هدف این نوشته بررسی ابعاد تأثیر فاجعه کرونا بر مردم ایران از نقطه نظر بهداشت و درمان، جان و سلامت و مسئله معیشت و فقر و… نیست. وجود جمهوری اسلامی و شیوههای آن برای ادامه حیات خود و معضلات حکومتی آن، کرونا در ایران را به یک فاجعه تبدیل کرده، که عواقب آن بر مردم بسیار عظیم است. مرگ و میر وسیع، افزایش بیشتر فقر و بیخانمانی و گسترش از هم پاشیدگی شیرازه اقتصادی جامعه از عواقب آن است.
هدف این نوشته بررسی علت بدل شدن معضل کرونا به یک فاجعه و تأثیرات سیاسی آن بر رژیم اسلامی و جنگ جناحهای آن است.
کرونا چه تأثیری بر سرنوشت جمهوری اسلامی و وزن جناحهای آن در مقابل یکدیگر و عاقبت آن میگذارد؟
کرونا زمانی به سراغ جمهوری اسلامی آمده است که جمهوری اسلامی بیش از هر زمان دیگری با مسئله هست و نیست خود درگیراست.
در این نوشته من فاکتور مردم، فاکتور جامعه مدنی که برای زیست خود مجبور به سازماندهی خود است، و فاکتور مبارزه انقلابی مردم برای سرنگونی رژیم را حذف میکنم تا به تبعات کرونا بر تغییر و تحول درونی جمهوری اسلامی بپردازم.
مسلما فاکتور فشار مردم و جامعه بر رژیم در این تغییر و تحولات اساسی است. رژیم اسلامی به دلیل تضاد آن با جامعه و اقتصاد، به دلیل تناقضات سیاسی درونی، به دلیل فشار هر دم فزاینده جامعه و فشارهای بیرونی، قادر به حفظ حکومت در شرائط و شکل کنونی نیست. در صورتی که مردم در ایران به سرعت به سامان اجتماعی، به یک جامعه مدنی و خودسازمانیابی بزرگ که امور روزمره آنها را به دست گیرد و در مقابل حکومت هم مقاومت ایجاد کند، دست نیابند، دچار استیصال میشوتد. در این صورت تغییر تحولات درونی حکومت سرعت میگیرد.
این نوشته به تأثیرات کرونا بر این تغییر و تحولات احتمالی که سؤالی قدیمی است و در تاریخ جمهوری اسلامی پرسابقه است، میپردازد.
از انتخابات تا کرونا
انتخابات یازدهم مجلس شورای اسلامی با حذف جناح اصلاح طلب و میانه، قدمی دیگر در جهت یکدست کردن کامل حاکمیت برداشته است. یکدست شدن حاکمیت قرار است به جدال درون حاکمیت پایان دهد تا هم در مقابله خونین با ” آبانهای” آینده زاویهای در حاکمیت دیده نشود، نق و نوق و ترسی نباشد و تصمیم یکی باشد، وهم جناح خامنهای و سپاه بتواند زمان و مقتضیات نرمشهای قهرمانانه را در آینده با اقتدار تعیین کند و پیش ببرد. این سیاست جناح خامنهای است. پیشبرد این سیاست تا چه اندازه واقعی و ممکن است؟ آیا جمهوری اسلامی فرصتی برای پیشبرد این سیاست دارد؟ آیا سیاست تعامل فوری جناح مقابل که امروز کم و بیش توسط روحانی هدایت میشود کارسازتر نیست؟ کرونا چه تأثیری بر سرنوشت جمهوری اسلامی و وزن جناحهای آن در مقابل یکدیگر و عاقبت آن میگذارد؟
در دست گرفتن اهرم حاشیهای مجلس توسط جناح خامنهای و سپاه موجب حذف جناح مقابل نمیشود. حتی از دست دادن دولت هم به معنای حذف راه حلی که جناح روحانی به دنبال آن است، نیست. این راه حل ممکن است توسط نیروهای دیگری اقتباس و پیش برده شود. هر چه هست، بیرونرفت از وضعیت بحرانی فعلی، اوضاع قبل و بعد از کرونا، حکومت اسلامی را با چالشهای بزرگی روبرو میکند که به حیات و بقاء حکومت اسلامی مربوط است.
در جریان بحران کرونا جناح طرفدار تعامل فوری با غرب که تا اندازهای توسط دولت روحانی هدایت میشود دارد نفس تازه میکند. گرانی بنزین و جنبش آبان که ناقوس مرگ جمهوری اسلامی را در مقابل چشمان از حدقه درآمده سران رژیم به صدا در آورده بود، موجب شد تا همه جناحها به اقتدار مطلق خامنهای و سپاه لبیک بگویند. حفظ نظام به یکی از خونینترین سرکوبها احتیاج داشت و این اتحاد، اتحاد همه به زیر فرمان ولی فقیه را میطلبید. جریان سرکوب آبان، کشته شدن سلیمانی و جسدچرخانی آن به اقتدار بیشتر سپاه و خامنهای انجامید، شلیک به هواپیمای اوکرائینی سکته خفیفی در این روند ایجاد کرد، کرونا صحنه سیاسی را دوباره بنفع جناح تعمل فوری با غرب برگرداند.
معضل کرونا یکبار دیگر تقابل نظام جمهوری اسلامی را با جامعه ایران، با مردم، با مقتضیات روز جامعه، با اقتصاد و با سیاست نرمال یک دولت متعارف، و با فرهنگ جامعه ایران به نمایش گذاشته است و آن را بیش از پیش عیان ساخته است. همین نمایان و عیان شدن بیشتر تناقضها در مسئله کرونا، بر اهمیت سیاسی تأثیرات کرونا بر جامعه و سیر رویدادها در جامعه و بر رژیم جمهوری اسلامی میافزاید.
تلاش برای بقا، جامعه و رژیم را در ورطه خطرناکی قرار داد
تقریبا هیچ حکومتی در جهان نیست که این همه به ” بسیج مردم” برای نمایش مشروعیت خود تکیه داشته باشد. معمولاً جنبشها و نیروهای اجتماعی بعد از کسب قدرت و تشکیل دولت، موفقیت در اداره امور جامعه و حل معضلات ” ملت” را نشانه موفقیت و پیروزی خود میدانند و با این ملاک به سراغ معضلات و مسائل پیش رو میروند. پیشبرد امور در کشورهایی با نظام پارلمانی، به انتخابات و شرکت همه احزاب بورژوازی در شرکت سهامی دولت و در نظامهای دیکتاتوری عریان به سرکوب خشن واگذار میشود. دولت در هر دو نظام سیاسی مشروعیت خود را، نه فقط از انتخابات و دموکراسی در نظام پارلمانی و یا سرکوب و بی حقوقی مردم در نظام دیکتاتوری، بلکه از توان خود در اداره امور جامعه، شاخصهای اقتصادی و بعضاً رفاهی و…میگیرد. اگر شاخص ثبات اقتصادی در کشورهای نظام پارلمانی و دموکراسی برای مدت قابل ملاحظهای به هم بخورد، جنبشهای سیاسی برای پایان دادن به نظام پارلمانی و دموکراسی فعال میشوند و تلاش میکنند تا جای آن را بگیرند و یا دولت و هیئت حاکمه با رجوع به قانون اساسی خود همین سیستم پارلمانی، شرائط و مقتضیات بسیار محدود کننده بر علیه حقوق پایهای شهروندان و علیه مشارکت سیاسی بخشهایی از خود طبقه بورژوازی وضع میکند تا بتواند از وضعیت بحرانی بیرون بیاید. همین امروز هم در میان بخشهایی از بورژوازی در اروپا صدای موفقیت سیستم سیاسی چین در مقابل سیستم پارلمانی بلند است و روزنامه وال استریت ژورنال در همین مبارزه با کرونا سیستم سیاسی چین و روش خشن آن در مبارزه با کرونا را ستوده است. تعطیل موقت پارلمان در انگلستان با حکم ملکه انگلستان در جریان مسئله بی اهمیت برگزیت و کارکرد دموکراسی و تصمیمگیریهای سیاسی در هیئت حاکمه آمریکا زیر تاخت و تاز ترامپ، نمای کوچکی از امکان تحول وضعیت سیستم پارلمانی در شرائط بی ثباتی اقتصادی و سیاسی است. به هر حال نه دموکراسیها و نه دیکتاتوری،های نظام بورژوازی به دنبال بسیج دائمی مردم برای مشروعیت خویشاند. اما جمهوری اسلامی که یکی از خشونتبارترین حکومتهای اواخر قرن بیستم و اوائل قرن بیست یک است و هیچگاه قادر نشده تا ثبات نسبی اقتصادی ایجاد کند و اساسا نتوانسته اس برنامه اقتصادی و چشم انداز اقتصادی جدیی پیش رو داشته باشد، با معضل بقاء دائمی روبرو بوده است.
