[podcast]http://www.zamahang.com/podcast/2010/20130217_Mousighiye_Pishroo_20_MahmoudKhoshnam.mp3[/podcast]
در برنامه هفته پیش از نیروی جوان تازهنفسی صحبت کردیم که حضورش در سالهای ۴۰ و ۵۰ در گسترش و استمرار موسیقی پیشرو مؤثر افتاد.در همانجا از لوریس چکناواریان گفتیم و حالا به علی رهبری رسیدهایم که در حال حاضر مقیم اتریش است و به رهبری ارکسترهای معتبر اروپایی میپردازد.
علی رهبری که آلکساندر اسم کوچک اروپایی اوست، در سال ۱۳۲۷ در خانوادهای فقیر در جنوب شهر تهران بهدنیا آمد و نواختن ویلون و آکوردئون را در پنج سالگی از یک مطرب دورهگرد به نام نوری فرا گرفت. نُهساله بود که با شدت گرفتن فقر خانواده تصمیم گرفت شبها را به طور مستمر به کار مطربی بپردازد و درآمد آن را صرف هزینه تحصیل در هنرستان موسیقی کند.
تارخانیان، رحمتاله بدیعی و حسین دهلوی استادان او در هنرستان بودند. قریحه و استعداد سرشار سبب شد که دو سه سال بعد از یک بورس وزارت فرهنگ و هنر استفاده کند و برای ادامه تحصیل به آکادمی موسیقی وین برود.
رهبری در بیست و چهارسالگی تحصیل را در آکادمی موسیقی وین به پایان برد، به ایران بازگشت و در مدت زمانی کوتاه به ریاست هنرستان موسیقی ملی برگزیده شد. او ارکستر هنرجویان هنرستان و پس از آن ارکستر سمفونیک جوانان را بهوجود آورده است.
عمر این ارکسترهای جوان ولی دراز نپایید و با برخورد با مشکلات مالی و فنی به پایان رسید و رهبری سرخورده به اروپا مهاجرت کرد؛ مهاجرتی که تا امروز ادامه یافته است.
علی رهبری در این مهاجرت موفقیتهایی پیدرپی بهدست آورده است. در یک مسابقه معتبر رهبری در بزانسون فرانسه برنده شده و در مسابقه دیگری در ژنو که با حضور هربرت فون کارایان، رهبر معروف آلمانی برگزار میشد، توجه او را به سوی خود جلب کرد.
کارایان او را برای مدتی به برلین طلبید تا ارکستر فیلارمونیک این شهر را که معتبرترین ارکستر اروپایی است رهبری کند. این شانس بزرگ گردونه موفقیتهای رهبری را شتاب بیشتری بخشید و از آن پس بیش از آهنگسازی به کار رهبری ارکستر پرداخته است.
او تاکنون بیش از ۱۲۰ ارکستر بینالمللی را در جاهای مختلف دنیا و در اجرای آثار آهنگسازان مختلف رهبری کرده و شمار صفحات دیسکهایی که از اجراهای او به بازار آمده است از رقم ۱۵۰ درمیگذرد. گفتنی است که رهبری در سال ۱۹۹۷ کوشید با گردهم آوردن نوازندگان ایرانی پراکنده در اروپا یک ارکستر فیلارمونیک ایرانی بهوجود آورد.
این ارکستر با زحمات بسیار شکل گرفت و یک سیدی دوبله نیز از اجرای آن تهیه شد، ولی با اینهمه به سبب دشواریهای مالی از پای درآمد. رهبری این ارکستر را در نخستین و آخرین ضبط در اجرای آثاری از کورساکف، خاچاطوریان، سارازات، باخ، برامس، شهرودی و قطعهای از آثار جوانی خود بهنام «نوحهخوان» رهبری کرده است. «نوحهخوان» زیر تأثیر مراسم عزاداری عاشورا نوشته شده است.
رهبری قطعات دیگری نیز آفریده که از آن میان «خون ایرانی» روی سل شهرت بیشتری یافته است. او از آن گذشته اخیراً به نظریهای تازه در مورد ریتمهای مفقود در موسیقی سنتی ایران دست یافته که معتقد است موجب انقلابی در جامعه موسیقی ایران خواهد شد.