سخنان خامنهای در نخستین روز سال ۱۳۹۲در شهر مشهد دریچهای به روی تحولات حاکمیت گشود. معمولا سخنرانی آغاز سال وی در بردارنده رئوس کلی سیاستها و طرحهای مورد نظر وی است. از خلال حرفهایش میتوان فهمید که ارزیابی راس هرم قدرت از مسائل مختلف چیست و آهنگ حرکت نظام سیاسی به کدام سو است.
البته در سالهای گذشته موردی را نمیتوان یافت که سیاستها و توصیههای وی در مقام عمل کاملا محقق شده باشند، اما این سخنان کم وبیش در سیاستگذاری کلان حکومت موثر بودهاند.
روند تحولات در درون بلوک قدرت در سال گذشته موقعیت خامنهای و تاثیرگذاریش در عملکرد حکومت را تضعیف کرده است. بنابراین تردید وجود دارد که دستور العملهای خامنهای راهنمای نظام سیاسی واقع شود.اما در عین حال او کماکان مولفهای مهم در داخل حاکمیت است و منابع اصلی قدرت حول شخصیت حقیقی وحقوقی وی تمرکز یافتهاند.
اظهارات نوروزی خامنهای بیشتر معطوف به سیاست خارجی و مسائل اقتصادی بود. او ترجیح داد تا بیان حرفهای اصلی خود در خصوص سیاست داخلی وبخصوص انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ را به آینده موکول نماید.
در خصوص سیاست خارجی، وی بار دیگر در ادامه مباحث قبلی بر دشمنی آمریکا با ملت ایران تاکید کرد و دولت آمریکا را متهم نمود که زیر پوشش مذاکره به دنبال تحمیل خواست خود است و تفاهم دو طرفه را دنبال نمیکند.
میتوان تصور کرد خامنهای برای مدیریت افکار عمومی و خنثی سازی آنچه عملیات روانی غرب برای گمراه کردن افکار عمومی میداند، از مخالفت با اصل مذاکره دست برداشته باشد. یعنی به شکل تاکتیکی مذاکره را رد نمیکند اما نگاه مثبتی به مذاکره ندارد.
در این راستا پایگاه اطلاع رسانی رهبری شروع به انجام سلسله مصاحبههایی با مقامات مذاکره کننده ایرانی با مقامات آمریکائی در عراق کرده است.
موضوع اصلی این مصاحبهها بیفایدگی مذاکره با آمریکائیها و خوی استکباری آنها در نگاه تحقیرآمیز و رویکرد تحمیلی است. افرادی چون حسین امیر عبداللهیان و رضا امیری مقدم نکته مشترکی را برجسته میسازند که آمریکا نه به دنبال مذاکره است و نه به دنبال حل مسئله. (منبع)
نکاتی که در حرفهای خامنهای تازه بود، تاکید بیش از حد وی بر بینتیجگی مذاکرات است. وی در عین حال بیان داشت مخالفتی با مذاکره مستقیم با آمریکا ندارد. این نخستین بار است که وی به صراحت اعلام میکند که مذاکره مستقیم با آمریکا از دید وی اشکالی ندارد. تا پیش از این از نظر او و نیروهای حامیاش طرح مذاکره مستقیم با آمریکا یک خط قرمز بود.
رهبری چند سال پیش اعلام کرد که وی تشخیص میدهد چه زمانی مذاکره با آمریکا به مصلحت است. تا پیش از این او به شکل مبنایی مذاکره با آمریکا را رد میکرد. اما به نظر میرسد وی تغییر موضع داده و مخالفتش با مذاکره با آمریکا را نه از نقطه نظر اصولی و مبنایی بلکه به لحاظ کارکردی و نتیجهگرایی دنبال میکند.
با توجه به سخنان وی در بیفایدگی مذاکره و تعامل با آمریکا و برجستهسازی دشمنی و خصومت آشتیناپذیر آمریکا با ملت و کشور ایران دشوار بتوان فرض کرد وی در صدد هموارسازی مسیر مذاکره مستقیم با ایران است.
در تبیین تغییر موضع خامنهای میتوان نتیجه گرفت که شاید در داخل حاکمیت تمایل برای گفتگو با آمریکا و مواجهه مستقیم بالا گرفته است و او در واکنش به این جریان، مخالفت مطلق و ذاتی با مذاکره آمریکا را کنار گذاشته است. او سعی میکند منتقدان را قانع کند که مذاکره بیحاصل است.
همچنین میتوان تصور کرد خامنهای برای مدیریت افکار عمومی و خنثی سازی آنچه عملیات روانی غرب برای گمراه کردن افکار عمومی میداند، از مخالفت با اصل مذاکره دست برداشته باشد. یعنی به شکل تاکتیکی مذاکره را رد نمیکند اما نگاه مثبتی به مذاکره ندارد. پسامد سخنان خامنهای و نگاه وی به آمریکا تقویت خط تقابل در بحران هستهای است. لذا میتوان انتظار داشت نشست آلماتی 2 دستاورد معینی داشته باشد.
خامنهای در سخنانش جنبه دیگری را نیز روشن کرد که قبلا به آن نپرداخته بود. وی فاش ساخت که مقامات آمریکایی پیغام دادهاند که قصد براندازی حکومت را ندارند. اما به زعم وی حتی زمانی هم که میخواستند، نتوانستند کاری کنند. البته بررسی مستندات نشان میدهد تغییر حکومت در هیچیک از دولتهای آمریکا بعد از انقلاب به عنوان سیاست یا خواست مطرح نبوده است.
معلوم شد خامنهای نه تنها فکر میکند آمریکا توان تغییر نظام سیاسی را ندارد، بلکه دادن تضمین از سوی دولت آمریکا را نیز شرط تفاهم هستهای نمیداند. این موضع تغییر دیگری را نیز آشکار میسازد.
تا پیش از این دریافت تضمین امنیتی یکی از شروط و مطالبات اصلی حکومت از غرب در مناقشه هستهای بود. بدین ترتیب دیگر بقای حکومت و دفع تهدیدات خارجی انگیزه حکومت برای رویارویی هستهای نیست بلکه کنار آمدن غرب با افزایش قدرت منطقهای نظام است.
سخن خامنهای نیز مبنی بر نابود کردن دو شهر اسراییل که متضمن کشتن افراد غیر نظامی است، تخلف صریح از معاهده ژنو است و ذهنیتی را به نمایش میگذارد که تفکیکی بین نظامیان و شهروندان عادی قائل نیست. عملی کردن این تهدید نیز جنایت جنگی محسوب میشود.
از این رو برخورد خامنهای این تصور را قوت میبخشد که عقبنشینی غرب باعث پیشروی حکومت میشود. لذا برخورد فوق از دیدگاهی اعتبار زدایی میکند که معتقد است اعطاء امتیاز بیشتر از سوی غرب و اعلام صریح مخالفت با سیاست تغییر رژیم حکومت را تشویق به مصالحه میکند.
تغییر مواضع خامنهای محدود به موارد پیش گفته نبود. وی دولت اسرائیل را تهدید کرد در صورت حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران تلآویو و حیفا را با خاک یکسان میکند. خامنهای بدین ترتیب سخن پیشین خود در خصوص متناسب بودن اقدام تلافی جویانه ایران را نقض کرد.
طبق ساختار نظم بینالملل، تهاجم نظامی اسرائیل در شرایط کنونی به ایران اقدامی غیر قانونی است. اما سخن خامنهای نیز مبنی بر نابود کردن دو شهر که متضمن کشتن افراد غیر نظامی است، تخلف صریح از معاهده ژنو است و ذهنیتی را به نمایش میگذارد که تفکیکی بین نظامیان و شهروندان عادی قائل نیست.
عملی کردن این تهدید جنایت جنگی محسوب میشود. این موضع تندترین حملهای است که تاکنون در دوران رهبری وی انجام شده است و تعبیری عینی از تهدیدهای شعاری احمدی نژاد مبنی بر نابودی اسرائیل را بدست میدهد.
همچنین وی به عنوان قدرتمندترین فرد در حکومت ایران اعلام کرد که ایران به صورت غیر مستقیم در جنگ اسرائیل و حماس درغزه حضور داشته است. این ادعا تایید کننده موضع دولت اسرائیل است که حکومت ایران را به تهدیدی علیه امنیت خود محسوب میکند.
در حوزه اقتصادی خامنهای تاکید زیادی بر اقتصاد مقاومتی داشت و نشان داد که ارزیابی مثبتی از وضعیت اقتصادی کشور دارد. وی تحریمها را فرصت محسوب میکند که موجب نوآوری و افزایش تولیدات ملی میشوند. خامنهای به صورت کلی منکر تاثیرگذاری منفی تحریمها نیست اما میگوید تحریمها آن حدی که غرب انتظار داشته، اثر نداشتهاند.
از دید وی تحریمها وقتی زیانبار هستند که شکاف بین مردم و حکومت را فعال سازند و یا حاکمیت دچار درگیریهای فلج کننده شود. او بار دیگر روشن ساخت که در دیدگاه وی اقتصاد بستری برای رفاه و آسایش مردم و رشد تولید ناخالص داخلی نیست، بلکه ابزاری برای هماورد طلبی و ماجراجوئی در سیاست خارجی است.
در عرصه سیاست داخلی که بخش کمی از سخنان وی را تشکیل میداد نکات زیر قابل شناسایی است:
● تمایل به مشارکت بالا در انتخابات
خامنهای به نوعی سخن گفت تا همه جریانهای سیاسی داخل نظام را به برخورد مثبت با انتخابات تشویق کرده و آنها را دلگرم سازد. سخنان او را به نوعی میتوان چراغ سبز به اصلاحطلبانی دانست که به فعالیت در چارچوب نظام معتقد هستند. البته سابقه وی روشن میسازد منظور وی از اعتقاد به نظام تبعیت از رهبری بلا منازع وی است.
او در عین حال تاکید کرد که انتخابات هم حق است و هم تکلیف. طبیعی است کسی که از تکلیف سرپیچی نماید با تنبیه مواجه شده وباید هزینه بپردازد. بنابراین وی با تشویق و تهدید در صدد است میزان مشارکت در انتخابات را بالا ببرد.
خامنهای در فراز پایانی سخنانش خواست مردم به کسی رای بدهند که محاسن رئیس جمهور قبلی را داشته باشد ولی معایبش را نداشته باشد. منظور او از قبلی، محمود احمدینژاد است وگرنه از دید وی خاتمی انحراف از مسیر انقلاب و اصول نظام بود. او به این ترتیب، ناخرسندی خود از چهره متاخر احمدینژاد را باز گو میکند.
این سخن خامنهای را نمیتوان لزوما به پذیرش متعارف اصلاحطلبان در انتخابات ارزیابی کرد. مجموعه حرفهای خامنهای و بخصوص تاکید وی بر اینکه رئیس جمهور بعدی باید امتیازات رئیس جمهور قبلی منهای معایبش را داشته باشد، جایی برای خوشبینی باقی نمیگذارد که نظام امکان رقابت موثر به اصلاحطلبان در انتخابات ۱۳۹۲ را بدهد.
بیشتر به نظر میرسد خامنهای مانند ادوار قبلی در این مقطع میخواهد با امیدوار کردن همه جریانها، شور و نشاط انتخاباتی را بالا ببرد. اما با نزدیک شدن به زمان تعیین صلاحیتها، فضا مهندسی شده وبا تنگ شدن مجاری رقابت، تنها بخشی از اصلاحطلبان اجازه حضور پیدا خواهند کرد که مواضع محافظهکار داشته و همچنین میزان رایآوری آنها پایین باشد.
خامنهای در لابلای سخنان خود با ذکر خاطرهای از گذشته، کنایهای به دولت سازندگی و هاشمی رفسنجانی زد که در پاسخ به تقاضای وی مبنی بر قطع شریان اقتصاد کشور از چاههای نفت لبخند زده و گفتند چنین چیزی ممکن نیست.
اگرچه در حرفهای رهبری نکتهای دال بر مخالفت با کاندیداتوری خاتمی شنیده نشد، اما نکته مثبتی هم مبنی بر استقبال نبود. خامنهای در اصل میخواهد از طریق امیدوار کردن مقطعی و تاکتیکی اصلاحطلبان به مدیریت فضای انتخابات در اپوزیسیون بپردازد و نیروهای حاشیهای شده در حکومت و همچنین اپوزیسیون نزدیک به حکومت به سمت اقدامات رادیکال نروند. وی انتخاباتی مشارکتی، رقابتی محدود، امن و کنترل شده میخواهد. از جهتی هم گذار فضای سیاسی داخل کشور از موسوی و رویکرد اعتراضات خیابانی به خاتمی و اصلاحات دولت محور پس از ۴ سال برای خامنهای موفقیتی محسوب میشود.
● هشدار آرام به جریان احمدی نژاد
خامنهای با تاکید بر قانونگرایی و متهم کردن رهبران نمادین جنبش سبز به قانونشکنی و شروع شدن انحراف از این منظر، تلویحا به احمدینژاد هشدار داد که در برابر ساز و کار قانونی نظام و در اصل تعقیب اراده وی در نهادهای ناظر و اجرائی انتخابات تمکین کند وگرنه سرنوشتی مشابه موسوی و کروبی خواهد داشت.
● حمایت از تداوم وضعیت موجود سیاسی
خامنهای در فراز پایانی سخنانش اعلام داشت مردم به کسی رای بدهند که محاسن رئیس جمهور قبلی را داشته باشد ولی معایبش را نداشته باشد. منظور او از قبلی، محمود احمدینژاد است وگرنه از دید وی خاتمی انحراف از مسیر انقلاب و اصول نظام بود.
خامنهای به این ترتیب، ناخرسندی خود از چهره متاخر احمدینژاد را باز گو میکند ضمن اینکه بر مثبت بودن اشتراکات وی تاکید میورزد. از دید وی رئیس جمهور بعدی باید امتیازات چهره اولیه و همراه احمدینژا د را داشته باشد و همان مسیر را با قوت و اعتقاد بیشتری ادامه دهد. وی یکی از مزایای احمدینژاد را نیز جوانی وی میدانست.
بنابراین اگر سخنان خامنهای را با فضای داخلی حاکمیت و آرایش اصولگرایان تطبیق دهیم، اعضاء جبهه پایداری بیشتر به این سخن نزدیک هستند. البته باید در نظر داشت که هنوز خامنهای در خصوص رئیس جمهور آینده به نتیجه قطعی نرسیده است و این اتفاق در روزهای نزدیک به تبلیغات انتخاباتی رخ خواهد داد. او در ادوار گذشته هر بار بازی جدیدی انجام داده است.
ماههای آینده روزهای پر حادثهای هستند و تحولات در عرصه سیاسی بعد از تعطیلی نوروز شتاب پیدا خواهند کرد. گذر زمان نشان خواهد داد توصیهها و انتظارات خامنهای تا چه میزان در عرصه واقعیت تحقق پیدا میکنند و او این بار قصد اجرای چه بازیای را دارد.