شانزدهمین شماره نشریه «آوای تبعید» به سردبیری اسد سیف توسط نشر پیام در آلمان منتشر شد. این شماره «آوای تبعید» یکی از پربارترین شمارههای آن در سه سال گذشته است: آمیزهای از شعر، داستان، نقاشی، نقد ادبیات و فرهنگ.
بخش ویژه شانزدهمین شماره «آوای تبعید» به تأثیر کرونا بر هنر و ادبیات اختصاص دارد که آن هم یک کار ویژه در رسانههای فرهنگی ایران به شمار میآید و با توجه به ژرفای بحران همهگیری ویروس کرونا در ایران و سایر کشورهای جهان که اقتصاد نشر و سینما و تئاتر را تحت تأثیر قرار داده از سندیت اجتماعی نیز برخوردار است و بعدها میتوان بارها به آن استناد کرد.
در شانزدهمبن شماره آوای تبعید آثار بیش از پنجاه شاعر و نویسنده و هنرمند ایرانی عرضه شده است که در سراسر جهان زندگی میکنند. آیا این شماره «آوای تبعید» یک نقطه عطف است؟ با اسد سیف گفتوگو کردهایم:
سه سال پیش در اردیبهشت/ مه نخستین شماره آوای تبعید، بر اساس تلاش خودانگیخته و امکانات فردی و بدون حمایت هیچ نهادی منتشر شد. شماره شانزدهم یکی از پربارترین شمارههای این نشریه است. دشواریهای این کار چیست آقای سیف؟
«آوای تبعید» زمانی انتشار آغاز نمود که بسیاری از نشریات فارسیزبانی که بر کاغذ منتشر میشدند، تعطیل شده بودند. در واقع انتشار این نشریه آغازی بود بر یک پایان. استفاده از فضای مجازی و اینترنت برای انتشار کتاب و نشریه را سالها پیشتر جهان غرب آغاز کرده بود و این جنبش خواه ناخواه، دیر و یا زود ما را نیز در بر میگرفت. همزمان با انتشار «آوای تبعید» نشریههای دیگری نیز به زبان فارسی در فضای مجازی بنیان گرفتند و این در کل تجربهای بود برای ما در این راستا.
این انتخاب به نظرم درست و به موقع بود، استقبال از آن را میتوان نشان و نمونهای دانست بر این ادعا. مشکلات کار اما زیادند. «آوای تبعید» کادری حرفهای ندارد. کارها داوطلبانه پیش میروند. ما متأسفانه با کمال شرمساری به هیچ نویسندهای حق تألیف نمیدهیم. نداریم که بدهیم. گذشته از آن همین یاران و همکاران مسؤلیتِ ویرایش نوشته خویش را نیز بر عهده دارند. من در نهایت اینکه در بازخوانی مطالب میکوشم متن بیغلط و بدون اشتباه باشد. صفحهبندی نشریه نیز حرفهای نیست. سعی میشود این کمبود با مطالب خوب و خواندنی جبران گردد.
در این شکی نیست که یک نشریه، به ویژه اینترنتی باید چشمنواز باشد. چشمنواز شدن اما محتاج کسی است که متخصص این کار باشد و آن را چشمنواز بکند و این یعنی هزینه و بودجهای که ما نداریم. همین که عزیزانی هنرمند و نقاش لطف میکنند و تصویرهایی از آثار خویش را در اختیار نشریه میگذارند، موهبتی است که ارزش آن به خوبی میدانیم.
تیراژ کتاب نه تنها در داخل کشور، در خارج از کشور نیز پایین آمده است. این البته به این معنا نیست که ما خارجنشینان بیشتر کتاب به زبان غیرفارسی میخوانیم. ما نمیخوانیم، حداکثر اینکه در فیسبوک و اینستاگرام و دیگر مکانهای دنیای مجازی مطالب دو سه جملهای که بیشتر شکل مکالمهای کوتاه دارند، میخوانیم و به همین بسنده میکنیم. در واقع از ابزار مدرن تنها آن استفادهای را میکنیم که همخوان با فکر و شعور ماست. متأسفانه در این راستا همچنان انسان شفاهی ماندهایم، با این تفاوت که چانهها به دنیای مجازی منتقل شدهاند و در آنجا به چانهزنی مشغول میشویم
در همین راستا مسؤل انتشارات «گوته- حافظ» در آلمان (بن) آقای جلال رستمی پذیرفت که هر شماره از نشریه را بر کاغذ منتشر کند تا در اختیار کسانی قرار بگیرد که دوست دارند آن را بر کاغذ بخوانند. خوشبختانه به همت او «آوای تبعید» از طریق «آمازون» به فروش میرود، یعنی هر مشتاقی نه تنها میتواند خود آن را مستقیم از ناشر و یا «آمازون» بخرد، بلکه میتواند آن را حتا از کتابفروش کنار خانه خویش نیز در سراسر جهان تهیه کند.
در اینجا اما باید به یک مشکل عمومی اشاره نمود. در واپسروی فرهنگی که دامنگیر ما ایرانیان شده، روز به روز از دامنه خواندن دورتر میشویم. تیراژ کتاب نه تنها در داخل کشور، در خارج از کشور نیز پایین آمده است. این البته به این معنا نیست که ما خارجنشینان بیشتر کتاب به زبان غیرفارسی میخوانیم. ما نمیخوانیم، حداکثر اینکه در فیسبوک و اینستاگرام و دیگر مکانهای دنیای مجازی مطالب دو سه جملهای که بیشتر شکل مکالمهای کوتاه دارند، میخوانیم و به همین بسنده میکنیم. حال به آن عادت هم کردهایم. در واقع از ابزار مدرن تنها آن استفادهای را میکنیم که همخوان با فکر و شعور ماست. متأسفانه در این راستا همچنان انسان شفاهی ماندهایم، با این تفاوت که چانهها به دنیای مجازی منتقل شدهاند و در آنجا به چانهزنی مشغول میشویم تا پاسدار این سنت باشیم.
شانزدهمین شماره آوای تبعید
«تبعیدی فقط آن کس نیست که از زادبوم خویش تارانده شده باشد. تبعیدی میتواند از زبان، فرهنگ و هویتِ خویش نیز تبعید گردد. آنکس که شعر، داستان، هنر، فکر و اندیشهاش در کشور خودی امکان چاپ و نشر نداشته باشد، نیز تبعیدی است. این نشریه میکوشد تا زبان تبعیدیان باشد. تبعید را نه به مرزهای جغرافیایی، و تعریف کلاسیک آن، بلکه در انطباق با جهان معاصر میشناسد»
شانزدهمین شماره “آوای تبعید” آمیزهایست از شعر، داستان، نقاشی، نقد ادبیات و فرهنگ. بخش ویژه این شماره به تأثیر کرونا بر هنر و ادبیات اختصاص دارد.
در این مجموعه آثار بیش از پنجاه شاعر و نویسنده و هنرمندی عرضه شده است که در سراسر جهان تبعید زندگی میکنند.
“آوای تبعید” را میتوانید در این آدرس و یا از سایت آن دانلود کنید (+)
آنان که مشتاق خواندن آن بر کاغذ هستند، میتوانند از سایت “آمازون” آن را خریداری نمایند. (+)
آدرس سایت “آوای تبعید”: Avaetabid.com
آدرس “آوای تبعید” برای خرید در آمازون: در سایت “آمازون” آدرس زیر را جستجو کنید.
Avaye Tabid: Das Magazin für Kultur und Literatur
آوای تبعید چقدر خواننده دارد؟ تیراژ آن چقدر است؟
من دقیق نمیدانم «آوای تبعید» واقعاً چه تعداد خواننده دارد. نمیخواهم گول هزاران دانلودی را بخوریم که میبینم و یا میشنوم. انتظار هم ندارم ادبیات در فرهنگ ما خوانندگان زیادی داشته باشد. ادبیات همچنان در حاشیه زندگی ایرانی قرار دارد و هنوز بخشی از زندگی او نیست. ایرانی که میگویم، منظورم تحصیلکردکان این کشور است نه مردم عادی.
این را نیز باید یادآور شوم که در کنار فصلنامه «آوای تبعید» در راستای معرفی ادبیات تبعید ایران، در تدارک مجموعهای هستیم از نویسندگان تبعیدی؛ از زندگی و کار آنان. اینکه این مجموعه در چند کتاب منتشر خواهد شد، نمیدانم. نخستین مجموعه با عنوان «رضا دانشور؛ از او و کار او» آماده انتشار است و فکر میکنم تا ماه آینده منتشر شود. مجموعههای دیگری در همین راستا در رابطه با شهروز رشید، یدالله رؤیایی، ملیحه تیرهگل و داریوش کارگر در حال آماده شدن هستند. ناشر این مجموعه انتشارات «گوته- حافظ» خواهد بود.
در نخستین مصاحبهای که با شما به مناسبت انتشار نخستین شماره آوای تبعید انجام دادیم، به نکته مهمی اشاره کرده بودید. گفته بودید:
جنایت را فقط نباید در قامت کشتن انسانهای دگراندیش و مخالف دید. جنایت عمومیست؛ فکر، اندیشه، شک، ادبیات و هنر و فرهنگ و حتا علم را نیز در این جامعه کشتهاند. ابعاد این فاجعه در نسلهای بعد آشکارتر خواهد شد، چیزی که اکنون برای ما ملموس نیست.
حرکتهای بطئی فرهنگی تا چه حد میتواند با توجه به کاهش مخاطب با این روند مقابله کند؟
کارورزان عرصه هنر و ادبیات مینویسند و میآفرینند تا نشان دهند که هستند، زندهاند، از پا ننشستهاند، و نمیخواهند تسلیم شوند. خلق ادبیات و هنر برایشان در همین بودن معنا میپذیرد. دگرگونه نوشتن عصیان در برابر فرهنگ رسمی و مسلط نیز هست. یعنی تسلیم نشدن، یعنی فریاد شدن، یعنی اعتراض و رویارویی. چنین چیزی متأسفانه در کشورهای مستبد رخ میدهد و چهرهای دیگر از ادبیات به نمایش میگذارد.
چهل سال حذف و سرکوب تأثیری جبرانناپذیر بر هستی انسان ایرانی بر جای گذاشته است. فقط کافیست به متون درسی از دبستان تا دانشگاه نظری انداخته شود تا ابعاد این فاجعه آشکار گردد. شک در این متون جایی ندارد، اطاعت مهم است و باید آن را آموخت. باید دروغگویی یاد گرفت و ریاکار بود. خرافه به جای علم به کار گرفت، چندچهرهگی پیشه کرد و بندگی آموخت. بیهوده نیست که تمامی کلمات پوسیده و نمور در این سالها از پستوی تاریخ بیرون کشیده شدهاند تا انسان به ظاهر مدرن ما را به سرابی که «جهان بهتر» نام دارد، راه برند. این نگاه در نهایت خویش به منجیگرایی میکشد که تنیده شده در وجود هر ایرانی، به ویژه نسل جدید آن. بیهوده نیست که انتخابات آمریکا برای مردم ما مهمتر از انتخابات ایران است. همه نشستهاند تا کسی از بیرون بیاید و نجاتشان دهد.
کارورزان عرصه هنر و ادبیات مینویسند و میآفرینند تا نشان دهند که هستند، زندهاند، از پا ننشستهاند، و نمیخواهند تسلیم شوند. خلق ادبیات و هنر برایشان در همین بودن معنا میپذیرد. دگرگونه نوشتن عصیان در برابر فرهنگ رسمی و مسلط نیز هست. یعنی تسلیم نشدن، یعنی فریاد شدن، یعنی اعتراض و رویارویی. چنین چیزی متأسفانه در کشورهای مستبد رخ میدهد و چهرهای دیگر از ادبیات به نمایش میگذارد.
فاجعه آنجا خود را نشان میدهد که در فرهنگ حاکم سعی میشود مفاهیم جهان مدرن را در عرصههای اجتماعی و حتا ادبی با واژگانی سنتی معنا کنند. نتیجه آن میشود که این مفاهیم از واقعیت و بار تاریخی خویش تهی میشوند، دگرگونه تعریف میشوند و در نهایت خویش به ابزاری در خدمت فرهنگ حاکم درمیآیند.
با گذشت چهار دهه از عمر حکومت اسلامی، جمهوری اسلامی نسل اختهای پرورش داده که نه به خود اعتماد دارد و نه از خود و تاریخ خویش چیزی میداند. برایش مهم هم نیست تا بداند. این نسل پرورشیافتهی همین نظام است. به سان آخوندها فکر میکند، حرف میزند و رفتار پیش میگیرد. تنبل و پُرمدعاست، تنها به خود میاندیشد و میخواهد سریع به پول برسد. در برابر چنین فرهنگی انگشتشمارانِ دگراندیش زود منزوی میشوند.
قصد توهین به این نسل ندارم و جایی و احترامی ویژه برای همان اندک جوانانی از این نسل قائلم که دنیای وجودشان خارج از فرهنگ حاکم جان گرفته است.
در این برهوت طبیعیست که باید بر هر کوششی، هرچند بطئی، ارزش گذاشت. آنکه در ایران امروز در برابر فرهنگ رسمی ایستاده است، کار خلاقانه میکند، و ادبیات و هنر غیروابسته خلق میکند، به خودی خود ارزشمند است. نشان از آن دارد که هنوز مقاومت در برابر فرهنگ رسمی وجود دارد.
برآورد شما در مجموع از کیفیت درک فرهنگی ما در مقایسه با سالهای گذشته چیست؟ آیا ادبیات تبعید منسجمتر شده است؟
ادبیات خارج از کشور بخشی گسستناپذیر و حذف ناشدنی از ادبیات معاصر ایران است. در این هیچ شکی نیست که ادبیات تبعید ایران بر قله ادبیات معاصر ایران قرار دارد. سالهاست که این برتری محسوس است. در خارج از کشور به ویژه در این دهه گذشته آثاری منتشر شده است که نه تنها از هر نظر بر ادبیات داخل کشور برتری دارد، با ادبیات جهانی نیز برابری میکند. و این البته طبیعیست. نمیخواهم بر سر تولیدات ادبی داخل کشور بزنم، ولی این را باید بگویم که شرایط نوشتن آنجا وجود ندارد. نویسندگان ما در اینجا در آزادی مینویسند. به دور از سانسور و خودسانسوری به موضوعاتی نزدیک میشوند که در داخل کشور امکانپذیر نیست. در داخل کشور به جای ادبیات معما تولید میکنند که این خود نشان از سردرگمی و سانسور دارد.
نویسندگان تبعیدی ما سالهاست که دوران خودیابی را پشت سر گذاشتهاند. آبشخور فرهنگی آنان بسی فراتر از ادبیات خودی است، بیآنکه آن را از یاد برده باشند. متأسفانه این آثار به داخل کشور راه ندارد و نمیتواند تأثیرگذار باشد ولی به همین شکل نیز نخواهد ماند. به هر حال روزی راه خویش به آنجا خواهد گشود.
گذشته از نسل ما، یعنی نسلی که در سالهای نخست دهه انقلاب از کشور خارج شد، نسل جوانتر که در واقع فرزندان ما هستند، آثاری درخشان به زبانهای کشورهایی که در آن زندگی میکنند، آفریدهاند. اگر کر و کور نباشیم و چشم بر این واقعیت بگشاییم، دهها نویسنده از این افراد میتوان نام برد. یک شماره از «آوای تبعید» به همت خانم فهیمه فرسایی به همین «نویسندگان نسل دوم» اختصاص داشت. و تازه پس از انتشار متوجه شدیم که چه بسیار از این نویسندگان که در این مجموعه راه نیافتهاند. امیدورام فرصتی پیش آید و به کار و معرفی آثار اینان بیشتر پرداخته شود.
طبیعیست که آنچه نسل نو در خارج از ایران میآفریند، هرچند موضوع آن بیشتر با ایران و ایرانی در رابطه است، ولی ادبیات تبعید ایران به شمار نمیرود. نویسندگان نیز خود را نویسندهای ایرانی و یا به اعتبار والدین خویش، تبعیدی محسوب نمیدارند. اینجا بزرگ شدهاند و اینجا آموختهاند و اینجایی هستند.
به طور کلی؛ تبعیدیانِ راندهشده از کشور، آنان که در لاک خویش فرونرفتهاند، آموختهاند و اندیشندهاند و نوشتهاند، سرمایه بزرگی هستند که فرهنگ و ادبیات ما را پُربارتر و رنگینتر کردهاند. این فرهنگ و دانایی امروز چون ما تبعیدیست ولی دوران تبعید نخواهد پایید. این دوران هم برای تبعیدیان ساکن ایران و هم ما، راندهشدهگان از کشور، تجربه گرانی بود که در کنار رنج و درد، دستآوردهای بزرگی نیز به همراه دارد.
در همین زمینه:
«آوای تبعید» ویژه نسیم خاکسار: چهرهنگاری از چهره تبعید
«آوای تبعید» ویژه شاعران ایرانی لسآنجلس: در کشاکش با درد بازگشت و انطباقپذیری
«آوای تبعید»: بازتاب دنیایی شقه شده
دهمین شماره «آوای تبعید»: پنجرهای گشوده به چشماندازی از داستاننویسی خارج از کشور
از متن «در خارج از کشور به ویژه در این دهه گذشته آثاری منتشر شده است که نه تنها از هر نظر بر ادبیات داخل کشور برتری دارد، با ادبیات جهانی نیز برابری میکند.» لطفاً چند تایی از این ادبیات را معرفی کنید.
antonym / 23 October 2020