این گزارش درباره «اینها»ست، که منظور از آن حاکمان است. در کوچه و بازار هرگاه صحبت از کمبود و گرانی میشود، بحث میرود بر سر «اینها»، بیتدبیریشان، دروغگوییشان، فسادشان.
در روزهای اخیر قیمت هر دلار آمریکا، هر شانه تخم مرغ، هر کیلو مرغ، هر کیلو برنج ایرانی رکورد سی هزار تومان را رد کردند. پس از شکست دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و احتمال بازگشت دولت آمریکا به برجام، قیمت دلار روند نزولی خود را آغاز کرده است. قیمت هر دلار آمریکا از بالای ۳۲ هزار تومان اکنون به زیر ۲۵ هزار تومان رسیده است اما قیمت مرغ، برنج، تخم مرغ، میوه و سبزیجات، خوراکیها، پوشاک، کالاهای ساختمانی، لوازم الکترونیکی و لوازم خانگی همچنان رو به افزایش است. خریداران و فروشندگان روی این مسئله اشتراک نظر دارند که « همه چیز گران شده است» و «همینطور دارد گران میشود». این روزها مغازهداران زودتر از مشتریان به لعن و نفرین عاملین و مسببان این وضعیت میپردازند. «اینها» اسم اشاره به حاکمان است. خریداران و فروشندگان میگویند:
- اینها رحم و مروت ندارند.
- اینها برایشان مهم نیست.
- اینها اگر جنگ شروع بشود همان لحظه اول فرار میکنند کانادا.
- اینها پشت پرده با ترامپ و القاعده ارتباط دارند. برای اینکه بمانند به همه التماس میکنند ولی جلوی روی مردم که حرف میزنند انگار خدا را بنده نیستند.
- بچههای اینها جلوتر پولها را بردهاند خارج که وقتی لازم شد فرار کنند.
- ربطی به تحریم ندارد، دست خود اینهاست.
- اینها میخواهند ما را زجرکش کنند.
- اینها حرف مفت میزنند. مرغ که دست آمریکا نیست. تخم مرغ پژو نیست که قطعهاش از خارج باشد. تخم مرغ مگر چیست؟ اینها تخم مرغ نمیتوانند تامین کنند.
- …
بالا رفتن قیمتها در عین حالی که قیمت ارزهای خارجی تا بیست درصد کاهش قیمت داشتهاند باعث تعجب و ناراحتی طرفداران جمهوری اسلامی نیز شده است. این نکته از این نظر اهمیت دارد که پس از کشتار آبان ۱۳۹۸ و شلیک سپاه پاسداران به هواپیمای مسافربری، طرفداران نظام در عرصه عمومی مانند سابق از حاکمیت دفاع نمیکنند و سکوت را ترجیح میدهند. در دنیای اینترنت افرادی هستند که از سیاستهای جمهوری اسلامی و همه اقدامات آن دفاع میکنند اما در دل جامعه چنین افرادی بسیار کمتر از دنیای اینترنت مشاهده میشوند.
واقعاً چرا؟ − بسیجی هم میپرسد
فرصتی پیش میآید تا با یک جوان حدودآً ۲۰ ساله که از پایگاه بسیج خارج میشود سر صحبت را باز کنم. سوال کردم که چرا با وجود کاهش قیمت ارزهای خارجی، قیمت کالاها در ایران رو به افزایش است. پاسخ او در ابتدا شامل پارهای گزارههای سیاسی کلیشهای بود اما کمی بعد خود او این سوال را مطرح کرد که: «واقعاً چرا؟»
در جاهای دیگر هم این پرسش را طرح کردم. امام جماعت یک مسجد گفت که این بحثها به او مربوط نیست. یکی از نمازگزاران فساد دولت روحانی را عامل مشکلات اقتصادی دانست و گفت «آقا فرمودند که شایسته نیست به بهانه تحریم دولت به وظیفه خودش عمل نکند.» یک خانم محجبه معتقد بود اقتصاد ایران ربطی به دلار ندارد و «به لطف خدا در این ایام مشخص شد دولت به مردم دروغ میگوید تا به دامان آمریکا باز گردد.» این خانم معتقد بود که «چقدر در این چند سال حضرت آقا مظلوم واقع شدند و دولت این شبهه را ایجاد کرد که به خاطر مخالفت ایشان با مذاکره است که مشکلات به وجود آمده است.» با وجود این مواضع، برای این خانم مانند دیگر مردم ایران سوال است که چرا با وجود کاهش نرخ ارز قیمتها در ایران همچنان در حال افزایش است؟ و «اگر» مشکل از دولت است «چرا سپاه وارد عمل نمیشود؟»
از یک نوجوان ۱۶ ساله بسیجی چنین شنیدم: «خیلی زور دارد که کشورهای دیگر اینقدر ما را اذیت میکنند. همه کشورها اسلحه میخرند اما به ایران میگویند نباید اسلحه داشته باشد. مگر فرق ما با بقیه دنیا چیست؟» او در مورد دلیل تداوم افزایش قیمتها در ایران گفت: «پس معلوم شد همه چیز به خاطر تحریم نیست و در کشور خود ما خبرهایی هست. اول باید خودمان را درست کنیم، بعد که قوی شدیم میتوانیم با خیال راحت ایران را قوی کنیم.» او با گله از وضعیت اقتصادی افزود: «برای خانه تخم مرغ میخریدم دانهای سیصد تومان. الان تخم مرغ دانهای هزار و سیصد تومان است.»
صحبتهای این نوجوان بسیار تلخ است. شاید این گفته درست است که نوجوانان و جوانان ایرانی بسیار زود پیر میشوند. شنیدن این عبارات که «زمان ما نان دانهای دوازده شاهی بود»، «زمان آن خدا بیامرز دلار هفت تومان بود» و «یادش بخیر پراید خشک یک زمانی هفت میلیون تومان بود»، از زبان ایرانیانی که سن و سالی دارند بعید نیست، اما برای یک نوجوان زود نیست؟ بیش از چهل سال است سلسلهی حاکم بر ایران عوض شده است. در طول چهل سال هر دلار آمریکا از هفت تومان به ۳۲ هزار تومان رسید و حالا قیمت آن ۲۵ هزار تومان است. فردا را کسی نمیداند.
اگر دلارها و سکهها از داخل رختخواب بریزد کف بازار
در ابتدای فروردین ۱۳۹۶ قیمت هر شانه تخم مرغ بعد از افزایش قیمت در شب عید و گرانی ناشی از تعطیلات به ۱۳ هزار تومان رسید و اکنون در ابتدای آذر ۱۳۹۹ که گرانی شب یلدا و بعد جهش قیمتهای به مناسبت تعطیلات نوروز فرا نرسیده است، قیمت هر شانه تخم مرغ بین ۳۴ تا ۳۶ هزار تومان است. نوجوان ایرانی طی دو سال چیزهایی به چشم خود دیدهاند که شاید فقط حاضران در دوران جنگ جهانی اول و دوم آنرا تجربه کردهاند.
یک کارگر رستوران میگوید «اینکه ایران را فلک زده است از یک طرف اعصاب و زندگی مردم را خراب کرده» و اینکه «حرف مفت میزنند» از طرف دیگر. منظور او سخنان حسن روحانی درباره بهتر بودن وضعیت اقتصادی ایران از کشور آلمان و سخنرانیهای علی خامنهای درباره فتح و پیروزی است. اشارهای به سخنان کاظم صدیقی دارد که دنیا جای تنبلی نیست و برای رفتن به بهشت باید سختی کشید. بعد از مقداری لعن و نفرین میپرسد «چه خبر است؟ »، «اینها چرا اینطوری میکنند؟ » این سوالی است که این روزها همه مردم از یکدیگر و از مسئولان کشور دارند اما مشکل اینجاست که از نظر روحانیون حاکم بر ایران مردم در حکم رعیت هستند برای ولی فقیه. حاکمان نیازی به پاسخگویی در برابر مردم نمیبینند و آنجا که لب به سخن میگشایند یا دروغ میگویند و یا نمک روی زخم مردم میپاشند.
وقتی حکومت به مردم پاسخگو نیست، مردم نیز به یکدیگر پاسخگو نیستند. این روزها رابطه بین فروشنده و خریدار این است: «اگر میخواهی باید پول نقد واریز کنی و اگر نمیخواهی برو گمشو و وقت ما را نگیر.» رابطه فروشنده با خریدار این است. هر فروشندهای بالاخره خودش خریدار است و به ناچار جای نقشها عوض میشود. یک فروشنده میگوید «باز شما راحت هستید و میتوانید اگر نخواهید به فروشگاههای دیگر بروید ولی ما مجبور هستیم جنسی که سهت را بخریم. امروز نخریم فردا باید گرانتر بخریم. یک زمانی پخشکننده التماس میکرد که جنس بخریم اما دو سال است ما باید برای جنس التماس کنیم. امکان ندارد حتی دو روز زودتر جنس بدهند. یک هفته قبل پول را نقد میگیرند. کسی در این بازار نمیتواند بگوید این برند یا این مارک را میخواهم. هر چه هست را باید بگیری.» یک فروشنده لوازم الکترونیکی میگوید «آن بالا اختیار دست یک نفر است. بازار با بازار فرق دارد. ممکن است در بازاری دو نفر، نهایت سه نفر اصل کاری باشند. دولت برای اینها تعیین تکلیف نمیکند. خودشان در دولت هستند و از دولت مصوبه میگیرند.»
مدیر یک شرکت بازرگانی میگوید: «تورم یعنی این. پول هست و جنس نیست.» از او پرسم پول دست چه کسانی است؟ با خنده پاسخ داد که تفاوتی ندارد پول دست چه کسی باشد. «پول دست خریدار هست اما جنس نیست.» توضیح میدهد فرقی ندارد «خریدار سپور شهرداری باشد یا تیمسار سپاه؛ در بازار تقاضا هست ولی عرضه نیست.»
مسئول فروش یک نمایشگاه خودرو میگوید که گرانی اصلی وقتی است که «دلارها و سکهها از داخل رختخواب بریزد کف بازار. قیمت دارد ریزش پیدا میکند اما کسانی که دلار و سکه دارند به این امید که موقتی است دست نگه داشتهاند. دلار زیر ۲۲ هزار تومان برود این بازار تماشایی است.» این فرد معتقد است ریال حاصل از فروش سکه و ارزهای خارجی تقاضای جدیدی به بازار ایران اضافه میکند که موجودی کالاهای ایران و حجم واردات فعلی پاسخگوی آن نیست.
تأثیر تحریم
برخی کارشناسان اقتصادی پیش از پیروزی بایدن در انتخابات آمریکا بر این عقیده بودند که آخرین موج از تورم در ایران − پس از خروج آمریکا از برجام − در بخش مواد خوراکی و کالاهای مصرفی بروز خواهد کرد. این وضعیت با شکست ترامپ میتواند تشدید شود زیرا در صورت بازگشت دوباره دولت بایدن به برجام ممکن است سیاستهای انقباضی در اقتصاد خانواده و اقتصاد بنگاههای اقتصادی جای خودش را به سیاستهای انبساطی دهد. در حالتی که ترامپ در انتخابات پیروز میشد سیاستهای صرفهجویی و ذخیرهسازی نقدینگی در فرمت کالاهای سرمایهای ادامه مییافت اما با شکست ترامپ احتمال زیادی وجود دارد که این چرخه معکوس شده و نقدینگی منجمد شده در کالاهای سرمایهای در آستانه آزادسازی و ورود به بازار باشند. این امر تقاضا را در بازار به شدت افزایش خواهد داد.
یک شهروند بازنشسته میگوید: «کارم حسابداری بوده. از وقتی اولین دستمزدم را گرفتم تا امروز، هر ماه حساب و کتاب جیبم را مینویسم. هر وقت سرم را بگذارم و بمیرم این دفترها برای کشور در حکم سند است. فردا روزی اگر بخواهند تحقیق کنند که مردم چطوری زندگی میکردند و سال تا سال چقدر تغییر کرده، این دفترها به درد میخورد.» این شهروند میگوید گاهی برای گذران وقت دفترهای سالهای مختلف را با یکدیگر مقایسه میکند. او میگوید در سال گذشته یک میلیارد تومان روی قیمت خانهام رفته است ولی وضع زندگی من بدتر از سال قبل است. «دوره احمدینژاد که تحریم شد در یک ماه هفتاد سطر، بعضی ماهها تا نزدیک دویست سطر مخارج مختلف نوشتهام اما از اول تابستان امسال خریدهای من شده است نان، گوشت، مرغ، سیب زمینی، پیاز، شیر، پنیر، قبض و خریدارهای جزئی.» او میگوید برای یکی چون او که خانه و حقوق ماهیانه دارد قابل تصور نیست که بعضی مردم «چطور با مستاجری و کارهای غیر دائمی زنده هستند.» او میگوید با وجود داشتن خانه و حقوق مستمر سه و نیم میلیون تومان، بخش زیادی از پسانداز خود را از سال ۱۳۹۶ تا کنون از دست داده است.
یک خانم میگوید مسئولان جمهوری اسلامی به مردم درباره تحریمها دروغ گفتهاند. او میگوید اگر به این شکل است که بالا و پائین رفتن قیمت دلار تاثیری روی افزایش قیمتها در ایران ندارد «چرا میگفتند تقصیر تحریم است؟» او میگوید: «مردم را خون به جگر میکنند که به خاطر تحریمها دارو نیست اما خبر پخش شد که گمرگ پر از لوام خانگی با مارک خارجی است. فیلم از کمرگ منتشر شده است که حیاط کمرگ پر از ماشینهای لوکس و آنچنانی است. فیلم واقعی است. رئیس یک جایی رفته است بازدید. روی شیشه ماشینها خاک نشسته بود و معلوم بود تازه وارد نشده است. این چه تحریمی است که دارو تحریم است ولی ماشین خارجی تحریم نیست؟ اگر بانکها تحریم هستند پول این ماشینهای خارجی از کجا فرستاده میشود به شرکتهای خارجی؟ »
مدیر ارشد یکی شرکت وارد کننده قطعات صنعتی میگوید تحریم برای افراد و ارگانهایی که به مبادی ورودی و خروجی کشور دسترسی دارند معنی ندارد. «تحریم قیمت را بالا میبرد که این اتفاقاً واردات و صادرات را رونق میدهد»، اما «این مسئله که میگویند اجناس وارد کشور نمیشود عمومیت ندارد. برخی کالاها که دولت فروشنده انحصاری آنها است چون با قیمت بالاتر مشتری ندارد ممکن است برای این کالاها کمبود معنا داشته باشد اما برای کالاهایی که نرخ آنها در بازار مشخص میشود ممنوعیت موضوعیت ندارد. کسانی که انحصار واردات کالاهای مختلف را دارند پیشبنی این را داشتهاند که دوره ترامپ برای چهار سال آینده تمدید میشود به همین خاطر انبارها را با قیمت دلار سی هزار تومانی و بعضاً بیشتر پر کردهاند. اینها اجازه نمیدهند قیمت طوری تغییر کند که ضرر کنند. اگر ارزش دلاری کالاهای آنها کم شود قیمت ریالی آن را بالا میبرند تا اصل پول و سود آن بر حسب شرایط جدید برقرار باشد.»
یک خانم که در بخش نظافت یک مجتمع پزشکی مشغول به کار است میگوید از اینکه «مردم ایران موش آزمایشگاهی شدهاند» خسته شده است. «تحریم میکنند، توافق میکنند، خروج میکنند، دوباره مثل اینکه قرار است از اول برجام کنند؛ تکلیف چی است؟ این خارج که میگویند همه چیزش روی حساب و کتاب است چرا مشخص نمیکند با این آخوندها قرار است، نمیدانم، بالاخره میخواهند اینها را نگه دارند یا میخواهند بر دارند؟»
استخوان خالی هم مدام گرانتر میشود
یک کارگر ساختمانی میگوید «کشوری که در آن نشود استخوان خرید باید از روی زمین برداشته شود. یک زمانی مردم وقتی کله پاچه میخواستند یک روز زودتر به قصاب محل سفارش میدادند تا برایشان از سلاخ خانه بیاورد. استخوان خالی که بدبخت و بیچاره میخرید تا با گوجه و آب مثلاً آبگوشت درست کند اول شد دانهای هشت هزار تومان، بعد ده هزار تومان، بعد شد کیلویی ۲۵ هزار تومان. از چند روز قبل باید به قصاب بسپاری برای من استخوان خالی نگه دار. استخوان خالی غذای سگ است. استخوان خالی را کیلویی میفروشند. سنگدان مرغ بستهای هفده هزار تومان است. مردم به جای مرغ، اسکلت مرغ میخرند و با رشته قاطی میکنند به جای سوپ میخورند. این زندگی است؟ آقای خامنهای که پول عمامهای که به سرت پیچاندی از حقوق یک ماه من بیشتر است امیدوارم روز قیامتی باشد؛ خدا کند پل صراطی باشد که مردم ایران اول… توی دهن تو و بعد از پل صراط رد شوند. به خدا در کل آمریکا فقط ترامپ مرد بود که فهمید آخوند… به جز زبان زور چیزی سرش نمیشود. من آدم ام. در کجای دنیا غذای آدم استخوان خالی است؟ در افغانستانش هم اگر بروید نگاه کنید کسی استخوان نمیخورد. در چه میدانم آن سوریه که میگویند جنگ است کسی استخوان نمیخورد. چرا فقط ایران اینجوری است؟ مردم نان و ماست خالی میخوردند ماست را گران کردند. به یارو میگویم مگر دلار پائین نیامده پس چرا ماست گران شده؟ میگوید مصوبه دولت است. من به قبر پدر و مادر همه دولتیها…»