متاسفانه بسیاری از زنان جوان با سرفه‌های دردناکشان در اوین، شانس بازگشت به خانه را نداشتند و در کشتار جمعی مردادماه ۱۳۶۷ در زندان اوین اعدام شدند. شیوع کرونا و نگرانی‌ها درباره سلامت زندانیان مرا یاد آن سال وبایی در اوین می‌اندازد. 

از آغاز شیوع کرونا در ایران کسانی که با زندان آشنایند یا آشنایان و بستگانی در زندان‌ها دارند، نگران حال عزیزانشان هستند. چه بر سر زندانی ها خواهد آمد و چه خواهد شد؟ دستگیری هزاران نفر درپی اعتراضات سراسری آبان ‌ماه ۹۸ سبب شده زندان‌ها «بیش از دو برابر ظرفیتشان» با حداقل‌های امکانات بهداشتی و رفاهی پر از زندانی گردند.

عفت ماهباز

اکنون دست زندانیان و بستگان شان برای تغییر به جایی بند نیست. زندانی خوب می‌داند وقتی در بند است و دستش به جای بند نیست یعنی چه؟ ما زندانیان دهه شصت، در زمان بمباران‌های صدام در تهران و زلزله سال ۱۳۶۸ در اتاق‌های دربسته در زندان اوین گرفتار بودیم. در این مواقع از ترس و بی‌پناهی در جایمان میخکوب می‌شدیم و تنها با نگاه غم بارمان به هم دلداری می‌دادیم  و به مردم و بی‌پناهی‌شان فکر می‌کردیم.  

سرفه‌هایی طولانی در اوین – زمستان ۱۳۶۶ 

شباهت‌های آنفولانزا به ویروس کرونا از جمله آسیب ریه‌ها بی‌اختیار مرا به یاد آن سال سخت “وبایی” در اوین انداخت. زمستان سال ۱۳۶۶. در اوین … صدای سرفه ده‌ها زندانی در بند زنان سالن سه آموزشگاه با بیش از ۲۵۰ زندانی هنوز در گوشم می‌پیچد.

تک‌سرفه‌ها، سرفه‌های خشک و یا سرفه‌هایی که گاه با خلط و خون روشن و گاه تیره، همراه بود، سرفه‌هایی که از اعماق سینه به بیرون می‌جهید و جگر می‌خراشید. این صدا شب تا صبح و تمام طول روز در بند زندان سه سالن آموزشگاه از اتاقی به اتاقی دیگر به گوش می‌رسید. تب و  لرز و سرفه‌های شدید دلخراش بود و امان از همه بریده بود. متاسفانه بسیاری از این زنان جوان با سرفه‌های دردناکشان، شانس بازگشت به خانه را نداشتند و در کشتار جمعی مردادماه ۱۳۶۷ در زندان اوین اعدام شدند.

در بخشی از کتاب خاطراتم «فراموشم مکن» چنین آمده است:

«سرمای اوین همیشه زبان‌زد همه بود، اما زمستان سال ۱۳۶۶ حداقلی که سرما در اوين بیداد می‌کرد و بيش از حد انتظار بود. با توجه به شرايط زندانیان، اعتصاب غذای بیست‌روزه و كمبود مواد لازم در بدن زندانی، هر بیماری ساده‌ای به زندانیان آسیب می‌رساند و آن‌ها را به‌راحتی از پا درمی‌آورد. آن سال آنفولانزای سخت و شدیدی گريبان‌گير همه شد. در بند كم‌تر كسي بود که به این بيماری كه ابتدا به ریه حمله می‌كرد دچار نشده باشد. معمولاً سرماخوردگی که به بند می‌رسید زندانیان سریع خوب می‌شدند و به‌خاطر آن كم‌تر كسي دچار مشكلات ويژه می‌شد، اما آن سال ريه‌هايی كه گرفتار برونشيت حاد بودند دچار بیماری آنفولانزای شدید، شدند. صدای سرفه‌های خشك و تك‌سرفه‌هایی که از اعماق ریه بیرون می‌خزید، بند را شبیه بيمارستان‌های صحرایی کرده بود. به نظر می‌رسید برخی از زندانیان مجاهد دچار سل باشند .تب و لرز مداوم و سرفه‌های بی‌پایان و شبانه‌ی آن‌ها نشان‌دهنده‌ی اين امر بود. از جمله‌ كسانی كه در آن سال مشكل حاد ريوی پیدا کردند، من بودم و تا مدت‌ها بعد، سرفه‌ و تك‌سرفه‌های من ادامه داشت. دكتر بند برای اكثر بچه‌ها تست سل نوشت، اما جواب آزمایش هیچ‌گاه به زندانیان گفته نشد. چرا كه زندانبانان دلشان نمی‌خواست زندانی به خانواده‌اش بگويد که سل گرفته، و تک سرفه‌هایش احتمالا از سل است. زندانیانی که بیماریشان حاد بود مورد آزمایش تست ب ث ژ، قرار گرفتند. روی دست در محل آزمایش، علائم سل مثبت به‌نظر می‌رسید از این رو، واكسن ب.ث.ژ را به تعدادی از زندانیان تزريق كردند. روزهای بیماری همگانی بند، تا بهار ۱۳۶۷ هم‌چنان ادامه داشت».

