«شورش زبانِ شنیدهنشدههاست». این جمله مارتین لوتر کینگ هنوز هم توضیحگر شورشها و خیزشهایی در ایالات متحده است که حول مسأله نژاد شکل میگیرند. اینبار قتل جورج فلوید، یک آمریکایی آفریقاییتبار به دست مأموران پلیس مینیاپولیس به اعتراضهای گسترده در ایالات متحده انجامید. پاسخ کاخ سفید تا کنون واکنش نخنمای همه دولتهای سرکوبگر به اعتراضهای سراسری است: تفرقهافکنی بین معترضان با دودستهکردن آنها ــ صلحآمیز و “تروریست” ــ، استفاده از خشونت سرکوب، و در نهایت تهدید به استفاده از ارتش. «جنگ علیه ترور» به خاک خود ایالات متحده رسیده است.
دستکم ۷۵ شهر ایالات متحده در روزهای اخیر شاهد اعتراض و شورش بودند. مقررات منع رفت و آمد در شهرهای بزرگ همچون نیویورک و لسآنجلس به اجرا درآمده است. تا کنون صدها تن بازداشت، صدها تن دیگر مجروح و چندین تن دیگر کشته شده اند. پلیس با گاز اشکآور و گلوله پلاستیکی به چندین خبرنگار و گزارشگر نیز شلیک کرده و شماری را هم موقتاً بازداشت کرده است.
این نخستین بار پس از ۱۹۶۸ و شورشهای متعاقب ترور مارتین لوتر کینگ است که چندین شهر بزرگ به حکومت نظامی پناه برده اند. آخرین باری که نیویورک در حکومت نظامی به سر برد، در پی شورشهای ناشی از کشته شدن یک سرباز سیاه به دست مأمور پلیسی سفید در ۱۹۴۳ بود.
اگر شورش زبان شنیدهنشدهها است، آتش پروژکتوری برای دیدهنشدهها است. اگر قدرت مستقر این بدنهای سیاه را نمیبیند و رویتپذیر نمیکند، آنها خود در برابر نور آتششان مرئی میشوند و خودشان را در حافظهی جمعی «ملت» حک میکنند.
نه تنها واکنش نظامیگرایانه دولت ایالات متحده که ادبیات دونالد ترامپ، رئیسجمهوری راستگرای افراطیاش، شورشها و اعتراضهای سراسری روزهای اخیر را به دههها تاریخ سرکوب نژادی در قرن بیستم ــ و البته، چند قرن سرکوب نژادی و بردهداری ــ وصل میکند.
نخستین واکنش ترامپ به شدتگرفتن شورشها تکرار جمله معروف یک رئیسپلیس نژادپرست بود: «وقتی غارت آغاز شود، تیراندازی آغاز خواهد شد.» والتر ای هیدلی، رئیسپلیس دموکرات میامی این جمله را ۱۹۶۷ ــ ۱۹۶۸ در واکنش به اعتراضها و شورشهایی بر زبان آورد که همگی بخشی از جنبش حقوق مدنی سیاهان بودند. هیدلی معترضان را «اراذل و اوباش جوان» از محلههای نگروها» خوانده بود و دستور استفاده از سلاح و سگهای پلیس را برای مقابله با آنها داد.
ترامپ نیز همچون هیدلی معترضان را «اراذل و اوباش» خوانده است. رئیسجمهوری ایالات متحده کمی بعد از توئیت غارت و تیراندازی، تهدید کرد که پلیس میتواند از «سلاحهای شوم» و «سگهای درنده» در برابر معترضان استفاده کند. تصور سگهای درنده نه تنها هیدلی، که نیروی پلیس بردهداران جنوب را به خاطر میآورد که سگهایشان را برای گرفتن بردههای فراری تربیت میکردند. و نه تنها بردهداری، که سرتاسر تاریخ پلیس ایالات متحده را زنده میکند که هرگز استفاده از سگهای درنده در برابر آمریکاییهای آفریقاییتبار را متوقف نکرد.
تاریخچه مختصر خشونت حافظ قانون آمریکا
خشونت پلیس ایالات متحده علیه آمریکاییهای آفریقاییتبار تاریخی دور و دراز دارد. حتی پس از تصویب قانون حقوق مدنی در ۱۹۶۴، این خشونت چندان فروکش نکرد. قتل جورج فلوید نیز در سایه قتل دو سیاهپوست دیگر به دست پلیس در دو ماه اخیر رخ داده است.
خشونت پلیس بارزترین تجلی خشونت ساختاری علیه سیاهان آمریکایی است؛ خشونتی حافظ قانون که نژادپرستی در لحظه تأسیس آن نقشی محوری داشته است. جورج واشنگتن و توماس جفرسن، بردهدارانی از ویرجینیا، پس از انقلاب آمریکا و استقلال از بریتانیا قانون اساسی جمهوری جدید را علیه بردهداری ننوشتند. «پدران ملت» آمریکا از واژه برده یا بردهداری در قانون اساسی استفاده نکردند، اما اشارههای زیادی به «اشخاص آزاد» و «اشخاص غیرآزاد» در آن وجود داشت. به عبارت دیگر، نویسندگان قانون اساسی تلویحاً از نهاد بردهداری حمایت کردند، شمار نمایندگان هر ایالت در کنگره را بر اساس «کل تعداد اشخاص آزاد» و «سهپنجم دیگر اشخاص» تعیین کردند، و حق تملک دوباره بر «هر شخصی که برای خدمت یا کار نگه داشته شده» را ــ در صورت فرار او از ایالتی به ایالت دیگر ــ به رسمیت شناختند.
در نهایت، متمم ۱۳ قانون اساسی پس از جنگ داخلی بردهداری را رسماً ممنوع کرد اما هیچ شأن جدیدی برای بردههای آزادشده معین نکرد. همان زمان هم آبراهام لینکلن تصمیم به لغو بردهداری را «تاکتیک جنگی» خوانده بود و هنگام صدور دستور آزادسازی بردگان، ایالتهای جنوبی مرزی همپیمان با ارتش شمال را مستثنی کرد.
نژادپرستی ساختاری هرگز از ایالات متحده خارج نشد. جنبشهای مقاومت مدنی و مسلحانه بارها علیه این نژادپرستی موضع گرفتند. خشونت ساختاری قانون به حافظان آن ــ پلیس ــ اجازه میداد که در برخورد با سیاهان خشن و بیرحم باشند.
همین تجلی بارز خشونت ساختاری باعث شده بود که بسیاری از فعالان سیاه از روشهای «غیرخشونتآمیز» لوتر کینگ انتقاد کنند. «بلک پنتر» ۱۹۶۶ در کالیفرنیا به دست هوی نیوتن و بابی سیل تأسیس شد. یک هدف اولیه آنها ــ در کنار کارهای اجتماعی و جمعی برای سیاهان ــ جلوگیری از خشونت پلیس بود. وقتی پلیس یک سیاهپوست را در خیابان متوقف میکرد، تیمی از پنترها در نزدیکی پلیس میایستاد تا مأموران به فکر آزار و اذیت نیفتند. جریان مهمی در جنبش «قدرت سیاه» میگفت که سیاهان باید خودآیینی خودشان را به چنگ آورند و روش صلحآمیز لوتر کینگی نهایتاً خشونت نهادینه را تغییر نمیدهد؛ بحثی که هنوز ادامه دارد. کینگ در حالی که برای حمایت از اعتصاب کارگران بهداشتی به ممفیس رفته بود، ۴ آوریل ۱۹۶۸ ترور شد. ترور او به شورش در ۱۰۰ شهر انجامید. «شنیدهنشدهها» بار دیگر به خیابان ریختند.
آتش و شورش و نابرابری
اگر شورش زبان شنیدهنشدهها است، آتش پروژکتوری برای دیدهنشدهها است. اگر قدرت مستقر این بدنهای سیاه را نمیبیند و رویتپذیر نمیکند، آنها خود در برابر نور آتششان مرئی میشوند و خودشان را در حافظهی جمعی «ملت» حک میکنند.
در حافظه جمعی ایالات متحده، آتش همیشه شورشهایی را که بعد نژادی دارند، همراهی کرده است. اوت ۱۹۶۵، پلیس یک جوان سیاه را در محله واتس لوس آنجلس متوقف کرد، او و مادر و برادرش را پس از ضربوشتم دستگیر کرد و به یک زن حامله نیز آسیب رساند. شورشهای اعتراضی متعاقب این حادثه، یک سال پس از تصویب قانون حقوق مدنی، با شرکت حدود ۳۵ هزار تن به آتش زدن ۲۵۸ ساختمان انجامید. ۱۹۶۵ تا آن زمان «گستردهترین شورش نژادی» خوانده شده بود.
مارس ۱۹۹۲، وقتی چند پلیس لوس آنجلس بر سر یک راننده آمریکایی آفریقاییتبار ریختند و او را بیرحمانه کتک زدند، یک مرد از آپارتماناش صحنه را فیلمبرداری کرد. فیلم او به اعتراضهای گسترده انجامید. در سطح شهر، فرومهای عمومی تشکیل شد و قربانیان خشونت پلیس در فضای عمومی تجربههایشان را به اشتراک گذاشتند و از نژادپرستی ساختاری در آن گفتند. اما مأموران پلیس متهم تبرئه شدند و خیزش لوس آنجلس زیر شعار یکسانی با شعار کنونی، «بدون عدالت صلحی در کار نیست» (No Justice, No Peace) در گرفت. ارتش ایالات متحده به کمک فراخوانده شد. ۶۳ تن در این شورشها کشته شدند. خسارت وارده یک میلیارد دلار تخمین زده شد.
لوس آنجلس در جریان شورشهای مربوط به مرگ جورج فلوید نیز تحت حکومت نظامی قرار گرفته. حالا که بیش از ربع قرن از شورش ۹۲ گذشته، هنوز نرخ بیکاری سیاهان در لس آنجلس سه برابر نرخ متوسط ملی بیکاری است، یک سوم خانوارها در محلههای سیاهان زیر خط فقر به سر میبرند و تبعیض آشکار در دسترسی به خدمات درمانی و آموزشی وجود دارد. همین مسأله در سرتاسر آمریکا وجود دارد و اکنون با بحران کرونا، شکاف نژادی و تبعیضهای مرتبط با آن آشکارتر شده است.
در سرتاسر آمریکا ۴۰ میلیون تن بیکار شده اند اما اثر آن بر اجتماعهای آمریکاییهای لاتینو و آفریقاییتبار بیشتر بوده. نه تنها درصد به مراتب بیشتری از این اقلیتهای نژادی در مقایسه با سفیدها بیکار شده اند، بلکه درصد بیشتری از بیکارشدگان اقلیتی از پسانداز روز مبادا بیبهره بوده اند و تحت فشار بیشتری قرار گرفته اند.
در دوران خود کرونا، آمریکاییهای آفریقاییتبار بیش از دیگر اجتماعها بیمار شدند و درگذشتند. دههها نابرابری ساختاری بین سفیدپوستان و آمریکاییهای آفریقاییتبار پیامدهایی داشته که حالا جمعیت سیاهپوستان آمریکا را در معرض تهدید بیشتر در برابر کرونا قرار داده است. فقر ناشی از برابری و مشکلات مربوط به آن ــ در تغذیه و بهداشت و مسکن و دسترسی به بیمه و حملونقل ــ یک سویه مهم ماجراست. سویه دیگر، وجود درصد بسیار بیشتری از آمریکاییهای آفریقاییتبار در میان نیروی کار اساسی است که وقتی «همه» به ماندن در خانه تشویق میشوند، آنها باید بر سر کار بروند.
این فشارها در حالی وارد میشود که برتریطلبان سفیدپوست با ریاستجمهوری ترامپ نیروی تازه گرفته اند و خشونت نژادپرستانه پلیس علیه سیاهان تکرار میشود.
پاسخ واشنگتن: جنگ علیه ترور
سگهای درنده و سلاحهای شوم و تیراندازی همگی در بستر تروریستخواندن معترضان معنا پیدا میکنند. رئیسجمهوری که به راستگرایی افراطی متهم است، شبکهای پراکنده و غیرمتمرکز از فعالان ضدفاشیست (آنتیفا) را یک «سازمان تروریستی» معرفی کرده و «عامل» اصلی خیزش کنونی. ویلیام بار، دادستان کل ایالات متحده هم وعده داده که «چپ افراطی» را تحت تعقیب قرار دهد. آنتیفا سازمان نیست و گروههایی در سرتاسر اروپا و آمریکای شمالی و شماری دیگر از کشورها زیر این نام به کنشگری میپردازند. و البته که آنتیفا «عامل» خیزش کنونی نیست. حتی برخی گزارشها از مداخله برتریطلبان سفیدپوست در مسیر رسیدن به هدف «جنگ نژادی»شان خبر داده اند.
پیش از این نیز فعالان سیاهپوست با اتهام تروریسم مواجه شد بودند. در واقع در اکتبر ۲۰۱۷، در همان سال نخست ریاستجمهوری ترامپ، گزارش لورفتهای از بخش ضدتروریسم پلیس فدرال آمریکا (افبیآی) نشان داد که فعالان سیاهپوست تهدیدی خشونتبار و جدی برای امنیت داخلی آمریکا در نظر گرفته شده اند. افبیآی در این گزارش از یک لفظ جدید امنیتیـسیاسی برای اشاره به فعالان حقوق سیاهان استفاده میکند: «افراطی هویتگرای سیاهپوست»(Black Identity Extremist) که به اختصار BIE نوشته میشود. این لفظ امنیتی برای نخستینبار به کار رفته، هرچند افبیآی برای توضیح آن به دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ ارجاع داده است؛ زمانی که از یک سو جنبش مدنی سیاهان با نمایندگانی همچون مارتین لوترکینگ و مالکوم ایکس در جریان بود و از سوی دیگر، گروههای سیاهپوست آنارشیست و چپگرا علیه نیروهای امنیتی آمریکا دست به مبارزه زده بودند. تروریست خواندن آنتیفا دست نیروهای امنیتی دولت ترامپ را برای برخورد خشنتر با فعالان ضدنژادپرستی و ضدفاشیسم سیاهپوست باز میگذارد.
شاید اظهارنظری که از همه در مورد چشمانداز کاخ سفید نسبت به اعتراضها روشنگر است، اظهارنظر تام کاتن، سناتور جمهوریخواه آرکانزاس و از جنگطلبان مشهور بود: «اگر پلیس محلی غافلگیر شده و به پشتیبانی نیاز دارد، اجازه دهید ببینیم این تروریستهای آنتیفا در برابر لشکر ۱۰۱ هوابرد چقدر سرسختاند». ترامپ دو بار این اظهارنظر را رتوئیت کرد: یک بار در شرح آن نوشت: «۱۰۰ درصد درست! متشکرم تام!» و یک بار دیگر هم با «بله!» رتوئیتاش کرد.
لشکر ۱۰۱ هوابرد یکی از مشهورترین نیروهای پیادهنظام ارتش آمریکا و تربیتشده برای حملههای هوایی است. در «جنگ علیه ترور» ایالات متحده، لشکر ۱۰۱ هوابرد نقش مهمی داشته و در عراق و افغانستان و سوریه هم در سالهای اخیر حاضر بوده. به علاوه، این لشکر برای مقابله با ایران هم فراخوانده شده بود.
سربازانی که برای «جنگ علیه ترور» قدرت نواستعماری ایالات متحده در سرزمینهای دوردست به کار میرفتند، حالا به عنوان یک نیروی احتمالی در سرکوب اعتراضهای سراسری آمریکا مطرح میشوند.
وقتی دوشنبه اول ژوئن ترامپ در سخنانش تهدید به اعزام ارتش به ایالتها کرد، همزمان پلیس نظامی و گارد ملی و دیگر نیروهای امنیتی در حال متفرق کردن معترضان صلحآمیز از برابر کاخ سفید بودند؛ با نارنجکهای نوری و صوتی و گاز اشکآور و باتوم و پلیس سواره که استفاده از آنها در برابر معترضان صلحآمیز پیش از آغاز ساعت مقررات منع رفت و آمد، یادآور ایده «شوک و بهت» در جنگ عراق بود. ترامپ پس از آن مسیر خالیشده از معترضان را با چند نفر از جمله ویلیام بار طی کرد تا جلوی کلیسایی در آن نزدیکی عکس بگیرد. حامیانش در توئیتر از این «ژست اقتدار» به سرعت تمجید کردند. معترضان خشمگینتر شدند. ترامپ دو روز پیش از این پیادهروی مقتدرانه برای احتیاط به پناهگاه زیرزمینی کاخ سفید منتقل شده بود.
ترامپ به یک تاکتیک سیاسی در اوج مبارزههای جنبش حقوق مدنی سیاهان نیز پناه برده است: تاکتیک «قانون و نظم» ریچارد نیکسون، فعال سیاسی ضدکمونیست دهه ۵۰.
نیکسون در ۱۹۶۸ در سخنرانی پذیرش نامزدی ریاستجمهوری در گردهمآیی جمهوریخواهان با انتقاد از اعتراضهایی که جنبش حقوق مدنی در پیوند با جنبش ضدجنگ و جنبش دانشجویی پدید آورده بود، خودش را «رئیسجمهوری قانون و نظم» خواند و گفت که شورش و انقلاب «پیشرفت را به عقب برمیگردانند» و او اجازه چنین چیزی را نخواهد داد. نیکسون با هراسافکنی درباره احتمال آنارشی از ضرورت قانون و نظم حرف زد و در نهایت رئیسجمهور شد. ترامپ در سال انتخابات میخواهد راه او را پی بگیرد.
با وجود این، نه تنها خیزش کنونی در ایالات متحده به ائتلاف گستردهای بین گروههای اجتماعی معترض مختلف انجامیده، که حتی سیاستمداران حاکم را نیز به یاد جنبشهای سالهای اخیر انداخته است. ترامپ در یکی از توئیتهایش به نیوت گرینویچ، یک جمهوریخواه سرشناس ارجاع داده که اعتراضهای سراسری کنونی را با اعتراضهای جنبش ضدجهانیسازی در سیاتل مقایسه کرده است. رئیسجمهوری آمریکا همچنین در توئیت دیگری به نقل از یک جمهوریخواه دیگر نوشته که آنتیفا به عنوان عامل اصلی اعتراضهای اخیر نخستینبار در جنبش اشغال وال استریت خودش را به طور کامل نشان داد.
اگر ائتلافی که جمهوریخواهان به آن اشاره میکنند، در برابر ترامپ شکل بگیرد، اعتراض در ایالات متحده میتواند مسیر طولانیمدتتری را طی کند.
چند نکته در رابطه با بحران های اخیر در آمریکا بد نیست در نظر گرفته شود:
– دولت ترامپ از روز اول حکومتش, از یک بحران مشروعیت سیاسی در بین اقشار وسیعی از مردم آمریکا رنج می برد. ترامپ در حقیقت امر حدود سه میلیون رای کمتر از کلینتون آورده بود (۶۲ میلیون به ۶۵ میلیون) و فقط به خاطر مقررات ارتجاعی انتخاباتی Electoral College (باقی مانده از دوران جنگ داخلی) انتخابات را “برد.” یک روز پس از ورود ترامپ به کاخ سفید, در ۲۱ ژانویه ۲۰۱۶ بزرگترین تظاهرات زنان در دههء اخیر علیه ترامپ در واشنگتن و سرتاسر آمریکا به وقوع پیوست. در طی چهار سال گذشته این بحران مشروعیت نه تنها تخفیف نیافته که فقط تشدید شده است.
– در عرض سه ماه گذشته دولت ترامپ با چندین بحران های متفاوت و بی سابقه روبرو شده است که به احتمال بسیار قوی او و متحدینش قادر به حل و یا حتی تخفیف هیچکدام از آنها نخواهد بود و بدترین تاثیر را بر کارزار انتخاباتی وی خواهد داشت. ترکیب و انباشتی از بحران بهداشتی/طبی ویروس کرونا (که تا به حال ۱۰۵,۰۰۰ مرده در آمریکا داشته), بحران اقتصادی ناشی از کرونا (حدود ۴۰ میلیون آمریکایی بیکار, معادل تقریبا ۱۴% نیروی کار), و اکنون (در طی هفت روز گذشته) به وجود آمدن جنبشی کشوری و سراسری علیه خشونت نژاد پرستانهء پلیس در آمریکا. جنبشی که فقط در برگیرندهء اقلیت سیاهان و مردم رنگین در امریکا نیست و اقشار وسیعی از جوانان و مردم عادی سفید را نیز در بر می گیرد. سازماندهی حتی بخشی از این جنبش در یک کارزار انتخاباتی نتایج مرگباری برای ترامپ به همراه خواهد داشت.
– نژاد پرستی ساختاری علیه سیاهان در آمریکا, که به طور میانگین هر سال بین ۱۰۰۰ تا ۱۱۰۰ (بنابر منابع مختلف) شهروند سیاه آمریکایی به دست پلیس کشته می شوند, ریشه در “سرمایه داری نژادی” در آمریکا دارد. این مفهوم و تاریخ در آثار “سدریک رابینسون” تاریخنگار رادیکال سیاه آمریکایی مطرح و تدقیق شده است. مبارزات اقلیت سیاه در آمریکا علیه برده داری, نژاد پرستی و سرمایه داری همواره آنان را تبدیل به رهبران جنبش های مترقی در آمریکا نموده است. از مبارزات ضد برده داری “نات ترنر” Nat Turner, “راه آهن زیر زمینی” به رهبری هریت تابمن, تا جنبشهای اعتراضی برای حقوق مدنی, تا جنبش های مدیریت کارگری در کارخانه های ماشین سازی دیترویت (Dodge Revolutionary Union Movement) و (Revolutionary Union Movements) در دهه های ۶۰ و ۷۰, و اکنون در جنبش های سراسری علیه خشونت پلیسی, اقلیت سیاه همواره از پیشگامان و پیشتازان مبارزات اجتماعی در آمریکا بوده اند.
– فرانکیلن روزولت در ۱۹۳۶ گفته بود: “این نسل با سرنوشت وعده دیدار دارد.”
و اکنون ۸۴ سال پس از بحرانهای دههء ۳۰ به نظر می رسد که نسل امروز در آمریکا نیز در مقابله با بحران های سه گانهء کرونا, رکود اقتصادی و خشونت نژادپرستانه پلیسی و غلبه کردن بر آنها, با سرنوشت وعدهء دیدار چند نکته در رابطه با بحران های اخیر در آمریکا بد نیست در نظر گرفته شود:
– دولت ترامپ از روز اول حکومتش, از یک بحران مشروعیت سیاسی در بین اقشار وسیعی از مردم آمریکا رنج می برد. ترامپ در حقیقت امر حدود سه میلیون رای کمتر از کلینتون آورده بود (۶۲ میلیون به ۶۵ میلیون) و فقط به خاطر مقررات ارتجاعی انتخاباتی Electoral College (باقی مانده از دوران جنگ داخلی) انتخابات را “برد.” یک روز پس از ورود ترامپ به کاخ سفید, در ۲۱ ژانویه ۲۰۱۶ بزرگترین تظاهرات زنان در دههء اخیر علیه ترامپ در واشنگتن و سرتاسر آمریکا به وقوع پیوست. در طی چهار سال گذشته این بحران مشروعیت نه تنها تخفیف نیافته که فقط تشدید شده است.
– در عرض سه ماه گذشته دولت ترامپ با چندین بحران های متفاوت و بی سابقه روبرو شده است که به احتمال بسیار قوی او و متحدینش قادر به حل و یا حتی تخفیف هیچکدام از آنها نخواهد بود و بدترین تاثیر را بر کارزار انتخاباتی وی خواهد داشت. ترکیب و انباشتی از بحران بهداشتی/طبی ویروس کرونا (که تا به حال ۱۰۵,۰۰۰ مرده در آمریکا داشته), بحران اقتصادی ناشی از کرونا (حدود ۴۰ میلیون آمریکایی بیکار, معادل تقریبا ۱۴% نیروی کار), و اکنون (در طی هفت روز گذشته) به وجود آمدن جنبشی کشوری و سراسری علیه خشونت نژاد پرستانهء پلیس در آمریکا. جنبشی که فقط در برگیرندهء اقلیت سیاهان و مردم رنگین در امریکا نیست و اقشار وسیعی از جوانان و مردم عادی سفید را نیز در بر می گیرد. سازماندهی حتی بخشی از این جنبش در یک کارزار انتخاباتی نتایج مرگباری برای ترامپ به همراه خواهد داشت.
– نژاد پرستی ساختاری علیه سیاهان در آمریکا, که به طور میانگین هر سال بین ۱۰۰۰ تا ۱۱۰۰ (بنابر منابع مختلف) شهروند سیاه آمریکایی به دست پلیس کشته می شوند, ریشه در “سرمایه داری نژادی” در آمریکا دارد. این مفهوم و تاریخ در آثار “سدریک رابینسون” تاریخنگار رادیکال سیاه آمریکایی مطرح و تدقیق شده است. مبارزات اقلیت سیاه در آمریکا علیه برده داری, نژاد پرستی و سرمایه داری همواره آنان را تبدیل به رهبران جنبش های مترقی در آمریکا نموده است. از مبارزات ضد برده داری “نات ترنر” Nat Turner, “راه آهن زیر زمینی” به رهبری هریت تابمن, تا جنبشهای اعتراضی برای حقوق مدنی, تا جنبش های مدیریت کارگری در کارخانه های ماشین سازی دیترویت (Dodge Revolutionary Union Movement) و (Revolutionary Union Movements) در دهه های ۶۰ و ۷۰, و اکنون در جنبش های سراسری علیه خشونت پلیسی اقلیت سیاه همواره از پیشگامان و پیشتازان مبارزات اجتماعی در آمریکا بوده اند.
– فرانکیلن روزولت در ۱۹۳۶ گفته بود: “این نسل با سرنوشت وعده دیدار دارد.”
و اکنون ۸۴ سال پس از بحرانهای دههء ۳۰ به نظر می رسد که نسل امروز در آمریکا نیز در مقابله با بحران های سه گانهء کرونا, رکود اقتصادی و خشونت نژادپرستانه پلیسی و غلبه کردن بر آنها, با سرنوشت وعدهء دیدار دیگری داشته باشد.
هوشنگ / 03 June 2020
ماشا گسن, روزنامه نگار روسی-آمریکایی, دیروز مقاله ای داشت در مورد عملکردهای ترامپ در روز دوشنبه در مقابل کاخ سفید, با عنوان:
“بازی فاشیستی دونالد ترامپ.”
مقاله با این جمله پایان می گیرد: “اینکه ترامپ قادر به فهم و درک مفهوم فاشیزم هست یا نه به جای خود, اما به هر رو بازی ترامپ یک بازی فاشیستی است.”
Donald Trump’s Fascist Performance
Masha Gessen
The New Yorker
June 3, 2020
***
هوشنگ / 05 June 2020