«بنزین گرونتر میشه، فقیر فقیرتر میشه»، «نیروی انتظامی حمایت حمایت»، …. اینها نمونههایی از شعارهای مسالمتآمیز مردم معترض به گران شدن بنزین بود که روز شنبه ۲۵ آبان ۹۸ در خیابان معالیآباد شیراز سر میدادند. آنها شانهبهشانه یکدیگر ایستاده و خیابان را بسته بودند. نیروی انتظامی حضور داشت اما تشنجی نبود تا اینکه ناگهان یگان ویژه آمد و به سوی مردم گاز اشکآور پرتاب کرد و کلید خشونت را زد. مردم پراکنده شدند و درگیریها آغاز شد. شعارها روز یکشنبه بهتدریج رادیکالتر شدند. برخی شعار میدادند: «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» و «مرگ بر خامنهای، مرگ بر اصل ولایت فقیه». شعاری که کاوه سر میداد« مرگ بر خامنهای» بود.
کاوه، نام مستعار مردی ۳۶ ساله است که با همسرش در محله معالیآباد شیراز زندگی میکند. نام او برای زمانه محفوظ است. کاوه از شنبه که اعتراضات در این محله آغاز شد در اعتراضها حضور داشت تا دوشنبه که شعله اعتراضات فروکش کرد. کاوه به جز اصابت چند ساچمه به پاها و دستانش، آسیب فیزیکی شدیدی ندید و جان سالم به در برد اما شاهد عینی خشونت شدید نیروهای امنیتی به مردم بود. آنچه در خیابان معالیآباد رخ داد، تنها بارقهای از خشم عظیم مردم در آبان ماه بود. خشمی که در بیش از ۱۰۰ شهر ایران شعلهور شد.
صبح شنبه ۲۵ آبان ۹۸- اعتراض مسالمتآمیز مردم
۲۴ آبان ۹۸ خبر گران شدن بنزین اعلام شد. حسن روحانی، رئیس جمهوری گفت که از افزایش قیمت بیاطلاع بوده. انکار کردند و سپس دستور دادند معترضان را به هر قیمتی سرکوب کنند. کاوه آغاز حضور خود در اعتراضات را چنین توصیف میکند:
«عصر جمعه خبرهای جسته و گریختهای شنیدیم که در مناطقی از شیراز و تهران مردم به خیابانها آمدهاند. صبح شنبه باید برای گرفتن وام به بانک میرفتم. وقتی که برگشتم حدود ۹:۳۰ تا ۱۰ بود. وقتی به نزدیک خانه رسیدم ماشینها خلاف جهت حرکت میکردند. با ماشین دور زدم و متوجه شدم مردم یکی از خیابانهای اصلی نزدیک محل زندگی ما را بستهاند. کنجکاو شدم که ببینم چه شده. ماشین را در منزل پارک کردم و پیاده به سمت محل تجمع رفتم. دیدم یک سری از مردم که اکثرا جوان و میانسال بودند به آرامی ایستاده بودند و تنها شعاری که میدانند این بود: “بنزین گرونتر میشه، فقیر فقیرتر میشه.” پلیس هم ایستاده بود و تشنج و درگیری هم نبود. فقط مردم یک سمت راه را بسته بودند و میگفتند اعتراض داریم و اجازه نمیدادند ماشینها رد شوند.»
کاوه در ادامه به شعار دیگری که مردم میدادند اشاره میکند و میگوید:
«شعار میدادند “نیروی انتظامی حمایت حمایت.” حتی گروهی دسته گل خریده بودند و شاخه گلها را بین پلیس تقسیم میکردند اما پلیسها قبول نمیکردند. فضا فضای عادی بود. نه شعارها رادیکال بود و نه تشنجی بود. فضای خوبی بود. مردم هم مراقب بودند که شناخته نشوند و زیاد عکس و فیلم نمیگرفتند. یادم میآید یکی از زنان یک جعبه ماسک آورد و بین جمعیت تقسیم کرد. برخی از مردم ماسک زده بودند تا توسط نیروهای امنیتی شناخته نشوند.»
مردم محله معالیآباد شیراز – شنبه ۲۵ آبان – عکس: کاوه
ظهر شنبه ۲۵ آبان ۹۸- یگان ویژه و شلیک اولین تیر جنگی به مردم
فضای همبسته و اعتراض مدنی مردم محله اما دیری نمیپاید. یگان ویژه میآید و مناسبات را به سوی خشونت و ویرانگری تغییر میدهد. کاوه درباره چرایی به خشونت گراییده شدن اعتراضات ظهر شنبه میگوید:
«بعد از اینکه یکی دو ساعت گذشت، حدود ساعت ۱۲ ظهر مردم همچنان در خیابانها ایستاده بودند. سمتی که ما ایستاده بودیم خیلی آرام بود. ما در چهارراه بزرگی (پل معالیآباد) بودیم و سمتی که ایستاده بودیم هم اتفاق خاصی نیفتاد. در واقع اتفاق خاصی هم از سوی مردم نیفتاد اما چون جمع بزرگی بودیم یگان ویژه آمد و شروع کرد به پرتاب بیمحابای گاز اشکآور به سوی همه جهتهای چهارراه. چه جاهایی که شعار میدادند و چه جاهایی که شعار نمیدادند. مردم پراکنده شدند و از آنجا به بعد درگیریها شروع شد. گروهی از معترضان که تعداد بیشتری بودند رفتند به سمت خیابان معالیآباد شیراز. اینجا درگیریها خیلی شدید بود.
من باید برای رفتن به سر کار از همان خیابان پیاده عبور میکردم چون جادهها مسدود بود. پلیس مردم را با پرتاب گاز اشکآور به عقب میراند و مردم را دنبال میکرد. مردم هم سنگ پرتاب میکردند. این اتفاقات از ظهر روز شنبه افتاد ولی هرچه به عصر نزدیک شدیم خبرهایی گرفتیم که مناطق بیشتری به اعتراض پیوستند. مسیرهای دیگر مسدود شده بود. به خاطر گازهای اشکآور پلیس، برخی لاستیک آتش زده بودند. هر چه به شب نزدیک میشدیم خیابانها ناآرامتر میشد و پلیس هم از گاز اشکآور و سلاحهای ساچمهای استفاده میکرد. من شاهد بودم که خیلی از این ساچمهها به سر و صورت و گوش مردم میخورد. برای خودم پیش آمد و این ساچمهها به پاها و دستم اصابت کرد.
همان شنبه حدود یک و دو بعدازظهر بود که متوجه شدیم روبهروی کلانتری خیابان معالیآباد چند تا ماشین آتش گرفتهاند که ظاهرا معترضان به خاطر درگیریها حمله کرده بودند و ما صدای تیر شنیدیم . یک نفر در فاصله ۵۰۰ متری ما تیر جنگی خورده بود و کشته شده بود. این وضعیت تعقیب و گریز و پرتاب گاز اشکآور و شلیک تفنگ ساچمهای و جنگی شنبه تا نیمه شب ادامه داشت. من خودم بیشتر شاهد شلیک سلاحهای ساچمهای و کمتر سلاحهای جنگی بودم. روز شنبه اینطور گذشت. مردم عصر به بعد عصبانیتر شدند و به بانکها و مراکز دولتی حمله کردند. نیمه شب مردم به خانه رفتند.»
صبح روز یکشنبه ۲۶ آبان ۹۸ – دستگیریها شروع شد
نیمهشب هنگامیکه مردم به خانه بازگشته بودند حکومت کوشیده بود فضای جنگی خیابان را به حالت عادی برگرداند و وانمود کند کنترل را در دست دارد و اوضاع طبیعی است.
کاوه از یکشنبه ۲۶ آبان میگوید:
«صبح روز یکشنبه ۲۶ آبان که رفتم بیرون وضعیت را رصد کنم دیدم تا صبح خیابانها را مرتب کرده بودند تا همه چیز به روال عادی برگردد. چندین اتوبوس دیدم پر از نیروهای لباس شخصی، پیاده شدند با سپر و لولههای فلزی که به جای باتوم آورده بودند. آنجا آنها اجازه نمیدادند که بیش از ۳۰ ثانیه در محل به صورت انفرادی بایستی.
شاهد بودم که یک نفر ایستاده بود. لباس شخصیها به او گفتند که حرکت کن و او گفت نه. بحث کوچکی میانشان درگرفت. به سرعت چند لباس شخصی به او حمله کردند و با مشت و لگد و لولههای فلزی کتکش زدند. یک تیر هوایی هم شلیک کردند که کسی نزدیک نشود. بعد انداختندش در یک ماشین پژو ۴۰۵ که پلاک هم نداشت و راه افتادند. همسرش هم همراهش بود و خیلی ناراحت و مضطرب شد و جیغ و داد میکرد. راننده این ماشین که مرد را در آن انداختند از ماشین دیگری خواست که پشت پژو حرکت کند. دیگر نتوانستم چیزی ببینم. مشخص بود که میخواستند رعب و وحشت ایجاد کنند و همچنین از سوی مردم تعقیب نشوند.
حتی وقتی ما داشتیم به سمت منزل برمیگشتیم یکجا حدود ۱۰ نفر ایستاده بودیم. تجمعی هم نبود. یک موتور حمله کرد با همین لولههای فلزی و فقط میزدند. میخواستند هر تجمعی در نطفه خفه شود. من فکر کردم که دیگر وقت مناسبی نیست و برگشتم خانه.»
ظهر یکشنبه ۲۶ آبان ۹۸ – مردم چهارراه را گرفتند، شعارها رادیکال شد
خیابان معالیآباد در تسخیر مردم بود. مردم بدون سلاح میکوشیدند در مقابل پلیس و یگان ویژه از خود با سنگ محافظت کنند. شعارها دیگر به گرانی محدود نبودند و کل نظام را نشانه گرفته بودند. خامنهای موضوع بسیاری از شعارها بود. خشم و نفرتی که این رژیم و رهبرش سالهاست در دل اکثریت مردم ایران کاشتهاند، در این شعارها بارز بود.
کاوه این بعدازظهر را چنین به یاد میآورد:
«بعدازظهر ساعت دو و سه متوجه شدم یک جمعیت عظیم در خیابان معالیآباد جمع شده و سرتاسر این خیابان طولانی به دست مردم افتاده. مردم با سنگ و گلدانهای بلوار تمام مسیرها را بسته بودند. پلیس سعی میکرد به سمت مردم بیاید و مردم با سنگ مقاومت میکردند. اتفاقها مثل روز قبل بود. تخریب و شعار دادنها که به مرور از شعارهای اقتصادی به سوی شعارهای لیبرال تغییر کرد. مردم در این مرحله دیگر شعارهایی اینچنینی میدادند: “اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا” و “مرگ بر خامنهای، مرگ بر اصل ولایت فقیه.” تعداد کمی هم میگفتند: “رضا شاه روحت شاد” یا “برگرد شاه برگرد شاه، برگرد شاه.” اما در نهایت شعارها به فحشهای رکیک ختم شد. شعاری که من هم با آن همراهی کردم “مرگ بر خامنهای” بود.
معالی آباد شیراز – یکشنبه ۲۶ آبان ۹۸
در این فاز اعتراض تمام بانکها آسیب دیدند. برخی معترضان اداره مخابرات را آتش زدند. آتش خیلی عظیمی بود. حتی یادم است که ایستگاه اتوبوس را جوانها چند نفری میکندند و به عنوان سپر استفاده میکردند. باز هم همان روال تا نیمه شب اتفاق افتاد. مردم تا دو و سه نیمه شب که خودم شاهدش بودم بیرون بودند. بعد از دو روز تقریبا این شعله اعتراض در معالیآباد، منطقهای که من زندگی میکردم خاموش شد. دوشنبه خیابانها خالی بود.»
خیزش آبان متکثر و گسترده بود
اعتراضات سراسری آبان ۹۸ با اعتراضهایی که از دهه ۷۰ به بعد در ایران رخ داد تفاوت داشت. گستردگی این اعتراضها در بیش از ۱۰۰ شهر و حضور متکثر طبقات متوسط و کارگر، جوانان و زنان این خیزش را چنان قدرتمند کرده بود که حاکمیت از شدیدترین ابزارهای سرکوب استفاده کرد و به گزارش رویترز حدود هزار و ۵۰۰ نفر را کشت.
کاوه معتقد است تفاوت این خیزش با اعتراضات سالهای ۹۶ یا ۸۸ این بود که با اینکه اینترنت را قطع کرده بودند، اعتراضات محدود به یکی دو خیابان نبود:
«هر کس در هر محله حتی محلههای کوچک این کارها را تا حد توان انجام داده بود. اعتراضات در کل شهر چنان پراکنده بود که نیروهای امنیتی سرکوبگر مستأصل شده بودند و فقط در جاهای مهم سعی میکردند کنترل را نگه دارند. در منطقه هم مدام هلیکوپترها پرواز میکردند و وضعیت را گزارش میدادند.»
به گفته کاوه در این اعتراضات تمام گروههای سنی حضور داشتند اما بیشتر معترضان جوانان متولد دهه ۷۰ و ۸۰ بودند. جالب اینجا بود که این بار حضور زنان خیلی پررنگ بود. نترستر شده بودند و پابهپای مردان حضور داشتند. حتی خیلی اوقات زنان در ردیفهای جلوتر اعتراض میکردند:
«شاید زنان زمانی که اعتراضها خیلی خشونتآمیز شده بود زیاد جلو نمیآمدند ولی وقتی که فقط شعار میدادیم زنان کاملا حضور داشتند.»
حضور خانوادهها با بچههای کوچکشان و افراد سالخورده در میان مردم معترض نیز به چشم کاوه آمده اما به گفته او سن اغلب معترضان بین ۱۸ تا ۲۵ سال بوده.
حضور پررنگ و خشمگین جوانان نشان دهنده اعتراض آنان به حکومتی بوده که آینده دلخواهی برایشان رقم نخواهد زد.
قطع اینترنت، شگرد جدید سرکوب اعتراضات
در جریان اعتراضات آبان ۹۸ حق دسترسی به اینترنت، ابزاری که معترضان میتوانستند خود را از طریق آن سازماندهی کنند و فریادشان را به گوش رسانهها و نهادهای حقوق بشری خارج از ایران برسانند از مردم گرفته شد؛ همچون بسیاری از حقوق اجتماعی، مدنی، سیاسی و اقتصادی که از آنها گرفته شده یا هرگز به آنها داده نشده است. با این حال مردم به صورت خودجوش خود را سازماندهی میکردند تا جایی که حجم سرکوب از توان معترضان فراتر رفت.
روایت کاوه از قطعی اینترنت چنین است:
«اینترنت از شنبه که ۲۴ ساعت بعد از شروع اعتراضات بود یواش یواش کند شد. بعد از اینکه یک سری ویدئوهای اعتراضات در اینستاگرام منتشر شد متوجه شدیم که اینترنت کار نمیکند. خیلی عجیب بود چون تا به حال این را تجربه نکرده بودیم. قطع اینترنت اطلاعرسانی درباره این اتفاقات را کم کرد. گفتن حقایق غیرممکن شد و با این کار جنایتها و کشتن مردم را پنهان کردند. اگر اینترنت بود وقایع روی دیگران هم تأثیر میگذاشت و برای شرکت در اعتراضات تهییجشان میکرد.
نبودن اینترنت حتی وضعیت زندگی عادی مردم را هم به هم ریخته بود. یادم است آن موقع باید بلیتی میخریدم که فقط از طریق اینترنت امکان داشت. ما هیچی نمیدانستیم تا اینکه بعد از یک روز اطلاع دادند که اینترنت بینالمللی را به اینترنت ملی تبدیل کردهاند و میتوانیم وارد سایتهایی شویم که داخل ایران پشتیبانی میشوند. عملا با قطع اینترنت حکومت توانست وحشیانه سرکوب کند و جنایتهایشان را انجام دهد. مردم هم این بار کاری از دستشان ساخته نبود. به اینترنت دسترسی نداشتند و برخلاف اعتراضات قبلی نمیتوانستند اطلاعرسانی کنند.»
قطع اینترنت به حکومت کمک کرد تا این خیزش را با سرعت بیشتری در نطفه خفه کند.
چرا خیزش آبان رخ داد؟
جرقه اولیه خیزش آبان گرانی بنزین بود اما چرایی این خیزش بسیار فراتر از این بود و حاصل سالهای سال بودن زیر یوغ استبداد اسلامی، استثمار لیبرالیستی و نئولیبراستی و همزمان مافیایی و فقدان آزادیهای سیاسی و اجتماعی بود.
کاوه درباره چرایی خیزش آبان میگوید:
«چرایی این خیزش مردمی در ظاهر به دلایل اقتصادی بود اما در واقع جمع شدن خواستههای مختلف مردم از سیاسی و اقتصادی گرفته تا آزادیهای اجتماعی بود؛ خواستههایی که سالیان سال روی هم تلنبار شدهاند و در هر فرصتی که پیش بیاید متناسب با موقعیت ابراز میشوند. مثلا روز اول درگیریها بهخاطر مسائل اقتصادی بود اما وقتی سرکوبها شروع شد، شعارها سیاسی و براندازانه شد. شاید بهانهای که به خاطر مسائل اقتصادی ایجاد شد نسبت به سالهای ۷۸ و اعتراضات دانشجویی و بعد ۸۸ که به طبقه متوسط مربوط میشد و بعد ۹۶ که فقط قشر ضعیف حضور داشت، این بار طیف گستردهتری از مردم را توانست به خیابانها بکشاند. در آبان ۹۸ تمام خواستههای اعتراضهای سالهای قبل جمع شده بودند و همه گروهها با هم بودند. دانشجوها، فقرا و قشر متوسط. اقشار پولدار هم که معمولا شرکت نمیکنند. این نشان میدهد آتش زیر خاکستر که همیشه در کشور ما وجود دارد فقط منتظر یک روزنه است که خودش را آزاد کند و به سمت تحولخواهی برود.»
خیزش آبان سرکوب شد
خیزش آبان مانند تمام اعتراضهای مردمی دیگر این ۴۰ و اندی سال، توسط جمهوری اسلامی سرکوب شد. حکومت دوباره نشان داد که گرچه در حکمرانی بیکفایت است و گرچه در فراهم کردن رفاه و دادن حقوق انسانی و آزادی به مردمش ناتوان و ظالم است، اما مانند بسیاری از نظامهای دیکتاتوری در سرکوب کردن تواناست و قادر است پاسخ نارضایتیهای شهروندانش را با گلوله و طناب دار و زندان و تبعید بدهد.
کاوه درباره چرایی سرکوب خیزش آبان میگوید:
«این که خیزش به طور ناگهانی رخ داد و بعد فروکش کرد به دلایل متعددی بود. یکی خشونت فوقالعاده زیاد نیروهای امنیتی و پلیس بود. بعدی عدم اطلاعرسانی مناسب بود و دیگر اینکه شاید این خیزش نیاز به رهبری و کاری هوشمندانه داشت تا انرژی مردم تحلیل نرود. چون مردم چریک یا نیروی مبارز نیستند که بتوانند زمان طولانی را در خیابان دوام بیاورند. انگار خشمی ناگهانی ابراز شد و خوب هدایت نشد. هیچ لیدری نداشت و با کارهایی که طرف مقابل با سرکوب و قطع اینترنت انجام داد، آتشش خاموش شد.»
آیا آبانی دیگر خواهد آمد؟
مردمی که تحت ظلم و تبعیض و استثمارند، مقاومت میکنند، اعتراض میکنند و این جزیی جدایی ناپذیر از فرآیند تحول جامعه به سوی تبدیل شدن به کشوری آزاد و برابر خواهد بود. کاوه با وجود سرکوب آبان میگوید در خیزش بعدی حتما حضور خواهد داشت اما ترجیح میدهد تجمعات و اعتراضها هوشمندانهتر و هدفمندتر باشد تا صرف تخلیه یک خشم و هیجان کور. او مردم ایران را در مقایسه با گذشته، شجاعتر و به خواستههایشان آگاهتر میداند و به آینده امیدوار است. کاوه میگوید:
«قطعا دوباره چنین خیزشی اتفاق خواهد افتاد. چه زمانی معلوم نیست. همانطور که از ۷۸ تا ۸۲ که جنبش دانشجویی بود و بعد ۸۸ و بعد ۹۶ مدام اعتراضاتی روی دادند. من احساس میکنم هر چه گذشته مردم نسبت به خواستههایشان آگاهتر شدهاند و آمادهترند. فقط باید راه و روش مبارزه را آموخت و این نیاز به یک رهبر دارد که لزوما در قالب یک فرد نیست بلکه ایدهای مناسب است که با تکیه بر آن بدانند چطور مبارزه کنند و پا به میدان جنگ نابرابری نگذارند که فقط سرکوب شوند و برگردند، یا اسیر، شکنجه، کشته یا اعدام شوند. هر بار که مردم اعتراض میکنند نسبت به دفعه قبلی جسورتر میشوند و این در حافظه تاریخیشان ثبت میشود و این جنبشها مدام گستردهتر میشوند.»
با وجود این کاوه نگران آینده است و در تار و پود امیدواریهایش کمی بدبینی نیز تنیده شده است. او میگوید:
«دوست دارم آینده ایران خوب باشد چون فکر میکنم این حکومت با این عملکردی که دارد نمیتواند زیاد دوام بیاورد و با این حکومت راستش آیندهای برای خودش و مردمش نخواهد داشت. اما در حال حاضر قدرت مردم به حدی نیست که حکومت را وادار به عقبنشینی کند یا تغییر بدهد چون این حکومت توتالیتر و مافیایی است. حکومت کوچکترین روزنهها را برای تغییر میبندد. در عین حال حمایتهای بینالمللی که از حکومت میشود هم در بقای حکومت مؤثر است. اما اینکه ایران چه آیندهای خواهد داشت واقعا خیلی پیچیده و دشوار است و به بسیاری از فاکتورهای جهانی و داخلی بستگی دارد.»
- در همین زمینه: