ناآرامیهای اخیر بلاروس تجلی روح اعتراضیای است که از زمان بحران اقتصادی ۲۰۰۹ در این کشور وجود داشته است و برای اولین بار در سال ۲۰۱۷ در جریان تظاهرات علیه «مالیات بیکاری» و در قالب نوعی پوپولیسم «از پایین» بروز پیدا کرد.
اعتراضات مردمی در بلاروس ۹ اوت آغاز شد، پس از آنکه کمیسیون مرکزی انتخابات در گزارشهای اولیهاش اعلام کرد که الکساندر لوکاشنکو با ۸۰ درصد آرا به پیروزی رسیده و نامزد اصلی مخالف او، سوتلانا تیخانوفسکایا تنها ۷ درصد آرا را کسب کرده است. مخالفان به خیابان ریختند و شعار دادند: «من/ما ۹۷ درصد هستیم».
اما نه ۷ درصد (اعلام اولیه دولت) و نه ۹۷ درصد (ادعای معترضان)، بلکه نخستین گزارشهای مستقل نشان میدهد که تیخانوفسکایا حدود ۴۵ درصد آرا را به دست آورده است.
اگر بنا بر مقایسه تاریخی باشد، جنبش اعتراضی بلاروس بیشتر به اعتصاب معدنچیان در پایان اتحاد جماهیر شوروی یا جنبش اتحادیه همبستگی سولیدارنوشچ (اتحادیه مستقل خودگردان اتحادیههای کارگری) در لهستان در دهه هشتاد میلادی شبیه است تا انقلاب گل سرخ (گرجستان)، نارنجی (اوکراین) یا گل لاله (قرقیزستان).
… و چنین، بلاروس به لرزه درآمد. اینترنت و مسیرهای عبور و مرور دچار اختلال شدند و ماشینهای پلیس و بریگاد ضدشورش خیابانها را به اشغال درآوردند. و در حالی که لوکاشنکو و تیخانوفسکایا هردو خواستار احترام به قانون و اجتناب از خشونت بودند، خیابانهای مینسک درگیریهایی را به خود دید که به بیان برخی از ناظران، از زمان جنگ جهانی دوم دراین شهر بیسابقه بوده است.
بلاروس اکنون در چهارراه فرصتی تاریخی برای پایان بخشیدن به حکومت ۲۶ ساله الکساندر لوکاشنکو است. جنبشی که پس از انتخابات ۹ اوت با اعتراض شدید طبقه متوسط شهری آغاز شد، پس از حضور کارگران، ابعاد گسترده و بیسابقهای گرفته است.
زحمتکشانی که قرار بود حامیان ابدی لوکاشنکو باشند به صف معترضان پیوستهاند و باور این امر برای لوکاشنکو و همراهانش دشوار است. همزمان با این تحول، ردهبندی اعتراضات بلاروس ذیل مقوله «انقلاب مخملی» و «انقلاب رنگی» برای چپ اردوگاهی به اصطلاح ضدامپریالیست هم دیگر چندان مأموریت آسان و سرراستی نیست. اگر بنا بر مقایسه تاریخی باشد، جنبش اعتراضی بلاروس بیشتر به اعتصاب معدنچیان در پایان اتحاد جماهیر شوروی یا جنبش اتحادیه همبستگی سولیدارنوشچ (اتحادیه مستقل خودگردان اتحادیههای کارگری) در لهستان در دهه هشتاد میلادی شبیه است تا انقلاب گل سرخ (گرجستان)، نارنجی (اوکراین) یا گل لاله (قرقیزستان).
برخی نیز اعتراضات را با تاریخ شکوهمند پارتیزانهای بلاروس در جنگ جهانی دوم مقایسه کردهاند. از جمله والژینا مورت ، شاعر مشهور بلاروس که گفته است :«این یک جنبش پارتیزانی یک کشور پارتیزان است.»
میان بلاروس ۱۹۴۰ و بلاروس ۲۰۲۰ فاصله زیادی است. از تمثیل و استعاره اگر بگذریم، ناآرامیهای اخیر بلاروس تجلی روح اعتراضیای است که از زمان بحران اقتصادی ۲۰۰۹ در این کشور وجود داشته است و برای اولین بار در سال ۲۰۱۷ در قالب نوعی پوپولیسم «از پایین» بروز پیدا کرد.
در فاصله ۲۰۱۷ تا ۹ اوت ۲۰۲۰، دولت لوکاشنکو تلاش کرد با دستگیری رهبران مخالفان، جلوی سرریز خشم و اعتراضات را بگیرد و بحران سیاسی را مدیریت کند، اما این شیوهای نیست که با آن بتوان یک جنبش پوپولیستی از پایین را مهار کرد.
آنچه سرکوب شده بود، با قدرتی بیشتر بازگشت: انتخابات در همه کشورهایی که نوعی انسداد سیاسی بر آنها حاکم است، میتواند فرصتی برای انفجار ترکها و شکافهای سیاسی انباشتشده باشد. این همان اتفاقی بود که در بلاروس افتاد.
