شش ماه پیش و در آبان ۹۸ افزایش ناگهانی قیمت بنزین محرک اعتراضهایی شد که به سرعت در بیش از ۱۰۰ شهر ایران گسترش یافت، با سرکوب خشونتبار نیروهای امنیتی، صدها کشته و زخمی برجای گذاشت و هزاران تن نیز دستگیر شدند. خیزش آبان هرچند فراموش نشد اما سلسله وقایعی که در ماههای بعد اتفاق افتاد ــ از جمله هدف قرار گرفتن هواپیمای اوکراینی توسط موشکهای پدافند هوایی سپاه پاسداران که ۱۷۶ کشته بر جای گذاشت ــ آبان را به حاشیه بود.
خیزش آبان ۹۸ اولین دست از این اعتراضها در تاریخ ۴۰ ساله جنهوری اسلامی نبود و شاید آخرین هم نباشد اما برای بسیاری یادآور شورشهای دوران ریاستجمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی در دهه ۷۰ شمسی بود؛ شورشهایی که منشا آن فقر و فاصله طبقاتی و در واکنش به سیاستهای تعدیل اقتصادی آن دوران بود.
امروز، جمعه نهم خرداد، سالگرد شورش مشهد است، نخستین شورش گسترده پس از انقلاب اسلامی. بسیاری از داستان آنچه خرداد ۷۱ در مشهد گذشت بی اطلاعند، آن روزها استفاده از اینترنت و تلفن همراه بسیار محدود بود و فراگیر نشده بود و از شبکههای خبری متعدد ماهوارهای هم خبری نبود. اگر سال ۱۳۷۱ ساکن مشهد نبودید، یا آن روزها از بستگان و یا دوستان کسی وقایع خرداد مشهد را برایتان نگفته باشد، شاید هنوز هم از گستردگی آن چیزی نشنیده باشید.
نخستین شورش گسترده پس از انقلاب
در نیمه نخست دهه هفتاد شمسی و درحالیکه تنها چند سال از پایان جنگ و آغاز دوره بازسازی میگذشت، چندین شورش گسترده در ایران رخ داد. این اعتراضات که همگی یکی پس از دیگری سرکوب شدند، یک نقطه اشتراک قابل توجه داشتند: نقطه آغاز همه آنها مناطق حاشیهنشینان فقیر در اطراف شهرهای بزرگ بودند. اعتراضات گستردهای در تهران، شیراز، اراک و مشهد، و اعتراضاتی پراکنده در تبریز و قزوین بین سالهای ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۴ رخ دادند و همگی سرکوب و سپس فراموش شدند. شورش مشهد در نوع خود منحصر بهفرد بود؛ نخستین شورش گسترده پس از انقلاب که در یکی از مذهبیترین شهرهای ایران صورت گرفت.
این شورش با تخریب اماکن مسکونی مناطق حاشیهای شهر مشهد و اعتراض مردمی که خانههایشان را خراب کرده بودند، شروع شد و بدنبال کشته شدن دو نوجوان، شورشی تمام عیار شهر مشهد را فرا گرفت.
روز شورش
▪️صبح یکشنبه ۹ خرداد ۱۳۷۱
دستور تخریب مناطق حاشیه ای شهر مشهد بر اساس و کمیسیون ماده ۱۰۰ شهرداری صادر شده بود، اما جای دیگری برای سکونت ساکنان فقیر این خانهها پیش بینی نشده بود.
صبح یکشنبه نمایندگان ساکنان «کوی طلاب» مشهد برای مذاکره به شهرداری میروند، دربازگشت با بولدوزرها و ماشینهایی تخریب شهرداری در برابر خانههایشان مواجه میشوند. ساکنان محل خشمگین با ماموران درگیر میشوند. مردم چند خودروی شهرداری را به آتش می کشند، نیروی انتظامی و کلانتری وارد قضیه می شوند و حوالی ظهر درگیری و خشونت برای مدتی متوقف میشود، اما ماموران کلانتری در محل باقی میمانند.
▪️بعد ازظهر یکشنبه ۹ خرداد ۱۳۷۱
بعد از ظهر و با تعطیلی مدارس، دانشآموزان در راه بازگشت به خانه خبر درگیریهای صبح و آتش زدن ماشین شهرداری را میشنوند. نوجوانان کنجکاو و ماجراجو برای تماشا به محل میآیند.
در مورد آنچه که پس از آمدن بچهها به محل رخ میدهد چندین روایت وجود دارد، اما آنچه در اغلب این داستانها مشترک است، تشنج فضا و درگیری مجدد و کشتهشدن یک ( و به روایتی دو دانشآموز) در جریان تیراندازی نیروهای انتظامی به سوی دانش آموزان است.
▪️غروب یکشنبه ۹ خرداد
مردم و همکلاسیها جسد جوانان جانباخته را بر دوش گرفته و از محله طلاب به سوی مرکز شهر حرکت میکنند. در مسیر حرکت به تعداد جمعیت افزوده میشود.
بنابر روایت شاهدان هزاران نفر به سوی محل حرکت میکنند. با اضافه شدن جمعیت رفتهرفته تظاهرات وارد فاز خشونتآمیز میشود، مردم سر راه به دو کلانتری حمله و مأموران را خلع سلاح میکنند و جمعیت مسلح می شوند. جمعیت خشمگین بر سر راه، ساختمان شهرداری را به آتش می کشند، سپس به سراغ ادارات دولتی میروند و از جمله به سازمان تبليغات اسلامی، اداره دارايی و دادگستری حمله میکنند. مشهد کاملاً در دست معترضان است و نیروهای اطلاعات و امنیتی و استانداری غافلگیر شده اند.
آشوب و غارت تمام مناطق مرکزی مشهد را در بر میگیرد، عدهای به سراغ تعاونیها و فروشگاهها میروند و آن را غارت میکنند.
▪️شب یکشنبه ۹ خرداد
شب نیروهای امنیتی، سپاه و اطلاعات وارد قضیه میشوند، و با بازداشت حدود ۸۰۰ نفر به شورش گسترده مشهد پایان میدهند. در مورد سرکوب شورش چندین روایت وجود دارد.
علی جنتی، وزیر سابق ارشاد که در آن زمان استاندار خراسان بوده سالها بعد در گفتوگویی با انتخاب میگوید که به کمک نیروهای بسیجی و حزب الله شورش پایان یافته:
«نهایتا اوایل شب بود که به صداوسیما رفتم و اعلام کردم عدهای در حال تخریب شهر هستند، از نیروهای بسیجی و حزبالله خواستم که وارد شوند و جلوی این اوباش را بگیرند. بعد از این اعلام، مردم به مرکز تجمع رفتند. حدود ٨٠٠ نفر از تجمعکنندگان را دستگیر کردند و به استانداری آوردند»
اما رئیسجمهوری وقت، هاشمی رفسنجانی به نقش سپاه اشاره میکند، اکبر هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطرات خود روز دهم خرداد ۱۳۷۱مینویسد:
«به دفترم آمدم.اوضاع مشهد را پرسیدم. گفتند دیشب شرارت تا ساعت یک ونیم بعد از نیمه شب ادامه داشته و با دخالت سپاه تمام شده و جمعی را بازداشت کردهاند. خرابیهای زیادی بار آوردهاند. در جلسه هیأت دولت، وقت زیادی صرف مسأله مشهد و کیفیت برخورد با آن به منظور جلوگیری از تکرار این گونه حوادث شد. رهبری هم امروز با احضار وزرای مربوط، دستور سختگیری دادهاند.»
روایت سوم از پایان شورش روایت مصطفی ایزدی، معاون سیاسیــامنیتی استانداری خراسان است که سال ۱۳۸۹ در یادداشتی در روزنامه شرق، پایان شورش را کار نیروهای اطلاعات عنوان میکند:
«نيروهاي اطلاعات، شجاعانه، شورش را در ساعت ۱۰ شب پايان دادند و با استقرار افراد خود در محلهاي آسيبديده، کار نيروي انتظامي را به عهده گرفتند.»
روز بعد از شورش
به نوشته روزنامههای جمهوری اسلامی و اطلاعات چاپ خرداد ۱۳۷۱ شش مامور پلیس در جریان شورش کشته شدند، بیش از صد ساختمان و مغازه ویران شد و یک میلیارد تومان خسارت ببار آمد. سجاد که در زمان شورش کودکی دبستانی بوده به خاطر می آورد که روز بعد پس از شنیدن خبر شورش به همراه برادراناش به میدان تقیآباد (شریعتی) و خیابانهای منتهی به آن میرود و تصویر نقشبرجسته در ذهنش شهری سوخته با ساختمان و بانک و سینمای ویران است.
روزنامههای آن زمان از ۳۰۰ بازداشتی نوشتند اما هم در خاطرات رفسنجانی و هم در مصاحبههای برخی مقامات استانی در سالهای بعد، تعداد بازداشتی حدود ۸۰۰ نفر عنوان شد .
مانند همیشه انگشت اتهام حکومت به سمت بیگانگان و نیروهای مجاهدین خلق نشانه رفت، اما اغلب شاهدان این روزها در مستندها، وبلاگ ها و مصاحبهها عمده شورشیان را مردم گرسنه و فقیر حاشیه نشین مشهد توصیف کرده اند.
معاون سیاسیــامنیتی استانداری هم میگوید شورش خودجوش بوده و چون هيچ گزارش اطلاعاتي يا امنيتي براي این که از پیش برنامهریزیشده بوده وجود ندارد.
ایزدی در یادداشت روزنامه شرق در مورد بازداشتیها چنین مینویسد:
«به خاطر دارم فرداي روز شورش، براي ديدن دستگيرشدگان حادثه، به اتفاق معاون مديرکل اطلاعات، به بازداشتگاه رفتم. حدود ۸۰۰ نفر را دستگير کرده بودند که اکثر آنان را در حياط بازداشتگاه، پهلوي هم نشانده بودند. او به من گفت: اينها را منافقين سازماندهی کردهاند، پرسيدم دليلتان چيست؟ گفت بيشتر اينها کفش کتانی به پایشان دارند، گفتم ميدانيد که کفش کتاني، ارزانترين کفش است، پس اين نشاندهنده فقر و تهيدستی آنها است، نه اينکه علامت سازماندهي آنان. چند روز بعد …معلوم شد در میان اين ۸۰۰ نفر فقط يک نفر ديپلمه بوده که او هم معتاد بود. همه آنها يا کارگر نقاش و صافکار و شاگرد بنا و عمله بودند يا محصل دبيرستان يا بيکار و ولگرد. هيچکدام نتوانسته بودند درسشان را بخوانند و حداقل ديپلم بگيرند؛ همه ساکن همان محلههاي فقيرنشين بودند. در ميان دستگيرشدگان حتی يک نفر را هم پيدا نکرده بودند که در خانواده خودش يا در فاميل درجه دو و سه او، فردي وابسته به منافقين بوده باشد، اما برادر شهيد و فرزند رزمنده و فرزند شهيد در ميان آنان وجود داشت.»
نمایندگان مجلس شورای اسلامی هم ۱۱ خرداد ۱۳۷۱ در صحن علنی مجلس به «تحرکات ضدانقلاب» اعتراض کردند و فقر و حاشیهنشینی را علت این شورشها عنوان نکردند.
نسخه همیشگی: زندان، تبعید و اعدام
در روزنامههای آن روزها از این که چه بر سر بازداشتشدگان آمد چیزی نمیبینیم. سجاد که در آن دوران کودکی دبستانی بوده و اکنون مردی بزرگسال است، از معلمی جوان و اندکی فربه به نام مرتضی یاد میکند:
«مرتضی معلم جوانی مهربان بود که از دوستان برادرم بود و به خانه ما میآمد، گفتند در موقع شورش در مرکز شهر سوار برماشینش بوده که به دلیلی بوق میزند و بازداشت میشود»
مرتضی را ماهها کسی نمیبیند، بعد از چند ماه لاغر و تکیده برای خداحافظی میآید. فقط میگوید که باید از مشهد برود چون در روستای کوچکی در اطراف مأمور به خدمت شده است. سجاد دیگر هیچ وقت از مرتضی چیزی نمیشنود.
محمد یزدی، رئیس وقت قوه قضاییه، ابراهیم رئیسی را که آن زمان دادستان تهران و جوانی ۳۲ ساله بود، به مشهد فرستاد. دادگاه انقلاب مشهد به ریاست رئیسی چهارتن را به اعدام محکوم کرد. مجازات مرگ این چهار متهم تنها ۱۱ روز پس از شورشها و بدون طی مراحل متعارف قانونی اجرا شد.
نام اعدام شدگان در روزنامه خراسان اعلام شد: جواد گنجخانلو، غلامحسین پورشیرزاد، علی صادقی و حمید جاوید.
سیمای حاشیه مشهد در اوایل دهه ۷۰
در آن زمان جمعیت مشهد سه میلیون نفر بود، در کل استان خراسان دستکم نیم میلیون نفر تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی بودند، در حاشيه شهر مشهد و تنها چند کیلومتر دورتر از حرم پر زرق و برق و مجلل امام هشتم شیعیان، دستکم ۲۰ محله فقيرنشين وجود داشت که به خارج از محدوده شهرت داشت. مردم این محلات بیکار و فقیر یودند و تنها داراییشان ساختمانهای محقری بود که بدون مجوز با دست خود ساخته بودند. بسیاری از این خانهها نه آب لوله کشی داشتن و نه برق.
شورش مشهد وقتی شروع شد که مقامهای شهری و استانی خواستند مشهد را به اصطلاح سامان دهند و محلات غیر مجاز را برچینند.
شورش های دیگر دهه ۷۰
شورش یک روزه مشهد ، اولین و آخرین نبود ، نیمه نخست دهه ۷۰ چندین شورش مشابه رخ داد . اعتراض های بعدی در شیراز و قزوین، اراک و تبریز رخ داد و آخرین اعتراض گسترده حاشیه شهری دهه ۷۰ سال ۱۳۷۴ در اکبر آباد اسلامشهر رخ داد.
شورش اسلامشهر که در اعتراض به گران شدن بلیط وسایل حمل و نقل عمومی (بهطور خاص مینیبوس) در فروردین ۷۴ رخ داد به شدت سرکوب شد. دولت رفسنجانی با قضیه به شکل امنیتی برخورد کرد و آمار رسمی از تعداد بازداشتیها و کشتهشدگان این اعتراضات منتشر نشد اما آمار غیر رسمی از حضور حدود ۴٠ هزار نفر در این شورش و ده ها کشته، صدها زخمی و نزدیک به هزار نفر بازداشتی حکایت میکرد.
زمینه تاریخی شورشهای نیمه نخست دهه ۷۰
امیر کیانپور، پژوهشگر و تحلیلگر سیاسی در پاریس در بازبینی شورش مشهد چنین میگوید:
«برای فهم زمینه تاریخی شورش مشهد در سال ۷۱ و شورشهای اوایل دهه ۷۰ باید به مختصات و ویژگیهای آن دوران برگردیم، دورانی که با جنگ آغاز میشود و تا اواسط دهه ۷۰ ادامه دارد. سه واقعه اصلی که به نوعی آغاز این دوران را علامتگذاری میکنند، عبارت اند از: مرگ خمینی، پایان جنگ و آغاز سیاستهای تعدیل اقتصادی.»
به گفته کیانپور، جنگ و آیت الله خمینی، از یکسو و خود انقلاب ۵۷، از سوی دیگر نشانه و نامهایی هستند که خبر از تبدیل وضعیت استثنائی به قاعده در دهه شصت ایران میدهند. اگرچه منطق جنگ و انقلاب هم به لحاظ نظری و هم در واقعیت در تضاد باهم قرار دارد، یک چیز قطعی است و آن سایه سنگین و فراگیر وضعیت استثنائی بر ایران این دوران است.
کیانپور میگوید: «از جمله پیامدهای این وضعیت استثنایی به تعلیق در آمدن “زمان تاریخی” است. دهه ۶۰ دورانی است که ما با یک زمان حال بحرانی و دائمی مواجه هستیم. تاریخ بهاصطلاح حرکت نمیکند و پیش نمیرود و سیر وقایع درون گردابی از بحرانها و آشوبها جهتمندی روشنی ندارد.»
دوران پایان تاریخ
به باور امیر کیانپور، دهه ۷۰ و در واقع، دورانی که شورشهای مشهد و اسلامشهر در آن رخ داد، با این وعده و انتظار شروع شد که این گرداب متوقف شود و زمان تاریخی دوباره به حرکت درآید و انتظار عمومی هم در جامعه ایران و هم در جامعه بینالمللی این بود که پس از جنگ و با روی کار آمدن زوج خامنهای-رفسنجانی، نظام روی ریل مشخصی قرار گیرد و زمان تاریخی از گروگان «تعلیق» خارج شود، اما وجه پارادوکسیکال یا آیرونیک ماجرا این بود که این تغییر و تحول همزمان و مصادف شد با آغاز دهه ۹۰ میلادی که دوران پسا-شوروی، عصر عادیسازی و هنجارمندسازی و فراگیری سیاستهای نئولبیرالی، و بهاصطلاح زمانه هژمونی ایده «پایان تاریخ» (در خوانشی دست-راستی) است.
کیانپور در ادامه میگوید: «به این ترتیب، دوران تثبیت جمهوری اسلامی مقارن شد با دوان تثبیت سیاستهای نئولیبرالی در سطح جهانی. به بیان دیگر، دورانی که مقرر بود زمان بیداری دوباره تاریخ در ایران باشد مقارن شد با دوران پایان تاریخ در جهان. و احتمالا تصادفی نیست که اواخر دهه ۶۰ تا اواسط دهه ۷۰ در عین حال دوران حذف و ترور دگراندیشان در داخل و خارج و به طور کلی، حذف چهرهها و نیروهایی است که میتوانستند به نوعی عامل به حرکت درآوردن تاریخ باشند. و اصلاً این دوران با کشتار زندانیان سیاسی آغاز می شود.»
دهه ۷۰، پایان منزلت کوخنشینان
به گفته این تحلیلگر سیاسی، نتیجه این همزمانی و همآیندی این است که اوایل دهه ۷۰ در ایران یک دوران بیرمق، تهی از ایده و در یک کلام ضدانقلابی است.
کیانپور از استعاره کشتی استفاده میکند که درگیر گرداب و طوفان است، اما پس از پایان توفان، خود را در شرایطی مییابد که چشماندازها، مقصد و جهت آن کاملاً عوض شده است. او میگوید:« تکته مهم این است که در این تغییر چشمانداز، جایگاه نمادین تهیدستان شهری، کارگران، بیکاران و حاشیهنشینان در نظام ایدئولوژیک حاکم زیرو رو میشود. گروههای فرودستی که پایگاه اجتماعی انقلاب ۵۷ بودند و با عنوانهایی مثل «مستضعف» و «کوخنشین» ارج و قدر نمادینی در گفتار انقلابی اسلامگراها داشتند، ناگهان جایگاه و منزلت خود را از دست میدهند. و درست همینها، نیروی اجتماعی و عامل شورش مشهد و چند سال بعد اسلامشهر هستند.»
او در ادامه میگوید: «برای حاشیهنشینهای شهری ــ که نفس ظهور و وجودشان خود بدواً نتیجه فرایندها و دورهای بهاصطلاح انباشت اولیه و سلب مالکیت قهری از اصلاحات ارضی به بعد بود ــ دهه ۷۰ در شرایطی آغاز میشود که آنها، زیر فشار شوک تورمی و سیاستهای تعدیل اقتصادی، موج جدیدی از غارت و سلب مالکیت را تجربه میکنند و معنای این برای شان خیانت نظامی است که خودشان در روی کار آمدن آن نقش اساسی داشتند.»
به نظر کیانپور، اهمیت این تغییر جایگاه نمادین را نمیتوانیم درک کنیم مگر از منظر حال حاضر به تاریخ بنگریم. همان سیاستهای نئولیبرالی که زمینه شورش مشهد بود، بیست، سی سال بعد در دی ۹۶ و آبان ۹۸ به اعتراضاتی در ابعاد و مقیاس ملی منجر شد.
کیانپور جنبش سراسری آبان ۹۸ و جنبش حاشیهنشینان خرداد ۷۱ را چنین مقایسه میکند: «میان اعتراضات آبان ۹۸ و شورشهای ابتدای دهه ۷۰ نوعی شباهت آنالوژیک یا تمثیلی وجود دارد. هرچند تبار اعتراضات ۹۸ در شورش مشهد یا اسلامشهر نیست، اما شباهت تمثیلی میان آنه، به لحاظ ترکیب اجتماعی، مطالبات و حتی شیوه بیانگری کاملاً مشهود است. از این بابت، اگرچه شورش مشهد به ظاهر محلی است اما در چارچوب تاریخنگاری از منظر حال حاضر، نقطه نمادین مهمی در تاریخ جمهوری اسلامی است. همزمانی شورش مشهد با شورش در چند شهر دیگر و تکرار آن چند سال بعد در اسلامشهر نشان میدهد که این اعتراضات یکشبه و ناشی از یک زمینه خاص محلی نبودند و باید آنها را در زمینهای عامتر و در بستری تاریخی نظر به اتفاقات، روندها، چرخهها و اپیزودهای پیش و پس از آنها فهمید.»
مقاله و نویسندهء آن هر دو شایستهء تقدیرند .
تاریخ نکبت بار این نظام فاسد سرشار است از
سرکوب و خونریزی و توحش .
لذا نگارش این مقاله و مقالات مشابه آن ،
به نوعی دادخواهی و دادخواست نیز هستند؛
چرا که غبار زمان را از جنایات و اعمال ضدبشریِ
حکومت شسته و به ویژه نسل جوان را از آنچه
بر سر مردم مظلوم آمده آگاه می سازد . به علاوه
یاد و خاطرهء قربانیان را نیز به نوعی زنده نگاه
می دارد .
در تکمیل سخنان نویسندهء محترم باید اضافه
کنم تا آنجا که بنده به یاد می آورم پس از آغاز
جنگ در سال ۵۹ و منازعات داخلی در سال ۶۰
، یک حکومت نظامی تمام عیار در سراسر ایران
برقرار شده بود .
در آن شرایط و با آن خفقان سنگین ، فکر کنم
در تابستان سال ۶۱ بود (در صحت تاریخ و سال
تردید دارم ) که نخستین اعتراضات گسترده
و مردمی صورت گرفت ؛ به نوعی که اخبار آن
در خارج ازکشور نیز انعکاس وسیعی یافت .
آن زمان هنوز کوخ نشینان منزلت لفظی داشتند!
منجمله :
– تظاهرات اعتراضی باقرآباد ورامین
– اعتراضات کشاورزان اصفهانی و بستن بزرگراه
-نا آرامی های محلات در تبریز
– …
که همگی آنها به شدت سرکوب نظامی شدند .
کیوان / 29 May 2020
شاید جمهوری اسلامی با شلیک به جوانان ما توانست اعتراض آنها را در سینه خفه کند. شاید هموطنان نادان ما خبر نژاد پرستی در آمریکا را با کامنتهای بی سر و ته از اخبار مربوط به تظاهرات آمریکا به سر خط خبرها ببرند، و در این صفحه حتی تسلیتی ننویسند، اما این دلیل نمیشود که کشتن جوانان ما به فراموشی سپرده میشوند. این آتش زیر خاکستر است. هر زمان که فرصتی بیابد دوباره سر باز میکند.
آرزوی انقلابی دیگر در کشور آرزوی هیچ کس نیست. ما مردم زخم خورده ایران، از این رژیم جنایتکار و دزد انتظار باز پس دادن قدرت به مردم را داریم (انتخاباتی آزاد)، اما چون رژیم استنکاف نمیکند، بالاخره در آینده نزدیک مجبور خواهیم شد به زور قدرت را بازستانیم.
و آن روز قطعاً مانند آبان 98 نخواهد بود که پویاها به خیابان بروند و جنایتکاران از فاصله نزدیک آنها را با تیر جنگی پرپر کنند.
باقر / 01 June 2020
اون روزا رو یادمه
با ماشین رفتیم تا جلو شهرداری
همه جا رو آتیش زده بودن
مثل شهر جنگ زده شده بود مشهد
خیلی عجیب بود
شاهد / 06 April 2021