به هر حال جمهوری اسلامی که از ابتدا با شاخص ” اقتصاد مال خر است” آمده بود، با تحمیل وضعیت کامل بی حقوقی و فقر بر کارگران و مردم زحمتکش، هیچگاه شاخص اقتصادی، شاخص رشد و توسعه اقتصاد را ملاک پیشرفت و مشروعیت نظام خود قرار نداده است. وظیفه جمهوری اسلامی سرکوب انقلاب ۵۷ و فوران نیرویی بود که از آن آتشفشان بیرون زده بود. در نهایت این وظیفه با انحلال تشکلهای تودهای و سیاسی کارگری و غیرکارگری، شکستن مقاومت زنان و مردم در مقابل برقراری قوانین و مقررات اسلامی با ایجاد “خوف اسلامی”، دستگیری و اعدام وسیع نیروهای چپ و مخالف و سرکوبگری نظامی در کردستان انجام پذیرفت. اما رژیم اسلامی به یک دولت نرمال، به یک دولت دیکتاتوری عریان نرمال برای اداره امور جامعه و اقتصاد تحول نیافت. تناقض جنبش اسلامی با جامعه و مقتضیات سیاسی و اقتصادی آن سر جایش ماند. “بسیج مردم” یک اهرم برای پر کردن جای خالی وظائف دولت در اداره امور جامعه است. توانایی جمهوری اسلامی در سالهای اول پس از انقلاب بسیج عقب ماندهترین بخشهای جامعه برای سرکوب انقلاب و دستاورهای آن بوده است. ارگانها و نهادهای جمهوری اسلامی از سپاه و بسیج و جهاد و…. هم بر مبنای همین بسیج و سرکوب شکل گرفته و استحکام یافتهاند. بسیج مردم و بعدا بیشتر نمایش بسیج مردم، چه با زور و چه با وعده و وعید، به یکی از ارکان هویت نظام اسلامی تبدیل شد. 40 سال پس از “بسیج اولیه مردم” حکومت اسلامی همچنان به این نمایش دلبسته است و فکر میکند این وسیلهای است که میتواند بازهم معجزه کند. اما این اسلحه سالهاست دیگر کاربردی ندارد. جمهوری اسلامی در کنار سرکوب عریان و خشن نظامی، هنوز به این اسلحه دلبسته است و همین دلبستگی در مسئله کرونا فاجعه آفرید.
اگر حکومت اسلامی در اوایل موجودیت خود میتوانست توده عقب مانده و حاشیهای جامعه را با خود داشته باشد و از آن نیرو بگیرد و آنها را برای حفظ موجودیت خود بسیج کند، امروز مقاومت جامعه ایران در مقابل حکومت اسلامی جاپایی برای نظام اسلامی در ایران باقی نگذاشته است. هر چند اقتصاد حالا دیگر مال خر نیست، بلکه خران با عمامه و بی عمامه، یک پا در کانادا و اروپا و پای دیگر در ایران در کاخها و ماشینهای مازوروتی و لامبرگیتی و..میخرامند، اما معضل اقتصاد جمهوری اسلامی حل نشده است. پاسخ به این سؤال در جمهوری اسلامی سیاسی است و این معضل با سرنوشت نظام اسلامی گره خورده است. یک نظام سیاسی نمیتواند مدت زمان طولانی تنها بر اسلحه و سرکوب تکیه کند، سرکوب و اختناق سیاسی و فرهنگی اگر با گشایش اقتصادی توام نباشد، نمیتواند دوام داشته باشد. ” نمایش بسیج” هم چاره ساز نیست. ثبات سیاسی، ثبات اقتصادی میطلبد و این پاشنه آشیل رژیم جمهوری اسلامی است.
نمایش ” بسیج مردم” و خلق فاجعه کرونا
سیر سرنگونی جمهوری اسلامی توسط مردم با شورشهای دی ۹۶ و آبان ۹۸ به نقطه تعیین کننده رسیده بود. جمهوری اسلامی با پشت مقابل دیوار قرار گرفت. قبل از شروع ویروس کرونا در ایران، اساساً مشغول خنثی کردن عواقب شورش آبان ماه ۹۸ بود. کشتن قاسم سلیمانی و مراسم جسدچرخانی و بسیج حکومتی و سپس ساقط کردن هواپیمای اوکرائینی فقط وقفه کوتاهی ابتدا به نفع و سپس به ضرر حکومت در مقابله با تأثیرات شورش آبان ایجاد کرده بود.
حکومت در ادامه مقابله با “آبان” احتیاج به نمایش “بسیج مردم” برای مشروعیت و قدرت خود نزد نیروهای منطقهای خود و دولتهای “دشمن”، احتیاج به نشان دادن قدرت خود برای ادامه حکومت و پذیرش خود به عنوان نظام مشروع نزد ” دشمن” و گرفتن امتیاز در صورت سازش، داشت. جمهوری اسلامی که در طول حیات خود در کنار سرکوب وحشیانه به اهرم نمایش ” بسیج مردم” نیز تکیه داشته و ادامه حیات خود را همچنان مدیون “مردم” میداند، میبایست انتخابات و 22 بهمن را با “نمایش باشکوه” برگزار کند. برگزاری این مراسم همچنین میبایست تلاشهای جناح طرفدار سریع سازش با غرب که معضلات درونی و منطقهای نظام اسلامی را کمتر در نظر میگیرد خنثی کند و همه را زیر سایه ولی فقیه و سپاه متحد کند، تا در صورت مقابله با جنبش “آبان” آینده و تبعات آن صدای دوگانهای در هیچ نهادی از رژیم شنیده نشود. مجلس سپاهی شود و سپاه مجلسی. جمهوری اسلامی کور است و به هیچ چیزی جز بقای خود اهمیت نمیدهد و فکر نمیکند. اما حتی مجلس نظامی و قرارگاه نظامی برای “مقابله با کرونا” و حتی بسیاری از تلاشهای رژیم برای بقای خود در جهت تغییر و تحول درونی رژیم و به پایان رسیدن اسلام سیاسی در ایران نقش بازی میکند و بقای حکومت اسلامی را در اشکال پیچیده تری مورد تهدید قرار میدهد.
مسئله بقا و تأثیرات سیاسی کرونا
جمهوری اسلامی بعد از ۴۰ سال با مسئله بقای خود مانند همان روزهای اول موجودیت خود دست و پنجه نرم میکند.
مسئله بقا برای رژیم فراتر از اعتراضها و شورشهای مردم است. اعتراضها و شورشهای اخیر مردم موضوع بقای رژیم را به مسئله فوری روز تبدیل کردهاند. کرونا زمانی به سراغ جمهوری اسلامی آمده است که جمهوری اسلامی بیش از هر زمان دیگری با مسئله هست و نیست خود درگیراست. پرداختن به کرونا و یا مبارزه با کرونا در ابتدا برای جمهوری اسلامی وظیفهای خارج از مسئله بقا بود. مسئلهای که از نظر آنها تبعات آن با ضایعات و با بیماری و مرگ جمعی از مردم پایان میگرفت و میتوانست نادیده گرفته شود. مسائل مربوط به بقا، مسئله اقتدار نظامی و نمایشها در الویت قرار گرفته بودند. صداهایی که حتی در درون رژیم خطر ویروس کرونا را طرح میکردند، به عنوان توطئه دشمن بر علیه بقاء مورد حمله قرار میگرفتند. لازمه مقابله با ویروس کرونا دست کشیدن رژیم اسلامی از اهرم “نمایش بسیج” بود. لازمهاش تعطیلی مراکز و تجمعات مذهبی، نماز جمعهها، زیارتگاهها، نمایش 22 بهمن و انتخابات و همه نمایشهای دیگر، یعنی همه جلوههای اقتدار نظام اسلام سیاسی بود. لازمه مقابله با ویروس تعطیلی مراکز مهم تولید در شرائط فلاکت و از هم گسیختگی مالی و تولیدی و تحریم اقتصادی است که نظام اقتصادی را بیشتر از پیش پاره پاره میکند و امکان تجدید حیات را به صفر نزدیک میسازد. از نظر رژیم مقابله با کرونا هم به اقتدار رژیم ضربه میزد و هم به تضعیف جناح خامنهای و سپاه و هسته سخت نظام، منجر میشد. پس میبایست با اقتدار تمام وجود و شیوع ویروس را انکار میکرد. برای همین خامنهای آن را “بهانه خوب” و “بیماری کذایی” پنداشت. اما گسترش سریع ویروس کرونا و امکان شیوع آن در سطح میلیونی در عرض مدت کوتاه و پدیدار شدن فاجعه در شکل هیولا، هیولایی که میتواند خود نظام را نیز ببلعد، موجب شد که جناح خامنهای و کل نظام مانند مورد شلیک به هواپیما، حضور کرونا و مقابله با آن را با یک تاخیرحداقل یکماهه پذیرا شوند.
پذیرش کرونا هنوز به معنای پذیرش ضروریات و الزامات آن نبود. مقاومت در مقابل قرنطینه کردن مراکز مذهبی و قم و….موجب گسترش کرونا شد و سرانجام با گسترش بیشتر ویروس رژیم مجبور شد از اهرمهای نمایشی خود دست بردارد و به تعطیلی همه آنها گردن بگذارد. کرونا تا اندازهای دامن خود سران رژیم را نیز گرفت و خطر بخوبی احساس شد.
این وضعیت یک اهرم مهم اقتدار را از دست رژیم و بخصوص جناح خامنهای خارج کرد. معمولاً در مسائل اساسی سیاسی و اقتصادی و تصمیم گیریهای کلان و مهم روز جامعه، جناح خامنهای و سپاه هستند که در ” جبهه ها” حضور دارند. اما حالا سازمان بهداشت و وزارت بهداشت با جامعه رودر رو هستند. پزشکان و پرستاران مورد راهنمای مردم هستند و آنها را مورد خطاب قرار میدهند. حتی سازمان نظام پزشکی ” محظورات” و ” مقتضیات” نظام را در نظر نمیگیرد و در مقابل آن میایستد. امام جمعهها و متولیان زیارتگاهها با تحقیر ساکت شدهاند و به گوشهای خزیدهاند. خامنهای تنها با خواندن دو خط دست و پا شکسته مردم را به دعا خواندن و توجه به راهنماییهای وزارت بهداشت و پزشکان دعوت کرد و حضور سپاه و نظامیان و گلههای بسیج حزب الله در یک صحنه مهم در جامعه نامحسوس شد. خودبخود همه صحنه به ضرر جناح خامنهای و سپاه چیده شد. ادامه این وضعیت و اوج گیری مسئله مقابله با کرونا که تازه با کمکهای سازمان جهانی بهداشت و دولتهای ژاپن و اروپا نیز همراه شد و آمریکا هم آمادگی کمک برای مقابله با کرونا کرده بود، به تضعیف جناح خامنهای و سپاه و تقویت جناح طرفدار تعامل سریع با غرب میانجامید.
پاتک سپاه و نیروهای نظامی
سپاه پاسداران و جناح خامنهای که ابتدا در مقابل مسئله کرونا دست را به جناح مقابل باخته بودند و احساس کردند وزارت بهداشت و سازمان بهداشت دست بالا پیدا کرده و دارند محصول را درو میکنند و آنها باید به اوامر بهداشتی آنها گوش دهند و به عامل اجرایی آنها تبدیل شوند، بعد از سه هفته دست به یک پاتک زدهاند. نیروهای نظامی و سپاه برای حضور فعال خود و برای اعلام اقتدار و عقب زدن این روند، برای نشان دادن اقتدار و قدرت خود به جامعه و نشان دادن خود به عنوان نیرویی که برای همه چیز پاسخ دارد احتیاج به یک برنامه پر سر و صدا و دخالت قدرتمند داشته است. “قرارگاه بهداشتی و درمانی ” که با حکم خامنهای و جهت به اصطلاح “رزمایش دفاع بیولوژیک” تشکیل شده است تلاشی است برای خنثی کردن وضعیت دست پائینی سپاه در مقابل وزارت بهداشت و دولت و جناح مقابل. نظامیان در اولین قدم اعلام کرد که در عرض 24 ساعت خیابانها و فروشگاهها و جادهها را خلوت میکند، بیمارستانهای صحرایی احداث میکند و به کادر درمانی کمک، و تجهیرات درمانی لازم را تامین میکند وغیره. شاید سپاه قادر شود تا مدیریت مقابله با کرونا را در ایران در دست بگیرد، کمکهای جنسی و مالی بین المللی از سازمان بهداشت جهانی تا دولتها را از زیر دست نهادهای دولتی بیرون بیاورد و کلا فعالیت وزارت بهداشت و دولت را به زیر فعالیت خود در آورد و یا اینکه فعالیتش را برجسته تر از آنها به نمایش بگذارد.
تاکنون علیرغم اینکه جناح خامنهای از ریاست روحانی بر ستاد مقابله با کرونا ممانعت به عمل آورده و کشمکش بر سر آن جریان دارد، دولت از طریق وزارت بهداشت اتوریته خود را اعمال کرده است. در روز 24 اسفند، ربیعی، سخنگوی دولت برخی از اظهارات “قرارگاه بهداشتی و درمانی” مانند خلوت کردن فروشگاهها و خیابان و…را بدون اشاره به آن به عنوان شایعه تکذیب کرد. تقابل جناحها بر سر مدیریت مقابله با کرونا اوج گرفته است. روحانی اعلام کرد که ” باید تلاش کنند که فضا به سمت دو قطبی و جناح بندی سیاسی کشیده نشود” و هر کسی که با سیاست در ایران آشنا باشد میداند چنین حرفی به معنای داغ شدن جدالهای جناحی بر سر موضوع است. احتمالا جناح خامنهای از ترس برخورد مردم با سپاه و مخالفتهای جناح مقابل، در ابتدا ارتش را روانه میدان کرده است تا پشت سر و یا همراه آن سپاه و کلا نیروهای نظامی با ” اقتدار” وارد میدان شوند.
تبعات اقدام جناح خامنهای و نیروهای نظامی و امنیتی
رژیم جمهوری اسلامی گام به گام مجبور شد شرائطی که کرونا ایجاد میکند را بپذیرد. اما پذیرش آن همان طور که در بالا توضیح دادم تماما به ضرر جناح خامنهای و سپاه تمام شد. بسته شدن اهرم بسیج و راه انداختن گلههای حزب الله، تعطیلی نمازجمعهها و خفه شدن تکبیرها و عربدههای امام جمعه ها، خفه شدن شعارهای مرگ بر منافق و آمریکا و اسرائیل و…رژیم اسلامی را از تک و تا میاندازد. اینجا دیگر رژیم مانند هر رژیم دیگری شاخص موفقیتش سازماندهی بهداشت و درمان و پیشگیری و مقابله با بیماری ویروس است. اینجا دیگر رژیم اگر نجنبد، جان خود سران آن را نیز میگیرد.
تصمیم گرفتند که جای خالی اهرمهای نمازجمعه ها، مسجدها و زیارتگاهاه و گلههای حزب الله به اقتدار نظامی و نظامی کردن کل جامعه سپرده شود. اما این اقدام در صورت موفقیت عواقب دیگری در تغییر و تحولات درونی حکومت دارد. اگر این وضعیت مدت طولانی تری ادامه یابد خود نظامیان راه حل خروج رژیم از بحران را در دست میگیرند.
آخوندها که با نمازجمعه هایشان و تجمعات مساجد، فیضیه و مجلس خبرگان و تشخیص مصلحت نظامشان به خانه فرستاده شدهاند، دستشان از گردش قدرت کوتاه میشود و حتی در صورت بازگشت پس از کرونا به عاملین نظامیان تقلیل پیدا میکنند. در این صورت نظامیان با درک ضروریات حفظ حیات نظام دست به تغییرات میزنند.
تکانده شدن آخوندها و فعل و انفعالات اسلامی از دستگاه دولت که توسط کرونا تا اندازهای صورت گرفته است میتواند توسط نظامیان تثبیت شود و ادامه یابد، و مقدرات سیاسی و اقتصادی و راه حلهای واقعی آن روی میز نظامیان و دولت مطیع آنها قرار گیرد. این روند کودتاها و ضد کودتاها، مقاومتهای جناحهای دیگر رژیم برای برگرداندن وضعیت به حالت سابق را با خود به همراه دارد. اما چنین روندی موجب فعالتر شدن جریانات تندتری در درون رژیم بنفع زدودن و خاتمه دادن به ” اردوگاه اسلام” میشود. یلتسینهای ایران با درجه نظامی و غیرنظامی به میدان میآیند. بدین طریق دوران حکومت اسلامی در ایران از بالا و با تغییر و تحولاتی در آن به پایان میرسد. چنین روندی مطلوب آمریکا و غرب نیز است. چنین سیر تحولاتی البته با دست اندازها، پیشرفتها و برگشتها و حتی زد و خوردها وجنگهای خونین میان نیروهای درگیر همراه است که میتواند شیرازه جامعه را از هم بپاشاند.
به نظر من هیچ کدام از جناحها و راه حلهای درون حکومت، چه راه حل تعامل فوری با غرب که توسط دولت روحانی پیش برده میشود و چه راه حل خامنهای و سپاه و نظامیان که بیشتر بدنبال وقت خریدن و فرصت مناسب برای تعامل به نفع رژیم اسلامی است، راه برونرفتی برای رژیم اسلامی ندارند. اگر رژیم اسلامی توسط مردم به صورت انقلابی سرنگون نشود، با هرگونه تعامل با غرب و محور قرار گرفتن مسئله اقتصاد جامعه که با خود درجهای سازش با جامعه در زمینه پذیرش عرفهای آن و نادیده گرفتن قوانین و مقررات اسلامی را با خود همراه میآورد، به تغییر و تحولاتی میانجامد که خارج از اراده و دایره رژیم اسلامی است، تغییر و تحولی که در نهایت با نیروهایی از درون و بیرون رژیم پوسته اسلامی آن را هم بطور کامل بدور میاندازد. شاید حتی نظامیان مانند ترکیه دهه دوم ۸۰ میلادی به تدریج جایشان را به حکومت ” سیویل” بدهند. چنین روند ارتجاعی تنها یک احتمال و آبشن در ایران است که با کرونا شانس آن بیشتر شده است.
عمر اسلام سیاسی در ایران مدتهاست به سر آمده است و سیر نابودی آن دارد رقم میخورد. حکومت اسلامی راه برون رفت ندارد. وقایعی امکان تحولات مترقی و آزادیخواهانه و از پایین را تشدید میکنند و وقایع دیگری امکان تغییر و تحول از بالا. کرونا به امکان تغییر و تحول از بالا کمک میکند.
وجه دلگرم و امیدوار کننده قضیه این است که علیرغم شرائط نامساعد برای مردم، مردم در ایران در مقابله با ویروس کرونا دارند دست به سازماندهی خودجوش در اشکال متنوع میزنند. مراکز همیاری به یکدیگر شکل گرفته است و مردم با فرهنگ بالایی دارند به خود و جامعه قدرت میدهند و از خود محافظت میکنند. این حرکت مردم میتواند شرائط زیر کرونا و پس از آن را کاملا بنفع جامعه و مردم و به ضرر رژیم و اسلام سیاسی تغییر دهد. پیشروی چنین روندی امکان نقش بازی کردن پیشروترین و بافرهنگترین قشر جامعه، اردوی کارگران و مردم را فراهم میاورد و شکل گیری و نفوذ حزب سیاسی این اردو میتواند اوضاع را کاملا دگرگون کند.
همانطوری که در ابتدا نوشتم، در این نوشته فاکتور مبارزه کارگران و مردم و جنبشهای سیاسی و اجتماعی را که در ایران دارای قدرت قابل ملاحظهای هستند نادیده گرفته ام. کرونا به ضرر فاکتور مردم و جنبش اجتماعی آنها عمل میکند. من این فاکتور را از تحلیلم حذف کردم تا بتوانم به یک امکان و تحول از بالا که با کرونا تشدید شده است را بطور ویژه و در ” شرائط آزمایشگاهی” بپردازم. اینکه وضعیت کرونایی سریع خاتمه یابد و یا جنبشهای سیاسی و اجتماعی در ایران بتوانند به سرعت خود را در وضعیت جدید بالا بکشند و تأثیرگذار شوند، موضوع این نوشته نبود. اما حتی در صورت عقب ماندن جنبشهای سیاسی و اجتماعی در ایران از وضعیت کنونی، این فاکتوردر تغییر و تحولات آینده ایران آنقدر قوی است که نقش اساسی بازی میکند و صورت مسئله را در ایران عوض کند. بررسی این فاکتور و روندهای آن به نوشته جداگانهای نیاز دارد. حتی خود تغییر و تحولات از بالا و کودتاها و ضد کودتاها میتواند چاشنی انفجاری برای باروت جامعه ایران باشد، که در آن صورت مسئله کاملا دگرگون میشود و جنبشهای سیاسی از چپ تا راست از انقلابی تا ارتجاعی برای رقم زدن وضعیت بنفع خود و برای شکل دادن آینده ایران وارد نبرد تعیین کننده دیگری با یکدیگر میشوند.
نظرات بیشتر در مورد چشمانداز آینده تجدید سازمان پهنه قدرت
حکومت درگیر همتافتهای از بحرانهای کلان است
بهزاد کریمی − تدبیر ولی فقیه، مقابله با بحران از طریق تغیراتی در عرصه قدرت به قصد انسجام و یکدستی بیشتر است. جنبش مردم، مایه نگرانی اصلی نظام است.
ثبات رهبری رژیم؛ مشکل عمده: مهار نارضایتیها
علی افشاری − خامنهای در موقعیتی محوری قرار دارد به مانند سابق. ممکن است برنامههایی برای جانشینی مد نظر باشد. اما هیچ قرینه قابل اتکایی وجود ندارد که عمر خامنهای تا حد مجلس دوازدهم ادامه نیابد.
سیامک پویان − هر کس که جایگزین علی خامنهای شود دیگر نخواهد توانست جایگاه مستحکم او را در ساختار نظام به دست بیاورد. جامعه ایران هم دیگر آن جامعهای نیست که برای مرگ این یکی توی سر خودش بزند و عزاداری کند.
انتخابات مجلس یازدهم یک کودتای خزنده سیاسی بود
جلیل روشندل − دوران گذار به مرحله بعد از خامنهای، یکی از بزرگترین دل مشغولیهای شخص رهبر جمهوری اسلامی، حلقه قدرت و اطرافیان او است و انتخابات مجلس را باید در این بستر فهمید.
در برابر رژیم هیچ افق روشنی قرار ندارد
ایرج مصداقی − جامعه پس از پشت سرگذاشتن بحران کرونا غیرقابل پیشبینی خواهد بود. کرونا ناکارآمدی و بیکفایتی نظام اسلامی و ایدئولوژی آن را عریانتر از پیش کرده است. رابطه بین جامعه و نظام حاکم پس از پایان این بحران، وارد مدار جدیدی خواهد شد.
پیش بینی در این باره که خیزش بعدی کی روی خواهد داد ممکن نیست
سهراب مبشری − اگر انتقال قدرت در ایران در نبود یا ضعف هر گونه نیروی مخالف صورت گیرد ، این موقعیت ممکن است فرق داشته باشد با حالتی که جمهوری اسلامی در شرایطی مانند خیزش مردمی علیه خود رهبر جدید برگزیند.
ایرج فرزاد − مردم در این دوره برزخی، مطالبات و خواستهایشان را که همواره سرکوب شده و با زندان و اعدام و محرومیت مواجه بوده، شفافتر و علنی تر بیان خواهند کرد و دستاوردهای سالیان مبارزه خود را تحکیم و برگشت ناپذیر خواهند کرد.
در رویارویی با بحران: مسیر تجدید سازمان حاکمیت و نیروهای اجتماعی دخیل
ماردین کوثری − اکنون در آستانه سال ۹۹، اغلب مسائلی که در سال ۵۷ حلنشده باقی ماندند، دوباره ظهور یافتهاند؛ باز هم میبینیم که تاریخ تضادها را دفن نمیکند، بلکه آنها را با خود حمل میکند.
اصغر ایزدی − دستگاه قدرت با قیام آبان ۹۸ و نحوه مقابله با آن با تمام قدرت سرکوب، برآن شد که تغییرات لازم را در ساختارسیاسی انداموار نظام سرعت بخشد. بر چنین بستری است که نقشه تنظیم مجلس یازدهم شکل گرفت و به اجرا درآمد.