بهنام امینی − به تصویری که کمی پایین تر است نگاه کنید. شاید در نگاه اول انتخاب چنین عکسی برای این مطلب بی ربط به نظر برسد، اما بگذارید کمی دقیق تر شویم.
برای علاقهمندان آماتور سینما تشخیص چهره همفری بوگارت چندان نباید دشوار باشد، برای حرفهایترها هم این خانم خندان و رقصان یعنی لورن باکال، ستاره معروف هالیوود در زمان خویش و نیز همسر جناب بوگارت. اما هیچیک از این دو، سوژه این عکس نیستند. شخصیت اصلی در حقیقت کسی است که کمتر از هر کس دیگری در عکس حضور دارد، با عینک و نیمرخی ناتمام. به لورن باکال میگوید: شما مادرزاد رقاص هستید خانم باکال و در جواب میشنود: “موافقم، شاه”. درست حدس زدید. این آقای عینکی که در حال رقصیدن با باکال است، محمدرضا شاه پهلوی است. البته گویا لورن باکال کمی شیطنت و رندی هم به خرج داده و به جای گفتن اصطلاح مرسوم و ساده “موافقم” یعنی you bet، کمی تأکید کرده و گفته است:you bet your royal ass و به قول محمد قائد متلکی یا کنایهای هم به “نشیمنگاه همایونی” زده است.[1]
نگاه رمانتیک به دوران پیش از انقلاب
چند صباحی است که به موازات تشدید فشارهای همه جانبه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از سوی جمهوری اسلامی علیه مردم، نگاه رمانتیک به دوران پیش از انقلاب افزایش یافته و در این میان چهرهای متفاوت از شاه ترسیم میشود، حداقل متفاوت از آنچه انقلابیون و مخالفان شاه در دوران زمامداری او در سر داشند. آنکه دیکتاتوری خونریز و یکدنده پنداشته میشد، در میان بعضی از اقشار جامعه و نیز برخی فعالان سیاسی تبدیل به رهبری میهنپرست و دلنگران توسعه و پیشرفت کشورش شد؛ همان تصویری که رژیم پهلوی با جدّ و جهد تمام و صرف هزینههای هنگفت و حتی ضرب و زور قصد داشت از “اعلیحضرت” در اذهان عمومی جا بیاندازد. اینگونه بود که “شاه خائن” برای اینان “خدابیامرز” شد.
جدای از این تحولات گفتمانی نمیبایست برنامهریزیهای مشخص و آگاهانهای را که با هدف هژمونیک شدن این رویکرد رمانتیک انجام میپذیرند از نظر دور داشت. از پخش مستندهای شاهنشاهی محور در کانالهای ماهوارهای نظیر “من و تو” پس از کسب محبوبیت و اقبال عمومی در سطح جامعه تا فعال شدن “یادگار شاه”، رضا پهلوی، در سطح رسانهها مثالهایی از این اقدامات هستند که در واقع در صدد مصادره به مطلوب کردن نارضایتیهای عمومی به نفع دوران پیش ازانقلاب هستند.
تصویر کردن محمدرضاشاه به مثابه انسانی خوش نیت با منش و افکار مدرن که در عین حال مظلوم هم واقع شده است، در پیوند مستقیم با تخطئه انقلاب ۵۷ است که با تأکیدی مشخص و معنادار، همصدا با دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی، آن را “انقلاب اسلامی” میخوانند. تو گویی تمامی آنانی که به خیابانها ریختند همین نظام سیاسی-اجتماعی را میخواستند که امروز در ایران مسلط است. نتیجه منطقی چنین تحلیلی، توصیف آن انقلاب در حکم “جنون جمعی” است که مردم را در خوشبینانهترین حالت “فریبخورده” میداند و در بدترین حالت مجانین و دیوانگانی که زنجیر پاره کرده بودند.
به نظر میرسد با وجود چنان شاه خیرخواه و آبادانیگستری، شوریدن بر او کاری موافق خرد نبوده است. در این منظومه حتی دیکتاتور بودن شاه نه ضعف که حسن اوست و نه تنها انکار نمیشود که موجه هم بوده است. چه توجیهی مقبولتر از این که شاه خردمند معتقد بوده که ایران آن زمان و مردمانش هنوز مستعد دمکراسی نبودهاند. در نهایت هم قائلان به این دیدگاه در مواجهه شاه و نظام سلطنتی با انقلابیون و مردم، حکم به محکومیت دومی میدهند.
اصلیترین و شکبرانگیزترین ایراد این تحلیل، سوای صفاتی که به شاه نسبت میدهد، همان است که دقیقاً منطبق برنحوه بازنمایی شاه در دستگاه تبلیغاتی نظام پهلوی است وازاین رو تاریخ و جامعه را هم از چشمان آنها به نظاره مینشیند. به همین دلیل است که نمیتواند با آن مردم به لحاظ گفتمانی همافق شود و جامعه و فرهنگ و سیاست و نظام مسلط و شاه را از دید آنها ببیند. قابل فهم است که زیستن در روزگاری که حکومتی اسلامی از هر نوع محدودیت و محرومیت و سرکوب در حق شهروندان دریغ نمیدارد، آدمیانی را به خشم و نفرت وادارد اما قابل تأیید نیست که بدل به مستمسکی له حکومتی نامشروع و علیه مردمانی محق شود که نه هزارها و صدها سال پیش بلکه تنها سی و اندی سال پیش به تعیین سرنوشت خود پرداختند. باید دید آن مردم شاه را چگونه میدیدند که حاضر نبودند به هیچ قیمتی حتی آن زمان که ” صدای انقلاب” آنان را شنید، حاکم بر خود ببینند.
شاه در مقام یک نشانه
کودتا در حیات سیاسی محمدرضاشاه همچون پدرش رضاشاه بدون شک نقشی بیهمتا بازی کرده است. اگر برآمدن پدر منوط به آن بود، مشروعیت سیاسی پسر پس از سال ۳۲ بهتمامی از آن ناشی شده بود. نقش نیروهای خارجی در طراحی، هدایت و موفقیت نهایی این کودتاها هم دیگرغیر قابل انکار است. رضاشاه به یمن شرایط مساعد تاریخی و حمایتهای آشکار و ضمنی دول خارجی بهویژه بریتانیا توانست اقداماتی انجام دهد و محبوبیتی برای خود دست و پا کند اما کودتای ۲۸مرداد با عوارض وخیمی همچون اعدام ها، تبعیدها و از همه مهمتر سرنگونی دولت ملی، چنان زخمی بر روان مخالفان و بعدها عامه مردم وارد کرد که داغ ننگش تا همیشه بر پیشانی شاه باقی ماند. علاوه بر این حمایتهای مستقیم مالی و لجستیک آمریکا از شاه پس از کودتا به ویژه در تشکیل ساواک این زخم را عمیقتر هم کرد.[2] با این حال این تمامی ماجرا نبود.
محمدرضاشاه نه تنها سمبل وابستگی در روزگارخود بود بلکه نماد آن چیزی بود که میتوانیم “عقده حقارت در برابر غرب” بنامیم. درواقع این دومی علت آن سنخ از وابستگی است که شاه سمبل آن بود. عقده حقارت جزئی برسازنده از گفتمانی بود که رفته رفته در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی در میان روشنفکران ایرانی دست بالا را پیدا کرد و در زمان رضاشاه ایدئولوژی رسمی دولت شد. دراین گفتمان مسئله اساسی، عقب ماندگی ایران نسبت به غرب و لزوم پیشرفت و توسعه بود. این مسئله نوعی احساس شرمساری از هستی فرهنگی- اجتماعی آن مقطع مشخص تاریخی در میان روشنفکران ایرانی به وجود آورده بود که میتوان آن را یکی از دلایل مهم رجوع به -و در واقع بازسازی- شکوه ایران باستان در روشنفکرانی نظیر آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی دانست. به همین دلیل بود که رابطه غرب و “ما” بمثابه رابطه فرادست و فرودست انگاشته میشد و یکی از راههای جبران عقبماندگی و برهم زدن این رابطه، هر چه بیشتر شبیه فرادست شدن بود. جمله معروف تقی زاده را از این منظر میتوان بازخوانی کرد: ” باید از فرق سر تا نوک پا فرنگی شویم”. این همان روایت غربی از مدرن شدن بود که متأثر از یافتههای شرق شناسان اروپایی، از پیشرفتهای مادی و حقوقی برخی کشورهای اروپایی به نوعی برتری هستی شناختی و همه جانبه کلیتی به نام غرب در برابر کلیتی به نام شرق میرسید. رضاشاه هم در قالب مجموعهای از سیاستهای رسمی دولتی همچون اجباری کردن کلاه فرنگی (شاپو) وکشف حجاب، این نوع نگاه را اجرایی کرد. مهدیقلی خان هدایت، صدراعظم رضاشاه، در خاطرات خود از وی نقل میکند که «آخر من میخواهم هم رنگ شویم که ما را مسخره نکنند». ناگفته پیداست که فاعل ناظر محذوف در این جمله اشاره به چه کسانی دارد[3].
محمدرضا شاه هم سوژهای محصول این گفتمان و پرورش یافته در دل آن بود و به دلیل تحصیلات و آموزش غربی، حتی بیش از پدر سعی در فرار از واقعیت تاریخی- فرهنگی خویش داشت. از این رو از یک سو به لحاظ سیاسی تا جایی که میشد خودرا به دول غربی بویژه آمریکا نزدیک کرد و از سوی دیگر با معیارهای مدرنیت با تعریف اروپامحور خود را منطبق کرد. او حتی نزدیکی به غرب را واجد ریشههای مشترک فرهنگی- نژادی و تاریخی میدانست. در اظهارنظری به آنتونی پارسونز، سفیر انگلستان در ایران، میگوید که ایرانیها بمثابه آریاییها در حقیقت جزئی از خانواده اروپایی بودند که صرفا به دلیل تصادفی جغرافیایی در خاورمیانه هستند وگرنه میبایست در کنار همسانان اروپاییشان باشند.[4]
گذشته از تلاش برای همسان شدن با غرب، شاه برای فائق آمدن بر عقده حقارت نسبت به غرب سعی داشت که در نظر غربیها مقبول جلوه کند و در نتیجه اقداماتی انجام داد و به دامان افسانه و اسطوره پناه برد تا خود را به آنان ثابت کند. برگزیدن عنوان آریامهر برای خود و برگزاری جشنهای دوهزارو پانصدساله شاهنشاهی با تبلیغات و تدارکات فراوان، نمونههایی هستند از تلاشهای او برای به رخ کشیدن خود و درهم نوردیدن شکاف مفروضی که بین غرب و ایران میدید.
چنین نگاهی به هستی تاریخی- فرهنگی و جایگاه سیاسی خود، به همان میزان که نظام پهلوی و شاه را به غرب نزدیک میکرد، از بخش وسیعی از مردم که تعریفی متفاوت از واقعیت تاریخی-فرهنگی خود داشتند، دور میکرد. در چنین فضایی است که ایده غربزدگی آل احمد در میان روشنفکران و بعدها عموم مردم با استقبال مواجه میشود زیرا که فهم گفتمان مسلط و نماد آن، شاه، از مقولاتی همچون مدرن شدن، توسعه و نسبت ما با غرب را در فضایی پساکودتایی به نقد میکشید. ایرادات بسیاری به موضع غیرانتقادی آل احمد نسبت به سنت و بویژه روحانیت و نیزبرخی راههای پیشنهادی او برای مقابله با غربزدگی میتوان گرفت اما توصیف او از وضعیت تاریخی که در آن میزیست و نقد موقعیت وابستگی و فرودستی نسبت به غرب، از نقاط درخشان کار اوست. از همین روست که استقلال نقشی یگانه در شعارهای مردمی و گفتمان انقلابی داشت. بدین معنا استقلال صرفا ابعاد سیاسی-اقتصادی نداشت بلکه جنبه برجسته فرهنگی هم داشت و گرچه با فهم مسلط و متداول ازغرب ضدیت داشت اما ضد مدرن نبود.
سلطنتطلبها و نیز رمانتیکهای شاه دوست مدام به برنامههای مدرنیزاسیون که شاه درپیش گرفته بود اشاره میکنند در حالی که از این نکته غافل هستند که بخش عمده مخالفان شاه هم خواهان توسعه ایران بودند با این شرط که به خودباوری ملی، به رسمیت شناخته شدن فرهنگی و قطع وابستگی بیانجامد. امری که در شاه نمیدیدند و در نتیجه او را از خود نمیدانستند. شاه هم به جای نزدیک شدن به جهان مفهومی و واقعی مردم، به خودشیرینی برای غربیها مشغول بود مثل رقصی با زیبای آمریکایی.
پانویسها
[1] از کتاب خاطرات دیوید نیون، به نقل از ” احیای حیثیت سیاسی: موردی بسیار نادر” نوشته محمد قائد، ص۱۲
[2] شرحی از مقادیر این کمکها در ” ایران بین دو انقلاب” نوشته یرواند آبراهامیان، نشر مرکز، چاپ دوم، ۱۳۷۸، صص ۳۸۲-۳۸۵
[3] خاطرات و خطرات نوشته مخبرالسلطنه هدایت،تهران،زوار، ۱۳۷۲، ص ۴۰۷
[4] به نقل از شرقی کردن خود و جابهجایی، کاربردهای مثبت و منفی گفتمان آریایی در ایران نوشته رضا ضیاابراهیمی، مطالعات ایرانی، شماره ۴۴، ۲۰۱۱، ص ۴۴۶
آقای امینی عزیز، شما که خیلی در این رابطه تحقیق کردین، لطفن روشن بفرمائید که مردم ایران برای چی انقلاب کردند؟؟؟ اهداف اقتصادی، اجتماعی و دورنمایی رو که بدنبال بودند رو نمایش دهید. دوست عزیز بنده با حکومت یک نفری مخالف اما شما یک سازمانگرایی با هدف در دور فعلی به امثال من، نمایش بده که امکان پیروزی بر این حکومت خونخوار رو داشته باشه، ما هم دنباله رو تفکر شما. شاه میرقصید (من نتونستم نشخیص بدم)، که میرقصید … این چه ربطی به حکومت کردنش داره؟ مملکت درب و داغون بعد از قاجار رسید به جایی که مردم دغدغه کار پیدا کردن نداشتن. از کشت و کشتارهای نبود بهداشت عمومی و مرضهای عمومی زمان جنگ جهانی اول و بعدش دیگه خبری نبود. بچه های دهاتی هم میتونستن تحصیلات عالیه پیدا کنن. کلی هم ایراد بود اما تفکرات التقاطی و یکطرفه، مملکت رو به گند کشید. سی و چهار ساله که همه پشت سر زنده یاد فحاشی میکنن اما یکدقیقه انصاف بده و ببین که آیا اگه یک حکومت درست و حسابی مانند نظر شما بیاد سر کار، آیا پنجاه سال دیگه هم میتونه ما رو به سی و چهار سال پیش برگردوونه؟؟؟؟ مملکت بهشت نبود اما یک کمی این اخلاقِ بدِ طلبکار بودن رو کنار بزاریم. آقای فخرالدین حجازی میگفت ( کاراته باز ) ما زمان شاه نزدیک به سیصد زندانی سیاسی داشتیم … این سی و چند ساله؛ بیش از سیصد هزار نقله شدن به خاطر تفکر سیاسی متفاوت و نه الزامن سازمانی…
شاه دیکتاتور بود. پدرش هم دیکتاتور بود. شما و همفکرانت هم که دیکتاتور نیستین و فکر آزادی و سلامت فکری ایرانیها هستین!!! چرا پسر زنده یاد رو ترور شخصیتی میکنین و بی دلیل به محکمه میکشیدش؟؟؟ آقای آزاد منش، مشکل این آقا نیست که پسر شاه آخر پهلوی بدنیا اومده … من به عنوان مخالف حکومت یکنفری، میگم که برای رسیدن به هدف، تمامی دستهای کمک رو باید فشرد. بعد از اون مردم ایرانند که تصمیم میگیرند. میدونم که در این تصور میشه خیلی ایراد پیدا کرد اما مملکت در حالِ از دست رفتنه و …
در ضمن خیلی وجود میخواست که شاه رو royall ass صدا کنند!!! حالا شما از کجا با این دقت همچنین متنی رو پیدا کردی!!!
