای معلولیت” در حال بررسی بود ادعا میکرد که او به عنوان یک نماینده دارای معلولیت هیچ کمبود امکاناتی ندارد اما شش ماه بعد از طرح این ادعا که در مجلس واقعه تروریستی روی داد، این نماینده به خاطر شرایط معلولیتش، آخرین نفری بود که توانست از ساختمان مجلس خارج شود.»
غلامعلی جعفرزاده ایمنآبادی، نماینده سابق رشت در مجلس پس از حمله مسلحانه به مجلس ایران در خرداد ماه ۱۳۹۶ گفته بود:
«من آخرین نمایندهای بودم که از مجلس خارج شدم و هیچ نمایندهای منتظر من نماند و حتی توجه نکرده بودند که من یک ویلچر بزرگ دارم، تنها دو نفر از خدماتیها به کمک من آمدند و به دلیل عدم وجود رمپ مجبور شدند ویلچر من را بلند کنند.»
اما نایب هاشم که خود به حرفه پزشکی اشتغال دارد، افراد دارای معلولیت را چنین تعریف میکند:
«بهتر است افراد دارای معلولیت را افرادی با کمتوانی در یک زمینه و توانایی در زمینههای دیگر بدانیم و به کار بردن واژه ناتوانی، شاید کلمه مناسبی برای توصیف این شهروندان نباشد.»
او در ادامه میگوید:
«شاید یک فرد مثلا در بینایی دچار مشکل باشد اما او در زمینههای دیگری ممکن است حتی تواناییهایی بالاتر از بقیه افراد داشته باشد. از سوی دیگر طبیعی است که باید از این افراد حمایت شود تا در زمینهای که کم توانی دارند، توانمند شوند. امکانات فعلی پزشکی هم میتواند تا حد زیادی همه این نیازها را تأمین کند.»
شهروندان دارای معلولیت در ایران، دشواریها و تبعیضها
علیرغم وجود تشکیلاتی مانند سازمان بهزیستی و با وجود وعدههای دولت در سالهای گذشته، جامعه معلولان ایران حتی از داشتن کمترین امکانات برای ایجاد یک زندگی ساده محروم است.
وجود ضعفهای بیشمار در قوانین، کمکاری مسئولان شهری، کمبود مراکز آموزشی و ارائه نشدن خدمات بهداشتی و درمانی، همگی دال بر پایین بودن سطح توجه کلان به موضوع معلولیت و توانخواهی در ایران است.
ملیحه نظری سارخانلو که با وجود تمامی کمبودها موفق شده تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی ارشد در رشته روانشناسی در دانشگاه آزاد اردبیل ادامه دهد، در حال حاضر به دلیل عدم حمایت سازمان بهزیستی اردبیل برای یافتن شغل مناسب، در منزل همراه چند نفر از دوستانش با تولید صنایع دستی، گذران امور میکند.
این شهروند اردبیلی در گفتوگو با زمانه از مشکلات روزمرهای میگوید که به عنوان یک فرد دارای معلولیت با آنها مواجه است:
«مشکلات یکی دو تا نیستند. پیش از هر چیز حتی یک ناوگان حمل و نقل عمومی مناسب معلولان در اردبیل وجود ندارد و وضعیت اتوبوسهای شهری به گونهایست که عملا معلولان ساکن این شهر نمیتوانند از آن استفاده کنند. حتی رمپهای نصب شده برای معلولان در سطح شهر استاندارد نیست.»
او که بارها تلاش کرده تا شغل مرتبط با رشته تحصیلی خود را بیابد، با اشاره به عدم حمایت سازمان بهزیستی از شهروندان دارای معلولیت میگوید:
«سازمان بهزیستی از سالهای گذشته به ظاهر سهمیهای را برای اشتغال معلولان اختصاص داده و در داخل سازمان، یکسری مصاحبههای کاری را برگزار میکند اما هر بار که در این مصاحبهها شرکت کردهام، مسئولان صرفا به خاطر “ویلچری بودن” به من اعلام کردهاند نمیتوانی برای کار مددکاری استخدام شوی و با همین بهانه جای دیگری هم برای من کار پیدا نکردهاند و مدام مرا به دورههای بعد موکول کردند که تا امروز خبری نشده است.»
نظری سارخانلو میگوید تخصیص سهمیههای کاری به معلولان در سازمان بهزیستی اردبیل بر مبنای «پارتی بازی» است و به همین دلیل همه معلولان نمیتوانند به صورت برابر از این سهمیهها استفاده کنند.
