دادخواهی فرزندان کشتهشدگان دهه ۶۰ به منزله افرادی که بیواسطه با درد و رنج ناشی از کشتار مواجه بودهاند، میتواند فصل دیگری برای ادامه راه دادخواهی باشد. شورا مکارمی، مردمشناس و محقق ساکن پاریس که مادرش فاطمه زارعی را در جریان قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ از دست داده، تاکنون با نوشتن کتاب، ساختن فیلم و بیش از یک دهه تحقیق بر روی اسناد تاریخی، در تلاش است تا این جنایت به فراموشی سپرده نشود. او در گفتوگو با زمانه، هدف از فعالیتهای خود را تلاش برای ایجاد یک حافظه جمعی میداند که میتواند منجر به شکلگیری یک جنبش سیاسی در داخل و خارج از ایران شود.
شورا مکارمی میگوید:
«دادخواهی برای کشتهشدگان ۶۷ از طرف کشورهای غربی هنوز مورد سوءاستفاده ابزاری قرار نگرفته و همین مسأله این شانس را به ما میدهد تا بتوانیم این دادخواهی را به عنوان یک جنبش مردمی-سیاسی چه در داخل و چه در خارج از ایران مطرح کنیم.»
به گفته مکارمی، مهمترین موضوع در راه دادخواهی برای او این است که بتواند به اشکال مختلف روایت و تجربیات خود و دیگر بازماندگان کشتار مخالفان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ را به جامعه منتقل کند.
آن روز، ۳۲ سال بعد
۳۲ سال پیش در فاصله ماههای خرداد تا شهریور، هزاران زندانی سیاسی پس از انجام یک سوال و جواب کوتاه به جوخههای مرگ سپرده شدند. برخی از آنان حتی دوران محکومیت خود را پشت سر گذاشته و در انتظار خبر آزادی بودند. آزادیای که طعم آن را هرگز نچشیدند.
نوشتهها و فعالیتهای بازماندگان آن دوره اما نشان میدهد در طول دهه ۶۰ و به ویژه در تابستان سال ۶۷ دهها هزار زندانی سیاسی وابسته به سازمان مجاهدین خلق، سازمان فداییان خلق، حزب توده، سازمان پیکار و چند گروه و سازمان سیاسی دیگر، بدون محاکمه به جوخههای اعدام سپرده شده و در گورهای بینشان دفن شدند.
خانوادههای قربانیان این کشتار دستهجمعی در طول دهههای گذشته همواره با دادخواهی در مجامع بینالمللی، خواستار محاکمه عاملان و آمران این کشتارها شدهاند. همچنین اعدامهای ۶۷ موضوع فعالیت بسیاری از فعالان عرصه دادخواهی بوده که بیش از هر چیز از جنبههای عاطفی، تاریخی و اجتماعی به این موضوع پرداختهاند.
شورا مکارمی اما میخواهد دنیا این جنایت عظیم علیه بشریت را به رسمیت بشناسد و افکار عمومی جهان نسبت به این جنایت آگاهی پیدا کند.
او منشأ این اراده خود را رنجی میداند که از کودکی متحمل شده و در همین زمینه میگوید:
«از یک طرف بدون مادر بزرگ شدم که این مسأله خود رنج بزرگی است و از طرف دیگر در فاصله سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۰ یعنی دستکم ۲۰ سال پس از فاجعه کشتار ۶۷ تقریبا هیچکس از این جنایت چیزی نمیدانست و این مسأله به شکل یک راز عمومی و تابو باقی مانده بود.»
مکارمی درباره دشواریها و تجربههای تلخی که در سالهای کودکی و نوجوانیاش متحمل شده، میگوید:
«بیاطلاعی عمومی از کشتار مخالفان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ سبب شده بود تا احساس کنم در دنیایی زندگی میکنم که با دنیای دیگران یکی نیست. هر چند میدانستم که حقیقت طرف من است اما در دنیایی بودم که بیشتر مردم از این موضوع بیخبر بودند و این مسأله بسیار برایم آزاردهنده بود.»
خدمت به دادخواهی
شورا مکارمی میگوید که هر چند در یاد ماندههایش از مادر، کودکانه است اما در بزرگسالی برای دادخواهی و برقراری عدالت، قلم به دست گرفته و کتاب نوشته و با شرکت در برنامههای مختلف از رنجی گفته که به خاطر از دست دادن مادر بر او تحمیل شده است.
او درباره چاپ و انتشار کتاب خود به نام «دفتر عزیز» میگوید:
«یادداشتهای پدربزرگم عزیز زارعی را تحت عنوان “دفتر عزیز” به انگلیسی و فرانسه ترجمه و چاپ کردم و آن را به عنوان یک شهادت تاریخی به دادگاه ایران تریبونال معرفی کردم.»
مکارمی درباره این کتاب میگوید:
«در سال ۲۰۱۰ متنی را به قلم خودم به یادداشتهای پدربزرگم افزودم و با همکاری انتشارات گالیمار در فرانسه به چاپ رساندم. بعد از آن همین کتاب در سال ۲۰۱۳ به زبان انگلیسی در هندوستان چاپ و منتشر شد.»
نسخه فارسی کتاب «یادداشتها» هم در سال ۲۰۱۴ در لندن منتشر شده است.
شورا مکارمی اما به غیر از نوشتن کتاب، یک فیلم مستند ۷۲ دقیقهای به نام «هیچ» هم با موضوع دادخواهی ساخته که به گفته او تاکنون در چند جشنواره اکران شده است.
فعالیتهای شورا مکارمی برای برقراری عدالت و دادخواهی اما به این آثار محدود نیست. او بیش از ۱۰ سال است که با فراگیری زبان فارسی در زمینه «خشونت دولتی بعد از انقلاب ۵۷ و همچنین کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷» مشغول به تحقیق است:
«من بیش از ۱۰ سال است روی این موضوع تحقیق میکنم. هم اسناد تاریخی را بررسی میکنم و هم خواندن و نوشتن فارسی را یاد گرفتم تا بتوانم اسناد فارسی را بخوانم. مطالعات زیادی داشتهام و با تعداد زیادی از شاهدان کشتار ۶۷ مصاحبه کردهام.»
شورا مکارمی اما از جمله افرادی است که روایتش از زندگی و مرگ مادرش را در کتاب «صداهای یک کشتار جمعی» هم نوشته است.
او درباره این کتاب و اهمیت آن میگوید:
«کتاب جدید آقای ناصر مهاجر اولین کتاب آکادمیک برای شناخت بهتر کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ است. تاکنون کتابی در این سطح و به زبان انگلیسی که بتوان آن را به عنوان یک رفرنس دانشگاهی در دسترس انگلیسی زبانان در سراسر دنیا قرار داد، چاپ نشده بود و از این حیث، چاپ و انتشار آن از اهمیت زیادی برخوردار است.»
«صداهای یک کشتار جمعی»، مجموعه مقاله با عنوان فرعی «روایتها و داستانهای ناگفته از زندگی و مرگ در ایران سال ۱۳۶۷» است که به تازگی بهکوشش ناصر مهاجر و به زبان انگلیسی منتشر شده است.
روایت از مادری که اعدام شد
– مادرم، فاطمه زارعی در انتخابات نخستین دوره مجلس از طرف سازمان مجاهدین خلق به عنوان نامزد انتخاباتی در شیراز معرفی شده بود. او روز ۱۵ خرداد ماه ۱۳۶۰ در جریان شرکت در یک تظاهرات خیابانی در حمایت از ابوالحسن بنیصدر دستگیر شد و به عنوان فعال سازمان مجاهدین خلق و به اتهام «اقدام علیه امنیت نظام» در یک دادگاه چند دقیقهای و بدون داشتن وکیل، به ۱۰ سال زندان محکوم شد. او در حین بازداشت و زندان برای اخذ اعتراف اجباری بسیار شکنجه شده بود.
عبارات بالا روایت کوتاهیست از زندگی و نحوه دستگیری مادر شورا مکارمی از زبان خودش.
او در ادامه میگوید:
«با وجود اینکه حکم زندان مادرم کاهش یافته بود و قرار بود اوایل ۱۳۶۸ از زندان آزاد شود اما در تابستان ۶۷ در زندان عادل آباد شیراز ناپدید شد و خبر اعدامش را در دی ماه همان سال به خانواده ما اطلاع دادند.»
مکارمی درباره محل دفن مادرش هم میگوید:
«جسد هیچگاه به خانوادهام تحویل داده نشد و در ماههای بعد تنها یک قبر به عنوان مکان دفن او در گورستان دارالرحمه شیراز معرفی شد که نمیتوانیم مطمئن باشیم آن قبر واقعی باشد.»
- در همین زمینه