موضوع این نوشته بررسی تاریخچه تصرف عرصه پزشکی کشور توسط دستگاه ولایی و شیوههای پیشبرد «خودیسازی» در این حیطه است.
مقاله در سه بخش است:
- در بخش نخست به آغاز و بنیادهای خودیسازی پرداختیم.
- در این بخش شکلها و رویههای دادن رانت به خودیها در عرصه پزشکی را بررسی میکنیم.
- در بخش سوم میبینیم که از امتیازهایی که به خودیها دادهاند، چه نوابغی سربرآوردهاند. در این بخش عدهای از پزشکان ولایی را با توجه ویژه به حوزه چشمپزشکی معرفی میکنیم.
مراتب رانتخواری علمی
برخورداری از “رانت علمی”، شامل مراحل زیر است: مقطع پزشکی عمومی، مقطع تخصص، فوق تخصص، اعزام به خارج برای گذراندن دورههای فلوشیپ و فوق تخصص، استخدام دانشگاهی، ارتقاء هیأت علمی، پروانهی تأسیس مطب، کلینیک و بیمارستان خصوصی.
۱-مقطع پزشکی عمومی
الف: امکانپذیرساختن پذیرش و قبولی دانشآموزان کمسواد و بیاستعداد
در آزمونهای کنکور سراسری کشوری در رشتهی علوم تجربی: این امر با ابلاغ آییننامههای سهمیهی رزمندگان، بورسیهی نیروهای مسلح (ارتش، نیروی انتظامی، سپاه)، بسیج، وزارت اطّلاعات، سهمیهی بنیاد شهید، [1] جانبازان، ایثارگران و سازمانهای رسمی دیگر به اجراء درمیآید. این در حالی است که بیش از ۳۱ سال از پایان جنگ میگذرد اما هنوز سهمیههای گوناگون برقرار است و هر سال بیشتر میشود. گویا شرایط جنگی در کشور حاکم است.
«رزمندگان» (با حداقل شش ماه حضور در جبهه) جزو سهمیه رزمندگان محسوب میشوند و تابع ضبواط مربوط به سهمیه رزمندگان هستند.
خانواده شهدا: علاوه بر فرزندان شهدا، پدر، مادر، خواهر و برادر شهید نیز جزو سهمیه خانواده شهدا محسوب میشوند و تابع ضوابط مربوط به سهمیه خانواده شهدا هستند.
این گروه از دانشجویان پزشکی کادر جمهوری اسلامی، بزرگترین بدنهی پزشکان متخصص امروز شهر تهران و مراکز استانهای کل کشور را تشکیل میدهند.
بحث در مورد سواد پایین پزشکان سهمیهای و خطراتی که برای بهداشت و درمان کشور ایجاد میکنند به روزنامهها و محافل کشیده شده است. گزارشگر روزنامه بهار مینویسد:
«وقتی دفترچه بیمه بدست همراه فرزند خردسالش از اتاق دکتر متخصص در بیمارستانی دولتی بیرون آمد و به شوهرش که در بیرون منتظرش بود ملحق شد رو کرد به او و گفت: «چیزی نتونست تشخیص بده، دکترش سهمیهای است! »[2]
سایت تابناک وابسته به محسن رضایی در گزارش خود از کنکور سال جاری نوشت:
«داوطلبی در رشته تجربی و با جنسیت دختر به رغم کسب رتبه زیر دو هزار منطقه دو و وجود حدوداً ۷ هزار نفر گنجایش برای رشتههای پزشکی و دندانپزشکی و در حالی که تمام امکانهای انتخاب رشته خود را انتخاب کرده بود، پذیرفته نشد و در نتیجه نهایی او کلمه مردود قید شد؛ داوطلب دختری که معتقد است، یکی از آشنایانشان با رتبهای بالاتر و جنسیت پسر در همین آزمون سال جاری در رشته پزشکی قبول شده است.
