نامیا علیپور – رضا نامش را تغییر داده است و خودش را ملودی مینامد. بیست و چهار سال سن دارد و از راه خیاطی در خانه روزگار میگذراند. او در یک خانواده معمولی در یکی از شهرهای بزرگ ایران زندگی میکند و سعی دارد در چهارچوب یک زندگی معمولی با هنجارها و عرفهای مورد پذیرش اکثریت جامعه پیرامونیاش، خود را تعریف کند.
ترنسکشوال یا تراجنسی (transsexual) به افرادی گفته میشود که هویت جنسیتی خود را متفاوت از هویت جنسی کنونی خویش میبینند. برای نمونه، یک ترنسکشوال مرد به زن، با وجود داشتن اندام جنسی مردانه، خود را زن میداند و خود را در جسمی اشتباه متصور میشود.ترنسکشوال ام تو اف (امتواف)، مخفف زبان انگلیسی برای Male to Female یا همان زن به مرد است که در فارسی عامیانه بین خود تراجنسیها به عنوان یک اسم خاص استفاده میشود.
هنگامی که افراد تراجنسی خود را در جامعهای با ساز و کار دوگانههای تفکیکشده «زن» و «مرد» به عنوان دو جنسیت هنجار مییابند، ضرورت تعیین جنسیت بین دو گزینه زن یا مرد، بیشتر خود را آشکار میسازد. به این ترتیب مسئله تراجنسی بودن تبدیل به مسئلهای هویتی میشود و در این حالت احساس فرد از هویت جنسیتی (Gender) خود با هویت جسمیاش (Sex)، جنسیت بیولوژیکش و اندامهای جنسی زمان تولدش هماهنگی ندارد.
تمایلات اکثریت جامعه از بایدها و نبایدهای جنسی، مسئله زیستمحوری هنجارهای جنسی و برخورد جامعه پزشکی و روان پزشکی، نهادهای دینی-مذهبی و همینطور قدرتهای فرهنگی و ساختارهای حاکم اجتماعی برای تعریف حدود، در رابطهای تنگاتنگ، نحوه اجرایی شدن این تغییر جنسیت و تمایل به تغییر جنیست فرد تراجنسی را تحت تاثیر و حتی تحت شعاع قرار میدهند.
مریم خاتون ملکآرا پیش از عمل تغییر جنیست، فریدون نام داشت. او با دیدار با آیتالله خمینی و متقاعد کردن وی برای صدور فتوای تغییر جنسیت، راه برای دیگران باز کرد.
روحالله خمینی، رهبر سابق حکومت اسلامی ایران، در سال ۱۳۶۱ بنابر فتوای خود، عمل تغییر جنسیت را آزاد کرد و به آن مشروعیت داد. مریم خاتون ملکآرا که در این میان نقش موثری داشت، به ادعای خود به عنوان اولین زن تراجنسی در سال ۱۳۶۵ در ایران تغییر جنسیت داد. او که پیش از عمل، فریدون نام داشت، ضمن دیدار با آیتالله خمینی و متقاعد کردن وی برای صدور این فتوا، راه برای دیگران باز کرد. ولی محمدمهدی کریمینیا، روحانی که روی مسئله تغییر جنسیت تحقیق میکند و رساله مینویسد، معتقد است که تاریخچه تغییر جنسیت در ایران به تاریخ ۱۳۰۹ خورشیدی برمیگردد که آنزمان دکتر خلعتبری مرد هجدهسالهای را برای اولین بار در ایران عمل کرد و جنسیت او را تغییر داد.
در تهران در خانه یکی از دوستان همجنسگرا به دیدار ملودی رفتم. او بهگونهای از زنانگی و لذتهای آن سخن میگفت که من تصور کردم او در کشوری زندگی نمیکند که حقوق زن تا به این اندازه مورد تعدی قرار گرفته است. برای من جای شگفتی داشت که او نمیتواند یا نمیخواهد مشکلات زن بودن تحت حاکمیت جمهوری اسلامی ایران و در فرهنگی مردسالار را ببیند. شاید برای کسی که در بدنی «اشتباه» روزگار میگذراند، مسائل بیرونی آنچنان اهمیتی نداشته باشند و ایدهآل همان «زن شدن» باشد و بس. ولی پرسشی که برای شخص من در صحبت با ملودی ایجاد شد این است که در چه زمان و در چه شرایطی همهچیز از جسم گرفته تا روان و گرایش و خواهش جنسی در توافقی مدام و مداوم و در زیستی مسالمتآمیز با هنجارهای حاکم قرار میگیرند که احساس «ظلم» و «اشتباه» در کار نباشد؟
تفکیک جنسیت به زن و مرد- این دوآلیته برساخته از زیستشناسی انسانی، از فیزیولوژی، از آناتومی- و اصرار بر ذاتی بودن این دوگانه متعین، در اصرار برای اشتباه دانستن جنسیتهای خارج از این دوگانه و نه حتی ابهام یا اغتشاش شمردن این جنیستها، دست دارند.
حتی ملودی که آنقدرها زنانگی اغراقشدهای عرضه نمیکرد، چنان المانهای مورد تایید جامعه مردسالار را بازتولید میکرد که نمیتوان از این مسئله چشم پوشید که تفکیک جنسیت به زن و مرد- این دوآلیته برساخته از زیستشناسی انسانی، از فیزیولوژی، از آناتومی- و اصرار بر ذاتی بودن این دوگانه متعین، در اصرار برای اشتباه دانستن جنسیتهای خارج از این دوگانه و نه حتی ابهام یا اغتشاش شمردن این جنیستها، دست دارند؟ چراکه اشتباه همان چیزی است که نباید باشد گو اینکه اصالت حضور با آن چیدمان دو گانهای است که سعی در نگهداشتن و حتی پاس داشتن آن داریم.
در آن هوای گرم تهران آن روزها، تمام این مصاحبه در لحظههایی سرشار از مراقبت و مدارا دنبال شد چراکه ملودی چنان هدف تصادم قرار گرفته بود که بسیار حساس به نظر میرسید و در بیشتر زمان مصاحبه، اشک سخن او را میبرید.
ما اینجا با هم هستیم که در مورد هویت جنسیتی تو صحبت کنیم؛ ترنسکشوالیته از نظر تو چه معنیای میدهد؟
ملودی – این اسم بیشتر برای من درد بوده است! این اسم برای من یکجوری بوده که همیشه خودم رو جدا از بقیه فرض میکردم، همیشه عذاب میکشیدم. انگار خودم نبودم؛ همیشه حس میکردم کس دیگهای هستم. همیشه حس میکردم باید قایم شم، باید توی دید مردم یکجور باشم و توی دل خودم و خلوت خودم طور دیگری.
تعریف تو از ترنسکشوالیته بهطور عام چیست؟
مردانی در کالبد یک مرد، در جسم یک مرد و در ظاهر مردانه هستند ولی تمام احساسات یک زن را دارند.
مردانی در کالبد یک مرد، در جسم یک مرد و در ظاهر مردانه هستند ولی تمام احساسات یک زن را دارند. چیزی که در مورد خودم صدق میکند این است که بینهایت عاشق باردار شدنم. دوست دارم در درون خود بچه حمل کنم و بچه بزایم.
درواقع شما تعریفی از ترنسکشوالهای امتواف دادید، کسانی که مرد بیولوژیک هستند و میخواهند زن باشند؟
درست است.
***
مکث 1: برای کسی که در فضای جماعت اقلیتهای جنسی ایرانی تنفس میکند و یا به هر نوعی چه در حوزه پژوهش و چه در حوزههای دیگر با ایشان در تردد است، جای شگفتی نیست که با تعریفهایی مواجه شود که جامع و مانع نیستند و به عبارتی دیگر، بخش یا زیرمجموعهای از این مجموعه کلان را در نظر نیاورند و یا حتا با آن در تماس نباشند. این موضوع یکی از مسائلی است که به خودی خود جای گسترش و بحث مفصلی را دارد ولی توجه به همین نکته بس است که نادیده انگاشتن گروهی از جماعت اقلیتهای جنسی توسط گروههای دیگر، خود میتواند تضمینکننده تضییع حق مضاعف باشد. از ملوی میپرسم:
از چه زمان فکر کردی که با همسالان همجنس خودت متفاوتی؟
ملودی: هیچوقت یادم نمیرود وقتی یک بچه ششساله بودم، خواهری داشتم که از خودم کوچکتر بود. همیشه سر کشوی لباسش بودم. آنزمان این رفتار و این لذت برایم هیچ معنا و مفهومی نداشت. مدام لباسهای زنانه را تنم میکردم، احساساتم، حرف زدنم هم زنانه بود.
ملودی در میان صحبتهایش به سختی در مورد شاخص جنسی علاقهاش به مردان صحبت میکرد. بازدارندههای زیادی در این میان راه بیانگری ایشان را مسدود میکنند و دایره واژگان موجود در زبان فارسی هم آنقدرها شفاف و دقیق در مورد مسئله جنسیت و سکس، یاری نمیکند.
همیشه فکر میکردم با جنس مخالف خودم که یک زن بود، راحتتر میتوانم از ارتباط بگیرم. هیچ حس شهوت یا هیچ حس گرایش جنسی به زنان نداشتم؛ فقط فکر میکردم مثل خودم هستند و میتوانند مرا درک کنند. ولی برعکس، همجنسهای خودم که در ظاهر همجنسهای خودم به حساب میآمدند مرا جذب میکردند. یک مقدار بهشان حس عاطفی داشتم؛ فرق میکرد یک مقدار قضایا، جنسی بود. اوایل فکر میکردم که «نه»، نباید این طور باشد. این حس من نباید باشد. یک مقدار گوشهگیر شدم، یک مقدار فکر میکردم فقط من هستم توی دنیا که اینجوریام. سن و سالم پایین بود، زیاد توی جامعه نبودم؛ ولی وقتی یه مقدار سنم رفت بالا توانستم بفهمم، تحقیق کنم؛ دیدم که آدمهایی مثل من هم هستند. یعنی هستند کسانی که حس مشابه و تجربه مشابه دارند.
در چه سنی با این مفهوم آشنا شدی که میتوانی جنسیت خود را زن فرض کنی و زن باشی؟
کلاس سوم راهنمایی بودم که تازه فهمیدم آدمهایی هستند مثل من که در پوست خود راحت نیستند، البته نه به این وسعتی که الان میدانم. اینترنت کمک کرد. یک مقدار توی اینترنت سرچ میکردم میدیدم، واقعاً همچنین آدمهایی هستند اینجوری و با این اوضاع و احوال و این شرایط که من دارم؛ عکسهاشان بود.
