اکبر گنجی − دولتمردان آمریکا مدتهاست طبل مذاکره مستقیم با جمهوری اسلامی را به صدا در آوردهاند. اگرچه در گذشته، مذاکراتی مستقیم میان ایران و آمریکا درباره افغانستان و عراق صورت گرفته، اما مذاکره مستقیم میان این دو دولت به منظور حل مسائل مورد نزاع طرفین هنوز در چنبره بیاعتمادی گرفتار است.
مدعای آیتالله خامنهای این است که مسائلی چون پروژه هستهای، صلح اعراب و اسرائیل، تروریسم و نقض حقوق بشر “بهانه” هستند. هدف اصلی آمریکا از همه اقداماتی که علیه ایران صورت داده و میدهد، سرنگونی نظام جمهوری اسلامی است.
با توجه به این واقعیت، مذاکره چه معنایی دارد؟ بدین ترتیب، ظاهراً تا تکلیف مسئله “تغییر رژیم” روشن نشود و دولت آمریکا نشان ندهد که به دنبال سرنگونی جمهوری اسلامی نیست، آیتالله خامنهای زیر بار مذاکره نخواهد رفت.
اگر دولت آمریکا واقعاً به دنبال سرنگونی جمهوری اسلامی است، شکافهای میان این دو دولت عمیقتر و عمیق ر خواهد شد و پس از این که تحریمهای فلج کننده جامعه ایران را از درون نابود سازد، تهاجم نظامی احتمالاً در زمانی صورت خواهد گرفت که کمترین هزینه را برای متجاوزان داشته باشد.
اما اگر دولت آمریکا به دنبال سرنگونی جمهوری اسلامی نیست، باید این مسئله را در عمل اثبات کند. به همان نحو که جمهوری اسلامی باید در عمل اثبات کند که برنامه هستهایاش از هیچ جنبه اهداف نظامی را تعقیب نمیکند.
به مذاکرات هستهای بنگرید: به ایران گفته میشود تمامی مطالبات ما را بپذیرید، در مقابل به شما قطعات یدکی هواپیما تحویل خواهیم داد. اما مسئله ایران تحریمهای اقتصادی فلجکننده است، نه قطعات یدکی هواپیما. آنان لغو تحریمها را به آینده موکول میسازند، آیندهای که فاقد زمان مشخص است. در حالی که مذاکره و توافق، یعنی یک گام از این سو با یک گام از آن سو همراه خواهد شد.
تحریمهای اقتصادی به رژیم صدمه میزنند، ولی در درجه اول مجازات مردم زیر سلطه و ستمدیده ایرانند و در درجه دوم به زیان جبهه دموکراسی خواهی هستند. طبقه متوسط- با تورم و بیکاری- به طبقه فقرا و طبقه زیر خط فقر مطلق خواهد پیوست. مسئله زنده ماندن، به مسئله “ندارها” تبدیل میشود و دموکراسی و حقوق بشر به حاشیه رانده شده و خواهد شد.
مسئله بازرسیها به یکی از مسائل لاینحل موجود تبدیل شده است. گزارشهای آژانس به چند مورد “مشکوک” که دارای “کاربرد دوگانه” است، اشاره میکنند.
گزارشهای رسمی کلیه نهادهای اطلاعاتی و امنیتی دولت آمریکا از سال ۲۰۰۷ به بعد مدعی هستند که ایران از سال ۲۰۰۳ تاکنون هیچ گونه استفاده نظامی از انرژی هستهای نداشته و هنوز قصدی برای ساختن بمب اتمی ندارد.
دولت اسرائیل هم فقط و فقط از غنی سازی ۲۰ درصدی سخن گفته که نباید از حدی تجاوز کند، که آن حد، “خط قرمز” اسرائیل است. بدین ترتیب، “خط قرمز” نتانیاهو، غنی سازی اورانیوم بالای درصدی خاص است، نه ساختن بمب اتمی.
هدف بازرسیها چیست؟ راست آزمایی. بازرسیها باید صورت بگیرند تا پس از بازدیدها آژانس گزارش نهایی خود را درباره پروژهی هستهای ایران منتشر سازد. این خواست ایران در مذاکرات با آژانس است. اما طرف مقابل زیر بار هیچ زمان مشخصی نمیرود.
بدین ترتیب، اگر بازدیدها بخواهد تا ابد ادامه یابد و آژانس روشن نسازد که پس از طی چه مراحلی و در چه زمانی صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران را تأیید خواهد کرد، آیتالله خامنهای به آنان اعتماد نکرده و برنامه آژانس را بخشی از برنامه سرنگونی جمهوری اسلامی به شمار خواهد آورد.
به هر حال موارد “مشکوک” و دارای “ابهام” را یک کمیته بی طرف میتواند مورد رسیدگی تمام عیار قرار داده و گزارش آن را طی مدت معینی منتشر سازد.
اگر پس از تحقیق شکها برطرف شوند، فعالیت در چارچوب ان پی تی، “فعالیت صلحآمیز” است. منتها طرف مقابل حقوقی را که ان پی تی برای کشورهای عضو به رسمیت شناخته است، برای ایران به رسمیت نمیشناسد.
چگونه است که فعالیت هستهای کشور دارای صدها بمب هستهای غیر عضو “ان پی تی” مورد حمایت آمریکا قرار میگیرد، اما فعالیت در چارچوب حقوق “ان پی تی”، برای ایران غیر صلحآمیز است؟ این رویکرد یکی از شواهد آیتالله خامنهای به شمار میرود که مسئله هستهای بهانهای بیش نیست، هدف سرنگونی جمهوری اسلامی است.
دولت اوباما اگر واقعاً به دنبال حل مسائل میان ایران و آمریکا است، باید طرحی جامع برای کلیه منازعات منطقه خاورمیانه ارائه کند، برای این که مسائل منطقه به یکدیگر وابستهاند و بازیگران بینالمللی و منطقهای به خوبی از این موضوع آگاهند. طرح حلال مسائل و رافع مشکلات دارای ارکان زیر است:
مذاکرات دولتهای غربی با دولتهای اروپای شرقی و شوروی که به “پیمان هلسینکی” منتهی شد، نه تنها شبح جنگ را مرتفع کرد، بلکه از طریق بهبود وضعیت حقوق بشر، گذار مسالمت آمیز اروپای شرقی به نظام دموکراتیک را ممکن ساخت. این گونه مذاکرات با جمهوری اسلامی هم ممکن است. قواعد مذاکرات هلسینکی در این جا هم میتواند کارساز باشد.
یکم- تبدیل منازعات به مذاکرات.
دوم- مخالفت با تجزیه کشورهای موجود.
سوم- حل مسئله فلسطین: اجرای طرح چهار جانبه آمریکا- اروپا- روسیه و سازمان ملل مبنی بر تشکیل دولت مستقل فلسطینی در کنار دولت اسرائیل.
چهارم- مخالفت با جنگ داخلی در کشورها.
پنجم- امضای پیمان امنیت جمعی میان کلیه کشورهای منطقه و عدم تجاوز.
ششم- سرنگونی رژیمهای منطقه سیاست دولت آمریکا نیست. مردم تک تک کشورها باید خود درباره رژیم سیاسی فاسد استبدادی تصمیم گرفته و گذار به نظامهای دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر را ممکن سازند.
هفتم- حمایت از اجرای اعلامیه جهانی حقوق بشر توسط همه کشورهای منطقه.
جمهوری اسلامی رژیم استبداد دینی است، اما تنها رژیم غیردموکراتیک منطقه نیست. اگر قرار بر سرنگونی رژیمهای استبدادی توسط دولت آمریکا باشد، قطعاً رژیمهای فاسدتر و استبدادیتر از جمهوری اسلامی در این منطقه وجود دارند.
راهی که تاکنون طی شده، به هیچ وجه به سود نیروهای دموکراسیخواه ایران و منطقه نبوده است. هر رژیمی که خود را با دشمن خارجی رویارو ببیند که به دنبال سرنگونی اوست، فضای سیاسی داخلی را روز به روز بیشتر و بیشتر خواهد بست. وقتی تنها راهی که پیش روی زمامداران رژیم استبدادی گشوده میشود، مرگ و نابودی است، آنان تا آخرین نفس خواهند جنگید. سوریه کنونی یکی از مصادیق این مدعاست[۱]. فرایند دموکراسی سازی با حذف خشونت بار یک بخش از جامعه تعارض دارد.
تحریمهای اقتصادی دائماً در حال افزایش- هر هدفی که داشته باشند- اگر چه به رژیم صدمه وارد میآورند، ولی در درجه اول مجازات مردم زیر سلطه و ستمدیده ایرانند. آنها در درجه دوم به جبهه دموکراسی خواهی صدمه وارد میکنند. طبقه متوسط- با تورم بسیار زیاد و بیکاری- به طبقه فقرا و طبقه زیر خط فقر مطلق خواهد پیوست. مسئله زنده ماندن، به مسئله “بی چیزها/ندارها” تبدیل میشود و دموکراسی و حقوق بشر به حاشیه رانده شده و خواهد شد.
وقتی آدمیان با مرگ دست و پنجه نرم میکنند، و همه باید بجنگند تا زنده بمانند، رذیلتهای اخلاقی فراگیر خواهد شد و این امر جامعه را از درون نابود میسازد.
دولتهای غربی به رهبری دولت آمریکا اگر به دنبال حل مسائل منطقه اند- نه کلنگی کردن بیشتر آن- باید راه حلهای منطقهای را جست و جو کنند. این باید، “بایدی اخلاقی” نیست، بلکه “بایدی حقیقی” است. مانند “برای رسیدن به آب باید چاه کند”. این باید، به تعبیر دیگر، بیانگر لوازم ضروری حل مسئله است. در غیر این صورت، مسئله سوریه، عراق، لیبی، تونس، مصر، بحرین، عربستان سعودی، اردن، فلسطین، اسرائیل، پاکستان، افغانستان و… حل نخواهد شد.
ایران و ایرانیان به دموکراسی و حقوق بشر نیازمندند تا بتوانند آزادانه کشور و زندگی خود را بسازند. اما این ساختن در فضای صلحآمیز امکانپذیر است، نه فضای جنگی، سلطهگرانه، تبعیضآمیز و یک بام و دو هوایی. “دموکراسی برای ایران” یک چیز است، و “نابودی ایران و ایرانیان” چیزی دیگر. هر دو طرح هواخواهان آگاهی دارد که عامدانه آن را تعقیب میکنند. اما پیامدهای ناخواسته عمل نیز مهم است.
مذاکرات دولتهای غربی با دولتهای اروپای شرقی و شوروی که به “پیمان هلسینکی” منتهی شد، نه تنها شبح جنگ را مرتفع کرد، بلکه از طریق بهبود وضعیت حقوق بشر، گذار مسالمت آمیز اروپای شرقی به نظام دموکراتیک را ممکن ساخت. این گونه مذاکرات با جمهوری اسلامی هم ممکن است. قواعد مذاکرات هلسینکی در این جا هم میتواند کارساز باشد.
اگر چنین حالتی به وقوع بپیوندد، راههای زیادی به روی نیروهای دموکراسی خواه منطقه گشوده خواهد شد. منطقهای که به دلایل کاملاً قابل فهم، نیروهای سلفی، طالبان، القاعده و.. در آن زاده و رشد کردهاند.
سیاستهای نادرست آمریکا در کل منطقه در رشد این گونه نیروها بسیار دخیل بوده است. هیلاری کلینتون و برژینسکی به صراحت تمام نقش دولت آمریکا در این ماجرا را بازگو کردهاند. اما جیمی کارتر و بیل کلینتون هم از زاویه دیگری همین قصه را توضیح دادهاند.
طرحهای اوباما در دوران اول ریاست جمهوریاش- به دلیل پارادوکسیکال بودن- به نتیجه نرسید. اما تغییراتی که او در دولتش داده است، شاید کورسوی امیدی بر منطقه بتاباند که از طریق اعتمادسازی عملی دوجانبه، مسائل حل و مشکلات رفع شوند.
ایران و ایرانیان به دموکراسی و حقوق بشر نیازمندند تا بتوانند آزادانه کشور و زندگی خود را بسازند. اما این ساختن، در فضای صلحآمیز امکانپذیر است، نه فضای جنگی، سلطهگرانه، تبعیضآمیز و یک بام و دو هوایی.
“دموکراسی برای ایران” یک چیز است، و “نابودی ایران و ایرانیان” چیزی دیگر. هر دو طرح هواخواهان آگاهی دارد که عامدانه آن را تعقیب میکنند. اما پیامدهای ناخواسته عمل نیز مهم است. ممکن است فرد، گروه، یا دولتها به عواقب ناخواسته اعمالشان نیندیشند. اما این گونه اعمال، که در منطقه تجربه شده، پیامدهای ناخواسته خود را به خوبی آشکار کرده است.
به انواع نیروهایی که به دنبال اجرای شریعت هستند بنگرید، کدام سیاستها به رشد اینها منتهی شد؟ کدام سیاستها به رشد دموکراسی و حقوق بشر منجر خواهد شد؟ بدون نفی تبعیضآمیز ستمگری، اشغالگری و سلاحهای کشتارجمعی هستهای و شیمیایی در کل منطقه، صلح و دموکراسی پدید نخواهد آمد.
پانویس:
۱- نوری مالکی- نخست وزیر عراق- در مصاحبهای با الشرق الاوسط گفته است: به آنها[اوباما، جو بایدن، هیلاری کلینتون] گفتم که نظام[سوریه] نه تسلیم میشود و نه کنار میرود چون از دید آنان، کشتار پشتوانه فرقهای دارد. انسان هنگامی که با این حقیقت روبهرو میشود که چه مقاومت کند و چه نکند، کشته خواهد شد، مقولهای پیش میآید به عنوان شجاعت از سرناامیدی. علویها هم همین شجاعت از سر ناامیدی را پیدا کردهاند و به همین دلیل، از زن و مرد میجنگند تا زنده بمانند… آنها گفتند ما اطلاعات داریم، ولی جواب من این بود که حرفی نیست، اما من سوریه را خیلی خوب میشناسم. آنها خواهند جنگید، سکولارها و مسیحیان و بقیه هم با آنها هستند و بنابراین قضیه مانند گلوله برفی میشود که میغلتد و بزرگ میشود و به بهمن تبدیل میشود و سرانجام به جنگ نیابتی میرسد. جوابشان این بود که نه چنین چیزی نخواهد شد. اما الان میبینیم که آنچه رخ داده جنگ نیابتی است.
