آیا جامعه بشری ترس و اضطراب شدیدی را در مواجهه با کرونا تجربه می‌کند؟ واکنش مردم در کدام جوامع به این بحران یک واکنش هیجانی است و  در کدام جوامع بیشتر شاهد شکلگیری واکنش های عقلانی و شناختی هستیم؟ آیا افراد میتوانند اضطراب ناشی از شرایط فعلی را کنترل کنند؟ و اینکه واکنش هیجانی طبیعی به بحرانی که جهان ما امروز با آن دست و پنجه نرم میکند چه میتواند باشد؟ دکتر حسین عبداللهی ثانی، روانپزشک و روان درمانگر ساکن کانادا به پرسشهای رادیوزمانه دراین باره پاسخ میدهد. او و همکارانش در کانادا در حال حاضر کمپین کمک به درمانگران کرونا را اداره میکنند و به تهیه و ارسال تجهیزات بهداشتی به بیمارستانهای ایران مشغولند.

مردم در بیشتر کشورهای جهان امروز در مواجهه با بحران کرونا اضطراب زیادی را تجربه میکنند. شما چه میزان از این اضطراب را طبیعی میدانید؟

اضطراب یکی از هیجانات منفی است اما هیجانات، چه مثبت و چه منفی در نهایت ما را از بحران ها حفظ می کنند. فقط زمانی که حد این هیجانات به ویژه هیجانات منفی بیشتر شود ما دچار مشکل و احتمالا دچار بیماری می شویم. اضطراب یکی از این هیجانات منفی است که وقتی به میزان مناسب در ما وجود داشته باشد به ما هشدار می‌دهد و ما را در برابر حوادث ناشناخته‌ای که اتفاق می‌افتند یا قرار است در آینده رخ بدهند محافظت می‌کند؛ به این شکل که کمک می‌کند ما از ظرفیت‌های روانی‌مان برای نشان دادن واکنش مناسب استفاده کنیم. اگر ما در برابر یک حادثه جدید، اضطراب لازم را نداشته باشیم، نمی‌توانیم به آن حادثه پاسخ مناسبی بدهیم. اگر میزان اضطراب زیاد هم باشد ما دچار پانیک خواهیم شد و تمرکزمان را از دست خواهیم داد. بنابراین اضطراب فانکشنال یا کمک کننده، اضطرابی است که به اندازه باشد.

چطور می‌شود اضطراب طبیعی و به اندازه داشت؟

سیستم هیجانی ما به صورت خودکار و واکنشی عمل می‌کند. یعنی فرآیند آن در بخشی از مغز ما  اتفاق می‌افتد. بنابراین ما هیچ نقشی در شکل‌گیری میزان هیجان نداریم. بلکه میزان هیجان و از جمله اضطراب که یک هیجان منفی است به تجربه‌های قبلی ما و میزان باثباتی روان ما بستگی دارد. اگر ما روان باثباتی داشته باشیم و تجربه‌های قبلی ما خیلی تجربه‌های ناراحت کننده‌ای نباشند واکنش هیجانی ما یعنی اضطراب نسبتا طبیعی خواهد بود و به نسبت اتفاق جدیدی که رخ می‌دهد واکنش نشان خواهیم داد.

حسین عبداللهی ثانی، روانپزشک و روان درمانگر

مثلا واکنش طبیعی هیجانی در برابر بیماری کرونا چیست؟

در این مورد ما با یک بیماری جدی، کشنده و بسیار مسری مواجه می‌شویم. بیماری چیزی نیست که روان ما به آن آگاهی نداشته باشد، واکنش روانی ما تجربه بیماری‌ها را در خودش ذخیره کرده. هروقت قبلا آنفولانزا می‌گرفتیم نگران می‌شدیم و فکر می‌کردیم باید چه کار کنیم. یک رفتار از پیش آماده شده ای را از خودمان بروز می‌دادیم که با اضطراب بالا توام نبود. اما کرونا ویژگی‌هایی داشت که باعث هشدار جدی شد که این هشدار جدی وقتی وارد سیستم عصبی ما می‌شود، با الگوی قبلی تطبیق ندارد. درنتیجه ما واکنش های مختلفی میی‌بینیم. یکی از این واکنش ها انکار است. این واکنشی بود که در ابتدا هم مردم و هم سیاستمداران برخی جوامع نشان دادند و نتیجه اش این بود که شیوع کرونا غیرقابل کنترل شد. واکنش دیگر واکنش افراطی است. وقتی زندگی کاملا مختل شود و افراد حتی در خانه و با رعایت نکات بهداشتی هم آرامش نداشته باشند یعنی واکنش افراطی شکل گرفته، در این صورت افراد حتی پیش از دچار شدن به کرونا حس مرگ را تجربه می‌کنند. این واکنش ممکن است در سطح اجتماعی هم باشد اما من بیشتر در سطح فردی دیده ام که شکل گرفته باشد.

واکنش‌های هیجانی چه زمان به واکنش های شناختی تبدیل می شوند؟

واکنش هیجانی ممکن است با ترس و اضطراب و در خود فرو رفتن همراه باشد اما اینکه ما به یک رخداد و یک بحران توجه نشان بدهیم و آن را مشکلی جدی بدانیم که نیاز به راه‌حل دارد یعنی یک واکنش شناختی و عقلانی داریم. این به فرهنگ زمینه‌ای جوامع هم بستگی دارد. برای مثال جامعه ایتالیا نسبت به این واقعه که بسیار هم بحرانی است هیجان شدیدی نشان نداده و حتی با وجود مرگ و میر بالا، ترس و اضطراب شدید به سراغ مردم نیامده، بلکه دارند بحران را با هیجانات مثبت مدیریت می‌کنند. آیا این روش درست است یا نه، من نمی‌دانم. از طرفی می‌توانند شرایط بحرانی را در قرنطینه قابل‌تحمل‌تر کنند، یعنی از موسیقی و شوخی و خنده استفاده می‌کنند تا سیستم روان را کنترل کنند. اما اگر این واکنش در یک گروه یا جامعه به بی‌خیالی منجر شود و مثلا هشدارهایی را که سیستم بهداشتی می‌گوید رعایت نکنند تبعات منفی خواهد داشت. شاید اگر مردم دیگری جای مردم ایتالیا بودند در برابر این بحران منفعل می‌شدند. اما مردم ایتالیا هیجانات را کنترل و قسمت عقلانی و شناختی روان را تقویت کردند تا برخورد منطقی‌تری با بحران داشته باشند. اینکه شما هشدارهای سیستم بهداشتی را بپذیرید و دستورالعمل‌ها از جمله قرنطینه و باقی را رعایت کنید، باید ابتدا در سیستم شناختی به این باور رسیده باشید که با بیرون نرفتن چرخه انتقال را متوقف می‌کنید.

واکنش هیجانی و واکنش شناختی مردم در ایران را در این بحران چطور ارزیابی می‌کنید؟ 

در ایران ابتدا هم سیستم سیاسی و هم جامعه از نظر شناختی و عقلانی بحران کرونا را انکار کردند. مسئولیت دولت در این زمینه خیلی بالاست و باید شاخک‌های حساس‌تری نسبت به مردم داشته باشد چون اطلاعات بیشتری در اختیار دارد. اما در ایران از واکنش انکار استفاده کردند. البته انکار واکنش روانی ناخودآگاه است و به نظر می‌آمد که واکنش دولت ایران آگاهانه بود. خود مردم هم با وجود اینکه می‌دیدند در چین کرونا به بحران تبدیل شده، اضطرابی را تجربه نمی‌کردند. در نتیجه  واکنش عقلانی و روانی مناسبی در ابتدا نشان ندادند. حتی جک‌های زیادی را می‌شنیدیم به شکل تمسخر کرونا و موقعیت بحرانی ایجاد شده. هنوز هم مردم ایران و دولت ایران در جایگاه قابل قبولی از نظر واکنش عقلانی و روانی قرار نگرفته‌اند. مثلا یک عده دارند قرنطینه را رعایت می‌کنند چون عقلانی است، یک عده هم رعایت نمی‌کنند.

با توجه به اینکه سیستم هیجانی ما به صورت اتوماتیک عمل می‌کند، شما چه عوامل بیرونی را در طبیعی بودن یا شدید بودن واکنش هیجانی موثر می‌دانید؟

ببینید، این واکنش ابتدا در کنترل ما نیست اما روان ما از طریق سیستم شناختی خود به صورت عقلانی و منطقی با دانشی که ذخیره دارد اتفاقی را که رخ داده ارزیابی می‌کند و درباره آن اطلاعات واقعی‌تری به دست می‌آورد. سیستم هیجانی ما نمی‌تواند یک پدیده را بشناسند اما سیستم عقلانی ما می‌تواند. بنابراین شروع می کند به مطالعه پدیده. وقتی نمی‌دانستیم که ویروس کرونا چطور منتقل می‌شود، اضطراب شدید داشتیم اما وقتی مسئولان بهداشتی درباره شیوه‌های انتقال آن به ما اطلاعاتی دادند ترس و اضطراب ما کمتر شد. حالا اینکه اضطراب چرا در برخی افراد پایین نمی‌آید به دلیل شناختی است که ندارند یا به دلیل شناخت غلطی است که دارند. دلیل دیگر باورهای غلط و خرافی است که برخی دارند و مثلا ممکن است ویروس را ماورای ماده بدانند و نوعی تنبیه برای بشریت. یک دلیل دیگر هم این است که برخی از این اطلاعات غلط را افراد از رسانه‌ها می‌گیرند؛ اگر سیستم بهداشتی کنترلی بر جامعه و رسانه‌ها نداشته باشد.

در مدت فعالیت حرفه‌ای خود به عنوان روانپزشک و روان درمانگر چه بحران دیگری را مثل کرونا می‌شناسید که چنین اضطرابی به جامعه انسانی وارد کرده باشد؟

من البته در دوره‌ای که زندگی کرده‌ام و چه در دوره حرفه‌ای‌ام پدیده‌ای که مثل کرونا پاندمی شده و اضطراب برانگیز شده باشد ندیده‌ام. اما درباره این بحران هم فکر می‌کنم اتفاقا ترس مردم زیاد نیست، و بیشتر دولت‌ها هستند که واکنش نشان می‌دهند. حتی در کشورهایی که دولت‌ها قرنطینه و محدودیت‌های بسیار اعمال می‌کنند مردم همه آن محدودیت‌ها را رعایت نمی‌کنند. در کشوری که من زندگی می‌کنم – کانادا- هنوز آن میزان هماهنگی که دولت انتظار دارد بین مردم و دولت نیست.

در این شرایط، قرنطینه چه اثراتی بر سیستم روان انسان می‌تواند داشته باشد؟

اثرات مخرب! البته در کوتاه مدت شاید اثرش کمتر باشد. قسمتی از تعادل روانی ما از طریق اطلاعات و احساساتی که از انسان‌های اطرافمان می‌گیریم ایجاد می‌شود. حتی وقتی یک نفر را در آسانسور می‌بینیم و بین ما و او نگاهی رد و بدل می‌شود این به تعادل روانی ما کمک می‌کند؛ ارتباطات نزدیک‌تر که دیگر جای خود دارند. بنابراین قرنطینه شدن در دراز مدت می‌تواند اثرات روانی زیادی داشته باشد از جمله افسردگی به ویژه در افرادی که زمینه بیماری افسردگی و پانیک دارند این بیماری‌ها می‌توانند تشدید شوند. اما باید دید چه می‌توانیم بکنیم؟ یا باید بگذاریم ویروس انتقال پیدا کند یا احتمال اثرات روانی قرنطینه و برخی سخت‌گیری‌ها بیشتر شود. چون شیوع ویروس با خطر مرگ و میر همراه است و بسیار جدی‌تر است بنابراین اعمال سخت‌گیری و قرنطینه در اولویت سازمان‌های بهداشتی و دولت‌ها قرار می‌گیرد. اما اگر از من بپرسید می‌گویم که خوب است بتوانیم مردم را آموزش بدهیم به رعایت فاصله اجتماعی و حتی بازار و سیستم‌های کار را مجاب کنیم که با فاصله قابل قبول افراد از هم به فعالیت ادامه دهند و مثلا افراد در آشپزخانه‌های مشترک محیط کاری غذا نخورند و موارد دیگری که باید رعایت شود. اما چون جوامع به این روش‌ها عادت ندارند اعمال سخت‌گیری و قرنطینه برای دولت‌ها راحت‌تر است تا آموزش مردم. حتی به نظر می‌رسد نمی‌توانیم آموزش فاصله اجتماعی را به صورت یک الگو برای همه جوامع اجرا کنیم. قطعا آموزش مردم در جوامع دمکراتیک‌تر راحت‌تر است چون مردم به دولت اعتماد دارند و قابل تربیت‌تر هستند یعنی می‌توانند رفتارهای جدید را یاد بگیرند و اجرا کنند. اما در جوامع غیردمکراتیک مردم این قابلیت که یک رفتار جدید را یاد بگیرند، کمتر دارند.

اثرات روانی پس از کرونا بر زندگی فردی و اجتماعی مردم ایران چه خواهد بود؟

نتایج برای جامعه ایران به مراتب بدتر خواهد بود چون مردم در ایران ترس‌ها و اضطراب‌ها را و اینکه آینده چه می‌شود به صورت انفرادی دارند تجربه می‌کنند. هیچ سیستمی به آنها برنامه نمی‌دهد و آینده را برایشان پیش‌بینی نمی‌کند. همه مردم گیج هستند! اما در کشورهای دیگر دست‌کم یک برنامه کوتاه‌مدت ارائه می‌شود و ترس و نگرانی برای مردم قابل کنترل‌تر است. ترس‌هایی که مردم ایران امروز تجربه می‌کنند می‌تواند به بیماری و پانیک تبدیل شود.

در همین زمینه: