جلال ایجادی – خلیج فارس در بحران است. بحران سیاسی، بحران نظامی و امروز بحران اکولوژیکی فاجعهای گرانبار در پهنه آبهای این دریا بهشمار میآید. در حال حاضر آلودگی خلیج فارس ۴۶ برابر حد مجاز است. بی تفاوتی جامعه ایران و سیاستمداران حاکم نسبت به چنین وضعیتی غیرقابل قبول است. چرا به فکر خلیج فارس نیستیم؟
خلیج فارس تاریخ و ثروت ما
بیش از ۲۴۰۰ سال تاریخ نویسان درباره خلیج فارس نوشتهاند، نام خلیج فارس در بیش از ۲۰۰۰ نقشه تاریخی آمده و متجاوز از ۳۰ قرارداد سیاسی و بازرگانی منطقهای و بین المللی از آن یاد کردهاند
خلیج فارس به شهادت تاریخنویسان یونان باستان چون هرودت (۴۸۴ ـ ۴۲۵ ق. م)، كتزياس (۴۴۵ـ ۳۸۰ ق. م) و گزنفون (۴۳۰ ـ ۳۵۲ ق.م) كه به اين دريا نام پرس و به سرزمين ايران پارسه، پرسای، پرسپوليس، يعنی شهر يا مملكت پارسيان دادهاند؛ تا داریوش اول که در ۲۵۰۰ سال پیش در کتیبه بیستون در کرمانشاه از این منطقه با عنوان دریای پارس نام برده است، تا همه پیمانهای بینالمللی، بهعنوان بخشی از هویت ایرانی معرفی شده، پس چرا به این واقعیت هویتبخش بی اعتنا هستیم؟ دعوا ودفاع نباید فقط بر سر نام فارسی این خلیج باشد، پیکار برای حفظ آن از همه گزندها و همچنین حفاظت محیط زیستی آن نیز نباید فراموش شود.
خلیج فارس با وسعت ۲۳۲۸۵۰ کیلومتر مربع در جنوب کشور و میان ایران و شبه جزیره عربستان قرارگرفته و با دریای عمان از راه تنگه هرمز ارتباط دارد. درازای آن از دهانه اروندرود تا تنگه هرمز نزدیک ۸۰۵ کیلومتر و پهنای آن میان ۵۶ تا ۲۸۸ کیلومتر است. همسایگان خلیج فارس ایران، عراق، عربستان سعودی، کویت، عمان، امارات متحده عربی، قطر و بحرین هستند.
خلیج فارس به عنوان دریائی آزاد، در دنیای معاصراز اهمیت استراتژیک و بازرگانی درجه یک برخوردار است و به لحاظ وجود مخازن و میدانهای نفتی وگازی وسیع و صدور نفت کشورهای همسایه از این دریا به سایر مناطق جهان، مورد توجه کشورهای صنعتی جهان قرار دارد. بهعلاوه موقعیت سیاسی و استراتژیکی منطقه خاورمیانه و خلیج فارس و همچنین هژمونیطلبی دیرینه انگلستان و آمریکا در این منطقه، منجر به تنشهای سیاسی و نظامی و چند جنگ در کشورهای همسایه خلیج فارس شده است.
ساخت جزایر مصنوعی عامل نابودکننده زیستگاههای طبیعی و زیست محیطی خلیج فارس است. نتیجه اقدام فاجعه بار امارات متحده عربی و قطر، تخریب اکوسیستم آبها و آبزیان و گیاهان و برهم خوردن تعادل شکننده محیط طبیعی خواهد بود. فاجعه همزمان با پایان ساخت نخستین جزیره نخل نمایان شد. برای ساختن جزیره نخل به طول ۱۴ و عرض ۸.۵ کیلومتر و مساحت ۸۰ کیلومتر مربع، از سال ۲۰۰۱ تاکنون ۶۵.۱ میلیارد متر مکعب ماسه و ۸۷ میلیون تن سنگهای صخرهای برای پیسازی مصرف شده است.
این دریای تاریخی پیوسته مورد توجه نفتخواران و جنگافروزان بوده و تنشها و جاه طلبیهای سیاسی و اقتصادی در این آبراه بزرگ همیشه وجود داشته است. توطئههای استعماری پرتغال و انگلستان در سدههای پیش فراموشنشدنی است، از سالهای ۶۰ میلادی عربها تلاش کردند تا نام آنرا جعل و منتسب به خود کنند. با کمک انگلستان، بحرین از ایران جدا شد. ادامه صادرات نفت و سایر منابع در این منطقه آبی و استفاده ازاین دریا به مثابه راه مطمئن نفت و اسلحه برای اقتصاد، پیوسته مورد توجه همه حاکمان سیاسی ایرانی و عرب ودیپلماسی بینالمللی قرار گرفته است. منافع اقتصادی و سیاسی فراموش نشد، ولی آنچه که فراموش شد، وضعیت محیط زیست خلیج فارس بود. آنچه که فراموش شد پاکی آبها و سلامتی انسان و زندگی جانور و پرنده و طبیعت این دریا بود. خلیج فارس از بیمهری و بیتوجهی در عرصه زیستبومی به موازات تبهکاری اقتصادی و نظامی رنج برده است.
خلیج فارس ثروتهای بیکران دارد. در کف خلیج فارس برآمدگیهای سنگی و مرجانی وجود دارد که محل صید مروارید است. بخش عمده صید ماهی و کشت میگو برای نیازهای داخلی ایران در سواحل خلیج فارس صورت میگیرد که از آن میان مهمترین نوع ماهیان، حلوا، شیرماهی، شوریده، قباد، سرخو و سنگسرهستند. در آبهای این دریا، جزایر طبیعی با جاذبه گردشگری فوقالعاده و اهمیت سیاسی و ژئوپلتیکی فراوانند. در این آبها و پیرامون آن پرندگان زیبای مهاجراز جمله گیلانشاه، فلامینگو، پلیکان، اردک سرسبز، خوتکا، فالاروپ، گردن سرخ، سبز قبای هندی و نیز پرندگان بومی همانند بلبل خرما، لیکو معمولی، شهد خور، زنبور خور سبز وحواصیل خاکستری موج میزنند.
در اینجا جزایر زیبا وبینظیر اکوسیستمی بسیارند. به عنوان نمونه، عجایب هفتگانه قشم که همگی از جاذبههای طبیعی این منطقه هستند، شامل زیستگاه لاکپشت پوزه عقابی، دلفینهای جزیره هنگام، غار نمکدان، دره ستارهها، تنگه چاهکوه، جنگل دریایی حرا و جزایر ناز میشوند. وجود بیش از ۳۰۰۰ نمونه جانوری موزه ژئوپارک قشم، نمونهای از بیودیورسیته و ثروتهای طبیعی و فرهنگی خلیج فارس هستند. حال ببینیم چه تعرضات و آسیبهای سنگین زیست محیطی بر خلیج فارس وارد میشوند.
فاجعه جزایر مصنوعی
طی دهسال اخیردر خلیج فارس جزایری مصنوعی سر برآورده که شامل سه جزیره به شکل نخل و مجموعه ۳۲۵ جزیره مصنوعی به صورت نقشه جهان است. با ساخت این جزایر، سواحل امارات در خلیج فارس از۶۰ کیلومتر کنونی به ۱۲۰۰ کیلومتر افزایش خواهد یافت، امری که به گسترش ارضی منجر می شود و اختلافات مرزی را دامن خواهد زد.
طرحهای مهندسی وساخت جزایر مصنوعی “النخیل” و “العالم” به یک کنسرسیوم سه جانبه اماراتی، امریکایی و انگلیسی سپرده شده است. همچنین امیرنشین راسالخیمه نیز در حال احداث جزیره مصنوعی “القصر” توسط شرکت “الوسام” عربستان است و ده جزیره مصنوعی نیز توسط امیرنشین شارجه و قطردر حال ساختمان است.
باید پرسید که اهداف اعلام شده ساخت این جزایر کدامند؟ یکی از این هدفها، بورس زمین و املاک لوکس و مرکز تجاری و هتلهای لوکس است. به گفته سخنگوی مهندسان مشاور جزایر مصنوعی دبی و مدیر اجرایی جزیره العالم، بیش از چهار هزار ویلا و واحد تجاری پروژه نخل توسط شیخهای ثروتمند وساکنان متمول خارجی امارات و سایر کشورهای حوزه خلیج فارس خریداری شدهاند. از میان واحدهای باقی مانده، ۲۵ درصد توسط ثروتمندان و سوداگران انگلیسی خریداری شده و سایر واحدهای مسکونی و ویلاها هم به تصاحب افرادی از ۷۵ کشور درآمدهاند.
طبق ارزیابی سرمایه گذاران و پیمانکاران، ساخت و فروش این جزایر نه تنها تجارت ورونق اقتصادی ومعاملات بانکی را به سرعت روانه این جزایر خواهد کرد، بلکه جاذبههای گردشگری ومصرفزدگی بیمارگونه را نیز به دنبال میآورد. هدف جزیرهسازی به نکات برشمرده محدود نمیشود.
در کناراین اهداف اعلام شده، میتوان یقین داشت که در همسایگی ایران و ادعای اعراب نسبت به سه جزیره ایرانی در نزدیکی تنگه هرمز نیز اهداف سیاسی و جغرافیائی وارضی وجود دارد.
عربستان و شیوخ کشورهای عربی، قصد تقویت استراتژیکی و حتا نظامی در خلیج فارس را دارند. ادامه ساخت جزایر مصنوعی در خلیج فارس امکان دارد در آینده تمامیت ارضی کشورهای حوزه خلیج فارس از جمله ایران رابه خطر بیندازد. طبق تعریفهای سیاسی، «آبهای تحت حاکمیت» ۱۲ مایل و «آبهای تحت صلاحیت» ۲۰۰ مایل از مرز خاکی هر کشور فاصله دارد. بدین ترتیب اگر کشورهای عربی با ساختن جزایر مصنوعی بر بخش خشکی کشور خود بیفزایند، هیچ بعید نیست که در سالهای آینده بیشتر از آنچه حق واقعیشان است، طلب کنند. امری که منشا اختلافات سیاسی دیگر خواهد شد.
ساخت این جزایر مصنوعی عامل نابودکننده زیستگاههای طبیعی وزیست محیطی خلیج فارس است. نتیجه اقدام فاجعه بار امارات متحده عربی و قطر، تخریب اکوسیستم آبها و آبزیان و گیاهان و برهم خوردن تعادل شکننده محیط طبیعی خواهد بود. فاجعه همزمان با پایان ساخت نخستین جزیره نخل نمایان شد. برای ساختن جزیره نخل به طول ۱۴ و عرض ۸.۵ کیلومتر و مساحت ۸۰ کیلومتر مربع، از سال ۲۰۰۱ تاکنون ۶۵.۱ میلیارد متر مکعب ماسه و ۸۷ میلیون تن سنگهای صخرهای برای پی سازی مصرف شده است. همچنین برای جزایر جهان در ۴ کیلومتری ساحل دبی به طول ۹ کیلومتر و عرض ۶ کیلومتر با ارتفاع ۵۰ تا ۱۰۰ متر از سطح دریا، که لایروبی آن از سال ۲۰۰۴ آغاز شده است، میلیونها مترمکعب سنگ و خاک استفاده شده است.
جزیره “جمیرا” با مساحت ۵ در ۵ کیلومتر با بیش از ۵۰ میلیون متر مکعب خاکریزی که ساخت آن در سال ۲۰۰۱ آغاز شده ونیز جزیره “جبلعلی” که ساخت آن در سال ۲۰۰۲ آغاز شد و ۵۰ درصد از “جمیرا” بزرگتر است، حجم عظیمی از سنگ و خاک در دل دریای خلیج فارس ریخته واین اقدام خسارات زیست محیطی جبران ناپذیری ایجاد کرده است.
پرکردن خلیج فارس از سنگ و سیمان و بتن و آهن توسط قطر و امارات عربی به آسیبهای گسترده منجر میشود. محیط زیست خلیج فارس محیطی محدود و بسته است و تنها راه ارتباطی آن با اقیانوس و آبهای آزاد از طریق تنگه هرمز صورت میگیرد. در نتیجه هر نوع تغییر و تحولی در آن، بر اکوسیستم این منطقه به سرعت تاثیر خواهد گذاشت.
آلودگیهای نفتی در خلیج فارس
بخش دیگری از ویرانگریها در خلیج فارس ناشی از نفت و فعالیت نفتکشهاست.
کویت و عراق درزمان جنگ با خود، بالاترین نقش را در آلودگی خلیج فارس داشتند. بیش از ۱۰۰ هزار یورش هوایی و تعرضهای پیاپی موشکی، زمینی و دریایی در مدت ۴۰ شبانه روز بر سراسر خاک کویت و عراق با متوسط هر شبانه روز ۲۵۰۰ پرواز، استفاده از اورانیوم در بمبارانها و بالاخره به آتش کشیدن ۷۳۴ حلقه چاه نفت کویت در سال۱۹۹۰، منجر به گسترش گازهای سمی و آلودگیهای فسیلی گازکربنیک درزمین و هوا و آبهای خلیج فارس شد.
طبق آمار ۵۷.۱ درصد آلودگیهای نفتی خلیج فارس مربوط به حمل و نقل نفتکشها و ۲۲.۴ درصد مربوط به بهره برداری از دریا میشود. این آمار در دیگر دریاهای جهان در بدترین وضع به ترتیب ۱۵.۴ و ۴.۴ درصد بوده است.
باید یادآوری کرد که تنها کشورعربستان و قطر به ترتیب با داشتن ۵۶ و ۴۵ نفتکش اقیانوسپیما و
سوءمدیریت نفتی، نقش خطرناکی در افزایش آلودگیهای خلیج فارس بازی میکنند. این نفتکشهای غولپیکر پس از تخلیه نفت در کشورمقصد، مقداری زیادی آب به عنوان “آب تعادل” یا “آب توازن” وارد مخزن نفت خالی شده میکنند تا نفتکش همواره در سطح دریا دارای تعادل باشد. اما این نفتکشها پس ازرسیدن به کشورهای خود با تخلیه آب تعادل آلوده شده به دریا، موجب آلوده شدن آب خلیج میشوند.
این آبراه بزرگ نقشی حیاتی در اقتصاد جهان بازی میکند به نحوی که هم اکنون نزدیک ۹۰ درصد صادرات نفت و فرآوردههای نفتی توسط نفتکشهای دنیا از خلیج فارس و تنگه هرمز انجام میگیرد. بر اساس آمار سازمان بنادر و دریانوردی سالیانه ۴۰ هزار شناور از خلیج فارس و تنگه هرمز عبور میکنند که به راحتی میتوان خطرات ناشی از آن را ارزیابی کرده و حجم آلودگیهای نفتی را تخمین زد. روزانه ۱۳ میلیون بشکه نفت خام از خلیج فارس به کشورهای گوناگون صادر میشود و این رقم در سال به ۴ میلیارد و ۷۴۵ میلیون بشکه میرسد. درسال به خاطر نشت از کشتیها ویا آب توازن، چند میلیون بشکه نفت درآبهای خلیج فارس ریخته میشود. صنایع جهان به ویژه هند و ژاپن و اروپا و آمریکا از نفت خلیج فارس سیراب میشوند، ولی زیستبوم خلیج فارس وزندگی انسانهای وابسته به آن آسیب میبیند.
کویت و عراق درزمان جنگ با خود، بالاترین نقش را در آلودگی خلیج فارس داشتند. بیش از ۱۰۰ هزار یورش هوایی و تعرضهای پیاپی موشکی، زمینی و دریایی در مدت ۴۰ شبانه روز بر سراسر خاک کویت و عراق با متوسط هر شبانه روز ۲۵۰۰ پرواز، استفاده از اورانیوم در بمبارانها و بالاخره به آتش کشیدن ۷۳۴ حلقه چاه نفت کویت در سال۱۹۹۰، منجر به گسترش گازهای سمی و آلودگیهای فسیلی گازکربنیک درزمین و هوا و آبهای خلیج فارس شد.
حدود ۸/۵ میلیون بشکه نفت نیز در همان زمان در خلیج فارس به دلیل تلفات جنگی رها شد. در یک دوره طولانی پدیده باران اسیدی که از آتش و دود فرآوردههای نفتی حاصل شده بود، منطقه خلیج فارس را به روزسیاه کشاند. چنانکه سازمان جهانی هواشناسی وابسته به سازمان ملل اعلام کرد:«سوختن صدها چاه نفت کویت، روزانه نیم میلیون تن گازکربنیک، ۴۰ هزار تن اکسید گوگرد و ۳ هزار تن اکسیدهای ازت و مقادیر زیادی از عناصر آلوده کننده دیگر وارد هوای خلیج فارس کرده است.»
یک بررسی توسط دانشگاه اهواز در سال ۱۳۶۲ نشان داد که آبزیان خلیج فارس بطور وسیع بخاطر میزان آلودگی آبهای آن در هنگام جنگ عراق با ایران از بین رفتند به نحوی که میزان کادمیوم هزار برابر، کبالت سیصد برابر، روی سیصد برابر، سرب حدود بیستهزار برابر و نیکل هزار برابر آب دریاهای پاک برآورد شده بود.
یک کارشناس ارشد شیلات استان بوشهر در تاریخ ۲۵/۲/۱۳۸۸ در گفتگو با مهر میگوید: کشورهای حاشیه خلیج و همچنین ایران از خلیج فارس طی سالهای اخیر به عنوان مدفن آلایندهها، مخصوصا آلایندههای نفتی استفاده کردهاند. منطقه خلیج فارس و دریای عمان بر اساس آخرین آمار ارائه شده در گزارشهای جهانی بر اثر ورود آلایندهها از کشتیهای نفتی و تجاری، آلایندههای جنگی و فاضلابها یکی از آلودهترین مناطق دریایی جهان است. در حال حاضر نزدیک ۷۰ سکوی نفتی در خلیج فارس فعال هستند که سهم قابل توجهی در آلودگی خلیج فارس دارند.
منابع نفتی که منبع اصلی درآمد دولتهای منطقه و اهرم اصلی تحکیم دیکتاتوریهای اسلامی و ثروتهای شرکتهای بزرگ نفتی هستند، عامل اصلی تخریب محیط زیست و افزایش بیماری انسانها و مرگ جانوران و ماهیان و ویرانی اکوسیستم خلیج فارس نیز به حساب میآیند.
آلودگیهای صنعتی در آبهای خلیج فارس
از دیگر منابع آلوده کننده خلیج فارس میتوان به رودخانههای استان بوشهر ونیز زمینهای کشاورزی اطراف رودخانهها، پساب صنعتی کارخانجات، پالایشگاهها وکارخانههای پتروشیمی، نشت وسیع خطوط کهنه نفتی، تخلیه آب شستشوی کشتیها به داخل دریا اشاره کرد.
عربستان و قطر با داشتن ۵۶ و ۴۵ نفتکش اقیانوسپیما وسوءمدیریت نفتی، نقش خطرناکی در افزایش آلودگیهای خلیج فارس بازی میکنند. این نفتکشهای غولپیکر پس از تخلیه نفت در کشورمقصد، مقداری زیادی آب به عنوان “آب تعادل” یا “آب توازن” وارد مخزن نفت خالی شده میکنند تا نفتکش همواره در سطح دریا دارای تعادل باشد. این نفتکشها پس ازرسیدن به کشورهای خود با تخلیه آب تعادل آلوده شده به دریا، موجب آلوده شدن آب خلیج میشوند.
بیش از ۱۵۰ کارخانه صنعتی و تعداد زیادی پالایشگاه، کارخانههای سیمان، کارخانههای آب شیرینکن و غیره در کرانههای خلیج فارس و کشتیهای صیادی، تجاری، جنگی و نفتکش ودریک سخن تمام کشورهای منطقه با سوءمدیریت خود خلیج فارس را مورد تعرض قراردادهاند. دستگاههای دولتی ایران نیز در تخریب فعال هستند. از جمله اقدامات ویرانگرانه سازمانهای دولتی، ریختن مازوت در خلیج فارس است.
پيمانکاری که مسئوليت شستشوی مخازن شرکت توانير را دارد، هربار با ۵۰ تن گازوئیل مخزنهای شرکت توانیر را میشوید ومواد حاصل از شسشتوی مخازن سوخت سنگين (مازوت) را همراه با گازوئيل روانه دريا میکند. امروز به خاطر تکراراین اقدامها، بخشی ازافکار عمومی ورسانهها به این واقعه آگاه شده و به آن اعتراض کردهاند. چندی پیش مسئول آلودگی دريايی اداره کل بنادر کشتيرانی استان هرمزگان، به خبرگزاری ميراث فرهنگی گفت:«آلودگی نفتی که در سواحل خليج فارس ايجاد شده سهوی نبوده بلكه کاملا عمدی ايجاد شده است.»
اودرباره وسعت و مقدار یکی از آلودگیهای سواحل خليج فارس گفت:« برآورد ما حدود يکصد تن مواد است که حدود ۸ کيلومتر از ساحل را به عرض متوسط يک متر آلوده کرده است. ما احتمال میدهيم که آلودگیهای ناشناختهای هم که قبلا در اين منطقه انجام میشد و فکر میکرديم ناشی از
کشتیهاست، از شرکت توانير يا پيمانکارانی باشد که برای آن کار میکنند.» مديرکل سازمان حفاظت محيط زيست استان هرمزگان در همین باره گفت: «در منطقهای به مساحت ۸۰ هکتار آلودگی شديد ايجاد شده که سواحل غرب بندرعباس را در بر گرفته است. اين اتفاق بر اثر سهلانگاری پيمانكار مورد قرارداد شركت توانير در بندرعباس صورت گرفته که لجنهای نفتی باقیمانده در مخازن ذخيره نفت كوره در محوطه توانير را به دريا تخليه کرد.»
این گفته نشان میدهد که چنین رفتارهایی اشتباهی وناآگاهانه نیست، بلکه اقدامی سیستماتیک و مجرمانه از جانب صاحبان صنایع و همراهی مسئولان دولتی با آنهاست. بیاد داشته باشیم که سه سال پیش تاسیسات توانیر بندرعباس ۱۰۰ هزار لیتر روغن آسکارول را که روغنی بسیار غلیظ است و برای روان کار کردن چرخ دنده ژنراتورهای نیروگاه به کار میرود، شبانه به خلیج فارس ریخت.
نمونه دیگرآسیبرسانی، فعالیت زیانآور نهادهای شهری و دولتی ایران است. هر نیروگاه تولید برق زیر نظر وزارت نیرو، به طور متوسط ۱۷۵ هزار متر مکعب در ساعت پساب از طریق پالایشگاه به سمت دریا تخلیه میکند. پسابهای شهری که اغلب فاقد سیستم جمعآوری و انتقال تصفیه فاضلاب شهری هستند، روزانه ۷۰ هزار متر مکعب آلودگی وارد خلیج فارس میکنند. تا یکسال پیش، تعداد ۱۲ کانال، فاضلاب بوشهر را به دریا هدایت میکرد، شهری که در خاک خود مخازن نفت دارد و دارای یک نیروگاه اتمی است، کانال کشی فاضلاب ندارد و وزارت نیرو برای حل این معضل، بهترین و کم هزینهترین راه را رها کردن فاضلابها در داخل خلیج فارس میداند.
بالاخره صیادان جنوبی نیزکه از خلیج فارس زندگی خودرا میگذرانند، بدون توجه به آلودگی مواد نفتی؛ روغن موتور و مواد نفتی کشتیها و قایقهای موتوری را به دریا میریزند. گویی همه مسابقه گذاشتهاند تا خلیج فارس را به کثافت بکشانند. از امیرنشین امارات و قطر تا وزارت نیروی جمهوری اسلامی، از ثروتمندان عرب و شرکتهای بساز و بفروش چند ملیتی تا شهرداری وشرکتها و شهروند ایرانی، از ارتش آمریکا تا کشتیهای نفتکش بینالمللی، همه به تخریب اکولوژی خلیج فارس مشغولند.
این واقعیت تلخ نتیجه عوامل گوناگونی است ، از یکسو فقدان مدیریت درست شرکتهای مختلف و قراردادهای ناروشن آنها ونبود پایش و کنترل فعالیتهای صنعتیشان و از سوی دیگر شرکتهای دولتی و مدیران آنها که فاقد حساسیت و فرهنگ زیست محیطی بوده و بطور دائم زمین و آب خلیج فارس رامورد تخریب اکولوژیکی قرارمیدهند.
نتایج مرگباربرای طبیعت و انسان
تاریخ جنگ و نفت و صنعت ودولت در خلیج فارس و پیرامون آن، تاریخ گسترش آلودگیهاست. فلزاتی مانند کادمیوم، جیوه، مس، سرب و روی در مدت ۹۶ ساعت اثرمخرب خود را میبخشند و تخم و لارو ماهیها را از بین میبرند. آلودگیها بر روی پلانگتونها (جانوران و گیاهان ذرهبینی) که در تغذیه ماهیها نقش اول را دارند نیز اثر نابود کننده برجای میگذارند.
از دیگر منابع آلوده کننده خلیج فارس میتوان به رودخانههای استان بوشهر ونیز زمینهای کشاورزی اطراف رودخانهها، پساب صنعتی کارخانجات، پالایشگاهها وکارخانههای پتروشیمی، نشت وسیع خطوط کهنه نفتی، تخلیه آب شستشوی کشتیها به داخل دریا اشاره کرد. بیش از ۱۵۰ کارخانه صنعتی و تعداد زیادی پالایشگاه، کارخانههای سیمان، کارخانههای آب شیرینکن و غیره در کرانههای خلیج فارس و کشتیهای صیادی، تجاری، جنگی و نفتکش ودریک سخن تمام کشورهای منطقه با سوءمدیریت خود خلیج فارس را مورد تعرض قراردادهاند. دستگاههای دولتی ایران نیز در تخریب فعال هستند. از جمله اقدامات ویرانگرانه سازمانهای دولتی، ریختن مازوت در خلیج فارس است.
گسترش تدریجی آلودگیهای خلیج فارس، آثار زیانباری مانند مرگ و میر آبزیان را به همراه داشته است. طی سالیان اخیر مهاجرت آبزیان به خارج از منطقه، تغییرات در تنوع زیستی و کاهش تنوع زیستی و تغییر رفتار موجودات در محیط زیست منطقه از جمله آثار ناشی از آلودگی خلیج فارس بوده است. در حال حاضر طبق آمارها میزان صید در خلیج فارس بسیار کاهش یافته است به گونهای که ماهیهای گونه تن و ماهیهای تهاجی و گوشتی در خلیج فارس کاهش غیرقابل تصوری داشتهاند.
زمانی که در دریا خاک ریخته شود، تمام موجودات بسترزی درمحل خاکریزی کشته میشوند. این عملیات کدورت آب را تا شعاع چندصد متری بالا میبرد و منجر به از بین رفتن مرجانها، نکتونها و برخی دیگر از آبزیان دریایی میشود که به کدورت آب حساس هستند. به علاوه نرمتنان که با فیلتر کردن آب زندگی میکنند، به دلیل بههم خوردن اکوسیستم و نبود اکسیژن از بین میروند. از یاد نبریم ایجاد جزیره با خاکریزی در دریا و ساختار بتنی، مسیر و الگوی جریان آب را تغییر میدهد. بدین ترتیب مبادله طبیعی آب به خوبی صورت نمیگیرد و مواد غذایی آبزیان تأمین نمیشود.
پدیده “کشند قرمز” حاصل آلودگیهای خلیج فارس است. بسیاری از کارشناسان شیلاتی و محیط زیست استان بوشهر تاکید دارند که این پدیده که باعث از بین رفتن بخش اعظم جانداران دریایی به ویژه ماهیان و مرجانها شده، حاصل آلودگیهای خلیج فارس و به ویژه آلودگیهای نفتی بوده است. این کارشناسان همچنین معتقدند به لحاظ آلایندگیهای فراوان، دریای خلیج فارس ۴۶ برابر از دیگر دریاهای جهان آلودهتر است.
دکتر اسماعیل کهرم، استاد دانشگاه محیط زیست دانشگاه آزاد اسلامی به “خبرآنلاین” میگوید: «آلودگیهای ناشی از رهاسازی پسماندهای صنعتی و کشاورزی بدون خنثی سازی مواد خطرناک آن، فاجعهای انسانی را به وجود خواهد آورد؛ در واقع با این روند چرنوبیلی تازه در کشور به وقوع میپیوندد.» این متخصص محیط زیست میافزاید: «شخصا در ماهشهر شاهد بودهام که گوشت ماهیهای آنجا طعم نفت میدهد، در عسلویه و نخل تقی در استان بوشهر کسی ماهی را به علت طعم بد آن نمیخورد. فکر نکنیم حوادث ناگوار فقط برای ماهیان و جانوران دریا اتفاق میافتد. زمانی که عناصر و موادسمی و خطرناک مانند نیتراتها، فسفاتها و جیوه در اثر ورود پسابهای کشاورزی و صنعتی به دریا سرازیر میشود و ماهیان از این آب تغذیه میکنند مواد سمی در بدن این موجودات انباشته شده و عوارض ناشی از تغذیه انسان از این ماهیان مانند بروز سرطان و تولد نوزادان ناقصالخلقه گریبانگیر ما خواهد شد.»
زمانی که در دریا خاک ریخته شود، تمام موجودات بسترزی درمحل خاکریزی کشته میشوند. این عملیات کدورت آب را تا شعاع چندصد متری بالا میبرد و منجر به از بین رفتن مرجانها، نکتونها و برخی دیگر از آبزیان دریایی میشود که به کدورت آب حساس هستند. به علاوه نرمتنان که با فیلتر کردن آب زندگی میکنند، به دلیل بههم خوردن اکوسیستم و نبود اکسیژن از بین میروند. از یاد نبریم ایجاد جزیره با خاکریزی در دریا و ساختار بتنی، مسیر و الگوی جریان آب را تغییر میدهد. بدین ترتیب مبادله طبیعی آب به خوبی صورت نمیگیرد و مواد غذایی آبزیان تأمین نمیشود.
تخریب زیستبوم به معنای مرگ زندگی است و مواد نفتی و مشتقات آن یکی از عوامل سرطانزا هستند. تجربه نشان میدهد که کارگران بیمار پالایشگاهها و بنگاههای شیمیائی اغلب دستخوش سرطان پوست، ریه، مجاری ادار وغیره بودهاند. بخشی ازهیدروکربورها از طریق مواد غذائی مانند گیاهان و مواد گوشتی و ماهیان وارد بدن انسان شده و به مرور به بیماریهای سرطانزا منجرمی شوند.
چرخه زیست ماهیها در اثر مواد نفتی تغییر یافته و پروتئین پلاسمای آنها عوض میشود. ماهیها در این موقعیت، مقاومت خودرا از دست داده و دچار لرزش بدن و اختلال متابولیسم و استرس میشوند. به طور مسلم مشتقات نفتی نه تنها زندگی انسانی، بلکه زندگی گیاهی و جانوری در دریاها رابا زیان بسیار مواجه ساخته و منجر به بیماری و مرگ پرندگان ولاکپشتها میشود.
براساس آمار رسمی از سال ۸۳ تاکنون جسد بیش از پانصد دلفین قلمرو آبی ایران در خلیج فارس به خشکی افتاده است. دلفینها پستاندار آبی هستند ومانند انسانها با شش تنفس میکنند و برخلاف ماهیها باید روی آب بیایند تا نفس بکشند. اگر سطح آب آلوده به نفت باشد، نفت به راحتی از راه دهان، پوست و سوراخ تنفسی دلفینها جذب بدن آنها میشود. وجود كشتیهای نفتکش، نشت نفت از سكوهای نفتی و نیز آلودگی ناشی از تاسیسات نفتی ساحلی، عامل مرگ دلفینهای خلیج فارس است.
طبق برآوردها، از ذخائر ماهیان غضروفی حدود دو سوم آنها در قسمت شمال، و سه چهارم دیگر در قسمت جنوبی این دریا از بین رفته است. حتی در مورد ماهی آزاد این کاهش بسیار شدید بوده چنانکه تنها یکدهم ذخیره آن باقیمانده است. واقعیت اینست که آبهای خلیج فارس بیش از بیش به مواد نفتی وفلزات سنگین آلوده بوده و محیط زیست دریائی و زنجیره تغذیه مربوط به آن هم بیش از گذشته مسموم شده است. این حقایق را دولت اسلامی پنهان میکند و میکوشد خطرات برملا شده را نیز
بیاهمیت جلوه دهد.
چاره کار در کجاست، مسئله یک فاجعه است
یکم: سازماندهی اقدامی جهانی علیه تخریب خلیج فارس در پروژههای جزیرهسازی قطر و امارات یک ضرورت است. چنین اقدامی وظیفه سازمان ملل و یونسکو است. امروز قطر در غرب از جمله فرانسه به سرمایهگذاری هنگفت در زمینه فوتبال و ساختمانسازی و طرحهای اقتصادی دست زده و بهطور مسلم این امر راهی برای ساکت نگاهداشتن محافل سیاسی و رسانهای در غرب است.
سازماندهی اقدامی جهانی علیه تخریب خلیج فارس در پروژههای جزیرهسازی قطر و امارات یک ضرورت است. چنین اقدامی وظیفه سازمان ملل و یونسکو است. امروز قطر در غرب از جمله فرانسه به سرمایهگذاری هنگفت در زمینه فوتبال و ساختمانسازی و طرحهای اقتصادی دست زده و بهطور مسلم این امر راهی برای ساکت نگاهداشتن محافل سیاسی و رسانهای در غرب است.
پول نفت و نیاز غرب به سرمایه شیخها و سعودیها هموارکننده تجاوزات اکولوژیکی و سیاسی آنان است. در شرایط انزوای جمهوری اسلامی، کشورهای عربی به تاخت وتاز در منطقه مشغول هستند واز ضعف حاکمان ایران بهره برداری میکنند. دولت ایران نیز اعتراضی به ساخت جزایر مصنوعی توسط این کشورها نمیکند و تنها به فکر بمب اتم و غارت منابع مردم و سرکوب آزادیخواهان است. سیاستمداران حاکم قبل از هرچیز به منافع سیاسی هیات حاکمه توجه دارند و برای آنها میراث طبیعی و فرهنگی و زیست محیطی و سلامتی ایرانیان فاقد اهمیت است.
دیپلماتهای ایرانی با اتکاء به قوانین بینالمللی در زمینه محیط زیست دریاها میتوانستند به مراجع قانونی بینالمللی شکایت کرده واز گسترش آسیبها جلوگیری نمایند. طبق کنوانسیون حفاظت از محیط زیست خلیج فارس و دریای عمان، تمام پروژههای بزرگ عمرانی در خلیج فارس باید از نظر زیست محیطی ارزیابی شده و در صورت بیخطر بودن اجرا شوند. ماده ۱۲۳ کنوانسیون ۱۹۸۲ سازمان ملل درخصوص حقوق دریاها و دریاهای بسته یا نیمه بسته (خلیج فارس)، بر این اصل استوار است که دولتهای ساحلی باید در امور گوناگون مربوط به بهرهبرداری از حقوق و انجام تکالیف خود با یکدیگر همکاری کنند. در چنین وضعی، نهادها، انجمنها، سازمانها، شخصیتها، رسانهها، طرفداران محیط زیست ومنافع ملی ایران باید تلاش کنند و سکوت و مماشات در این زمینه را به چالش بکشند.
دوم: تجربه بسیاری از کشورها نشان داده که نفت نه عامل مدرنسازی و دمکراتیک کردن یک کشور بلکه عامل بازدارنده دربرابر ترقی جامعه و موجب فربه شدن مستبدان واقتصاد دلالی بوده است. نفت و کشتیهای نفتی خلیج فارس برای تمام رژیمهای پیرامون آن و شرکتهای بینالمللی نفتی وسیله ثروتاندوزی و مسابقه برای قدرت سیاسی و رقابتطلبی بوده و در مقابل برای آب و آبزیان وجانوران و گیاهان وانسانها عامل ویرانگری. این همه سرمایهگذاری برای استخراج و صادرات نفت صورت میگیرد ولی برای امنیت زیست محیطی و برقراری نهادهای مدیریتی آبها و سیستمهای کنترل و پایش خطرات نفتی و آلودگیهای صنعتی، کاری نمیشود. این امر نیازمند همکاری همه کشورهای مجاور خلیج فارس و سازمانهای جهانی است. بحران سیاسی میان رژیمها و فقدان همزیستی مسالمتآمیز در این منطقه، اجازه همکاری اکولوژیکی به آنها را نمیدهد. تنها در سایه صلح میتوان کاری برای حفظ محیط زیست انجام داد.
سوم: بسیاری از نهادها و سازمانهای دولتی ایران فاقد دانش در مدیریت محیط زیست هستند و خود به خرابکاری در این عرصه مشغولند. وزارت نیرو، تکنوکراتها و مسئولان ادارات دولتی به خاطر فساد اخلاقی و نبود شایستگیهای حرفهای و نبود الگوهای زیست محیطی در مدیریت، به عوامل آسیبزننده تبدیل شدهاند. عناصر دلسوز و آگاه به مسائل اکولوژیکی در این سازمانها نیز به بازی گرفته نمیشوند و تعیین مسیر با بینش عقب مانده ایدئولوژیکی و منافع شخصی مسئولان است. درچنین شرایطی نهادها و انجمنهای مستقل میتوانند با تلاش مستمر خود به سیستم حکومتی فشار آورده و نهادهای جهانی را مورد خطاب قراردهند. اینان با تلاش و همکاری مشترک و همچنین با همراهی کارشناسان محیط زیست در ایران و خارج کشور، میتوانند کاری ارزنده انجام دهند.
چهارم: آسیب دیدن خلیج فارس در عین حال نتیجه بیفرهنگی و ناآگاهی شهروندان در زمینه محیط زیست است. امروز به ازای هر هزار نفر که به دیدن دلفینهای خلیج فارس میروند، یک دلفین به خاطر گیرکردن به پره قایقهای حامل گردشگران کشته میشود. بسیاری از گردشگران زبالههای خود را کنار دریا رها کرده و آلودگیها را تشدید میکنند. فقدان آموزش و تربیت و فرهنگ پیشرو زیست محیطی و وجود روحیه مصرفی، شهروندان را به خرابکار طبیعت تبدیل میکند. مبارزه برای گسترش فرهنگ زیست محیطی و نشان دادن رابطه ارگانیک بین انسان و طبیعت یک وظیفه تاریخی است. باید آگاه بود وآگاه کرد که آلودگی خلیج فارس، فاجعه انسانی به بار خواهد آورد.
*جلال ایجادی
استاد دانشگاه و کارشناس محیط زیست
دعوا و دفاعي وجود ندارد استاد عزيز
اين كه در هزاران نقشه و سند نام خليج فارس آمده باشد باز نميتوان به يك ميليارد انسان خرده گرفت كه دريايي را چرا به نام ديگر ميخوانند. اين روزها به نام وطن پرستي بر سر اسامي دعواست در حالي كه حق ديگران است كه نامي دلخواه بر يك عارضه طبيعي بنهند. خزر را هم يكي مازندران مي نامد يكي قزوين و ديگري هم نامي كه شما هرگز نشنيده ايد بر آن مينهد
نجات اكوسيستم خليج فارس پيش اول شرطش صلح ميان ما و همسا يگان ماست. نجات اكوسيستم زمين هم در گرو برقراري صلح پايدار در تمام زمين است
بهتر است دعوا ها را كنار بگذاريم به ويژه اگر آكادميك هستيم و در دام جو غالب روز نيافتيم. فعلا هر صحبتي با همسايه ها سياسي تلقي ميشود. بايد اين جو برافتد. بايد ابتدا حسن نيت ها ثابت شود با كنار گذاشتن اتراقات و برجسته كردن اشتراكات كه اولش انسان بودن است و بقيه فرع است
نورسرس / 11 November 2012