براستی با این رژیم کثیف و جنایتکار چه باید کرد؟ مردم ایران واقعا گیج و منگ شده اند و مشغول دغدغه ها و روزمرگی های کمرشکن بی پایان خود هستند.از اونور هم کشورهای دیگر نه حقوق بشر از دست رفته مردم ایران بلکه، منافع درازمدت و کوتاه مدت خود را در نظر می گیرند.اپوزیسیون داخل و خارج هم فقط بیخود و بیجهت و بدون دستیابی به کوچکترین نتیجه و هدفی، بیانیه و همایش و از اینجور مزخرفات از خودشون در می کنند.
دریغ نیست ایران ویران شود / کنام پلنگان و شیران شود
کاربر مهمان / 19 February 2013
بسیاری از اشتباهات جهان غیر توتالیتر در برخورد دیپلماتیک با حکومت های توتالیتر از تجربه و عقل سلیمی مابه می گیرد که یک باره ارتباطش با واقعیت را از دست داده بود.برخلاف همه چشمداشت ها امتیازدادن های مهم و افزایش اعتبار بین المللی به کشور های توتالیتر کمک نکرد تا به جامعه ملل بپوندند و از این شکایات دروغین خود دست کشند که سراسر جهان علیه آنان صف آرایی کرده اند. بلکه پیروزی های دیپلماتیک میل توسل به ابزارهای خشونت را در انها تشدید کردند و در همه موارد به افزایش دشمنی شان نسبت به همه آن قدرت هایی انجامیدند که نشان می دادند خواستار سازش اند . “توتالیتاریسم در راس قدرت” هانا آرنت
شاهد / 19 February 2013
….دوم- مخالفت با تجزیه کشورهای موجود.
سوم- حل مسئله فلسطین: اجرای طرح چهار جانبه آمریکا- اروپا- روسیه و سازمان ملل مبنی بر تشکیل دولت مستقل فلسطینی در کنار دولت اسرائیل….
ارکان دوم و سوم با هم همخوانی ندارد. تشکیل یک کشورو یک دولت عربی-اسلامی فلسطین که قبلا وجود نداشته بوسیله اسراییل به معنی تجزیه اسراییل است که طبق رکن اول باید با آن مخالفت شود. (اگر تشکیل یک کشور برای کردها معنی اش تجزیه ایران و ترکیه است تشکیل یک کشور هم برای فلسطینیها تجزیه اسراییل به شمار میرود. چرا اعراب منطقه که یک عده شان حالا فلسطینی نامیده میشوند به زمینهایی که بهشان داده شد و اسمش را هم اردن گذاشتند راضی نشده اند و حالا خواهان به دست آوردن زمنیهای یهودیها هم هستند؟) البته شاید نویسنده هم مثل بعضی مسلمانان دیگر اسراییل را جزو کشورهای منطقه به حساب نمی آورد و از حال ا در ذهنش شعار نابودی اسراییل را تحقق بخشیده میداند!
رکن چهارم هم یعنی- مخالفت با جنگ داخلی در کشورها- بی معنی است. مگر آمریکا یا هیچ کشور دیگری میتواند به زور به مردم یک کشور بگوید با هم جنگ نکنند؟!یا مثلا میشود مسلمانان رامجبور کرد که به اسراییل حمله نکنند ؟ شاید فقط بشود اسراییل را مجبور کرد که در مقابل حملات کشورهای اسلامی تسلیم شود که وقتی چپگراها در قدرت بودند عملی بود و باعث کشتار بسیاری از مردم اسراییل شد ولی حالا که راستگراها در قدرت هستند آمریکا نمیتواند مجبورشان کند که از کشورشان در مقابل تجاوز دفاع نکنند.
پنجم- امضای پیمان امنیت جمعی میان کلیه کشورهای منطقه و عدم تجاوز…این هم بی معنی است. مگر با امضای یک کاغذ پاره میشود صلح را در منطقه پیاده کرد؟ فردای امضای قرارداد مسلمانان میگویند که کاغذه را موریانه خورده و دوباره جنگ راه می اندازند.