رزمنده / 04 March 2013
نویسنده به سی چهار سال نکبت و بدبختی میگوید چند صباحی! تبریک به رادیو زمانه!
کاربر مهمان / 05 March 2013
بخش عمده مخالفان شاه هم خواهان توسعه ایران بودند با این شرط که به خودباوری ملی، به رسمیت شناخته شدن فرهنگی و قطع وابستگی بیانجامد. امری که در شاه نمیدیدند و در نتیجه او را از خود نمیدانستند. شاه هم به جای نزدیک شدن به جهان مفهومی و واقعی مردم، به خودشیرینی برای غربیها مشغول بود مثل رقصی با زیبای آمریکایی….
خدا وکیلی کسی فهمید این بابا چی میگه؟ خودباوری ملی ؟ به رسمیت شناخته شدن فرهنگی؟
فرشید / 04 March 2013
هیچ شاه یا رئیس جمهوری نمیخواهد که رهبر و مدیر سیاسی مردمی فقیر و مفلوک باشد ، شاه ایران مدرنیست و ایراندوست بود ولی سرنگونی او ، نه فقط برای وابستگی و سرسپردگی او به غرب یا خرید تسلیحات انبوه برای جلوگیری از خطر و توطئههای روسیه شوروی و دلبستگان وطنی آنها یعنی توده اییها یا حذف ملیون و رفرمیستها در تصمیم گیریهای سیاسی یا نافهمی او از پیوندهای تنگاتنگ توسعه اقتصادی در جامعه با آزادیهای سیاسی شهروندان آن جامعه یا … بلکه رفتار پر غرور و کبر بیش از حد او با اطرافیان که حتا در گزافه گوی و انتقاد از کم کاری و تنبلی غریبیها هم دیده میشد، ناقوس مرگ سلطنت او را فراهم آورد. شاه به کسی گوش نمیداد و امر به خود او مشتبه شده بود که عقل کًل و عالم جمیع علوم سیاسی و اجتماعی است و کار به آنجا رسید که در تلاطم انقلاب بهمن ۵۷ ، با تعجب میپرسید که چرا مردم او را مسول همه نارسایی، فساد و بی عدالتیها میبینند و به او فحش میدهند. یکی از دلایل استواری رژیم جمهوری اسلامی در ایران، رفتار معمولی و ایرانی پسند زمامداران است که با چاشنی تعارف ها، زدوبندها، تزویرها، حقّه بازی ها، دروغها و… نمونه بارزی از رفتارهای معمول و متداول در فرهنگ ایرانی را نشان میدهد.
جمهوریخواه / 04 March 2013
اولا چه کسی گفته این تصویر که اصلا شباهتی به شاه نداره محمد رضا پهلوی است ،این یعنی تمام مقاله ات بر مبنای یک تصویر دروغی است ،اول شما ثابت کنید این عکس یک هشتم از پشت سر شاه است بعد فرمایشات سال پنجاه و هفتی تان را ادامه بدهید .
کاربر مهمان / 04 March 2013
چیه از میزان محبوبیت ایشان در جامعه ترسیدید؟ یک عکسی که تازه معلوم نیست شاه باشه یا نه دلیل و مدرک گرفتید برای حقانیت گفته های خود. نه برادر محبوبیت این خاندان بسی بیش از این مستمسک هایی است که آوردید واقعا” خدا بیامرزدش هر چه بود با نان و رزق و روزی مردم بازی نمی کرد و دروغ نمی گفت کاری که الان براحتی آب خوردن می گویند .می گویند در جهنم مارهایی است که ادم به آژدها پناه می برد اما ما در ایران نه بخاطر اژدهای حکومت فعلی است که به شاه پناه آودیم بلکه هستند در ایران مردمی که خدمات ارزنده آن بزرگمرد را از یاد ها نبرده اند و آبرو و عزتی که به ایران و ایرانی داد. روانش شاد . پیروز باد نظام پادشاهی ایران .
lمحمود / 04 March 2013
به نظر من هر دیدگاهی نقاط مثبت و منفی را به نسبت در خود دارد .. اما آنچه مهم است درک حقیقت از این نقاط است که مورد توجه است که تقدیس گرایان یا به دلیل جهل یا منافع یا عادت به خودشیفتکی فکری یا روانی از درک حقیقت عاجز هستند و مشگل آنهاست …. و نتایج هر عملی به فاعلش بر خواهد گشت که رژیم شاه هم از این قانون مستثنی نبود دیگران … اما شما هم در اینجا یک اشتباه کرده اید که انسانی دیگر را بدون اقرار به خواسته حقوقی از حق پدر و یا رسمیتی بر آن به صرف وابستگی خونی از حقوق انسانی بدون ارتکاب عملی مجرمانه و یا معاونتی در کار خلاف بر علیه عقیده مشروع دیگران محروم می نمائید یا از حرکت ایشان با هر نظر ی که بر اساس دموکراسی استوار میباشد و اتفاقا” نظراتی را بر خلاف حقوق دوستداران خود به رسم احترام به دموکراسی بیان داشته است ابراز نگرانی و با تحقیر ارتجاعی به او اشاره کرده اید !!! که این خواست دموکراسی مورد نیاز مردم ایران را به چالش می کشد .. که به نظر من کمی از ارزش محتوای خوب مقاله شما را دچار نقصان میکند …. بگذارید هر ذیحقی به ادعای حق خود قیام کند همین طور که من وشما …. و ما به این نیاز داریم … وگرنه در دور باطل گرفتار خواهیم شد … لطفن قبل از هر قضاوتی در مورد نظر من به کلمه ذیحق توجه کنید ………
عطا / 04 March 2013
حالا شما چرا به پهلوی ستیزی مشغول هستی جناب!!!!! به کوری چشم دشمنان ایران و ایرانی ما هوادار شاهزاده رضا پهلوی هستیم و ایشان را تنها بدیل دموکرات و آزادیخواه موجود در برابر ملایان وحشی و ادمکش می دانیم. رضا شاه بزرگ و آریامهر و رضا شاه دوم برای ما نمادهای فرهنگی و استقلال تاریخی و هویت و سرفرازی هستند. این همه بیهوده می کوشید شما جناب!
پاینده ایران و پیش به سوی تشکیل شورای ملی با شاهزاده رضا پهلوی
کاربر مهمان / 04 March 2013
باید صحت این عکس را ثابت کنید از جعل اسناد دست بردارید. خسته ایم از این همه دروغ که به ما گفته اید.
کاربر مهمان / 04 March 2013
بادرود .
فکر می کنم نویسنده گرامی از همان روشنفکران دوران شاه میباشند که با پول مردم ایران به خارج تشریف اوردن و بعد از
مدتی تصویر خمینی شیاد وخونخوار را در میان ماه دیدند وبا این کشف بی نظیر به قول خودشان روشنفکرانه تحویل مردم ایران دادند . روشنفکران . بیاید بعد از سی واندی سال برای یک بار هم که شده واقعیت تاریخ را در دوران شاه و خمینی
براورد کنید . در کدام دوران روشنفکران بیشتر در زندانند.در کدام دوران مردم ایران احساس غرور میکنند. رشد وابادانی. تن فروشی
و مواد روان گردان .فقرو گرسنگی .در کدام دوران بیشتر است واقعا که . جناب روشنفکر که هنوز هم میخکوب در جای خود بدنبال تصویری امامت در ماه می گردی .
به امید ایرانی ازاد واباد
محمد / 04 March 2013
نویسنده می پندارد با مشتی احمق که عقلشان را به تلویزیونهای مختلف داده اند ، در طرف است. شما کافیست اندکی مقایسه اوضاع فقط روحی و روانی ایرانیان اکنون و ایرانیان زمان شاه را بکنید آنوقت می فهمید که احتیاجی به تلویزیون نیست تا فرق بین گذشته و حال مشخص شود. حالا اوضاع مالی یا وجه سیاسی و اجتماعی ایرانیان در دنیا بماند. نویسنده کافیست مدتی در کشورهای اروپایی زندگی کند تا بفهمد چرا شاه علاقه به متجدد کردن ایرانیان داشت. شما اگر قصد دارید روی موضوعی کار کنید و مسائل تاریخی و سیاسی دوره ای را روشنتر کنید می بایستی اندکی بی طرفتر قضاوت کنید.
کاربر مهمان / 04 March 2013
فرمایش شما شاید درست باشد، ولی ایکاش این دقت و ریز بینی که منتقدان رژیم پهلوی در مورد شاه و رضا پهلوی به کار میبرند، در بهمن ۵۷ در مورد خمینی هم به کار میبردند. وقتی نوشتههای این قبیل افراد، از جمله شما، را میخوانم از خودم میپرسم “شما دیگر در بهمن ۵۷ کجا بودید؟” آیا آن سهل انگاری در مورد خمینی و این خرده گیری و دقت وسواس گونه در مورد کارنامه رژیم پهلوی با هم میخواند؟ به نظر من جواب منفی است. بسیار از ما هنوز به خود نیامده ایم.
از سوی دیگر فرمودید که مردم نگاه رومانتیک به رژیم پهلوی پیدا کرده اند که از نظر شما پسندیده نیست. به نظر من این واکنش مردم خیلی هم طبیعی و قابل درک است. فکر میکنم جواب این بخش از فرمایش شما را محمد نوریزاد در مقاله اخیر خود زیر عنوان “کاش انقلاب نمی کردیم” به خوبی داده است.
فرشته / 04 March 2013
سخن از پلیدی های شاه و چشم بستن بر کاستی و پلیدی های توده مردم و روشنفکران رفتن درپی همان سنت تاریخ نویسی است که در خوشبینانه ترین حالت ان را می توان تاریخ نویسی رمانتیک نامید .
خصوصیاتی در جنبش توده ای بود که می توانست به حاکمیت شبه توتالیتر فعلی بیانجامد
مهمترین خصلت جنبش انقلابی پیش از انقلاب سیاسی شدن تودها بود . توده ها که بر خلاف طبقات و گروه های اجتماعی قادر به توافق بر سر “مصلحت جمعی” نبودند بلکه انچه انها را پیش می راند “نفرت از وضع موجود” بود.
روشنفکران نیز که از میان طبقات نابوده شده پیشین بوجود امده بودند جماعتی بودند سرشار از “نفرت و مرگ اندیشی” که مهمترین شعارشان این بود ” شهید قلب تاریخ است”!
چنین جنبشی از توده ها و روشنفکران همه خصلت های شبه توتالیتری را دارد که سرانجام ان حکومتی شبه توتالیتر است .
پیام / 04 March 2013
دوستانی که در صحت عکس تشکیک کرده اند می توانند کمی حوصله پیشه کرده و جستجوی دم دستی و مختصری در اینترنت کنند. در غیر این صورت یکسره به این لینک مراجعه کنند.
http://pinterest.com/pin/168885054747034800/
بهنام امینی / 04 March 2013
دوستانی که در باره نوشته اقای امینی نقد نوشته اند نکاتی را مطرح کرده اند که اقای امینی هم به انها اشاره کرده اند. من هدف اصلی این نوشته را این طور می فهمم که ما چرا نا بسامانی موجود در کشور را می خواهیم با باز گشت به نظام گذشته سامان بخشی کنیم. نظام گذشته را تاریخنگاران باید بررسی کنند و چاره کار برای برون رفت از مشکل امروز درس اموزی از گذشته بر پایه بررسی محققانه تاریخنگاران و اندیشه در باره حال و اینده است. گذشته گرایی ما رادر چاه ویل چرخه شاه و شیخ گرفتار می کند که ما بدست خود ایجاد می کنیم و نتیجه این چرخه هم جز گزینش شاه یا شیخ نخواهد بود.
nima azadi / 04 March 2013
اگر این آقای عینکی شاه است، پس آن زنی که پشت هامفری بوگارت است و سرش را پایین گرفته هم عمه من است. گیریم که آن شخص خود شاه باشد، مگر رقصیدن اشکال دارد؟ از روضه خوانی و سینه زنی که بهتر است. ندیده اید که پادشاهان اروپایی در مجامع عمومی برای حفظ روابط اجتماعی میرقصند؟
مردی از ایران / 04 March 2013
با سپاس در زمانی که این عکس گرفته شده اصلا شاه عینکی نبوده
من با کمی تحقیق که کردم این عکس را تکذیب میکنم چون اگر این مهمانی
برای شاه بوده پاس چرا فقط یک عکس یک هشتم از آن موجود است عزیز
به خدا سیرم سیر به خدا سیرم از این گفتههای دروغ و بجای اینکه با این حکومت
مبارزه کنید رفتید سراغ حد اقلّ ۶۰ سال پیش و مخواهید ما را مثل خودتان در دوران
قجر نگاه دارید بس است دیگر یک کم خجالت هم خوب است
khosro / 05 March 2013
ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ سه شنبه, 1391-12-15 10:33.
«اما دشمنان شاه چه کسانی بودند؟ یک مشت تروریست شما به جبهه ملی یا نهضت آرادی نگاه نکنید بقیه ی مخالفین شاه کسانی بودند که اگر هم اینک در آمریکا بخواهند فعالیت کنند(در یک حالت کاملا فرضی)به گوانتانامو منتقل می شوند بنابراین شاه را در زمان خودش باید »
هموطن چرا خود شما مبارزان وطن پرست و ایرانی آن زمان را با دید امروزی محکوم می فرمایید و چرا قبول نمی فرمایید که برخورد با دید امروزین جامعه روشنفکر و مبارزان آزادی خواه هر دو نظام غیر دمکاتیک هستند؟ مگر اکثر شمایان حامی جنبش سبز نبودید؟ آیا معترضین جنبش سبز خواهان نظام سلطنتی در ایران هستند و یا مدافع مردم سالاری می باشند؟
چرا عادات بد خود(لجاجت کودکانه و حسادت و دشمنی کور با دگر اندیشان )را کنار نمی گذارید؟
شاه هم خوبیهای خاص خودش را داشت و اقای خامنه ای هم عاری از خوبی نیست،آنچه این دو را از هم متمایز می کند،عدم وابستگی اقای خامنه ای و وابسته بودن شاه است-ب -خامنه ای یک فرد انقلابی مذهبی و شاه یک مسلمان عادی بود-پ-شاه هم همچون اقای خامنه ای قصد کشور گشایی داشت،ولی امریکا و صهیونیستها مانع کشور گشایی شاه شدند.جشنهای ٢٥٠٠ سالگی در تخت جمشید و قرارداد ساختن نیروگاه اتمی بوشهر را حتما به یاد دارید و میدانید که دوستان صهیونیست سلطنت طلبان مخالفان اصلی این بلند پروازی شاه بودند و خود را صاحب ایران و ارباب شاه میدانستند.
امروز در انگلستان لوح منشور حقوق بشر که به عنوان اولین متن حقوق بشر در جهان و بدستور کورش کبیر نوشته شده است به نمایش گذاشته شد و از کوروش کبیر هم تقدیر کردند.جالب امّا،دنباله یهودیان برده آن روز که بدستور کورش کبیر آزاد شدند ،امروز قصد نابودی ایران و ایرانی را دارند و متاسفانه اکثر سلطنت طلبان هم از کون صهونیستها و حامیانآمریکائیش تغذیه میکنند و فرق دوست و دشمن خود را تشخیص نمی دهند.
اقای خامنه ای همچون تمام انقلابیون غیر دمکرات همان راهی را میرود که به ان اعتقاد قلبی دارد.اگر چه سیاستمداران واقع بین، دمکراسی را بهترین روش کورداری دانسته و آنرا بهتر از مردم سالاری دینی مورد نظر اقای خامنه ای و مذهبیون اصولگرای طرفدار ایشان میدانند.
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 05 March 2013
میخواهم بدانم شخص دوم مملکت در زمان شاه کی بود ؟ آیا شخص دومی وجود داشت ؟
مهرداد / 05 March 2013
دوست عزیز چرا به هر مخالفی میگید سلطنت طلب؟؟؟ ما برای ایران دموکراسی می خواهیم اما می گوییم شاه مدرن و مردم دوست بود همین مگه آلمانی ها به بیسمارک علاقه ندارند؟مگه بیسمارک را عامل ترقی کشورشان نمی دانند؟ ما هم می گوییم شاه ایران را کشوری کرد که الان ما به نام ایران می شناسیم اما در حال حاضر مردم ایران دموکراسی می خواهند نه سلطنت در ضمن دوست عزیزی که می فرمایید شاه احمق بود که اسلحه می خرید به قول دکتر میلانی در کتاب معمای هویدا حمله ی عراق به ایران این رویکرد شاه را به خوبی توجیه می کند
کاربر مهمان / 05 March 2013
به جمله بسیار متین `مردمانی که نه هزاران سال و صدها سال بلکه تنها سی و اندی سال پیش به تعیین سرنوشت خود پرداختند! جمله بسیار متینی است با بر معنایی بسیار بالا! تنها مایل بودم که اضافه کنم که نه تنها سرنوشت خود بلکه سرنوشت ما را هم تعیین نمودند.
کاربر مهمان / 05 March 2013
من رژیم سلطنتی را تأ یید نمی کنم در عین حال می بینم که در این مقاله […] سر هم شده است. شاه هرچه که بود در مقایسه با رژیم آخوندی یک فرشته بود. دروغ، فریب، جنایت، مردم ستیزی، اشرافیگری، ضعیف کشی، بی وطنی، دزدی، غارت اموال عمومی، روسپیگری، فساد، اعتیاد، سپردن امور مردم و پستهای کلیدی کشور به دست شعبان بی مخهای نا لایق و فرومایه، نوکری روسیه و چین و بستن قرارداد های ترکمنچایی با آنان، پر کردن زندانها و قبرستانها از دست آوردهای رژیم بعد از شاه بوده است.
کاربر مهمان / 05 March 2013
رقصیدن که یکی از رشته های هنری دانشگاههای دنیا هستش که بد نیست. همه مردم ایران هم رقصیدن رو دوست دارن و شاید رهبر هم در خفا برقصه. باید فکری به حال رشته های تعزیه و روضه خوانی، زندانبانی، مداحی و ترحیم، مدیریت قبور متبرکه و غیره کرد که رشته های جدید ابداعی این رژیم هستن.
کاربر مهمان / 05 March 2013
همين كه چنين نوشته ساده و تا حدود زيادي شبيه انشاهاي كودكانه كه چيزي نبود جز يك روايت عادي از تاريخ و هيچ ايده درخشاني را در خود نداشت مي تواند تا اين حد صداي سلطنت طلب ها را دربياورد و به خوبي عصباني شان كند نشان مي دهد كه خطر سلطنت بيخ گوشمان است
کاربر مهمان / 05 March 2013
شاه رهبرخردمند ایران شده بود . مانند رهبر فرزانه جمهوری اسلامی . در زمان شاه اراده همایونی بالاتر از هر قانون منجمله قانون اساسی ایران بود.
جان گریوز- دیپلمات و گروگان امریکایی درتهران –مسول روابط عمومی سفارت
نظامیها از همه مبهوتتر و گیجتر بودند چون تا قبل از آن اصل کارشان فروش سلاح به ایران و دادن آموزشهای نظامی به ایرانیها بود، روندی که اطلاع ازش باعث شد من به نکتهٔ مهمی پی ببرم: ایالات متحده حجم عظیمی نفت از ایران میخرید و احساس نیاز میکرد که به طریقی این هزینهاش را جبران کند.
بنابراین ما هم به ایران سلاح میفروختیم. شاه احمق بود که آن همه سلاح خرید، سلاحهایی که حتی با آن برنامههای آموزش نظامی پُرهزینه هم واقعاً هیچوقت بهکار نیامدند. خودبزرگبینی! استفادهٔ بد و نادرست از میلیاردها دلار پولی که انقلابیها یکریز دربارهاش حرف میزدند.
سعید سلطانپور / 05 March 2013
این نوشته بیش از آن که آگاهی بخش باشد غرض ورزانه است و خیلی ساده می توان از نویسنده ی آن پرسید برای مثال فکری که پشت جشن ها و ملی گرایی افراطی شاه وجود داشت چگونه با آنچه در این نوشتار آمده توجیه می شود؟ یا کیست که پس از تمام این سال ها ماهیت فردی مانند شیخ فضال الله نوری را بررسی نکرده باشد و به این نکته پی نبرده باشد که او بی شک از خائنان به ایران و دشمنان دموکراسی بوده است؟ در حالیکه نویسنده محترم با شاهد گرفتن نوشتار کم مایه ای همچون غربزدگی اساسا از این نوشتار رفع غرض نموده است.
و در آخر اینکه آنچه شاه را امروز به قول نویسنده “خدا بیامرز” کرده بیش از هر چیز در این نکته نهفته است که در آن زمان حداقل آزادی های اجتماعی وجود داشت با فرض محال این که شرایط اقتصادی بسیاری از مردم مشابه شرایط کنونی بود امروز دخالت های به دلیل نظام در فردی ترین امور زندگی مردم بیش از هرچیز ذهن نسل جدید را مشغول کرده و آنها را بی این قیاس اشتباه زمان شاه و الان وا می دارد.
علی / 05 March 2013
خوب نتیجه 37 سال سلطنت محمد رضا شاه انقلاب 57 بود وای به روز امروز ایران که نتیجه جمهوری اسلامی چه مصیبتی خواهد شد !
کاربر مهمان / 05 March 2013
هم روح ا.. خمینی و هم محمد رضا شاه انسان بودند با تمام ویژگیهای هر انسان دیگری با دو گذشته کاملا متفاوت که هر دوی آنها هم در جستجوی ایرانی سربلند بودند و در این میان مردمی بودند که در گذر از جهان سنتی عهد قاجار تمایل به رسیدن به قافله تمدن جدید بشری به رهبری غرب را داشتند غافل از این که این مسیر هزینه داردو غرب هم به آسانی غرب نشده است سرنگونی پادشاهی 2500 ساله در ایران کار کوچکی نبود چنانکه آقای رضا پهلوی هم اینک دم از دمکراسی می زند.
من زمان شاه حدودا 15 ساله بودم چیزهائی که در خاطرم باقی مانده است را می نویسم
– تضاد بسیار عمیق بین تلوزیون و برنامه هایش و واقعیت زندگی مردم.
– کم بودن قدرت خرید اقشار روستائی و کارگر و کاسب خرده پا.
– رواج شدید هروئین در بین جوانان
– ادامه سلطه خوانین و فئودال های دوره قاجار در لباسهای جدید.
مجید / 05 March 2013
هر کسی را باید با گذشته ی خودش مقایسه کرد در این صورت مقایسه ی شما درست هست اگر شاه و سیستم ایشان را با سیستم های دموکراسی غربی مقایسه می کنید حتما خواهید گفت شاه یک دیکتاتور مغرور و بی رحم بود کاری که شما در این مقاله کردید یعنی اساسا قبول ندارید که شاه را باید با تاریخ ایران مقایسه کرد اگر شاه را با گذشته اش یعنی فتحعلی شاه ناصر الدین شاه و … و کسانی که بعد از او آمدند یعنی خمینی خامنه ایی هاشمی احمدی مقایسه کنیم می بینیم ایشان هم مدرن بود و هم کارهای بسار بزرگی برای ایران انجام داد و در واقع خیر مردمش را می خواست اما دشمنان شاه چه کسانی بودند؟ یک مشت تروریست شما به جبهه ملی یا نهضت آرادی نگاه نکنید بقیه ی مخالفین شاه کسانی بودند که اگر هم اینک در آمریکا بخواهند فعالیت کنند(در یک حالت کاملا فرضی)به گوانتانامو منتقل می شوند بنابراین شاه را در زمان خودش باید دید در تاریخ ایران باید دید و دشمنانش را دقیق شناخت به همین دلیل برخی از مردم ایران که امروز آگاه تر از گذشته شدند به این دلایل تصویر خوبی از شاه دارند نه به این دلیل که شبکه های ما هواره ایی این گونه تبلیغ می کنند این نوع برداشت از دیدگاه مردم جفا به مردم هست
کاربر مهمان / 05 March 2013
فرض بر اینکه اقای نویسنده در اشتباه کامل هستند-که نیستند- سلطنت طلبان منتقد بفرمایند که چه نظامی بهتر از دمکراسی واقعی است و چرا نظام شاهنشاهی را بر مردم سالاری ترجیح میدهند و چرا به جای فرهنگ ایرانی ،خواهان فرهنگ غربی و انهم از نوع مبتذلش هستند؟
در کدام یک از فرهنگ لغات واژه دمکراسی همخوانی با نظام پادشاهی دارد؟همچنین بفرمایید فرق میان نظام شاهنشاهی دمکرات با نظام مردم سالار دینی از نظر سیاسی چیست(لبته بدور از مردم فریبی و اشاره بهنه کردن سکولاریزم ) و اینکه آیا حزب اللهی ها در رژیم دمکرات شاهنشاهی شما حق تشکیل حزب و حق داشتن نماینده در مجلس را خواهند داشت؟کمونیستها چطور؟
فرق سیاسی میان ولی فقیه و اقازاده مجتبی خامنه ای با محمد رضا شاه و ولیعهدش در چیست و چرا شاه مشروع و ولی فقیه(امام) نا مشروع است؟با توجه به اینکه بافت جامعه کنونی ما مذهبی و ضد استبدادی است و طبق تعریف تمام فلاسفه و روشنفکران بی طرف هیچ یک از نظام های دینی و شاهنشاهی مردمسالار واقعی نیستند.
کاربر مهمان / 05 March 2013
به نظرم اقای بهنام غرب به مفهوم توسعه یافتگی را نادیده گرفته اند و از غرب همان استنباط کرده اند که اقای آل احمد داشت. در واقع سوال این است که آیا الگوی بومی وجود داشت؟ و یا راه توسعه غربی می توانست به تولد یک جامعه مدرن بر مبنای انسان ها تحصیل کرده منجر شود؟ در سال ۵۷ شمسی ۱۵۰ هزار دانشجوی ایرانی در امریکا تحصیل می کردند. طبعا این نیروها هم در ساخت و هم در بافت نیروهای اجتماعی تاثیر گذار بودند. اما این دلایل راه دیگری است. برخلاف نظر نویسنده محترم فروپاشی اتحاد شوروی ثابت کرد که پشت دیوار آهنین چه خبر بود. بنابران این راه توسعه کم هزینه تر بود. اما ان چه امروز در حال پدیداری است بیشتر از شاه دوستی برخورد با پدیده غرب در حوزه تمدنی است و نه در حوزه استعماری. به نظرم این نکته نادیده گرفته می شود.
کاربر مهمان / 05 March 2013
این تصویر بیش از اینکه شبیه به محمد رضا پهلوی باشد، به ابولحسن بنی صدر شبیه است….
کاربر مهمان / 05 March 2013
پدر من یک انقلابی دو آتشه بوده که امروز در برابر همه فامیل روزی چند بار می گوید اشتباه کردم. او و مادرم که زندگی را در هر دو برهه پیش و پس از انقلاب فلاکت بار اسلامی تجربه کرده اند هر روز با صدای بلند می گویند که “خدا بیامرزدت ای محمد رضا”. این از نسل گذشته. من هم که فرزند این انقلابم هر چه نگاه می کنم نمی توانم خدمات شاه و بخصوص رضا شاه را نا دیده بگیرم. نمی توانم گفتار و پندار مدرن و مترقی شاهزاده را نادیده بگیرم. این هم از نسل انقلاب. حالا آقای امینی تو هر چی دل تنگت (نظر تنگت؟) می خواهد بگو…حقیقت امروز بر برابر ماست چون خورشیدی ذرخشان. درود بر ایران دوستان. شرم بر بد خواهان نظر تنگ ایران زمین.
جوان ایرانی دوست دار خانواده سلط / 05 March 2013
اي بابا
دزد به دزد بزنه شاه دزده. ايده كتاب يه اروپايي را يكي يه مقاله كرده و بعد يكي ديگه برداشته اون مقاله را خلاصه كرده
بعدش يه عالمه آدم اومدن دربارش نظر دادند. بيا استاد دانشگاه پنسيلوانيا ببين چه شاهكاري زديم ما
احمد / 06 March 2013
…تراوشات ذهن یک چپ ورشکسته به تقصیر، خیلی تحلیل کهنهای است، با یک تحلیل جدید بیا! میدونم مشکل کجاست! مبارزه شاهزاده رضا پهلوی جدی میشود؟
کاربر مهمانAbadan / 06 March 2013
مخالفینش هم توسعه می خواستند؟؟ جداً؟؟…بله،از اینکه بلافاصله پس از روی کار اومدن طرح هائی مثل مترو، نیروگاه های اتمی و خرید تانک برای مقابله با عراق رو از طرح های “احمقانه” شاه دونستند،ناگفته پیداست!!!
کاربر مهمان / 06 March 2013
این اقا با عینک صد در صد شاه نیست.اماخانمی که سرش پایینه و پشت همفری بوکات ایستاده میتونه ثریا همسر شاه باشه.
کاربر مهمان / 06 March 2013
همان طوریکه دوستمان در بالا اشاره کردند. آن زنی که پشت هامفری بوگارت است و سرش را پایین گرفته بیشتر شبیه عمه ایشان هستند تا این اقا با عینک به شاه .
کاربر مهمان / 06 March 2013
در هر فرهنگي، چيزی را عيب ميدانند! نويسنده اين مقاله رقص را از ديده اسلام ميبيند:چيزی بد! در فرهنگ غرب رقص، نوعی تفريح اجتماعيست که رابطۀ انسان را با دگران مستحکم ميکند.در غرب ازدواج با کودکان، امريست برابر با تجاوز و کودک آزاري!
برای زنان شاه که بود؟ شاه برای من، آزاد کنندۀ زنان از اسارت دين بود! شاه به علم و دانش اهميت ميداد اين خود پايۀ آزادی بود!شاه ميهن پرست بود و به اسلام معتقد! اگر شاه همانکار که جمهوری اسلامی با فرزندان ايران ميکرد،خمينی وجود نداشت که انقلاب کند!
در کشورهای مسلمان، زنان سهمی برابر با مردان ندارند، اسلام خود پايۀ تبعيض وبولدوذر حق زانان است! برای زنان يعنی برای بيش 53% جامعه شاه خوب بود.اگر از راه صيغه تأمين ميشدم، ميگفتم جمهوری اسلامی خوب است! کدام برادری در هنگام تقسيم مال، خواهد گفت اسلام بد است.اين تبعيض يعنی فقير کردن زن!من به صدامها و قذافيها بيشتر از امامی که اسارت برای زنان ميطلبد معتقدم.مرده مسلمان، با اين مرامها مانند،بازيگران فيلم سوپر است! مهم آقا و پائين تنه اش است!زن موجود بافرهنگتر، برای زيستن، به خونريزی احتياج ندارد!
زمانی که شاه بود، خمينی آواره بود، زمان خمينی 6 تا 7 مليون ايراني!
ln / 06 March 2013
:)) این نوشته واقعا خنده دار هست. واقعیت بومی و ملی گرایانه ایرانی، که روحیه مذهبی ملت بود دیگه، همچین اصالت و بومی و ملی می گن، آدم ندونه فکر می کنه که مثلا در زمان قاجار، زنان ایرانی مثل زنان سوئدی قرن بیست و یکم بودند. نویسنده این مطلب فکر کنم فامیل جلال خان آل احمد است، لابد دوست داره به جای اجاق گاز وابسه به غرب غذا رو با هیزم بپزه:)) البته استفاده از تکنولوژی بومی اینترنت هم ایرادی نداره:))
کاربر مهمان / 06 March 2013
نه تنها این عکس هیچ شباهتی به شاه ندارد و در اصالت آن هم شک هست، از کجا معلوم که چنین گفتگویی بین این خانوم و آقا صورت گرفته باشد؟ آیا کس دیگری هم این گفتگو را شنیده است؟ آیا شاهدی وجود دارد؟ از آن گذشته حالا گیریم که این مرد عینکی هم شاه باشد، خوب که چی؟ همین اشکالات کّل این تجزیه و تحلیل را زیر سوال میبرد. من به این آقای بهنام امینی پیشنهاد میکنم که دفعه آینده مقاله خود را پیش از انتشار به دو نفر بزگتر نشان دهند تا غلط گیری کنند.
فرشید / 07 March 2013
با سپاس از یهنام ابطحی برای نوشته خوبشان
از خواندن نوشته تان لذت بردم. بسیار به نکات جالبی اشاره کردید که برای بنده هم جالب بوده این حس پیشتاز بودن در در هر چه غربی تر شدن در شاه و اطرافیانش و امروز در طرفدارانش. جالب اینجاست که این طرفداران استبداد پیشین بر این امر اصرار دارند که عامل اصلی انقلاب نه مردم بلکه همان کشورهای غربی ای بوذند که این ها در همه حال در حال پرستششان بوده و هستند. طنز قضیه اینجاست که خودشان به طور غیر مستقیم به دست نشانده بودن شاه و نوکری او در برابر غرب اذعان دارند. بدینگونه که می گویند که در اواخر حکومتشان لحن اعلیحضرت در برابر غرب تغییر کرده و تند شده بود و به همین خاطر بود که غرب برای برداشتنش نقشه کشید. حال سوال من از دوستان طرفدار استبداد پیشین اینست که ایشان چطور پادشاه میهن دوستی بودند که کشورهای غربی می توانند براحتی ایشان را از کشور بیرون کنند در حالی که مردم ایران به نظاره این ماجرا نشستند؟ چرا به گفته اطرافیان خود شاه ایشان در ماههای قبل از خروج از سفرای آمریکا وانگلیس کسب تکلیف می کردند که چه کسی را به نخست وزیری بگمارند؟ ایشان چطور میهن پرستی بودند که بجای مشورت با ملت ایران با همان آمریکا و انگلیسی مشورت می کردند که شما اکنون ادعای آن را دارید که این گشورها عامل سرنگونی شاه بودند؟
با کسانی که بدلیل منافعی از حکومت شاه سابق طرفداری می کنند کاری ندارم . اما آنهایی که از روی سادگی به این خیالات دلخوش کرده اند توصیه می کنم بیشتر بخوانند و فکر کنند. بدانید که همه ما امیدوار و آرزومند آینده ای بهتر هستیم اما باور کنید برای رسیدن به آن هدف مسیری بسیار دشوار پیش رو داریم. دشوار ازین رو که هنوز جیزهای زیادی باید بیاموزیم و تجربه کنیم. باور کنید امید بستن به این شخص و آن شاهزاده و اینها ما را به جایی نمی رساند که رسیدن به آزادی و دموکراسی بسیار سخت تر از این حرف هاست.
مهدی / 08 March 2013
از رادیو زمانه واقعا” آدم در تعجب می ماند که چطور هر مقاله ی دروغی را منتشر می کند اخر ای عکسی که نویسنده آورده کجایش به محمدرضا شاه شباهت دارد.آیا ما هم چنین خزعبلاتی را بفرستیم منتشرش می کنید ؟ بعید می دانم تا الان سایت رادیو زمانه جزو 5سایت اول favorit شده ی مرورگرم بوده اما دیگر از چشمم افتاده است . نه به مناسبتی مثل سالگرد فاجعه 57بوده که این سایت خود را ملزم به انتشار یک چنین نوشته هایی بداند و نه الزام دیگری نسل جوان و بی خبر من را با این گونه مقالات با خبرش کند .بابا چی زمانی و کی تاریک فکران ما می خواهند به خود بقبولانند که آن نظام هرچی بود رفت حتی استخوان های آن مرد دیگر پوسیده شده چرا دست از سر کچلش بر نمیدارید. انقدر مسایل و معضلات در اکنون ایران است که فکر نمی کنم جایی برای مسایل 34 سال پیش باشد .
محمود / 09 March 2013
این که ابتدا و انتهای مقاله تان را با رقص با زیبارویان بستید و از آن غربزدگی شاه را درآورده اید و از تمایل به دستاوردهای غربی کمرنگ بودن عشق به وطن را استخراج کردید شگفت زده شدم . هیچ کس نمی گوید محمد رضا پهلوی گل بی خار بوده ولی عقل انسان حالتی مقایسه ای دارد و دوره را با رویدادهای قبل و بعد از آن مقایسه و نتیجه گیری می کند. دوم آنکه بسیار راحت است که به الگوی مدرن سازی پهلوی حمله کنید ولی بسیار سخت است که در عمل و واقعیت الگوی دیگر را توضیح و بسط دهید.
البرز / 09 March 2013
رادیو زمانە باید در انتخاب مقالەھا بیشتر رعایت منطقی را بكند كە یك ایدە یا یك مقالە بر اساس آن بنا می شود. اینكە مقالات با دیدگاھھای موافق و مخالف در زمانە نشر پیدا بكنند بە خودی خود كار نیكی است، اما ھیچ مقالەی سستی تنھا بە دلیل متفاوت-بودن نباید مجوز نشر پیدا بكند. مخالف تنھا تا آن زمان باید ارج ببیند كە رعایت اصول مقالەنگاری را بكند.
واقعا كسی نیست از نویسندە بپرسد كە احیای موسیقی سنتی ایران، رمان ایرانی، سینمای ایرانی، نقاشی ایرانی، ادبیات ایرانی، … در دورەی شاە غربی پسند روی داد یا در دورەی جمھوری اسلامی كە تمام سرمایەھای فكری و ھنری و فرھنگی ایران را از مملكت تاراندە است. نە محمد رضا لطفی می تواند در ایران زندگی كند، نە مسعود بھنود، نە دكتر عبدالكریم سروش، نە عباس میلانی، نە گوگوش، نە گلشیفتە فراھانی نە محسن مخملباف، نە … تا كی می خواھید با عینك بدبینی و حقارت بە پدرانتان نگاە كنید. از یاد نبرید كە شاە ھم از پدرانتان بوودند. اگر آمریكا و انگلیس چنان قدرتی داشتند (كە بە نظر من ھم داشتند و اكنون بیشتر از آن ھنگام ھم قدرت یافتەاند)، نباید خیلی بە شاە ایراد گرفت كە چرا نتوانست دست آمریكا را كوتاە كند. اكنون باید پرسید كە جمھوری اسلامی با ادعای دشمنی با آمریكا چرا دقیقا ھمان كارھایی را میكند كە بھترین مزدوران او ھم نمی كردند، ھمانگونە كە صدام ھم بە زعم خود و با نیت دشمنی با آمریكا آب بە آسیاب غرب ریخت. با لجاجت و حماقت، با خریت. بە دشمنان ھم حق دادن و انصاف كردن آدمی را بزرگ می كند. شاە قوطی انباشتە از خطاھای بشری بود، ولی كیست از جمع سردمداران جھان مدرن كە از و آلودەتر بناشد؟ برلسكونی؟ تاچر؟ بوش؟ حماقت است پیشرفتھای دورەی پھلوی را نادیدەگرفتن. راھھا، راھ آھنھا، برق، سدھا، فرھنگھا، … انصاف بورزید نە حتی با دشمنانتان، بلكە اول با دشمنانتان.
کاربر مهمان / 11 March 2013
باز این سلطنت طلب ها هجوم آوردند . رادیو زمانه لطفا تو دیگه تحت تاثیر این جماعت هوچی ضد آزادی قرار نگیر .
کاربر مهمان / 10 March 2013
در قرن بيستم واقعا سلطنت طلبي (چه از نوع پهلوي و چه از نوع آخوندي)، عقب ماندگي فكري ست.
متاسفانه خودمان اين رژيم را اينگونه مريض پرورانده ايم و چون از اين زاده ي زشت و كريه خود احساس گناه مي كنيم، به هر توهمي (عظمت پهلوي) متوسل شده ايم تا شايد كمي ازاين بار گناه و كوتاهي مان كم كنيم.
دريغا كه هنوز آماده برخورد انتقادي با گذشته خود (چه پهلوي و چه انقلاب) نيستيم.
آرمان / 29 March 2013
روان محمد رضا شاه فقيد شاد که در زمان حکومتش همه چيز آزاد بود, جز ويران کردن ايران. شاه و حکومتش با همه اشتباهاتش از همه مخالفان آن روزش مترقی تر بود و بيشترين پتانسيل را جهت گذار به يک دمکراسی داشت. چرا؟ چون بجای يک سری چاقوکش عده ای تحصيل کرده و ايرانمدار مصدر امور قرار داشتند.
Arash / 30 March 2013
چرا ایرانیان با این همه استعداد و شعور سیاسی،علمی،احتماعی و اقتصادی که دارند و به شخصیتهای تاریخی چون کورش ، خیام ، حافظ ، نادر و نادره های دیگر افتخار میکنند،قادر به فهم این امر نیستند که فقط با وجود یک نظام مردم سالار واقعی است که میتوان کشور و ایرانییان را به قله های افتخار سوق داد؟
مگر کورش به این نتیجه نرسیده بود که برای بقا و کشورداری، راهی جز احترام به حقوق بشر و مردمسالاری نیست؟
به نظر من به جای وقت تلف کردن و ستیز با یکدیگر،باید نزدیکترین راه رسیدن به دمکراسی واقعی را یافت و در ان فضای سالم سیاسی شاه و امام و ولی فقیه و رفقا و دوستان و برادران و خواهران ایرانی را به ساختن کشور و بهبود اوضاع اقتصادی مردم تشویق کرد و هر که شایسته تر بود و یا مردم اهداف او و حزبش را پسندیدند،ریاست کشور را برای ۴ سال عهده دار شود و اگر خوب کار کرد،مردم مجددآ به او رای خواهند داد و نه اینکه اوّل فرد نا آزموده در امور سیاسی را بر تخت پادشاهی،منبر امامت و صندلی پرولتاریا وغیره بنشانیم و بعد هم به گوه خوردن خود پشیمان شویم.لذا ابتدا دمکراسی و دمکراتها را انتخاب و بعد از یک سال هم همه پرسی صورت گیرد.تا آن زمان هم بهتر است ریاست کشور به عهده آقای خامنه ای باشد.
هموطنان گرامی!علت عدم حمایت دول غربی و مخصوصآ آمریکا از نیروهای دمکرات و مخصوصآ از شخصیت های دمکرات واقعی،جهت ممانعت از پیشرفت و بهبود اوضاع کشور و ایرانیان است. هر کس که تا به امروز این را نفهمیده است،لیاقت امر و نهی بر ایرانیان را هم ندارد.چون احمق که نمی تواند رهبری ۸۰ میلیون انسان در ایران را عهده دار باشد،میتواند؟
mansour piry khanghah / 31 March 2013
انقلاب مردم ایران با خواست و شعار “خودباوری” نظام پادشاهی را سرنگون کرد. اما بعد از سی و اندی سال معلوم شد این خود چندان هم لیاقت باور شدن را نداشت و استقرار حکومت حیوانسالار و استمرار آن دلالت بر جهل و مهجوریت قطعی یک ملت دارد. لطفا به پز کسی بر خورد، هیچیک از ما ایرانی از دیگری نیستیم و اگر کسی آیینه ای در برابر چهره ی زشت ما گرفت نباید او را تاراند یا آیینه را شکست.
نیت و هدف محمد رضا برای رسانیدن کشور به سطح بالایی مثل تمدن های غربی بسیار پسندیده و والا بوده . قطعاً آثار مثبت اقدامات پهلوی ها در تاریخ ایران ثبت و اتحاد مرتجعین سرخ و سیاه برای سوء استفاده از ساده لوحی نخبگان و عقب نگاه داشتن تمدن کشور از حرکت جهانی با هدف غایی تاراج ثروت ملی در آن درج می شود. باشد که موجب تنبه آیندگان گرداد!
سیاوش / 03 April 2013