پویان انصاری – کیارش اکثر بعد از ظهرها را در دو مرکز خرید “گلستان” و “میلاد نور” در شهرک غرب تهران می‌گذراند. به قول خودش این دوجا “پاتوق”های او هستند.

با رسیدن فصل پاییز، بازار حراج لباس و پوشاک در بیشتر مراکز خرید شهر داغ می‌شود؛ بازاری که در آن  همه خصوصاً شرکت‌های معروف لباس با تبلیغات فراوان سعی در جلب مشتری دارند. خود این حراج‌ها شاید بهانه ای شود تا عصرها میل به پاساژگردی در میان مردم افزایش یابد.

کیارش اکثر دوستانش را در مراکز خرید می‌بیند. در اینجور مراکز، علاوه بر اینکه وقت‌گذرانی می‌کند، دوستان تازه هم پیدا می‌کند. او می‌گوید که “بزرگ‌ترین تفریح زندگی‌اش” همین پرسه زدن در مراکز خرید است، اما به‌ندرت پیش می‌آید که خریدی بکند.

او دانشجوی سال دوم رشته مهندسی مکانیک در دانشگاه  آزاد رودهن است و در مورد دلیل اینکه چرا اکثر اوقات فراغتش را در پاساژها و مراکز خرید شهرک غرب می‌گذراند، می‌گوید: “ما در ایران نه کلابی داریم، نه جایی برای  رقص و آواز و نه هیچ تفریح دیگری. برای ما فقط همین پرسه‌زنی‌ها می‌ماند و اینکه با دوستانمان وقت بگذرانیم، قدمی بزنیم و تفریحی کنیم. البته اینجا هم به ما گیر می‌دهند و اذیت می‌کنند.”

در مقابل مرکز خرید گلستان در خیابان ایران‌زمین همان “گیری” که کیارش می‌گفت را می‌شود، دید. “گشت ارشاد” با قرار دادن چند ون و پلیس‌های زن به حجاب دختران “گیر” می‌دهد. ماموران نیروی انتظامی با ورود به مرکز خرید به جوانانی که  در آنجا “پرسه” می‌زنند، تذکر می‌دهند. البته برخی از نهادهای امنیتی و انتظامی در ایران از این امر که مقوله پاساژگردی تبدیل به یک پدیده شهری شود، چندان خشنود نیستند.

مرکز خرید به عنوان مکان عمومی

در ایران خصوصاً شهرهای بزرگ، کارکرد پاساژها در حدی فراتر از یک مرکز خرید و برای ارتباطات اجتماعی همواره نادیده گرفته شده است.

برخی از کارشناسان، پرسه زدن در پاساژها و پاساژگردی را با خیابان‌ها و پارک‌های کشورهای اروپایی مقایسه می‌کنند. خیابان‌ها و پارک‌هایی که نه تنها مکانی برای گذراندن اوقات فراغت جوانان بلکه محلی برای نمایش آخرین مدها و به روز شدن جدیدترین مدل‌هاست.

در مقابل، شهروندان خصوصاً جوانان هنرمند و فعال اجتماعی سعی می‌کنند در مراکز خرید، نوعی کارکرد فرهنگی- اجتماعی ایجاد کنند. از همین رو پاساژها در شهرهای بزرگ ایران، همچون دیگر نقاط دنیا تنها یک مکان تجاری نیستند و تبدیل به مکانی عمومی شده‌اند. به این معنا که پاساژها و به عبارت دیگر مراکز خرید، اکنون به عنوان بخشی از زندگی روزمره شهری، دیگر تنها جنبه تجاری ندارند و به عرصه ای برای بروز کنش‌های اجتماعی و حتی فرهنگی بدل شده‌اند.

برخی از کارشناسان، پرسه زدن در پاساژها و پاساژگردی را با خیابان‌ها و پارک‌های کشورهای اروپایی مقایسه می‌کنند. خیابان‌ها و پارک‌هایی که نه تنها مکانی برای گذراندن اوقات فراغت جوانان بلکه محلی برای نمایش آخرین مدها و به روز شدن جدیدترین مدل‌ها هستند.

پاساژ فرصتی برای نمایش مد

علاقه به زیبایی‏ و رنگ و تنوع‌، در بیشتر انسان ها وجود دارد. به همین دلیل است که در همین زمینه برخی از روانشناسان اجتماعی معتقدند که ایجاد نشاط و شادابی، یکی از کارکردهای مد است.

واژه مد در لغت به معناى سلیقه، اسلوب، روش و شیوه به کار مى‏ رود و در اصطلاح، عبارت است از روش موقتی که براساس ذوق و سلیقه یک مقطع زمانی، طرز زندگی و نحوه پوشش فرد را تنظیم می‌کند. مدگرایى نیز آن است که فرد، سبک لباس پوشیدن و طرز زندگى و رفتار خود را طبق آخرین الگوها تنظیم و به محض آنکه الگوى جدیدى در جامعه رواج یافت، از آن پیروى کند.

مونا، فارغ التحصیل رشته طراحی لباس از دانشگاه هنر تهران است. او در مورد مدگرایی به رادیو زمانه می‌گوید: “مد که در واقع یک اصطلاح کلی در حیطه هنر طراحی پوشاک است، تحت تاثیر اوضاع فرهنگی و اجتماعی جامعه در یک دوره زمانی مشخص انجام می‌پذیرد. به عبارت دیگر مد، شیوه رفتاری است که به طور موقت توسط بخشی از اعضای یک گروه اجتماعی اتخاذ می‌شود، به این دلیل که آن رفتار انتخابی را از نظر اجتماعی برای آن زمان و موقعیت مناسب تشخیص می‌دهند. در صنعت پوشاک مد نوع لباسی است که اخیراً توسط تعداد زیادی از شهروندان در یک جامعه  پذیرفته شده است.”

شهروندان خصوصاً جوانان هنرمند و فعال اجتماعی سعی می‌کنند در مراکز خرید، نوعی کارکرد فرهنگی- اجتماعی ایجاد کنند. از همین رو پاساژها در شهرهای بزرگ ایران، همچون دیگر نقاط دنیا تنها یک مکان تجاری نیستند و تبدیل به مکانی عمومی شده‌اند. به این معنا که پاساژها و به عبارت دیگر مراکز خرید، اکنون به عنوان بخشی از زندگی روزمره شهری، دیگر تنها جنبه تجاری ندارند و به عرصه ای برای بروز کنش‌های اجتماعی و حتی فرهنگی بدل شده‌اند.

البته در جامعه‌ای همچون ایران که حکومت در شئونات شخصی زندگی شهروندان دخالت می‌کند، “لباس پوشیدن” دیگر یک امر فردی نیست. در چنین شرایطی، شهروندان خصوصاً جوانان کمتر فرصتی برای پیروی از مدهای جدید می‌یابند.  مونا در این زمینه می گوید: “چون ما در ایران به آن شکل مکان مشخصی نداریم که شوهای لباس در آن برگزار شود، این کار یا در خانه‌های شخصی صورت می‌گیرد یا در مکان‌های عمومی همچون پاساژها. برای همین است که حضور جوانان در پاساژها تبدیل به یک کنش دسته جمعی در این زمینه و هم به نوعی استقبال از فروشگاه‌ها به عنوان نمایش‌دهنده مدهای جدید می‌شود. موازی با آن گروهی نیز می‌آیند تا طراحی لباس‌های خود را به صورت مستقیم و غیر مستقیم نمایش دهند و مخاطب خود را جذب کنند.”

در جهان اینطور متداول هست که مدل‌های لباس در سالن‌های مد لباس‌های تازه را به نمایش  می گذارند یا تحت برنامه ای از پیش طراحی و اعلام شده در مراکز خرید این کار را پیش می برند، اما در پاساژهای تهران به دلیل محدودیت های موجود از سوی حکومت، همین صحنه‌ها به شکل غیر رسمی و غیر منتظره اجرا می شود تا جایی که حتی مقامات انتظامی هم به این نمونه‌ها اشاره کرده‌اند و به همین دلیل برخوردهای امنیتی خود را به نوعی برخورد با مد نیز می‌دانند.

البته این دست محدودیت‌ها برای برپایی شوهای لباس باعث شده است که  شهروندان ساکن در ایران  در شبکه های مجازی اجتماعی  نیز فعال شوند. به طور مثال در کنار سایت‌های مختلفی که به مقوله مد می‌پردازند، به تازگی در “فیس بوک” صفحه ای با نام “قواره” راه‌اندازی شده که جدیدترین مدها را خصوصاً برای زنان عرضه می‌کند. این صفحه، نوعی شو لباس مجازی است.

فرصتی برای آشنایی‌های جدید، تفریح و وقت‌گذرانی

جوانانی که چندان در عرصه عمومی، فضایی برای بروز خواست‌های خود نمی‌یابند، سعی می کنند از اندک فرصتی که در پاساژها پیش می‌آید بیشترین بهره را ببرند. بخشی از دختران و پسران جوان برای آشنا شدن با یکدیگر به این مراکز خرید می‌آیند؛ دختران و پسران جوانی که جای امن و آرام دیگری برای این آشنایی ها ندارند.

آنها همچنین برای اندکی تفریح به ویترین مغازه ها نگاه می‌کنند. وقت خود را می‌کشند تا روزها و شب ها به انتها برسد. محسن مرد میانسالی که در یکی از پاساژهای معروف تهران بوتیک لباس دارد، معتقد است که باید اجازه داد که جوانان و زنان حتی اگر قصد خرید ندارند به پاساژها بیایند، قدم بزنند و به ویترین‌ها نگاه کنند. وی می‌گوید: “بالاخره از میان ده نفری که به ویترین مغازه من نگاه می کنند، یک نفر مشتری می‌شود. هر چقدر تعداد بالاتر برود مشتری‌های من نیز زیادتر می‌شوند و سود من هم بیشتر.”

پاساز‌گردی، فرصتی سودآور برای بوتیک‌داران

جوانانی که چندان در عرصه عمومی، فضایی برای بروز خواست‌های خود نمی‌یابند، سعی می کنند از اندک فرصتی که در پاساژها پیش می‌آید بیشترین بهره را ببرند. بخشی از دختران و پسران جوان برای آشنا شدن با یکدیگر به این مراکز خرید می‌آیند؛ دختران و پسران جوانی که جای امن و آرام دیگری برای این آشنایی ها ندارند.

در واقع این پاساژگردی، علاوه بر اینکه فرصتی برای ارتباطات اجتماعی در فضایی به نسبت امن‌تر به جوانان می‌دهد، برای صاحبان مغازه‌ها هم رونق کسب و کار ایجاد می‌کند.

برای همین این روزها شاهد آن هستیم که در پاساژهای بزرگ شهر تهران و دیگر شهرهای بزرگ ایران  تعداد زیادی کافی شاپ و کافی نت هم در کنار بوتیک‌های لباس شکل گرفته است. همچنین معمولاً در ورودی‌های این پاساژها، رستوران‌های “فست فود”، دکه‌های فروش بستنی و شیرینی‌جات و البته از همه جالب‌تر پدیده فروش “ذرت مکزیکی” پاگرفته است. نمونه بارز این‌ها را در پاساژ اندیشه نزدیک سید خندان می‌توان دید. معجون فروشی‌ها و بستنی فروشی‌های این پاساژ و کافی‌شاپی که در طبقه زیر زمین این پاساژ وجود دارد، بیشتر از  تمامی مغازه‌های این پاساژ مشتری دارد.

یکی از مغازه‌داران در این زمینه به رادیو زمانه می‌گوید: “اکثر مشتریان ما کسانی هستند که می خواهند یک بعد از ظهر خود را به تفریح و وقت‌گذرانی بپردازند. می آیند یک بستنی یا معجون یا ذرت مکزیکی می‌خرند و در میان مغازه‌ها پرسه می‌زنند و چند ساعتی را به ویترین‌ها نگاه می‌کنند و بعد بدون خرید جنس خاصی هم می‌روند، اما خب از میان اینهمه تماشاچی ما هم بالاخره مشتری خود را پیدا می کنیم.”

خرید و مصرف‌گرایی

عباس کاظمی، استاد سابق دانشگاه تهران و جامعه‌شناس، تحقیقات گسترده‌ای در زمینه پدیده پاساژگردی در ایران کرده است.

او در مقاله‌ای که در ۲۳ آذر سال ۱۳۸۴ در روزنامه ایران  با عنوان “كاوشى در زندگى روزمره در مراكز خريد شهر تهران” منتشر کرده است، می‌نویسد: “گويا مراكز خريد، جامعه رفاه را به نمايش مى‌گذارد؛ آدم‌هاى مرفه، كالاها و مكان مناسب؛ آن چيزى كه بنيامين مى‌گفت يك جامعه خيالى مرفه. ولى وقتى اين اقليت‌هاى فرهنگى در آنجا حاضر مى‌شوند اين يوتوپيا و دنياى خيالى را از بين مى‌برند و اين يكنواختى را به فضاى نايكنواخت تبديل مى‌كنند. وقتى اين افراد از سوى مأموران و نگهبانان مراكز خريد رانده مى‌شوند، هشدار مى‌بينند و تذكر مى‌شنوند، به اين معناست كه آنجا ناهمگنى وجود دارد. آنجا ناعدالتى و نايكنواختى وجود دارد. در تجربه روزمره در پاساژهاى تهران ما چه چيزى مى‌بينيم؟”

پاساژ مکانی برای مصرف بیشتر

امروزه در ایران، پاساژها برای جوانان عرصه‌ای عمومی هستند برای بروز هر آن چیزی که در سطح جامعه سرکوب می شود: میل به ارتباط با گروه همسالان همجنس و غیر همجنس، میل به زندگی مدرن، میل به پرسه‌زنی، ارتباط اجتماعی، مد، تفریح و…

برای دختران و پسران جوان که در عرصه عمومی جای خاصی برای تفریح  ندارند، مراکز خرید، هم تفریحگاه است، هم مکانی برای دیدن رنگ و شادی و زیبایی؛ جایی برای خنده‌های شادمانه؛ مزاح و گپ با همسالان همجنس و غیرهمجنس و البته جایی برای اینکه حس کنند برای هر آن چیزی که پیش از این به خاطر آن سرکوب شده‌اند و به حاشیه رانده شده‌اند، دیده و تحسین می‌شوند.

به نظر هم نمی‌رسد این امر مختص به طبقه خاصی باشد. هستند بسیاری از جوانان بی‌کار طبقات متوسط و فرودست که با سوار شدن به مترو و اتوبوس خود را به پاساژهای بالا شهر می‌رسانند و در کنار همسن و سال‌های خود که ماشین‌های گران قیمتشان را در پارکینگ آن مراکز پارک کرده‌اند، وقت خود را با پرسه‌زنی پر می کنند. از این رو به نظر می‌رسد پاساژگردی پدیده‌ای فرا طبقاتی است.

به گفته مغازه‌داران، اکثر کسانی که هر روزه به پاساژ سر می‌زنند زنان و مردان جوان هستند که یا در گروه‌های بزرگ چندنفره یا دو نفره و حتی گاه تنها به پرسه زدن در پاساژها می‌پردازند. در واقع شهروندان کمتر به صورت خانوادگی به پاساژها مراجعه می‌کنند.  برخلاف بازارهای سنتی که اکثر مراجعه‌کنندگان آنها یا خانواده‌ها هستند یا زنان پا به سن گذاشته. این تفاوت در گروه‌های اجتماعی مراجعه‌کننده به مراکز خرید مختلف، خود موید این مطلب است که اکثراً دختران و پسران جوان، بازیگران اصلی عرصه عمومی پاساژهای مدرن هستند.

فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی در مراکز خرید

عباس کاظمی، معتقد است که پاساژگردی برای جوانان علاوه بر اینکه “تفریح” است، نوعی تلاش برای کسب “هویت شهری” لازم هم هست.

وی در این زمینه می‌گوید: “پاساژها و مراکز خرید مانند خیابان‌ها فضای رویارویی با غریبه‌ها هستند. غریبه هایی که شخص با چشم‌های خود با دیگر افراد تماس برقرار می‌کند و به لحاظ فیزیکی و بدنی با آنها بسیار نزدیک است بدون اینکه آنها را مخاطب قرار دهد. در مراکز خرید فضای مشترکی از در کنار هم بودن پدید می‌آید. جایی که امکان ارتباط متقابل اگرچه به ندرت رخ می دهد اما وجود دارد. یعنی همان ویژگی‌های شهر در مراکز خرید نیز مشاهده می شود.”

پاساژ تبدیل به یک مکان برای تعریف “هویت زیست شهری” شده است. هویتی که از هر طرف دارد، نفی می‌شود. شاید برای دختران جوان خرید کردن نوعی بازیابی خود باشد. دخترانی که در خیابان ها احساس امنیت نمی کنند در محیط هایی همچون پاساژ با امنیتی بیشتر می‌توانند پوشش دلخواه خود را بیابند. برای دختران و پسران جوان که در عرصه عمومی جای خاصی برای تفریح  ندارند، مراکز خرید، هم تفریحگاه است، هم مکانی برای دیدن رنگ و شادی و زیبایی؛ جایی برای خنده‌های شادمانه؛ مزاح و گپ با همسالان همجنس و غیرهمجنس و البته جایی برای اینکه حس کنند برای هر آن چیزی که پیش از این به خاطر آن سرکوب شده‌اند و به حاشیه رانده شده‌اند، دیده و تحسین می‌شوند.