البته نظر نویسنده در مورد عدم دخالت آمریکا درست است. آمریکا هم باید مثل کشورهای اروپایی و روسیه با دولت ایران دوست شود و فکر منافع خودش باشد و اگر ایران راضی شود که به کشورهای دیگر حمله نکند اجازه بدهد که دولت ایران هر طور میخواهد با مردمش رفتار کند. این کشورها که هیچ اعتراضی به حکومت ایران نکرده اند کارشان درست بوده.
کاربر مهمان / 20 February 2013
گروه حاکم چماقداران اوايل انقلاب ميباشند که با سرکوبی همه نيروها بقدرت رسيده اند و با پشتيباني گروه تندرو حجتيه ميلياردها دلار را بباد داده و در آرزوي دسترسي به بمب اتم ميباشند و برای ادامه بقا و دسترسي به بمب ، مردم ايران را بزندان و شکنجه و زنجير کشانده و با فرستادن نيرو به و نفوذ به بحرين وسوريه و عراق و مصر منطقه را به تنش کشانده اند. تنها راه ادامه فشارو طرفداری از مردم بجان آمده ميباشد تا حکومت دموکراسی و عقل و صلح بر ايران حاکم شود.
کاربر مهمان / 20 February 2013
یک پرسش از شاهد.
آیا رژیم ایران توتالیتر است؟
reza / 20 February 2013
آز آنجایی که موجودیت حد اقل اجتماعی آقای گنجی با موجودیت نظام آخوندی گره خورده است، وی افکار و نظرات خود را به مردم نسبت می دهد. مردم اگر ما هستیم که در ایران زندگی می کنیم و مردم اگر آنانی هستند که ما می بینیم. تمامی نقاط ضعف و فشارها را ناشی از وحود نحس این رژیم در ایران می دانیم و معتقدیم که تا این رژیم دیکتاتور مطلق و نا لایق دینی بر قرار است آب خوش از گلوی ایرانیان پایین نخواهد رفت و ایران ویران و نابود خواهد شد. اگر این تحریمها هم به قصد تغییر رژیم باشد، ما از آن استقبال می کنیم و دست غرب را به گرمی می فشاریم و در دستیابی به این هدف در کنار آنها ایستاده ایم.
کاربر مهمان / 20 February 2013
ما مردم ایران فقط در فکر چوس ناله هستیم. همین. در دنیا اگر کسی یک ملیون دلار بدزدد حتا شاه و رییس جمهور هم باشد مردمش میریزند توی خیابان چشتک خود دزد و زن و بچه را در می اورند. اما در کشور اسلامزده و گل و بلبل ما مردم شریف ایران٬ مردم شهید پرور ایران٬ خلق قهرمان ایران٬ مردم فرهنگ دوست ایران٬ مردم سلحشور ایران مردم فلن و بهمان ایران در مقابل میلیارها میلیارد دزدی و سرقت روحانیون و پاسداران و بسیجیان سکوت محض کرده اند. این مردم سوگوار روضه شند و مداحی شنو و عزادار و سوگوار فقط بدرد اوباشی و لاتی میخورند. این حکومت آدمکش و این جامعه ی آدمکش پرور این جامعه ی پیرو علی آدمکش و محمد دستاربند و آدمکش غیر از این نمی تواند حکومتی داشته باشد. حالا این مردم شریف نشسته اند تا آمریکا بیاید و آنها را از شر این امام زمانی که در هر چاه خانه ای همچون کانون فساد لانه کرده نجات دهد. من پیرمردی را بیاد می آورم که چنیدی پیش در خیابان پهلوی وقتی دی دختر نگونبختی را بزن بزن و کشان کشان بسوی وان میبرند فریاد برآورد: ای آمریکا ای اسراییل پس هی میگی میام کی میای!!! و ما جوانها رفتیم او را به سکوت دعوت کردیم و از معرکه بدرش بردیم. آری این است شجاعت ما مردم. من دست کم بخودم می توانم بگویم مرگ بر من. و هم مرگ بر ما تن های لاش و لش! ایکاش یک جو شرف شهامت در ما بود. ای کاش روحانیت نانجیب و حرامزاده چیزی از شرف برای ما گذاشته بود. اری ایکاش. من خود پاسدار سابقم و مطلع از بیشرفی و نا نجیبی و رزالت و شقاوت و تجاور برادران روحانی و برادران پاسدار و برادران بسیجی و لباس شخصی. آری آمریکا هی میگی میم و پش کی میای.
پاسدار سابق / 20 February 2013
توتالیتاریسم حکومتی است که در تناوب حاکمیت قانونی و مشروع و غیر قانونی و غیر مشروع نمی گنجد ! این حاکمیت مدعی مشروعیتی فراتاریخی و غیر سنتی است که می خواهد انرا بر جهان حاکم کند.