«نسلی که نجنگیده» بهعلاوه پرولتاریا
بلاروس پیش از این نیز ناآرامیهای پسا-انتخاباتی را از سر گذرانده است: در سالهای ۲۰۰۱، ۲۰۰۶ و ۲۰۱۰: شبیه به آنچه در صربستان و گرجستان و اوکراین اتفاق افتاد و نام «انقلاب رنگی» را یدک میکشند.
ناآرامیهای موسوم به «انقلاب کف و هلهله» پس از انتخابات سال ۲۰۱۰ ساختار و روندی مشابه انقلابهای رنگی داشت، اما این بار همه چیز در بلاروس فرق میکند.
نخستین کسانی که به خیابان ریختند، جوانان طبقه متوسط شهری بودند: جوانانی که برخی از تحلیلگران آنها را با عبارت «نسلی که نجنگیده» توصیف کردهاند. اعتراضات سازماننیافته و نامتمرکز بود، اما این نسل جوان در برابر بریگادهای ضد-شورش دولت لوکاشنکو حسابی مقاومت کردند و جنگیدند.
پلیس بلاروس که عملاً از ۱۰ اوت مینسک را اشغال کرده، هم واجد خشونت «تیپیک» [نوعی] نیروی حافظ نظم پسا-شوروی است، هم سرتاپا مجهز شده به تکنولوژیهای غربی امنیتی-پلیسی.
واکنش خود لوکاشنکو به معترضان عمدتاً جوان چیزی از جنس تحقیر و طعنه بود: «به جای سرگردانی در کوچه و خیابان بروید کار پیدا کنید.» این طور اظهارنظرها نزد لوکانشکو سابقه دارد. او همان کسی است که پیشتر در مورد بحران کرونا گفته بود: «برای شکست کرونا، مشروب بخورید و سخت در مزارع کار کنید.»
مردان و زنان جوان طبقه متوسط موتور تظاهرات را روشن کردند، اما با پیوستن کارگران به اعتراضات و اعلام اعتصابهای کارگری همه چیز در بلاروس تغییر کرد. یاروسلاو رومانچوک، کاندیدای مخالفان در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۰ بلاروس در همان زمان گفته بود: «تا وقتی که پرولتاریا به اعتراضات نپیوندد، اعتراض کم و بیش پوچ و بیفایده است.» حالا این اتفاق در بلاروس افتاده است. و البته ضمانتی وجود ندارد که این پیوند دیرپا باشد.
از سال ۱۹۹۰ تاکنون اعتصابات کارگری در مقیاس بزرگ و سراسری در بلاروس رخ نداده است. ۴۵ درصد مزدبگیران بلاروسی در استخدام دولت هستند، و درست به همین خاطر کارگران و کارمندان تنها نیرویی به شمار میروند که عملاً میتوانند به دولت ضربه وارد کنند.
حکمرانی لوکاشنکو عملاً پس از آن آغاز شد که در سال ۱۹۹۵ کارگران اعتصابی مترو را پراکنده، سرکوب و اخراج کرد. قدرت او نیز زمانی تثبیت شد که توانست فدراسیون قدرتمند سندیکاها را در آغاز قرن دچار انشقاق کند و تحت کنترل دربیاورد.
زمینههای اقتصادی اعتراضات
این گرایش عام میان تحلیلگرایان وجود دارد که تحولات بلاروس را در قالبی سیاسی و در ذیل الگوی سرراست تضاد «جهان آزاد» علیه «استبداد» تفسیر کنند و بدترتیب کلیت ماجرا را در نبرد نیابتی روسیه و غرب خلاصه و روایت کنند.
در بلاروس اما همه چیز به سیاست ختم نمیشود. و اعتراضات اخیر ریشه و خاستگاه اقتصادی نیز دارد.
در سال ۱۹۹۴ که لوکاشنکو در انتخابات پیروز شد، از پایگاه اجتماعی قویای برخوردار بود. اکثریت جامعه خواهان ائتلاف با روسیه بودند. اصلاحات اقتصادی ساختاری بازار آزاد به مذاق تودهها ناخوشایند بود و نوعی احساس نوستالژیک «احیای» شوروی بر کشور غالب بود.
مدیریت ضعیف دولت در مهار همهگیری کووید۱۹ و کاهش تاریخی قیمت نفت نیز دو کاتالیزور اصلی اعتراضات بودهاند. بخش عمده اقتصاد بلاروس وابسته به صادرات دوباره نفت روسیه است.
در دهه ۲۰۰۰، لوکاشنکو با نوعی سیاست دولت رفاه توانست پایگاه اجتماعیاش را حفظ کند. او حتی وعده داد که حقوق ماهانه را تا ۱۰۰۰ دلار در ماه افزایش دهد. بحران اقتصادی مانع تحقق این وعده شد. همزمان، شکافها و ترکهایی نیز در اتحاد به ظاهر ناگسستنی میان روسیه و بلاروس پدید آمد.
