بیژن روحانی – کارشناسان محیط زیست بر سر چگونگی مقابله با بحران دریاچه ارومیه با یکدگیر همنظر نیستند. در حالیکه به اعتقاد بسیاری، بازگرداندن حقآبه دریاچه ارومیه میتواند آن را از خشک شدن نجات دهد، اما این نظر مخالف نیز ابراز شده است که برای ارومیه دیگر نمیتوان کاری کرد، و نباید منابع آبی را در آن به هدر داد.
دریاچه ارومیه که بزرگتترین دریاچه درون سرزمینی در ایران است، چند سالی است که دچار بحران شده و روز به روز از وسعت آن کاسته میشود. خشک شدن دریاچه ارومیه به تایید سازمان محیط زیست ایران و اقلیمشناسان متعدد میتواند تبعاتی بسیار منفی بر زندگی انسان و همچنین محیط زیست مناطق اطراف دریاچه داشته باشد. ایجاد سونامی نمک، تاثیرات منفی بر سلامت انسان و همچنین زمینهای کشاورزی، و از بین رفتن زیستگاه جانداران مختلف جزو عوارض منفی خشک شدن این دریاچه است.
تاکنون دلایل مختلفی برای خشک شدن تدریجی دریاچه ارومیه ذکر شده است. به جز وجود خشکسالیهای پی در پی و بارش کم در سالهای اخیر، عوامل انسانی نیز در این میان مقصر قلمداد شدهاند. حفر چاههای غیر مجاز و برداشت بیش از ظرفیت از آبهای زیرزمینی و همچنین ساختن سد روی رودخانههایی که پیشتر به دریاچه وارد میشدند، باعث شده است تا منابع آبی دریاچه به شدت کاهش پیدا کند.
راهحلهای مختلف
در این میان سازمان محیط زیست و بسیاری از کارشناسان معتقد هستند با بازگرداندن آب و دادن حقآبه دریاچه ارومیه، میتوان امید داشت این دریاچه از خشک شدن نجات پیدا کند.
پرویز کردوانی، متخصص کویرشناس معتقد است تنها راه حل ممکن استخراج و برداشت هرچه سریعتر نمکهای موجود در دریاچه ارومیه است تا بیش از این به آبهای زیرزمینی و محیط اطراف آسیب نزند. او همچنین پیشنهاد داده است پس از استخراج نمک، در قسمتهای خشک شده و از میان رفته فضای سبز ایجاد شود تا از ایجاد گرد و غبار جلوگیری شود.
به گفته مسئولان وزارت نیرو نیز این وزارتخانه طرحهایی برای مقابله با خشک شدن دریاچه تهیه کرده است. از جمله مقابله با چاههایی که به طور غیر مجاز در منطقه حفر شدهاند، و همچنین آمادگی داشتن برای بازگرداندن بخشی از آبهای پشت سدها به داخل دریاچه ارومیه.
در این بین طرحهای دیگری از جمله طرح انتقال آب به دریاچه ارومیه نیز مطرح شده است. پیشتر دولت ایران از طرحی خبر داده بود که مطابق آن آب رودخانه ارس میبایست به دریاچه ارومیه انتقال مییافت. در تابستان سال ۱۳۹۱، مدیرعامل شرکت آب منطقهای آذربایجان اعلام کرد اقدامات اولیه برای انتقال آب رودخانه ارس به دریاچه ارومیه انجام و اکنون مسیر نهایی انتقال آب مشخص است و میتوان سالانه حدود یک میلیارد مترمکعب آب را به این دریاچه انتقال داد. به گفته این مقام مسئول، دریاچه ارومیه با ۲۰ میلیارد مترمکعب کمبود آب رو به روست. در آن زمان کارشناسانی با این طرح مخالفت کردند و اجرای آن را باعث فشار به منابع آبی رودخانه ارس و مناطق همجوار آن دانستند.
اما غیر از تردید برخی کارشناسان ایرانی در مورد مفید بودن این طرح، جمهوری آذربایجان نیز با انتقال آب از رودخانه ارس مخالفت کرده است. ۴۷۵ کیلومتر از رودخانه ارس مرز مشترک میان ایران با جمهوریهای آذربایجان و ارمنستان تشکیل است. به گفته استاندار آذربایجان غربی، طرح انتقال آب ارس با مخالفت شدید جمهوری آذربایجان رو به رو شده است.
آنها که از ارومیه قطع امید کردهاند
به جز مشکلات حقوقی که بر سر راه زنده کردن دریاچه ارومیه وجود دارد، برخی دیگر از کارشناسان به طور کلی هرگونه طرحی در این زمینه را دیگر بیفایده دانسته و باعث اتلاف منابع آبی میدانند. به اعتقاد این دسته از کارشناسان، به دلایل بسیاری از جمله پایین رفتن سطح آبهای زیرزمینی، امکان زنده کردن این دریاچه دیگر وجود ندارد.
در این بین طرحهای دیگری از جمله طرح انتقال آب به دریاچه ارومیه نیز مطرح شده است. پیشتر دولت ایران از طرحی خبر داده بود که مطابق آن آب رودخانه ارس میبایست به دریاچه ارومیه انتقال مییافت. اما ۴۷۵ کیلومتر از رودخانه ارس مرز مشترک میان ایران با جمهوریهای آذربایجان و ارمنستان تشکیل است. به گفته استاندار آذربایجان غربی، طرح انتقال آب ارس با مخالفت شدید جمهوری آذربایجان رو به رو شده است.
پرویز کردوانی، متخصص کویرشناس، در همین زمینه به تازگی اعلام کرده است تمامی راهها برای زنده کردن دریاچه ارومیه منتفی است و مسئولان باید میان زنده کردن موقت دریاچه و یا نجات هزاران هکتار از زمینهای کشاورزی یکی را انتخاب کنند. به اعتقاد این پژوهشگر، تمام راههایی که اکنون امتحان میشود، راه حلهای موقتی است و اگر قرار باشد این دریاچه را فقط برای مدتی کوتاه و به صورت ظاهری زنده نگاه داشت به کشاورزی و محیط زیست خیانت کردهایم.
پرویز کردوانی در گفتوگویی با خبرگزاری ایسنا در ۱۶ آبان ۱۳۹۱ گفته است به دلیل پایین رفتن بیش از حد سطح آبهای زیرزمینی، اگر آب از رودخانهها به دریاچه ارومیه انتقال پیدا کند، باعث شور شدن آبهای زیرزمینی در مناطق اطراف میشود که به نفع محیط زیست و کشاورزی نیست. به اعتقاد این کارشناس، تنها راه حل ممکن استخراج و برداشت هرچه سریعتر نمکهای موجود در دریاچه است تا بیش از این به آبهای زیرزمینی و محیط اطراف آسیب نزند. او همچنین پیشنهاد داده است پس از استخراج نمک، در قسمتهای خشک شده و از میان رفته فضای سبز ایجاد شود تا از ایجاد گرد و غبار جلوگیری شود.
روند آسیب وارد شدن به دریاچه ارومیه از حدود چهار دهه پیش و براثر حفر چاههای عمیق و نیمه عمیق آغاز شد. بر اثر حفر این چاهها، سطح آبهای زیرزمینی پایین رفته و این آبها بسیار شور شده است. آب دریاچه در گذشته از طریق بارندگی، آبهای زیرزمینی و رودخانهها تامین میشده، اما اکنون این تعادل به دلیل وجود چاههای فراوان و همچنین سدسازی برهم خورده است.
گرچه کارشناسانی مانند پرویز کردوانی عملا نجات دریاچه ارومیه را ناممکن میدانند و معتقدند باید دست از زنده کردن آن برداشت و آن را از بین رفته فرض کرد، اما گروهی دیگر معتقدند به هر وسیله باید جلو نابود شدن دریاچه را گرفت، زیرا مشخص نیست تبعات زیست محیطی نابود شدن دریاچه چه خواهد بود. این دسته از کارشناسان همچنین میگویند میزان نمک دریاچه ارومیه حدود ۱۰ میلیارد تن است که عملا فرآیندی بسیار سخت و طولانی را برای استخراج و جا به جایی نیاز دارد.
دریاچه ارومیه مدتهاست به یکی از معضلات مهم در محیط زیست ایران تبدیل شده و هنوز راهکاری اساسی برای مقابله با این بحران ارائه نشده است.
در همین زمینه:
اگر کرایه هر ماشین 10 تن برای جابجایی نمک تنها 100 هزار تومان باشد و جای مناسب برای ریختن اینقدر نمک موجود باشد، 100 هزار میلیارد تومان هزینه لازم است. اگر قرار باشد این کار در 2 سال انجام شود و هر ماشین 10 تن، همه روزهای سال را کار کند و هر روز 5 محموله را جابجا کند (یعنی مقصد نمکها در خود آذربایجان باشد)، به بیش از 270 هزار ماشین 10 تن برای انجام پروژه نیاز است. تنها و تنها راه این است که میزان برداشت آب از سفره زیرزمینی را به شدت کنترل کنیم و بعد، آب سدها را آزاد کنیم تا سفره به تعادل برسد.
کاربر مهمان / 09 November 2012
شما اضافه کنید هزینۀ خاکریزی مجدد و نیز مقدار خاکی که از جایی باید برداشت شده و به آنجا منتقل بشود. همچنین اضافه بفرمایید هزینۀ کاشت و مقدار آبی که برای آن گیاهان باید هزینه بشود. از طرفی دیگر ، دریاچه ای که میلیونها سال در تعامل با محیط اطراف بوده است از بین می رود و کل محیط اطراف دچار یک گسست بیولوژیکی می شود ،جواب ” چه پیش خواهد آمد؟” را هم علمایی مثل آقای کرد وانی باید جواب بدهند.
کاربر مهمان / 13 November 2012
به دو کاربر محترمی که در زیر مطلب نوشته اند:
ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ جمعه, 08/19/1391 – 20:46.
ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ سه شنبه, 08/23/1391 – 07:49
دست بر قضا حرفهای اقای کندوانی در مسیر و موقعیت صحیحتری قرار دارد تا نظرات کارشناسانی که واریز کردن حقابه دریاچه یا انتقال آب از ارس و یا بارور کردن ابرهارا پیشنهاد کرده اند. هیچیک از این راهکارها نمیتواند دریاچه مرده ارومیه را زنده کند زیرا این دریاچه سالها ست که به وادی مردگان قدم گذاشته است. اگر سری به پایگاه مجازی بنده به ادرس زیر بزنید مطمناٌ شما هم با دیدگاه متفاوتی با مساله برخورد خواهید کرد و اقای کندوانی یا بنده را مسئول این پدیده طبیعی قلمداد نخواهید کرد. (www.biocourse10.com)
در ضمن برای اطلاع شما و خوانندگان محترم اگر نگاهی هم به نقشه ایران طبیعی روی “گوگول-زمین” بیندازید به راحتی میتوان دید که دریاچه ارومیه هم یکی از چندین و دریاچه های سرزمین ایران است که به دلیل بن بست بودنش هرکجاگودالی بوده و هست اب سیلابها وپاشویه ها و جویبارها در انها جمع شده و تالابی یا باتلاقی یا دریاچه ای حاصل شده است. حال اگر این گودالها در نزدیکی ابادیی یا شهری یا مراکز بزرگ جمعیت بوده باشند بدون استثناء به دریاچه نمک تبدیل شده اند زیرا نمک مصرفی جوامع انسانی بی کم و کاست در این گودالها انباشته شده و دریاچه ارومیه یکی از این گودالهاست که از همه دریاچه های فلات ایران (البته به غیر از دریای خزر که انهم یک گودال عظیم ویک دریاچه است) بزرگتر است و در نتیجه میتواند اخرین دریاچه ای باشد که در روند کنونی به بن بست میرسد. . بر اساس نقنشه “گوگول – زمین” دریاچه هایی در محل های زیر وجود داشته اند که اکنون دیگر وجود ندارند زیرا رفته رفته این گودالها پرشده اند و نمکی که از انها برجای مانده به نام گودال یا کویر نمک شناخته میشوند. توجه شما را به نقاط زیر در فلات سرزمینی ایران یا دورو نزدیک ان جلب میکنم. علاوه بر دریاچه ارال که دیگر وجود خارجی ندارد دو گودال نمک یا دریاچه نمک در نزدیکی قم و مرنجاب، سه گودال یا دریاچه مجاورِ هم در جنوبشرقی شیراز به نامهای مهارلو-تشک- بختگان، یک گودال به نام دشت نمک خیراباد در نزدیکی سیرجان، یک گودال نمک در جنوب رفسنجان و چند گودال نمک از جمله بردسگان بین خراسان رضوی و یزد و دوتا کودال نمک بین در نزدیکی سمنان و شاهرود و هم اکنون هم گودالی به نام دریاچه ارومیه که در حال تبدیل شدن به گودال نمک و دشت نمک است. همه این گودالها چند وجه مشترک دارند: یکم اینکه همه انها روزی ابگیر یا دریاچه اب شیرین بوده اند، دوم اینکه هیچیک از این گودالها به رودی که به دریای ازاد میریزد متصل نبوده اند یا نیستند. سوم اینکه همه انها در مجاورت یک یا چند مرکز جمعیت قرار دارند و چهارم میزان و مقدار نمک انها به صورت تصاعد حسابی در طول زمان افزایش یافته است و پنجم اینکه منشاء این نمک فزاینده فعالیت جوامع بشری د زمینهای بالادست مجاور بوده است که سالیان درازدراین نواحی سکنی گزیده اند و نمک را از معادن اطراف استخراج کرده و به مصرف رسانیده اند. اما چون نمک در سوحت و سازهای بدن موجودات زنده وارد و یا شکسته نمیشود بدون کم و کاست به محیط بازگشت میکند. اما بعد از حروج از بدن موجودات زنده نمک نه در معادن و انبارهای زیر زمینی بلکه در سطح وسیعی پحش میشود که خود در معرض فرسایش باد و اب است که در نتیجه در سطح وسیعی گسترده میشود وزمین های وسیعی را به شوره زار تبدیل میکند. البته میتوان نمک را دوباره و به اسانی از همین گودالهای پایین دست استخراج کرد و به مصرف دوباره رسانید تا اثرات مخرب زیست محیط ان کاهش یابد.
من خوشحالم که بالاخره در میان کارشناسان اختلاف نظر پیدا شده است و بایستی این واقعه را به فال نیک گرفت. حرف اقای کندوانی در واقع به واقعیت نزدیکتر است و بنده سعی کرده ام در گذشته مواردی را گوشزد کنم که دیگران به ان توجهی نداشته اند.
بازهم عرض میکنم یگانه مشکل زیست محیطی ایران زمین ناشی از همین استخراج و مصرف بی رویه و بیش از اندازه نمک در جوامع انسانی فلات ایران است. در حالیکه نمک مورد نیاز بدن (2500میلی گرم) در غذاهای مصرفی روزانه موجود است و نیازی به افزودن نمک به غذای روزانه نیست اما ما ایرانیها چندین برابر این مقدار لازم را روزانه به محیط زیست و زمینهای اطراف وارد میکنیم. حتی اگر مطرف روزانه نمک شرانه را 4 گرم به حساب اموریم این مقدار معادل 280 تن نمک است که بی کم و کاست به زمین های اطراف شهرها یا دریاجه ها اضافه میشود. البته وقتی میزان نمک در خاک به حدی برسد که اب را از دسترس ریشه رستنی ها برباید دیگر امیدی به نورستن و جایگزین شدن رستنی ها در فصل رویش نیست. این اتفاقی است که در نمکزارها و شوره زارهای اطراف گودالها و دریاچه های خشک شده نمک در کویر ایرانزمین هر روز و هر سال به وقوع میپیوندد وهمین مشکل هم در مقیاس وسیعتری برای زمینهای اطراف و اکناف دریاچه ارومیه و فلات ایران پس از خشک شدن کامل ارومیه پیش بینی میشود. این دریاچه ها و ابگیرها در واقع مثل یک دخیره گاه نمک عمل میکنند و بازگرداندن اب به دریاچه ارومیه فقط برای مدت کوتاهی میتواند موثر باشد چه بارشد جمعیت و نیاز روز افزون به اب نوشیدنی و کشاورزی و صنعتی دیگر چاره ای جز بازگرفتن اب از گودال ارومیه باقی نخواهد ماند و دریاچه به کودال نمک تبدیل خواهد شد. این روند و روالی است که دیگر دریاچه های منطقه هم طی کرده اند و دریاچه ارومیه به خاطر وسعت بیشتر جند دهه بعدتر به این انتها خواهد رسید. جتی دریای خزر هم که ظاهرا از این سرنوشت مستثنی به نظر میرسد ناگزیر از عبور از همین مسیر و روال است چون خزر هم با این بزرگی یک دریاچه است و همه دریاچه ها عمر محدودی دارند.
یکی از راه حل های قابل قبول برای احیاء و نجات دریاچه ارومیه به نظر میرسد که از طریق نمکزدایی زمین های اطراف بستر دریاچه باشد. هم اکنون بهترین زمان باری لایروبی و نمک زدایی است. نیازی هم به خاکریزی نخواهد بود چه با برداشتن نمک و خاک رستر بی نمک دریاچه خود به خود احیاء خواهد شد. در واقع با این کار نمکزدایی در سطح وسیع مسیر وارونه طبیعت دنبال میشود و نمک پخش شده در بستر دریاچه جمع اوری و در مخازن زیر زمینی یا انبارهای سیمانی به دور از فرسایش اب و باد انبار میشود. ازاین بهتر اینکه با ایجاد کارخانه های تولید مواد مشتقه از نمک مثل سود سوز اور، اب ژاول، اسید کلریدریک و صابون سازی میتوان استفاده بهینه را از این همه نمک کرد و طبیعت را به حال و روز ابتدای اش برگرداند. از طرف دیگر هم با فرهنگسازی و کاهش مصرف نمک هم به سلامت انسانها کمک میکنیم و هم به طبیعت فرصت ترمیم میدهیم.
با تشکر دکتر ابراهیمیان.
کاربر مهمان / 13 November 2012