پارسا مقدس – کریستف پندرسکی، آهنگساز معاصر لهستان (متولد ۱۹۳۳)، نامی‌ است که نه تنها با سپری شدن زمان کهنه نمی‌شود بلکه رفته رفته مخاطبان بیشتری می‌یابد و طیف وسیع‌تری را به خود فرا می‌خواند، چنان‌که در سال‌های اخیر، به نامی آشنا و محبوب در دنیای موسیقی کلاسیک تبدیل شده است.

او آهنگسازی پرکار است که جوایز ارزشمند و متعددی را از آنِ خود کرده. از آن میان می‌توان به بیش از ۲۰ دکترای افتخاری از مهم‌ترین دانشگاه‌ها و مراکز علمی‌ جهان، نشان‌های هنری، شهروندی افتخاری و البته جوایز متعدد دیگر که عمدتاً در زمینه آهنگسازی هستند یاد کرد؛ جوایزی چون جایزه یونسکو، جایزه گریو‌مایر، جوایز گِرَمی و جایزه یک عمر فعالیت هنری. (+)

کریستف پندرسکی که اکنون در آغاز دهه هشتم از زندگی‌ خویش است، نه تنها به خلق آثار بدیع و شاهکار‌های عظیم موسیقیِ معاصر پرداخته که در مقام مفسّر و رهبر ارکستر، آثار بی‌شماری از موسیقی (اواخر) رمانتیک و قرن بیستم را رهبری می‌کند. با این وجود، اشتیاق عمومی به شنیدن آثار او که نمونه‌های عالی‌ از موسیقی معاصر و آوانگارد محسوب می‌شوند، به همین جا ختم نمی‌شود. بلکه تنظیم‌های مختلف از آثار او (مثلاً تنظیم و به‌کارگیری آنها در موسیقی راک) و یا انتخاب لحظاتی از موسیقی او به عنوانِ موسیقیِ متن فیلم، باعث شده که پندرسکی مخاطبان بیشتری هم داشته باشد.

اما آنچه دستمایه نوشتن این مطلب است، خبر اعطا‌ی جایزه گِرَمی (در شاخه گزیده آثار، بخش کلاسیک) به یکی‌ از آخرین سی‌دی‌های منتشر شده از آثار کریستف پندرسکی است (+). این سی‌دی توسط انتشارت «نکسوس» و در ادامه پروژه ضبط مجموعه آثار پندرسکی است که توسط رهبر گرانقدر و متخصص آثار پندرسکی، آنتونی ویت به همراه ارکستر فیلارمنیک ورشو، لهستان، انجام شده است. (+)

کریستف پندرسکی

 

این سی‌دی شامل شش اثر ارکسترال از بازه‌های زمانی‌ مختلف زندگی‌ پندرسکی است. آثاری از دهه‌های ۶۰، ۷۰ و ۹۰ میلادی و البته کنسرتو برای هورن مربوط به سال ۲۰۰۹. قطعات انتخاب‌شده از آن جهت حائز اهمیت‌اند که نشان‌دهنده طیف وسیعی از تکنیک‌هایی هستند که پندرسکی در دوره‌های مختلف، از آنها سود جسته است. بدین معنی‌ که آثار او به لحاظ تکنیک مورد استفاده در آهنگسازی، به سه بخش عمده (به سخن دقیق‌تر به پنج دوره) تقسیم می‌شوند که اجرای درستِ موسیقیِ مربوط به هر کدام از این ادوار، ویژگی‌ خاصی را طلب می‌کند. توضیح سخن آنکه چون کریستف پندرسکی از معدود آهنگسازانی است که تکنیک‌های مختلفی‌ را امتحان کرده، به اوج رسانیده و سپس تکنیک دیگری را پی‌ گرفته است، لذا مجموعه‌ای که اولاً نمایشگر این تغییرات باشد و ثانیاً بسته به هر سبک، اجرای درستی از آن ارائه کند اهمیت ویژه‌ای می‌یابد. بنابراین آنچه باعث ستایش این آلبوم شده است نه تنها یک قطعه خاص، که مروری بر نیم قرن فعالیت هنری آهنگساز آن است.

قبل از معرفی هر کدام از این آثار لازم است خواننده آشنایی هر چند مختصر با دوره‌های مختلف زندگیِ هنری کریستف پندرسکی داشته باشد. مثلاً دوره ابتدائی، دوره پرداختن به تکنیک نو‌پای «سونوریسم» (+) است که در آن، تلاش برای دستیابی به ابعاد صوتی جدید و به کمال رساندن آنها هدف اصلی آهنگساز است. در این دوره، پندرسکی عموماً برای سازهای خاص و یا ارکسترهای کوچک اما با چیدمانی نامأنوس می‌نویسد. دوره میانی، دوره گذار است. توجه به موسیقی گذشتگان از یک‌سو و تلاش برای خلق موسیقی معناگرا از دیگر سو، دغدغه اصلی است. در این دوره دستمایه اصلی‌ آهنگساز، پرداختن به متون کهن و عموماً مذهبی‌ است که قطعات این مقطع مشخص، یا بر مبنای آن متون ساخته شده‌اند و یا با به‌کارگیری آنها.

آثار عظیم و اُپراتیک بسیاری در دوره دوم از زندگی هنری آهنگساز ساخته شده‌اند که پندرسکی در آنها از تمام نیروی صوتی ارکستر استفاده می‌کند. این حجم عظیم صوتی شامل استفاده از تمامی امکانات از قبیل سازهای مهجور، دِکلمه انسانی، سولیست‌ها ویا تک‌خوان‌های مختلف، انواع و اقسام چیدمان‌های گروه کُر مخلوط، گروه کُر پسران و تمامی سازهای موجود در ارکستر سمفونیک بزرگ است، و در آخر، دوران حاضر که با اصطلاح «پُست‌رمانتیسیزم» شناخته می‌شود به‌نوعی از به چالش کشیدن فرم‌های شناخته‌شده گذشته و استفاده از تجربیاتِ اندوخته‌شده آهنگساز پدید آمده است. اگرچه شناخت کامل و تحلیل هر دوره محتاج نوشتار دیگری است، اما گزیده آنکه هر کدام از این دوره‌ها به‌جز توضیحات کلی فوق، با مشخصه‌های‌ دیگری نیز متمایز می‌شوند که عملاً توجه به آن مشخصات، مدخلی برای درک و تفسیر قطعه مورد نظر می‌گشاید که بدون آنها، سنجش زیباییِ آن قطعه ناممکن خواهد بود. مثلاً در دوره «سونوریسم»، توجه به مشخصات منفردِ هر ساز و تلاش برای بیرون کشیدن اصوات تازه از آن، دغدغه اصلی‌ آهنگساز و نیروی پیش‌برنده موسیقی است. این ویژگی‌ها باعث می‌شود به‌راستی‌ کریستف پندرسکی را یکی‌ از پایه‌گذاران و متقدمان سبْک بدانیم.

برای نمونه، قطعه‌‌ شماره ۴ از این سی‌دی را بشنوید.

Krzysztof Penderecki’s ‘De Natura Sonoris No.1’

1966

آنچه می‌شنویم عملاً حاصل خلق اصوات تازه و چیدمان غیر معمول ساز‌های ارکستر است. حتی شیوه نُت‌نویسی‌ای که برای ارتباط با نوازندگان پدید آمده است، نسبت به نگارش سنتی نُت، شیوه‌ای خاص و منحصر به‌فرد است تا بتواند منظور آهنگساز را به‌درستی‌ بنمایاند (البته امروزه این شیوه کاملاً شناخته و معمول شده است و نوازندگان ارکستر‌های خوب عموماً با آن آشنا هستند.)

 قطعه فوق و نامگذاری آن، با توجه به اثر معروف شاعر و فیلسوف روم باستان، «لوکرتیوس»  بوده است. لوکریتوس منظومه‌ای با عنوان de Rerum Natura  یا «درباره طبیعت اشیاء» (+) دارد که در آن به ساختار اشیاء و کنکاش در آن می‌پردازد. پندرسکی نیز با هدف بررسی و ساختارشناسی اصوات، این اثر را خلق کرده است.

قسمت‌هایی‌ از موسیقیِ پیش‌گفته، اثر کریستف پندرسکی که به زیبایی در حساس‌ترین قسمتِ فیلم شاینینگ  (استنلی کوبریک، ۱۹۸۰) (+) نشسته است.

 

در این سی‌دی، دو اثر دیگر هم از دوران نخستِ آهنگسازی پندرسکی معرفی می‌شوند. قطعه (1959)Anaklasis  و (Fonogrammi (1961 که می‌توان آن را کنسرتویی برای فلوت و ارکستر مجلسی اما به شیوه و پیکره‌بندی سونوریسم دانست. قطعه اول یا آناکلاسیس (به معنی: بازتابش نور)  قطعه‌ای است برای ۴۲ ساز زهی (ارکستر زهی) و سازهای کوبه‌ای. این قطعه هم مانند دیگر آثارِ تکنیک سونوریسم،  در زمان نگارش خود به دنبال جابجا کردن مرزهای صوتی شناخته‌شده بود. استفاده از اصواتی که به‌طور معمول جزو صداهای موسیقیایی قرار نمی‌گیرند، در جای‌جای اثر مشهود است. مثلاً صدای افتادن مداد بر روی سیم‌های پیانو و یا ایجاد اصوات بر روی سازهای زهی با استفاده از بُرُس مخصوص نواختن طبل در موسیقی جاز! در توضیح چرایی و مباحث زیبایی‌شناختی چنین آثاری، اولاً خواننده محترم را به شنیدن نمونه کامل اثر دعوت می‌کنیم تا جایگاه و نوع استفاده هر کدام از این اصوات را خود بشنود، ثانیاً پیشنهاد می‌دهیم شناخت سبک و دوران تاریخی نگارش اثر را به عنوان دو مؤلفه مهم، مبنای قضاوت قرار دهد. بدین‌سان بسیاری از مشخصات ویژه هر سبک قابل شناخت و معیاری برای ارزیابی زیبایی و کارآمدی آن خواهند بود.

در آلبوم حاضر دو اثر نیز به معرفی دوره میانی از زندگی هنری آهنگساز می‌پردازند. قطعات Partita (1971) با ترکیب نامأنوس سازهایی چون هارپسیکورد، گیتار برقی، گیتار باس، چنگ، کنتراباس و همراهی ارکستر سمفونیک و The awakening of Jacob (1974) که می‌توان آن را به مثابه پُلی انگاشت که بسیاری از مشخصات دوران مابعد خود را (دوره پُست رمانتیسیزم) حمل می‌کند. در هر دو قطعه یکی از عوامل پیشبرنده موسیقی، تغییر دینامیک (ضعیف یا قوی شدن شدت صدا) سازها و یا بخش‌های مختلف ارکستر است. این تغییرات دینامیک اغلب روی یک فیگور تکرارشونده اعمال می‌شود. بدین‌سان گویی بخش‌های مختلف صوتی از یکدیگر گذر می‌کنند و به ما دور یا نزدیک می‌شوند. عامل سازنده و مشخصه دیگر از این دوره که البته ریشه در موسیقی مذهبی و کهنِ گریگوریانی دارد، همین تکرار ممتد اصوات و نُت‌ها است. بدین معنی که شنونده احساس می‌کند صدای ذکر گفتن و یا راز و نیاز مذهبی را می‌شنود. امری که پندرسکی در این سال‌ها (دوره میانی) آگاهانه از آن سود جسته است و در اکثر آثار، شنونده را به صورت ناخودآگاه به یک تجربه مذهبی فرامی‌خواند. آنچه که نمونه بارزش را در اُپرای «شیاطین» از لودون (۱۹۶۹) می‌بینیم.(+)

 

نمونه صوتی از تکرار اصوات، در قطعه Partita از کریستف پندرسکی

 

مونه صوتی از تکرار اصوات، در قطعه The awakening of Jacob از کریستف پندرسکی

کنسرتو برای هورن که می‌توان آن را نمونه‌ای از سبک متأخر کریستف پندرسکی دانست، آخرین اثر معرفی شده در این سی‌دی است. سبکی که آهنگساز آن را «پُست رمانتیسیزم» نامگذاری می کند، دارای پیچیدگی‌های موسیقی آوانگارد و زیبایی تغزلی موسیقی رمانتیک است. گویی تمام تلاش سال‌های گذشته پندرسکی برای رسیدن به زبانی شخصی و تجربه‌هایش از خلق اصوات جدید، همراه با درک و دانش عمیقی که از رهبری آثار گذشتگان به‌دست آورده است، اینک به ثمر نشسته و در قالب این سبک و زبانِ نو خودنمایی می‌کند. شروع نامعمول این کنسرتو در عین زیبایی، شنونده را با این حقیقت مواجه می‌کند که آهنگساز هنوز حرف‌های تازه‌ای برای گفتن دارد و همچنان می‌تواند او را مبهوت نبوغ خویش سازد. برای نمونه، در دقایق اولیه همین کنسرتو شاهد اجرای لحظه‌ای دشوار هستیم که از سولیست هورن خواسته شده تکنیک نامعمول نواختن و آواز خواندن همزمان را روی نُت‌های پدال (بسیار بم) اجرا کند. در این صورت با یک پاساژ پولیفونیک بسیار بم برای هورن سُلو مواجه می‌شویم که اجرای درست آن چیره‌دستی شگرفی را طلب می‌کند. در ادامه چالاکی و سرزندگی خاصی که نظیر آن را بیشتر در قطعات شوستاکوویچ می‌بینیم، در کل ارکستر و پارت هورن سُلو پدید می‌آید. در این کنسرتو لحظاتی وجود دارند که از تمِ معروف پندرسکی که در اکثر آثار متأخر او ظاهر می‌شود و به مثابه امضای شخصی آهنگساز است، استفاده شده است.

نمونه صوتی کامل ، قطعه (Horn Concerto (2009  از کریستف پندرسکی

 

 
بی‌شک یکی دیگر از عوامل مهم در موفقیت این کنسرتو، توانایی شگرف پندرسکی در مبحث ارکستراسیون و شناخت سازها است. همین امر باعث شده بسیاری از منتقدان، این کنسرتو را کنسرتویی برای هزاران بار اجرا شدن، و قسمتی از رپرتوار آینده ارزیابی کنند.
در انتها این نکته را یادآور شویم که سهم آنتونی ویت (+) ، رهبر ارکستر فیلارمونیک ورشو و نوازندگان زبده آن ارکستر در موفقیت این آلبوم، کمتر از سهم آهنگساز آن نمی‌باشد. آنتونی ویت که خود دانش‌آموخته کلاس‌های آهنگسازی پندرسکی و یکی از ارزشمندترین رهبرهای حال حاضر جهان است، علاوه بر دارا بودن رپرتواری بسیار گسترده و بیش از ۲۰۰ سی‌دی ضبط شده، از دوستی و ارتباط پنجاه‌ساله با آهنگساز نیز برخوردار است؛ ارتباطی که بی‌شک به درک و تفسیرِ درست آثار پیچیده‌ای چون ساخته‌های کریستف پندرسکی کمک شایانی کرده است.