خصو صیات حکومت توتالیتر- در گذشته کمونیستی استالین نازیستی هیتلر و فاشیستی موسلینی (در سرا دوران حکومت موسلینی 10 زندانی سیاسی اعدام شدند) که انان را از سایر انواع حکومت ها متفاوت می کند به قرار زیر است !
ا:این حکومت حاصل جنبشی از توده ها و روشنفکران است که خصلت هر دو نفرت از وضع موجود است به عبارتی جنبش از درخواست های سیاسی شرکت کنندگان ناشی نمی شود بلکه زاییده شرایط روانی افرادی است که می خواند از “وضع موجود” رها شوند ! از اینرو حاکمیت توتالیتر که ناشی از جنبشی اینچنینی است همواره قواعد و قراردادهای دیپلماتیک را نفی خواهد کرد تا به وضع روانی جنبشی پاسخ دهد که خود از ان ناشی شده و جزیی از ان است.
2:حکومت پس از شکل گرفتن همواره دارای خصلت جنبش خواهد ماند . هیچگاه بدل به حکومتی بر پایه “قانون و سنت توافق شده” نخواهذ شد چنین حکومت بدون الغا “قوانین توافق شده خود” خود را از قید هر گونه سنت و قانون رها می کند چرا که متعهد شده است اجرای قانون را ازقید هرگونه عمل و اراده انسانی رها کند. توتالیتاریسم خود را به یک وضع بیداد گرانه غیر قانونی و خود سرانه وانمی گذارد . توتالیتاریسم وعده تحقق عدالت بر روی زمین را می دهد و مدعی است که می خواهد نوع بشر را به گونه تجسم قوانین تاریخ و طبیعت در آورد.
3:حکومت تو تالیتر قدرت را در کشور خویش به همان صورتی در دست می گیرد که یک فاتح بیگانه کشوری را اشغال می کند .او نه به خاطر کشور بلکه برای منافع تاریخ یا باوری دیگر دست به اقدام می زند و برخلاف گسترش یابی امپریالیستی همانطور که در کشور بیگانه حکومت می کند در کشور خود نیز حکومت می کند!
4:و در پایان ایجاد و پایداری حکومت توتالیتر که در خود درتناقض خواست جنبشی فر روانده و وظیفه حاکمیت بر توده های کشور خودی گرفتار است در دنیای کنونی با مشکلی اساسی تر دست به گریبان می شود. چون تلاش برای چیرگی بر کل جمعیت زمبن مستلزم این است که هرگونه واقعبت غیر توتالیتر رقیب حذف شود اما در جهان کنونی که “آگاهی و اطلاعات” بدل به مالکیت جمعی شده است حذف واقعیت های رقیب و شکل دادن به حکومتی کاملا توتالیتر غیر ممکن می شود از اینرو این حکومت مجبور می شود که پایبندی خود به” قواعد و قوانین توافق” را نشان دهد ! از اینرو چنین حکومتی “شبه توتالیتر” است .
شاهد / 20 February 2013
گنجی مسئله را درست میبیند و بسیاری نمیخواهند قبول کنند. دلیل آن هم این است که دشمنی شان با جمهوری اسلامی اجازه نمیدهد که واقعیتها را به درستی ببینند و مثلا نقش آمریکا را در منطقه و حتی دنیا به درستی بررسی کنند. برای همین دلشان را خوش میکنند و میگویند امریکا میخواهد دمکراسی برای این کشورها و از جمله ایران بیاورد آن هم با تغییر رژیم و با زور نظامی. و اگر پرسیدیم یک نمونه، میگویند خود این مردم دمکراسی نمیخواهند.
پاسدار سابق مثلا میفرمایند در تمام دنیا مردم در مقابل دزدها و زورگوهای حاکم میایستند و از کرسی قدرت به زیرشان میکشند، اما در ایران مردم فقط ناله میکنند. عزیز بد نیست نگاهی بیندازی به وضع قدرتمندان در یونان، ایتالیا یا امریکا و.. مثلا آقای برلسکونی نخست وزیر ایتالیا یا کلاه برداریهایی که در امریکا در همین چند سال گذشته شده و هستی مردم را نابود کرده اند. منظورم مسئله بحران خانه است که بانکها و سرمایه گذاران حتی روی وامهای مردم هم بیمه گذاشتند و آنها را به کشورهای دیگری چون چین فروختند و بعد مردم بیچاره که نمیتوانستند قسط بانکی خانه هایشان را بدهند مجبور شدند خانه ها را به همان بانکها واگذار کنند و دوباره اجاره نشین شوند. حالا خانه های زیادی خالی مانده و قیمت خانه ها هم به قدری پایین آمده که در بسیاری موارد قیمت خانه ها از وامی که مردم روی آنها به بانکها بدهکارند بسیار کمتر است. و اصطلاحا این مردم را کسانی میگویند که سرشان زیر آب است. کسی هم نه به زندان رفت و نه حتی ماخذه شد. بجای آن آقای بوش و اوباما آمد به کمپانیهای در حال ورشکستگی و از جمله همان بانکها پول داد تا دوباره برگردند و همان تقلبها و دزدیها را ادامه دهند. آقای پاسدار سابق این دنیای رویایی که از خارج تصویر میکنید دیگر واقعیت ندارد، هیچ موقع واقعیت نداشته. اعتصابها و اعتراضها بیخود و بیدلیل نیستند.
آذر / 20 February 2013
ببینید چگونه با سرکوب با اعدام با سنگسار با تیرباران با ترور با آدمکشی و قتل و سربه نیست کردند با تجاوزات سیتماتیک جنسی این نظام مقدس اسلام ناب محمدی و علوی و نبوی با مردم ایران چه کرده که آروزویشان شده لت و پار کردن روحانیون و دار زدن آنان و تکه پاره شدن تن و بدن پاسداران نظام مقدی جکهوری اسلامی. رحمانیت اسلام یعنی تجاوز جنسی به دختران و پسران و زنان و مردان ایرانی نه تنها توسط سپاهیان پاسدار قدس و پاسداران اسلام ناب ایرانی بلکه سربازان جان برکف حزب الله لبنان و حماس فلسطین و برادران مهامان ناخوانده ی عرب سر سفره نفت ایران. آری امروز آرزوی مردم ایران نابودی سپاه پاسداران و نابود بی قید و شرط روحانیت خوخوار است. روحانیتی که بزودی ریشها را خواهد تراشید و با ماتیک و سرخاب و سفیداب و مینی ژوپ از ایران فرار خواهد کرد. این خط و این نشان. من وقتی دیدم یک پاسدار سابق نوشته است بخودم به عنوان یک بسیجی سابق اجازه دادم تا بنویسم.
بسیجی سابق / 21 February 2013
تا امروز هیچ سیاستی از طرف غرب به موثری محاصره فعلی نبوده و امکان از پاشیدن نظام هیچگاه به اندازه امروز جدی نبوده . خوب فکر کنم پرزیدنت اوباما کاری را کرد که هیچ رییس جمهوری قبلی امریکا انجام نداد . خوب کاریست کارستان .
کاربر مهمان / 21 February 2013
به امید آنروزی که یک قطره نفت ایرا نتواند از تنگه ی هرمز گذر کند. این مردم در خواب و رخوت شاید بیدار شوند. این اصلاحطلبان این اصولگرایان این روحانین این پاسداران و بسیجیان باید نابود شوند. این مردم باید بدانند که بزرگترین دشمن آنها در درون قلبهایشان است. بزرگترین دشمن بشریت و انسانیت و ایران و جهان اسلام است. اسلام را باید هم در ایران و هم در جهان ریشه کن کرد. جهان روزی به این نتیجه خواهد رسید که یا باید نابود شود و یا اسلام را نابود کند. دو راه بیشتر نیست. چرا که در نهاد اسلام و در جان یک مسلمان ضدیت با حیات دیگری فی نفسه و بصورت یک مفهوم ذاتی وجود دارد. بنا بر این چاره ای غیر از رادیکال و ریشه ای برخوردکردن وجود ندارد. راه یکی ست و آن مبارزه بی امان با اسلام است. روحانیت را باید نابود کرد. هیچ راه دیگری نیست وگرنه این اوست که حیات حیوان و نبات و انسان را نابود خواهد کرد.
کاربر مهمان / 21 February 2013
حرفهای گنجی بعد از آن که نوشت که “خمینی و بنیصدر سر و ته یک کرباس هستند” دیگر اعتبار ندارد. گنجی باید اول از همه آن حرف خود را پس بگیرد. تا گنجی استغفار نکند گناه او بخشیده نخواهد شد.
کاربر مهمان / 21 February 2013
ششم- سرنگونی رژیمهای منطقه سیاست دولت آمریکا نیست. مردم تک تک کشورها باید خود درباره رژیم سیاسی فاسد استبدادی تصمیم گرفته و گذار به نظامهای دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر را ممکن سازند.
این بخش ششم راهکار آقای گنجی است. دقت بفرمایید آمریکا باید بگوید سرنگونی رژیمهای دیکتاتوری سیاست امریکا نیست و مردم خود این کشورها باید درباره رژیمهای خود تصمیم بگیرند خب حالا بپردازیم به بخش هفتم راهکار
هفتم- حمایت از اجرای اعلامیه جهانی حقوق بشر توسط همه کشورهای منطقه.
خب حالا این وسط اگر آمریکا خواستار رعایت حقوق بشر توسط دولت ایران گردد این دخالت در امور داخلی تلقی شده و همانطور که بارها خامنه ای گفته ایران آزادترین کشور است و آمریکا فقط میخواهد با بهانه حقوق بشر دولت ایران را سرنگون نماید.
نتیجه اینکه دنیا باید بنشیند و هیچ کاری به کار این رژیم مملکت فروش و تاراج گر و جنایتکار و فاسد نداشته باشد که شاید روزی خود مردم بتوانند کار این رژیم دیو سیرت را تمام کنند. خب حالا اگر این رژیم تا دهها سال بزور اسلحه و مزدوران آدمکشش به حیاتش ادامه دهد خود بخود چیزی از ایران و ایرانیان نخواهد ماند و نابودی ایران و ایرانیان محقق خواهد شد توسط همین رژیم.
در ضمن جناب گنجی شما چرا این روزها مثالی که میزنید مثال عجیب و مع الفارق سوریه است چرا مثال عراق-افغانستان-لیبی را نمیزنید سوریه که غرب به آنجا حمله نظامی نداشته است چون روسیه و چین مانع شده اند چنانچه روسیه و چین مانع نبودند کار بشار اسد در 1 روز تمام بود و اینهمه کشتار نمیکرد حالا شما برو از عراقیها و لیبیایها و افغانی ها بپرس با وجود اینکه هنوز در کشورتان درگیری ادامه دارد آیا خواهان بازگشت صدام-قذافی-ملاعمر هستید یا نه. در ضمن با این تحلیل شما
آقای گنجی این مقالات روزهای اخیر شما بیشتر نگرانی از سرنگونی جمهوری اسلامی را میرساند نه ایران و ایرانیان .
من خودم که در ایران هستم و به طبقه متوسط تعلق دارم با وجود اینکه مجرد هستم زیر فشار مالی و اقتصادی شدید در این 2 سال قرار گرفته ام ولی حاضرم فشار بیشتری متحمل شوم ((اگر و فقط اگر ))هدف تحریمها سرنگونی نظام پلید ولایت فقیه باشد که در حال نابودی ایران و ایرانیان است. و در ضمن در باره دخالت خارجی در رابطه با بمب اتمی جامعه جهانی باید به هر شکل ممکن حتی با جنگ جلوی رژیم منحوس جمهوری!اسلامی را بگیرد رژیمی که رفتارش در رابطه با مردم خودش و دیگر نقاط جهان بخوبی نمایش ذات این رژیم را میرساند که در صورت دستیابی به بمب اتمی به ناامنی در جهان دامن خواهد زد و تردیدی در در اختیار گذاردن بمب به گروههای تروریستی نخواهد داشت.
در ضمن با تحلیلهای جدید گنجی مداخله آمریکا در بوسنی نیز فاقد مشروعیت بوده و آمریکا بایستی میگذاشت صربها نسل مسلمانان را از بوسنی میکندند.
از رادیو زمانه خواهشمندم دیدگاه مرا بدون سانسور درج نماید.
ali / 21 February 2013
با پشتيباني تيوری پرداز مانند …. ظاهرا برنامه ، تعميم جمهوري اسلامي در تمام منطقه از جمله عراق و سوريه و مصرو… است تا با فساد و ديکتاتوري حکومت کنند و نفت و منابع طبيعي را از ناچاري مفت بفروشند و کشورهاي پولدارمنطقه هم براي حفاظت خود ، اسلحه و سيستم دفاعي بخرند؟
ارتباط نامزد وزارت دفاع آمریکا با لابی حامی ایران؟ تصویری از محمدجواد ظریف (نمایندهٔ سابق ایران در سازمان ملل)، چاک هیگل، هوشنگ امیر احمدی در شبکه های اينترنتی انتشار يافته که سبب تعجب و ترس مردم بجان آمده ايران ميباشد!!.
کاربر مهمان / 23 February 2013
طارق الحسن، رئیس آژانس امنیت بحرین در یک کنفرانس خبری گفت که اعضای این سلول میخواستند “سلاح و مواد منفجره وارد و پس از دریافت فرمان از ایران عملیاتی را اجرا کنند.”
این افراد توسط دو بحرینی مقیم ایران جذب شده بودند که فرمانده آنها یک عضو سپاه پاسداران به نام ابوناصر بوده است.
به گفته وی اعضای این سلول توسط ایران و همچنین حزبالله لبنان آموزش نظامی میدیدند و کمک مالی دریافت میکردند.
ماموریت آنها جمعآوری اطلاعات و عکسبرداری از نقاط حساس و تاسیسات نظامی بوده است.
روز شنبه شیخ رشید بن عبدالله آلخلیفه وزیر کشور بحرین گفت، یک سلول تروریستی مرتبط با ایران، عراق و لبنان خنثی شده است.
کاربر مهمان / 23 February 2013