مراد فرهادپور در گفتوگو با زمانه از نقش شورش و غارت در آشکارساختن زخمها و تناقضات نهفته در پس نظم طبیعی حاکم میگوید.
اعتراضات و شورش سیاهان آمریکا همچنان از ۲۶ ماه مه تا امروز ادامه دارد.
یکی از بحثهای اصلی در حاشیه این اعتراضات، که واکنشهای زیادی برانگیخته، موضوع غارت فروشگاههای بزرگ به دست گروهی از معترضان است.
درباره این موضوع و دلالتهای اجتماعی و روانشناختی آن با مراد فرهادپور، مترجم، نویسنده و نظریهپرداز انتقادی گفتوگو کردیم.
■ گفتوگو با مراد فرهادپور را بشنوید:
در این گفتوگو، مراد فرهاد پور ضمن مرور ریشهّهای تاریخی نژادپرستی در جامعه آمریکا و رویای آمریکایی، میگوید که اهمیت نمادین کنش رادیکال جوانان شورشی آمریکا را در قدرت آن در شکستن اسطورههای برسازنده نظام حاکم کشورهای مرفه غربی است.
فرهادپور همچنان از عنوان و عبارت تحریکامیز «شاپینگ سوسیالیستی» دفاع میکند؛ عنوانی که او پیشتر در توصیف شورش جوانان لندن در سال ۲۰۱۱ و حمله گروهی از آنها به بانکها و فروشگاههای بزرگ بهکار برده بود.
در همین زمینه
وبینار: بحران کرونا و منطق ادغام و انزوا
اولین گام در فهم پدیدهء شورش, شاید در شناسایی و به رسمیت شناختن چند لایه گی و تنوع مبارزات مردمی باشد.
که خود آقای فرهادپور نیز در آغاز این مصاحبه به پیچیدگی و گسترده بودن جنبشهای اعتراضی اشاره دارد, اما متاسفانه حتی به طور سرخطی و اشاره وار نیز مروری بر این امر ندارد.
برای مثال اگر پدیدهء غارت از مغازه ها و آتش زدن ساختمانها را در نظر بگیریم, مشاهده می شود که این فقط مختص به غارت از فروشگاه های بزرگ نیست و بلکه در بسیاری از محله های فقیرِ, مردم رنگین نشینِ, کارگر نشین,… مغازه ها و رستورانها و دارو خانه ها … نیز به آتش کشیده شده اند.
طی هفتهء گذشته خود “وزارت امنیت میهنِ” آمریکا (Department of Homeland Security (DHS گزارش داد که برخی از گروه های افراطی سفید مانند ک.ک.ک., و نازی های آمریکایی با قصد به خشونت کشیدن تظاهرات در اعتراضات اخیر نفوذ کرده اند.
هفتهء پیش در شهر دیترویت از بیست و چندی بازداشت شدگان, هیچکدام از اهالی شهر نبوده و همگی از مناطق دیگر به آنجا آمده بودند.
در عکس العمل به حضور افراد مشکوک, در برخی از محله های سیاه نشین, اهالی محل در خیابانهای خود کشیک میدهند و به افراد ناشناس و مشکوک حق ورود به محله نمی دهند.
در برخی از شهر ها مانند منیاپولیس برخی از رستورانهای که صاحب آنان آفریقایی (سومالیایی) هستند و غذای آفریقایی سرو می کنند به آتش کشیده شده است. باید پرسید سیاهان آمریکایی که علیه خشونت پلیسی تظاهرات میکنند با چه انگیزه و محرکی میتوانند دست به چنین نوعی از آتش سوزی بزنند؟ و چقدر امکان این است که دست های دیگری در این آتش سوزی ها در کار باشد.
سال های سال طول خواهد کشید تا خسارت به مغازه ها و دارو خانه ها و دیگر ساختمان ها در محلات فقیر نشین ترمیم شود.
اینکه چنین خسارت هایی از سوی خود مردم به راه افتاده است بسیار مشکوک و پرسش برانگیز است.
هر چند که در رسانه های جریان اصلی فقط نقش جوانان و مردم سیاه در آتش زدن برجسته شده است, در این مورد ما حداقل با سه گروه دیگر نیز روبرو هستیم:
– جریانات نفوذی سفیدهای افراطی,
– خود پلیسها (که نمونه های از تخریب ساختمان ها به دست خود پلیس های در رسانه ها منعکس شده است),
– جوانان “رادیکال” سفید (که اکثرا از خانواده های مرفه و ثروتمند هستند) و تخریب و آتش زدن برایشان اوج و غایت “رادیکالیسم” است. که گروه آخر پس از دستگیر شدن نیز به راحتی با استفاده از امکانات مالی و کمکهای حقوقی خانواده های خود از زندان آزاد میشوند, و بسیار مفتخر به “رادیکالیسم” خویش!
نکتهء اصلی در مورد به آتش کشیدن مغازه های بزرگ در محله های ثروتمند شهر شاید این باشد که آیا چنین نوعی از اعتراض بهینه ترین شیوهء مبارزه است؟
برای مثال در بین کارگران اعتصابی (گرسنه) فرانسوی سنتی است که به صورت گروهی و بسیار منظم و سازمان داده شده وارد یک سوپر مارکت میشوند, خیلی خونسرد و حرفه ای اغذیه جات مورد نیاز خویش را بر می دارند, و بدون خراب کردن هیچ چیز و خشونت در مقابل هیچ کسی کار خود را انجام میدهند: اقلام مورد نیاز خویش را تصاحب میکنند, و در اسرع وقت قبل از اینکه ژاندارمری پیدا شود محل را ترک می کنند.
این نیز نوع دیگری از اقدام مستقیم و تصاحب بدون پرداخت پول است.
پر واضح است جوانان سیاه آمریکایی (که شاید برای اولین بار در اعتراضات و تظاهراتی چنین شرکت میکنند)و به احتمال قوی هیچ تجربهء قبلی مبارزات اجتماعی نداشته باشند و خون انتقام چشم آنها را گرفته است, با کارگران اعتصابگر فرانسوی قابل مقایسه نیستند.
اما به هر رو انواع متفاوت تصاحب بدون پرداخت را نیز باید در نظر گرفت و از رومانتیزه کردن غارت و آتشسوزی پرهیز نمود, چون به هر صورت همواره عناصر قویی از نهیلیسم و پوچی گرایی (سوای دست های بسیار مشکوک و مغرض) در چنین کنش هایی نهفته است.
مختل کردن نظام سرمایه و بر هم زدن سیستم های ارزشی کاذب و دروغین سرمایه امری بسیار نیکو است.
احتراز هر چه بیشتر از خشونت و تاکید بر سیاسی کردن مبارزه و سازماندهی موثر و دراز مدت بسیار نیکوتر و مفیدتر.
با احترام
هوشنگ / 06 June 2020
استاد فرهادپور در پایان این مصاحبه اظهار امیدواری می کنند به اینکه:
“…راه افتادن جریان سیاسی در آمریکا, که یک مملکت سیاست زده است. و دقیقا به خاطر همین “رویای آمریکایی” هیچوقت اصلا این شانس را نیاورده است که بتواند برود به سمت یک مبارزهء اجتماعی, مردمی, و عقلایی سیاسی. که ریشه های تاریخی اش در آمریکا کم هستند”.
در کمال احترام باید متذکر شد که تاریخ مبارزات مردمی و جنبش های مترقی اجتماعی, و واقعیت امروزهء جامعهء آمریکا بسیار متفاوت از مشاهدات ایشان می باشد.
برای شروع و مقدمه میتوان به مشهورترین نمونه های مبارزات تاریخی در آمریکا اشاره کرد, مبارزاتی که تبدیل به فرهنگ جهانی مبارزاتی در کل دنیا شده اند, و آنها “اول ماه مه” و “هشت مارس” می باشند.
خاستگاه “اول ماه مه” در شهر شیکاگو, در ۱۸۸۶ بود, و در حقیقت امر مبارزه ای بود بر سر تقلیل ساعت های کار هفتگی از ۶۰ به ۴۰ ساعت.
روزا لوکزامبورگ مقالهء کوتاه و جالبی در این مورد دارد.
خاستگاه “هشت مارس” نیز از شهر نیویورک و در سال ۱۹۰۸ می باشد, که طی آن بیش از ۱۵,۰۰۰ زنان کارگر با مطالباتی پیرامون کاهش ساعت های کار, افزایش دستمزد و به دست آوری حق رای خیابانهای نیویورک را به تصرف خود درآوردند. کلارا زیتکین در سال ۱۹۱۰ پیشنهادی مبنی بر تبدیل آن به یک روز جهانی زنان را مطرح کرد, که در ۱۹۱۷ این روز عملا تبدیل به یک روز جهانی شد. در سال ۱۹۷۵ سازمان ملل نیز “هشت مارس” را به رسمیت شناخت و برای هر سال یک تِم و موضوع متفاوت را در نظر می گیرد.
بهترین منبع در مورد تاریخ مبارزات مردمی در آمریکا, کتاب زنده یاد “هاوارد زین”, تاریخنگار برجسته و کنشگر آنارشیست آمریکایی: “تاریخ مردمی ایالات متحده” (A People’s History of the United States) می باشد, که از ابتدای ورود استعمارگران به “دنیای جدید” (و مبارزات علیه آنان) شروع شده و تا اواخر قرن بیستم را در بر می گیرد.
شایان تذکر است که مارکس و انگلس نیز بسیار (و شاید تا حدی مکانیکی) به طبقهء کارگر آمریکا امیدوار بودند و فکر می کردند که انقلاب سوسیالسیتی در آمریکا قبل از انقلاب های سوسیالسیتی در اروپا رخ خواهد داد.
صرفنظر از ارزیابی های بیش از حد امیدوارانهء مارکس و انگلس, طبقهء کارگر در جامعهء آمریکا دوران مختلف فراز و نشیبهای بسیاری داشته است, که قابل مقایسه با هیچ جامعه و کشور دیگری نیست.
“سلحشوران کار” (Knights of Labor) اولین تشکل کارگری در آمریکا بودند که دهه های ۱۸۸۰, ۱۸۹۰ در آمریکا, کانادا و استرالیا کارگران را سازماندهی میکردند و بدون در نظر گرفتن نژاد کارگران, خواهان تشکل های کارگری بر مبنای صنایع مختلف بودند. برخورد غیر نژادی “سلحشوران کار” به سازماندهی کارگران در ۱۳۰ سال قبل بیانگر خصلت مترقی آنان است.
در اوایل قرن بیستم آمریکا شاهد ظهور “کارگران صنعتی جهان” (Industrial Workers of the World) بود, که در اوج خود بیش از دو میلیون کارگر را در چهار گوشهء آمریکا با چشم اندازی ضد سرمایه داری و با هدف ایجاد نظمی سوسیالیستی سازماندهی کرده بود.
پس از “رکود عظیم ۱۹۲۸” و در دههء ۳۰ قرن بیستم, جامعهء آمریکا باری دیگر شاهد اوج جنبشهای کارگری بود که اینبار خود را در تشکیل اتحادیه های صنعتی نشان دادند, ۱۹۳۵ (The Congress of Industrial Organizations (CIO.
که البته هیچکدام از این فرازهای جنبش کارگری منجر به سرنگونی سرمایه و برقراری نظمی سوسیالیستی در آمریکا نشده است.
ورنر سومبارت, جامعه شناس برجستهء آلمانی و مبتکر مفهوم “سرمایه داری متاخر”, مقاله ای دارد با عنوان: “چرا در آمریکا سوسیالیزم وجود ندارد؟” (۱۹۰۶), که دلیل اصلی عدم حضور سوسیالیزم در آمریکا را ظرفیت هایِ (حداقل برای آن دوران) بی نهایتِ تحرک اجتماعی (Social Mobility) می داند.
یکی از فرق های اصلی بین آمریکای اوایل قرن بیستم و آمریکای دههء دوم قرن بیست و یکم این است که نه تنها آن تحرک اجتماعی (جادویی) دیگر وجود ندارد, بلکه گستره ای از بحران ها (اقتصادی, سیاسی, محیط زیستی,…) به جای رشد اقتصادی موجود است, که حتا شاید بتوان گفت که رکود محسوسی در جامعه آمریکا نهادینه شده است. با توجه به نرخ تورم و هزینه تنظیم زندگی, دستمزد کارگران آمریکایی از ۴۰ سال پیش تا به حال هیچ رشدی نداشته است.
پس جای تعجب نباید داشته باشد که در چندین سال اخیر, در هر نظر سنجی, بین ۵۰ تا ۶۰ درصد جوانان آمریکایی نظری مثبت و مساعد نسبت به سوسیالیزم دارند.
که این شاید یکی از دلایل موفقیت سازمانهایی مانند “سوسیالیستهای دموکراتیک آمریکا” DSA
(Democratic Socialists of America) باشد, که اکنون بیش از ۶۵,۰۰۰ عضو داشته, در انتخابات های محلی موفقیت های بسیاری کسب کرده است و در هماهنگی با اتحادیه های کارگری نیز مشغول می باشد.
چند منبع برای دوستان و رفقای علاقه مند:
Against the Current
A socialist, Feminist, Anti-Racist Organization
solidarity-us[dot]org
New Politics
an independent socialist forum
newpol[dot]org
Labor Notes
Labor Notes is a media and organizing project that has been the voice of union activists who want to put the movement back in the labor movement since 1979.
labornotes[dot]org
DSA
Democratic socialists believe that both the economy and society should be run democratically—to meet public needs, not to make profits for a few. To achieve a more just society, many structures of our government and economy must be radically transformed through greater economic and social democracy so that ordinary Americans can participate in the many decisions that affect our lives.
dsausa[dot]org
هوشنگ / 06 June 2020
زنده باد مراد فرهادپور، ممنون از رادیو زمانه.
Zahra / 06 June 2020
جای تاسف است که هنوز راه حل معضلات اجتماعی- سیاسی را در خشونت و انهدام مادی در جامعه بدانیم ! در نظامهای پارلمانتاریستی میتوان با افشاه، نقد، روشنگری، تحلیل و… اعتراضات مدنی را به پیش برد و آگاهی از چگونگی اتفاقات را به شهروندان القا نمود ! با کلی گویی از کاستیهای نظام سرمایه که انتقادهای بسیاری را دارا است و در اینجا هم اشاراتی شده نمیتوان تغییر در سپهر سیاسی را در جهان ایجاد کرد. سرمایه داران گوگل و مایکروسوفت امروز، با سرمایه داران صنایع نساجی قرن ۱۹ فرق اساسی دارند ! آیا مردم کره جنوبی در رفاه و آسایش زندگی میکنند یا مردم کره شمالی؟ چرا چین کمونیست مجبور به تولید داخلی و توزیع خارجی کاپیتالیستهای حزبی شد ؟ در نقد سرمایه و چرخش آن در جنوب آمریکا، باید کارکرد “بانک انگلستان” را عمیقتر دید، چه کسانی صاحب این بانک بودهاند و با چه کسانی بطور سیاسی و استراتژیک در راستای منافع خود همکاری داشتهاند؟ اصل و نسب این افراد چه بوده ؟ در زمان حاضر چه میکنند ؟ آیا الیگارشی غرب با مرکزیت لندن- نیویورک و زیر مجموعههایی در واتیکان- تل آویو از طرف روشنفکران مترقی چپ ، نقشه برداری و شفافگری شده است ؟ یا فقط طرفداران تئوری توطعه این داغ توهم تاریخی را بر پیشانی دارند؟ و …
ایراندوست / 07 June 2020
….اما چرا سوسیالیست انقلاب را به دموکراسی پارلمانی و اصلاحات اجتماعی ترجیح میدهند؟
پاسخ این است که ترجیح نمیدهند، یا دستکم همیشه اینطور نیست.
فقط به اصطلاح چپگرایان افراطی چنیناند.
یکی از نخستین مصوبات بلشویکها پس از رسیدن به قدرت در روسیه لغو مجازات اعدام بود.
اصلاحطلب یا انقلابی بودن فرق میکند با طرفدار آرسنال یا اِورتون بودن.
اکثر انقلابیون طرفدار اصلاحات نیز هستند.
نه هر گونه اصلاحی به سیاق سابق، و نه اصلاحطلبی به مثابهی نوشدارویی سیاسی؛ با این حال انقلابیون توقع ندارند تحول سوسیالیستی با شتابی بیش از تحولات فئودالی یا سرمایهداری تحقق پذیرد… گریزی از اصلاحات نیست؛ اما دیر یا زود به نقطهای خواهید رسید که نظام تن به اصلاح نمیدهد و از نظر مارکسیسم این نقطه همان مناسبات اجتماعی تولید است، یا اگر به زبان فنی و زمخت تر بگوییم، نقطهای که در آن طبقه حاکم، که کنترل منابع مادی را در دست دارد، به هیچ روی حاضر نیست آنها را واگذار کند.
فقط آن زمان است که انتخاب سرنوشتساز میان اصلاح و انقلاب سر بر میآورد.
“پرسشهایی از مارکس”
تری ایگلتون
#زنده_باد_جنبش_نان_کار_آزادی
@zan_j
انقلابیون طرفدار اصلاحات هستند. / 07 June 2020
جناب ایراندوست, محترمانه از یاد مبرید که تمامی نظام های مردمسالاری پارلمانی کنونی نتیجهء انقلابات خونین و دراز مدت علیه نظام های ماقبل سرمایه داری بوده است.
انقلابات ۱۸۴۸ در اروپا چندان هم لیبرال نبود, اما لیبرال ها را به قدرت رساند.
لیبرال ها زمانی که انقلابات برای به قدرت رسیدن خودشان لازم است, هیچ اشکالی با آن ندارند.
اما بعد از اینکه خودشان به قدرت رسیدند, پس از آن حتی اشاره به انقلاب کفر حساب می شود و ممنوع است و ….
ریاکاری, دورویی و جا نماز آب کشیدن لیبرال ها مثنوی هفتاد من کاغذ است.
هوشنگ / 07 June 2020