«ما با یک سیاستورزی درونزا (Endogenous) روبهرو هستیم. یعنی سیاستی که اگرچه به مولفههای پیرامونی خود واکنش نشان میدهد و در تقابل با آنها شکل میگیرد اما به واسطه نیروی درونی خود یا هویت جمعی خود موجودیت و تشکل یافته است. سیاستورزیهای اخیر کارگران و معلمان، سیاستورزی زنان و برخی طیفهای دانشجویان یک سیاستورزی درونزاست، به این معنا که موجودیت این سیاستورزی در گروی هیچ عنصر دیگری جز هویت سوژه به مثابه زن، یا سوژه به مثابه کارگر نیست.»
گفتوگو با امید شمس، نویسنده و حقوقدان
■ اعتراضات آبان ۱۳۹۸ را برآمده از چه عواملی میدانید؟
امید شمس: آشکارترین عامل خیزش آبان ۹۸ در نگاه نخست، بیزاری همگانی است. اما این بیزاری همگانی برآیند ایمان یافتن ایرانیان به از کار افتادن تمامساز و کارهای ادارهی کشور است و در نتیجه به محو شدن مشروعیت یک نظام. به سخن دیگر، جمهوری اسلامی ایران از هر سه ایده سازندهاش به کلی تهی شده است.
نخست، جمهوریت به معنای مردمسالاری در تمام سطوح تصمیمگیری و با همان تجلی نیمبندش در قانون اساسی هم منتفی شده است. به این معنا که هیچ رابطه مستقیم یا غیر مستقیمی میان منافع حاکم و منافع مردم نیست. بلکه تنها رابطه موجود میان حاکم و مردم، مخاصمه و مقابله است.
دوم، اسلامیت – هم به معنای مذهبی و هم ایدئولوژیک کلمه – پایان یافته است. اسلامیت در معنای مذهبیاش به مناسک محض تقلیلیافته و تا جایی پیش رفته است که بدل به نوعی از “سایکوپتی” اجتماعی شده است که در آن زائران کربلا از میان قتلگاه مظلومان امروز عراق بیتفاوت عبور میکنند تا بر مزار مظلومی در ۱۰۰۰ سال پیش اشک بریزند.
از سوی دیگر و در معنای سیاسی آن، تفسیر علی خامنهای از معنای کلمه “مستضعف” در اسلام و عوض کردن جای «افراد فرودست» با «ائمه و پیشوایان بالقوه عالم بشریت» به معنای آخرین میخ بر تابوت گفتمانی است که به نام انقلاب اسلامی چهار دهه گفتمان «حاکم» بوده است. حکومتی که پایههای قدرتش را بر مفهومی چون «انقلاب پابرهنگان» ساخت، امروز به حدی از بهرهکشی و سرکوب زحمتکشان رسیده است که دیگر حتی امکان ایستادن کلامی در کنار آنها را هم ندارد.
سوم، هرآنچه در ساحت تصمیمگیری به نام کشور ایران صورت میگیرد، در هر دو سطح درون و برونمرزی، هیچ نسبتی با خواست و اراده عموم ایرانیان ندارد. مهمتر از این، میان این تصمیمگیری ها و ضروریات زندگی ایرانیان هیچ نسبتی نیست.
سقوط مجموعهی این سه اصل نظام حاکم فعلی، معنایی جز این ندارد که ما تنها و تنها با سلطهی محض مواجه هستیم؛ نه با اتوریته و نه حتی با قدرت بلکه با عریانترین شکل سلطه، با خشنترین شکل زور (force) روبهرو هستیم. اگر اتوریته را حکومت از طریق حرمت و مشروعیت بدانیم و قدرت را حکومت از طریق تفویض اختیارات، جمهوری اسلامی هر دو را از دست داده است و آنچه میماند تنها و تنها نیرو و ابزار خشونت است.
اینها عوامل خیزش ۹۸ هستند که مظاهر بیشماری دارند: زوال کامل حاکمیت قانون، تناسخ دیکتاتوری تئوکراتیک به دولت-مافیا، ارزانسازی نظاممند نیروی کار، فقیرسازی روزانه اکثریت مطلق جامعه، فساد ساختاری، آپارتاید جنسیتی-قومیتی-نژادی، مقرراتزدایی لجام گسیخته در قوانین کار و تامین اجتماعی، جاه طلبیهای پرهزینه امپریالیستی در منطقه و جهان، سیاست خارجی فاجعهآفرین و تبدیل کلیت ساختار کشورداری به یک ابر آپاراتوس امنیتی.
■ چه ارتباطی میان اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶ و اعتراضات آبان ۱۳۹۸ میبینید؟
عواملی که برای خیزش ۹۸ برشمردم همان عوامل رخدادهای ۹۶ هستند، تنها مظاهر آن اندکی تفاوت دارند. از سوی دیگر، آرایش نیروها در ۹۸ همان است که در ۹۶ بود، یعنی همان نیرویی به میدان آمده است که در دیماه ۹۶ هم به میدان آمده بود. یعنی نیرویی که چارهای جز جنگیدن برایش نمانده، چون در هر صورت با مرگ در مواجهه هرروزه است. نیرویی که از خشم عمومی مشروعیت میگیرد و آرایش انقلاب ندارد بلکه آرایش قیام مداوم دارد. انقلاب، هندسهای منظم و حرکت خطی دارد. همچون توده عظیمی است که در نظمی منسجم و متشکل از بدنهایی به هم پیوسته تنها و تنها در یک جهت حرکت میکند. تمامی آن بدنهای به هم پیوسته با تفاوتها و مطالبات متکثرشان در آن توده عظیم و شعارهای کلی (استقلال، آزادی) حل میشوند.
اما قیام هندسهای نامنظم و حرکتی گاتورهای دارد. نه از طریق فشار یکباره که از طریق فرسایش مداوم و متکثر قدرت متمرکز را شکست میدهد. قیام هویتهای کوچک را در یک هویت واحد نمیبلعد بلکه هر هویت گروهی کوچکی، گروههای دیگر را در خود احضار میکند. چنانکه امروز زنان کارگران را در مبارزات خود احضار میکنند، کارگران زنان را احضار میکنند، معلمان هر دو را و دانشجویان هر سه را.
قیام مبتنی بر مطالبات آرمانی نیست بلکه مبتنی بر مطالبات عینی است. برای کارگران، مشارکت در اداره شورایی کارخانهها مطالبه است. و ناممکن بودن تحقق مطالبه “اداره شورایی” در ساختار سیاسی و مدیریتی و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، امروز به عینه اثبات شده است. به همین دلیل، مطالبه مشخص کارگران با مطالبه تغییر نظام حکومتی گره میخورد. تضمین حقوق برابر برای زنان و اقلیتهای جنسی و جنسیتی یک مطالبه انضمامی مشخص است که امکان تحقق در نظام فعلی را ندارد. معنای دیگرش این است که زنان و اقلیتهای جنسی و جنسیتی تا رسیدن به این مطالبه با هر نظام سیاسی دیگری که امکان تحقق این مطالبه در آن نباشد نیز مبارزه خواهند کرد.
اما آنچه میان خیزش ۹۸ و ۹۶ متفاوت است، شدت اعتراض است. همه چیز شدیدتر شده است. سرکوب نظاممند و به تبع آن مقاومت در برابر این سرکوب شدت یافته است. بهرهکشی و سرکشی هر دو شدیدتر شدهاند. جدا دیدن رخدادهای ۹۸ از رخدادهای ۹۶ اشتباهی است که از تعریف این رویدادها به مثابهی اعتراضات صرف ناشی میشود. رخدادهای ۹۶ تا ۹۸ موجهای نخستین یک قیام سراسری به قصد «بازپسگیری آنچه از دست رفته» و «دفاع از آنچه هنوز باقی مانده» است. این موجها که هر بار سنگینتر از بار قبل خواهد شد با فشارهای فرسایشی دروازههای بستهی قدرت را خواهد شکست.
■ ترکیب اجتماعی نیروهای اصلی شرکتکننده در این اعتراضات را چه میدانید؟
میزان مشارکت گروههای اجتماعی در این خیزش به میزان سرکوب گروهها و میزان از دست رفتن منافع مرتبط است. همین شاخص در مقیاس بزرگتر مرزبندی میان طرفداران وضع موجود و مخالفان آن را هم تعیین میکند: صفآرایی آنان که چیزی برای از دست دادن دارند، و آنهایی که همه چیزشان را باختهاند. اینجاست که نقش پررنگ زنان معنادار میشود. نیمی از جامعه – که نه تنها در مقام کارگر، معلم، دانشجو، اقلیت قومی و نژادی و جنسی و جنسیتی سرکوب میشود – که به دلیل صرف زن بودن به شکلی مضاعف از حقوق خود محروم است. به همین نسبت گروههای سرکوب شده و بهحاشیهرفته دیگر به این قیام میپیوندند. اقلیتهای نژادی و قومی که نه تنها به واسطه ایرانی بودن چون هر شهروند دیگری تحت ستم هستند بلکه به مثابه عرب، ترک، بلوچ، یا کُرد بودن هم مجازات میشوند، سهمی عمده در این خیزشها دارند.
ما با یک سیاستورزی درونزا (Endogenous) روبهرو هستیم. یعنی سیاستی که اگرچه به مولفههای پیرامونی خود واکنش نشان میدهد و در تقابل با آنها شکل میگیرد اما به واسطه نیروی درونی خود یا هویت جمعی خود موجودیت و تشکل یافته است. سیاستورزیهای اخیر کارگران و معلمان، سیاستورزی زنان و برخی طیفهای دانشجویان یک سیاستورزی درونزاست، به این معنا که موجودیت این سیاستورزی در گروی هیچ عنصر دیگری جز هویت سوژه به مثابه زن، یا سوژه به مثابه کارگر نیست. به عبارت دیگر، سیاستورزیهای درونزا به هیچ ظرف هویتی بزرگتری برای کسب هویت و موجودیت نیاز ندارند. تا همین اواخر تناقضی بنیادین میان هویت نیروهای درونزا و آرایش سیاسی آنها به چشم میخورد. پیش از این سازماندهی و تبلور مبارزات این نیروها همواره در سایه شکلگیری یک نیروی متمرکز و یک پارچه بیرونی معنا مییافت که از آن به مثابهی صدای مردم یا صدای انقلاب یاد میشد. این نیرو اگرچه از تجمیع سیاستورزیهای درونزا شکل گرفته بود اما بدنهای یکپارچه میساخت. سیاست برون زا (Exogenous)، سیاستی است که در گروی نیرویی بیرونی معنا مییابد، مدام به وحدت میاندیشد. هدف چنین سیاستی بلعیدن و هضم کردن صداها و نیروهای کوچک به نفع ساختن یک صدای واحد قدرتمند است (امت واحده، مردم یکصدا، خلق یکپارچه و الخ).
در مقابل چنین رویکردی، سیاستورزی درونزا در سالهای اخیر شکل نوینی از آرایش نیروها را به ما آموخته است. آرایشی سیاسی که از اتصال زمینساقهها (rhizome) شکل گرفته است. زمینساقهها در زیرینترین طبقات خاک زاده میشوند. رشدی نامرئی و نامحسوس و نامتقارن دارند. در هر جهتی حرکت میکنند اما همگی سر به سوی نور دارند. کنار هم و از درون هم رشد میکنند. مدام به هم تبدیل میشوند اما هیچگاه به یک بدنه واحد بدل نمیشوند. با قطع بخشی از زمینساقه، بار زنده نگه داشتن گیاه بر عهده باقی زمینساقههاست تا زمانی که تکههای قطع شده فرصت از نو رستن بیابند. و این از نو رستن از دل زمینساقههای دیگر رخ میدهد. شکل اتصال زمین ساقهها همبستگی است. هبستگی، محو شدن اقلیت در دل اکثریت نیست. بلکه حمل کردن یک اقلیت در دل اقلیت دیگر است.
اما در مجموعه نیروهایهای سازنده این خیزش و نیروهای مقابل آن یک چیز در عینیترین شکل خود مشهود است: منازعه بر سر منافع طبقاتی. اگرچه این عبارت آنقدر در یک قرن گذشته دست به دست شده که نخنما شده است؛ اما هیچگاه تا به این اندازه ملموس و تا به این حد محرک رویدادهای سیاسی و اجتماعی نبوده است. اگر زمانی منازعه بر سر منافع طبقاتی صرفا نوعی صورتبندی ایدئولوژیک شرایط به امید پیوند دادن آن با آرمانشهرهای محبوب عصر خود بود، امروز اگرچه مفهوم طبقه تغییراتی بنیادین کرده است، اما تنها راه فهمیدن مواضع شگفتانگیز برخی افراد و گروهها یا رخدادهای شوکآور در بالا و پایین شهرهای ایران است. در کوتاه سخن، ترکیب اجتماعی خیزش ۹۸ رویارویی تمامی حاشیهها علیه تمامی مرکزهاست.
فریاد میزنی خدای باورنکردنیات را میخوانی با مشتهای سنگینش
با چهرهی چروکیدهاش و با بوی گند دهانش
با کلاه کاسکتاش با موتورهای هزارش
با گاز فلفل و شوک برقی با چکمههای سیاهش با زرهپوشها و آب پاشهاش
فریاد میزنی میلرزی
فریاد میزنی میلرزی
و خداوند ما میآید
با سینههای عریان
با رانهای عریان
با دستهای عریان
با گیسوان عریان
با چشمهای عریان
با چهرهی عریان
با لبخند عریان
با صدای عریان
با سرود عریان
با صلابت عریانیاش
خداوندگار ما میآید
زیر پایش لاشهی پاره پارهی دولت
زیر پایش لاشهی پاره پارهی خدایان عبوس کسالت و اندوه
در مقدمش قم باغ آتش
در مقدمش اوین باغ آتش
در مقدمش کهریزک باغ آتش
در مقدمش رجایی شهر باغ آتش
در مقدمش پاستور باغ آتش است
وکودک
که گونههاش از نفرت
کودک که چشمهاش از بیهودگی
در بازوان عریانیاش نشسته آفتاب عصر را گاز میزند
سرخ و سیاه مثل حادثه میخواند:
و سنگ سوالی سخت سید علی
و اشک سوالی شفاف سید علی
و خون سوالی صریح سید علی
و فریاد سوالی قاطع است
سید علی مجید توکلی
سید علی محسن محمدی
سید علی مهوش ثابت، سید علی امین زرگرنژاد، سید علی پرویز اسانلو، سید علی هدا صابر، سید علی سعید متینپور، سید علی ماهان محمدی، سید علی بابک داشاب، سید علی بهاره هدایت، سید علی جعفر اقدامی، سید علی حمید قاسمی،سید علی سعید ملکپور، سید علی حمزه کرمی، سید علی شیوا نظرآهاری، سیدعلی حامد یازرلو، سید علی فریبا کمال آبادی، سید علی جواد امام، سید علی عماد بهاور، سید علی جواد علیخانی، سید علی بهمن احمدی آمویی، سید علی علی جمالی، سید علی علی ملیحی، سید علی احمد و محسن دانشپور، سید علی جواد لاری، سید علی حمید قاسمی، سید علی مهدی کوهکن، سید علی عبدالرضا قنبری، سید علی چاری محمد اف، سید علی نسرین ستوده، سید علی حسن زید آبادی، سید علی شبنم مددزاده، سید علی مصطفی تاجزاده، علی زاهد، رضا رجبی، ابوالفضل عابدینی، باتور شاه محمد اف، معصوم فردیس، کیوان صمیمی، محمد فرید طاهری، مهدی اقبال، میرحسین موسوی، مهدی کروبی، مجید دری، محمدصدیق کبودوند، ضیا نبوی، عیسی سحرخیز، احمد زیدآبادی، مهدی خسروی، محمد داوری، علیرضا رجایی، ابوالفضل قدیانی، مهدی محمودیان، محمدجواد مظفر، عبدلله مومنی، عبدالله رمضانزاده، بهزاد نبوی، محسن امین زاده، اسماعیل صحابه، سید علیرضا بهشتی شیرازی، محمد سیف زاده، قاسم شعله سعدی، امیر بهمنی، ابراهیم بابایی، مهدی خدایی، ابذاهیم مددی، محمدرضا مقیسه، بهمن صادقیپور، مهدی محمودیان، مسعود باستانی، علی عجمی، کوهیار گودرزی، حسین زرینی، محسن میردامادی، احمدرضا یوسفی، زهرا رهنورد، مهدیه گلرو، مطهره بهرامی، مریم حاجی لویی، ریحانه حاج ابراهیم، کبری بنازاده،
سید علی سید علی سید علی سید علی
زن در طرشت میخواند در ذهنش کلاشینکف
عبدی گیتارش را برم دارد در ذهنش کلاشینکف
طرهای در عباس آباد میرقصد در ذهنش کلاشینکف
دهان توی کاسهی توالت باز میشود در ذهنش کلاشینکف
تن سوزش کیر کهریزک را در اعماق حس میکند در ذهنش کلاشینکف
آواره توی امیرآباد شمالی مرگ را صدا میزند در ذهنش کلاشینکف
دختر رانهاش را رو به چک پولها میگشاید در ذهنش کلاشینکف
دهقان توی بشاگرد زمین مرده را میبوسد در ذهنش کلاشینکف
صدها نفر توی هفت تپه نعره میزنند در ذهنشان کلاشینکف
کردستان اشک میریزد در ذهنش کلاشینکف
آذربایجان خیره نگاهت میکند در ذهنش کلاشینکف
خوزستان مویه میکند در ذهنش کلاشینکف
دستی روی تنی میچکد در ذهنش کلاشینکف
و دستی کلاشینکف را میفشارد در ذهنش بوسه
بوسه
بوسههای رها
بوسههای رها
"چکامه ی بوسه و آتش" / 21 December 2019
در عصر حکومتها و رسانههای اطلاعاتی- امنیتی زندگی میکنیم. آنها در این جنگ روانی بر علیه یکدیگر ضد اطلاعات تولید میکنند و انتشار میدهند. ارثیه شومی که از زمان جنگ سرد غربیها با روسیه شوروی بجا مانده و با تکنیکهای دیجیتالی مدرن، امروزه اشکال پیچیده تر و مغز شویانه تری بخود گرفته است ! رژیم جمهوری اسلامی بخوبی در امر روانشناسی تودهها و به بیراهه بردن اصل مشکلات و مسخ کردن حقیقت وقایع روز، تجربه و استعداد دارد و برای بقای نظام از کثیفترین روشهای غیر انسانی برای حکومت مقدس اسلامیش استفاده میکند تا چند صباحی به اقتدار منحوس خود ادامه دهد. غربیها از یک ایران مفلوک فقیر نفت فروش که فقط توان خرید کالاهایش را داشته باشد بیشتر نفع میبرند تا یک ایران دمکراتیک پیشرفته ! به یک رضا خان جدیدی احتیاج است که بعد از این همه سالها اینبار به مجلس پنجم برای تصویب لایحه جمهوری احتیاج نداشته باشد، میتواند بعد از سرنگونی رژیم دروغ و تزویر، رئس جمهور موقت برای آینده روشنتر ایران باشد !
ایراندوست / 21 December 2019