بهداد اسفهبد، برنامهنویس ارشد شرکتهایی مانند گوگل و فیسبوک، در ژانویه ۲۰۲۰ (بهمن ۱۳۹۸) در سفری به تهران دستگیر شد. او خیلی زود فهمید که توجه ماموران امنیتی اطلاعات سپاه به او به خاطر روابط دوستیاش با کسانی است که کارشان تقاطع تکنولوژی و موضوع حقوق بشر است – از جمله کسانی که برای آزادی دسترسی به اطلاعات در ایران تلاش میوزرند و کسانی که فیلترشکن و ویپیان برای مردم ایران مهیا میکنند.
در گفتوگو با زمانه، اسفهبد میگوید بازجوها از او انتظار همکاری داشتند؛ که در مورد کسانی که در خارج از کشور در حوزه رسانه، فناوری دسترسی آزاد به اطلاعات، و دور زدن فیلتر اینترنت فعالیت میکنند، به آنها اطلاعات بدهد. آنها او را به این شرط رها کردند که به خارج از ایران برود و به آنها اطلاعات بیشتری بدهد.
■ گفتوگوی زمانه با بهداد اسفهبد را بشنوید:
اسفهبد در این باره میگوید:
«یک حساسیت خاص و عجیبی دارند به فعالان این حوزه [آزادی دسترسی به اطلاعات] و فقط میخواهند اطلاعات در مورد اینها جمع کنند. با فشار بر من میخواستند رابطهای با من برقرار کنند که من بعد از خروج از ایران به آنها همچنان اطلاعات بدهم در مورد دوستانم…».
در ۱۴ ژوئیه۲۰۲۰، چندین ماه پس از آزادی اسفهبد از زندان و خروج او از ایران، سرانجام ماموران امنیتی اطلاعات سپاه با او در اینستاگرام تماس میگیرند. او تصویر پیام آنها را منتشر کرده است (نگاه کنید به این نوشته او که شرح کل ماجراست). وقتی او به تماسهای آنها پاسخ نمیدهد، آنها شروع میکنند به پیام فرستادن در واتساپ، تلگرام و سیگنال. همه تماسها را اسفهبد نادیده میگیرد.
اینجاست که امنیتیها به سراغ خواهر او میروند – کسی که خانهاش وثیقه آزادی موقت اسفهبد است. پس از اینکه خواهرش به آنها میگوید که کنترلی بر تصمیمهای اسفهبد ندارد، اقدام بعدی فرستادن احضاریه دم در خانه اوست.
تهدیدی که اسفهبد را مجاب میکند که زمان آن رسیده که با رسانهها گفتوگو کند و شرح دهد که در دوران بازداشت و پس از آن چه بر او گذشته است.
شکستن سکوت
بهداد اسفهبد اکنون بعد از ماهها تصمیم گرفته در مورد آزارهای اطلاعات سپاه حرف بزند – ماههایی که با هراس از تماس امنیتیها و درگیر شدن مجدد با آنها گذشته است.
بهداد اسفهبد توضیح میدهد که فکرش را هم نمیکرده که کارش به سلولهای اطلاعات سپاه در زندان اوین کشیده شود. او که برنامهنویس و توسعهدهنده بسیاری از برنامههای مربوط به متن شرکتهای فناوری بزرگ است، اصلا فکر نمیکرد که کار تخصصیاش جنبهای امنیتی پیدا کند.
اسفهبد کارش فنی است. کدنویسی میکند. در دوران دبیرستان نماینده ایران در یازدهمین و دوازدهمین دورههای المپیاد جهانی کامپیوتر در سال ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰ بود و برنده مدالهای نقره و طلا شد. برای همین بسیاری از دوستانش او را «نابغه» کامپیوتر میدانند. این برنامهنویس ایرانی-کانادایی، که از سال ۲۰۱۰ مهندس ارشد نرم افزار در گوگل بود و در سال ۲۰۱۹ به فیس بوک پیوست، مانند بسیاری دیگر از شهروندان ایرانی تبار نهایت فعالیت سیاسی اش بازنشر اخبار سیاسی در صفحه فیس بوکش بود.
رویارویی با قدرت
سالها پیش، یک بار ماموران مرزی و یک بار هم ماموران وزارت اطلاعات به خاطر فعالیتهایش در جنبش سبز از او پرسشهایی کرده بودند. کارش اما هرگز به بازجویی و زندان نرسیده بود. چند سال به ایران رفت و آمد نمیکرد. اما با روی کار آمدن حسن روحانی، او فکر کرد که دیگر دوران حساسیتهای قبلی گذشته و میتواند مجدد به دیدن خانوادهاش برود. او با دیدن نام اطلاعات سپاه بر برگه حکم دستگیری فهمید که در دردسر بزرگی افتاده است. خودش میگوید:
«یک لحظه اسم اطلاعات سپاه را که دیدم، تصویر آینده زندگیام این جوری به جلوی چشمم آمد که دیگه از این دالون خارج نمیشم و زندگی من تمام شده.»
درست مانند همه فعالان دیگر بهداد را با حکم دستگیر و سوار ماشین میکنند. تلفن او را میگیرند. به خانه خواهرش رفته و لبتاپ و سایر ادوات دیجیتال دیگر او را هم ضبط میکنند و او را به اوین و زندان انفرادی میبرند.
پسوردهایش را میگیرند و اولین کاری که میکنند دانلوود تمام اطلاعات شخصی او از کلادهای آنلاین است – جایی که او دادههایش را کماکان ذخیره میکرده است.
بازجوییها از یک سری عکس آغاز میشوند. عکسهایی در حاشیه کنفرانس سالانه «رایتس کان» – با تمرکز بر حقوق بشر در عصر دیجیتال – که در سال ۲۰۱۶ در سانفرانسیسکو برگزار شد. عکسها اسفهبد را در کنار برخی از فعالان حوزه فناوری و حقوق بشر نشان میدهد. عکسها را ماموران اطلاعات سپاه از صفحههای شبکههای اجتماعی فعالان به دست آورده بودند. و حالا گروهها و افراد شرکتکننده در این کنفرانس سوژه اصلی پرسشهای ماموران اطلاعات سپاه در بازجوییها بودند.
این کنفرانس هر سال برگزار میشود. مقالات مختص ایران نیست؛ اما هر سال هم تعداد زیادی از تکنولوژیستها، مدافعان حقوق بشر، کارشناسان فناوری، دانشگاهیان، روزنامهنگاران ایرانی در کنفرانس شرکت میکنند تا باهم و با همکارانشان از سرتاسر جهان همفکری کنند و مشکلاتی را که در حوزه تقاطع حقوق بشر و فناوری دارند باهم در میان بگذارند. بهداد اسفهبد، که در آن زمان مهندس ارشد گوگل بود هم در این کنفرانس شرکت کرده بود.
اسفهبد ربط مستقیم کاری به هیچ کدام از گروههای که به قول خودش «اطلاعات سپاه آنها را معاند میداند» نداشت. با توجه به اینکه سالها در کار ایجاد نرمافزارهای آزاد و یا «اوپن سورس» بوده و هست، در بین گروههای مدافع حق دسترسی آزاد به اینترنت دوستان زیادی دارد. در این راه بارها به کدنویسیهای برنامههایی که به صورت گسترده و رایگان در دست کاربران قرار میگیرند، کمکهایی هم کرده است – از جمله به حوزه ایجاد ادیتورهای فارسیزبان.
اینها برای اطلاعات سپاه کافی بود که او را دستگیر کنند، دادههایش را به زور به دست بیاورند و بعد هم از همان دادهها برای فشار آوردن به او استفاده کنند.
چیزی که اسفهبد از کل بازجوییها دستگیرش میشود این است که اطلاعات سپاه مایل است که بر فعالان حوزه آزادی دسترسی به اطلاعات فشار بگذارد – آنها که رسانهایاند و آنها که در کار تکنولوژی دور زدن فیلترهای اینترنت هستند.
بله پزدادن های جهل وبی خردانه وندانستن ونفهمیدن اوضاع واحوال اجتماعی که در درون ویا بیرون ازآن زندگی می کنند چه ازطرف خود شخص و یا اشخاص باشد وچه ازطرف اعضاء خانواده و فک وفامیل ها باشد به افراد غریبه که منجبر به باز شدن وگوش ها وچشمان غریبه ها شده باشد تاکنون به دستگیرهای آنچنانی و زندان نشینی ها طولانی انجامیده است …بله پزدادن جهل که بنده ازچنین علم وعلومی باخبرم و مهندس چنین فن وفنونی درخارج کشورهم هستم ودرفلان کارخانه و موسسه مشغول بکارهستم ویا فرزندانم ویا آشنایم درخارج کشور چنین وچنان شغل ومقام آنچنانی دارند گاه به اقتدارنمائی بی خطر خاتمه می یابد وگاه گوش ها وچشمان خفته گانی را شنوا وبیدارمی کند که نتیجه اش به دستگیرشدن و حتی به گروگان گرفتن خانواده ها توسط حکومت فاشیستی می انجامد …بدون شک وشبهی وبراساس واقعیت ها افراد سپاه وبسیج وجاسوسان حکومت اخوندی درهرکوچه وخیابان ساکن هستند و درامدی انچنانی هم درزیر ذربین گذاشتن خانوارها وهمسایه گان وفرزندان شان وحتی کسبه ها داشته ودارند که حتی با بروز تضاهرات هم دقیقا” می دانستنند که چه کسانی ازکدام کوچه ها وخیتبانها ومحله ها درآن شرکت کرده بودند …بارها درهواپیما با مسافرین ایرانی همسفر بودم چه هنگام پرواز به ایران وچه ازایران به کشور محل سکونتم که با براه اندازی گفتگوهای انچنانی درصدد بودند که بدانند شغلم چیست وچه کاره هستم و تخصصات دانشگاهی ام چه بوده است ونظرات سیاسی ام چگونه است ودقیقا” بازجوها … اگر برای پزدادن که بله بنده چنین وچنان هستم تخصصات آنچنانی هم دارم ودرفلان کارخانه رئیس فلان بخش فنی هستم واطلاعات خصوص تان را هم ضمیمه اش کنید که مرتب هم به ایران سفرمی کنم تعجب نگنید که به چه علتی درفرودگاه تهران دستگیرمیشوید !!! برخلاف تصور بسیار ساده لوحانه که فکرمی کنید هرفرد وافرادی که چه درداخل کشور وچه درخارج کشور برحسب انکه هموطن وهموطنان شماهستند وانها را بعنوان سنگ وسنگ های صبورتان قرارمیدهید وصادقانه هرچه فکروافکارتان می گذرد بآانها مطرح می کنید درحقیقت خطری را بجان خریده اید …جناب آقای بهداد اسفهبد هم انکار پزدادن تحصیلاتی وتخصصی شان چه ازجانب خودشان وچه ازجانب خاواده و فک وفامیل هایشان به باز شدن گوش ها وچشم ها سپاه وجاسوسان حکومتی انجامیده است که خانواده ایشان گروگان حکومت شده است !!!
حقیقتگو / 18 August 2020
جناب حقیقتگو گفتگو را اصلا گوش دادی؟ ایشان برای زبان فارسی زحمتها کشیدند. در وبسایت شخصی ایشان سوابقشان هم هست. شما هم اگر میتونی این همه خدمت کن بعدش پزش را بده.
چنگیز / 19 August 2020
جمهوری فسق و فجور اسلامی، برای منافعش حاضر است تمام مردم ایران و کشور را فدا کند.
خامنهای بعد از اعتراضات 88 به قم رفت و با آیتاللههای سرشناس قم دیدار کرد. او به آنها هشدار داد که پس از سرنگونی نظام جمهوری اسلامی، اسلام آیتاللهها برای همیشه به زبالهدان خواهد رفت، پس باید خفه شوند و دست از حمایت نکشند. البته آن بزدلهای حرامخوار (آیتاللهها) چارهای جز تمکین به اوامر علی خامنهای نداشتند؛ چه اگر فرمانبرداری نمیکردند، امروز همگی بر اثر کرونا یا مصائب دیگر دنیوی به دیار باقی فرستاده شده بودند.
البته این دلیل قانع کنندهای برای سکوت و یا حمایت آنها از استبداد و یا بقول خودشان طاغوت نیست. و باید روزی حساب پس بدهند.
سرگذشت آقای بهداد اسفهبد اخطاری است به کسانی که در خارج از کشور سِمتهایی دارند. آنها باید کمی در رفت و آمد به ایران با احتیاط رفتار کنند. البته اینگونه به نظر میرسد که آقای اسفهبد شانس آوردند که توانستند از دستان شیطان بگریزند!
نکته بعدی خطاب به کسانی است که در خارج یا داخل کشور زندگی خودشان را دارند. و برایشان مهم نیست که چه بر سر ایران و ایرانی میآید. آنها تنها زمانی صدایشان در میآید که مورد ظلم واقع میشوند (البته منظور این نوشتار، آقای اسفهبد نیست).
بیایید ظلم به هموطن ایرانی را ظلم به خود بدانیم. و از درد تک تک ایرانیان به خود بپیچیم و هر آنچه که در توان داریم، حتی اگر لایک یک کامنت است، اعتراض خود را به گوش همه برسانیم.
نسل ما انقلاب کرد، حاصل آن جمهوری اسلامی شد. اما ما سالها با این عفریته متعفن سر کردیم، به زندگی خود سرگرم بودیم، تا اینکه امروز این “پلشتِ سیاه” گلوی جوانانمان را گرفته و میفشرد. ما در طول این 41 سال کشور را به خاکستر نزدیک کردیم. چه برای فرزندانمان به جای گذاشتیم؟ یک استبداد دیگر با تکنولوژی 100 سال پیش، و عقب افتادگی در تمام زمینهها.
ما شرمنده نسل بعدیم. ما قابل احترام نیستیم. چرا باید نسل بعد به ما احترام بگذارد، چه برای آنها به جای گذاردیم؟ پدران ما کشور را بسیار بهتر به ما تحویل دادند.
مرتضی / 19 August 2020
جناب هموطن عزیز بنده نظرخودم را برطبق آنچه حقایق بوده است ابراز کردم …درجامعه امروزی ایران تازمانی ازادنه درخیابان ها تردد میکنید و باارگان های حکومتی طرف نیستید این شانسی است که بدون انکه متوجه آن باشید روزگار به شما هدیه کرده است ولی اگر به دلیلی گرفتار وزارت اطلاعات و سپاه وزندان نشینی شوید شخص خودتان وخانواده تان برجا خواهند ماند که درمصبیت وارده دچارتنش روحی وروانی وتهدیات شوند ونه مردمان فارسی زبان ونه مردمانی که بازبان های دیگری صحبت می کنند توانائی گشودن درب سلول زندان وازاد کردن تان را داشته ودارند …چرا واقعیت را نمی پذیرید که این حکومت ضدایرانی است وازضربه زدن ونسل کشی ایرانی ها لذت برده ومی برد بویژه برای آن اقشارایرانی ها که صاحب علم وفضلیتی وتوانائی های فنی وتکنیکی چه درداخل کشوروچه درخارج کشور بوده وهستند که برای جامعه ایرانی افتخاری هستند که باید این اقشار به هرشکل وفرمی دستگیروبه زندان های طویل المدت محکوم شوند…چرا باید دانشگاهیان نخبه ایرانی وهنرمندان وداشجویان وانهم بی مورد وبی دلیل دستگیرشوند وروانه زندان ها شوند ؟ اگرالبسه خودتان را باعسل آغشته کنید وپزبدهید که صاحب عسل هستید چه اتفاقی برایتان خواهد افتاد جمعی انسان ها برای داشتن سهمی ازعسل تان تحریک کرده اید و جمعی اززنبورها که احاطه تان وبدن تان را خواهد گزید تحریک کرده اید!! درکارخانه ای درکشورمحل سکونتم روزی رئیس کارخانه خوشحالانه بنده را دعوت به گفتگو کرد که بله پروژه ای درایران خواهیم داشت که چه بهتر شما برحسب فن تان و دانستن زبان فارسی درآن شرکت کنید وما هم به طرف قرارداد این پروزه درایران اطلاع دادیم که شما هم درتیم ما خواهید بود …وبنده هم خوشحال هم درایران هنرمندیم را نشان خواهم داد و درجمع والدین و خواهروبردارانم خواهم بود …چندروز نگذشته است که صاحب کارخانه با دیگربرای گفتگو دعوتم کرد که طرف قرارداد پروزه درایران ازموجودیت یک ایرانی دراین تیم شوکه شده است و گفته است صاحبان این پؤوزه درایران محترمانه گفته اند که اگرایرانی درکارخانه شما مشغول بکاراست اصلا” این پروزه با کارخانه ما اجرا نمی کنند و همچنین گفته اند برای کارمند ایرانی کارخانه تان برحفظ جانش هم شده ازموجودیت چنین پروژه ای سخن نگوید !!! جناب هموطن عزیز آقای اسفهبد که درجهت زبان فارسی کوشا بوده وهستند مورد افتخاربنده وهموطنان ایرانی بوده ومی باشند وصدها افتخارتر که تن به جاسوسی برای حکومت آخوندی ضدایرانی نداده اند وازگرفتن ماهیانه مستمری ازسپاه وسفارتخانه سرباززده اند…
حقیقتگو / 19 August 2020
جناب مرتضی امیدوارم حمل بر جسارت نشود اما شما و دیگر شهروندان ایرانی در دروان قبل از ۱۳۵۷ اساسا در موقعیت و شرایطی نبودید که بخواهید چیزی را “تحویل” بگیرید.
کشوری که شما قبل از ۱۳۵۷ در آن می زیستید نظامی بود که شاه (به شکرانهء کمک فدائیان اسلام و کاشانی) با کودتا علیه مصدق بر پا کرد.
سی و چند سال بعدش هم گفت کشور تک حزبی است و فقط حزب رستاخیز داریم و بس. هر کس هم نمیخواهد از ایران بره بیرون.
نقش ساواک و تاسیس “انجمن حجتیه” بدست ساواک و دیگر کثافت کاری ها که دیگر هیچ.
پیش زمینهء انفجار ۱۳۵۷ چنین تاریخ ننگینی می باشد.
اما برای برخی دوستان هر روز و هزاران هزار بار این واقعیات باید یادآوری, که فرداش باز دوباره از یاد میرود و هزار باره باید تکرار شود.
اگر شرمندگی و بی احترامی در کار باشد, همه اش برمیگردد به این فراموشکاری عمدی و ناصادقانهء تاریخمان.
دیروز ۲۸ مرداد بود.
۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را بی یاد دارید؟
برای تقویت حافظهء دوستان نگاهی داشته باشیم به روزنامه نبرد ملت ( ارگان رسمی فدائیان اسلام ) یک روز پس از کودتا, که نشان دهندهء حمایت فدائیان اسلام از کودتا و بیعت با کودتاچیان است. جمهوری اسلامی در نظام سلطنتی و به دست دربار پرورده شد.
” اگر حکومت قانونیِ سرلشکر زاهدی کمترین ارفاقی نسبت به جنایتکاران نماید، بزرگترین خیانت را بهدین نموده است. مصدق غولِ خونآشام و یاران آدمکش او به زنجیرکشیده شدند. حکومت انقلابی و قانونی بهامر ملت دادگاه صحرائی فوراً تشکیل دهد”.
دخو / 19 August 2020
دوست عزیز منظور از تحویل گرفتن، تحویل گرفتن حکومت نبود. نباید فراموش کنیم که در میان جوانانی که سال 57 انقلاب کردند، انسانهای بسیار توانمند، خوب و وطن دوستی وجود داشتند که توسط جمهوری اسلامی از بین رفتند.
آن جوانان بهرحال در دوره استبداد قبلی رشد کرده بودند.
نسل قبلی ما (شامل کسانی میشود که در استبداد قبلی هم نقش داشتند) دستکم اجازه بروز و رشد به ما دادند. اما ما اجازه هیچ رشد و تحولی به نسل بعدی ندادیم. هر چه کردیم، هر چه پختیم، هر چه ساختیم، جنگ بود و ویرانی و نیستی.
در انقلاب 57، ما همه نوع گرایش فکری داشتیم. فقط فدائیان اسلام نبودند (ترس شاه از کمونیسم باعث شده بود تا دین را در مقابله با آن قرار دهد. همان کاری که در غرب شده بود!).
این تعدد گرایش فکری نتیجه چه بود؟ چرا امروز هیچ گرایش فکری وجود ندارد؟ جوانان ما در این روزها بدنبال چه هستند؟ کدام گرایش فکری و سیاسی دارند؟
شاه مستبد بود. دیکتاتور بود. اما نظام قضائی نسبتاً خوبی داشت. نظامیان ما به کشور و مردم خود وفادار بودند، در خیابان به سر و شکم جوانانی که غم شغل و کار داشتند، شلیک نکردند. این مسائل فقط مربوط به شاه نبود. بلکه نسل قبل از ما شاید انسانهای بهتری بودند. این باعث شده بود که شاه نتواند مانند خامنهای جنایت زیادی مرتکب شود.
هر چند شاه با خامنهای قیاس نمیشود. خامنهای، خائنی جنایتکار است که ضررهای مادی و معنوی او به ایران در تاریخ بی مانند است (و خمینی هم در کنار او بعنوان دو نماد ضد بشری در تاریخ ثبت خواهند شد). اما شاه نامش در کنار دیگر سلاطین تاریخ ایران بعنوان دیکتاتور ثبت شده که هرگز برای ماندن بر تخت، کشور را به جنگ و درگیری با ابرقدرتها نکشاند. غرب او را برکنار کرد، چون دیگر سودی برایشان نداشت.
جمهوری اسلامی نشان داد که؛ اصولاً لزومی ندارد که حاکمان ایران با اربابانشان دوست باشند، گاهی در دشمنی هم میتوان منافع اربابان را تأمین کرد. همان کاری که خمینی ملعون و جانشین ملعونتر از او کردند (یا همان کاری که طالبان افغانستان کرد و میکند!). فعلاً سود اربابان شرق و غرب تأمین است. پس مشکلی نیست.
دوست عزیز، با کنار هم گذاردن چند خبر و صحبتهای داغ و پرطرفدار زبان من پیرمرد را باز نکن، برای جمهوری اسلامی خوب نیست!
مرتضی / 20 August 2020
آقای مرتضی تاریخ ایران ثابت کرده است که جمهوری اسلامی فرزند خلف نظام ستم شاهی بود.
شاه فقط با کمک و مساعدت فدائیان اسلام و کاشانی و دیگر جناح های مافوق ارتجاعی مذهبی-شیعه بود که میتوانست علیه مصدق کودتا کند.
بعد از کودتا نیز شاه در تشکر از روحانیون مرتجع شیعه و همکاری با آنان کم فعال نبود.
از انهدام معبد بهائیان توسط باتمانقلیچ, تا تاسیس “انجمن حجتیه” ضد بهائیان توسط ساواک, تا پر و بال دادن به جریاناتی مانند “حسنیه ارشاد”, “مکتب اسلام”,… تا استخدام آیت الله بهشتی و باهنر در آ.پ. و ده ها و صد ها و هزاران کثافت کاری های دیگر از این قبیل.
اگر در دورهء ستم شاهی رشدی در کار بود, آنهم در مبارزه و سازماندهی علیه رژیم شاه بود, “شانزده آذر”,…
در مورد شرایط کنونی جنبش دانشجویی و گرایشات سیاسی جوانان در ایران نیز شما اگر آلان سری به کانالهای تلگرامی دانشجویان ایرانی بزنید مشاهده میکنید که اتفاقا از تمامی گرایشات چپ و راست و ملی و مذهبی حدقل یکی دو جریان اگر نه بیشتر فعال هستند. کمبودی در تنوع و کثرت نظر در جنبش دانشجویی و جوانان نیست. حمل بر گستاخی نشود,اما شکایت از اینکه “امروز هیچ گرایش فکری وجود ندارد” بیش از هر چیز حکایت از بی اطلاعی و عدم ارتباط شما با ایرانیان دارد, تا هر چیز دیگر.
طبق ادعای شما این ارتش شاه نبود که در ۱۷ شهریور به مردم شلیک کرد.
چندین هزار کشته در ایران نیز از شهریور ۵۷ تا ۲۲ بهمن هم حتما خودشان خودشان را کشتند!! اصلا همه اش ضبط صوت بود.
جمهوری اسلامی همیشه و همواره خواستار این است که خاستگاه اش در نظام ستم شاهی تحریف شود, دقیقا مانند روایت شما.
انکار اینکه جمهوری اسلامی فرزند خلف و نتیجهء منطقی شاهنشاهی بود اتفاقا برای ج.ا. خیلی خوب است.
دخو / 20 August 2020