ارتش ایالات متحده جمعه ۱۳ دی قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس پاسداران انقلاب اسلامی را در حوالی فرودگاه بغداد کشت. جمهوری اسلامی بامداد چهارشنبه ۱۸ دی با شلیک موشک به دو پایگاه نیروهای آمریکایی در عراق تلافی کرد. هیچ سرباز آمریکاییای کشته نشد و پس از آن هر دو طرف اعلام پیروزی کردند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در همان روز حمله، هواپیمای پرواز تهرانـکییف را با موشک پدافند سرنگون کرد. بسیاری از ضرورت تنشزدایی گفته اند اما هنوز گامی واقعی در این راستا برداشته نشده است.
تحلیلگران به این پرسش پرداختند که چرا دونالد ترامپ بر خلاف رئیسان جمهوری جمهوریخواه و دموکرات پیش از خود تصمیم به ترور سلیمانی گرفت. در ادامه چکیده دو تحلیل را خواهیم خواند: نویسنده بیزنیس اینسایدر با مقایسه جنگ تجاری آمریکا و چین و تنشهای تهران و واشنگتن معتقد است که ترامپ از یک الگوی مشابه تهدید و افزایش تنش در رابطه با طرفین متخاصم استفاده میکند که به یک دور باطل راه میبرد؛ ستوننویس «نیویورکتایمز» اما تصمیم ترامپ به برخورد تهاجمی با ایران را به شخصیت «ماچوی» او مرتبط میداند که تحت تأثیر تحولات ۱۹۷۹ (انقلاب ایران و سپس گروگانگیری در سفارت آمریکا در تهران) ساخته شده است.
■ نمایش قدرت ترامپ در برابر ایران از همان روش جنگ تجاری با چین پیروی میکند ــ لینته لوپز
لینت لوپز، تحلیلگر وبسایت آمریکایی «بیزنس اینسایدر» در ستونی شِمای کلی استراتژی ترامپ در برابر ایران را ترسیم میکند و آن را با روش جنگ تجاری آمریکا و چین یکسان میشمرد:
«اگر ماجراجوییهای خطرناک پرزیدنت ترامپ در سیاست خارجی در سه سال اخیر را دنبال کرده باشید، احتمالاً دیدهاید که تعامل او با حریفان آمریکا از یک الگو تبعیت میکند.
این الگو در روابط ترامپ با چین پس از اعلام جنگ تجاری علیه این کشور در ۲۰۱۸ به شکل واضحی پیاده شده. همین الگو در روابطش با ایران نیز در حال تکرار است که در ترور ژنرال قاسم سلیمانی در ماه جاری به اوج رسید.
این الگو شبیه به چنین چیزی است:
گام اول: یک مسأله واقعی وجود دارد.
گام دوم: ترامپ برای پرداختن به این مسأله واقعی یک دعوا شروع میکند. در مورد چین، جنگ تجاری. در مورد ایران، کارزار “فشار حداکثری” یا تحریمها.
گام سوم: با ادامه دعوا، هم زبان ترامپ به طور فزایندهای جنگجویانه میشود و هم زبان طرف مقابلاش.
گام چهارم: اقدامات متقابل یا تشدید تنشها از پی میآید و طرفین یکدیگر را تهدید میکنند یا دست به اقدامات تهاجمی علیه هم میزنند.
گام پنجم: ترامپ تهدید میکند که دست به اقدامی بسیار تهاجمی خواهد زد یا این کار را میکند. و طرف مقابلش ظاهراً دست نگه میدارد و دست به هیچ اقدام عجولانهای نمیزند.
گام ششم: تنشها میخوابند، اما رابطه بین ترامپ و حریفش و حامیانشان بر هم میخورد. دیگر خبری از حسن نیت نیست. اعتماد رنگ میبازد.
گاه هفتم: بازگشت به گام اول.
مشکل اینجاست که پس از همه ظاهرسازیها، و در نمونه ایران پس از همه خشونتها، کماکان مسأله مربوط به گام اول به قوت خود باقی است. علاوه بر آن، روابط بین دو کشور در گامهای سوم تا پنجم تیره شده و حالا حل مسأله گام اول دشوارتر خواهد بود؛ هرچقدر هم در گام ششم خوب باشیم.
خلاصه، این یک چرخه عمیقاً احمقانه است.»
■ ترامپ یکی از گروگانهای ۱۹۷۹ است ــ استفن متکلف
استفن متکلف، خبرنگار و نویسنده در ستونی برای «نیویورکتایمز» تصمیمگیریهای دونالد ترامپ در جریان تنشهای ایران و ایالات متحده را به وسواس رئیسجمهوری ایالات متحده با وقایع مربوط به انقلاب ایران در ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) مرتبط میداند.
متکلف یادداشتاش را با اشاره به علاقه ترامپ به اواخر دهه ۸۰ آمریکا آغاز میکند:
«اگر دونالد ترامپ باشی، همیشه ۱۹۷۹ است. برنزه پوستات رنگپریده است، پولکبرقیهای شب قبل به کفشهایت میچسبد، و به عنوان مردی هنوز جوان، از وعده طلاقهای آیندهات هیجانزدهای…»
ستوننویس نیویوکتایمز سپس به انقلاب ایران اشاره میکند که شاه ایران، «دوست خوب بانکها و شرکتهای نفتی و ساختوساز و اسلحه آمریکایی» و «نمادی از هژمونی آمریکا» را سرنگون کرد. به نوشته او، وقایع ۱۹۷۹ باعث شد که جیمی کارتر، رئیسجمهوری وقت ایالات متحده بلاگردان شکستها و خطاهای سرتاسر این دهه باشد: سقوط سایگون، رسوایی واترگیت، رکود اقتصادی، صفهای طویل بنزین و در نهایت، اوج آن در گروگانگیری در سفارت آمریکا در ایران.
متکلف از «تصویرها و جملههایی» در ارتباط با گروگانگیری و اشغال سفارت آمریکا میگوید که در «وجدان آمریکا» حک شده اند و سپس مینویسد: «تصویرهای پاکنشدنی ۷۹ قطعاً در ذهن آقای ترامپ بود، وقتی ژنرالهایش را در بهت فرو برد و تصمیم گرفت که ژنرال قاسم سلیمانی را از بین ببرد».
به باور نویسنده، حمله روزهای پیش از ترور سلیمانی به سفارت آمریکا ظاهراً باعث «دژاـوو» [آشناپنداری] در ترامپ شده و گواهش توئیت او درباره انتخاب ۵۲ هدف ــ از جمله هدفهای با ارزش فرهنگی ــ به یاد ۵۲ گروگان آمریکایی است.
به باور متکلف، خصیصههای شخصی کارتر به عنوان بلاگردان بحران آمریکا به نمادی برای ضعف فرمانده کل قوا بدل شد؛ خصیصههایی همچون سادگی و گشودگی و متانت. درصد عدم محبوبیت کارتر در ژوئیه ۱۹۸۰ به ۷۷ درصد رسید؛ حتی بدتر از نیکسون در زمان استیضاح، چرا که «کارتر تصویر یک “مرد واقعی” را به نمایش نمیگذاشت».
متکلف در ادامه به نقش تأثیرگذار سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۳ (گذار به ریگانیسم) در شکلگیری شخصیت سیاسی ترامپ نیز اشاره میکند.
ترامپ عادت داشته که به کارتر بگوید: «نخستین رئیسجمهورِ زن». به همین خاطر است که نویسنده نتیجه میگیرد ترامپ همیشه کارتر را به عنوان یک نقطه مقابل با خود به همراه دارد و انتخاب گزینه «غیرقانونی و هنجارشکن کشتن ژنرال سلیمانی» برای ترامپ، عمل کردن در تضاد با به باور او «ضعف» کارتر بود: «اینکه در پس اقدامات او به عنوان رئیسجمهور چه دلیلی نهفته است، به نظرم باید به تعهدش به زیستن به عنوان ضدکارتر توجه کرد.»
در همین زمینه:
- تنش نظامی ایران و آمریکا: آیا کسی برنده شد؟
- «ساعت جنگطلبها»: ترور سلیمانی و رسانههای اروپا
- «زلزله در سیاست خاورمیانه»: تأثیرات احتمالی کشتهشدن سلیمانی بر منطقه
- در آیینه رسانههای آسیا: موضوع کشتهشدن قاسم سلیمانی