پس از بحران اقتصادی ۲۰۰۹، الگوی دولت رفاه در بلاروس نیز همچون باقی کشورهای جهان بیرمقتر شد. رهبران بلاروس که قهرمانان افزایش حقوق کارگران بودند، مسیری را در پیش گرفتند که مورد توصیه صندوق بینالمللی بود. و در همین راستا، قرارداد فردی و جداگانه با کارگران که به عنوان الگوی جانشین قراردادهای جمعی در سال ۲۰۰۴ معرفی شده بود، عمومیت یافت.
لغو مرخصی زایمان یا فرمان «مالیات بیکاری» در سال ۲۰۱۷ نمونههای روشنی از اقدامات ضد-سوسیالیستی دولت بلاروس در سالهای اخیر اند. و این در حالی است که سیاستهای پولی دولت نیز باعث انجماد دستمزد کارگران شده است. همزمان جمعیت فعال اقتصادی نیز کوچکتر شده است. بنا بر آمارهای غیر رسمی، نرخ بیکاری در بلاروس حدود ۱۰ درصد است.
عدم رشد دستمزد واقعی کارگران، عنصر مهمی است که نسبت مستقیمی با افزایش ناخرسندی و میزان فعالیتهای اعتراضی کارگران دارد.
در این مورد بخوانید: شش فرضیه در مورد تأثیر شرایط کلان اقتصادی بر اعتراضات کارگری
پس از فرمان «مالیات بیکاری» در سال ۲۰۱۷، معترضان در بلاروس به خیابان ریختند. برای افرادی که کمتر از ۶ ماه در سال کار میکنند، دولت لوکاشنکو، مالیات سالانهای در حدود ۱۹۰ یورو وضع کرده بود. و این زمینه فوران خشمی شد که نه فقط خیابانهای مینسک که حتی میدان شهرهای کوچک بلاروس را نیز درنوردید. در واکنش به اعتراضات، دولت مجبور شد اجرای این فرمان را به تعویق بیندازد. اما خشم سیاسی و اقتصادی مردم فروکش نکرد و در اولین فرصت، یعنی پس از انتخابات ۲۰۲۰ دوباره در خیابانها جاری شد.
تظاهرات اعتراضی در بلاروس تا پیش از سال ۲۰۱۰ در سیطره ملیگرایانی بود که محور اصلی برنامههایشان احیای خاطره و میراث ملی این کشور، مستقل از روسیه، بود. پس از وقایع «انقلاب میدان» اوکراین در سال ۲۰۱۴، اعتراضات پراکنده در بلاروس تحت شعاع غربگرایی و خواست الحاق به «اروپای آزاد» قرار گرفت. از زمان اعتراضات ۲۰۱۷ اما خواست رفاه اجتماعی، انگیزهها و رانههای اعتراضی پیشین را کاملاً مشروط و مقید ساخته است.
مدیریت ضعیف دولت در مهار همهگیری کووید۱۹ و کاهش تاریخی قیمت نفت نیز دو کاتالیزور اصلی اعتراضات بودهاند. بخش عمده اقتصاد بلاروس وابسته به صادرات دوباره نفت روسیه است. کاهش قیمت جهانی نفت و افزایش قیمت نفتی که روسیه به بلاروس میداد، مشکلی است که هنوز پیش روی بلاروس وجود دارد.
این تحولات اقتصادی، باعث شده که مخالفان سنتی دولت بلاروس از دهه ۹۰ تاکنون، پایگاه اجتماعی جدیدی در طبقات فرودست پیدا کنند. مخالفان سنتی لوکاشنکو عبارت بودند از ملیگرایان، لیبرالها و روشنفکران. و حالا کارگران نیز به این فهرست اضافه شدهاند.
تظاهرات اعتراضی در بلاروس تا پیش از سال ۲۰۱۰ در سیطره ملیگرایانی بود که محور اصلی برنامههایشان احیای خاطره و میراث ملی این کشور، مستقل از روسیه، بود. پس از وقایع «انقلاب میدان» اوکراین در سال ۲۰۱۴، اعتراضات پراکنده در بلاروس تحت شعاع غربگرایی و خواست الحاق به «اروپای آزاد» قرار گرفت. از زمان اعتراضات ۲۰۱۷ اما خواست رفاه اجتماعی، انگیزهها و رانههای اعتراضی پیشین را کاملاً مشروط و مقید ساخته است. تشکلهای کارگری حضور فعالی در جنبش دارند و حزب کمونیستی «یک جهان عادلانه» از خواستهای معترضان حمایت میکند.
با این حال، همه این خواستها و عناصر متضاد در جنبش اعتراضی اخیر بلاروس حضور دارند و در یک کلام، وجوه «پوپولیستی» این جنبش غیرقابل انکار است. از این بابت، سرنوشت این جنبش را نه فقط تضاد بیرونی آن با لوکاشنکو که در عین حال چگونگی حل و فصل تضادهای درونی آن تعیین خواهد کرد.