«روزهای نارنجی» عنوان فیلمی به کارگردانی آرش لاهوتی است. فیلم‌نامه نوشته‌ی لاهوتی و جمیله دارالشفایی است. داستان این فیلم درباره‌ی زنی به نام آبان است که پیمانکاری برداشت محصول یک باغ بزرگ پرتقال را بر عهده می‌گیرد. آبان رقیب سرسختی به نام کاظم و کارفرمایی به نام یعقوب دارد. کاظم در پی کارشکنی و اثبات ناکارآمدی آبان است و یعقوب به دنبال سوء استفاده از جایگاهش برای سود بیشتر‌. در این میان آبان با همسرش مجید نیز زندگی سرد و بی‌روحی را سپری می‌کند.

هرچند فیلم از ضعف‌هایی مانند ریتم کند و پلان‌های طولانی بی‌جا رنج می‌برد، با این حال اثری قابل تأمل و تماشایی است.

❗️ ممکن است از خلال این مقاله داستان فیلم برای شما آشکار شود.

ایران، جامعه‌ای با درهای بسته به روی زنان

پوستر فیلم روزهای نارنجی

تیتراژ فیلم بر در آهنی بزرگ و تیره‌ای نقش می‌بندد، دری که قرار است توسط «آبان» گشوده شود تا «روزهای نارنجی» را آغاز کند. نام فیلم یادآور کارزار جهانی پایان‌دادن به خشونت علیه زنان و دختران است که هر سال از ۲۵ نوامبر آغاز و تا ۱۰ دسامبر به‌طول می‌انجامد. در این کارزار شانزده روزه‌، توصیه می‌شود پیرامون خود را به رنگ نارنجی در بیاوریم تا همه‌ی جهان با چهره‌ای مشترک به خشونت علیه زنان نه بگویند.

نام و هدف فیلم با شروع آن هماهنگ است. سکانس ابتدایی با تهدید و فریادهای شوهر یکی از کارگران آبان آغاز می‌شود و بلافاصله در سکانس بعدی شاهد تماس تلفنی کاظم و خشونت کلامی‌اش هستیم. «روزهای نارنجی» با مصائب زنان در ایران آغاز می‌شود و پیش می‌رود، مواردی مانند: «کودک‌همسری»، «خشونت‌های کلامی و فیزیکی علیه زنان»، «سرکوب توانایی زنان شاغل»، «سوء استفاده‌ی کارفرمایان مرد از موقعیت‌شان»، «تفکیک‌ جنسیتی» و…

آبان برای پیش‌بردن کارش، با دردسرهای پیچیده‌ای مواجه است، او حتی برای اسکان‌دادن کارگرانش که همگی زن هستند نیز مشکل دارد. آبان همه‌ی کارگرانش را در خانه‌ای کوچک جا داده و برای پیداکردن خانه‌ی دیگر باید سد رفتارهای مردسالارانه و البته زن‌ستیزانه‌ی جامعه را بشکند. در ایران ممکن است مردان به‌ دلیل مشکلات اقتصادی نتوانند مسکن تهیه کنند اما هرگز به‌خاطر جنسیت‌شان دچار چنین معضلی نمی‌شوند در حالی که زنان به جرم زن‌بودن، با مشکل تهیه‌ی مسکن نیز مواجه‌اند.

در «روزهای نارنجی» شاهد گفتار و رفتارهای جنسیتی و تحقیرآمیز علیه زنان هستیم. مثلا در همان دقایق ابتدایی فیلم، کاظم به آبان می‌گوید: «اگر مردی بگو…». هرچند زنان در چند دهه‌‌ی اخیر، در اجتماع و مشاغل مختلف، موفقیت‌های درخشانی داشته‌اند اما هم‌چنان جامعه‌ و حکومت زن‌ستیز، جایگاه واقعی ایشان را نپذیرفته‌اند. هنوز  از نظر افرادی مانند کاظم، زن‌بودن نوعی نقص و ایراد محسوب می‌شود.

جمهوری اسلامی، مبلغ زن‌ستیزی و مردسالاری

آبان با همسرش، مجید، نیز رابطه‌ی سردی دارد و بار اقتصادی زندگی مشترک را به‌تنهایی به‌دوش می‌کشد. مجید، علی‌رغم ظاهر آرام و محترمی که دارد، نمی‌تواند همسر قدرتمند و توانای خویش را باور کند. نگاه او به تلاش‌های آبان برای دست‌یابی به موفقیت شبیه به مردان سلطه‌جویی است که کوشش‌های زنان برای حضور در اجتماع و اقتصاد را «لج‌بازی با مردان» تلقی می‌کنند. مجید نیز تحت تاثیر آموزش‌های غلط جامعه‌ی مردسالار قرار دارد و به‌جای مبارزه با آبان، راه همراهی نکردن با او را انتخاب کرده است.

مجید، مانند بسیاری از مردان نمی‌داند چگونه زندگی کند و بی‌هدف و بی‌انگیزه است. هرچند ظاهرا مقصر به‌نظر می‌رسد اما او نیز قربانی وضعیت نادرستی است که جمهوری اسلامی ایجاد کرده. آیا در مدرسه به او آموزش داده‌اند هدفی برای زندگی انتخاب کند؟ آیا سیستم آموزشی کشور به او آموخته چگونه برای رسیدن به هدفش برنامه‌ریزی و تلاش کند؟ مجید، مانند هم‌نسلانش، محصول تربیت سیستم آموزشی روحانیون است. در مدارس ایران، به دانش‌آموزان مهارت‌های زندگی آموزش داده نمی‌شود. هرگز درس‌هایی مانند «مدیریت درآمد‌»، «شناخت زنان و مردان»، «روش‌های پیدا کردن شریک زندگی» و مواردی مانند این‌ها تدریس نمی‌شود. در عوض، حکومت اصرار دارد دانش‌آموزان، عقاید غلط روحانیون تندرو و خرافات و رفتارهای سنتی مردسالارانه را بیاموزند.

تیزر فیلم روزهای نارنجی

تفکیک جنسیتی و نتایج آن

در «روزهای نارنجی» مرزبندی بین زنان و مردان نیز قابل توجه است. فضای فیلم سرشار از موقعیت‌هایی است که زنان و مردان از یکدیگر جدا شده‌اند. گویی سال‌ها تفکیک‌های جنسیتی حکومت تا خصوصی‌ترین روابط مردم هم نفوذ کرده است. اگر مجید و آبان در جامعه‌ای آزاد رشد کرده بودند، اگر فرصت شناخت از جنسیت مقابل‌شان را داشتند، احتمالا در تمام موقعیت‌های زندگی شریک‌های خوبی برای همدیگر می‌شدند.

حاصل این تفکیک‌های جنسیتی و نگاه نابرابر مردسالارانه چنین شده که وقتی از مردانی که مخالف حضور زنان در جامعه هستند، علت مخالفت‌شان پرسیده شود، یکی از پاسخ‌هاشان این است: «زنان کار کردن بلد نیستند.» جمهوری اسلامی با اعمال محدودیت‌های جنسی در آموزش و همین‌طور تهدید و تحدید زنان، از انتخاب پوشش گرفته تا حق طلاق و خروج از کشور و…، به شکل‌های مختلف مانع تجربه‌ کسب کردن آن‌ها شده است. با این حال زنان در چهار دهه‌ی اخیر، علی‌رغم تمام محدودیت‌ها، کوشیده‌اند مانند آبان از این وضعیت نادرست تبعیض‌آمیز عبور کنند و در این امر نیز بسیار موفق بوده‌اند.

صحنه‌ای از فیلم روزهای نارنجی

فساد و کودک‌همسری

یکی از کاراکترها که نقش پررنگی در فیلم دارد، مریم است. او در پانزده سالگی به اجبار خانواده با مردی معتاد و بیکار، ازدواج کرده و اکنون که هفده ساله است با فرزندش برای آبان کار می‌کند و نان‌آور خانواده‌اش شده‌.

جمهوری اسلامی همواره کوشیده مردم را قانع کند اگر دختران زودتر ازدواج کنند و صاحب فرزند شوند، از خطر فساد اخلاقی و تعرض مردان فاسد در امان خواهند بود. در صورتی که آمارها چیز دیگری می‌گوید. دخترانی که پیش از سن قانونی ازدواج می‌کنند معمولا دچار مشکلات بزرگی می‌شوند. کودک‌همسرانی که از تجربه و آموزش کافی برخوردار نیستند معمولا برای عبور از مشکلات‌ دست به اقداماتی نادرست و غیرعقلانی می‌زنند، همان‌طور که مریم برای نجات از مشکلاتش نیت دارد به یعقوب که فردی فاسد است نزدیک شود. کودک‌همسری نه‌تنها دختران را از تباهی دور نمی‌کند بلکه معمولا باعث بروز مشکلات بزرگ‌تری نیز می‌شود.

«روزهای نارنجی» پایانی لطیف و آموزنده دارد. مجید شروع به پرخاشگری می‌کند و تصورات غلطی که از همسرش دارد را بر زبان می‌آورد سپس از خانه می‌رود. اما پس از این‌که متوجه می‌شود آبان ارتباط پنهانی او با یکی از کارگران را فهمیده، تصمیم می‌گیرد از راه اشتباهی که سال‌ها رفته، بازگردد و همراه و همکار همسرش شود. نتیجه‌ی حذف نگاه‌ مردسالارانه و جنسیت‌زده‌ی مجید، تحویل به موقع پرتقال‌های برداشت‌شده و شروع دوباره‌ی رابطه‌اش با آبان است.

فیلم‌هایی مانند «روزهای نارنجی» قابل توجه‌اند. پیش از چند دهه‌ی اخیر، جایگاه زن در ادبیات ما تقریباً غیرواقعی بود. نویسندگان مرد، آن‌چه از زن می‌دیدند یا دوست داشتند ببینند را می‌نوشتند. معمولا زن در جایگاه «معشوق» بود و ستایش یا نکوهش می‌شد. نویسندگان که اکثرا مرد بودند تلاشی برای شناخت و بررسی جهان زنانه نداشتند و فقط به «آن‌چه زنان باید در جامعه‌ی مردان باشند» می‌پرداختند. اما در آثار معاصر و فیلم‌هایی مانند «روزهای نارنجی» هنرمندان به جهان واقعی زنان ورود کرده‌اند. دیگر زن موجودی نیست که کنار مرد تعریف شود، بلکه «انسانی‌ست مستقل» و دارای هویت مشخص.

از همین نویسنده: