در بحران سیاسی دههٔ ۶۰، زنان کرد به عنوان اقلیتی قومی و مذهبی، علاوه بر سانسور سوبژکتیوِ برآمده از سکسیسم قوانین جمهوری اسلامی، خشونت مضاعفی را تجربه کردند که در نهایت منجر به سانسور ابژکتیوشان شد. این پژوهش به بررسی علل و چگونگی اعدام این زنان، به عنوان یکی از مصادیق سانسور ابژکتیو در ایران پرداخته و نشان میدهد که سانسور چه از نوع ابژکتیو چه سوبژکتیو، با هر بهانه و هدفی که اعمال شود، قدرت بخش نظام سلطه است.
همدوشی اقتصادی زنان کرد، قدرت مشارکت در تصمیمگیریهای مهم خانه، محل و روستا را به همراه داشت. احزاب سیاسی پیشروی کردستان، با آگاهی از میزان کم سوادی، نیمی از جمعیت فعال و تولیدکننده را که حکومتهای منطقه با تکیه بر قوانین اسلام، خانهنشین کرده بودند به بازار روابط انسانی وارد و در مقابل سنت بهرهکشی مستقیم از زن، آنان را به میدان مبارزه وارد کرد.
جامعهٔ آماری این تحقیق، اعدام زنان کرد را در فاصلهٔ سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۷ در برمیگیرد. روش مطالعهٔ این تحقیق، آرشیوی – میدانی است. اینجامعهٔ آماری براساس آرشیو سازمانهایی که در سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۷ در کردستان فعالیت داشتند و همچنین بر پایه گفتوگو با خانواده، نزدیکان و زندانیان همبند با اعدامشدگان تنظیم شده است. بر اساس آمار به دست آمده، بیشتر قربانیانِ اعدام این سالها ۱۸ تا ۲۵ ساله بودند. این میانگین سنی نشان میدهد عملکرد اتاقهای فکر حکومت اسلامی ایران، همانند آشپزخانه ضحاک، کارآمدترین نیروهای مولد جامعه را آماج حمله خود قرار داده است. رادیکالیسم ایدئولوژیک با توجیهات دینی و توانبخشی به نرینگی تندخو، زن را به عنوان بستهٔ جنسی معرفی و منتقدانش را به خروج از دین متهم میکند. در واقع قدرتبخشی انقلاب اسلامی به سکسیسم اسلامی، مروج سادیسم جنسی و منش تجاوزگرانهٔ سکس محور است.
مقدمه
تقسیم کردستان، بین چهار قدرت مهم منطقه؛ ایران، ترکیه، عراق و سوریه، خط ارتباطی بیحد و مرزی در ناحیه به وجود آورد که تحولات اجتماعی این کشورها بر نحوهٔ زندگی مردم آن اثرگذار بود. احزاب سیاسی با قوت بخشیدن به احساسات ملی، نفوذ قابل توجهی در جامعه داشتند. در مورد چگونگی شکلگیری جنگهای کردستان بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷، دو روایت وجود دارد: «از یک طرف حکومت مرکزی ادعا میکند کردها پس از انقلاب از بیثباتی دولت مرکزی استفاده کرده، خواستار جدایی کردستان از ایران شدند؛ به این ترتیب در راه دفاع از حفظ تمامیت ارضی این جنگها به وقوع پیوست و در طرف دیگرکردها معتقدند: احزاب کرد پیش از انقلاب در مذاکرات خارج از ایران با دیگر احزاب مخالف دولت پهلوی، قرار خودمختاری گذاشته بودند، اما پیروزی انقلاب و حوادث پس از آن سبب شد قطع نامهای به توافق نینجامد [۱].
زنان کرد به دلیل زندگی در اقلیمی که محل خیزشهای سیاسی بود وهمچنین به علت مفاد برابری خواهانهٔ اساس نامههای سازمانی، جذب احزاب در کردستان شدند و تداوم مبارزهشان به حذف ابژکیتوشان انجامید.
همدوشی اقتصادی زنان کرد، قدرت مشارکت در تصمیمگیریهای مهم خانه، محل و روستا را به همراه داشت. احزاب سیاسی پیشرو کردستان، با آگاهی از کم سوادی، نیمی از جمعیت فعال و تولیدکننده را که حکومتهای منطقه با تکیه بر قوانین اسلام، خانهنشین کرده بودند به بازار روابط انسانی وارد و در مقابل سنت بهرهکشی مستقیم از زن، آنان را به میدان مبارزه وارد کرد؛ به همین جهت وقتی به صفوف مبارزان گروههای چپ در سراسر کردستان توجه میشود، زنان جزئی جدایی ناپذیر از مبارزهاند. ناهید بهمنی فعال سیاسی کرد میگوید: وقتی به دلیل نگاه امنیتی حاکمیت به کردها، کوچکترین حرکت فعالان مدنی کرد، جرم سیاسی تلقی میشود؛ طبیعتاً زنان نیز جزئی جدایی ناپذیر از فعالان مدنی در کردستاناند. زنان کرد از همان آغاز اقتدار جمهوری اسلامی زیربار رعایت مقررات دوره جهالت بشر نرفتند و زمانی که حجاب اجباری شد، اینان نیز در ایرادِ ندای» نه «به پوشش اجباری، با دیگر مبارزان زن هم صدا شدند.
سالار پاشایی روزنامهنگار و فعال سیاسی کرد میگوید: بعد از پایان جنگ ایران و عراق، خمینی قبول قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل را نوشیدن جام زهر و شکستی مهلک تلقی کرد و به فکر تصفیهٔ زندانها از مخالفین سیاسی افتاد. بنا بر آمارهای غیررسمی، بالغ بر ۶ هزار نفر حکم اعدامشان صادر شد و تقریباً تمامی زندانیان سیاسی، حتی آنانی که چیزی از گذراندن محکومیتشان باقی نمانده بود در دادگاههای چند دقیقهای، توسط کمیتهای سه نفره، در تابستان ۱۳۶۷ به جوخههای اعدام سپرده شدند.
نظامهای توتالیتر برای بقای خود مدام درصدد حذف اندیشه مخالف بودهاند. سانسورچی برای مهار فرهنگ سرپیچی، ذهن سرکش و تسلیم ناپذیر را آلوده، منحرف و براندازنده معرفی کرده به انکار او مبادرت میورزد.
نظامهای توتالیتر برای بقای خود مدام درصدد حذف اندیشهٔ مخالف بودهاند،. سانسورچی برای مهار فرهنگ سرپیچی، ذهن سرکش و تسلیم ناپذیر را آلوده، منحرف و براندازنده معرفی کرده به انکار او مبادرت میورزد، او خدا را تنها مولفهٔ مفهوم ساز قدرت دانسته با تاکید بر این مولفهٔ موهوم میکوشد ضمن سلب اختیارات سوبژکتیو به اشکال مختلف، مولد هراس شود. زمانی که راهها برای قتل یک اندیشه مسدود میشود (سانسور سوبژکتیو)؛ مرتجعان، به سانسور صاحب آن اندیشه دست میزنند (سانسور ابژکتیو)؛ به بیان دیگر مبارزه علیه اعدام، نبردی علیه سانسور است؛ خاصه اینکه در جوامع قیم مدار، اعدام زنان، ظلمی مضاعف است.
روح الله خمینی با استناد به قرآنکه حداقل در ۱۱ آیهٔ آن دستور کشتار به فرمان خدا صادر شده است، ضمن ناقص دانستن مذهبی که در آن جنگ نباشد، اعلام کرد:» امامهای ما همه جندی بودند. همه آدم میکشتند. آنهایی که میگویند اسلام دین جنگ نیست و اسلام نباید آدمکشی کند، اسلام را نمیفهمند [۲]. «او در دوران حکومتش با استفاده از اقسام سانسور، اندیشیدن به تنانگی و آزادی زن را امری ممنوع اعلام و در ازایش بدویت و خرافه را تبیلغ کرد؛ به طوری که نه تنها در برآیند رفتار عامهٔ مردم که در فحوای کلام برخی از مدعیان روشنفکری نیز بارقه اعتقاداتی به شدت خرافی و سنتی دیده میشود.
جامعه آماری
جامعه آماری این تحقیق بر اساس مشخصات ۶۱ زن کُرد که در فاصلهٔ سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۷ به اتهام فعالیت سیاسی اعدام شدند، تنظیم شده است.
آمار موجود نشان میدهد این زنان در حالی اعدام شدند که حدود ۱۷ درصد آنها زیر ۱۸ سال، ۵۱درصد آنها در فاصله سنی ۱۸ تا ۲۵ سال، ۲۵درصد در فاصله سنی ۲۶ تا ۳۰ و شش درصد آنها بالای ۳۰ سال بودند و تاریخ اعدام حدود ۲۲ درصد آنها بین سالهای ۵۸ تا ۵۹، ۵۵ درصد آنها بین سالهای ۶۰ تا ۶۲ و ۲۲ درصد آنها بین سالهای ۶۳ تا ۶۷ بوده است.
این آمار با مراجعه به آرشیو حزب کومله، دموکرات و همچنین گفتوگو با خانوادهٔ اعدامشدگان در این سالها به دست آمده و هنوز موفق نشدم به مشخصات کامل این اسامی دسترسی پیدا کنم و جدولها بر اساس یافتهها تنظیم شده است. در جدول شماره یک، مسالهٔ شرایط سن، در جدول شمارهٔ دو تاریخ اعدام، در جدول شمارهٔ سه محل اعدام، در جدول شمارهٔ چهار محل تولد و در جدول شمارهٔ پنج میزان تحصیلات اعدام شدگان بررسی شده است.
آمار موجود نشان میدهد این زنان در حالی اعدام شدند که حدود ۱۷درصد آنها زیر ۱۸ سال، ۵۱درصد آنها در فاصله سنی ۱۸ تا ۲۵ سال، ۲۵درصد در فاصلهٔ سنی ۲۶ تا ۳۰ و ۶درصد آنها بالای ۳۰ سال بودند و تاریخ اعدام حدود ۲۲درصد آنها بین سالهای ۵۸ تا ۵۹، ۵۵درصد آنها بین سالهای ۶۰ تا ۶۲ و ۲۲درصد آنها بین سالهای ۶۳ تا ۶۷ بوده است. از میان شهرهای مهاباد، ارومیه، تبریز، تهران، سقز، شیراز، قزوین، کامیاران و مشهد، بیشترین اجرای حکم اعدام در شهر سنندج روی داده، زنان شهر سقز بالاترین آمار تلفات را داشتهاند و ۵۶درصد آنان تا مقطع دبیرستان تحصیل کرده بودند.
جدول شماره ۱: سن اعدام
درباره سن ۲۶ نفر از این زنان اطلاعاتی در دست نیست و تنها محدودهٔ سنی ۳۵ نفر در جدول زیر آمده است:
ردیف | سن | تعداد | درصد |
۱ | کمتر از ۱۸ سال | ۶ | ۱۴ /۱۷ % |
۲ | ۱۸ الی ۲۵ سال | ۱۸ | ۴۳ / ۵۱ % |
۳ | ۲۶ الی ۳۰ سال | ۹ | ۷۱ /۲۵ % |
۴ | بالای ۳۰ سال | ۲ | ۷۲ /۵ % |
جدول شماره ۲: تاریخ اعدام
حکومت سانسور از اعلام محل دفن اعدام شدگان نیز پرهیز میکرد. خانوادههایی که به دانستن محل دفن فرزندانشان اصرار میکردند، بازداشت یا تهدید میشدند.
درباره تاریخ اعدام ۲ نفر از این زنان اطلاعاتی در دست نیست و تاریخ اعدام ۵۹ نفر آنها در جدول زیر آمده است:
ردیف | سال | تعداد | درصد |
۱ | ۵۸ الی ۵۹ | ۱۳ | ۳ /۲۲ % |
۲ | ۶۰ الی ۶۲ | ۳۳ | ۹۴ / ۵۵ % |
۳ | ۶۳ الی ۶۷ | ۱۳ | ۳ / ۲۲ % |
جدول شماره ۳: محل اعدام
دربارهی محل اعدام ۱۰ نفر از این زنان اطلاعاتی در دست نیست و مکان اعدام ۵۱ نفر آنها در جدول زیر آمده است:
ردیف | محل کار | تعداد | درصد |
۱ | ارومیه | ۲ | ۹۲ /۳ % |
۲ | تبریز | ۲ | ۹۲ / ۳ % |
۳ | تهران | ۹ | ۶۵ / ۱۷ % |
۴ | سقز | ۹ | ۶۵ / ۱۷ % |
۵ | سنندج | ۱۵ | ۴۱ / ۲۹ % |
۶ | شیراز | ۱ | ۹۶ / ۱ % |
۷ | قزوین | ۱ | ۹۶ / ۱ % |
۸ | کامیاران | ۴ | ۸۴ / ۷ % |
۹ | مشهد | ۱ | ۹۶ / ۱ % |
۱۰ | مهاباد | ۷ | ۷۳ / ۱۳ % |
جدول شماره ۴: محل تولد
حکم و موضوع محاربه در سه آیه از قرآن مطرح شده که صریحترین آنها آیه ۳۳ سورهٔ مائده است و خمینی که طی حکمی محمدصادق صادقی گیوی، معروف به «خلخالی» را در ۲۴ بهمن۵۷ به عنوان حاکم شرع دادگاههای انقلاب انتخاب کرده بود با استناد به این آیه دستور کشتار مخالفان را به اتهام محاربه صادر کرد.
درباره محل تولد ۲۴ نفر از این زنان اطلاعاتی در دست نیست و محل تولد ۳۷ نفر آنها در جدول زیر آمده است:
ردیف | محل تولد | تعداد | درصد |
۱ | آبادان | ۱ | ۷ /۲ % |
۲ | آمل | ۱ | ۷ /۲ % |
۳ | اورامان | ۱ | ۷ /۲ % |
۴ | تهران | ۳ | ۱ / ۸ % |
۵ | سقز | ۱۳ | ۲ / ۳۵ % |
۶ | سنندج | ۷ | ۹ / ۱۸ % |
۷ | قائم شهر | ۱ | ۷ /۲ % |
۸ | مشهد | ۱ | ۷ /۲ % |
۹ | مهاباد | ۸ | ۶ / ۲۱ % |
۱۰ | لنگرود | ۱ | ۷ /۲ % |
جدول شماره ۵: تحصیلات اعدامشدگان
ژاله احمدی، پزشک و پژوهشگر، در دائرهالمعارف زنان و فرهنگ اسلامی مینویسد: در بین سالهای ۶۰ تا ۶۶ هزاران زندانی سیاسی زن بازداشت شده و تحت شستشوی مغزی، تحقیر و تخریب روحیه قرار گرفتند.
درباره تحصیلات ۳۶ نفر از این زنان اطلاعاتی در دست نیست و تحصیلات ۲۵ نفر آنها در جدول زیر آمده است:
ردیف | تحصیلات | تعداد | درصد |
۱ | مقطع دبیرستان | ۱۴ | ۵۶% |
۲ | دیپلم و فوق دیپلم | ۵ | ۲۰% |
۳ | دانشجوی کارشناسی | ۴ | ۱۶% |
۴ | دانشجوی پزشکی | ۱ | ۴% |
۵ | کارشناس (لیسانس) | ۱ | ۴% |
زنان در نهضت مقاومت کردستان
فرار دختران از خانه و پیوستن به احزاب سیاسی همواره از موضوعات چالش برانگیز، میان فعالان حقوق زنان کرد بوده است. برخی بر این عقیدهاند که گروهی از زنان کرد بیسواد و فاقد اطلاعات سیاسی صرفاً برای رهایی از خشونتهای خانگی، اجتماعی و اقتصادی در جستوجوی خانهای امن به احزاب سیاسی پناهنده شدند.
نگین شیخالسلامی: «حزبهای سیاسی بیش از هر جایی در روستاها پناه گرفتند و این مسئله به ارتقای آگاهی مردم روستاها نیز انجامید. من به یاد دارم زمانی که سنندج تصرف شد، برای اینکه مردم از گزند پاسدارها در امان بمانند و به زنان تجاوز نشود، مردم را از شهر بیرون میبردند و من، خودم، بر دوش یک فعال سیاسی کرد از شهر خارج شدم.»
رویا طلوعی فعال حقوق زنان و عضو هیئت مؤسس اتحاد زنان ایران برای دمکراسی (آزاد) ضمن مخالفت با این نگرش میگوید: در ارزیابی دلایل نباید افراط و تفریط کنیم. شاید در مواردی فرار از خانه و محدودیتهای مردسالارانه باعث شدە زنانی به احزاب پیوسته باشند، اما از آنجا که فضای احزاب نیز هم چنان مردسالار است و حتی در مواردی زندگی اردوگاهی شرایط دشوارتری برای زنان فراهم میکند، پس آزادی چندانی برای فرد فراری از خانه نمیتواند فراهم کردە باشد. هیچگاه نمیتوانم پسر یا دختری را که از سر ناچاری به کوه پناهمی-برد با پسر یا دختری که به خیابان و… پناه میبرد در یک ردە قرار دهم. اگر به سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸ نگاه کنیم، دوران فوران احساسات انقلابی بود و مد، مد انقلاب. در آن فضای تحریک کنندە، هیجانی و احساسی (نه لزومن با بار منفی این کلمات) دخترانی به گروههای مختلف سیاسی روی آوردند و گروههای چپ که شعارهای زیباتری میدادند (برخی بدون باور واقعی و عملی) برای دختران جذابتر مینمودند. من سیزدهە سالە بودم و اگر پدرم مانع نشدە بود الآن یکی از آنها بودم. به یاد دارم برخی گروههای چپ برای دختران هستەهای مطالعاتی درست میکردند و البته مطالعه هم با کتاب ماتریالیسم دیالکتیک شروع میشد. خوب این روش نوعی انتخاب فکری میداد؛ اگرچه هنوز کم سن و سال و کم تجربه بودیم…
حملهٔ دولت اسلامی به کردستان سبب شد احزاب سیاسی امکان فعالیت، پیدا نکرده و بدل به پادگان نظامی سیاسی شوند و پس از آن فاز اردوگاه نشینی احزاب افسردگی، استیصال، انشعاب، وابستگی مالی و آمار رو به رشد فرار دختران را با خود به همراه داشت.
ژیلا رز، فعال حقوق زنان و روزنامه نگار کرد، پیرامون دلیل گرایشش به فعالیت سیاسی میگوید: در خانوادهای مردسالار به دنیا آمدم. رویای برابریخواهی در سنین نوجوانی، سبب شد وارد فعالیتهای سیاسی شوم. در جامعه سنتی که زنان دائم کارشان پختن شله و به دنیا آوردن بچههای قد و نیم قد است، چنین گروهی برای دختران جوان کرد، بستری فراهم میکرد تا شاید به آرزوهای انسانیشان، خارج از زن بودن برسند؛ برای همین فعالیت سیاسی را بستری یافتم برای رویاهای دور و درازم!
نگین شیخ السلامی روزنامه نگار کرد و فعال حقوق زنان نیز میگوید: حزبهای سیاسی بیش از هر جایی در روستاها پناه گرفتند و این مساله به ارتقای آگاهی مردم روستاها نیز انجامید. من به یاد دارم زمانی که سنندج تصرف شد، برای اینکه مردم از گزند پاسدارها در امان بمانند و به زنان تجاوز نشود، مردم را از شهر بیرون میبردند و من، خودم، بر دوش یک فعال سیاسی کرد از شهر خارج شدم. این اتفاق برای خیلی از مردم افتاده است؛ به همین دلیل هیچ دختر یا پسر کرد با سواد یا بیسوادی نیست که با مسالهٔ مبارزه کردها بیگانه باشد.
محدودیت ناشی از نظام قیممدار، پیشینهٔ تاریخی و تجربههای عملی مبارزه در کردستان و پیوندهای عاطفی و قومی را میتوان از جمله عوامل گرایش زنان کرد به فعالیتهای سیاسی دانست. عقب راندن مبارزات علنی آزادیخواهانه در اواخر دهه شصت، تحمیل سلطهٔ دیکتاتوری و خفقان مضاعف در کردستان، ستم سیاسی و اجتماعی بیش از هر زمانی پیوند عاطفی و قومی میان کردها را تقویت کرد. در این خصوص علی طایفی، پژوهشگر و جامعهشناس به ساختار عشیرتی و درون همسری ناشی از ساختار سنتی قدرت در خانواده و روابط خویشاوندی اشاره میکند و میگوید: ساختار عشیرتی زندگی زنان کرد در نقشهای مادران، خواهران و همسران مردان کرد قتل عام شده توسط جمهوری اسلامی، سبب انتقامجویی آنان شد. این زنان با همبستگی قومی در یک رویارویی سابقه دار با قدرت دینی و سیاسی در ساختار مردسالاری اجتماعات خود، راهی جز دفاع از خون از دست رفتگان نیافتند.
اتضاد قومی و منطقهای از یکسو و ستیزهای مذهبی بین شیعیان حاکم بر قدرت در حکومت جمهوری اسلامی و سنیان مسلط در منطقه کردنشین، سبب تشدید دامنهٔ نبردهای سیاسی و نظامی این منطقه و مشارکت زنان در عرصههای سیاسی شد. دفاع از تمامیت قومی و منطقهای کردها در ساختار به هم پیوستهٔ عشیرتی به تمامخواهی در عرصهٔ مبارزات سیاسی نیز تسری یافت و در مناطق کردنشین، کودکان و زنان از نخستین فعالان سیاسی و نظامی در جامعه ایران محسوب شدند. سرکوب حکومت اسلامی که علاوه بر مردان، زنان کرد را نیز نشانه میگرفت، دامنهٔ مشارکت زنان در عرصه مبارزات سیاسی را بیش از پیش گسترش داد و این گونه زنان با کمک سازمانهای سیاسی، محلی و منطقهای، با مبارزه علیه قدرت دینی جامعه به ترویج آرای خود و جذب زنان و دختران دیگر پرداختند.
حکومت اسلامی و اعدام
حکومت اسلامی ایران بر اساس نظریهٔ ولایت فقیه که قرآن در آیهٔ ۵۹ سورهٔ نسا به آن اشاره کرده و بنا بر برداشت عدهای از فقها تاسیس شد و همهٔ اختیارات امام معصوم شیعه را به فقیه واگذار کرد.
خمینی به عنوان ولی فقیه با تاکید بر اصالت رهبری، وحدت کلمه، نفی قلمرو شخصی فرد، تشکیل بسیج و ضدیت با آزادی و روشنفکری، تأکید بر خطاناپذیری احکام الهی، جبهه گرفتن در برابر فرهنگ مدرن و تحولات دوران معاصر، تمامیت خواهی، ضدیت با حقوق بشر، مبارزه با استقلال و کنترل بدن زنان، تلاش برای عادی سازی نابرابری «انقلاب ناب» را چنین معرفی کرد: «اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم… قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و… حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم و… چوبههای دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم… این زحمتها پیش نمیآمد… اگر ما انقلابی بودیم… تمام احزاب را ممنوع اعلام میکردیم… یک حزب و آن حزب الله، حزب مستضعفین.» [۳].
ترویج بکارت پرستی، تجاوز یا آزار جنسی، تدوین قوانین نابرابر و مقررات ضد سقط جنین اعمالی سیاسی علیه مالکیت فردی و مرتبط با قدرت و سلطه است که با هدف خوار و ضعیفهسازی زنان اعمال میشود.
در زندگی بنیانگذار جمهوری اسلامی چند نکته گرههای اصلی زندگی او را تشکیل میدهد؛ مرگ در زندگی او متبلورتر از زندگی بوده، او با مرگ، زندگی کرده، بزرگ شده و در جوانی کودکی را به ماتم نشسته است. در شش ماهگی، پدرش به دست پسر مالک ده سرتاق کشته و با اصرار عمهاش، حکم قصاص قاتل اجرا شد. مادرش او را در ۸ ماهگی به ننه خاور که در مردهشورخانه کار میکرد سپرد. پس از مرگ شوهر ننه خاور با عمهاش زندگی کرد و در سن پانزده سالگی بر اثر شیوع بیماری وبا مادر و عمهاش را از دست داد. [۴] در همان سال در نزاعی قدیر را با ضربههای سنگ کشت. در پرونده قتل با آنکه روحالله مجرم شناخته نشد، نام او به همراه جعفر محلاتی و حسین دشتبان در پرونده ذکر شده است. [۵] پروفسور مسعود انصاری، نویسنده و پژوهشگر میگوید: «اگر پژوهندهٔ بیطرفی به عکسهایی که در مدت ۱۰ سال حکومت از روح الله بر جا مانده مراجع کند، خواهد دید به غیر از زمانی که با» یاسر عرفات «در تهران دیدار کرده و نیم لبخندی بر چهره داشته، کسی از او چهره گشادهای ندیده است».
او پس از تجربهٔ قتل پدر، قصاص قاتل پدر، زندگی با زنی مرده شور و ظاهر شدن در نقش نوجوانی معارض قانون با عقده-های متراکم کودکی و نوجوانی، آرمانهای واپسزده و تصفیه نشده به یکی از گروههای مذهبی رادیکال پیوست و با هدف برپایی حکومتی برآمده از دین، به حقوق شهروندان بر مبنای تفسیر آیات و احادیث، غیرقابل تغییر بودن قوانین با اتکا به فقه شیعه توجه کرد، از این رو حقوق انسانی، منطبق با اندیشههای ولی فقیه و بر مبنای مفاهیمی؛ چون واجب، حرام و مباح تعریف و منکر آن، محارب و مفسد فی الارض شناخته شد و در اینباره گفت: «در فرمان کشتار، رحم بر محاربی سادهاندیشی است… امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام، رضایت خداوند متعال را جلب نمایید.» [۶].
حکم و موضوع محاربه در سه آیه از قرآن مطرح شده که صریحترین آنها آیهٔ ۳۳ سورهٔ مائده است و خمینی که طی حکمی محمدصادق صادقی گیوی، معروف به «خلخالی» را در ۲۴ بهمن ۵۷ به عنوان حاکم شرع دادگاههای انقلاب انتخاب کرده بود با استناد به این آیه دستور کشتار مخالفان را به اتهام محاربه صادر کرد و در فاصلهٔ سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۷۰، تیرباران ۸۳۲ نفر [۷] و در سال ۱۳۶۰ اعدام ۱۶۳ نفر و در سال ۱۳۶۲ اعدام ۱۶۰ نفر در تاریخ کردستان به ثبت رسیده است.
آزار جنسی پیش از اعدام در حکومت اسلامی
قرائتهای محدود کنندهٔ مذهب، از عوامل مهم بازدارندهای است که زنان را تحت سیطرهٔ تبعیت و بردگی نگاه میدارد و به نقشهای جنسیتی شکل میدهد به طوری که دین به عنوان حامی دیدگاههای قیممدار همان گونه میان زن و مرد تمایز قائل میشود که میان خدا و بنده. ترویج بکارت پرستی، تجاوز یا آزار جنسی، تدوین قوانین نابرابر و مقررات ضد سقط جنین اعمالی سیاسی علیه مالکیت فردی و مرتبط با قدرت و سلطه است که با هدف خوار و ضعیفهسازی اعمال میشود … براون میلر معتقد است: امکان و تحقق تجاوز جنسی دو عامل مهم تداوم سلطهٔ مردان بر زنان است و جامعه، فرهنگ تجاوز جنسی و ایدئولوژی آن را تولید میکند. [۸] آدرین ریچ نیز کنترل اجتماعی را جبر روانی و اجتماعی میداند. [۹].
قرائتهای محدودکننده مذهب، از عوامل مهم بازدارندهای است که زنان را تحت سیطره تبعیت و بردگی نگاه میدارد و به نقشهای جنسیتی شکل میدهد؛ به طوری که دین به عنوان حامی دیدگاههای قیممدار همانگونه میان زن و مرد تمایز قائل میشود که میان خدا و بنده.
قرآن، تصاحب و به بردگی گماشتن زن اسیر شده در جنگ را جایز میداند و به مردان با ایمان نوید زنان باکرهٔ بهشت میدهد. «ای پیامبر ما زنانی را که مهرشان را دادهای و آنان را که به عنوان غنایم جنگی که به تو ارزانی داشته است مالک شده-ای…» (سوره احزاب آیه ۵۰) و یا «زنان شوهردار بر شما حرام شدهاند، مگر آنها که به تصرف شما درآمده باشند.» (آیهٔ ۲۴ سوره نسا) «در بهشت زنانی هستند که ما آنها را در کمال زیبایی آفریدهایم و همیشه آنها را باکره قرار دادهایم» (سوره واقعه/آیه ۳۵ تا ۳۸).
مقدسسازی تن، بکارت و خواجگی زن در اتاقهای فکر جمهوری اسلامی به عنوان یکی از روشهای سانسور تئوریزه و تعاریفی که منجر به آلودهانگاری تن زن میشود از برنامههای کانالیزه کردن مالکیت دولت است. روزنامهٔ گاردین در گزارشی در سال ۱۹۸۹ مهمترین نوآوری اسدالله لاجوردی، معروف به قصاب اوین، را تجاوز جنسی به دختران باکره از طریق ازدواج اجباری آنها با زندانبانان ذکر کرد. [۱۰] از محمد، پیغمبر مسلمانان، روایت شده است: دختران باکره به بهشت میروند و سانسورچی نیز برای ممانعت از این ورود تجاوز به قصد ازاله بکارت بردگان جنسی خود که غنیمت جنگی محسوب میشوند را مباح میداند.
دکتر ژاله احمدی، پزشک و پژوهشگر، در دائرهالمعارف زنان و فرهنگ اسلامی مینویسد: در بین سالهای ۶۰ تا ۶۶ هزاران زندانی سیاسی زن بازداشت شده و تحت شستشوی مغزی، تحقیر و تخریب روحیه قرار گرفتند. برخی از زندانیان جهت پایان این شکنجهها تصمیم به ازدواج موقت با زندانبانها میگرفتند و برخی دست به خودکشی میزدند. [۱۱] آذر آل کنعان (نینا اقدم) فعال زن کردی که سال ۱۳۶۱ در سن ۱۸ سالگی به همراه کودک ۹ ماههاش دستگیر و در زندان سپاه پاسداران سنندج مورد تجاوز قرار گرفت، از شاهدان زندهٔ این شکل از خشونت است. تاکنون وحشت خانوادههای قربانی و وقوع تجاوز در محیط بسته زندان باعث شده هیچ آمار دقیقی از دخترانی که پیش از اعدام مورد تجاوز قرار گرفتهاند ارائه نشود.
دکتر مسعود نقره کار در قسمت سوم مجموعهٔ جنایتها و خیانتهای جمهوری اسلامی بر اساس اظهارات یکی از کارکنان سابق دستگاه قضایی حکومت اسلامی در شکنجهگاهها و زندانهای این حکومت نوشته است: «من خودم در شیراز و شهرهای دیگر شاهد این عمل جنایتکارانه بودم. میگفتند: اگر دختر محارب یا باقی یا مرتد و کافر باکره اعدام شود به بهشت خواهد رفت، باید بکارت او را برداشت تا بهشتی نشود… قصد موافقان ازالهٔ بکارت دختران باکره قبل از اعدام، جلب رضایت بازجوها و شکنجهگرها و زندانبانهای جوان بود. از بازجوها و شکنجهگرها جواد معلم بود و یا محمدحسینی که ۲۰ سال داشت و محمدرضا جوانمردی که ۲۱ ساله بود و یا محمد نامجو اهل کرمانشاه که همین سن و سالها را داشت و وقتی دختر جوان محکوم به اعدام میشد، به پاداش خود که ازاله بکارت بود میرسیدند… بازجوی خوب و شکنجه گر خوب کسی بود که آمار اعدامیهایاش بیشتر بود» [۱۲].
پنهان سازی قبر اعدام شدگان
از محمد، پیغمبر مسلمانان، روایت شده است: دختران باکره به بهشت میروند و بازجویان نیز برای ممانعت از این ورود، تجاوز به قصد ازاله بکارت بردگان جنسی خود را که غنیمت جنگی محسوب میشوند، مباح میدانستند.
حکومت سانسور از اعلام محل دفن اعدام شدگان نیز پرهیز میکرد. خانوادههایی که به دانستن محل دفن فرزندانشان اصرار میکردند، بازداشت یا تهدید میشدند. دلیل سرسختی مأموران در سری نگه داشتن محل دفن اجساد کشته شدگان این بود که کوشش میکردند، ماجرای اعدامها تا آنجا که ممکن است از همگان پنهان بماند [۱۳].
پری فائقی، خواهر فرشته فائقی، معلم کردی که سال ۶۱ در سن ۲۸ سالگی در زندان سنندج اعدام شد، میگوید: فرشته در زندان لباس میبافت و اصرار داشت که آنها را نشوییم. پس از مدتها متوجه شدیم لای درز آستین لباسها نامه میفرستد. در یکی از نامههایش نوشته بود اگر گیتی شیرزاد را در تلویزیون دیدید من اعدام خواهم شد. پس از مدتی آن زن در تلوزیون آمده و فرشته و نامزدش، صارم، اعدام شدند. بعدها جسدش را کشاورزی در حالی که نیمی از تنش در خاک فرورفته بود وسط بیابان پیدا کرد، وقتی جسد را برای دفن از خاک درآوردند، پاهایش با میخ سوراخ شده بود.
در این خصوص هیئت دائمی حکومت جمهوری اسلامی در سازمان ملل متحد نامهای به سازمان عفو بینالملل نوشت و اظهار داشت: «مقامات حکومت جمهوری اسلامی ایران اعدام و کشتار دسته جمعی زندانیان سیاسی را انکار میکند، ولی مفهوم این ادعا آن نیست که حکومت جمهوری اسلامی ایران از اعدام جاسوسان و تروریستها خودداری خواهد کرد.» [۱۴].
حرف آخر
سانسور از هر نوع که باشد رویکردی سیاسی است و زمانی که عنوان دفاع از ازرشهای مذهبی، دینی و اخلاقی به خودمی-گیرد راه را برای خرده گیری، تحریف واقعیت، محدود سازی و کنترل شهروند و اعمال سلیقه ابرقدرت باز کرده، متعاقب آن رویحهٔ وحشتزدگی، بیباوری، یکسویه نگری و سانسور پذیری را بر جامعه مستولی میکند تا روابط انسانی مختل شود و ذهن ترس خورده و تحقیر شده از پویایی و چرخهٔ تولید فرهنگ از حرکت بازایستد.
در طول بیش از سه دههٔ گذشته اعدامهای سیاسی در کردستان متوقف نشد و دولت ایران پس از ناکارآمدی حذف سوبژکتیو (حذف اندیشه)، حذف ابژکتیو (اعدام) مخالفان خود را آغاز کرده، بیشترین بالماسکههای اعدام را در دنیا برگزار کرد، سپس در برابر هر نوع تبلیغ علیه آن موضع گرفت و برای عادی جلوه دادنش، اجرای حکم اعدام را در ملا عام باب کرد و فرهنگ جامعه را در حد قرون وسطا که مردم در آن به تماشای جنگ گلادیاتورها رفته از نظاره مرگ دچار شعف میشدند، پس راند. به نظر میرسد تدوین قانون اعدام و اصرار بر اجرای مکرر آن زاییدهٔ سوتفاهم قانونگذار دربارهٔ حس هراس از مرگ بر نهاد انسان است. سیر تاریخی زندگی بشر نشان میدهد که فجیعترین تهدیدها در برابر انرژی آزاده شدهٔ حاصل از عشق یا نفرت، کارآیی لازم را ندارد؛ زیرا نوسانهای عاطفی انسان، در مقایسه با قانون، از سیری ایستا و ساکن برخوردار نیست. ارتعاشهای عاطفیای که منجر به تولید آرمان، علاقه به زادگاه و عشق به آزادی میشود گاه تا آنجا پیش میرود که انگیزهٔ بقا را در مقابل آرمان فرد بیاعتبار میکند. فرانسیس بکن، فیلسوف انگلیسی، معتقد است: هیچ میل و اشتیاقی نیست که نتواند با ترس از مرگ به مقابله برخاسته آن را مهار کند.
پانویس:
[۱] – شیخی، شهاب الدین، نه از جنس خودم نه از جنس شما، وب سایت شهاب الدین شیخی؛ نگاه کنید به اینجا.
[۲] سخنرانی روح الله خمینی ۳۰ آذر ۱۳۶۱ در سالروز تولد محمد پیامبر مسلمانان.
[۳] – سخنرانی روح الله خمینى در جمع اقشار مختلف مردم. مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن ۲۷/۵/۱۳۵۸.
[۴] – باقی، عمادالدین، جوانی امام، یادنامه روزنامه شرق، ۱۲ خرداد ۱۳۸.
[۵] – لطف الله روزبهانی، دیو مقدس (زندگی روح الله خمینی)،. ص۱۱.
[۶] – منتظری، حسینعلی، خاطرات حسینعلی منتظری، صص ۳۵۱-۵۲.
[۷] – مرکز فرهنگی چاک.
[۸] – AGAINST OUR WILL: MEN ,WOMEN AND RAPE 1975
[۹] – RICH, A (1976)OF WOMAN BORN: MOTHERHOOD AS EXPERIENCE AND INSTITUTION ,NORTON: NEW YORK
[۱۰] – KAVE SHAHROOZ. WITH REVOLUTIONARY RAGE AND RANCOR: A PRELIMINARY REPORT ON THE 1988 MASSACRE OF IRAN’S POLITICAL PRISONERS. HARVARD HUMAN RIGHTS JOURNAL, 2007, (20NOV), PAGES213-239
[۱۱] – AHMADI, JALEH(2005) POLITICAL PRISONERS: IRAN AND AFGHANISTAN. ENCYCLOPEDIA OF WOMEN AND ISLAMIC CULTURES: VOLUME II, FAMILY, LAW AND POLITICS. SUAD JOSEPH (ED.) BRILL: LEIDEN-BOSTON: 566-567
[۱۲] – مسعود نقره کار، جنایتها و خیانتهای جمهوری اسلامی (۳): پرده بکارت، پاداش بازجوها و شکنجهگرها بود؛ نگاه کنید به اینجا.
[۱۳] – همان.
[۱۴] – نگاه کنید به Report on Human Rights Violations in Iran, 1987 to 1990: The Massacre of 1988 اینجا.
منابع فارسی:
۱- اردبیلی، مقدس، مجمع الفائده و البرهان، ۱۲/۲۸
۲- انصاری، مسعود، کشتار ۶۷، واشنگتن، ۱۳۸۱، ص۱۳۴
۳- باقی، عمادالدین، جوانی امام، یادنامه روزنامه شرق، ۱۲ خرداد ۱۳۸۴
۴- خمینی، روح الله، سخنرانی، ۳۰ آذر ۱۳۶۱ سالروز تولد محمد پیامبر اسلام، مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن ۲۷/۵/۱۳۵۸
۵- شیخی، شهاب الدین، نه از جنس خودم نه از جنس شما، وب سایت شهاب الدین شیخی
۶- روزبهانی، لطف الله، دیو مقدس (زندگی روح الله خمینی)
۷- مرکز فرهنگی چاک
۸- منتظری، حسینعلی، خاطرات حسینعلی منتظری؛ اتحاد ناشران ایرانی در اروپا، ۱۳۷۹
۹- مسعود نقرهکار، جنایتها و خیانتهای جمهوری اسلامی۳، پرده بکارت، پاداش بازجوها و شکنجهگرها بود؛ نگاه کنید به اینجا.
منابع انگلیسی:
1- Against our will: men, women and rape 1975
2- Ahmadi,Jaleh(2005) Political prisoners: Iran and Afghanistan. Encyclopedia of Women and Islamic Cultures: Volume II, Family, Law and Politics. Suad Joseph (ed.) Brill: Leiden-Boston
3- Rich, A (1976) of woman Born: motherhood as Experience and Institution, Norton: New York
4- Kave,Shahrooz. With Revolutionary rage and rancor: A preliminary report on the 1988 massacre of Iran’s political prisoners. Harvard Human Rights Journal, 2007, (20 Nov)
5- Un Doc .A/44/153,28february1989,p4
—–
*با سپاس از همراهیهای آقایان پروفسور مسعود انصاری، کاوه قریشی و سالار پاشایی که در تهیه منابع و آمار این مقاله مرا یاری کردند.
سپاس از رادیو زمان که چنین متن شجاعانه و بی سابقه ای را منتشر کرد و با تشکر از خانم واصفی که با نگاهی مستدل و موشکاف مصائب زنان کرد را متنی کردند
ماندانا امینی / 11 October 2012
ضمن تشکراز خانوم واصفی عزیز ودست اندرکاران رادیو زمانه،بابت این مطلب قابل تعمق،امیدوارم روزی بیاد همه مسلمونا به درک درست ومنطقی ازاسلام حقیقی دس پیدا کنن.و خواهرا وبرادرای کردزبانم،به حق وحقوق حقیقی خودشون برسن
سید آیهان-آذربایجان شمالی-باکو / 12 October 2012
سید آیهان-آذربایجان شمالی-باکو
اسلام حقیقی همینیه که الان در ایران حاکمه.
مثل اینکه شما تاریخ واقعی صدر اسلام و چکونگی قدرت گرفتن اسلام رو مطالعه نکردین!!
کاربر مهمان / 13 October 2012
بنده به این دوست مهمون گمنام،توصیه میکنم که تاریخ وعوامل افول وسقوط سلسله ی هخامنشیانو خوب مطالعه کنن تا بعد برسیم به اینکه علل اوج گیری قدرت صدراسلامو مورد کنکاش قراربدیم.
سید آیهان-آذربایجان شمالی-باکو / 15 October 2012