لیبرالیسم آمریکایی رابطه‌ای مشخصا متناقض با اعتراضات سیاهان دارد. از یک سو، لیبرال‌ها خود را دوستان نزدیک ( یا به اصطلاح متحدان) آرمان برابری سیاهان تصور می‌کنند و از سوی دیگر- دستکم از سال‌های دهه ۱۹۳۰ تا به امروز- لبیرال‌ها از مبارزه‌گری سیاهان فاصله گرفته و معتقدند که چنین رویکردی نه تنها چندان کمکی به آرمان آنها نمی‌کند بلکه به تقویت موضع مرتجعان منجر خواهد شد. اکنون که شورش‌های متعدد سراسر آمریکا را فرا گرفته، این تفکر دوپاره لیبرالیسم آمریکایی بار دیگر خود را نشان داده است.

برخی از تلاش‌ها برای بدست آوردن توازن در حمایت از آرمان برابری سیاهان در حالی‌که شورش‌ها را محکوم می‌کنند، خنده‌آور بوده، مثل ایده مضحک پدرسالارانه ای که ویران کردن ساختمان‌ها را کاری منحصر به «آنارشیست‌های سفید» می داند.

مینیاپولیس-مه ۲۰۲۰،اعتراض به قتل جورج فلوید (آمریکایی افریقایی تبار) به دست پلیس سفید

چنین استدلال‌هایی، به جز این‌که سرکوب پلیس را توجیه می‌کند، نافی بسیاری از اشکال اعتراض سیاهان است که در قالب مورد تایید لیبرال‌ها نمی‌گنجد.

متفکران فرهیخته‌تر اما راه زیرکانه و ظریف‌تری برای نشان دادن ناراحتی خود از این شورش‌ها یافته‌اند، آنها استدلال می‌کنند، این شورش‌ها فارغ از آن‌که تا چه اندازه موجه باشند، تنها مرتجعان را توانمند خواهند کرد.

بخت با این دسته از متفکران همراه بود، چرا که در مقاله‌ای که اخیرا عمر واسو (استاد علوم سیاسی دانشگاه پرینستون) منتشر کرده، چنین استدلال شده که شورش‌های سال‌های دهه ۱۹۶۰ رای‌دهندگان سفید (آمریکایی) را ترساند و آن‌ها را به سمت نیکسون متمایل کرد.

شورش هارلم- ۱۹۶۴

شورش هارلم ۱۹۶۴- اعتراض به قتل جیمز پاول نوجوان ۱۵ ساله آمریکایی-آفریقایی تبار به دست افسر پلیس توماس گیلیگان

مقاله واسو مطلبی موشکافانه در حوزه علوم اجتماعی است و نتیجه‌گیری آن نافی یا مؤید موضع این دسته از لیبرال‌ها در مورد رادیکال‌ها نیست. کاملا امکان دارد که شورش‌های سال‌های دهه ۱۹۶۰ موجب افزایش حمایت از نیکسون و مبارزه انتخاباتی او با شعار «نظم و قانون» شده باشد.

مقاله واسو این هفته بسیار مورد توجه واقع شد، هرچند بیشتر از جانب آن دسته که سعی داشتند  نتیجه این مقاله را به استدلال‌های تجربی خود بسط دهند.

راس دوثات، نویسنده محافظه‌کار نیویورک‌تایمز، که اغلب مروج دیدگاه‌های لیبرال است، با استفاده از این مقاله استدلال کرد که لیبرال‌ها  اگر می‌خواهند تا مانع واکنش سیاسی گسترده‌تری شوند، « مسئولیتی ویژه برای تدبیر اندیشی ومهارکردن» شورش‌ها دارند.

تنها دو هفته پیش بود که لیبرال‌ها دولت ترامپ را به واسطه نتیجه‌گیری‌های بی ملاحظه‌اش به باد انتقاد شدید گرفتند، آنها خود اکنون با تصریح آن‌که دهه ۱۹۶۰ ثابت کرده شورش همیشه و همه جا زیان‌بخش است، دقیقا همان کار( دولت ترامپ) را می‌کنند.

زمانی‌که مردم دچار محرومیت می‌شوند، زمانی‌که بی ارزش بودن جانشان هر روز در ویدیوهایی که در آن توسط ماموران دولتی کشته می‌شوند دیده می‌شود، و زمانی‌که نظام سیاسی فلاکت‌شان را نادیده می‌گیرد، دیر یا زود سعی خواهند کرد تا مشکلشان را در عرصه ملی به هر طریقی که لازم باشد مطرح کنند.

این ایده که شورش ممکن است اثرات متفاوتی در دوره‌های زمانی متفاوت برجا گذارد، موضوع پیچیده‌ای است که آنها ترجیح میدهند وارد آن نشوند.

اولین اعتراضات «جان سیاهان مهم است» در سال‌های ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵  را در نظر بگیرید که مرکز آن در فرگوسن در ایالت میسوری و بالتیمور در ایالت مریلند بود. برای راس دوثات این شورش‌ها اشتیاق محافظه‌کاران برای اصلاحات در زندان‌ها را  نابود کرد و آن ‌ها را در صف ترامپ قرار داد.

