عزیز خسروشاهی – «آدم یاد دوران قتل‌های زنجیره‌ای می‌افتد. مقامات ارشد وزارات اطلاعات به صورت محرز اقدام به شکنجه و قتل فعالان سیاسی و نویسندگان ایران کرده بودند. در ابتدا می‌خواستند چند قاچاقچی را اعدام کنند و قتل‌ها را گردن آن‌ها بیاندازند. بعد از کش و قوس فراوان بالاخره وزارت اطلاعات چهار قتل از صد‌ها مورد قتل را پذیرفت. روزنامه‌ها و رادیو‌ها پر شده بود از پیام تبریک مقامات حکومت به هم. رهبر از وزارت اطلاعات تشکر می‌کرد، رئیس‌جمهور از رهبری تشکر می‌کرد. خودشان کشته بودند، خودشان خبر داشتند، خودشان توافق کردند، آخر کار خودشان هم به یکدیگر تبریک می‌گفتند.

این حرف‌ها مرا یاد‌‌ همان دوران انداخت. خودشان نشسته‌اند و تصمیم گرفته‌اند سوبسید‌ها را حذف کنند، ارزش پول ما را کم کنند و به خوبی از فقر و فلاکتی که نتیجه آن است با خبر بوده‌اند. الآن هم مقصران با افتخار در نقش استاد دانشگاه برای مردم سخنرانی می‌کنند.

اگر می‌گفتند «نمی‌دانستیم اینطوری می‌شود»، آدم دلش نمی‌سوخت. می‌گفتیم فرمانده پلیس هم یک بی‌سوادی است مثل همه مدیران دیگر جمهوری اسلامی که کاری غیر از خرابکاری بلد نیستند، اما حرف‌های او نشان می‌دهد حکومت به خوبی از تبعات کاری که کرده با خبر بوده است. یا برایشان وضعیت زندگی مردم مهم نبوده یا زندگی مردم را به پای برنامه‌های خود مثل غنی‌سازی و جنگ با آمریکا و این چیز‌ها قربانی کرده‌اند.»

به گفته فرمانده ناجا «از اوایل مهرماه و با افزایش قیمت‌ها وقوع «سرقت خرد» افزایش یافته است به گونه‌ای که در مهرماه شاهد افزایش ۱۰ درصدی و در آبان ماه شاهد افزایش ۲۰ درصدی جرایم خرد بوده‌ایم.» او سرقت خرد را تا «سرقت با ارزش مالی زیر صدهزار تومان» تعریف کرده است. در ادبیات عامه مردم از این نوع سرقت با عنوان «دله دزدی» یا «آفتابه دزدی» یاد می‌شود.

این گفته‌های یکی از فعالان سیاسی ایران در واکنش به یک مصاحبه است. سردار اسماعیل احمدی‌مقدم، فرمانده پلیس ایران چندی پیش در حاشیه همایش روسای پلیس امنیت اخلاقی در پاسخ به پرسش خبرنگاران گفته است: «افزایش اخیر قیمت‌ها موجب افزایش سرقت خرد شده است.»

وی با بیان اینکه نوسان‌های اقتصادی تاثیر زیادی بر بروز و ظهور جرایم خرد دارد، گفته است: «وقتی فاز اول هدفمندی یارانه‌ها آغاز و یارانه‌ها پرداخت شدند ما شاهد افول این نوع جرایم بودیم، اما این افزایش قیمت‌های اخیر موجب افزایش سرقت در حوزه خرد شده است.»

به گفته فرمانده ناجا «از اوایل مهرماه و با افزایش قیمت‌ها وقوع «سرقت خرد» افزایش یافته است به گونه‌ای که در مهرماه شاهد افزایش ۱۰ درصدی و در آبان ماه شاهد افزایش ۲۰ درصدی جرایم خرد بوده‌ایم.»

البته آقای احمدی‌مقدم به یک نکته مهم نیز اشاره کرده است: «واقعیت در جرایم خرد بیش از اعداد ثبت شده است چرا که مردم به دلایلی از شکایت در بحث سرقت‌های خرد امتناع می‌کنند.»

فرمانده پلیس ایران سرقت خرد را تا «سرقت با ارزش مالی زیر صدهزار تومان» تعریف کرده است. در ادبیات عامه مردم از این نوع سرقت با عنوان «دله دزدی» یا «آفتابه دزدی» یاد می‌شود.

مانی – فروشنده لباس‌های زنانه

پاساژ عصر‌ها خیلی شلوغ می‌شود و من و همکارانم حداقل هفته‌ای یک مورد از این دزدی‌ها داریم. از وقتی دلار گران شده، هم کاسبی ما به هم ریخته و هم تعداد این دزدی‌ها افزایش یافته است. قبل از گرانی دلار، مغازه‌های پاساژ و کل صنف ما پر بود از جنس‌های متنوع در همه سایز‌ها، اما با شرایط جدید از تنوع جنس‌هایمان کم شده است و گاهی مجبور هستیم برای آنکه جنس روی دست ما نماند، سایزهای کم مشتری را نخریم که البته قیمت‌ خرید ما بالا می‌رود.

سردار اسماعیل احمدی‌مقدم، فرمانده پلیس ایران چندی پیش در حاشیه همایش روسای پلیس امنیت اخلاقی در پاسخ به پرسش خبرنگاران گفته است: «افزایش اخیر قیمت‌ها موجب افزایش سرقت خرد شده است.» وی با بیان اینکه نوسان‌های اقتصادی تاثیر زیادی بر بروز و ظهور جرایم خرد دارد، گفته است: «وقتی فاز اول هدفمندی یارانه‌ها آغاز و یارانه‌ها پرداخت شدند ما شاهد افول این نوع جرایم بودیم، اما این افزایش قیمت‌های اخیر موجب افزایش سرقت در حوزه خرد شده است.»

بیشترین دزدی مشتری‌ها از مغازه من، لباس زیر است. خانم‌ها کلاً به لباس زیر علاقه دارند. این را چون کار ماست و اطلاع دارم خدمت شما عرض می‌کنم. این‌ها چیزهایی هستند که بسیاری از آقایان بی‌خبر هستند. قیمت سِت شورت و سوتین زنانه نسبت به لباس‌های مردانه بالاست. بعضی خانم‌ها و دخترهای جوان به خرید لباس زیر متنوع یکجوری اعتیاد دارند. بعضی هم شاید احتیاج دارند و درآمد خودشان یا خانواده اجازه خرید به آن‌ها نمی‌دهد. به نوعی برای زندگی آن‌ها جنس غیر ضروری است و اولویت ندارد. برای همین دزدی لباس زیر زنانه شایع است.

ماه گذشته در شلوغی پاساژ و اوج مراجعه مشتری متوجه شدم دو دختر جوان چند سِت لباس زیر را لای پالتوی خود پنهان کرده‌اند. خیلی آرام درب مغازه را بستم و زنگ زدم ۱۱۰. اول داد و بیداد کردند و سعی کردند موضوع را ناموسی کنند تا من بترسم و آن‌ها را‌‌ رها کنم. خیلی فحاشی کردند و مرا متهم کردند که به آن‌ها نظر سوء دارم. بالاخره بعد از ۴۵ دقیقه پلیس آمد. فیلم دوربین مداربسته را نشان ماموران دادم. وقتی دختر‌ها فیلم را دیدند زدند زیر گریه و شروع کردند به التماس کردن که اگر پدرمان بفهمد ما را می‌کشد، پدر ما خیلی غیرتی است و از این حرف‌ها.

اینقدر گریه و زاری کردند تا واقعاً دل من سوخت. خیلی ناراحت شدم وقتی کارت دانشجویی نشانم دادند. زمانی دانشجو احترام و شخصیت داشت. جوان‌های ما الآن همگی یا دانشجو هستند یا مدرک دانشجویی دارند، اما بیکار هستند. دانشگاه آزاد با شهریه‌های بالایش مرکز فساد و مجرم‌پروری شده است. خیلی از دختر‌ها و پسر‌ها برای اینکه شهریه دانشگاه آزاد را تامین کنند دست به دزدی می‌زنند، خودفروشی می‌کنند، مواد خرید و فروش می‌کنند. چند مورد را خودم می‌دانم و چند مورد را آشنایان برایم تعریف کرده‌اند.

محمد – دندان پزشک

مدتی قبل در کلینیک ما تمام روکش پلاستکی لامپ‌های جعبه‌ای را دزدیده بودند. وزن چندانی ندارند شاید هرکدام ۲۰۰ گرم وزن داشته باشند. در ارتفاع سه متری بدون چهارپایه باید روی دوش هم رفته باشند. روکش پلاستیکی لامپ‌های هر چهار طبقه را دزدیده بودند. نگهبان گفت کار یک نفر معتاد بوده است. پیگیری نکردیم چون ارزشی نداشت.

ناصر – کارمند اداره امور مالیاتی

دزدی، دزدی است. ما عادت داریم با ظاهر کار‌ها، ماهیت آن‌ها را عوض کنیم. وقتی همکارانم را می‌بینم که از اداره خودکار، چسب نواری، کاغد سفید و لوازم التحریر به خانه می‌برند من نمی‌توانم اسمی غیر از دزدی روی کار آن‌ها بگذارم.

دزدی فقط بالا رفتن از دیوار مردم یا اختلاس و برداشتن پول نیست. از ندادن باقی پول مردم، از ۱۰۰ تومان و ۲۰۰ تومان پول خرد باقیمانده مشتری مغازه و بانک و تاکسی است که برای همه دزدی سه هزار میلیارد تومانی عادی می‌شود. در هر مملکتی این اختلاس شده بود کل حکومت به هم می‌ریخت، ولی در ایران برای همه عادی است. با هیجان برای هم تعریف می‌کنند. دله دزدی قسمتی از کار همه شده است. در پمپ بنزین‌ها، در اداره‌ها، در نانوایی‌ها در همه جا به یک نوعی.

عبدالله – نگهبان پارکینگ یک مجموعه ورزشی

از در باک و قالپاق ماشین گرفته تا زین دوچرخه و چراغ راهنما را می‌دزدند. نمی‌دانم واقعاً زین دوچرخه را چه کسی می‌خرد یا چراغ راهنما را چه کسی می‌خرد، ولی می‌دزدند. دست خیلی‌ها کج شده است.

علی – کارگر شهرداری: هفته قبل رفته بودند توالت عمومی ضلع شرقی پارک و مایع دستشویی همه جاصابونی‌ها را خالی کرده بودند. من که شاخ درآوردم. دیده بودم شیر آب یا شلنگ دستشویی را بدزدند، اما مایع دستشویی را ندیده بودم. کار کدام بدبختی بوده که مایع دستشویی را برده است خانه و پول نداشته بخرد خدا می‌داند؟ مایع دستشویی را که نمی‌شود فروخت. کار هرکس بوده از ما بدبخت‌تر بوده.

بچه کوچک دزدی می‌کند. معلوم نیست نیاز دارند یا نیاز ندارند. دله دزدی دیگر قبح گذشته را ندارد. شده است زرنگی و تفریح. یکبار کارم تمام شده بود و داشتم می‌رفتم خانه. جلوی در یک بچه ۱۰-۱۲ساله را دیدم که زین یک دوچرخه را دزدیده بود و با خود می‌برد. می‌دانستم وضع مالی خوبی دارند. تا موقعی که پدرش دنبال او آمد با زین دوچرخه بازی کرد و بعد آن را انداخت داخل جوی آب. معتاد‌ها و ولگرد‌ها هم که برای مواد همه کاری می‌کنند. صبح تا شب دنبال کمی پول برای مواد خریدن هستند. هر چیزی دستشان بیاید می‌دزدند. برخی از بچه‌های خانواده‌های فقیر هم گاهی وسایل کوچک را می‌زدند و آن‌ها را به قیمت پایین می‌فروشند. منظورم البته همه مردم نیست‌ها. سوء تفاهم نشود، اما این دله‌دزدی‌ها در همه طبقات هست.

علی – کارگر شهرداری

هفته قبل رفته بودند توالت عمومی ضلع شرقی پارک و مایع دستشویی همه جاصابونی‌ها را خالی کرده بودند. من که شاخ درآوردم. دیده بودم شیر آب یا شلنگ دستشویی را بدزدند، اما مایع دستشویی را ندیده بودم. کار کدام بدبختی بوده که مایع دستشویی را برده است خانه و پول نداشته بخرد خدا می‌داند؟ مایع دستشویی را که نمی‌شود فروخت. کار هرکس بوده از ما بدبخت‌تر بوده.

اگر شیرآلات را دزدیده بودند می‌گفتیم کار معتادهاست برای جنس (مواد مخدر) خریدن، اما دزدی مایع دشتشویی کار معتاد‌ها نیست. مردم از گرانی دیگر خسته شده‌اند. همینطور پیش برود دیگر بدبخت، بیچاره‌ها اگر مرده داشته باشند آن را تحویل هم نمی‌دهند. قیمت چهار کیلو گوشت می‌شود یک گرم طلا. مردم ندارند که بخورند.

ساسان – دانشجو

پسر عموی مرا فقط به جرم سرقت نبرده‌اند. در پرونده موضوع آدم‌ربایی قید شده. یکی از دوستان پولدار این جمع، بچه‌ای را نشان داده و گفته است اسکیتی که به پا دارد یک میلیون و دویست هزار تومن ارزش دارد و مشتری دست به نقد برای آن وجود دارد.

پسر عموی من و دوستانش شوخی، شوخی سر صحبت را باز کرده‌اند که برویم آن پسر را بزنیم و اسکیت را بدزدیم. ۱۴ نفر بوده‌اند. پسر را در گوشه پارک گرفته‌اند و ترسانده‌اند. اسکیت را گرفته‌اند. ماجرا شوخی بوده. اسکیت را دوباره جلوی خود پسر پرت کرده‌اند، اما آن پسر ترسیده و فرار کرده است. اسکیت دست آن‌ها مانده است. آگاهی همه آن‌ها را گرفته است. اگر قاضی برای آن‌ها اتهام آدم‌ربایی را تائید کند دیگر هیچ کاری نمی‌شود برایشان کرد.

مگر کل این پول چقدر بوده که یک جوان کاری بکند که زندگی، اسم خانواده، آبرو و آینده‌اش تباه شود؟ تازه تقسیم بر ۱۴ که پول تو جیبی یک ماه یک بچه مدرسه‌ای می‌شود. حالا آقای خامنه‌ای فتوا می‌دهد که باید زاد و ولد بیشتر شود. این حال و روز جوان‌هایی مثل من است. من مدرک دانشگاه را بگیرم و سربازی بروم چه آینده‌ای دارم که بچه‌هایی که هنوز به دنیا نیامده‌اند داشته باشند؟

شاید فکر کنید چون پسر عموی من است اینگونه می‌گویم، اما واقعاً وضعیت هم سن و سال‌های من چقدر باید بد باشد که به چنین کاری فکر کنند و آن را انجام بدهند؟ این نشان می‌دهد که فشار زندگی از فشار وجدان و اخلاق و حتی ترس بیشتر است. پسر عموی من و دوستانش اگر کار و امید برای زندگی داشتند حاضر نمی‌شدند ریسک کنند. یعنی یک جوان دانشگاه و سربازی رفته نباید صدهزار تومان پول توی جیبش باید و عار داشته باشد از اینکه دست به این کار‌ها بزند یا حتی به این کار‌ها فکر کند؟

علی – کارمند بانک

دله دزدی که زیاد شده. قبلاً هم بود اما خوب الآن بیشتر شده. ارزش پول ملی که پایین آمد دزدی همه‌چیز توجیه اقتصادی دارد. حساب کنید یک بسته آدامس خارجی از سوپرمارکت بدزدند سه، چهار هزار تومان پول آن است. قبلاً دزدی از سوپر مارکت کار بچه‌ها بود. چیزی بر می‌داشتند و می‌رفتند خودشان می‌خوردند، اما اگر کسی یک جعبه آدامس خارجی بدزدد و در قطار‌های مترو نصفه قیمت بفروشد کلی سود کرده است.

علی کارمند بانک: هفته پیش پدرم از شهرستان زنگ زده بود و اتفاقی صحبت یک باغ خانوادگی در روستا شد. گفت دو پسر کوچک یک خانواده فقیر را به جرم «گردو دزدی» گرفته‌اند. از دیوار باغی بالا رفته بودند و یک کیسه نایلونی را تا نصفه گردو کرده بودند که گیر افتاده‌اند. گردو‌ها را می‌برده‌اند تمیز می‌کرده‌اند و در آب نمک به مسافر‌ها می‌فروخته‌اند. چون قبلاً پرونده این شکلی داشته‌اند حکم زندان گرفته‌اند.

هفته پیش پدرم از شهرستان زنگ زده بود و اتفاقی صحبت یک باغ خانوادگی در روستا شد. گفت دو پسر کوچک یک خانواده فقیر را به جرم «گردو دزدی» گرفته‌اند. از دیوار باغی بالا رفته بودند و یک کیسه نایلونی را تا نصفه گردو کرده بودند که گیر افتاده‌اند. گردو‌ها را می‌برده‌اند تمیز می‌کرده‌اند و در آب نمک به مسافر‌ها می‌فروخته‌اند. چون قبلاً پرونده این شکلی داشته‌اند حکم زندان گرفته‌اند. پدرم و چند نفر دیگر برای ریش سفیدی رفته بودند، اما شاکی رضایت نداده و گفته بود به درختان باغ او صدمه زده‌اند و آن‌ها را شکسته‌اند. باید تنبیه شوند.

این افراد باید تنبیه شوند، اما فرستادن دو پسر بچه به زندان به جز اینکه دزدی بزرگ‌تر یاد بگیرند سودی ندارد. زندان جای اصلاح بچه‌ها نیست.

ایوب – انتظامات یک شرکت بزرگ صنعتی

آن دیوار را می‌بینید آنجا؟ با ماشین بخواهی از سر تا ته آن بروی ده دقیقه طول می‌کشد. برای ما یک پست جدید درست کرده‌اند. بیرون کارخانه و پشت آن دیوار. نوبت هرکس که بیافتد باید در سرما و گرما پیاده این دیوار را چند مرتبه در ساعت شیفت‌اش برود و بیاید.

کارگر‌ها هر چیزی را دستشان بیاید پرت می‌کنند آنطرف دیوار. سنگ فرز، سنباده، پیچ گوشتی (پیچ گشتی)، آچار، الکترود، دستکش، کفش ایمنی، ضایعات و خلاصه از شیر مرغ تا جان آدمیزاد. دوربین گذاشتند، اما فایده نداشت. کلاه می‌کشند روی سرشان یا ماسک می‌زنند، شب می‌آیند سراغ چیزهایی که پرت کرده‌اند. لاشخور هم هست. نان خشکی‌ها و دوره‌گرد‌ها و معتاد‌ها فهمیده‌اند و روز‌ها کنار این دیوار می‌گردند تا چیزی پیدا کنند. بعضی وقت‌ها بین کارگرهایی که این چیز‌ها را پرت کرده‌اند و لاشخور‌ها دعوا می‌شود.

می‌دانی آقا، چیزی هم نمی‌شود گفت. مردم گرسنه‌اند. نصف این نیرو‌ها قراردادی هستند. امروز کار دارند و فردا ندارند. پیمانکار عوض می‌شود و همه این کارگر‌ها عوض می‌شوند. طرف ۴۷-۴۸ سال دارد، دختر بزرگ دارد، پسر سرباز دارد، اما نه خانه دارد و نه حقوق درست و حسابی. با خودشان فکر می‌کنند کارخانه‌ای به این بزرگی به جایی بر نمی‌خورد یک جفت دستکش یا چندتا آچار کم بشود.

ما خیلی جا‌ها می‌بینیم ولی به روی خودمان نمی‌آوریم. پیرمرد موسفید را بگیریم که چه؟ بگوییم صفحه (صفحه سنگ فرز) دزدیده است؟ پرونده می‌کنند و نفرین زن و بچه‌اش دامن ما را می‌گیرد. بعضی وقت‌ها که مسئول بالای سر ماست یا زیر فشار هستیم دیگر چاره‌ای نداریم ولی همه این‌ها درد است. فقر است. نداری است. کسی که کاری می‌کند و نان ندارد بخورد، با کسی که معتاد و تنبل و مفتخور است فرق دارد.

دیوار دزدی

اجرای حد در صورت تعدد جرم سرقت در قوانین اسلامی به این ترتیب است: در سرقت اول؛ قطع چهار انگشت دست راست سارق از انتهای انگشتان. برای بار دوم؛ پای چپ سارق از پایین برآمدگی آن به‌نحوی که نصف قدم و مقداری از محل مسح باقی بماند قطع می‌شود. در مرتبه سوم؛ سارق به حبس ابد محکوم می‌شود. درمرتبه چهارم در زندان اگر سارق مرتکب سرقت شود، اعدام می‌شود.

معمولاً تصوری که از دیوار در ذهن شکل می‌گیرد چیزی شبیه حصار برای تعیین یک محدوده و جداسازی آن محدوده و انباشته‌های آن به منظور حفاظت و ممانعت از ورود افراد غریبه یا مردم عادی است. به طور طبیعی یکی از کارکردهای دیوار، حفاظت ملک و اجناس در برابر دزد‌ها است. شاید برای بسیاری از افراد موضوع جدیدی باشد وقتی بشنود «سرقت دیوار» خود یکی از رشته‌های فعالیت سارقان است.

حاج رضا – فروشنده لوازم ساختمانی

می‌خندی؟ بله باید هم برای شما خنده دار باشد. فکر بدبختی مردم را که نمی‌کنید. ببین مملکت به چه فلاکتی افتاده که مردم از دست این کراکی‌ها و شیشه‌ای‌ها و گشنه‌ها آسایش ندارند. دیوار را می‌آیند می‌دزدند. یک نیسان و پتک، کلنگ، تیشه، قلم و ۲-۳ نفر آدم.

باغ‌ها یا مرز زمین‌های خارج از دید و فاصله‌دار از جاده را نشان می‌کنند و شبانه می‌روند سراغ دیوار‌ها. مخصوصا دیوارهای تازه‌چین (تازه احداث شده) که ملات آن سست است و راحت خراب می‌شود. دیوار را خراب می‌کنند و آن را تکه تکه بار ماشین می‌کنند. می‌برند آجر‌ها را یکی، یکی در می‌آورند و می‌فروشند. آجر دانه‌ای ۱۵۰ بود که دیوار می‌دزدیدند حالا گران‌تر هم شده است. دیگر با این وضع کسی جرئت ندارد برای ملک‌اش حصار و دیوار بکشد. برای اینکه دزد به مال آدم نزند دورش دیوار می‌کشند، وقتی دیوار را می‌دزدند باید چکار کرد؟ برای دیوار پاسبان گذاشت؟ والله می‌ترسیم برای دیوار‌ها پاسبان بگذاریم این‌ها بیایند و پاسبان‌ها را هم بدزدند.

مجازات اسلامی

در کتاب دینی مسلمانان _ یعنی قرآن_ در آیه ۳۸ از سوره مائده مجازات سرقت را چنین آورده است: «وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَیْدِیَهُمَا جَزَاء بِمَا کَسَبَا نَکَالًا مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ». دست‌های مرد و زن دزد را قطع کنید که مجازات مذکور کیفر اعمال آنان است. مجازاتی که از جانب خداوند متعال تعیین شده و خداوند توانای بی‌همتا است و همه شئون را از حکمت انجام می‌دهد.

اجرای حد در صورت تعدد جرم سرقت در قوانین اسلامی به ترتیب زیر است:

۱- در سرقت اول؛ قطع چهار انگشت دست راست سارق از انتهای انگشتان.

۲- برای بار دوم؛ پای چپ سارق از پایین برآمدگی آن به‌نحوی که نصف قدم و مقداری از محل مسح باقی بماند قطع می‌شود.

۳- در مرتبه سوم؛ سارق به حبس ابد محکوم می‌شود.

۴- درمرتبه چهارم در زندان اگر سارق مرتکب سرقت شود، اعدام می‌شود.

برای کسب اطلاعات بیشتر درباره قوانین قرآنی و اسلامی درباره سرقت می‌توانید به این لینک‌ها (1،2،3،4،5) مراجعه کنید.