چه زمانی فهمیدی زنان بهلحاظ فیزیولوژی با مردان فرق میکنند؟ مثلاً چه زمانی فهمیدی زنها آلت تناسلیشان با مردها فرق میکند؟
چون معمولاً مامان، من و آبجی را با هم میبرد حمام، با خودم میگفتم خدایا چه میشود این [اشاره به آلت] نبود؟ مثلاً چرا این اینجوری است؟ بچه دبستانی بودم که از این قضیه آگاه شدم.
چه مشکلاتی در منزل برای تو بود؟ آیا نسبت به پوشش متفاوت تو یا در مورد آرایش کردن تو ممانعتی وجود داشت؟
اوایل یک مقدار جبهه میگرفتند؛ ولی از زمانی که خانوادهام قضیه را فهمیدند و نسبت به شرایط خاص من آگاه شدند، حمایت کردند و پشتم بودند. چون خدا را شکر من خانواده خوبی دارم که درکم میکنند. من خودم در فرهنگی بزرگ شدم که دوست ندارم داخل خیابان جلبتوجه کنم؛ از انگشتنما شدن بدم میآید. ولی بالاخره یکسری علایق دارم که باید برطرف شوند و سعی میکنم توی محیط خانه در کنار خانواده این حس خودم برای زن بودن و زنانه رفتار کردن را تخلیه کنم. توی جامعه به اندازه خانه راحت نیستم.
***
دوگانه زن/مرد، نوع نگاه خود ترنسکشوالها به نیازمندیها و خواستههایشان را نیز هدایت میکند. در شرایطی که دگرجنسگرامحوری حاکم است و دوگانه زن/مرد را به عنوان طبعیت ذاتی مطرح میکند، هنوز این پذیرش وجود ندارد که تا چه میزان میتوان با هر جسم و هر هویتی آزادانه رفتار کرد.
مکث 2: شاید برای ملودی و به طور کلی دگرباشان جنسی، دشوار باشد که در مورد علاقهمندیهایشان صحبت کنند. ملودی در میان صحبتهایش به سختی در مورد شاخص جنسی علاقهاش به مردان صحبت میکرد و بیان این احساس برای او سخت بود. بازدارندههای زیادی در این میان راه بیانگری ایشان را مسدود میکنند و دایره واژگان موجود در زبان فارسی هم آنقدرها شفاف و دقیق در مورد مسئله جنسیت و سکس، یاری نمیکند.
مهمتر از همه، دوگانه زن/مرد، نوع نگاه خود ترنسکشوالها به نیازمندیها و خواستههایشان را نیز هدایت میکند. در شرایطی که دگرجنسگرامحوری حاکم است و دوگانه زن/مرد را به عنوان طبعیت ذاتی مطرح میکند، هنوز این پذیرش وجود ندارد که تا چه میزان میتوان با هر جسم و هر هویتی آزادانه رفتار کرد (جدای از اینکه هویت جنسی چه نقشی در این آزادی رفتار و پوشش ایفا میکند).
پذیرش حضور فردی بهعنوان یک انسان و داشتن حقوق انسانی بدون توجه به زیرمجموعههای زیستی میتواند چشمانداز گستردهتری را پیش روی نهد. ضرورت دستیابی به این چشمانداز زمانی بارزتر میشود که فرد حاضر در زیست اقلیت، مدام در تلاش برای مشروعیت بخشیدن به حضور خود، تایید اجتماع اکثریت را طلب میکند. این «تن دادن» به استبداد فرهنگ جنسی حاکم، حق را به کمترین میزان ممکن و فقط برای فرد شایسته از نظر اجتماع خواستار است. برای بیشتر عینی شدن این نکات از ملودی پرسیدم:
چه مشکلهایی در جامعه برای تو به وجود میآید؟
ملودی: من پوشش زنانه را خیلی دوست دارم. وقتی توی پوشش زنانه قرار میگیرم و از خانه بیرون میروم، متوجه میشوم که کسی به من نگاه نمیکند؛ انگشتنما نمیشوم؛ جلبتوجهی نیست. ولی وقتی در پوشش یک مرد وارد کوچه و خیابان میشوم، میبینم که نه؛ راحت نیستم.
از خانه میروم بیرون، شاید از لحاظ ظاهری مشکلی نداشته باشم ولی کافی است دم یک سوپر بخواهم بروم مثلاً آدامس بخرم. شاید نوع رفتارم، نوع گفتارم، حالتهایی که دارم یک مقدار عذابم میدهد. یک مقدار ترس اینکه مردم به چشم هرزه به من نگاه کنند عذابم میدهد. با وجود اینکه من از لحاظ اعتقادی خیلی آدم قویایام. به خودم شکی ندارم اما اینجور تهمت زدنها و قضاوتها که ناخودآگاه برای مردم پیش میآید عذابم میدهد.
***
ملودی: از خانه میروم بیرون، شاید از لحاظ ظاهری مشکلی نداشته باشم ولی کافی است دم یک سوپر بخواهم بروم مثلاً آدامس بخرم. شاید نوع رفتارم، نوع گفتارم، حالتهایی که دارم یک مقدار عذابم میدهد. یک مقدار ترس اینکه مردم به چشم هرزه به من نگاه کنند عذابم میدهد. مردم فکر میکنند که یک آدم هرزهام. آدمی که شهوتش را نمیتواند کنترل کند. واقعیتش این است که با وجود اینکه من به همجنس فعلی خودم حس دارم، به آقایان حس دارم، ولی من همیشه این حس را توی خودم سرکوب کردم بهخاطر اینکه شرایطم جوری نبوده است که الان من بتوانم کنار اینها [اشاره به همجنسان] باشم.
مکث 3: تجربه و تحقیقات نشان داده است که در میان افرادی که در خانوادههای مذهبی یا سنتی زندگی میکنند و یا در خانوادههایی هستند که به هر دلیلی تعیین جنسیت مهم تلقی میشود، تمایل به عمل تغییر جنسیت بهشدت زیاد است.
تا حدودی احکام فقه شیعه و تقسیم احکام فرایض دینی به تکالیف زنان و تکالیف مردان، اهمیت مسئله زن بودن یا مرد بودن را در نگاه مذهبی تشدید میکند. تکلیف باید مشخص باشد: یا زن و یا مرد و رسالههای توضیح المسائل مراجع نیز روشهای پی بردن به اینکه چه کسی زن است و چه کسی مرد است را حتی در مورد مخنثها نیز مشخص کردهاند.
این مسئله یافتن «جنسیت مناسب» به قدری اهمیت مییابد که افرادی که حتی در مورد هویت جنسی خود دچار سئوال، ابهام یا تردید هستند هم بهسوی عمل ترغیب میشوند یا گزینه عمل به آنها پیشنهاد میشود.
بسیاری از افراد تراجنسی در شرایط زنگی در کشورهای دمکراتیک که دگرباشان جنسی از حقوق نسبی برخوردارند نیز، اصرار به تغییر جنسیت دارند و این را حق خود میدانند. اما در ایران در شرایطی که تنها هویت دگرباش جنسی که به رسمیت شناخته میشود، تراجنسیها هستند، مسئله تشویق به تغییر جنسیت برای کسانی که هویت جنسیشان برایشان محل ابهام است نیز وجود دارد.
مسئله قضاوت مردم و تلاش برای یافتن مشروعیت مذهبی و اجتماعی فشار مضاعف برای همه دگرباشان جنسی است؛ از ملودی در این زمینه پرسیدم:
مردم چه تهمتهایی میزنند؟
ملودی: فکر میکنند که یک آدم هرزهام. آدمی که شهوتش را نمیتواند کنترل کند، آدمی که نمیتواند خیلی چیزها را کنترل کند. واقعیتش این است که با وجود اینکه من به همجنس فعلی خودم حس دارم، به آقایان حس دارم، ولی من همیشه این حس را توی خودم سرکوب کردم بهخاطر اینکه شرایطم جوری نبوده است که الان من بتوانم کنار اینها [اشاره به همجنسان] باشم.
تا حالا ارتباط عاطفی یا جنسی برقرار کردی؟
آره.
در چه سنی اولین ارتباطت را برقرار کردی؟
ارتباط عاطقی را من در دبیرستان تجربه کردم. با همکلاسیام که من واقعاً احساس کردم این آقا را واقعاً دوست دارم، ولی هیچ زمان نتوانستم بروزش بدهم.
اولینبار که بروز دادی و یک رابطه شکل گرفت چه زمانی بود؟
بروز ندادم تا حالا.
فرد ترنسکشوال، جنسیت رویایی خود را پررنگتر باز مینماید. اینکه، روی جلوهگریهای خاصی از مردبودن یا زنبودن انگشت گذاشته شود و از سویی در مورد این نمودها ارزشگذاری صورت گیرد، حکایت دیگری است. ارزشگذاریهای حکومتی که عمل تغییر جنیست را، راه مناسب برای اجتماعی شدن محسوب کرده است نیز به تشدید قضاوتهای در مورد رفتار جنسی افراد، دامن میزند. (عکس: مارتین کوهن مدل ترنسکشوال، اثر کرگ کیدل)
ارتباط جنسی هم نداشتی؟
نه! بهخاطر اعتقاداتی که دارم، در دین من [اسلام] و فرهنگ من این جا نیفتاده است. تصمیم خودم را گرفتم: تا زمانی که خودم نشدم، با کسی نخواهم بود. میخواهم تن خودم را در اختیار کسی بگذارم که حداقل هم دین قبولش داشته باشد هم از لحاظ عرفی جامعه بتواند او را بپذیرد.
نظرت در مورد همجنسگرایی چیست؟
یعنی گیها؟
گیها و لزبینها؛ همجنسگرهای زن و مرد…
من اطلاعاتی به آن صورت در مورد گیها ندارم. ولی وقتی که به این قضیه فکر میکنم که شاید اینها مثل من چنین مشکلی دارند، این حس را که من نمیتوانم پنهانش کنم، اینها هم همین حس را دارند؟ نمیتوانم غمخوارشان نباشم. درکشان میکنم. همیشه وقتی که میبینم این احساسی که من دارم نسبت به یک مرد، یک مرد هم میتواند داشته باشد، یعنی به یک مرد دیگر، این احساس عذابم میدهد. دلم نمیخواهد کسی همین احساس من را داشته باشد. از لحاظ روانی نمیدانم چرا؛ اما درد است. این تثبیت شده است؟ راهکار دارد؟ ندارد؟ اطلاعاتی در موردش ندارم.
دوستانی داری که همجنسگرا باشند؟
دوستان گی دارم. چون تنها کسانی که میتوانند درک کنند شرایط ما را یا لزها هستند یا گیها.
آنها را چه جور آدمهایی میبینی؟
آدمهای عاطفی، احساسی و آدمایی که همهجوره آدم را درک میکنند. یک کلمه حرف میزنی میتوانند تو را بفهمند. من با خیلیها صحبت کردم. استریتها [دگرجنسگراها] ما را نمیفهمند؛ میگویند تو مریضی و هیچوقت نتوانستند من را از لحاظ عاطفی حمایت کنند. نمیتوانستند درک کنند. من همیشه از مشکلات پناه میبردم به دوستهایم که همجنسگرا هستند. به هر حال همدردیم.
میتوانی از همجنسگرایی تعریفی ارائه بدهی؟
به نظر من گیها نسبت به امتوافها [تراجنسیهای مرد به زن] قشر موفقتری هستند چون حداقل از ظاهر خودشان راضیاند. از اینکه مرد هستند با هیکل خودشان، با آلت تناسلی خودشان با هیچ چیزشان مشکلی ندارند. از لحاظ شخصیتی رو فرمتر هستند. امتوافها از همهچیزشان ناراضیاند؛ از ظاهری که دارند از آلت [جنسی]شان و این باعث میشود که از لحاظ احساسی امتوافها شکنندهتر باشند.
هویت جنسیتی تو در روند زندگیات، روند تحصیلت و روند ورود به اجتماع و کار کردنت چقدر تاثیر گذاشته است؟
من آدم اجتماعیام، داخل اجتماع هستم، رفت و آمد دارم، دوستان خوبی دارم ولی همیشه باید نقاب روی صورت من باشد. هر روز باید نقش بازی کنم تا شب که میروم توی خلوت خودم و میتوانم خودم باشم.
میخواهم در مورد آیندهای صحبت کنیم، یعنی زمانی که تو در جسمی هستی که آن جسم را دوست داری و از آن رضایت کامل داری. برنامه تو برای آن زمان چیست؟
آن موقع شاید بتوانم خودم باشم، شاید بتوانم بهراحتی جایی که دوست دارم بروم و جاهایی که الان ازشان بیزارم پایم را نگذارم. این برای من شبیه رویاست.
***
ملودی: بینهایت عاشق باردار شدنم. دوست دارم در درون خود بچه حمل کنم و بچه بزایم.
مکث 4: اینجا بغض به ملودی امان نمیدهد و گریان و گسسته حرف می زند. سایه و حضور بیمهابای سیاستهای حکومتی را همهجا میتوان سراغ گرفت و معضلهای ایجادشده به این طریق را میتوان ردیابی کرد: همین رویای تغییر جنسیت.
ملودی از بوتیکهای زنانه حرف میزند، از خرید لباسهای زنانه، از مهمانیها و از هرآنچه که در تفکیک مشخصی از مردانگی قرار دارد و این تفکیک آزارش می دهد. ملودی از پوششی صحبت میکند که از دید او و بسیاری دیگر، به قامت یک مرد راست نمیآید پس ضرورت برخورداری از آن پوشش، تجسم در جنسیت زنانه است.
این تنها سختی ملودی در این رابطه نیست بلکه بسیاری دیگر نیز از همین تفکیکها سخن گفتهاند و حتا گاهی دیده شده است که رهیدن از همین تفکیکها مرزهای هویت و گرایش را مخوش کرده است. از او می پرسم:
تا حالا برای تغییر جنسیت اقدام کردهای؟ اولینباری که به یک روانشناس، روانکاو یا پزشک مراجعه کردی کی بوده است؟
ملودی: یک نوجوان شانزده هفده ساله بودم که با دکتر صحبت کردم.
پیش چه دکتری رفتی؟
دکتر روانکاو رفتم.
چه اتفاقی افتاد؟
با ایشان صحبت کردم. اولینجایی هم که توانستم کمی خودم را راضی نگهدارم آنجا بود. دیدم، یک نفر هست که میتواند به حرفهایم گوش کند و یک نفر هست که میتواند راهکار برای من ارائه کند.
او در مورد تو چه نظری داد؟
من الان پیش یک خانم دکتر میروم و با ایشان صحبت میکنم. ایشان در جلسات مشاورهای که برای ترنسکشوالها دارند من را دعوت میکنند.
مسئله یافتن «جنسیت مناسب» به قدری اهمیت مییابد که افرادی که حتی در مورد هویت جنسی خود دچار سئوال، ابهام یا تردید هستند هم بهسوی عمل ترغیب میشوند یا گزینه عمل به آنها پیشنهاد میشود.
بهخاطر عقایدم، بهخاطر طرز فکری که دارم، بهخاطر دیدگاهم، مشکل دارم. اکثر ترنسکشوالها، دوستان خودم حتی، وقتی در پوشش یک زن میروند موهای وحشتناک، لباسهای وحشتناک برای خودشان درست میکنند. سعی میکنند جلب توجه کنند. ولی من نه! وقتی توی پوشش یک زنم، راحتم. کسی توی خیابان نگاهم نمیکند، خیلی راحتترم.
دکترم خیلی این رفتار من و عقایدم را دوست دارد، فکرم را دوست دارد و اکثر وقتها من را در جلساتش دعوت میکند که با ترنسکشوالها در این رابطه صحبت کنم. ترنسکشوالیته این نیست که آدم بخواهد سر و وضع زننده داشته باشد. وگرنه فرقی نمیکند وقتی در کالبد یک مرد هستی و انگشتنما میشوی. حالا وقتی در پوشش زن هم قرار بگیریم، دوباره خودمان را انگشتنما کنیم؟ به نظر من یک مقدار عذابآور است.
در واقع تو بزرگنمایی ترنسکشوالها از زنانگی یا مردانگی را نقد میکنی؟
درست است.
دیده شده است که ترنسکشوالها خیلی سعی میکنند بیشتر از یک زن زنانگی را و یا بیشتر از یک مرد مردانگی را نمایان کنند و این از نظر تو خیلی به چشم میآید.
بله، زیاده روی می کنند.
***
ملودی: میدانم که شاید من تا آخر عمر نتوانم باردار شوم؛ نتوانم حس ارضا شدن داشته باشم. میدانم که شاید بتوانند فقط یک جسم زنانه به من بدهند ولی همین به من رضایت میدهد. حداقل در پوششی هستم که وقتی از خانه بیرون میروم، رضایت ذهنی دارم.
مکث 5: به هر دلیلی که متصور شویم، ترنسکشوالها تصویر اغراقشدهتری از زنانگی یا مردانگی را پیش چشم میآورند و این لزومن تنها به تصوِر ایشان از زنانگی یا مردانگی باز نمیگردد. این بزرگنمایی به هر دلیلی که انجام میشود، مشمول ملامت نیست و جزو آزادیهای آن فرد برای رفتارهای جنسی و جنسیتی تلقی میشود. فرد ترنسکشوال، جنسیت رویایی خود را پررنگتر باز مینماید. اینکه، روی جلوهگریهای خاصی از مردبودن یا زنبودن انگشت گذاشته شود و از سویی در مورد این نمودها ارزشگذاری صورت گیرد، حکایت دیگری است. ارزشگذاریهای حکومتی که عمل تغییر جنیست را، راه مناسب برای اجتماعی شدن محسوب کرده است نیز به تشدید قضاوتهای در مورد رفتار جنسی افراد، دامن میزند.
یکی از مسائل مشترک میان ترنسکشوالها عدم آگاهی ایشان نسبت به ترنسکشوالیته و خطرات عمل تغییر جنسیت است و همچنین مسائل مربوط به هزینه عمل، روند تغییر جنسیت، حقوق و محدودیتهای پس از عمل را هم دربر میگیرد.
در شرایطی که هزینههای عمل تغییر جنسیت و هرمون درمانی روز به روز سنگینتر میشود و در شرایطی که سازمان بهزیستی هر ساله تعداد کمتری از افراد تراجنسی را تحت پوشش قرار میدهد، این ایده آل زن کامل شدن نیز، برای بسیاری از تراجنسیهای مرد به زن، تبدیل به رویای دور از دست شده است. از ملودی پرسیدم:
از مراحل عمل خبر داری؟
ملودی: نه متاسفانه.
هیچوقت این مسئله را پیگیری نکردی؟
چرا پیگیر شدم، خیلی جزئی. چند تا فیلم در مورد عمل دیدم ولی اینکه بتوانم بهطور کامل بگویم، هنوز صحبت نکردم.
دوست داری عمل کنی؟
آره.
خطرات و مشکلاتش را میدانی؟
آره. میدانم که شاید من تا آخر عمر نتوانم باردار شوم؛ نتوانم حس ارضا شدن داشته باشم. میدانم که شاید بتوانند فقط یک جسم زنانه به من بدهند ولی همین به من رضایت میدهد. حداقل در پوششی هستم که وقتی از خانه بیرون میروم، رضایت ذهنی دارم. من به لحاظ ارضا شدن مدت زیادی است که ارضا نشدم. ولی این قضیه دارد عذابم میدهد که من در جامعه انگشتنما شدم و توی جامعه به من نگاه میکنند. این فقط عذابم میدهد.
عمل اما… با همه این بدبختیها ماهی یک بار مجبور بشوی به دکتر بروی برای تنظیف خودت، برای ضد عفونی کردن و هزار و یک عفونتی که شاید بعد از این قضیه به سراغت بیاید. خب سخت است. هزار و یک مشکلی که ممکن است بهش بر بخوری ولی حداقلش این است که در جامعه به شکل یک زن نگاهت میکنند.
اگر میتوانستی در جامعه دیگری زندگی کنی یا ایران جامعهای بود که تو را میتوانست به عنوان یک ترنسکشوال بپذیرد و تو میتوانستی بهعنوان یک زن در آن زندگی کنی، حتی اگر جسم مردانه داشتی، آیا بازهم با تمام خطرهایی که این عمل دارد، بهسراغ آن میرفتی؟
بله. من در هر جامعهای باز هم این کار را میکردم چون من از آلت تناسلی خودم بیزارم. کلاً دارم عذاب میکشم. از این جسم خوشم نمیآید. وگرنه اگر اینجور بود من با یک گی [مرد همجنسگرا] فرقی نداشتم. من از این جسم بیزارم از این جسم مردانه تنفر دارم. وقتی توی آینه به خودم نگاه میکنم، از جسم خودم حالت تهوع بهم دست میدهد.
فکر میکنی بهکارگیری چه راهکارهایی در جامعه میتواند زندگی تو را تغییر بدهد و یک زندگی آرامتر برای تو ایجاد کند؟
آگاهسازی مردم؛ اگر مردم در مورد این قضایا بتوانند یک مقدار آگاه شوند و اینکه کسی در شرایط من نمیتواند هرزه باشد، یک شخص با این شرایط نمیتواند آدم شهوتگرایی باشد، دنبال شهوت باشد، دنبال مسایل جنسی خودش باشد. فقط متاسفانه در جامعه ما چیزی که مردم در مورد من فکر میکنند این است که فقط دنبال مسائل جنسیام، با وجود اینکه توی زندگی من چنین چیزی اصلن نقشی ندارد.
نمودهای زنانگی در کودکی و بزرگسالی تو به چه شکل بودند؟ چه چیزهایی را در خودت زنانه میدانی؟
من بچه که بودم سر کشوی خواهرم میرفتم. الان هم خرید میروم برای خودم به آن صورت خرید نمیکنم؛ از اینکه توی بوتیک مردانه باید بروم عذاب میکشم. از اینکه مجبورم توی جایی خرید کنم که لباسهای مردانه دارد من را عذاب میدهد. همیشه برای خرید کوچکترین چیز زنانه، توی مغازهها باید بهانه میآوردم. اینها من را عذاب میدهد. احساسات من از نمودهای زنانگی بود و اینکه هیچ وقت نمیتوانم طعم مادر شدن را حس کنم من را آزار میدهد.
احکام فقه شیعه و تقسیم احکام فرایض دینی به تکالیف زنان و تکالیف مردان، اهمیت مسئله زن بودن یا مرد بودن را در نگاه مذهبی تشدید میکند. تکلیف باید مشخص باشد: یا زن و یا مرد و رسالههای توضیح المسائل مراجع نیز روشهای پی بردن به اینکه چه کسی زن است و چه کسی مرد است را حتی در مورد مخنثها نیز مشخص کردهاند.
چرا تا حالا عمل نکردی؟ چه چیزی تو را باز داشته که تا حالا عمل نکنی؟
شرایط مالی! شرایط خانوادگی و شرایط اجتماعی هم بوده است، ولی بیشتر مسئله پول است.
خانواده تو از چه زمانی نسبت به شرایط تو مطلع شدند؟
یکی دو سالی هست.
با عمل تو موافق هستند؟
بله.
آیا میدانی که بیمه درمانی به این عمل تعلق میگیرد و میزانی از این هزینه را بهزیستی میپردازد؟
نه.
و یکسری از پزشکان برای این عمل در شهر شما هستند که از تهران به ایشان مراجعه میکنند؟
آره ولی از شرایط بیمه و این جور چیزها در جریان نبودم.
فکر میکنی آگاهسازی جامعه ترنسکشوال از امکانهایی که دارند و میتوانند از آنها استفاده کنند، چقدر ناقص است و چقدر تو را از رسیدن به آن چیزی که میخواهی دور نگه میدارد؟
براساس تحقیقهایی که کردم و سئوالهایی که پرسیدم، در کشورهای خارجی الان عملی که انجام میشود قابلیت باردار شدن را ایجاد میکنند. قابلیت ارضا شدن هم مثل اینکه ممکن است، ولی در جامعه ایران دوستانی که چنج [عمل تغییر جنسیت] کردند، هیچکدام از اینها را ندارند و فکر میکنم یک عمل ناقص دارد انجام میشود.
خیلی دوست دارم امکاناتشان جوری باشد که حداقل آدم از همهچیز خودش راضی باشد، فکر میکنم خیلی بهتر است.
ملودی: دوست داشتم اینطور زنی بودم، زنی پایبند به خانه، زندگی، همسر و از همه مهمتر بچه. یک زن که درگیر کارهای خودش و زنانگی خودش است و تمام احساسات و عاطفهاش را به پای مردی میریزد که او هم صادقانه دوستش دارد و میتواند کنارش باشد. هیچکس نمیتواند به این زن تهمت بزند و شکل رابطهشان را زیر سئوال ببرد.
فکر میکنی که عمل کردن چقدر میتواند راهگشا باشد و چقدر میتواند مسائل را حل کند؛ بهخصوص مسائلی که مربوط به تو نیست یعنی دید جامعه؟
برای من این چیزها هیچوقت مسئلهای نبود. عمل تغییر جنسیت هم که انجام بدهم، ایران هم که باشم، هیچچیز هم که عایدم نشود از لحاظ اجتماعی من را قبول میکنند و از لحاظ شخصیتی همه من رو قبول میکنند و این بهاندازه دنیا برای من ارزش دارد.
زن ایدهالی که میتوانی تصور کنی چگونه زنی است؟
چیزی که همیشه خودم رو تصور میکردم و دوست داشتم اینطور زنی بودم، زنی پایبند به خانه، زندگی، همسر و از همه مهمتر بچه. یک زن که درگیر کارهای خودش و زنانگی خودش است و تمام احساسات و عاطفهاش را به پای مردی میریزد که او هم صادقانه دوستش دارد و میتواند کنارش باشد. هیچکس نمیتواند به این زن تهمت بزند و شکل رابطهشان را زیر سئوال ببرد.
در واقع زنانگی را فقط در زندگی خصوصی میدانی. در زندگی اجتماعی چه؟
درگیر زندگی اجتماعی هم هستم. وقتی که جامعه قبولم کند من میتوانم سر کار بروم. ولی با شرایط الان یک مقدار سخت است. من برای درآمد خودم مجبور توی خانه خیاطی کنم، ولی آنجوری میتوانم کارهای بهتری انجام بدهم و میتوانم از امکاناتی که جامعه فراهم کرده استفاده کنم.
از نظر تو مرد ایدهآل چه نوع مردی است و چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
یک نفر باشد که بتواند درکت کند، همه نیازش را بتواند در تو برآورده کند. احتیاج به کسی دیگری توی زندگیاش نباشد و خیانتی توی این زندگی نباشد.
***
مکث 6: تعریف خود و مختصاتی که فرد برای خود در میان شاخصهای مختلف جنسی، فرهنگی، اجتماعی، مذهبی، قائل است، در شرایطی که فرد خود را منطبق بر شرایط بیرونی بداند، بیشتر از آنکه قائم به تصور شخصی فرد از خود باشد، منوط به تقابل و تعامل او با دیگری است. به عبارت دیگر، ما خود را در آینه دیگری مییابیم و برای تعریف خود، به دیگری نیاز داریم. اینکه هویت جنسی میتواند تصویر فرد از خود را دچار خدشه کند، اتفاق میافتد. تراجنسیها و روایت آنها از احساساتشان، خود گواه است. ولی زمانی که این خود، این هویت، وابسته به قرارگرفتن در محدودیت دوگانه جنسی زن/مرد فرض شود، آینه دیگری نماینده فرهنگی است که در آن، امر جنسی و نردبان قدرت دگرجنسگرامحوری به فرد هویت میبخشد.
هر بار که با یک ترنسکشوال یا یک همجنسگرا یا فردی متفاوت از بدنه اجتماع در هر زمینهای سخن میگویی، میتوانی اضطراب، نگرانی و غم را در او بیابی. همیشه چشمها آماده گریه کردن هستند، صدا همیشه میلرزد. درد دلها فقط به دو گوش شنوا احتیاج دارند تا جاری شوند؛ گوشی که قضاوت نکند و درمانگر نباشد. همیشه حرفهای ناگفته در پس کلام خود را نمایان میسازند و همواره یک موضوع مشترک وجود دارد و آن تفاوت است و طرد شدن بهخاطر شبیه نبودن. این پرسش مدام تکرار میشود که آیا نمیتوان از تکثر برای گشایش بهره گرفت و آیا نمیتوان هراس از زندگی در نظم نوین دگرجنسگرامحور را به کناری نهاد و گریز از کلیشهها، از هنجارها و از عرفها را به کار بست؟
تصاویر: تمام نقاشیهای منتشر شده در این متن اثر CapCat Ragu است.
برای دوست خوبمان ملودی آرزوی بهترینها را دارم و از صمیم قلب از خداوند میخواهم که در رسیدن به هدفش یاریش کند .
نگار23ساله / 24 October 2012
افرادی که جنس دیگر را برای خودشان متصور میشوند و خواهان سکسیت متفاوت از آنچه با آن در لحظه لقاح به دنیا آمدهاند (بستگی به کروموزمهای XX و XY) هستند، کم نیستند و همه جای دنیا هم هستند. اما با شرایطی که جمهوری اسلامی ایجاد کرده است و با توجه به اصرار ایشان به اینکه حتما جنسیت باید مشخص باشد، ممکن است افرادی که تنفر خاصی از اندامهای جنسیشان ندارند هم به سمت عمل تغییر جنسیت سوق داده شوند.
مشکل این است که در شرایطی که اینها تحمیل اقلیتهای جنسی کردهاند، هیچ راهی نیست که افراد بفهمند که زندگی راحت و آسوده به عنوان مثلا یک تراجنسیتی که میل به عمل هم ندارد چگونه است. البته عملا با توجه به اینکه بهزیستی نمیتواند به همه کسانی که تمایل به تغییر جنسیت دارند کمک کند، خیلیها همان کارت به قول خودشان «اختلال هویت جنسی» را میگیرند و میروند پی زندگیشان.
مشکل به اینجا هم ختم نمیشود. خیلی از کسانی که این کارت اختلال هویت جنسی را دارند بارها ذکر کردهاند که به موجب داشتن این کارت، مدام مورد تجاوز و تعرض جنسی قرار گرفتهاند، آن هم از طرف افراد وابسته به نیروی انتظامی، بسیج، خود بهزیستی و حتی در مطب خود دختران معالج و روان پزشکان.
یک آدم امروز باحوصله / 24 October 2012