ترور ثابت ثابت، دندانپزشک و از رهبران فتح در دسامبر ۲۰۰۰ به انتقادهای فراوانی از سیاست ترور اسرائیل دامن زد. بحث‌ها بر سر مشروعیت و عدم مشروعیت این تاکتیک جنگی به بحث‌های حقوقی و شکایت‌های قضائی انجامید تا اینکه دادگاه عالی اسرائیل در ۲۰ دسامبر ۲۰۰۶ در حکمی به «قتل‌های هدفمند» مشروعیت داد.
پس از آن اسرائیل این تاکتیک را پی گرفت که دست‌کم هفت دانشمند برنامه هسته‌ای ایران از جمله قربانیان آن بودند.
نخستین آنها اردشیر حسین‌پور، فیزیکدان هسته‌ای ایرانی بود که ۱۵ ژانویه ۲۰۰۷ «به شکل مشکوکی» جان داد. رسانه‌های ایرانی دلیل مرگ او را «گازگرفتگی» اعلام کردند اما بعدها «ساندی تایمز» گزارش داد که حسین‌پور در تأسیسات هسته‌ای اصفهان مشغول بوده که برای نطنز گاز هگزافلوراید اورانیوم تولید می‌کرده و موساد او را ترور کرده است. آخرین آنها محسن فخری‌زاده، از چهره‌های اصلی برنامه هسته‌ای بود که در حوالی تهران ترور شد. گفته می‌شود که او پدر برنامه تسلیحاتی اتمی جمهوری اسلامی بود. انگشت اتهام بار دیگر به سوی موساد نشانه رفته.
هرچند قتل هدفمند با رأی دادگاه عالی اسرائیل از نظر قوانین داخلی این کشور قانونی است، گدعون لوی، نویسنده و روزنامه‌نگار سرشناس اسرائیلی در ستون نظر خود در روزنامه «هاآرتص»‌ که در زیر می‌آید، به بهانه ترور فخری‌زاده بار دیگر این پرسش را مطرح می‌کند: آیا چنین ترورهایی واقعاً مشروعیت دارد؟

عکس: Shutterstock

ترور، غرور ملی اسرائیل

«کشتن‌های هدفمند» از جمله اندک‌چیزهایی‌ست که اسرائیل به اندازه آبیاری قطره‌ای و گوجه‌فرنگی گیلاسی‌اش به آنها می‌بالد. این کشتن‌ها در واقع قتل‌های دولتی هستند. و تنها دولت‌های معدودی همچون ایالات متحده، عربستان سعودی و روسیه دشمنان یا حریفان‌شان را به قتل می‌رسانند؛ و قطعاً کسی به اندازه اسرائیل چنین نمی‌کند.

نیروهای اسرائیلی از ۲۰۰۰ به این سو حدود ۷۰ فلسطینی را در کشتن‌های هدفمند به قتل رسانده اند که برخی از آنها شبه‌نظامی هم نبوده اند و صرفاً فعالان سیاسی بودند.

ترور پروفسور محسن فخری‌زاده در بولوار خمینی در نزدیکی‌های تهران نیز نخستین ترور یک دانشمند هسته‌ای ایران نبود. پیش از او، دست‌کم ۱۰ دانشمند دیگر هم به قتل رسیده بودند که اغلب آنها ــ اگر نه همه‌شان ــ به دست اسرائیل کشته شدند. و نخست‌وزیر بنیامین نتانیاهو جمعه چه طور درباره این قتل با آن خنده‌ی موذیانه و عامدانه‌اش حرف زد؟ «هفته‌ای که گذشت،‌ هفته‌ای از دستاوردها بود.»

این «دستاوردها» به راستی شعله تخیل را برمی‌افروزند. جمعه شب در برنامه خبری کانال ۱۲ تلویزیون اسرائیل، میزگردی از بزرگان بر سر این بحث می‌کردند که آیا به قول تحلیلگر نظامی کار «هفت‌تیرکش‌ها» بود یا به ادعای تحلیلگر مسائل عرب، یک بمب قوی منفجر شده بود. فقط یک مسأله در این میزگرد ــ یا در واقع در هیچ گفت‌و‌گوی دیگری ــ به بحث گذاشته نشد: اینکه آیا چنین قتل‌های هدفمندی مشروع هستند یا نه؟ حتی پرسیدن این سوال بدعت و خیانت محسوب می‌شود. آیا مشروع نبود که دکتر ثابت ثابت، دندانپزشک و رئیس فتح در طولکرم در دسامبر ۲۰۰۰ حذف شود؟ آیا مجاز نبود که خلیل الوزیر (مشهور به ابو جهاد) را در تخت‌خواب‌اش در برابر چشمان زن و فرزاندن در تونس در ۱۹۸۸ به قتل رساند؟ فرقه امنیتی‌های اسرائیل را به خنده نیندازید! معلوم است که مجاز بود. برای اسرائیل، همه چیز مجاز است. فلسطینی‌هایی که ترور رحبعام زئیفی وزیر گردشگری را برنامه‌ریزی کردند، به حبس ابد محکوم شدند. قاتلان ابوجهاد اما به وزیران کابینه و قهرمان‌ تبدیل شدند. رحبعام زئیفی [ژنرال ارشد ارتش اسرائیل تا ۱۹۷۴ پیش از ورود به سیاست] خون به مراتب بیشتری از ابوجهاد روی دستانش بود.

