زینب جلالیان، زندانی سیاسی کُرد محکوم به حبس ابد، از زندان کرمانشاه به زندان یزد منتقل شد. این چهارمین بار در شش ماه گذشته است که این زندانی سیاسی به زندانهای مختلف منتقل و تبعید میشود.
به گزارش شبکه حقوق بشر کردستان، زینب جلالیان، تنها زندانی سیاسی زن محکوم به حبس ابد که به تازگی از زندان کرمان به زندان کرمانشاه منتقل شده بود، بار دیگر بدون اعلام قبلی و در حالی که به او وعده داده بودند به زندان ارومیه منتقل خواهد شد، به زندان یزد برده شد.
به گفته یک منبع آگاه به شبکه حقوق بشر کردستان، زینب جلالیان روز سهشنبه ۲۰ آبان طی یک تماس تلفنی دو دقیقهای به خانوادهاش اطلاع داد که او را به زندان یزد منتقل کردهاند و در طول مسیر توسط مأموران امنیتی مورد ضرب و شتم و تهدید و توهینهای کلامی قرار گرفته است:
«مأموران امنیتی روز ۱۹ آبان به زینب جلالیان در زندان کرمانشاه اعلام کردند طبق دستور قضایی قصد انتقال وی به زندان ارومیه را دارند اما زینب در طول مسیر وقتی متوجه انتقال خود به شهر دیگری میشود، اعتراض میکند و از سوی مأموران امنیتی مورد ضرب و شتم و توهین و تهدید قرار میگیرد.»
به گفته این منبع آگاه، دوشنبه ۱۹ آبان همزمان با انتقال این زندانی سیاسی از زندان کرمانشاه به یزد، پدر او که ساکن شهر ماکو در استان آذربایجان غربی است، پیامکی مبنی بر ارسال پرونده دخترش به شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی یزد دریافت کرده است.
انتقال مجدد زینب جلالیان در حالی صورت میگیرد که او به دلیل عوارض ناشی از ابتلا به ویروس کرونا و عدم رسیدگی پزشکی کافی، در وضعیت جسمی مناسبی به سر نمیبرد.
این زندانی سیاسی که به دلیل مدت طولانی حبس و شرایط سخت زندان با بیماریهای مختلفی درگیر است، پس از ابتلای اخیرش در زندان قرچک به کرونا، دچار بیماری آسم هم شده است.
زینب جلالیان طی شش ماه گذشته چهار بار به زندانهای مختلف منتقل و تبعید شده است. پیشتر و پس از انتقال زینب جلالیان از زندان کرمان به زندان کرمانشاه، یک منبع مطلع به شبکه حقوق بشر کردستان گفته بود:
«به دلیل زدن دستبند و پابند به این زندانی سیاسی و کشیدن او روی زمین توسط مأموران امنیتی در حال انتقال به زندان، مچ دست و پای او به شدت آسیب دیده و همچنان نشانههای زخم و کبودی روی دست و پایش مشهود است.»
فاطمه کریمی، مدیر شبکه حقوق بشر کردستان ضمن ابراز نگرانی از شرایط زینب جلالیان، درباره انتقال مجدد او به زندان دیگری میگوید:
«طی شش ماه اخیر این برای چهارمین بار است که زینب جلالیان را به زندانهای مختلف کشور منتقل یا بهتر بگوییم تبعید میکنند. این در حالی است که نه تنها در حکم خانم جلالیان حکم تبعید وجود ندارد، بلکه در تمامی انتقالهای صورت گرفته طی شش ماه اخیر هیچ حکم قضایی یا دلیل قانونیای وجود نداشته است. همچنین بر اساس تبصره یک ماده ۲۳۴ آيیننامه سازمان زندانها، این سازمان باید ترتیبی اتخاذ کند که محکومان با درخواست شخصی در نزدیکترین زندان محل سکونت خانواده، محکومیت خود را سپری کنند.»
زینب جلالیان بیش از ۱۳ سال است بدون حتی یک روز مرخصی در زندان به سر میبرد و تنها زندانی سیاسی زن در ایران است که به «حبس ابد» محکوم شده است.
- بیشتر بخوانید: تداوم نگهداری زینب جلالیان در سلول انفرادی زندان کرمان
زینب جلالیان در طول مدت زندان و در اثر شکنجهها در زمان بازجویی، به بیماری ناخنک چشم مبتلا شده و ممکن است در صورت عدم رسیدگی پزشکی مناسب هر لحظه بیناییاش را از دست بدهد. شلاق زدن بر بدن و کابل زدن به کف پا، بازجویی با چشمبند، دستبند و پابند، کوبیدن سرش به جسم سخت و تهدید به تجاوز، از جمله شکنجههایی است که زینب جلالیان در سالهای گذشته در معرض آنها بوده است.
کارگروه بازداشتهای خودسرانه سازمان ملل در سال ۱۳۹۵ طی درخواستی رسمی از جمهوری اسلامی خواست تا زینب جلالیان را فورا آزاد کند و تمامی اقدامهای لازم برای جبران خسارتهای تحمیل شده بر او را بدون تأخیر و بر اساس ضوابط بینالمللی انجام دهد.
بر اساس بیانیه صادره از سوی این کارگروه بینالمللی، محروم کردن زینب جلالیان از آزادی، خودسرانه و خلاف اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بینالمللی حقوق مدنی ـ سیاسی توصیف شده است و ایران موظف است تا مسئولان نقض حقوق این فعال سیاسی کرد را تحت پیگرد قانونی قرار دهد.
- در همین زمینه
بانوی کشورم! زینب جلالیان،
کاش شرم از نامت دستکم این حرامیان را از جنایت بازمیداشت، اما افسوس که این شغالان بیپدر نه دین دارند، نه به خدا اعتقاد دارند، نه به انسانیت و نه به هیچ چیز دیگر!
برایم دردآور است وقتی بی تفاوتی جماعتی از اظهار نظر کنندگان را میبینم که حرف زیادی برای گفتن دارند، اما حال خواندن این صفحه را ندارند! مردمی که بی تفاوت از کنار پرپر شدن دختر ایرانی در دخمههای تاریک حکومت ولایت فقیه، به این دلیل که به زبانی متفاوت سخن می گوید و مانند آنها نمیاندیشد، میگذرند!
دریغ از نوشتن چند سطر همدلی، در زیر این خبر!
و زبان بعضی در یکپارچه ماندن ایران، کیلومترها دراز است! گویی یکپارچگی فقط آب است و خاکِ سرزمین! که اگر اینگونه بود کل کره زمین یکپارچه و پیوسته است.
دیروز عمال رژیم در مناطق مرزی به دختران در زندان تعرض کردند، و صبح روز بعد پای دیوار تیربارانشان کردند. مردم دیگر مناطق ایران خود را راضی به دروغهای رژیم کردند، و گفتند به ما چه! و کسی پیگیر ماجرا نشد!
در 88 رژیم جریتر شد، و به دختران و پسران تهرانی در بازداشت تعرض کرد. و در 98 جوانان را در خیابان از سر و شکم هدف قرار داد و کُشت.
تقصیر این جنایتها فقط متوجه رژیم نیست. منِ بی تفاوت از ابتدای انقلاب 57 در جنایتهای رژیم سهیم بوده و هستم. وقتی رژیم در کردستان جنایت کرد و من ساکت بودم، وقتی اعدام فلهای 67 شد و من ساکت بودم، وقتی قتلهای زنجیره ای انجام می شد و من ساکت بودم، وقتی ترکمن صحرا خونین شد و من ساکت بودم. من در تمامی این جنایتها سهیم بودم و خود را به خواب خرگوشی زدم که خطر از من دور است، به من چه! امروز اما فرزندان من در خطرند! و کمی دیر بیدار شدم! نسل من مقصر است. امروز، فرزندان ما با رژیم جنایتکاری و قرون وسطاییای درگیرند، که نسل ما آن را پرورانید، یا دستکم به آن اجازه پرورش یافتن داد.
خطاب به کسانی که بی تفاوت از کنار این صفحات میگذرند:
اگر پای چنین صفحاتی 1000 کامنت برائت از سیاستهای جمهوری اسلامی ننویسید، جمهوری اسلامی را در انجام جنایت به حال خود رها کردهاید، و سهیم در اعمال رژیم هستید.
جواد / 13 November 2020