دهها روشنفکر و نویسنده نامدار جهان به ویژه از ایالات متحده، در نامهای سرگشاده از رواج یافتن فرهنگ جزمیت و عدم رواداری انتقاد کردهاند. آنها رئیسجمهوری ایالات متحده را «تهدیدی واقعی برای دموکراسی» معرفی کردهاند و هشدار میدهند که نیروهای ضدآزادیخواه در سرتاسر جهان در حال قدرت گرفتن هستند.
بیش از ۱۵۰ روشنفکر و نویسنده نامه سرگشاده خود «درباره عدالت و بحث باز» را با اشاره به اعتراضهای گسترده پس از کشتهشدن جورج فلوید، آمریکایی آفریقاییتبار هنگام بازداشت به دست پلیس آمریکا و تأثیر آن بر نهادهای فرهنگی آغاز میکنند:
«نهادهای فرهنگی ما با آزمونی دشوار رویارو هستند. اعتراضهای نیرومند در راستای عدالت نژادی و اجتماعی به خواستههای بهتعویقافتاده برای اصلاح پلیس راه میبرند و همزمان فراخوانهای گستردهتری برای برابری و شمول بیشتر در سرتاسر جامعه ما، از حیطه آموزش عالی گرفته تا حیطههای روزنامهنگاری، فعالیت بشردوستانه و هنرها را موجب شده اند.»
نویسندگان نامه اما هشدار میدهند که این اعتراضها همزمان باعث تقویت «عافیتطلبی ایدئولوژیک» شده که به تضعیف «بحث باز» و «رواداری» میانجامد.
نویسندگانی مانند جی. کی روولینگ، سلمان رشدی، مارگارت اتوود، دانیل کلمن و همچنین فیلسوفانی همچون نوام چامسکی چپگرا و فرانسیس فوکویاما راستگرا این نامه را امضا کردهاند. رؤیا حکاکیان، نویسنده، کیان تاجبخش، استاد شهرسازی در دانشگاه کلمبیا که پیش از این دو بار در ایران زندانی شده است و کریم سجادپور، تحلیلگر مسائل ایران و آمریکا در شبکههای خبری سیانان، پیبیاس ایالات متحده از جمله ایرانیان امضاکننده این نامه هستند.
آنها با انتقاد مستقیم از دونالد ترامپ، رئیسجمهوری ایالات متحده مینویسند:
«نیروهای ضدآزادیخواه [ضدلیبرالیسم] در سرتاسر جهان در حال قدرتگرفتن هستند و متحد نیرومندی به نام دونالد ترامپ دارند که تهدیدی واقعی در برابر دموکراسی است.»
نویسندگان نامه خواهان مقاومت در برابر این وضعیت به شیوهای هستند که به گفته آنها به «جزمیت» راه نبرد و با تکیه بر رواداری به «شمول دموکراتیک» بینجامد. به باور آنها، عدم مدارا و عیبجویی مداوم نه تنها در میان راست افراطی، که به شکلی وسیعتر در سرتاسر فرهنگ موجود رو به گسترش است:
«عدم رواداری در برابر نظر مخالف، اقبال به سرافکندهکردن در دید عموم و از میان خود راندن، و گرایش به حل مسائل پیچیده سیاستگذاری در نوعی قطعیت اخلاقیاتی کورکننده».
به باور امضاکنندگان، رهبران نهادها نیز به جای دستزدن به اصلاحات سنجیده، به «مجازاتهای شتابزده و غیرمتناسب» روی آوردهاند:
«دبیران رسانهها را به خاطر مطالب جنجالبرانگیز اخراج میکنند؛ کتابها را به اتهام عدم اصالت جمع میکنند؛ روزنامهنگاران را از نوشتن درباره موضوعاتی خاص منع میکنند؛ استادان را به خاطر نقل قول از کارهای ادبی در کلاس بازجویی میکنند…».
نویسندگان هشدار میدهند که حدود و ثغور «آنچه میشود فارع از تهدید انتقامجویی بر زبان آورد»، دائماً محدودتر میشود و تأکید میکنند که «محدودیت بر بحث آزادانه، چه از سوی حکومتی سرکوبگر و چه از سوی جامعهای فاقد رواداری، به کسانی آسیب خواهد زد که قدرتی ندارند و از امکان مشارکت دموکراتیک برای همگان میکاهد.»
به باور نویسندگان، انتخاب بین آزادی و عدالت انتخابی کاذب است و این دو بدون یکدیگر وجود ندارند.
این نامه سرگشاده در «مجله هارپر» منتشر شده است.
ما مردم ایران با این اسلام پاک و با این شیعه سرخ علوی در رساندن جزمیت جهان بدین جا دست طولائی داشته ائیم. ما مردمی که کرمهای ازدهائي را از زیر سنگواره های قرون وسطا بیرون کشیدم لبهایشان را بر رگهای گردنمان دوختیم و انقلاب خون و وحشتمان را هم به جان خودمان انداختیم و هم منطقه و جهان را به آتش خون کشیدیم و رقابت شیعه و سنی را دامن زدیم و سلفی های این میکروبهای بدخیمتر از تشیع را و حنبلی ها و شافعی ها و مالکی ها را هم که همچون ویروسهای خوابیده بودند را بیدار کردیم و هم به جان خودمان انداخیتم و هم به جان جهان. با به خون کشیدن لبنان و کشتار سربازان آمریکائی فرانسوی و آمریکائی ماشه ضد بشری اسلام را کشیدیم و کشتار پشت سر کشتار را همچون دانه های تسبیح برای بشریت به ارمغان آوردیم. با اعلام جنگ خمینی کبیر بر علیه صدام تکریتی که اتفاقا نام حسین را هم با خود داشت ۸ سال جنگ را به دو ملت ایران و عراق تحمیل کردیم، قتلعامهای و حمامهای خون حکومت متشیع از دستاوردهای ما ملت همیشه در صحنه بود. ما از شاه تا گدا و از روشنفکر چپ تا راست تا ملی و ملی مذهبی و آیت الله و مداح و طلبه و فیلسوف باعث و بانی انقلابی شدیم که نه تنها ایران را به قهقرا برد بلکه عراق و سوریه و یمن را ویران کرد نه تنها به دختران و پسران ایرانی که به دختران و پسران سوریه ای و عراق با فرماندهی سرداران سپاه محمد رسول الله و سپاه قدس همچون سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی و دوستان سردارش و سربازان صفر ولایت علوی مورد تجاوز و ازاله بکارت و شکنجه و در بهترین موردش قتل عام و قتل خاص قرار گرفتند. سربازان امام عج چنان آتشی افروختند که چاشنی آتش هائی شدند که پاریس و لندن و نیویورک و مادرید و اسرائیل و فلسطین و عربستان و یمن و سوریه و عراق و خلاصه جهان را به آتش و خون کشیدند. این کشتارها تجاوزها قتلها و خصوصا ترورها چشم جهان را بسوی سیاه چرده ها و رنگین پوستان و شرقی ها به عنوان کانونهای قتل و کشتار و فساد و غارت و تخریب باز کرد دست راستی های و فاشیستها و نئو نازیها از این بستر تا توانستند تغذیه کردند. چه کسی می تواند منکر این شود که یکی از مهترین بانیان وضعیت کنون جهان ملایان و مداتحان ایران هستند و کل ایرانیان! چرا که چنین جرثومه های فساد و تباهی و غارت و دپزدتی و تخریب و جنایت را سرکار آوردند و ۴۲ سال بر گرده ی خود تحمل کردند و هم بر مردم منطقه و جهان تحمیل نمودند. من یک استاد پرنده ساکن تهران هستم که به سرتاسر ایران سفر می کنم. گاهی در سایتی نظر می نوشتم اما مدتهاست که دیگر نمی نویسم. چرا که آنها از من خواستند تا براشان ایمیل بفرستم تا بدانند از کجای ایران می نویسم. شرم برشان باد که نام ایران را هم یدک می شکند.
در پایان میخواهم با نعره و فریاد بگویم که کجایند آنهائی که با تفنگ برنو پرتقالی ها و انگلیسی ها را از ایران بیرون راندند. و حالا نوبت چینی ها شده. شرم و حجالت بر من و ما و توی ایرانی که چنین ذلتی را و چنین بیشرفی ای و چنین استعماری را قبول می کنیم. کجایند چپی هائي که شاه را مورد حمله قرار میدادند که آمریکائی ست؟ آیا همشان مرده اند؟!
استاد پرنده از ایران / 08 July 2020
به نظر من هم انتخاب بین آزادی و عدالت انتخابی کاذب است؛ ولی برداشتهای مختلفی از آزادی و عدالت در مسلکهای سیاسی وجود دارد، حتی در یک مسلک سیاسی مثل لیبرالیسم چندین نوع مفهوم مختلف از آزادی و عدالت وجود دارد که بعضی به سوسیالیسم نزدیک هستند و بعضی به محافظه کاری. به هر حال ترامپ از آسمان به زمین نیآمده، بلکه نتیجه سیاستهای سیستم سیاسی آمریکا است. اگر باور بر این است که آمریکا کشوری دمکراتیک است، پس ترامپ با رای مردم به قدرت رسیده و با رای مردم هم از قدرت ساقط می شود. روشنفکرانی که این نامه را امضا کرده اند و اعتقاد دارند که ترامپ یک تهدید جدی برای دموکراسی آمریکا هست چند مسئله را باید در نظر بگیرند. یک مسئله این هست که آمریکا هیچ وقتی دموکراسی درست و حسابی نداشته بلکه مردم فکر میکنن که در یک کشور دموکراتیک زندگی میکنند که همه حقوق برابری دارند. یا اینکه مردم اصلاً نمیدانند دموکراسی چی هست و سیستم اجتماعی مقدار زیادی مزخرفات را به اسم دموکراسی به مردم یاد داده. یا اینکه مردم میدانند دموکراسی و آزادی و عدالت چه هست ولی انتخاب زیادی بین سیاستمداران برای ریاست جمهوری ندارند که آن هم میشود یک سیستم سیاسی شبیه حکومت ایران. یا اینکه مردم در آمریکا ابله کامل هستند و سیاستمداران به هر شکلی که بخواهند مردم را به بازی میگیرند.
pop / 09 July 2020