– طنیناندازی شعارهایی نظیر “اصلاحطلب اصولگرا/ دیگه تمومه ماجرا” در فضای دانشگاهها از آن دست ابتکارات جنبش دانشجویی فعلی ایران است که توانست به روشنی و بدون واهمه، نویدبخش به سر آمدن عمر استبداد موجود و دوگانهسازی کاذب در سپهر سیاسی ایران باشد.
این عبارت مورد تاکید دو فعال دانشجویی است که با زمانه گفتوگو کردهاند اما خواستهاند نامشان به میان نیاید.
فرایند و چگونگی شکلگیری جریان صنفی دانشجویی در سالهایی که حاکمیت، رخوت و رکود بیسابقهای را بر دانشگاه تحمیل کرده، حکایت از خلاقیتی قابل اعتنا دارد. دانشجویان در دهه ۹۰ شمسی و درست در همان مقطع که دولت حسن روحانی گمان میداشت جنبش دانشجویی به پیاده نظامی مطیع برای پیشبرد سیاستهایش تبدیل شده است، چون سدی در مقابل پیادهسازی سیاستهای نئولیبرالیستی قد علم کرد.
در حقیقت روسای دو دولت دهم و یازدهم با کمک الباقی بدنه امنیتی و پشت پرده نظام جمهوری اسلامی، با ایجاد نهادهای مطیع قدرت در دانشگاه از یک سو و سرکوب وسیع فعالان دانشجویی از سویی دیگر، سعی در عقیمسازی جنبش پیشرو دانشجویی در ایران داشتند. شکلگیری جریان صنفی دانشجویان به دلیل خاصیت فراگیر بودن آن در دانشگاههای سراسر کشور و همینطور خارج کردن فعالیتهای دانشجویی از سبکهای پیشین مبارزه علیه نابرابری و بیعدالتی اما نه تنها نهادهای امنیتی همچون وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه را همچنان در مهار و سرکوب آن ناتوان گذاشته، بلکه پیوند خوردن جنبش دانشجویی با مطالبات عدالتطلبانه معلمان و طبقه کارگر ایران سبب شده است تا دولت حسن روحانی نتواند طرحهایی همچون “کارورزی” و “پولیسازی آموزش” را در سایه عدم اطلاعرسانی و پادگانی کردن فضای دانشگاه، با خیال آسوده پیش ببرد.
– تبعات روند کالاییسازی آموزش سبب شده است که نه تنها فرزندان طبقات فرودست حین تحصیل در دانشگاه تحت فشار هزینههای سنگین آموزشی کمر تا کنند، بلکه به تدریج از ورود به دانشگاه محروم شوند یا از سرانجامبخشیدن به تحصیلات دانشگاهی خود بازمانند. در این میان، آن که از قطار دورههای روزانه دانشگاههای دولتی جا بماند مجبور میشود تا هزینههای سرسامآوری را برای دورههای شبانه و دانشگاههای آزاد یا غیرانتفاعی بپردازد، تا علیرغم آموزشی کم کیفیت، به امید یافتن شغلی برای تأمین هزینههای زندگی مدرکی به دست آورده باشد. و دریغا که این تلاش، به سودای کسب منزلتی نمادین، خود چون فرزندی ناقصالخلقه زاییده منطق حاکم است.
این جملهها به عنوان بخشی از بیانیه فراگیر دانشجویان در ۱۶ آذر ۱۳۹۵ سندی است حاکی از صفبندی فراگیر دانشجویان سراسر کشور با پولیسازی آموزش در ایران.
یکی از فعالان دانشجویی که به دلیل شرایط امنیتی حاکم بر ایران در گفتوگو با زمانه خواست نامش فاش نشود، در تشریح روند شکلگیری جریانهای صنفی متاخر در دانشگاههای کشور میگوید:
«فعالان دانشجویی پس از اعتراضات سال ۸۸ و در سالهایی که دانشجویان به پوچ بودن شعارهای اصلاحطلبان واقف شده بودند و دقیقا زمانی که وزارت علوم با همدستی دیگر نهادهای دولتی دستاندرکار پیشبرد طرحهایی نظیر “اجرای قانون سنوات” و “پولیسازی آموزش” بودند، با قرار دادن مبارزات خود بر مدار مطالبات صنفی توانستند بخش سرخورده و به انزوا کشیده شده جنبش دانشجویی را جذب و سازماندهی کنند.»
به گفته این فعال دانشجوئی، پیشروی جریان صنفی موجب شد دانشجویان در سراسر ایران مطالبات خود را فراتر از دانشگاه، تحتالشعاع منطق اقتصادی حاکم و در پیوند با دیگر جنبشهای اجتماعی همچون جنبش کارگری و جنبش معلمان ببینند.
علیه پولیسازی، علیه نظام
گامهای اول پولیسازی آموزش در سالهای ابتدایی به قدرت رسیدن حکومت جمهوری اسلامی و با تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی در ۱۳۶۱ و تصویب قانون تأسیس مدارس غیر انتفاعی در سال ۱۳۶۷ در دولت اکبر هاشمی رفسنجانی آغاز شد. بحرانهای اجتماعی و جنگ هشت ساله ایران و عراق اما مانع از همهگیر شدن این طرح در سیستم آموزش کشور شد.
در دهههای ۷۰، ۸۰ و ۹۰ شمسی اما پیشبرد پولیسازی آموزش همراه با شعارهایی همچون سودآوری از علم یا خودگردانی دانشگاه، با شتاب بیشتری در دستور کار قرار گرفت. موسسههای کنکوری که در همین دوران به هولدینگهای عظیم سودآوری تبدیل شده بودند، خود را به عنوان تنها مدخل «قیف» ورود به دانشگاه مطرح کردند. بنا بر مستنداتی که در کانال تلگرامی شوراهای صنفی دانشجویان کشور منتشر شده است، ضیاء هاشمی، سرپرست وقت وزارت علوم در سال ۱۳۹۶ در آستانه سال تحصیلی اعلام کرد که در فاصله سالهای ۸۳ تا ۹۳ ظرفیت رایگان دانشگاههای کشور به ۱۳ درصد کاهش یافته است. او از ۱۵ برابر شدن دانشگاههای غیرانتفاعی، ۹ برابر شدن تعداد دانشگاههای علمی-کاربردی و چهار برابر شدن دانشگاههای پیام نور در این بازه ۱۰ ساله در کشور خبر داد.
یکی دیگر از فعالان دانشجویی اما درباره تداوم به گفته او سیاست کالاییسازی آموزش در دولت حسن روحانی و سمتگیری مبارزات دانشجویی در برابر این سیاست میگوید که جریان صنفی توانسته بود از سال ۹۴، شوراهای صنفی حدود ۵۰ دانشگاه در سراسر ایران را بر سر مطالبهای مشخص مانند قانون سنوات با خود همراه کند و به مرور زمان با گسترش مطالبات خود در تمامی سطوح امکانات رفاهی-آموزشی دانشگاه، از تمام راههای موجود -از مذاکره با مسئولان و انتشار بیانیههای مشترک و نشریات گرفته تا برپایی تجمعات و تحصن در صحن دانشگاه- بهره ببرد و گفتمان علیه پولیسازی آموزش را تبدیل به اصلیترین گفتمان موجود در دانشگاه کند.
این فعال دانشجویی در ادامه با اشاره به چگونگی اعلام همبستگی جریان صنفی دانشگاه با جنبش معلمان و جنبش کارگری به زمانه میگوید:
«از آنجا که جریان صنفی دانشجویان بر پایه مطالبات صنفی عدالتخواهانه بنا نهاده شده، به شکلی بالذات در کنار مطالبات جنبش عدالتخواهانه معلمان و همینطور جنبش کارگری قرار میگیرد. حتی با وجود اینکه این جنبشها هیچگاه پیوند تشکیلاتی مستقیم با یکدیگر نداشتند اما همواره و در سالهای اخیر چه در قالب بیانیهها و چه در تجمعات مختلف، خواستها و شعارهای جریان صنفی دانشگاه و دیگر جنبشهای اجتماعی، در مسیر مطالبات یکدیگر قرار گرفته است. از این رو میتوان تمامی جریان صنفی را به عنوان بخشی از بدنه جبهه واحدی در نظر گرفت که بر اساس عدالتخواهی و برابری طلبی در میان طبقات و اقشار تحت ستم در ایران شکل گرفته است.»
بنا بر اظهارات این فعال دانشجویی، از شروع خیزشهای سراسری مردم در دی ماه سال ۱۳۹۶، جنبش دانشجویی و مشخصا جریان صنفی دانشگاههای ایران همراه با مردم در برابر فقیرسازی هر چه بیشتر طبقات فرودست و فساد گسترده حکومتی به میدان عمل آمدند:
«در مقابل بازداشت، ضرب و شتم و تحمیل احکام سنگین قضایی برای سرکوب فعالان دانشجویی برآمده از جریان صنفی، تنها نشانگر هراس نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی از راهی است که با شکلگیری تشکلهای مستقل صنفی در دانشگاهها آغاز شده است.»
ناکام گذاشتن ترفندهای پیاده شده نهادهای نظارتی درون دانشگاهها و تشکلهای وابسته به بدنه قدرت از سوی دانشجویان موجب شد نیروهای امنیتی برای برخورد با گسترش اعتراضات صنفی دانشجویان که در پیوند با خیزش مردمی دی ماه ۹۶ شکلی رادیکالتر به خود گرفته بود، وارد عمل شده و دهها نفر از فعالان دانشجویی را در سراسر ایران بازداشت کنند.
این فعال دانشجویی در ادامه با یادآوری تلاشهای ارگانهای امنیتی جمهوری اسلامی برای سرکوب تشکلهای صنفی در دانشگاهها میگوید:
«از اردیبهشت سال ۱۳۹۷ و همزمان با برگزاری انتخابات شوراهای صنفی در دانشگاهها، تشکلهای وابسته به جناحهای حکومتی دانشگاهها همچون بسیج و انجمن اسلامی سعی کردند عناصری نفوذی به شوراهای صنفی دانشکدهها بفرستند و از سوی دیگر با رد صلاحیت فعالان دانشجویی توسط نهادهای نظارتی دانشگاه و خوانشهای سلیقهای آییننامه شوراهای صنفی، سعی در کارشکنی در تشکیل شوراها و در امتداد آن، پیگیری مطالبات صنفی دانشجویان داشتند.»
به گفته این فعال دانشجویی، با وجود برخوردهای امنیتی و پروندهسازی قوه قضاییه علیه فعالان دانشجویی، جریان صنفی دانشجویی توانسته است با قدرت بر مواضع همیشگی خود که همانا عدالتخواهی و برابریطلبی است بایستد و مطالبات معیشتی و تجمعات صنفی خود را نیز در این مدت بیش از پیش بسط دهد.
بر این اساس در حال حاضر حاشیهایترین و کوچکترین دانشگاههای کشور نیز نسبت به حقوق صنفی خود حساس شدهاند.
شاید متاخرترین شاهد این مدعا، پاسخ دانشجویان به خیزش سراسری آبان ۹۸ از طریق برپایی تجمعات و بازتاب حقخواهی فرودستان در صحن دانشگاه بود.
با وجود اینکه آمارهای موجود حکایت از دستگیری صدها دانشجو در سراسر ایران در روزهای اخیر دارد، جنبش دانشجویی همچنان به عنوان قلب تپنده جامعه به مبارزات خود در درون و بیرون از دانشگاه ادامه میدهد.
- در همین زمینه
در دهۀ 90 و به ویژه از تجمع 16 آذر 1395 همانگونه که نویسنده محترم توضیح می دهند، موجی از فعالیت های صنفی در دانشگاه ها به راه افتاده و خواست آموزش رایگان به خواستۀ اصلی جنبش دانشجویی تبدیل شده است و جریانی در چپ دانشجویی شکل گرفته که به چپ صنفی معروف شده است. اما نویسنده و همچنین دو دانشجوی ناشناس باید توجه کنند که اعتراض به پولی شدن دانشگاه ها از همان آغاز پولی شدن دانشگاه ها آغاز شده و چیز متأخری نیست. مسئلۀ پولی کردن دانشگاه های دولتی در دولت سید محمد خاتمی و در خرداد 82 آغاز شد و اعتراضات خرداد 1382 در دانشگاه های کشور درواقع اعتراضی به این روند بود. اعتراضات آن سال تابدانجا پیش رفت که وزیر علوم مصطفی معین وادار به استعفا شد. پس از آن هم موجی از فعالیت های دانشجویان چپ در دانشگاه ها آغاز شد که از همان سال 82 خودش را نشان داد و تا سال 87 ادامه داشت که البته با غلبۀ گفتمان اصلاح طلبی سبزها و سپس بنفش ها کمی در حاشیه قرار گرفت.
از 16 آذر سال گذشته مشاهده کردیم که صنفی ها دیگر تنها گروه موجود چپ در داخل دانشگاه نیستند و گرایش های چپ دیگری هم وجود دارند که بنا به دلایلی با صنفی ها همراه نمی شوند. اتفاقاً امسال (1398) شاهد بودیم که تجمعات 16 آذر چندان در دست صنفی ها نبود و نه تنها شعار اعتراض به کالایی شدن آموزش و پولی شدن دانشگاه ها و بیگارورزی مطرح نشد، بلکه شعارهایی مطرح شد که صنفی ها سال گذشته برای مطرح کردن آن رودروایسی یا حتی مخالفت داشتند. 16 آذر 98 را باید نقطۀ پایان چپ صنفی بدانیم که از 92 کار خودش را آغاز کرده بود، امسال مشخص شد که چپ دانشجویی هم همراه با مردم مف خیابان یک خیز بزرگ برداشته و دیگر خود را در فرمول بندی های پدرخوانده ها و مادرخوانده های چپ صنفی محدود نمی کند.
کارو / 10 December 2019