داوطلب دیگری از منطقه یک با کسب رتبه ۱۰۱۷ و به رغم اینکه از تمام فرصتهای انتخاب رشته خود استفاده کرد در هیچ یک از رشته محلهای انتخابی خود قبول نشد. حال آنکه این داوطلب معتقد است در سال گذشته، یکی از دوستانش با رتبهای بالاتر در رشته پزشکی قبول شد.» [3]
یک نماینده مجلس در پاییز ۱۳۹۶ رسماً اعلام کرد: «۷۰ درصد ورودیهای دانشگاههای كشور، بر اساس سهمیهها هستند! ».[4]
روزنامه بهار در مهرماه ۱۳۹۶ در ارتباط با معضل سهمیهها مینویسد:
«حالا دیگر دانشجوی سهمیهای، دکتر سهمیهای، مدیر سهمیهای و مهندس سهمیهای سالهاست که در جامعه ایرانی به یک برچسب تبدیل شدهاست به طوری که آنهایی که با سهمیه وارد دانشگاه میشوند اغلب سعی در مخفی نگه داشتن این موضوع میکنند، غافل از اینکه خودشان را به علت بنیه علمی ضعیف در کلاس لو میدهند و بیشتر ما در کلاس درس به عنوان استاد یا دانشجو متوجه فاصله علمی بین دانشجویان بدون سهمیه (آزاد) و دانشجویانی که با استفاده از سهمیهها به دانشگاه راه پیدا کردهاند شدهایم و خود این موضوع را به عینه تجربه کردهایم.
انتظار میرفت که بعد از پایان جنگ تحمیلی و منتفی شدن موضوعیت و اضطرار جبهه و جنگ به تدریج موضوع سهمیهها که شاید با توجه به تعریف و مفهوم رانت از آن بتوان به «رانت علمی» یا «دوپینگ علمی» تعبیر کرد در راستای رفع تبعیض علمی و خلق فرصتهای برابر برای همه افراد و آحاد جامعه از پیکره آموزش عالی زدوده شود، نه اینکه شاهد تصویب قانونی جدید و اضافه شدن دوباره سهمیهها و تشدید سهمیهبازی و سیر نزولی کیفیت آموزشی باشیم. اگر زمانی چیزی بنام گزینش و تحقیقات محلی برای ورود به دانشگاهها وجود داشت امروز دیگر هیچ توجیهی برای آن نمیتوان متصور شد و به همینترتیب اگر زمانی برقراری سهمیهها توجیهاتی داشت و در راستای منافع ملی بود در زمان حاضر مسیری در خلاف جهت منافع ملی دارد و ادامه این روند عواقب مخربی در پی دارد. » [5]
ابراهیم خدایی، رئیس سازمان سنجش نیز یکی از دلایل تفاوت نتایج سال ۹۶ با نتایج سال ۹۵ را اعمال سهیمه ۵ درصدی برای خانواده جانبازان با جانبازی کمتر از ۲۵ درصد عنوان کرد؛ قانونی که بر اساس آن مقرر شده بود، در راستای اجرای ماده ۹۰ قانون برنامه پنج ساله ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور، سهمیه ۵ درصد برای جانبازان با جانبازی كمتر از ۲۵ درصد، همسر و فرزندان آنان و همچنین همسر و فرزندان رزمندگان با حداقل شش ماه مدت حضور داوطلبانه اعمال شود. [6]
۳۱ سال از پایان جنگ میگذرد اما هنوز سهمیه خانواده شهدا در کنکور تمام نشده است! در سال ۹۶ فردی تحت عنوان خانواده شهید با رتبه کشوری ۳۶۰۶۷ به رشتهی پزشکی دانشگاه گیلان راه یافت و حق جوانانی که رتبههای پایینتری را کسب کرده بودند ضایع کرد.
آش آنقدر شور است که صدای وزیر بهداشت وقت هم در میآید و میگوید:
«تا توانستهایم بیسوادی مدرن را تبلیغ و تشویق کردهایم و بدون حساب و کتاب مدرک علمی و تحصیلی میدهیم»
و سپس باوجودی که خود و خانوادهاش از انواع و اقسام سهمیه برخوردار بودهاند ضمن انتقاد از برخی دخالتهای مدیریتی از سوی دولت و مجلس در امور دانشگاهها و نقش سهمیهها در پذیرش دانشجویان، گفت:
«این دخالتها به علم، آموزش و پژوهش و در حوزه فعالیت ما به سلامت مردم آسیب میزند و در یکی از مهمترین دانشگاههای علوم پزشکی، در رشته پزشکی در کنار رتبههای اول و دوم و برتر، رتبه ۸۴ هزار نشسته و در رشته داروسازی در کنار رتبه اول و برتر کنکور، رتبه ۱۰۴ هزار پذیرفته شده است، این تصمیم را قانونگذار میگیرد که دود آن به چشم علم، عالم، پژوهش، سلامت مردم، تحقیق و پیشرفت کشور میرود. وزیر بهداشت ضمن انتقاد از برخی دخالتهای مدیریتی از سوی دولت و مجلس در امور دانشگاهها و نقش سهمیهها در پذیرش دانشجویان، گفت: این دخالتها به علم، آموزش و پژوهش و در حوزه فعالیت ما به سلامت مردم آسیب میزند و در یکی از مهمترین دانشگاههای علوم پزشکی، در رشته پزشکی در کنار رتبههای اول و دوم و برتر، رتبه ۸۴ هزار نشسته و در رشته داروسازی در کنار رتبه اول و برتر کنکور، رتبه ۱۰۴ هزار پذیرفته شده است، این تصمیم را قانونگذار میگیرد که دود آن به چشم علم، عالم، پژوهش، سلامت مردم، تحقیق و پیشرفت کشور میرود.»
در سال ۱۳۹۸ وضع از این هم بدتر شد.
دکتر حمید اکبری قائم مقام معاون آموزشی وزیر بهداشت با تأکید بر اینکه بیش از ۶۰ درصد دانشجویان رشتههای علوم پزشکی بر اساس سهمیه وارد دانشگاهها میشوند، گفت: متأسفانه پیگیریهای وزارت بهداشت در این زمینه تاکنون بینتیجه مانده است.
وی از وضعیت سهمیههای پذیرش در رشتههای پزشکی انتقاد و اظهار کرد:
«وجود سهمیههای متعدد برای پذیرش در گروه علوم پزشکی یکی از عوامل چالش برانگیز در نحوه ورود دانشجویان در دانشگاهها بهویژه دانشگاههای علوم پزشکی است. چرا که بر اساس قانون مجلس ما با موضوع ۳۰ درصد عدالت آموزشی که مختص رشتههای گروه علوم پزشکی است، مواجه هستیم و در رشتههای دیگر این وضعیت وجود ندارد و علاوه بر این میزان ۳۰ درصد نیز سهمیههای دیگر شهدا، رزمندگان و ایثارگران و ۵ درصد سهمیه نیز به خانوادههای آنان تعلق میگیرد و متاسفانه این چالش بسیار نگرانکننده است. بطور کلی سهمیه آزاد در رشتههای پزشکی در کشور به زیر ۴۰ درصد میرسد، این وضعیت در سه رشته پر متقاضی علوم پزشکی یعنی دندانپزشکی، داورسازی و پزشکی وجود دارد و بیش از ۶۰ درصد دانشجویان ما در این رشتهها نیز بر اساس سهمیه وارد دانشگاهها میشوند، بنابراین ما نگران کیفیت آموزش در بین این دانشجویان هستیم. در حال حاضر اگر ۱۰ هزار نیرو در سه رشته پزشکی، داروسازی و دندانپزشکی جذب دانشگاههای علوم پزشکی کنیم، ۶۰۰۰ نفر آنها بر اساس سهمیه وارد میشوند و وزارت بهداشت این موضوع را با جدیت از طریق مجلس پیگیری میکند، چرا که یکی از مسائل مهم و نگران کننده در نحوه ورود دانشجویان گروه علوم پزشکی به شمار میرود.» [7]
در شهریور ماه ۱۳۹۸ سایت فرارو گزارش داد که اوضاع از سالهای گذشته نیز بدتر شده است.
«اگرچه پارسال هم نحوه پذیرش کنکور به شیوه جدید، داوطلبان را متعجب کرد و زمینه اعتراضهایی را فراهم آورد، اما امسال نهتنها شرایط بهتر نشده که داوطلبان میگویند به چند دلیل بدتر شده و بسیاری از برنامههای آنها از بین رفته است. علاوه براین تعداد بازماندگان از برنامههایی که به نظر با حسابوکتاب منطقی است، به چند نفر و چند رشته خاص خلاصه نمیشود، اما برای شفافیت موضوع میتوان چند رتبه خاص امسال را بررسی کرد.
در کنکور کارشناسی ارشد دانشگاه علوم پزشکی، رتبه دو یکی از رشتهها، پس از اعلام نتایج گمان میکرد به خواسته خود رسیده و درست زمانی که استاد پایاننامه و حتی موضوع خود را هم تا اندازهای انتخاب کرده و در ذهن برنامهای برای این دوره چیده بود، روز اعلام نتایج شوکه شد و بخش زیادی از برنامه خود را از دسترفته دید.
او رتبه دو شده بود و در دفترچه هم نوشته بود که این رشته در دانشگاه علومپزشکی تهران دو نفر ظرفیت دارد که با یک محاسبه ساده مشخص میشود رتبه به قطعیت شانس قبولی دارد، اما ماجرا با حسابوکتاب و ریاضی ساده پیش نرفت. موضوعی که ساده به نظر میرسید، حالا پیچیده شد و با منطق و حساب ریاضی سازگار نبود؛ دو ظرفیت وجود داشت و قاعدتا او میتوانست یکی از این دو نفر باشد. ماجرا به سهمیهها برمیگردد که از دوسال پیش روند متفاوتی به خود گرفت. » [8]
«روزی که نتیجه و رتبه کارشناسی ارشد منتشر شد، یکی از خوشحالترین افراد رشتهاش بود. او رتبه سه را کسب کرده بود و گمان میکرد که به زحماتش نتیجه داده و حالا میتواند در یکی از معتبرترین دانشگاههای تهران به ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد بپردازد. او دانشجوی بیناییسنجی بود و سال آخر در کنار واحدهای تحصیلی برای کنکور کارشناسی ارشد هم درس میخواند و درست زمانی که خود را فاتح این میدان میدید، نهتنها در دانشگاه مورد علاقهاش، که در هیچ دانشگاهی پذیرفته نشد. این داوطلب کنکور که نمیخواهد نامش در گزارش بیاید، میگوید: «سال آخر کارشناسی امتحان دادم. پارسال رتبه ۹، دانشگاه شهید بهشتی قبول شد و رتبه ۱۰ رفت مشهد. پارسال دانشگاه ایران پنج نفر روزانه میگرفت. تا رتبه پنج ایران قبول شدند. رتبههای ۶ تا ۹ رفتند شهید بهشتی و بقیه رفتند مشهد. با هر معیاری که میسنجیدم، من هم باید ایران یا شهید بهشتی قبول میشدم و در دفترچه همین دو دانشگاه را انتخاب کرده بودم. رتبهام سه بود و این دو دانشگاه چهار نفر روزانه میگرفتند. روز اعلام نتایج آنچه بر صفحه نمایشگر کامپیوتر دیدم، باورنکردنی بود. رتبه سه کنکور کارشناسی ارشد در هیچ دانشگاهی پذیرفته نشد. او میگوید هنوز امیدوار است که تغییری در این شرایط ایجاد شود: «اساتید هم تعجب کرده بودند و میگفتند احتمالا اشتباه شده است. تا الان در دانشگاههای ایران رتبه سه مردودی نداشتیم. امسال دانشگاه ایران ظرفیت روزانه دو و پردیس دو نفر بود. اولویت دوم شهید بهشتی بود و ظرفیتها هم به همین صورت بود و دو نفر روزانه میگرفتند. یعنی چهار نفر روزانه میگرفتند و من با رتبه سه قبول نشدم. یعنی این ظرفیت چهار نفره به رتبههای یک و دو و دو نفر سهمیهای رسیده است.» [9]
شرکتکنندگان در کنکور ارشد ۱۳۹۸با شکل بیسابقهای از سهمیهبندیها و تبعیض مواجه شدند.
اعتمادآنلاین در گزارشی براساس آمار رسمی نوشته است که امسال، ۵۲۲ هزار و ۵۷۹ نفر در کنکور ارشد ۱۳۹۸ شرکت کردند که از میان آنها ۴۵۶ هزار و ۸۶۱ نفر مجاز به انتخاب رشته شدند و در نهایت ۱۵۱ هزار و ۷۳۹ نفر پذیرش شدند.
این در حالی است که کنکور ارشد سال ۹۷، ۵۷۵ هزار و ۶ نفر شرکتکننده داشت که از این تعداد ۵۷۳ هزار و ۹۴۹ نفر مجاز به انتخاب رشته و ۱۸۸ هزار و ۸۷۱ نفر در دانشگاهها پذیرش شدند.
جوانان شرکتکننده در کنکور میخواهند بدانند دلیل اختلاف فاحش و غیرقابل پیشبینی محل قبولی داوطلبان سال ۹۸ در مقایسه با محل قبولی رتبههای مشابه در سالهای گذشته چیست، در حالیکه تغییر محسوسی در ظرفیتهای اعلامشده برای دانشگاهها در مقایسه با سالهای قبل دیده نمیشود.
امسال حتی برخی رتبههای دو رقمی نیز مردود شدهاند یا رتبههایی بهتر از سالهای گذشته نتوانستهاند در همان دانشگاههای مورد نظرشان قبول شوند.
دکتر مجید حسینی میگوید:
«در آزمونهای سراسری ایران ۱۹ جور سهمیه وجود دارد. در بعضی حوزههای دانشگاهی ۵۰ درصد حوزه سهمیه است. اصلاً رقابتی نمانده. من رفتم سر کلاس دکترای دانشگاه تهران، ۹ دانشجو دارم ۷ نفر آنها سهمیه هستند. یکی مدیرکل فلان جا است. یکی استاندار فلان جاست. و همه هم دو برابر سن من. من اصلاً چی به اینها درس بدهم. فقط من نصیحت میکردم میگفتم پسر جان خوب میشه. » [10]
کاربدستان نظام ولایی تا آنجا پیش رفتند که محمدتقی رهبر امام جمعه موقت اصفهان در نماز جمعه این شهر به صراحت گفت: «یک هزار و ۵۰۰ محجبه در دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان وجود دارد، مدیران دانشگاهی باید به دختران محجبه نمره بدهید.» [11]
البته منظور او از «محجبه» دانشجویانی است که چادر سر میکنند وگرنه حجاب که در امالقرا اسلام اجباری است.
دی ماه ۱۳۹۵ نمایندگان مجلس شورای اسلامی که اصلاحطلبان و اعتدالگرایان مدعی پیروزی در آن بودند در جریان بررسی برنامه ششم توسعه، اصلاحاتی را در قانون جامع خدمات رسانی به ایثارگران ایجاد کردند که به موجب آن دولت و بنیاد شهید و امور ایثارگران موظف شدند خدمات جدیدی را به جانبازان زیر ۲۵ درصد، همسران و فرزندان آنان، رزمندگان با حداقل ۶ ماه حضور داوطلبانه در جبهه و همسران و فرزندان آنان ارائه دهند. از مهمترین این خدمات جدید میتوان به ایجاد ظرفیت جدید در استخدام ارگانهای اجرایی، خدمات شهری و ظرفیت در پذیرش انتخاب رشته کنکور سراسری و انتخاب رشته دانشگاه آزاد اشاره کرد.