اما شواهد درخور توجه اندکی برای این استدلال در دسترس است. در حقیقت، داده‌های مبتنی برافکار عمومی بر این دلالت دارند که چنین اپیزودهایی در تاریخ بیشتر منجر به نظرات مترقی نژادی خواهند شد. طی دهه گذشته، مرکز نظرسنجی پو از مردم پرسیده است که آیا کشور برای اطمینان حاصل کردن از برابری سیاهان و سفیدها به اندازه کافی کار کرده است یا لازم است کار بیشتری صورت گیرد. در نتیجه این افکار سنجی ها اثرات جنبش «جان سیاهان مهم است» به وضوح دیده می‌شود.

در میان افرادی که مورد نظر سنجی قرارگرفته‌اند در سال ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ تعداد بسیار بیشتری از مردم گفته‌اند که کشور لازم است برای حصول اطمینان از برابری حقوق تغییر کند.

در تاریخ اخیر شورش‌ها، فرگوسن و بالتیموراستثنایی نبودند. شواهد بسیاری وجود دارد مبتنی بر این‌که شورش‌ها مسبب تغییرات پیشروانه بودند.

یک مقاله جدید وقایع پس از شورش رادنی کینگ ( شورش‌های ۱۹۹۲ در لس آنجلس) را بررسی کرده و دریافته است که در لس‌آنجلس، شورش‌ها سبب شدند تا رای دهندگان در جهت دموکرات‌ها و حمایت ازمدارس دولتی تجهیز شوند.

در بریتانیا، شورش سال ۱۹۹۰ وقتی آغاز شد که مارگارت تاچر سعی کرد تا مالیات سرانه نزولی قابل توجهی بر خدمات محلی وضع کند.  هرچند جریان فکری متداول حزب کارگر شورش‌ها را تحت عنوان کار «آنارشیست‌ها» محکوم کرد، اما کمپینی برای دفاع از بازداشتی های ناآرامی‌ها بوجود آمد که در حقیقت بخشی از جنبش عمومی مقاومت در برابراین مالیات‌ها بود.

تلاش های از پایین به بالا بحرانی را برای حزب محافظه‌کار پدید آورد که منجر به استعفای تاچر و لغو مالیات سرانه شد.  

مورد شورش‌های دهه ۱۹۶۰ بسییار پیچیده‌تر از آن است که داستان لیبرال درباره هراس رای دهندگان سفید در زمان نیکسون به تصویر می‌کشد.

به عنوان یک نمونه، شواهد مستدلی وجود دارد مبنی بر این‌که شورش‌ها منجر به این شد که دولت در شهرهای فقیری که شورش از آن‌ها  آغاز شده بود بیشتر هزینه کند.

جیمز، دبلیو باتون در کتاب «خشونت سیاه» که در سال  ۱۹۷۸ منتشر شد، مسیرهایی که شورش سیاستگزاران را وادار به توجه به این نکته می‌کند که سیاست‌هاشان چه اثری بر مناطق شهرنشین فقیر دارد را مستند کرده است.

در زمانی‌که بسیاری از پژوهشگران علوم سیاسی  به جنبش‌های اعتراضی به مثابه نوعی روانپریشی جمعی می‌نگریستند، جیمز باتون نشان داد که شورش‌ها می‌توانند به منزله یک پاسخ عقلانی به نادیده گرفته شدن باشند.

بعدها تحقیقات نشان دادند که شورش‌ها می‌توانند به افزایش اختصاص بودجه در حوزه رفاه و بهزیستی حتی در مناطقی که نژادپرستی سفید قوی بود،  منجرشوند. به عبارت دیگر، حتی اگر شورش‌ها افکار عمومی سفید‌ را به سوی محافظه‌کاری سوق دهد، می‌تواند در عین حال مزایای مهمی را در مناطقی که شورش رخ داده به همراه آورد.

هرچند پیامدهای سیاسی شورش‌ها بسییار پیچیده‌تر از آن هستند که داستان‌های اخلاقی لیبرال دلالت می کنند، یک حس مهمی وجود دارد که در آن این مساله به حاشیه می‌رود.

در مجموع، تبعات سیاسی شورش‌ها هر چه باشد، این موارد به طور مدام در شهرهای آمریکا تکرار می‌شوند.

زمانی‌که مردم دچار محرومیت می‌شوند، زمانی‌که بی ارزش بودن جانشان هر روز در ویدیوهایی که در آن توسط ماموران دولتی کشته می‌شوند دیده می‌شود، و زمانی‌که نظام سیاسی فلاکت‌شان را نادیده می‌گیرد، دیر یا زود سعی خواهند کرد تا مشکلشان را در عرصه ملی به هر طریقی که لازم باشد مطرح کنند.

چنانچه کاردی ب در ویدیوی صریح و صادقانه‌اش گفت:«دیدن این که مردم دست به غارت می‌زنند ، و بینهایت خشمگین هستند، می دانید ، این حس را به من داد که بله! بالاخره!بالاخره، الان این مادر به خطاها حرف ما را می‌شنوند».

هرچند لیبرال ها دوست دارند تا بسیار در مورد ارزش شنیدن در چنین لحظه‌هایی بگویند، آنها به روشنی ترجیح می‌دهند که چنین نکنند.

منبع: Jacobin


در همین زمینه

استاندارد دوگانه در مورد شورش آمریکا