از راست و چپ تئوریهای توطئه درباره ویروس کرونا منتشر میشود. برخی کرونای جدید را که تنها چند قدم با وضعیت همهگیری جهانی فاصله دارد سادهتر از آنچه که هست میپندارند، و برخی این ویروس را که گفته میشود حدود ۲ درصد تلفات در پی داشته، بسیار خطرناکتر از ظاهرِ امر توصیف میکنند. برخی شیوع کرونا را بهانهای در دست دولتها برای سرکوب مخالفان سیاسی میدانند، و برخی دیگر آن را بازیچه رسانهها و مخالفان سیاسی برای زیر سوال بردن قدرت دولتهای مستقر تلقی کرده اند. برخی این ویروس را توهمی ساخته تخیل امپریالیستی خواندهاند، و برخی دیگر آن را سلاحی نشت کرده از آزمایشگاههای بیولوژیک قدرتهای امپریالیستی میدانند.
بنیان اصلی اغلب گفتارهای ذکرشده «ترس» است و نگرانی از اینکه «دشمن فرضی» این مشکل را ایجاد کرده و حالا دارد تلاش میکند با یک کودتا اوضاع را در دست بگیرد. اغلب این موضعگیریها که تحت تاثیر میراثِ یک دهه وفور گفتارهای امنیتی در رسانهها و تبدیل تمام و کمال سیاست به امنیت هستند، به جای تحلیل انضمامی وضعیت (چیزی که به شدت به آن نیازمندیم) به تئوری توطئه متوسل شده اند. در واقع، بروز یک ویروس ناشناخته و شیوع سریع آن موجب شده که فوران گفتارهای امنیتی خود موجب اخلال در هر گونه اقدام موثر برای حفظ امنیت جهانی شود.
از قضا جورجو آگامبن فیلسوف چپ نیز در دام تضادِ ساختگیِ همین گفتارهای امنیتی افتاده و اصرار دارد که: وضعیت عادی است، اما استثناییاش کرده اند.
خوانش امنیتی کرونا
پائولو ویرنو فیلسوف چپ زمانی در یک مصاحبه[1] گفته بود که «ترس من از (باب شدن) کلمات بتواره در سیاست است، چون به گریههای یک کودک میماند که از تاریکی میترسد…، کودکی که داد میزند “مامان، مامان!”، “زیستسیاست، زیستسیاست!”».
زیستسیاست (Biopolitics) بنابر تعریف برخورد سیاست با امر زیستی انسانی است. تظاهر آن آنجایی است که سیاست در مقام مدیریت زیستشناختی عمل میکند و جمعیت و مرگ و میر و بهداشت را زیر کنترل خود درمیآورد. به آگامبن انتقاد میشود که توجه غلوآمیزی به کنترل زیستْسیاسی دارد. به نظر ویرنو استفاده از این اصطلاح زیستسیاست، مثل گریه یک کودک، کاربردی تسکینبخش پیدا کرده، در حالی که برای نقد سیاسی ابزارهای کار و نه کلماتِ پروپاگاندا یاریمان خواهند کرد.
این متفکر چپ در همان مصاحبه جورجو آگامبن را به یک متفکر بدون رسالت سیاسی توصیف کرده بود که امر زیستـسیاسی را به یک مفهوم هستیشناسانه تبدیل کرده است. ویرنو اما معتقد است که زیستسیاست فقط یک تاثیر بر آمده ازنیروی کار است، و وقتی میگوییم نیروی کار کالایی شده است، یعنی «حاکمیت بر زندگی» همزمان و در ضمن آن وجود دارد.
مطلب اخیر جورجو آگامبن درباره ویروس کرونا مصداقی بر درستیِ نقدِ ویرنو است. فیلسوف ایتالیایی که کشورش حالا یکی از سرفهرستهای درگیرِ ویروس جدید کرونا است، دولتها را به «ابداع و اختراع یک اپیدمی» متهم کرده تا به این وسیله فرصتی دوباره برای اعمال شرایط استثنایی خلق کنند. او کرونا را همچون یک ویروس سرماخوردگی ساده توصیف کرده و گفته است که دولتها با این وجود به دهشت عمومی دامن زده اند. به گفته او دولتها در این شرایط با پاسخگویی به میل همگانی برای امنیت بار دیگر صحنهگردان وضعیت استثنایی شده اند و آزادیهای عمومی را سلب کرده اند.
چند اشکال بزرگ در این مطلب فیلسوف ایتالیایی، که زمانی ویرنو او را به غیرسیاسی بودن متهم کرده بود:
■ ویرنو گفته بود مشکل آگامبن اینجا است که نیروی کار را یک جنبه از زیستسیاست، و زیستسیاست را همه چیز میداند. شاید به همین خاطر است که آگامبن در خصوص واکنشها به شیوع ویروس کرونا به جای تحلیل وضعیت و نشان دادن دینامیک نیروی کار/سرمایهداری فقط دردنشانهای زیستْسیاست را میبیند. اینجا است که اقدامات امنیتیـکنترلی دولت در مقابله با کرونا فیلسوفِ ایتالیایی را چنان میترساند که همچون کودکی وحشتزده فریاد میزند: «زیستسیاست، زیستسیاست!»
■ او در عین حال که وحشت کرده، با یادآوری شباهت کرونا با «سرماخوردگی» خود را آرام میکند. البته همه قبول دارند که نباید از کرونا ترسید. آگامبن به نوعی درست میگوید که کرونا میتوانست شبیه سرماخوردگی باشد، اما اگر: ۱- وسایل تشخیص و درمان آن به اندازه یک سرماخوردگی ساده با هزینه کم در دسترس همگانی میبود، ۲- همچون سرماخوردگی ساده تلفاتی حدود نیم درصد یا کمتر بر جای میگذاشت. هیچ کدام از این دو شرط هنوز برآورده نشده است. آیا این فیلسوف اروپانشین متوجه هست که اگر «این نوع سرماخوردگی» به مناطق پرجمعیت فقیرنشین و بدون امکانات بهداشتی نظیر ادلب، غزه، موصل و خیلی مناطق دیگر در جنوب جهان نفوذ کند، چه فجایع انسانی در انتظار آنها است؟
■ آگامبن هیچ اشارهای به اهمیت اقدامات دولت برای بازتولید نیروی کار نمیکند. در خصوص کشوری همچون ایتالیا به وضوح میبینیم که کرونا خطری برای کاپیتالیسم است و آن را به آستانه ورشکستگی کشانده است. شرکتها با وجود کاهش سود و سرمایهگذاری باز هم راهی جز این ندارند که قوانین و مقررات محدودکننده حکومتها را بپذیرند، چون این مقررات برای بازتولید نیروی کار ضرورت دارد. این وضعیت ناشی از تناقض درونیِ کاپیتالیسم فاجعه است، که به خاطر سود بیشتر با کاستن از قدرت بهداشت و درمان عمومی، اسبابِ بحرانسازی برای نیروی کار و نابودی خود را فراهم میکند. اما این گفته آگامبن که حکومتها از فرصت پیشآمده برای گرفتن آزادیهای اجتماعی استفاده کرده اند و نقل و انتقال و ارتباطات و تجمعات را (بدون ذکر هر گونه ضرورتِ مادی) محدود کرده اند مثل این است که دولت را امری خارجی نسبت به سازوکار کاپیتالیسم ببینیم و در این صورت با خطر ذاتی کردن قدرت دولتی و حاکمیت مواجه شویم. آگامبن با این سازوکار مفهومی به اینجا میرسد که دولت را در حال توطئهچینی برای سوءاستفاده از فرصت «کرونا» میبیند. البته کرونا میتواند برای برخی دولتها یا شرکتها سود موقتی و موضعی فراهم کند، اما در بلندمدت همانطور که گفته شد تبعات نامطلوب قرنطینه جمعیتها و ایجاد این «شرایط استثنایی» بیشتر است.
حرفهای آگامبن به شکل متناقضی مواردی از گفتههای راش لیمبو، گوینده یک رادیوی محافظهکار طرفدار دونالد ترامپ را به ذهن متبادر میکند. او نیز ویروس کرونا را شبیه «یک سرماخوردگی ساده» توصیف کرده بود، و شیوع کرونا را به یک تست آزمایشگاهی به دست «رفیقچینیها[2]» نسبت داده بود. لیمبو معتقد است که رسانهها میخواهند به بهانه ویروس جدید سرمایهگذاران را بترسانند و کسبوکارها را از رونق بیندازند و ترامپ را از قدرت پایین بکشند.
نکته مشترک در هر دو گفتار این است که آنها وضعیت حال حاضر را بر اساس ترس از کرونا و نه خود این بیماری و خطرات آن برای بخشی از جمعیت جهان تفسیر میکنند. هر دو گفتار به واسطه ور رفتن با مسئله احساسات عمومی نقد سیاسی را به حوزه داستانهای علمیـتخیلی کشانده اند. در این میان خطر اصلی برای «بخشی از» جریان چپ این است که ابزارهای «کار» را از دست بدهد، و به وضعیتی برسد که تفاوتش با خط فکری راست افراطی در سطح رتوریک باشد.
گذار از امنیت به سیاست
۸۰ هزار نفر در سرتاسر دنیا به این ویروس مبتلا شده و ۲۷۰۰ نفر بر اثر عوارض ناشی از آن مردهاند. بیشتر آنها که جان باختهاند، از فقر تغذیه، سلامت، بهداشت و امکانات درمانی رنج میبردند. مشکل کشوری همچون ایران و البته همینطور چین، کره جنوبی و ایتالیا (اما به نسبت کمتر)، فقط شیوع یک ویروس ناشناخته نیست. مشکل همه آنها و به خصوص ایران انباشت سالها و دههها سوءتغذیه، و عدم دسترسی به امکانات بهداشتی در اغلب افراد جامعه است. در یک کلام تراکم فقر زیستی در یک منطقه است که حالا درصدهای تلفات کرونا را بالا و پایین میکند.
مقابله با این تهدید، نه با ایجاد شرایط استئنایی ممکن است و نه با بستن مرزها و محرومسازی از ارتباطات به دست دولتها. مبارزه با شیوع کرونا و هر خطر فراگیر دیگر تنها با یک سازماندهی از پایین، متکثر و فراملی ممکن است. شریط مادی چنین شکلی از سازماندهی از طریق بازتوزیع ثروت مشترک نظیر دانش و امکانات بهداشتی و منابع غذایی میسر خواهد شد.
مسئله کنونی این نیست که آیا کرونا خطرناکتر از سرماخوردگی است یا خیر. مسئله مهم ایجاد آگاهی نسبت به کمبودها و آسیبپذیریهای ضعیفترین اقشار این جامعه شامل بیماران، کارتن خوابها، تهیدستان، سالمندان، و همینطور همه کسانی است که سالها سوءتغذیه و کار اجباری بر بدنهایشان رد انداخته است. ممکن است یک شهروند عادی ایتالیایی درصدها و آمارهای تلفات این بیماری را خطری ناچیز تلقی کند که چندان بیراه نیست، اما این بیماری که هنوز درمان و واکسیناسیونی برای آن وجود ندارد برای یک فرد دچار سوءتغذیه و دارای سابقه بیماری ریسک بالاتری دارد.
پس آیا همین حالا وقت آن نیست که به جای امنیتی خواندن ویروس، آن را در پرتوی امر سیاسی بخوانیم؟
باید به ویروس کرونا به عنوان مشق شب نگاه کنیم: مقابله جهانی با این ویروس جدید با سرعت شیوع بالا تمرینی اولیه برای سازماندهی فراملی در مقابله با بسیاری خطرات دیگر زیستمحیطی همچون گرمایش کره زمین، از بین رفتن تنوع زیستی و بلایای طبیعی دیگر خواهد بود. زیرا در این مورد خاص همچون در موارد تهدیدهای زیست محیطی، هیچ دولتی به تنهایی قادر به مهار مشکل نیست و نیاز به نوعی سازماندهی بدیل جهانی (یا جهانیسازی بدیل) وجود دارد. بنابراین مشکل تنها با گذار از گفتار امنیت ملی به عرصه سیاست ممکن خواهد شد، عرصهای که تفکر دولتی جایش را به سازماندهی از پایین خواهد داد و فعالیتهای داوطلبانه با محوریت خیرعمومی جای کار اجباری با محوریت سود سرمایه را خواهد گرفت.
اگر موفق به این کار شویم، شاید این ویروس به جای آنکه ما را بکشد (یا حتی اگر ما را بکشد)، شرایط ایجاد حرکت جمعی برای به دست گرفتن سرنوشت خود در سایر حوزهها را نیز فراهم کند. در کشوری که نه تشخیص بیماری به درستی انجام میشود و نه اطلاعرسانی در مورد آن، قدم اول در جهت کنترل وضعیت این است که خودمان کنترل وضعیت را به دست بگیریم و به بازتوزیع دانش درباره این بیماری و شیوههای مراقبتهای جمعی در این شرایط را خلق کنیم. همزمان باید جلوی استثمار کارگران روزمزد را در این شرایط گرفت و بر حق آنها برای دسترسی به امکانات بهداشتی، و مزایای مرخصی و بیمه تاکید کرد. حرکت به سمت کار داوطلبانه در جهت تولید و بازتوزیع دانش و امکانات بهداشتی میتواند اولین تجربه جهانی برای حرکت به سمت «جهانی دیگر» باشد.
همین حالا حرکتهای اجتماعی در ایران برای بازتوزیع امکانات و دانش بهداشتی و همینطور غلبه بر ترس و وحشت عمومی آغاز شده است؛ از جمله راهاندازی گروههای آموزش بهداشتی برای کودکان کار و زبالهگرد، راه اندازی وبسایتهایی برای بهروزرسانی اطلاعات در خصوص بهداشت عمومی و آمادهسازی در برابر کرونا، و اقداماتی همچون جمعآوری و توزیع وسایل بهداشتی در برخی محلهها.
بنابراین ظاهراً وقت آن رسیده که مردم بیدولت، اوضاع را به دست بگیرند. آیا این همان چیزی نیست که همه خواهانش هستیم؟
پانویس:
[2] ChiCom اصطلاحی تحقیرکننده در انگلیسی در اشاره به چین کمونیستی)