کرونازدگی یک طرف، بورسزدگی یک طرف دیگر. نظام با بورسزده کردن طبقه متوسط میخواهد آنها را از طریق ابتلا به بورس مبتلا به تسلیم در برابر نظام کند. اما آنچه ممکن است پیش آید: موج جدید مالباختگی، و برآمد یک موج تازه اعتراض.
سیاستهای اقتصادی ناکارآمد جمهوری اسلامی پای طیف وسیعی از طبقهی متوسط شهری را به بورس کشانده است. به نظر میرسد حکومت قصد دارد با همین حقه از همراهی آنان با جنبشهای اجتماعی فرودستان جامعه بکاهد، چون بورسبازان مجبور میشوند سمت و سویی را برگزینند که سرآخر به آیندهی جمهوری اسلامی وفادار باقی بمانند، حتا آیندهی خود را به آیندهی این نظام ولایی پیوند بزنند. در نتیجه آنانی که راه بورس را در پیش میگیرند پیداست که از فروپاشی حکومت چندان راضی به نظر نمیرسند. چون این فروپاشی در نهایت میتواند به فروپاشی خود بورس هم بینجامد. اما طبقهی متوسط شهری دوست ندارد که آرزوهایش را تا همین جا پایان یافته ببیند. او دنیایی را در سر میپروراند که روزی و روزگاری بتواند بین بالاییها سری بالا بیاورد. به همین دلیل هم بورس را فضای مناسبی میبیند که این فضای جدید به گمان او خواهد توانست بر همهی حقارتها و کاستیهای گذشتهاش سرپوش بگذارد.
عدالت بورسی
سهام عدالت محمود احمدینژاد هم پس از یک دهه پای بسیاری از فرودستان جامعه را به بورس کشانید. احمدینژاد و تیم اقتصادی او هرچند در ابتدا درک روشنی از سهام عدالت نداشتند ولی سهام عدالت را بهانه کردند تا به منظور رأی گرفتن، رضایت تودههای وسیعی از اقشار پایینی جامعه برآورده گردد. آنوقت بیش از دوازده سال زمان برد تا دیگران خیالبافی احمدینژاد را حول سهام عدالت، در قالبهایی نو از اقتصاد امروزی عرضه نمایند.
روزانه بیش از صد هزار نفر از بورس کشور کد آنلاین میگیرند. در عرضههای اولیهی بورس هم چیزی حدود پنج میلیون و پانصد هزار نفر شرکت میکنند. سهام عدالت هم شرایطی را برانگیخت تا نیمی از جمعیت ایران کد بورس در اختیار داشته باشند. دولت دانسته و آگاهانه همه را سر کار گذاشته است تا همگی بپذیرند که “بزک نمیر بهار میاد”.
اکنون دارندگان سهام عدالت هم به بورس راه یافتهاند و صاحبان فرودست همین سهام هم خواسته یا ناخواسته بورسباز شدهاند. آنان هم دارند قانونمندی اقتصاد امروزی را از کارکردهای روزانهی بورس فرامیگیرند. چنانکه قیمت دلار و سکه را در رسانهها همه روزه مرور میکنند. جدای از این، یاد میگیرند که از قیمت نفت و فلزات در بازارهای جهانی سر در بیاورند. همچنین به اخبار حجم نقدینگی دولت در اینجا و آنجا گوش میسپارند و خلاصهی کلام درمییابند که ماشین فکسنی دولت حسن روحانی به دلیل کسری بودجهاش ترمز بریده است و عدم تعادل اقتصادیِ آن را همه روزه به نظاره مینشینند. در ضمن همه منتظر ماندهاند که این اتومبیل ترمز بریده سرآخر به کجا خواهد کوبید. در واقع بیکفایتی مدیران جمهوری اسلامی شرایطی را در جامعه برمیانگیزد که همگی از ریز و درشت الفبای اقتصاد سیاسی چنین دولتی را دوره میکند. اقتصادی ویژه که علیرغم بیقانونی و هرج و مرج، “قانونمندانه” به پیش میتازد.
گفته شد دارندگان سهام عدالت که روزگاری از اقشار فرودست به شمار میآمدند، اکنون برای خود سری توی سرها برآوردهاند. به هر حال هرچه باشد سهامدار شدهاند و تیتر نخست روزنامههای اقتصادی همه روزه با خبر سهام آنان پیوند میخورد. دولت حسن روحانی هم در الگویی از دولت محمود احمدینژاد ژست میآید. چون سهام عدالت اینک در بورس و بانکها معامله میشود. ولی قدرت و توان این سهام به حدی است که خیلی راحت با هر غول اقتصادی دیگری به مبارزه بر میخیزد. بیدلیل نیست بسیاری از آنانی که روزگاری نتوانستهاند به سهام عدالت دست بیابند اینک حسرت سهام عدالت را میخورند. به هر حال بدشان نمیآید که اوراقی از همین سهام را در اختیار داشته باشند. سهمی که طی دوازده سال توانست ارزش بازار خود را به بیش از بیست برابر برساند.
بورسزدگی فراگیر
اکنون که به دلیل گرانی و تورم بیش از پیش تب پولدار شدن در جامعه بالا میگیرد، عدهای هم میخواهند همان سرمایهی هرچند اندک خود را از نابودی در چرخ دندههای تورم اقتصادی برهانند. یکی از همین راهها را هم در بورس سراغ گرفتهاند.
گفته میشود که روزانه بیش از صد هزار نفر از بورس کشور کد آنلاین میگیرند. در عرضههای اولیهی بورس هم چیزی حدود پنج میلیون و پانصد هزار نفر شرکت میکنند. سهام عدالت هم شرایطی را برانگیخت تا نیمی از جمعیت ایران کد بورس در اختیار داشته باشند. دولت دانسته و آگاهانه همه را سر کار گذاشته است تا همگی بپذیرند که “بزک نمیر بهار میاد”.
سیل نقدینگی هر سد و دیوارهای را فرو خواهد کوبید تا به بحرانی عمومی در پهنهی جامعه بینجامد. مالباختگان بورس هم در این بحران عمومی جایگاه خودشان را خواهند داشت. چنانکه مالباختگان طبقهی متوسط شهری نیز آنوقت یاد میگیرند که جای ویژهای بین فرودستان جامعه برای خود دست و پا کنند تا در مخالفت با حکومت، از طرح مطالبات عمومی خود جا نمانند.
کارمندان ادارات دولتی و بخش خصوصی وقت خود را در اداره به بطالت نمیگذرانند. همه موبایل به دست به انتظار ساعت نه صبح مینشینند تا معاملات بورس آغاز گردد. همه “آنلاین” شدهاند. از همان اداره هر سهمی را که بخواهند میخرند و یا میفروشند. آنلاین بودن برای کارمند “کلاس” دارد. در همین معاملات آنلاین عدهای هم به رقابت با هم برخاستهاند تا مبادا از دیگری جا بمانند. کارمند سهم خودش را از شرکت تعاونی مسکن اداره میفروشد و در راه خرید سهام به کار میگیرد. آنوقت خانمش هم کد آنلاین میگیرد تا با دیگر خانمها در مسابقهای ناگفته شرکت کند. طلاهای خانم هم خیلی راحت به فروش میرسد تا همه به پای بورس ریخته گردد. در واقع به این باور رسیدهاند که در بورس، هم میتوان پولدار شد و هم اینکه به این و آن فخر فروخت. کارمندان از تسهیلات اداری جهت دریافت وام از بانکها استفاده میکنند و آنوقت با همین پول حجم سهام خود را در بورس افزایش میدهند. جدای از این برای فرزندانشان و یا پدر و مادرشان هم کد آنلاین میگیرند و از کد آنها نیز استفادهی شخصی به عمل میآورند تا هر طور که شده این و آن را پشت سر بگذارند. سرمایهها از هرجایی که بگویی و بخواهی راهی بورس میشوند. بورس هم در سایهی معاملات اشخاص حقیقی همچنان بالا میکشد. ولی دولت این جهش را در شاخص بورس به پای “جهش تولید” مینویسد.
نفت در بورس
اما کسری بودجه طی هفتههای اخیر امان دولت را بریده است. حسن روحانی زمانی از کسری بودجه به زانو درآمده است که هنوز فقط پنج ماه از سال مالی دولت میگذرد. پدیدهای که تا کنون در ایران سابقه نداشته است. دولت به منظور چارهاندیشی خود قرار میگذارد که نفت را در همین بورس پیشفروش کند.
ولی مجلسیها پا جلو میگذارند و امان نمیدهند. دولت صندوقی از سهام دولتی پالایشگاه فراهم میبیند که سهام آن را در بورس به فروش برساند. لحظهی آخر عدهای از سازمان خصوصیسازی تصمیم دولت را پس میزنند. همزمان دولت موضوع تکنرخی کردن بنزین را پیش میکشد که آن هم تا کنون راه به جایی نبرده است.
نیروی اعتراضی این دور: مالباختگان بورس
اینک رفتار دوگانه و ناموفق دولت زمینههای کافی فراهم میبیند تا بورس بدون وقفه پایین بکشد. مگر بورس تا کجا میخواهد بالا بکشد؟ اکنون صفهای خرید سهام خیلی زود به صفهایی از فروش مبدل میشوند. تا به آنجا که جمع کردن این فروشهای صد میلیونی از سهام دیگر امری ناممکن به نظر میرسد. طی هفتهی گذشته دهها هزار میلیارد تومان سرمایه از بورس تهران بیرون کشیده شد. چون سرمایهگذاران خرد حاضر نمیشوند ضرر و زیانی بیش از این برای خود بیندوزند. حجم این پولهای سرگردان سرآخر از کجا و از کدام بازار سر برخواهد آورد، چندان مشخص نیست. اگر دولت در جمعآوری نقدینگی سرگردان کوتاهی کند به حتم به تورم و گرانی بیش از این دامن خواهد زد. چنانکه بسیاری از اقتصاددانان که جابهجایی نقدینگی سرگردان را در جامعه به نظاره نشستهاند از هماینک یورشهای جدیدی از گرانی و تورم را یادآور میگردند. سدبندهای متعارف دولتی هرگز نخواهد توانست به گرانیهایی از این نوع فایق آید. سیل نقدینگی هر سد و دیوارهای را فرو خواهد کوبید تا به بحرانی عمومی در پهنهی جامعه بینجامد. مالباختگان بورس هم در این بحران عمومی جایگاه خودشان را خواهند داشت. چنانکه مالباختگان طبقهی متوسط شهری نیز آنوقت یاد میگیرند که جای ویژهای بین فرودستان جامعه برای خود دست و پا کنند تا در مخالفت با حکومت، از طرح مطالبات عمومی خود جا نمانند.
با سلام
متاسفانه تمام جهان را از یک دریچه تنگ و تاریک دیدن که مارکس بیش از صدسال و اندی سال پیش نوشته است به تحلیل ها آبکی از این دست می انجامد. به عنوان مشت نمونه ی خروار:
“به نظر میرسد حکومت قصد دارد با همین حقه از همراهی آنان با جنبشهای اجتماعی فرودستان جامعه بکاهد، چون بورسبازان مجبور میشوند سمت و سویی را برگزینند که سرآخر به آیندهی جمهوری اسلامی وفادار باقی بمانند، حتا آیندهی خود را به آیندهی این نظام ولایی پیوند بزنند. در نتیجه آنانی که راه بورس را در پیش میگیرند پیداست که از فروپاشی حکومت چندان راضی به نظر نمیرسند. چون این فروپاشی در نهایت میتواند به فروپاشی خود بورس هم بینجامد. ”
حقیقتا؟ یعنی تمامی بخش های مختلف زندگی طبقه متوسط فقط با اقتصاد و آن هم در بخش کوچک بورس بازی خلاصه می شود؟ آقا یا خانم اقبال را دعوت می کنم که کلاه خود را اندکی بالاتر بگذارند.
یک ایرانی / 23 August 2020
تحلیل فوق العاده ای بود . جمهوری اسلامی اون موقع که هزاران میلیارد درآمد نفتی داشت 45 تومن انداخت جلوی مردم ده برابرش و از اون یکی جیبشون با گرون کردن همه چیز برداشت . حالا انتظار دارین نظامی که انقدر دزده و از بی پولی به دریوزگی افتاده بیاد بهتون حال بده و پولدارتون کنه ؟ واقعا که هیچ چیز بدتر از عقب موندگی و جهالت و عدم وجود شعور و درک و فهم نیست مخصوصا مردم جهان سوم که به خاطر این عقب موندگی و عدم اتحاد و چشم و هم چشمی به بدترین روزگار به دست نظامهاشون گرفتار میشن و در آخر هم از بین میرن یا اینکه مثل مردم کره شمالی مرده متحرک میشن .
علی / 24 August 2020
جمهوری اسلامی با شناخت و نگرانی از آینده خود بویژه پساتحریم و پسا کرونا به رهنمود از کراواتی های سابق که عملا به پادودی اقتصادی نظام درآمده اند با زیبنده کردن بورس و همدستی بجه حرامزاده های بورس باز بورس را ان چنان بالا بکشند که با فروش بخش ناچیزی از سهام کارخانجات دولتی ( بدون اینکه کنترل انها را از دست بدهد) عملا ملت را بدهکار دولت کرد بدین طریق که ملت نقدینگی خود را بابت خرید سهام که عموما در اختیار نهادها و دولت هستند در اختیار دولت قرار داده و جون نگران ریزش پول خد است ناچار دست بدعا بنشیند تا دولت کمر خم نکند تا خدای نکرده ارزش سهام ملت کاهش یابد. در نهایت دولت ترفندی بکار خواهد بست که مثلا بعد از ریزش تام سود معادل سود سپرده های بانکی به سهامداران عدالت بدهد تا هم دلشان خوش باشد هم از ریزش یابانی جلوگیری کند. ملت هم که تا خرخره درگیر بورس شده باشد از اعتراض و تظاهرات خیابانی اجتناب و حتی ممکنست به مدافع خیابانی دولت ( بخاطر اینکه از سهم خود حفاظت کند) تبدیل شود
شهلا بهرامی / 25 August 2020
دم س. اقبال گرم. نوشته های ایشان همیشه خواندنی هستند. س. اقبال میبیند و میشنود و مینویسد. این کار کمی نیست. ممکن است در جاهایی با او تفاوت عقیده داشته باشیم اما این از ارزش کار ایشان نمیکاهد. انتقاداتی که به ایشان میشود اغلب از روی سهل انگاری تئوریک و سالیان دوری از شرایط ایران است.
زندگی را باید از نزدیک دید و آنرا حس کرد و فهمید. تئوریها خاکسترند و زندگی درختی بالنده است. این حرف را بزرگی گفته است.
بابک / 30 August 2020