مسأله هدف و کارایی ترورها به ندرت به بحث گذاشته می‌شود. این واقعیت که عملیات‌ها به سبک جیمز باندی انجام می‌شوند و سرویس‌های امنیتی پرافتخار موساد و شین بت پس آنها هستند، کافی است که چنین بحث‌هایی را خاموش کند. اگر عملیاتی مثل عملیات جمعه موفق از آب دربیاید، نشانه آن است که مجاز بوده و می‌ارزیده. دیگر پرسش‌گری‌ها درباره آن «براندازانه» خواهند بود.

با وجود این باید پرسید: چه اتفاقی می‌افتاد اگر مأمورهای خارجی پروفسور اسرائیل دوستروفکسی [نخستین مدیر مرکز تحقیقات کمیسیون انرژی اتمی اسرائیل] و ارنست دیوید برگمن [پدر برنامه هسته‌ای اسرائیل و نخستین رئیس کمیسیون انرژی اتمی آن]، شاهلوت فریر [از دیگر دانشمندان هسته‌ای اولیه اسرائیل] یا شائول هورف [از دیگر دانشمندان هسته‌ای اولیه اسرائیل و از رئیسان کمیسیون انرژی اتمی آن]، یعنی تاریخاً همتایان اسرائیلی فخری‌زاده را ترور می‌کردند؟‌ اسرائیل آن وقت چه می‌گفت؟ و دولت چگونه پاسخ می‌داد؟ آیا برنامه هسته‌ای‌اش متوقف می‌شد؟ آیا کارزار انتقام‌جویی در سرتاسر جهان به راه نمی‌انداخت؟

اموس یادلین، یک ژنرال سابق نیروی هوایی اسرائیل که مدیر اجرایی انستیتو دانشگاه تل‌آویو در حوزه مطالعات امنیت ملی است، آخر هفته درباره فخری‌زاده چنین توئیت کرد: «این مرد با تمام جنبه‌های فعالیت‌های هسته‌ای غیرمشروع ایران سر و کار داشت». یک سوال: آیا اسرائیل هم «فعالیت‌های هسته‌ای غیرمشروع» دارد؟ اگر دارد، آیا طراح آنها حق‌اش است که کشته شود؟ اگر نه، آیا معنی‌اش این نیست که اسرائیل به انجام هر کاری مجاز است، از جمله کارهایی که دیگر دولت‌ها مجاز به انجام‌شان نیستند؟

بلغارستان دوران کمونیستی آدم‌ها را با چترهای سمی ترور می‌کرد. محمد بن سلمان ولیعهد سعودی و جدیدترین هم‌صحبت نتانیاهو مردی را با مثله‌کردن ترور کرد. جهان هر دو مورد را اقدامات نکوهیده‌ای می‌داند که مأموران دولتی انجام داده اند. اسرائیل اما مجاز است. اسرائیل اما چک سفیدامضا می‌گیرد. ما درباره «جمعه سیاه» ایران جوک ساخته‌ایم. اسرائیل می‌تواند «پدر برنامه هسته‌ای ایران» را محو کند ــ البته که او چنین مقامی بود، درست همان‌طور که هر عضو ترورشده حماس «چهره‌ای ارشد» در آن سازمان است ــ به همان شیوه که می‌تواند از سلاح‌ها و مهماتی استفاده کند که دیگر دولت‌ها از آنها منع شده اند.

هنوز این پرسش باقی است که قتل جمعه آیا برنامه هسته‌ای ایران را متوقف خواهد کرد یا شاید به آن شتاب خواهد بخشید؟‌ آیا به یک حمله تلافی‌جویانه سخت خواهد انجامید؟‌ بر سر این مورد، همه تحلیلگران توافق داشتند: ایران قطعاً انتقام خواهد گرفت. اما آن‌وقت چه؟ آیا حتی آن وقت هم این عملیات می‌ارزید؟ البته! گذشته از همه‌چیز، بار دیگر نشان‌شان دادیم که می‌دانیم در کنار آبیاری قطره‌ای و گوجه‌فرنگی گیلاسی چه کار دیگری را بهتر از همه بلدیم: کشتن و تخریب‌کردن.

منبع: هاآرتص

* assassination در این مقاله به «ترور» به معنای قتل هدفمند و سیاسی بازگردانده شده.
** توضیحات داخل قلاب‌ها از مترجم است.

در همین زمینه: