در سیستان و بلوچستان هزاران نفر وجود دارند که نامشان در اداره ثبت احوال ثبت نشده و شناسنامه ندارند. تاکنون نیز تلاشهای این افراد برای گرفتن اوراق هویتی بینتیجه بوده است.آنها یا فرزندان حاصل از ازدواج با اتباع خارجی هستند یا مادر و پدر ایرانی دارند، متولد ایران هستند، اما یا شناسنامه ندارند یا سالها با شناسنامههای جعلی خریداریشده زندگی کردهاند.
روزنامه اعتماد در ایران گزارشی از وضعیت افراد بیشناسنامه در استان سیستان و بلوچستان منتشر کرده و در آن بهنقل از علیم یارمحمدی، نماینده زاهدان در مجلس شورای اسلامی نوشته است که از جمعیت ۱۰۰ هزار نفری شهر زاهدان، ۳۰ درصد مردم بدون شناسنامه هستند. این آمار در برخی گزارشها، شمار بیشناسنامههای استان سیستان و بلوچستان را تا ۱۰۰ هزار نفر نیز تعمیم میدهد و از این رقم نیز فراتر میرود.
صعبالعبور بودن برخی روستاهای دورافتاده سیستان و بلوچستان، دسترسی دشوار به مرکز شهر و «ترس» مانع از دستیابی به آمار واقعی از وضعیت بیشناسنامههای این استان است که تنها به فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی و مردان خارجی نیز محدود نمیشوند.
بنا به این گزارش، بسیاری از این بیشناسنامهها در سیستان و بلوچستان، مادر و پدر ایرانی دارند و متولد ایران هم هستند، اما یا شناسنامه ندارند یا سالها با شناسنامههای جعلیای که با خرید شناسنامه نوزادان یا کودکان فوت شده بهدست آمده است،زندگی کردهاند.
بهگفته الیاس براهویینژاد، فعال اجتماعی از سیستان و بلوچستان، در این استان عموماً با مرگ یک فرزند، خصوصاً یک نوزاد یا کودک، شناسنامه باطل نمیشود و مهر فوت روی آن نمیخورد، بلکه به سایر افراد بیشناسنامه فروخته میشود. بسیاری از فرزندان حاصل ازدواج زنان ایرانی با اتباع خارجی به این شکل شناسنامهدار شدهاند.
در سیستان و بلوچستان از سال ۱۳۹۰ طرحی به نام «آرشیو الکترونیکی اسناد سجلی» بهمنظور تصدیق هویت افراد و مبارزه با خریدوفروش شناسنامه نوزادان یا کودکان فوتشده بهاجرا در آمد اما این طرح به دو مشکل برخورده است، برخی از فرزندانی که مشمول آییننامه جدید شناسنامهدار شدن فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی میشوند، یا خود فرزند مادر یا پدری با شناسنامه خریداریشده هستند، یا در کودکی برای آنها شناسنامه کودک یا نوزاد مُردهای را خریدهاند و سالها با هویت جعلی زندگی کردهاند. آنها میترسند که با قانون جدید کودکان خود را از دست بدهند و مشمول مجازات شوند.
مهمترین اسناد معرف هویت در ایران، «کارت ملی» و «شناسنامه» است، بنابه اصل ۴١ قانون اساسی، تابعیت کشور ایران حق مسلم هر فرد ایرانی و دولت نمیتواند از هیچ ایرانی سلب تابعیت کند، مگر به درخواست خود او یا در صورتی که به تابعیت کشور دیگری درآید، و یکی از مزایای تابعیت هر فرد، حق برخورداری از اوراق هویتی مثل شناسنامه است، در سیستان و بلوچستان ایران هزاران نفر وجود دارند که از این حق محروم شدهاند، و تاکنون نیز تلاشهای این افراد برای گرفتن اوراق هویتی بینتیجه بوده است.
گزارش روزنامه اعتماد از «مجید» ۳۲ ساله، فرزند مادر ایرانی و پدر افغانستانی نوشته است. پدر و مادر او چهار سال به ادارههای دولتی مراجعه کردند تا توانستند ازدواج شرعی خود را به ازدواج محضری تغییر دهند. آنها از این طریق میخواستند برای فرزند خود شناسنامه بگیرند، اما هشت سال مراجعه به ادارههای مختلف برای مجید به شناسنامه بدل نشد. این در حالی است که نخستین فرزند مجید و همسرش بهزودی بهدنیا خواهد آمد و فرزند او نیز با مشکل روبهرو خواهد شد. مجید با وانت خردهفروشی میکند و چون گواهینامه ندارد هر اتفاقی که با وانتِ به نام مادرش بیفتد برای او جریمه و مکافات دارد.
حسن روحانی رئیس جمهوری اسلامی ۱۷ مهر ۹۸ «اصلاح قانون تعیین تکلیف تابعیت فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی» را برای اجرا به وزارتخانههای کشور، دادگستری و تعاون، کار و رفاه اجتماعی ابلاغ کرد اما وزارت کشور مانع از اجرای این قانون شد.
طبق قانون جدید فرزندان حاصل از ازدواج شرعی زنان ایرانی با مردان غیر ایرانی که قبل یا بعد از تصویب این قانون متولد شده یا میشوند قبل از رسیدن به سن ۱۸ سال تمام شمسی به درخواست مادر ایرانی در صورت نداشتن مشکل امنیتی به تشخیص وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به تابعیت ایران در میآیند. فرزندان مذکور پس از رسیدن به سن ۱۸ سال تمام شمسی در صورت متقاضی نبودن مادر ایرانی میتوانند تابعیت ایران را تقاضا کنند که در صورت نداشتن مشکل امنیتی به تشخیص وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به تابعیت ایران پذیرفته میشوند.
دولت روحانی در پایان دهمین دوره مجلس شورای اسلامی، سرانجام بعد از بیش از هشت ماه تعلل، آییننامه اعطای تابعیت ایرانی به فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی را به دستگاههای مربوطه ابلاغ کرد.
بیشناسنامههای با پدر و مادر ایرانی
بیشناسنامههای استان سیستان و بلوچستان محدود به فرزندان حاصل از زنان ایرانی با مردان خارجی نمیشود، به گفته الیاس براهویینژاد، جمعیت قابل توجهی از بیشناسنامههای این استان، پدر و مادر ایرانی دارند اما نه کُد ملی دارند، نه شناسنامه، نه هویت شهروندی و نه توان مبارزه برای گرفتن چند کاغذ که نام و نشان آنها را ثبت کند.
در گزارش روزنامه اعتماد به «زینب» در زابل اشاره شده است. او در خانوادهای با پدر و مادر ایرانی به دنیا آمد، پدر شناسنامه نداشت و همین شد که پنج فرزند او یا مثل زینب شناسنامه نداشته باشند، یا شناسنامه نوزادان و کودکان مُرده به آنها برسد، نیمی از خواهران و برادران زینب اکنون با هویتی جعلی زندگی میکنند.
براهویینژاد میگوید بخش عظیمی از بیشناسنامههای سیستان و بلوچستان از اینکه «افغانستانی» شناخته، دستگیر و به مرز بازگردانده شوند میترسند، زیرا «در اینجا وقتی شناسنامه نداری، یعنی افغانستانی هستی، مگر اینکه خلافش ثابت شود که اثبات خلاف آن بسیار دشوار و برای عدهای ترسناک است، زیرا پیشفرض این است که آنها چون شناسنامه ندارند، پس افغانستانی هستند و با دوز و کلک میخواهند ایرانی باشند.»
این در حالی است که بهگفته براهویینژاد، بلوچها تفاوت چندانی میان خود و بلوچهای افغانستان و بلوچهای پاکستان قائل نمیشوند و با آنها در مواردی قوم و خویش هستند، وصلت میکنند و رفتوآمد دارند.
فقر در سیستان و بلوچستان چنان گسترده است که بهگفته الیاس براهویینژاد، «هیچ شرایط دیگری برای بقای خود ندارند، جز گرفتن یارانه» و این افراد نه تنها به دلیل نداشتن شناسنامه از داشتن همان چند صد تومان یارانه و کمک معیشتی محروم هستند، بلکه در یک چرخهای که آغازگر آن نداشتن اسناد هویتی است، برای گذران زندگی به ناچار به راههای غیرقانونی قاچاق روی میآورند.
سیستان و بلوچستان از نظر شاخصهای توسعه اقتصادی و اجتماعی کمتوسعهیافتهترین استان ایران به شمار میرود. علیم یارمحمدی، نماینده زاهدان در مجلس شورای اسلامی خردادماه سال جاری مشکل اصلی ساکنان استان سیستان و بلوچستان را بیکاری دانست و گفت «نرخ بیکاری در برخی از مناطق استان بین ۴۰ تا ۶۰ درصد است».
براهویینژاد میگوید:
«قانون در قبال این دو دسته که برخی والدین ایرانی دارند و برخی مادر ایرانی و پدر غیرایرانی، عملاً به دستاندازی بدل شده است که نه تنها مشکلات آنها را سامان نمیدهد، بلکه به دلیل خلاءهای موجود، هویت آنها را بیش از پیش مخدوش میکند.»
بیشتر بخوانید:
اگر خامنهای، خاتمی، روحانی، احمدی نژاد و دیگر دجالان جمهوری اسلامی، فقط به همین یک دلیل (خط زدن تعداد زیادی از مردم ایران از جمعیت کل ایران) به حبس ابد و شدیدترین مجازات ممکن محکوم شوند، باز هم قانون در مورد آنها درست اجراء نشده است.
این پلشتهای روزگار، کثیفترین حاکمان تاریخ ایران بوده و هستند. بعنوان یک ایرانی از درد و رنج اعمال شده بر این کودکان بیگناه، از کلیه حاکمان جمهوری اسلامی اعلام تنفر و انزجار میکنم، و آرزو میکنم که سر به تنشان نباشد.
عزیز / 20 November 2020