لیلا حسین زاده، دانشجو و فعال صنفی از زندانیانی که اواخر اسفند ۹۸ که به مرخصی اعزام شده، در گزارشی در خصوص شرایط زندانیان محبوس در بند زنان زندان اوین در سالن ۲ و اینکه «در صورت ابتلای هر فرد، دیگران بلافاصله در معرض آن قرار می‌گیرند»، نوشته است

«تا اواسط اسفند ماه، ما حتی جیره‌ی مواد شستشو (پودر رختشویی، کف‌شو، وایتکس، مایع ظرفشویی و …) خود را دریافت نکرده و محروم ماندیم. – بهداری اوین نه تنها دچار کمبود پزشک مجرب و پرستار است بلکه ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین داروها در آن یافت نمی‌شود…»

عفت ماهباز – نمایی از جلد کتاب او «فراموشم مکن»

در شرایطی ‌که بسیاری از نقاط تجمع از جمله نماز جمعه‌ها، مساجد و منابر بسیاری اجلاس‌هایشان، حوزه علمیه و قم و مشهد و مجلس شورای اسلامی را تعطیل کرده‌اند، بسیاری از زندانیان به‌ویژه زندانیان سیاسی و فعالان مدنی در تهران و شهرستان‌های مختلف ایران که تنها جرمشان دفاع از آزادی‌های مدنی و حقوق بشر بوده، همچنان از مرخصی محروم هستند. تلاش‌های خانوادهای زندانیان سبب شده که مسئولین عده‌ای از زندانیان را مشمول عفو کنند. این عفو شامل زندانیان سیاسی و عقیدتی با محکومیت کمتر از پنج سال شده و بسیاری دیگر به جرم خطرناک بودن با شرایط بسیار دشوار در زندان مانده‌اند. زندانیان گرفتار در بند هیچ امکانی برای در امان ماندن از کرونا ندارند.

زندانیان عادی سراسر کشور همچون عادل‌آباد شیراز، ارومیە، همدان، سقز، رشت، تبریز، اهواز و زندان الیگودرز از ترس بی‌پناهی به دلیل شیوع ویروس کرونا در زندان‌ها دست به شورش زده، برخی گریخته و برخی کشته و زخمی شده‌اند و دویست تن از زنان در زندان ارومیه اعتصاب غذا کرده‌اند. در این میان در شبکه‌های اجتماعی اخباری در مورد ورود کرونا در برخی زندان‌های ایران منتشر شده است. بسیاری از سازمان‌های حقوق بشری از جمهوری اسلامی خواسته‌اند‌‌ زندانیان را به‌طور موقت آزاد کنند. 

با توجه به همه شواهد جان زندانیان در ایران با خطر جدی روبه‌روست. از این رو، خانواده زندانیان نگران شیوع ویروس کرونا در زندان‌های ایران هستند و هشدار می‌دهند و جمهوری اسلامی را مسئول مستقیم حفاظت از جان زندانیان می‌شناسند. آنها از دولت می‌خواهند که برای پیشگیری از یک فاجعه انسانی، زندانیان سیاسی و عادی را آزاد کند یا به آن‌ها تا پایان دوران بحران مرخصی دهد.

نسرین ستوده، وکیل و فعال حقوق بشر زندانی در اوین که در اسفند ماه برای آزادی زندانیان سیاسی اعتصاب غذا کرده بود از یک ضرورت ملی سخن می‌گوید: ««بر اساس یک ضرورت ملی باید بسیاری از بندهای زندان‌های کشور، از جمله بند زنان زندان اوین تعطیل و حکومت از در آشتی با دنیا درآید تا از مزایای دانش و تکنولوژی برای مقابله با بیماری کرونا بهره‌مند گردد».

آیا درکی از ضرورت ملی وجود دارد تا با جهان از در آشتی در آید؟ آیا مقامات دولتی در ایران قادرند صدای نسرین و نرگس را بشنوند و برای پیشگیری از یک فاجعه انسانی، زندانیان را آزاد کنند؟


در همین زمینه: