ویتنی کالوین – صورت فلکی جبار، یا همان شکارچی معروف آسمان زمستان، احتمالاً در آینده نزدیک میزبان یک تصادف بزرگ کیهانی باشد. محل تصادف، روی دوش شکارچی و در حوالی ستاره «ابط الجوزا» واقع شده؛ غول سرخ و درخشانی که قرار است تا ۵۰۰۰ سال آینده به یک «دیوار» غباری بخورد.
تلسکوپ فضایی فروسرخ هرشل، اخیراً تصویری از این ستارهی پیر و پوستانداخته منتشر کرده که باریکهی صاف و عجیبی از گاز و غبار کیهانی هم در کنارش پیداست. گرچه فرضیات پیشین، این باریکه را بقایای پوستاندازیهای ستاره در طول سیر تحولی آن طی دههاهزار سال گذشته میشمرند، اما بررسی این تصویر تازه مشخص کرد که باریکه مزبور، هیچ ارتباطی به ستاره نمیتواند داشته باشد. در اینصورت، یا احتمالاً یک رشته غباری متصل به شبکه مغناطیسی کهکشان ماست؛ یا لبه یک ابر میانستارهای، که نور ابط الجوزا روشناش کرده است.
ستاره ابط الجوزا، قوس شوکی، و دیواره غبارین رویاروی این ستاره؛ از دید تلسکوپ فضایی فروسرخ ِ هرشل / Herschel/ESA
اگر این باریکه واقعاً هیچ ارتباطی به ستاره نداشته باشد، بیرونیترین لایه از دسترفتهی ابط الجوزا در حدود ۵۰۰۰ سال دیگر به آن برخواهد خورد و خود ستاره هم در حدود ۱۲ هزار و پانصد سال دیگر. این ستاره، با قطری بالغ یکهزار، و درخشندگی یکصدهزار برابر خورشید، تقریباً پایش لب گور است و بهزودی – در مقیاسهای نجومی – در یک انفجار ابرنواَختری از میان خواهد رفت. تا به همینجای کار هم آنقدر ورم کرده که به شکل یک ابرغول سرخ درآمده و بخش اعظمی از لایههای بیرونیاش را هم به فضا فرستاده است.
تصاویر فروسرخ تلسکوپ هرشل نشان میدهد که بادهای این ستاره چطور در برخورد با گاز میانستارهای گرداگردش – آنهم با سرعتی در حدود 30 کیلومتر بر ثانیه – یک قوس شوکی را مثل یک سپر گازی در برابر مسیر حرکتاش علَم کردهاند. چندلایهای بودن این قوس، حکایت از پیشینه آشفتهی این ستاره در چندینهزار سال گذشته دارد.
این شبها میتوان صورت فلکی جبار را بعد از غروب آفتاب، و رو به سمت جنوب آسمان مشاهده کرد.
منبع: JPL
توضیح تصویر:
۱ – طلوع صورت فلکی شکارچی در آسمان شبهای زمستان (ستاره سرخرنگ سمت چپ عکس، همان ابط الجوزاست) / عکس از احسان سنایی
۲ – ستاره ابط الجوزا، قوس شوکی، و دیواره غبارین رویاروی این ستاره؛ از دید تلسکوپ فضایی فروسرخ ِ هرشل / Herschel/ESA
باسلام.یه پرسش داشتم خدمت استادگرامی آقای سنایی/چنانچه بیگ بنگ دریک نقطه شروع شده است وبنابه گفته ای همه ی ما دردل بیگ بنگ هستیم؛چگونه است که نورستاره ها وکهکشانهای دوردست همواره همزمان بامانیستند؟چراکه اگرمادربیگ بنگ هستیم وبیگ بنگ ازیک نقطه شروع شده است بایستی نور این ساختارها یاباماباشندیاجلوترازما.منظومه ی ماکه نمی توانسته است باسرعتی بیش ازسرعت نورازاونها دورشده باشد؛بنابراین چگونه است که وقتی مابه فضانگاه می کنیم داریم گذشته رامشاهده می کنیم؟باهرسرعتی هم که ماازهم دورشده باشیم بایستی نورستاره های دوردست یا هم اکنون باماباشندیاپیشترازما؟سپاسگزارم چنانچه راهنمایی بفرمایید
سینا / 01 February 2013
دوست عزیز،
ضمن پوزش از بابت تأخیر؛ اگر سؤالتان را دست متوجه شده باشم، منظورتان این است که وقتی تمام کیهان از انفجار بزرگ حاصل آمده باشد و لذا سن تمام سازههای کیهانی هم برابری کند، پس چرا فرضاً وقتی به کهکشان نسبتاً دوری مینگریم، میگوییم ما در حال تماشای «گذشته»ی این کهکشانیم؟
درست است که جهان از مهبانگ – یا همان بیگبنگ – پدید آمده؛ اما آنچه در ابتدا پدید آمد، مجموعهای از کهکشانهای ریز و درشت – آنچنانکه امروزه میبینیم – نبود. جهان در طول یکصد و پنجاه میلیون سال نخست عمرش، صرفاً تودهای متشکل از گاز هیدروژن (حدود 75 درصد) و هلیوم (حدود 25 درصد) و مقادیر ناچیزی از عناصر لیتیوم و بریلیوم بود. با تولد نخستین ستارگان هستی از تراکم همین گازها و تجمعشان در قالب کهکشانها بود که جهان رفتهرفته شکل کنونیاش را پیدا کرد. از آنجا هم که واسطهی شناخت ما با جهان، «نور» تلقی میشود، ما عملاً از وقتی که «نور» در جهان آزاد شد، قادر به تماشای آن هستیم و این اتفاق، تا 179 هزار سال پس از مهبانگ رخ نداد.
اما در خصوص سؤالتان، میتوان گفت اگر جایی که من نشستهام و شما هماینک نشستهاید، مثل هر دو نقطهی دیگری از جهان هستی، همزمان در جریان مهبانگ پدید آمدهاند، پس چرا وقتی من به شما زنگ میزنم – مفروض بر فاصلهی چندینهزار کیلومتریمان – صدایمان با تأخیر به گوش هم میرسد؟ علتاش محدودیت سرعت تبادل اطلاعات است – که منتهادرجهاش همان سرعت نور خواهد بود. به همین ترتیب، وقتی من به کهکشان آندرومدا – نزدیکترین کهکشان بزرگ به راه شیری – مینگرم، آن را با تأخیر میبینم؛ که در حدود 2.5 میلیون سال است. یعنی ما چنان از هم فاصله داریم، که نور حدود 2.5 سال وقت میخواهد تا از آندرومدا به چشم ما برسد و این درحالیست که عملاً هر دو، همزمان طی مهبانگ ایجاد شدهایم. به همین ترتیب، هرچه فواصل دورتری را ببینیم، بیشتر به «گذشته» مینگریم.
تصور نظریه مهبانگ، میتواند همراه با کژفهمیهای متعددی باشد که از آن جمله میتوان به کاربرد لفظ «نقطه» برای توصیف این پدیده اشاره کرد. ما پیشتر مقاله مفصلی را در همینباره منتشر کرده بودیم که میتوانید مطالعهای هم از آن صورت دهید: http://www.radiozamaneh.com/science/2011/05/22/4178
سپاسگزارم
احسان سنایی / 08 February 2013