سه نفر از بازداشتشدگان اعتراضهای سراسری آبان از سوی دادگاه انقلاب تهران به اعدام، زندان و شلاق محکوم شدند. منابع نزدیک به خانواده متهمان میگویند که هر سه متهم زیر شکنجه وادار به اعتراف شده اند.
بنا به گزارش وبسایت خبری هرانا، وابسته به مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ابوالقاسم صلواتی، رئیس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران، امیرحسین مرادی، سعید تمجیدی و محمد رجبی، از بازداشتشدگان اعتراضهای آبان را به اتهام «مشارکت در تخریب و تحریق به قصد مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران» به اعدام محکوم کرد.
قاضی دادگاه انقلاب همچنین این سه شهروند معترض زندانی را علاوه بر اعدام مجموعاً به تحمل ۳۸ سال زندان و ۲۲۲ ضربه شلاق محکوم کرده است.
به گزارش هرانا حکم این افراد که در حال حاضر در زندان تهران بزرگ (فشافویه) به سر میبرند، طی روزهای گذشته به وکلای مدافع آنها ابلاغ شده است.
یکی از وکلای پرونده در گفتوگو با هرانا علاوه بر تایید صحت احکام صادرشده از سوی دادگاه انقلاب گفته:
«بر اساس این حکم که توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی ابوالقاسم صلواتی صادر شده است، امیر حسین مرادی، سعید تمجیدی و محمد رجبی هر کدام از بابت اتهام “مشارکت در تخریب و تحریق به قصد مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران” به اعدام محکوم شدهاند.»
به گزارش هرانا، امیرحسین مرادی علاوه بر اتهامات فوقالذکر، به اتهام «مشارکت در سرقت مسلحانه مقرون به آزار در شب» به تحمل ۱۵ سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق و به اتهام «خروج غیرقانونی از کشور» به ۱ سال حبس محکوم شده است. سعید تمجیدی و محمد رجبی نیز به اتهام «مشارکت در سرقت مسلحانه مقرون به آزار در شب» هر یک به تحمل ۱۰ سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق و به اتهام «خروج غیرقانونی از کشور» هر یک به یک سال حبس تعزیری محکوم شدند.
دادگاه انقلاب تهران اتهام «سرقت مسلحانه مقرون به آزار در شب» توسط این سه بازداشت شده را اقدام به گرفتن دوربین از دست ماموران با شوکر برقی در جریان اعتراضات آبان ماه در محله ستارخان اعلام کرده است.
این سه شهروند پیشتر در تاریخ ۲۵ آبانماه در جریان تجمعات اعتراضی نسبت به گرانی بنزین در محله ستارخان تهران شرکت کرده بودند. طبق گزارش هرانا، امیرحسین مرادی در تاریخ ۲۸ آبان از طریق فیلم دوربینهای مداربسته شناسایی و توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. امیرحسین مرادی ابتدا نزدیک به یک ماه در سلول انفرادی بند ۲۴۰ زندان اوین به سر برد و پس از پایان یافتن مراحل بازجویی به زندان تهران بزرگ (فشافویه) منتقل شد.
یک منبع نزدیک به خانواده امیرحسین مرادی به هرانا گفته است که ماموران امیرحسین را هنگام بازداشت و در جریان مراحل بازجویی مورد ضرب و شتم، یعنی شکنجه جسمی برای اعتراف اجباری، قرار داده اند.
به گفته این منبع در دفتر بازپرسی، امین ناصری از مسئولین دادسرای اوین با شوکر برقی به امیرحسین مرادی حمله کرده است:
«او را تهدید کرده بود در صورتی که مواردی که میخواهند را اعتراف نکند، مدت زمان بیشتری را در سلول انفرادی خواهد ماند. امیر همچنین گفته که ایستادن یکی از بازپرسان پلیس امنیت بر روی سینهام باعث فرو رفتن دندههایم شد. امیرحسین گفته در پلیس امنیت گیشا برای اعترافات اجباری علیه خودم مورد ضرب و شتم و شدید قرار گرفتم. همینطور به ما گفت پس از انتقال به اوین هم ۱۳ بار توسط ماموران وزارت اطلاعات مورد بازجویی قرار گرفتم و با وعدهی تحت درمان قرار گرفتنم برای بیماری مرا مجبور به نوشتن اعترافات اجباری کردند.»
امیرحسین مرادی ۲۵ سال دارد و ساکن تهران است. بر اساس متن دادنامه، از جمله علتهای صدور حکم اعدام برای او «آموزش دادن به معترضان برای رهبری اعتراضات توسط او» و «درگیری مسلحانه با ماموران» عنوان شده است و دادگاه او را متهم کرده که در شبکه اجتماعی تلگرام به مردم آموزش داده که اگر چنانچه در جریان اعتراضات ماموران اقدام به فیلمبرداری کردند، دوربینها را از آنها بگیرند تا قادر به شناسایی و بازداشت معترضان نباشند.
محمد رجبی ۲۵ ساله و سعید تمجیدی ۲۷ ساله، دو متهم دیگر این پرونده در تاریخ ۲۹ آبان به ترکیه پناهنده شده بودند، اما پلیس این کشور ۷ دی ۹۸ آنها را به ایران دیپورت کرد و پس از تحویل به ایران به زندان اوین منقل شدند.
آنها نیز همانند امیرحسین مرادی گفتهاند ماموران پلیس امنیت گیشا آنها را برای گرفتن اعتراف اجباری با ضرب و شتم شدید، شکنجه جسمی کرده اند.
به گزارش هرانا یک منبع مطلع درباره وضعیت آنها گفته:
«آقایان رجبی و تمجیدی به خانواده خود گفتهاند بسیاری از اتهامات مطروحه مانند اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین ناروا بوده و تحت شکنجه از ما اقرار اخذ شده است. ماموران طی بازجویی با لگد و باتوم ما را مورد ضرب و شتم قرار دادند. ادعای ضابطان پرونده مبنی بر ارتباط با سازمان مجاهدین کاملا واهی است و پیداست که طرح این اتهام به این دلیل است که بتوانند ما را اعدام کنند. از طرفی ما را متهم به ارتداد میکنند و از سوی دیگر ما را منافق میخوانند. ما جوانانی هستیم که از بیعدالتی و قوانین واپسگرایانه خسته شدهایم و خواستار ایجاد دگرگونیهای بنیادی در جامعه شدهایم. جمهوری اسلامی را حکومتی ناکارآمد میدانیم و به همین دلیل برای اعتراض به خیابان رفتیم.»
بنا به اطلاعاتی که پیشتر از طریق یک منبع آگاه به دست زمانه رسیده بود، حدود ۴۰۰ نفر از بازداشت شدگان اعتراضات آبان ۹۸ که عمدتا جوانان ۱۹ تا ۲۵ و از شهروندان شهرهای رباط کریم، شهریار، اسلامشهر و ملارد را شامل میشد، در زندان تهران بزرگ نگهداری میشود.
مقامهای جمهوری اسلای هنوز هیچ آماری درباره تعداد کشته شدگان و بازداشت شدههای اعتراضهای آبان ۹۸ اعلام نکردهاند. بنا به آخرین آمار سازمان عفو بینالملل دستکم ۳۰۴ نفر در جریان این اعتراضها جان باختند و هزاران نفر در سراسر ایران نیز بازداشت شدهاند.
جاوید رحمان، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران نیز در بخش بزرگی از تازهترین گزارش خود چهارشنبه ۱۹ فوریه۳۰ بهمن منتشر شد، به سرکوب شدید معترضان در جریان اعتراضات سراسری آبان ۹۸ پرداخته است.
جمهوری طاعونی اسلامی سرنگون باید گردد
سرنگونی انقلابی جمهوری جهنمی اسلامی, یک فرایند سرنگونیِ که از پایین به بالا و توسط خود مردم ایران رهبری شود, تنها راه مقابله با این نظام طاعونی است.
اگر خواهان پایان دادن به چرخه کشتار شهروندان بی دفاع و به اسارت گرفتن آنان هستید؛
اگر خواهان پایان دادن به این همه دروغ پردازی هستید؛
اگر خواهان پایان دادن به فاجعه بیکاری، فقر و فلاکت اقتصادی و این همه مصائب و بی حقوقی ها هستید؛
اگر خواهان پایان دادن به ستمگری های ملی و مذهبی هستید؛
اگر خواهان پایان دادن به تخریب محیط زیست هستید،
اگر خواهان پایان دادن به تبعیض و بیحقوقی زن و دخالت مذهب در حکومت و در زندگی خود هستید؛
اگر خواهان آزادی و برخورداری از یک زندگی مرفه و آسوده هستید
عزم قاطع خود را برای به زیر کشیدن رژیم سرمایه داری اسلامی نشان دهید.
تنها راه نجات واقعی کارگران و مردم تشنه آزادی در ایران سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و تحقق شعار نان، کار، آزادی و اداره شورائی است.
جمهوری طاعونی اسلامی سرنگون باید گردد / 22 February 2020
سر دبیر محترم …
در این ۴۰ ساله بسیاری از خصائل و خصوصیات درونی ما ایرانیان ٬حداقل برای خودمان ٬شاید در نهان ٬اشکار و روشن گردید.مقصود از بکار بردن کلمه ٬ نهان این است که یکی از خصوصیات بارز انسان و کما بیش متفاوت ٬کم و زیاد در ملتها و اقوام مختلف ٬ ترسی ست از متفاوت بودن با جمع / قوم و یا مردم و درست بدین دلیل طبیعت انسان است که ان کردار و مرامی را که جامعه و قوانین اخلاقی / اجتماعی جامعه نمیپذیرد..اشکار نگردد و در من / ما / او و شما ٬بماند و گاه تا ابد!
در این ۴۰ سال بعد از کودتای اخوندی / انگلیسی و تغیر نظام سیاسی ایران در سال ۷۹ میلادی ٬ بسیاری از خصائص ما برای خودمان روشن شد و دیدیم چگونه مردمانی هستیم و در برابر رخدادها و گوناگونی شرائط اجتماعی / اقتصادی و سیاسی کشورمان چه واکنشی داریم و تا چه اندازه به اخلاق و فرهنگ و کشورمان اهمیت میدهیم.
هم رنگ جماعت شو و به نرخ روز نان خوردن یکی از این عادات و اخلاق زشت ما ایرانیان است که در این ۴۰ ساله به شدت در گروهی از ما ایرانیان فزونی یافت و ملیونها ایرانی را در چنگال خود ٬اسیر و گرفتار کرد. منشاء این عادت ترس از مسئله اقتصادی ست.نان فردا و غذای خانواده و بچه هایم چه میشود؟
در این مدت گروه کثیری از ما به لباس انتظامی ٬لباس شخصی با ریش و پیراهن یقه ملائي ٬ بسیجی و غیره در ازای گرفتن پول و مواجب از حکومت ٬اسلحه بسته و هموطنان خود را کشته و میکشیم !
ماه اذر سال ۵۷ از پله های وزارت امور خارجه در خیابان سوم اسفند میرفتم بالا که با دوستی با قرار قبلی برویم با هم نهار بخوریم.با تعجب دیدم کارمندان با عجله و هیجان بسوی پائین میایند٬ در همین لحظه به دوستم برخوردم و پرسید : همایون کجا ٬ چی شده ٬اتیش گرفته بالا؟
گفت : نه نه بیا بریم برات میگم .رفتیم در مقابل درب ورودی وزارت خانه در همین هنگام دیدم جمعیت زیادی از طرف باغ ملی ٬بطرف دبیرستان علم و صنعت در حرکت اند.دوستم گفت :
امروز قرار است تظاهرات / اعتراضات عظیمی در میدان بهارستان باشد.در اداره چو ..از کلمه : چو استفاده کرد ٬ چو انداخته اند که اگر کسی به تظاهرات نرود اسم و مشخصاتش یادداشت میشود.و در جکومت اینده خمینی اینها را بعنوان طاغوت و ضد انقلاب محاکمه خواهد کرد!!!
انروز کارمندانی که هر روز با لباس مرتب و تمیز میامدند..اکثرآ فقط کت یا کاپشنی بتن داشته و معمولی بودند.
وقتی تظاهرات به سینما ایفل ٬خیابان شاه اباد میرسید..میدیدیم که بچه ها یکی دوتا میزنن به چاک !!
هرگاه یاد انروزها و ایام تاریک تاریخ کشورمان میکنم و این خاطرات را بیاد میاورم٬تآثر عمیقی به جان ادمی مینشیند.این جنایت اشکار و بیرحمی وحشی گری و بربری ٬انزمان دیده نشد و هرگز تا به این حد انسان ایرانی بی رحم و بی اخلاق نبود که هموطن خود را چنین پاره کند.اعدام برای وطن پرستان!
این اعمال وضعیت سیاسی نظام دینی / اسلامی کشورمان را اشکار میکند.همانطوری که سالها قبل یکی از رهبران رژیم اسلامی ایران گفته بود که ٬اگر قرار باشد برویم ایران را نیز با خود میبریم.
در این گفته چیست؟
اما ..چرا تا بدین حد وحشی گری و ضد انسانی عمل میکنند؟ ایا میتواند به این دلیل باشد ترس٬ ترس برای از دست دادن انچه که تا به امروز تهیه کرده ایم..را یک شبه از دستمان بگیرند؟
یعنی تنها دغدغه های مادی زندگی ست که از اهمیت نخست برخوردار است ٬قبل از وطن ٬ ازادی ٬ استقلال خود و خانه امان…تمام این مقوله های مهم را تنها یک چیز نفی میکند و ان از دست دادن زندگی مادی امروزمان است.
هر بار میبینیم که اتحاد ملی لازم برای یک سره کردن تکلیفمان با حکومت اشغالگر و دزد اسلامی ٬با پایانی دردالود روبروست تا به جائی که اعدام میکنند فرزندان دل سوز و وطن پرست و ازادی خواه این کشور را !!
باور کردنی نیست..دل ادمی بدرد میاید.همین گروه میانی / کاسب و بازاری کارمندان ..اینها قدم بر نمیدارند.
چندی قبل در کلیپی دیدم جوانی به دو سه جوان دیگر فریاد زد که :
این جا نه..این جا نه این ساختمان تجاریست ..این جارو نه ( در حال اتش زدن بودند مردم )
گاهی نا امیدی به ادمی دست میدهد.یک اعتصاب ملی / عمومی در یک هفته کار این رژیم تمام است.اما مقوله های مادی و اقتصادی ست که ترمز گروه کثیری از ما ایرانیان شده است .نگرانی نان فردا.مهم تر میشود از ازادی و بهروزی اینده فرزندانمان
نسلی که از سال ۵۷ پا به عرصه زندگی نهاده است در ایران..سیستم اموزشی و تربیتی ٬چه در خانه و چه در دبستان و دبیرستان و دانشگاه..سیستم تربیتی نظام اسلامی این نسل را چنین تربیت کرده است و اکثرآ از تاریخ گذشته اشان هیچ نمیدانند.از ایران دهه ۵۰ هیچ نمیدانند..وقتی تلوزیون ملی ایران را امروز میبینیم و یاد دهه ۵۰ میکنیم ٬ انگاه تفاوت شب و روز را به عینه میبینیم.باور کردنی نیست که قدرت سیاسی بتواند ملتها را نه فقط در همانجائی که هستند..متوقف کند..بلکه ملتی را به قرنها عقب برگرداند..این دیگر شرم اور است.
با ما ایرانیان چنین کردندو جالب است که نسل تحصیل کرده و روشنفکر و دانشگاه رفته ٬شخصیت هائی از احزاب سیاسی موجود انزمان ٬جلوی اعتراضات ٬مقابل انبوه مردم جلوی صف ها متکبرانه و مغرور لبخند زنان ٬در خیابانهای پهلوی و تخت طاووس و غیره براه افتاده بودند.تصاویر انروزها در دست است..ما جوان بودیم و نا اگاه از تاریخ ..انان هم؟؟
امروز در مطبوعات نت دیدم اقای جمشید چالنگی در جوابیه برنده صلح نوبل نخستین قاضی زن ٬خانم عبادی نوشته ئی کوتاه نوشته اند که دارای ارزیابی های جالبی ست..که در همین زمینه سوال کرده بودند که اخر چگونه ممکن است ان گروه از تحصیل کردگان کشور خمینی و رزیم اسلامی و اصول شریعتی که بنا بود بر مردم و کشور ٬حکومت کند را نمیشناختند و بی اطلاع بودند از جزئیات قوانین اسلامی ش؟
فرزندان ما را محکوم به اعدام کرده اند…این خبر میبایست تمام مردم تهران و شهرهای بزرگ را به خیابانها بکشاند..ما..ای ملت ..این ایرانیان ..چه شده است شما را..ما را ؟
تا به کی دست روی دست نشسته به تماشا ؟
عباس مطلق / 22 February 2020
تنها کودتای انگلیسی/آخوندی در ایران کودتای ننگین ۲۸ مرداد علیه دولت قانونی و دمکراتیک دکتر مصدق بود, که پس از آن شاه با آیت شیطان کاشانی روبوسی کرد و این آغازی بود بر همکاری شاه و شیخ.
در ادامهء این همکاری معبد بهائیان توسط ارتشبد باتمانقلیچ که با رویی خندان کنار آخوند فلسفی کلنگ میزد منهدم شد.
در ادامهء این همکاری سازمان جهنمی ساواک “انجمن حجتیه” را تاسیس و به جان مردم ایران انداخت.
در ادامهء این همکاری با اجازهء ساواک “حسنیهء ارشاد” به راه افتاد و ده ها و صد ها و هزاران نمونهء دیگر از همکاری های شاه و شیخ کار ملت ما را کشاند به انقلاب ۱۳۵۵-۱۳۵۷.
اما برای سلطنت باختگان کج اندیش چون یادآوری این تاریخ ننگین منفعت و صرفی ندارد, تمامی سهم و مسولیت های خود سلطنت باختگان در پرورش جمهوری جهنمی اسلامی از یاد میرود و جز تحریفی چیز دیگری باقی نمی ماند.
اما تحریفات کوته اندیشان سلطنت باخته صرفا شامل تحریف تاریخ چگونگی همکاری شاه و شیخ علیه مردم ایران نیست و اینان حتی در تاریخ ۴۰ سال اخیر نیز جز تحریف و کلی گویی های نادرست حرف دیگری برای گفتن ندارند.
جمهوری جهنمی اسلامی حتا قبل از تاسیس رسمی اش هم با اعتراضات مردم روبرو شد؛ تظاهرات زنان در مقابل دفتر بازرگان.
پس از تاسیس ج.ا. نیز حتی یک روز, یک هفته, یک ماه و یک سال نبوده که مردم ایران علیه رژیم آخوندی اعتراضی نداشته باشند.
روند و فرایند این اعتراضات در هر دوره و ناحیهء خاص فراز و افت مشخص خود را داشته, اما همیشه موجود بوده است.
از جنبش انقلابی کردستان که ۴۰ سال می شود که کردستان را به سنگری تسخیر ناپذیر و خاری در چشم آخوندها تبدیل کرده است, تا مبارزات زنان آزاده, تا کنشگری های دانشجویان مبارز, تا حرکات و سازماندهی های کارگران بیکار, تا اعتراضات دیگر اقلیت های ملی و مذهبی, تا…
فقط نگاهی به لیست و فهرست بلند بالای زندانیان سیاسی در ۴۰ سال اخیر یکی از بهترین نشانه ها و شاخص هایی است که مبارزات آزادیبخش مردم قهرمان ایران علیه ملایان هیچگاه, هیچگاه متوقف نشده است, و اگر در دوره هایی افت و نشیب داشته, اما همواره به نحوی از انحا تداوم خود را حفظ کرده است.
در همین لحظاتی که این سطور نبشته میشود,مردم در لردگان (کردستان), تالش (گیلان) و دانشگاه های بهشتی تهران, دانشگاه ایلام, دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد, دانشگاه مازندران, دانشگاه علوم پزشکی اصفهان,…. یا با نیروهای امنیتی رژیم درگیری های مستقیم دارند و یا در حال سازماندهی اعتراضات و کنشگری علیه مقامات و دولت می باشند.
نتیجهء اخلاقی داستان:
سلطنت باختگان کج اندیشِ, کوته فکر جز تحریف تاریخ ایران و تحریف سنت های مبارزاتی مردم چیز دیگری در چنته ندارند. بدین دلیل ساده که برای آنان “آزادی” فقط از سوی ارتش آمریکا و بمب افکن هاییش مقدور است!
مبارزات مردم در ایران برای نان، کار، آزادی تا سرنگونی جمهوری طاعونی اسلامی ادامه خواهد یافت.
یک نظام, مدیریت و اداره شورائی جامعه, بر مبنای آزادی های بی قید و شرط سیاسی, اجتماعی, مدنی و رهبری کشور از پایین به بالا بهترین و برتر ترین شیوهء گذار به مردمسالاری پس از ج.ا. می باشد.
این مردم ایران نیستند که دست روی دست به تماشا نشسته اند.
این سلطنت باختگان وتن فروش هستند که با امید به بمبباران های نیرو هوایی آمریکادست روی دست به تماشا نشسته اند.
مرتضی / 23 February 2020