فرهمند علیپور – روز دوم نوامبر ۱۹۱۷ آرتور جیمز بالفور وزیر امورخارجه وقت بریتانیا اعلامیه معروف خود را صادر کرد. اعلامیهای که در آن برپایی «میهن ملی یهودیان» در سرزمین فلسطین وعده داده شده بود. صدور این اعلامیه از یکسو به منزله چراغ سبزی برای مهاجرت صدها هزار یهودی از سراسر اروپا و دیگر مناطق جهان به سرزمینهای فلسطینی و تشکیل دولتی یهودی بود و از سوی دیگر به معنای آوارگی صدها هزار فلسطینی و ویرانی صدها روستای عربنشین.
۹۵ سال از زمان صدور اعلامیه بالفور میگذرد. محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، پیش از آنکه در مجمع عمومی سازمان ملل حضور یابد، در روز دوم نوامبر به گفتگو با شبکه دوم تلویزیون اسرائیل نشست و گفت: «تازمانی که من هستم اجازه نخواهم داد انتفاضه دیگری در سرزمینهای فلسطینی شکل بگیرد، ما نمیخواهیم از فشار و اسلحه استفاده کنیم»
او که ۷۷ سال پیش در شهر صفد، واقع در چند کیلومتری مرزهای لبنان به دنیا آمده، تاکید کرد که نمیخواهد به شهر خود بازگردد و گفت: «من فقط یکبار صفد را دیدم، خیلی دوست دارم که بتوانم دوباره زادگاهم را ببینم، این حق من است که بتوانم شهرم را ببینم اما برای زندگی نه. فلسطین امروز برای من مرزهای سال ۱۹۶۷ است با پایتختی بیتالمقدس شرقی؛ برای من فلسطین این مرزها و سرزمینهاست. من یک پناهنده هستم که در شهر رامالله زندگی میکنم. من باور دارم که فلسطین یعنی کرانه باختری، نوار غزه و شرق بیت المقدس، بقیه این سرزمینها هم اسرائیل است.»
بسیار قابل انتظار بود که بسیاریها به رهبر فلسطینیها خرده بگیرند، خصوصا آنهایی که آواره شدند و در اردوگاهها به دنیا آمده و در اردوگاهها بزرگ شدهاند. آنهایی که هنوز کلید خانههای خود را که از آن رانده شدهاند، با خود دارند. پاسخ حماس در نوار غزه نیز دور از انتظار نبود: «عباس در مورد خودش حرف زده است و نه از جانب فلسطینیان. کسانی که از شهرها و آبادی خود آواره شدهاند حق خود میدانند که به خانههای خود بازگردند.»
سخنان و مواضع عباس در خصوص واقعیت وجودی اسرائیل اما ریشه در واقعنگری او داشت. هر چند به نحوه پیدایش اسرائیل، پاکسازی سرزمینهایی از ساکنان اصلیاش (به عنوان مثال قتل عام ساکنان دیریاسین، یکماه پیش از تاسیس اسرائیل) و جایگزینی مهاجرینی از دیگر کشورها، انتقادات فراوانی میشود، اما واقعیت آن است که اسرائیل از ۱۹۴۹ تاکنون به عنوان کشوری مستقل از سوی سازمان ملل شناسایی شده است.
کوششهای فراوان فلسطینیها و کشورهای عربی و از جمله رویاروییهای خونین و نظامی میان کشورهای عربی و اسرائیل نیز نتوانسته واقعیت تحمیل شده بر این بخش از خاورمیانه را تغییر دهد. اینگونه بود که یاسرعرفات رهبر فقید فلسطینیها پیشگام شد تا میدان مبارزه با اسرائیلیها را تغییر دهد. در اولین گام مهم و در سال ۱۹۷۴ سازمان آزادیبخش فلسطین، موسوم به ساف به عنوان تنها نماینده مشروع فلسطینی به عضویت کشورهای عربی درآمد. با کوششهای عرفات و حمایت دیگر کشورها، فلسطینیها چند سال بعد یعنی در ژانویه ۱۹۷۶ یک نماینده ناظر تحت نام “فلسطین” به سازمان ملل اعزام کردند.
انتفاضه اول؛ مذاکرات مادرید
در ۱۸ آذر ۱۳۶۶ (۱۹۸۷) اما اولین انتفاضه فلسطینیها در جنوب غزه آغاز و سپس به سراسر شهرها و آبادیهای فلسطینینشین سرایت کرد. این قیام بیش از چهار سال به طول انجامید. بیش از ۱۰۰۰ فلسطینی از جمله حدود ۲۵۰ کودک زیر ۱۷ سال، در این اعتراضات جان خود را از دست دادند و بیش از ۱۲۰ هزار تن دستگیر شدند. به گزارش نهاد حقوق بشری اسرائیلی «بتسلم» ۱۲ فلسطینی نیز در زندانهای اسرائیل جان باختند. در مقابل ۳۳ سرباز اسرائیلی و ۴۰ شهرکنشین نیز در این درگیریها کشته شدند.
با روی کار آمدن دولت کارگری اسحاق رابین در اسرائیل، مذاکرات صلح سرعت بیشتری گرفت و از جمله پیمان اسلو در سپتامبر ۱۹۹۳ میان اسرائیل و تشکیلات خودگردان فلسطین منعقد شد. پیمانی که مهمترین بحث آن از دور خارج شدن مذاکره بر سر مرزهای ۱۹۴۸ بود و مذاکرات را محدود به مرزهای ۱۹۶۷ میکرد. این پیماننامه طی یک مراسم رسمی در ۱۳ سپتامبر ۱۹۹۳ در واشنگتن و با حضور یاسر عرفات؛ اسحاق رابین نخستوزیر وقت اسرائیل و بیل کلینتون رئیس جمهور وقت آمریکا امضا شد. به خاطر انعقاد چنین پیمانی بود که یاسر عرفات و شیمون پرز در سال ۱۹۹۴ به عنوان برندگان جایزه صلح نوبل معرفی شدند.
اسرائیل نخست اعلام کرد که: «مذاکره صلحی در کار نخواهد بود مگر اینکه فلسطینیان دست از خشونت بردارند» اما سپس حاضر شد در مذاکرات صلح مادرید شرکت کند. مذاکرات صلح مادرید در واقع تلاشی بود از جانب کشورهای بزرگ همچون ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی (دو ماه پیش از فروپاشی) برای فرونشاندن انتفاضه فلسطینیان.
اسرائیل که در آن زمان با مصر صلح کرده بود چندان تمایلی برای به رسمیت شناختن و یا صلح با فلسطینیها احساس نمیکرد و به شهرک سازیهای خود در سرزمینهای اشغالی ادامه میداد، اما در واقع فشار و مقاومت فلسطینیها موجب شد تا تحرکی گسترده در سطح بینالمللی صورت گیرد و نیاز به جریان انداختن مذاکرات صلح احساس شود.
در کنفرانس مادرید که روز ۳۰ اکتبر ۱۹۹۱ و به مدت سه روز برگزار شد. بهرغم اعتراض اسرائیل، تشکیلات خودگردان فلسطینی، که در آن زمان مقرش در تونس بود، یک هیئت غیررسمی به عنوان مشاوره به این نشست فرستاد و در واقع نمایندگان اردن از جانب فلسطینیها صحبت میکردند. مهمترین دستاورد فلسطینیان در این کنفرانس این بود که دولت اسرائیل و کشورهای غربی پذیرفتند تا دولتی موقت از سوی فلسطینیان ایجاد شود و پیگیر مذاکرات صلح با اسرائیل باشد
پیمان اسلو
با روی کار آمدن دولت کارگری اسحاق رابین در اسرائیل، مذاکرات صلح سرعت بیشتری گرفت و از جمله پیمان اسلو در سپتامبر ۱۹۹۳ میان اسرائیل و تشکیلات خودگردان فلسطین منعقد شد. پیمانی که مهمترین بحث آن از دور خارج شدن مذاکره بر سر مرزهای ۱۹۴۸ بود و مذاکرات را محدود به مرزهای ۱۹۶۷ میکرد. این مذاکرات به صورت سری در بنیاد فافو در اسلو، واقع در نروژ انجام شد و در ۲۰ آگوست ۱۹۹۳ به پایان رسید.
این پیماننامه سپس طی یک مراسم رسمی در ۱۳ سپتامبر ۱۹۹۳ در واشنگتن و با حضور یاسر عرفات؛ اسحاق رابین نخستوزیر وقت اسرائیل و بیل کلینتون رئیس جمهور وقت آمریکا امضا شد. سند این پیمان همچنین توسط محمود عباس از سوی ساف، شیمون پرز از سوی اسرائیل، وارن کریستوفر وزیر امور خارجه وقت آمریکا و آندره کوزیرف از جانب روسیه امضا شده است. به خاطر انعقاد چنین پیمانی بود که یاسر عرفات و شیمون پرز در سال ۱۹۹۴ به عنوان برندگان جایزه صلح نوبل معرفی شدند.
کمک به ایجاد شرایط انتخابات در سرزمینهای فلسطینی برای مشخص شدن دولت آنها، موافقت با راهاندازی تلویزیون از سوی تشکیلات خودگردان، خروج ارتش اسرائیل از نوار غزه، تشکیل پلیس فلسطینی برای اداره شهرها، تشکیل کمیتههایی برای همکاری میان فلسطینیان و اسرائیل در خصوص موارد امنیتی، همکاریهای اقتصادی و زیرساختی، از جمله مهمترین نکات مورد توافق بود.
در اسرائیل احزاب راست به مخالفت با نفس چنین پیمانی به پا خاستند، سرانجام این قرارداد در کنست (پارلمان) اسرائیل با ۶۱ رای موافق در برابر ۵۰ رای مخالف، رای آورد. در طرف فلسطینی نیز جنبش حماس و جهاد اسلامی به مخالفت با این پیمان پرداختند.
انتفاضه دوم در زمان دولت کوتاه مدت ایهود باراک آغاز شد، بهانه این قیام هم دیدار آریل شارون رهبر حزب افراطی لیکود از مسجد الاقصی بود. شعله انتفاضه به سرعت به کرانه باختری و غزه نیز که در آن زمان همچنان تحت اشغال ارتش اسرائیل بود، سرایت کرد و در پنج روز اول قیام نزدیک به ۵۰ فلسطینی کشته و حدود ۲۰۰۰ تن زخمی شدند. شدت مواجهه نیروهای ارتش اسرائیل آنچنان سهمگین بود که ژاک شیراک رئیس جمهور وقت فرانسه به سختی به ایهود باراک تاخت و گفت که:« با هلیکوپتر بر مردمی آتش گشودهاید که با سنگ با شما مقابله میکنند.»
در هر دو سو نیز سوءظن و گمانههای منفی نسبت به طرف مقابل وجود داشت. اسرائیل احساس میکرد که فلسطینیها در یک توافق تاکتیکی حضور پیدا کردهاند و اسرائیل را در واقع به رسمیت نشناختهاند و همچنان «آزادی همه سرزمینهای فلسطین» را میخواهند. فلسطینیان نیز چندان به نتایج این توافقنامه خوشبین نبودند. خصوصا اینکه برخلاف توافق نامه اسلو، اسرائیل به ساخت شهرکها سرعت بیشتری بخشید. اما حادثهای موجب شد تا وقفهای طولانی مدت گریبانگیر مذاکرات صلح باشد.
در تاریخ ۴ نوامبر ۱۹۹۵ یک یهودی تندرو به نام «ایگال عمیر» با شلیک گلوله، اسحاق رابین نخست وزیر اسرائیل را به قتل رساند. عمیر اعلام کرد که فرمان قتل رابین را از جانب خدا دریافت کرده است، زیرا او ارض موعود را با فلسطینیها تقسیم کرده بود. از اسحاق رابین تا این زمان هم به عنوان تنها نخست وزیر اسرائیلی یاد میشود که اراده صلح داشت.
پس از رابین اما دولت راستگرای بنیامین نتانیاهو شکل گرفت، نتانیاهو نخست وزیری بود که همان زمان و در طی مبارزات انتخاباتیاش وعده داد تا مفاد قرارداد اسلو را عقیم بگذارد. گرچه نهایتا نتانیاهو نیز در یک گام به عقب، پذیرفت تا سربازان اسرائیلی را از هشتاد درصد مناطق شهر فلسطینی الخلیل خارج کند.
انتفاضه الاقصی – خروج اسرائیل از غزه
در سپتامبر ۲۰۰۰ میلادی و بر اثر شکست مذاکرات دو هفتهای و فشرده کمپ دیوید میان اسرائیل و فلسطینیان و عقیم ماندن اجرای توافقات پیمان اسلو از سوی اسرائیل، سرخوردگی فلسطینیان از پیشرفت صلح از سویی و تدوام شهرک سازیها از سوی دیگر، قیام انتفاضه دوم یا انتفاضه الاقصی آغاز شد و حدود ۵ سال ادامه یافت.
انتفاضه دوم در زمان دولت کوتاه مدت ایهود باراک آغاز شد، بهانه این قیام هم دیدار آریل شارون رهبر حزب افراطی لیکود از مسجد الاقصی بود. فلسطینیها که چند روز پیش از این دیدار، سالگرد فاجعه قتل عام صبرا و شتیلا را که آریل شارون در جریان آن مقصر شناخته شده بود، برگزار کرده بودند؛ از تصمیم شارون برای بازدید از مسجد الاقصی با خبر شدند. هدف اصلی این بازدید اعلام این نکته بود که این مکان مقدس بخش جداییناپذیر از اسرائیل باقی خواهد ماند.
یاسر عرفات و صائب عریقات، مقام ارشد مذاکرهکننده فلسطینی، از شارون خواستند تا چنین بازدیدی را لغو کند، اما بازدید شارون آتش انتفاضه دوم را روشن کرد. فردای این بازدید یعنی در روز ۲۹ سپتامبر ۲۰۰۰ و در اولین روز انتفاضه دوم که در بیتالمقدس شرقی آغاز شد، هفت جوان فلسطینی کشته و حدود ۳۰۰ فلسطینی دیگر زخمی شدند. همچنین ۷۰ پلیس اسرائیلی نیز مجروح شدند.
شعله انتفاضه به سرعت به کرانه باختری و غزه نیز که در آن زمان همچنان تحت اشغال ارتش اسرائیل بود، سرایت کرد و در پنج روز اول قیام نزدیک به ۵۰ فلسطینی کشته و حدود ۲۰۰۰ تن زخمی شدند. رهبران اسرائیل که در هراس از تکرار انتفاضه اول بودند، تصمیم گرفتند تا برخورد کوبندهای با این اعتراضات داشته باشند. شدت مواجهه نیروهای ارتش اسرائیل آنچنان سهمگین بود که ژاک شیراک رئیس جمهور وقت فرانسه به سختی به ایهود باراک تاخت و گفت که:« با هلیکوپتر بر مردمی آتش گشودهاید که با سنگ با شما مقابله میکنند.»
در جریان انتفاضه دوم ۱۰۰۰ اسرائیلی جان خود را از دست دادند، رقمی که حتی بیش از جانباختگان اسرائیلی در جنگ شش روزه است. درانتفاضه الاقصی و در طرف فلسطینی نیز حدود ۵ هزار تن کشته شدند. از این تعداد ۹۸۲ تن از آنها کودک و نوجوان (افراد زیر ۱۷ سال) بودهاند. همچنین بر اساس گزارش بتسلم، بیش از ۸۰۰ تن از جانباختگان فلسطینی را افرادی تشکیل میدهند که توسط نیروهای امنیتی اسرائیل به قتل رسیدند. تعداد کودکان کشته شده اسرائیل در جریان این انتفاضه نیز ۱۱۹ تن برآورد شده است.
در سال ۲۰۰۱ آریل شارون با شعار درهم شکستن انتفاضه توانست ایهودباراک را شکست دهد و به قدرت برسد ولی او نیز نتوانست موفقیتی در این راه به دست آورد.
در این میان و در ۲۸ مارس ۲۰۰۲ اتحادیه عرب که نشست خود را در بیروت برگزار کرده بود، طرح صلح عربی را پیشنهاد داد. طرحی که بر اساس آن همه کشورهای عربی اسرائیل را شناسایی میکنند به شراط آنکه اسرائیل به مرزهای ۱۹۶۷ بازگردد، دولت فلسطینی را به رسمیت بشناسد و راهحلی عادلانه برای مسئله آوارگان پیدا کند.اسرائیل اما هیچ پاسخ روشنی به این طرح نداد.. رهبران اسرائیل در این زمان دائم از ضرورت تغییر رهبران فلسطینی میگفتند. آنها عقیده داشتند که یاسر عرفات شریک خوبی برای مذاکرات صلح نیست.
اینگونه بود که در مارس سال بعد، یاسر عرفات که در مقر خود در رامالله به نوعی در حصر اسرائیلیها بود ، تحت فشار کشورهای غربی، محمود عباس را به عنوان نخستوزیر خود معرفی کرد. بعدها جملهای از آریل شارون برجای ماند که نشان میداد علیرغم مقصر جلوه دادن عرفات، این رهبران اسرائیل بودند که تمایلی به صلح نداشتند. شارون گفته بود که :« من آنقدر مذاکرات صلح را دوست دارم، که میخواهم هزار سال مذاکره کنم.»
گرچه در خصوص تاریخ دقیق پایان انتفاضه دوم روایات مختلفی وجود دارد، اما آنچه مشخص است با مرگ یاسر عرفات رهبر فلسطینیان در نوامبر ۲۰۰۴ و آغاز کشمکشها در درون جریانات فلسطینی به خصوص فتح و حماس، انتفاضه دوم فلسطینیها نیز رو به خاموشی گذاشت. برخی نیز «نشست شرمالشیخ» در سال ۲۰۰۵ و دیدار محمود عباس جانشین عرفات و آریل شارون را نقطه پایان این انتفاضه میدانند.
اسرائیل در جریان انتفاضه دوم از نوار غزه خارج شد و هفت هزار نفر شهرکنشین خود را از نوار غزه خارج کرد. جمعیتی که در میان بیش از یک میلیون فلسطینی حضور داشتند و یک سوم نوار غزه را به خود اختصاص داده بودند. اسرائیل همچنین قول داد تا نیروهای خود را از کرانه باختری نیز بیرون بکشد و نزدیک به هزار فلسطینی را هم از زندان آزاد کند.
محمود عباس در شرمالشیخ به طرف اسرائیلی این تضمین را داد که پلیس فلسطینی مستقر در نوار غزه مانع از شلیک موشکهای قسام به داخل مرزهای اسرائیل خواهد شد، گرچه حماس و جهاد اسلامی توافق عباس و اسرائیل را برای خود غیرالزامآور معرفی کردند.
برخلاف انتفاضه اول که اسرائیلیها قربانیان اندکی داشتند، در جریان انتفاضه دوم ۱۰۰۰ اسرائیلی جان خود را از دست دادند، رقمی که حتی بیش از جانباختگان اسرائیلی در جنگ شش روزه است. در جریان جنگ شش روزه ۸۰۳ اسرائیلی کشته شده بودند. درانتفاضه الاقصی و در طرف فلسطینی نیز حدود ۵ هزار تن کشته شدند. از این تعداد ۹۸۲ تن از آنها کودک و نوجوان (افراد زیر ۱۷ سال) بودهاند.
همچنین بر اساس گزارش بتسلم، بیش از ۸۰۰ تن از جانباختگان فلسطینی را افرادی تشکیل میدهند که توسط نیروهای امنیتی اسرائیل به قتل رسیدند. تعداد کودکان کشته شده اسرائیل در جریان این انتفاضه نیز ۱۱۹ تن برآورد شده است.
برآمدن حماس، برادر کشیها
در ۲۵ ژانویه ۲۰۰۵ انتخابات عمومی برای شورای قانونگذاری فلسطین انجام شد. این انتخابات که با اصرار ایالات متحده ، دولت جورج بوش پسر و زیر نظر اتحادیه اروپا و جیمی کارتر رئیس جمهور پیشین ایالات متحده امریکا انجام گرفت، نتیجهای بسیار غیرمنتظره در بر داشت چرا که ۷۴ کرسی به گروه اسلامگرای حماس – گروهی که از نظر ایالات متحده و اروپا تروریستی شناخته شده بود – رسید و فتح صاحب تنها ۴۵ کرسی شد. ۱۳ کرسی دیگر نیز سهم گروههای دیگر فلسطینی شد.
اسماعیل هنیه از گروه حماس نخست وزیر فلسطین شد اما حاضر نشد تا اسرائیل را به رسمیت بشناسد و بندهایی از منشور حماس را تغییر دهد. کشورهای غربی و عربی نیز بودجه فلسطینیها را قطع کردند. به زودی اختلافات میان حماس و فتح بالاگرفت و جنگ مسلحانه میان هواداران حماس و فتح شروع شد. نهایتا حماس در نوار غزه قدرت یافت و فتح نیز در رام الله و کرانه باختری قدرت را در دست گرفت.
در این جنگ ۸۳ تن از اعضای حماس، ۱۶۵ تن از اعضای فتح و ۹۸ شهروند فلسطینی جان خود را از دست دادند. اردن، مصر، ایالات متحده و بریتانیا در این درگیریها از طریق آموزشی، امنیتی، مالی و تسلیحاتی به کمک جنبش فتح آمده بودند.
دو سال پیش و در ژانویه ۲۰۱۱ روزنامه انگلیسی گاردین و شبکه تلویزیونی قطری الجزیره، ۱۶ هزار سند مذاکرات فلسطینیها و اسرائیلیها را افشا کردند. در این اسناد آمده بود که محمود عباس به اسرائیلیها گفته است: «ما به شما اورشلیمی خواهیم داد، بزرگتر از آنچه که خداوند در کتاب مقدس به شما وعده داده بود.» عباس همچنین به اسرائیلیها گفته بود که اگر از اشغال کرانه باختری چشمپوشی کنند، حتی موضوع بازگشت میلیونها آواره فلسطینیها را هم دیگر دنبال نخواهد کرد.
در ۲۸ ژوئن ۲۰۰۶ حماس و فتح به توافق برای صلح دست یافتند اما به اسارت گرفتن یک سرباز اسرائیلی توسط حماس موجب شد تا در همان روز اسرائیل به غزه حمله کند. این حمله با ویراتی تنها مرکز برق غزه و همچنین مقر نخستوزیری و دستگیری هشت وزیر دولت حماس همراه بود. جنگی که به زودی دامن حزبالله لبنان را گرفت و جنگ ۳۳ روزه را در پی داشت.
اورشلیمی بزرگتر از وعده الهی
روز ۲۷ نوامبر ۲۰۰۷ نشست صلح آناپولیس در ایالات مریلند آمریکا آغاز شد. دو طرف در این نشست پذیرفتند تا کشور فلسطینی را تاپایان سال ۲۰۰۸ ایجاد کنند و رویای ایجاد دو دولتی را تحقق بخشند.
در ۲۷ دسامبر ۲۰۰۸ اما جنگ ۲۲ روزه دولت ایهود المرت در اسرائیل علیه غزه آغاز شد. در جریان جنگ ۲۲ روزه بیش از ۱۳۰۰ فلسطینی و ۱۳ اسرائیلی جان خود را از دست دادند و بیش از ۴ هزار واحد مسکونی فلسطینیها نیز ویران شد. در سال ۲۰۰۷ و در ادامه کشمکشها میان گروههای فلسطینی، جنبش فتح به طور مستقلانه سلام فیاض را به عنوان نخستوزیر خود معرفی کرد که به سرعت مورد تائید اسرائیل و کشورهای عربی و غربی قرار گرفت.
با تلاشهای جورج میچل، فرستاده کاخ سفید، مذاکرات صلح دوباره در سال ۲۰۱۰ به جریان افتاد، عباس و نتانیاهو پس از دو سال توقف مذاکره، برای اولین بار چهره به چهره در واشنگتن دیدار کرده و بر دستیابی به یک توافق نهایی صلح در ظرف یکسال تاکید ورزیدند. اما ادامه ساخت و ساز واحدهای مسکونی تازه که مورد مخالفت شدید دولت اوباما نیز قرار گرفت، مذاکرات را دوباره به اغما برد.
دو سال پیش و در ژانویه ۲۰۱۱ روزنامه انگلیسی گاردین و شبکه تلویزیونی قطری الجزیره، ۱۶ هزار سند مذاکرات فلسطینیها و اسرائیلیها را افشا کردند. در این اسناد آمده بود که محمود عباس به اسرائیلیها گفته است: «ما به شما اورشلیمی خواهیم داد، بزرگتر از آنچه که خداوند در کتاب مقدس به شما وعده داده بود.»
عباس همچنین به اسرائیلیها گفته بود که اگر از اشغال کرانه باختری چشمپوشی کنند، حتی موضوع بازگشت میلیونها آواره فلسطینیها را هم دیگر دنبال نخواهد کرد. واکنش بسیاری از فلسطینیها این بود که محمود عباس به آنها، آرمانها و حقوقشان «خیانت» کرده است. اما روی دیگر این سکه این بود که اسرائیلیها نیز حتی در برابر چنین دست و دلبازیهایی حاضر به صلح نیستند. موضوع این اسناد و مذاکرات صلح به زودی و با برخاستن بهارعربی کنار گذاشته شد. از آن زمان هیچ گونه روزنهای برای مذاکرات صلح دیده نشد.
سرانجام فلسطینیها چند روز پیش در ۲۹ نوامبر ۲۰۱۲ درخواست ارتقای وضعیت خود را در سازمان ملل ارائه دادند که با استقبال ۱۳۹ کشور جهان روبه رو شد و موفقیتی چشمگیر برای فلسطینیها در پی داشت. اما راه فلسطینیها برای کسب استقلال بسیار طولانی مینماید، زیرا اسرائیل همچنان نمیخواهد در زمین واقعیت چیزی تغییر کند. اسراییل نه تنها به اراده بینالمللی و قطعنامههای سازمان ملل اعتنا نمیکند و از تعداد شهرکها کمتر نکرده؛ بلکه دستور به ساختن شهرکی تازه نیز داده است. شهرکی که میتواند کرانه باختری رود اردن را به دو نیمه تقیسم کند و نقطه تکمیل محاصره بخش شرقی بیت المقدس باشد.
در پاسخ به کاربر ( بدون نام) که نوشته اند :”تا مسلمانان خاورمیانه هرگز حتی خدای نکرده به مغزشان خطور نکند که شاید آنها آنطور هم که فکر میکنند مظلوم نیستند و اسراییل و یهودیها هم حق زندگی در این منطقه را دارند.” باید عرض کنم که این روایات و داستانهی شما “اسرائیلیات” است! داستانهای و افسانه های دروغین که آریل شارون برای نتانیاهو، ایگال عمیر برای باروخ گلداشتاین، و بن گورویون برای موشه دایان تعریف می کنند و خودشون هم باورشون می شوند و از این داستان سرایی ها سر کیف می شوند!
در همین گزارشی که پیش چشم شما و من است هم امده که همه کشورهای عربی در سال 2002 ، اجماعا پذیرفتند که اسرائیل رو به رسمیت بشناسند، اگر برگرده به مرزهای 1967، یعنی مرزهایی که اروپا و امریکا و سازمان ملل هم میگه، یعنی فراتر از انچه در 1947 داشتید.
چرا این بازی ها رو در می آورید؟ چرا صلح نمی کنید؟ چرا اینقدر تشنه خونریزی و کینه ورزی هستید؟ چرا صلح نمی کنید و به مرزهای خود قناعت نمی کنید؟ شما به مرزهای خود قناعت کنید اگر سنگی به سمت شما پرتاب شد حق با شماست همه روشنفکران، چپ گرایان، منتقدین اسرائیل، کارتر رئیس جمهور آمریکا، رابین رئیس جمهور خود شماف قطع نامه های سازمان ملل، اسلامگراها ، همه ما دیوانه و جاهل! قبول!
شما زمین های یک ملت رو دزدیده اید بر اساس قوانین بین الملل، صاحبانشان رو اواره کرده اید هر روز هم یک “ایراد بنی اسرائیلی” می اورید تا بر سر این ملت بمب نثار کنید! دست از این همه خونریزی بردارید! اینقدر گناه کردید بر اساس روایات تورات که خدا اورشلیم رو نابود کرد و شما رو آواره کرد. در قلب اروپا هم در جنایتی هولناک صدها هزار یهودی بیگناه طعمه آتش نژادپرستی شدند. چرا به مرزهای خود اکتفا نمی کنید و دست دوستی و صلح همسایگان رو نمیفشارید؟ شما پیشنهاد اتحادیه عرب رو چرا نمی پذیرید؟ اگر شما با اتحادیه عرب صلح کنید حاکمان ایران با چه بهانه و از چه طریقی با شما عداوت خواهند داشت؟ اون موقع شما هم مسلما می تونید بیائید تهران، شیراز و .. رو ببنی، منهم می تونیم بیام و تل اویو و حیفا رو ببینم!
شما متاسفانه ماهیتتون رو گره زده اید با جنگ و جنگ افرزوی و روز به روز نژاد پرست تر و رادیکال تر می شد. لااقل فرق ما ایرانی ها با شما اینه که ما دولت احمقمون رو مذمت می کنیم ولی همه شما از دولتتون یک گاو طلایی ساخته اید و تقدیسش می کنید!
به جای اینهمه نفرت، اینهمه نژادپرستی یکبار هم راه صلح رو امتحان کنید. اعراب اشتباه کردند قبول، حاکمان ایران احمق هستند دربست قبول، فلسطینی ها گروههای تروریست دارند قبول، اما شما چه؟ در این دو دهه چه کردید برای صلح؟ یک اسحاق رابین تا اراده صلح کردف سریع ترورش کردید! شما هم تروریست دارید! قبول کنید. شما اگه نه بیش از عربها کمتر از اعراب دست به اعمال تروریستی نزدید. از هتل کینگ دیوید بگیرید و بنیانگذاران اسرائیل که همه ماشاالله ترورویست بودن تا همین رابین خودتون و…
دائم می گید ما غزه رو رها کردیم شد مهد تندروها! حالا مثلا بیت المقدس غربی که دست شماست مهد آزادیخواهانه؟ توی بیت شمش همین پارسال به صورت یک دختر هفت ساله … بگذریم ..! موظف بودید غزه رو رها کنید یک سرزمین رو اشغال کردید حالا منت می گذارید که رهاش کردید؟ لابد منتظر یک جایزه هم هستید؟!
دست از اینهمه تعصب و نژادپرستی بردارید، صلح کنید و این غائله نکبت باری که 65 ساله برپا کرده اید رو تموم کنید. بذارید نسل بعدی خاورمیانه جنگها رو تموم شده ببینه و صلح و دوستی ببینه شما در رمزهای مشروع خود و ما در مرزهای خود ..
محسن - هامبورگ / 10 December 2012
از قول اعراب فلسطینی گفته شده است که:…عباس در مورد خودش حرف زده است و نه از جانب فلسطینیان. کسانی که از شهرها و آبادی خود آواره شدهاند حق خود میدانند که به خانههای خود بازگردند…
چرااعراب فلسطینی حق خود میدانند که به خانه های خود بازگردند؟ مگر یهودیهای کشورهای عربی و اسلامی میتوانند به خانه های خود که به زور از آن رانده شده اند برگردند؟ وقتی اعراب مصری و دیگر کشورهای عربی در سال 48 به اسراییل حمله کردند نتیجه اش آوراگی بسیاری از همین اعراب بود که حالا آنها را فلسطینی میخوانند. مگر این کشورها مجبور بودند که به اسراییل حمله کنند و یک عده مردم عرب را آوراه کنند؟ اگر پیروز شده بودند همه یهودیهای اسراییل را قتل عام میکردند. بعد از شکست این کشورها از اسراییل دولت مصر به یهودیهای مصری 48 ساعت فرصت داد که از مصر خارج شوند و بیشتر آنها حتی به جز لباس تن خود چیزی با خود نبردند. پس زمنیها و داراییهای این یهودیها مصری مگر در اشغال اعراب نیست؟ چرا مسلمانان از آوارگی مردم خودشان حرف میزنند ولی یادشان می رود که در نتیجه همین جنگهایی که با شعار نابود کردن اسراییل برافروختند صدها هزار یهودی را هم به آوراگی کشاندند.
اگر یهودیها به اسراییل و کشورهای دیگر رفتند و دیگر اسم خودشان و فرزندانشان را آوراه و پاهنده نگذاشتند و اگر اعراب برای بازیهای سیاسی حاضر نشدند در کشورهای دیگر عربی و اسلامی تابعیت آن کشورها را به این آوراگانی که خودشان باعث آوراگیشان شده بودند بدهند و اینها را در مناطق مخصوصی نگه داشته و اسمشان را آوراه گذاشتند معنی اش این نیست که یهودیها آواره نشدند.
آیا مسخره نیست که مثلا در یک کشور عربی- اسلامی به نام سوریه آنهایی که خودشان را آواره فلسطینی میخوانند در مناطق مخصوصی به نام اردوگاه زندگی میکنن و اجازه زندگی در بقیه جاهای کشور سوریه را ندارند؟! آیا چنین چیزی به جز یک بازی نیرنگ آمیز سیاسی میتواند باشد؟ مگر آوراگان و پناهندگان مسلمان ایرانی که برای فرار از ظلم جمهوری اسلامی از کشور خود آوراه و به کشورهای اروپایی و آمریکا پناهنده شده اند در اردوگاههای مخصوص و جدا از مردم این کشورهایی که به آن پناهنده شده اند زندگی میکنند؟ آیا چیزی در اروپا و آمریکا به نام اردوگاه پناهندگان ایرانی وجود دارد؟! آیا آمریکاییها فرزندان این ایرانیهای آواره را که در آمریکا به دنیا آمده اند مجبور به زندگی در اردوگاههای مخصوص پناهندگان میکنند؟!
تا وقتی که روشنفکران مسلمان تنها فرقشان با مرتجعین اسلامی فقط در طرز سخن گویی و توجیح زیرکانه و روشنفکرانه ! ظلم و جنایت باشد خاورمیانه همین است که هست. شاید انگلیسیها و بقیه اروپاییها که این روشنفکران را به دانشگاههای خود برای تحصیل دعوت میکنند هدفشان فقط شستشوی مغزی جوانان مسلمان و تعلیم راههای توجیح افکار و اعمال مرتجعین جنگ افروز است تا مسلمانان خاورمیانه هرگز حتی خدای نکرده به مغزشان خطور نکند که شاید آنها آنطور هم که فکر میکنند مظلوم نیستند و اسراییل و یهودیها هم حق زندگی در این منطقه را دارند. اگر مسلمانان و اعراب خود را حق مطلق ندانند و از جنگ افروزی دست بردارند پس چه کسی خاورمیانه را طبق خواست پیر استعمارگران اروپایی در آتش و جنگ نگه دارد؟ این استعمارگری جدید و از راه دور است دیگر!لازم به فرستادن سرباز هم نیست!
کاربر مهمان / 09 December 2012
من اصلا مذهبی نیستم و اسلام برام اهمیتی نداره، حالا مکه و مدینه توی عربستان هستند چه فرقی می کنه که الاقصی کجا باشه! این سرزمین متعلق به هر سه مذهب اسلامف مسیحیت و البته یهودیت است.
اما در مورد مسئله فلسطین و اسرائیل… اسرائیل فقط حرف زور می فهمه، آمریکا و اروپا هم نمیذارن هرگز اسرائیل حرف زور بشنوه، سازمان ملل و پیشنهادهای صلح کشورهای همسایه اسرائیل هیچ نتیجه ای نداره… اسرائیل زمانی صلح میکنه که یه دست پر زور رو بالای سر خودش احساس کنه. همنطور که از لبنان و غزه انداختنش بیرون. تا با زبان خوش با اسرائیل حرف بزنی زمین های بیشتری رو میدزده و شهرهای بیشتری میسازه و روس های بیشتری رو میاره اونجا میریزه. یه بار باید تکلیف رو مشخص کرد، ازش پرسید صلح میخوای یا جنگ .. این غائله 65 ساله ادامه داره، الان وضعیت منطقه عوض شده اینها حتی زورشون به حزب الله و حماس هم نمیرسه، گرچه خراب کردن خونه ها و کشتن غیرنظامی ها رو خیلی خوب بلد هستن، اما اگه یه بار محکم و مثل خودش با خودش رفتار شه، شاید ادم شه و سر جای خودش بشینه و یاد بگیره دستش رو از خونه های همسایه قطع کنه. قلدر بازی و باج گیری و زورگویی و خفت گیری هم یه حدی داره!
محمد رضا - سنگاپور / 10 December 2012
با سلام. دوستان محترم هامبورگی وسنگاپوری میبینم که رگ غیرتان بجوش امده ومیخواهید داد ظالم از مظلوم بگیرید! ظاهرا فراموش کرده اید یا کمتر مطالعه میفرمائید که دو طایفه بنی کنعان وبنی اسرائیل حدود پنجهزار سال است بر سر میراث خود و اب ومرتع ومرز باهم در جنگ وستیز هستند. این جنگ برادران به ما چه مربوط است؟! ما از مداخله بی مورد وهزینه کردن نان زن بچه خود چه حاصلمان میشود؟! گیرم که فلسطین به حق خود رسید وقوم بنی اسرائیل را مغلوب کرد ویا بلعکس اسرائیل غاصب ونامرد دمار از روزگار ان یکی از برادرش را در اورد! ما ایرانیها این وسط چه کاره هستیم ؟!. شعار با شعور بسیار متفاوت است! در جنگ بوسنی شرکت کردیم ! در افغانستان با امریکا شریک بودیم ودر عراق هم همینطور ودر ونزوئلا هم هزینه کردیم وحالا هم رفیق شفیق کره شمالی هستیم ودر افریقا پول مارا خوردند وحالا به ریش ما میخندند! ولی ملت ما هر روز فقیرتر ورنجورتر میشوند . بقول معروف( گر اگر طبیب بودی اول سر خود درمان میکردی!) . شما دوشخصیت محترم اول درس از خالد مشعل واسماعیل هنیه یاد بگیرید که مارا رسوای همه عالم کردند! ویا در مکتب نوری مالکی بنشینید وشریک مافیا باشید!. وما مردم ایران تا کی وچقدر باید هزینه ***پرداخت کنیم ؟!.
کاربر مهمان نادر / 11 December 2012
گفته اید: …چرا صلح نمی کنید؟ چرا اینقدر تشنه خونریزی و کینه ورزی هستید؟..جواب من فقط این است: ***! ما و پسرعموهای عربمان دو قوم ***هستیم که میخواهیم توی سروکله هم بزنیم. شما را چه ***خیالتان جمع باشد اعراب تعدادشان ملیونها نفر از قوم یهود بیشتر است و هم زورشان میرسد و هم پول چاههای نفتیشان. شمای ایرانی اگر به رهبری امام خمینی تان مزاحم نشده بودی دعوای عرب و یهود ۳۳ سال پیش تمام شده بود و اسلام ناب محمدی هم نمیتوانست اینقدر در ذهن اعراب باعث جنگ افروزی شود! شما فقط دست از سر این ایرانی را که خراب کرده ای و بعدش هم ولش کرده *** بردار و برگردو درستش کن که 70 ملیون آدم یک نفسی بکشند و دعای خیر برایت بکنند. *** و اینکه گفته اید :…شما پیشنهاد اتحادیه عرب رو چرا نمی پذیرید؟ اگر شما با اتحادیه عرب صلح کنید حاکمان ایران با چه بهانه و از چه طریقی با شما عداوت خواهند داشت؟ کلا اعراب و فلسطینیها عرب و مسلمان بارها ثابت کرده اند که صلح نمیخواهند. آنها فقط میخواهند که قوانین بین المل به کمک آنها آمده و اسراییل را برای آنها تجزیه کند و تبدیل بکند به دو کشور. یکی فلسطینی فقط برای مسلمانان و دیگری اسراییلی که هم برای اعراب خواهد بود و هم برای مسلمانان!؟ حاضرهم نیستند که حتی بعد از به دست آوردن کشور مخصوص خودشان از ادعای مالکیت بر اسراییل هم دست بردارند یعنی همین که کشور فلسطین تاسیس شد تازه ادعای اشغالی بودن اسراییل و حمله به اسراییل دوباره شروع میشود. اتحادیه عرب هم اگر کشوری به اسراییل حمله کند و مردمش را کشتار کند چه ایران و چه هر کشور عربی هیچ کاری برای جلوگیر از خونریزی نمیتواند بکند.سوریه نه تنها عضوی از اتحادیه عرب است بلکه عضو سازمان کشورهای اسلامی هم هست. آیا اتحادیه عرب توانست مردم سوریه را از کشتار شدن به دست حکومت ایران و بشار اسد نجات دهد؟ اگر به اسراییل حمله شود که دیگر وضع بدتر است. مردم سوریه مسلمان هستند و به دست مسلمانان دیگر اینقدر کشتار میشوند چه برسد به مردم اسراییل که به قول ***آخوندها نه تنها گناهگار هستند که حتی چون پیامبران خودشان را هم کشته اند و طبق اسلام خونشان مباح است.( والا کاش مسلمانان هم همان یک پیامبری را که داشتند کشته بودند و اینقدر به پیروی ازو کشتار نمیکردند!)
کاربر مهمان / 12 December 2012
…داستانهی شما "اسرائیلیات" است…اینقدر گناه کردید بر اساس روایات تورات که خدا اورشلیم رو نابود کرد و شما رو آواره کرد…هر روز هم یک "ایراد بنی اسرائیلی" می اورید تا بر سر این ملت بمب نثار کنی… اینها که شما گفته اید فقط چند مثال ساده برای تایید این است که مشکل مسلمانان با اسراییل همانطور که قبلا هم گفته اند مشکل مذهبی است. عقاید ضد یهودی که آخوندها 33 سال و حتی قبل از انقلاب برای احساس خودبرتربینی جوانان در مغز آنها فرو کرده و*** اگر یهودیها میگویند که نابودی اورشلیم خواست خدا بود و مجازاتی برای گناهان ما یک موضوع فلسفی و عرفانی است و کلا در دین یهود این عقیده وجود دارد که هرچه سر کسی می آید تقصیر خودش است. حالا قرنهاست که مسلمانان این فرهنگ انتقاد از خود را که در یهودیها وجود دارد با تفسیر غلط برای اهداف شوم سیاسی و نظامی خود استفاده میکنند. اگر اورشلیم به دست رومیها اشغال شد و بعدها به دست اشفالگران عرب و مسلمان معنی اش این نیست که یهودیها بد هستند و مسلمانان و رومیها خوبان و پاکان درگاه الهی. اگر در بین مسلمانان هم این عقیده انتقاد از خود وجود داشت به خاطر اشغال ایران و بقیه کشورهای و جنایتهای عظیمی که کرده اند خود را گناهگار میدانستند. *** آیا آخوندها که ۳۳ سال ایران را اشغال کرده اند و جوانان را شکنجه و زندانی میکنند معنی اش این است که مردم ایران همه گناهکار هستند و آخوندها عزیزان خدا و برای همین است که آنها را الله کمک کرده تا توانسته اند که اسلام را با بدترین جنایتها بر مردم ایران تحمیل کنند؟!
کاربر مهمان / 12 December 2012