او روایت خود از تلاشها برای یافتن شغل مرتبط با رشته تحصیلیاش را به طور خلاصه چنین بازگو میکند:
«یک بار از سازمان بهزیستی تماس گرفتند و گفتند برای مصاحبه کاری باید به کارگزینی بروم. بعد از انجام مصاحبه اما بهانههایی آوردند و گفتند به خاطر “ویلچری بودن” نمیتوانی مشغول به کار شوی.
یک بار دیگر برای راهاندازی مهدکودک اقدام کردیم و بهزیستی باید کمک مالی میکرد اما هیچگونه حمایتی نکردند. در دوره محمود احمدینژاد فقط شش ماه به ما مهلت داده بودند تا مهدکودک خود را راهاندازی کنیم. سازمان بهزیستی حتی برای اجاره ساختمان مناسب معلولان با ما همکاری نکرد و در نهایت از راهاندازی مهدکودک منصرف شدم.
مورد دیگر سال گذشته بود: آزمون استخدامی برای اورژانسهای بهزیستی برگزار شد که نیاز به مشاور داشتند. با بهانه “ویلچری بودن” به من اعلام شد که نمیتوانی در این شغل استخدام شوی.
چند بار هم برای اشتغال در اداره آموزش و پرورش درخواست دادم اما از آنجایی که این اداره با کمترین معلولیت ایراد میگیرد، نتوانستم مشغول به کار شوم. در نهایت درخواست خود را به استانداری بردم اما اینقدر امروز و فردا کردند تا ناامید شدم.
یک بار قصد داشتم یک نمایشگاه نقاشی در سالن اداره ارشاد اسلامی اردبیل برگزار کنم. زمانی که برای ارائه درخواست به این اداره رفتم، رمپ نصب شده برای معلولین چنان شیب تندی داشت که حتی افراد سالم هم به سختی از آن استفاده میکردند.»
ملیحه نظری سارخانلو در حال حاضر کار هنری میکند:
«چهار نفریم. دو مادر که بچه معلول دارند و یکی از دوستان که دارای معلولیت است. ما محصولاتمان را از طریق اینستاگرام به فروش میرسانیم.»
او اما در ادامه وضعیت خدمات شهری در اردبیل برای تردد شهروندان دارای معلولیت را بسیار نامطلوب توصیف میکند و میگوید:
«عملا دسترسی معلولان به ادارات دولتی به دلیل عدم اتخاذ تمهیداتی مثل ساخت و نصب رمپ، به سختی انجام میشود. بسیاری از ادارهها و مراکز حتی در داخل ساختمان هم آسانسور ندارند. وضعیت در سازمان بهزیستی اردبیل به گونهایست که سرویس بهداشتی مناسب هم در این سازمان ویژه معلولان وجود ندارد و معلولانی که به آنجا مراجعه میکنند، ممکن است از این لحاظ در فشار قرار بگیرند.»
این شهروند اردبیلی تجربیات خود از مراجعاتش به سازمان بهزیستی را اینگونه بیان میکند:
«جز تحقیر معلولان چیزی در سازمان بهزیستی ندیدم. ندیدم که در این سازمان، خدمات مناسب و در شأن یک معلول ارائه دهند. خیلی وقت است که دیگر به بهزیستی نمیروم. قبلا اردو میبردند. قبلا یکی از خیرین مشهدی، مکانی را فراهم میکرد و بهزیستی فقط یک ماشین میداد برای اردوی ۱۰ روزه معلولان. معلولان ویلچری اما به بهانه اینکه رسیدگی به آنها سخت است، از حضور در این اردوها محروم میشدند.»
به گفته نظری سارخانلو، در زمستان اردبیل که هوا بسیار سرد است، او و کسانی مانند او بعضی روزها باید تا چند ساعت با ویلچر در ایستگاه تاکسی بمانند چون تاکسیهای عادی حاضر به سوار کردن آنان نیستند و تاکسی مناسب معلولان هم اساسا وجود ندارد.
شهروندان دارای معلولیت در اردبیل و مسأله حق مسکن
اواخر بهمن ماه ۹۸، بهزاد ستاری، مدیرکل بهزیستی استان اردبیل از تحویل ۵۰ واحد مسکونی به مددجویان و افراد دارای معلولیت در استان اردبیل خبر داد.
او گفت تأمین همین تعداد مسکن هم که نسبت به جمعیت شهروندان دارای معلولیت در اردبیل، تعداد کمی محسوب میشود، با همکاری و مساعدت بنیاد مستضعفان، بنیاد مسکن، انجمن خیرین مسکنساز و راه و شهرسازی انجام شده است.
ملیحه نظیری سارخانلو اما با اشاره به واگذاری این واحدهای مسکونی به مددجویان میگوید:
«مشکل کار این است که همه این خانههای واگذار شده به معلولان، خارج از شهر و در یک روستا در حاشیه شهر هستند. با در نظر گرفتن نبود یک ناوگان حمل و نقل عمومی مناسب برای شهروندان دارای معلولیت، عملا رفت و آمد از شهر به روستا برای این شهروندان بسیار دشوار است. از طرف دیگر محوطه درون این واحدهای مسکونی هم اصلا مناسب تردد معلولان طراحی نشده است.»
تجاوز به معلولان ذهنی در اردبیل
– به اکثر دختران معلول ذهنی تجاوز میشود و قوه قضاییه ما هم قانونی برای رسیدگی به این مسأله ندارد. آزار جنسی به دختران معلول ذهنی در اردبیل خیلی زیاد است.
جملات بالا مورد تأکید ملیحه نظری سارخانلو است. او به نقل از مادری که به دختر معلولش تجاوز شده میگوید:
«این دختر بچه در یک مدرسه ابتدایی درس میخواند و مادرش متوجه شده تاکنون چند بار در راه بازگشت به خانه، به دخترش تجاوز کردهاند. از آنجایی که این دختر بچه مشکلات ذهنی دارد، پیگیریهای مادرش در مراجع قضایی و انتظامی برای یافتن متجاوز بینتیجه مانده است.»
او معتقد است بچههای دارای معلولیت در جامعه امنیت ندارند و درباره مشکلات فرهنگی در خانوادهها برای پذیرش فرزندان معلولشان میگوید:
«معلولانی دیدهام که در خانواده کتک میخورند چرا که پدر و مادرشان معتقدند آنها نحس هستند.»
کمبود خدمات پزشکی و درمانی برای شهروندان دارای معلولیت
نظیری سارخانلو درباره کمبود خدمات درمانی برای شهروندان دارای معلولیت در شهر اردبیل میگوید:
«در حال حاضر جای مناسبی که برای چکاب کامل مراجعه کنم در اردبیل پیدا نمیشود. حتی مراکز درمانیای که وجود دارند برای مواردی مثل گرفتن تست ادرار، دستشویی ویژه معلولان ندارند چه برسد به امکانات دیگر.»
او در ادامه با اشاره به وضعیت بیمه معلولان در اردبیل هم میگوید بیمه سلامت تنها تا سقف ۲۰ درصد از کل هزینه درمان را میپردازد:
«کمک هزینه دندانپزشکی فقط به بیماران ذهنی تعلق میگیرد، آن هم مواردی مانند پروتز، روکش و ارتودنسی را شامل نمیشود و فقط هزینه کشیدن و ترمیم را میدهند. این در حالیست که دندانهای کودکان ذهنی به خاطر قرصهایی که مصرف میکنند، زودتر خراب میشود و به همین دلیل بیشتر به دندانپزشک نیاز دارند. از طرف دیگر برای کمبینایان فقط سالی یکبار کمک هزینه خرید عینک پرداخت میکنند.»
به گفته این شهروند اردبیلی، سازمان بهزیستی حتی اندامهای مصنوعی که برای استفاده افراد دارای معلولیت یا کمتوان ساخته شده را جزو «لوازم زیبایی» محسوب میکند و برای خرید آنها کمک هزینهای نمیپردازد:
«در زمینه فیزیوتراپی و توانبخشی در سازمان بهزیستی خدمات کمی موجود است و افراد غیرمتخصص در آنجا مشغول به کارند. از طرف دیگر هیچ گونه کمکهزینهای برای مراجعه افراد دارای معلولیت به مطبهای خصوصی نمیدهند. من بارها خودم مجبور شدهام با هزینه شخصی به مطبهای خصوصی مراجعه کنم.»
کمکهای مالی بهزیستی و دولت به شهروندان دارای معلولیت هم بسیار کم است:
نظیری سارخانلو میگوید مستمری هر شهروند دارای معلولیت ۶۳ هزار و ۵۰۰ تومان است. مازاد یارانهای هم که به معلولان تعلق میگیرد، ۱۲۰ هزار تومان میشود.
به این ترتیب با وجود هزینه بالای شهروندان معلول، آنان روی هم رفته به اندازه ۲۰۰ هزار تومان در ماه هم حمایت مالی نمیشوند.
- در همین زمینه