برای درک فاجعه بایستی اعتراف وزیر بهداشت را در نظر گرفت که میگوید: «یکی از چالشهای عدم دستیابی به دانشگاههای نسل سوم و چهارم، وجود سهمیههای متعدد است؛ بهطوری که تفاوت معنیداری در رتبههای ورودی به دانشگاهها دیده میشود. تفاوت رتبهها در یک کلاس درسی در گروه پزشکی، گاهی بیش از ۶۰ هزار رتبه است» [12] و با توجه به روندی که در دانشگاههای شکل میگیرد به سادگی میتوان حدس زد چه خطراتی جان مردم را تهدید میکند.
تاثیر سهمیه ۵ درصدی ایثارگران در انتخاب رشته کنکور سراسری و شهریه دانشگاه
به موجب تأیید این سهمیه، ۵ درصد از ظرفیت کل دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی کشور به همسران و فرزندان جانبازان زیر ۲۵درصد و رزمندگان با حداقل ۶ماه سابقه حضور داوطلبانه در جبهه خواهد رسید. در نتیجه با توجه به اینکه سهم فرزندان جانبازان ۲۵درصد به بالاتر، فرزندان آزادگان و شهدا، خواهران و برادران شهدا پیش از این ۲۵درصد از کل ظرفیت بود، میتوان گفت در حال حاضر ۳۰ درصد از کل ظرفیت دانشگاهها به سهمیه ایثارگران اختصاص دارد. در قانون ذکر شده در صورتیکه ظرفیت ۲۵ درصدی مربوط به همسران و فرزندان جانبازان بالای ۲۵ درصد، آزادگان و شهدا تکمیل نشود، مازاد این ظرفیت را میتوان به همسران و فرزندان جانبازان زیر ۲۵ درصد و رزمندگان با حداقل ۶ ماه حضور داوطلبانه در جبهه اختصاص داد. از آنجایی که تعداد شرکت کنندگان سهمیه ایثارگران معمولا کمتر از ۵ درصد کل شرکت کنندگان کنکور سراسری است، پس میتوان انتظار داشت امسال ظرفیت مازادی که به داوطلبان سهمیه ۲۵ درصدی ایثارگران اختصاص پیدا میکرد به داوطلبان سهمیه ۵ درصدی ایثارگران تعلق بگیرد.
همچنین بواسطه این خدمات، داوطلبانی که از سهمیه ۵ درصدی ایثارگران استفاده میکنند از حداقل ۳۰ درصد تخفیف یا معافیت شهریه دردانشگاه آزاد اسلامی، دورههای شبانه دانشگاههای دولتی، دانشگاه پیام نور و سایر دانشگاههای مورد تأیید وزارتین علوم، تحقیقات و فناوری و بهداشت، درمان و آموزش پزشکی برخوردار خواهند شد.
تاثیر سهمیه ۵ درصدی ایثارگران در رتبه قبولی کنکور سراسری
کنکور ۹۶ اولین سالی بود که قرار شد سهمیه ۵ درصدی ایثارگران در آن اعمال شد.
«نکته مهم درباره مشمولان سهمیه ۵ درصدی ایثارگری این است که حدنصاب برای قبولی این داوطلبان تفاوتی با حدنصاب برای قبولی داوطلبان سهمیه ۲۵درصدی ندارد. یعنی کلیه داوطلبان سهمیه ایثارگران (۵ درصدی و ۲۵ درصدی ) کافیست ۷۰ درصد نمره آخرین نفر قبولی در هر رشته محل را کسب کنند تا در صورت وجود ظرفیت قبول شوند. اما باید به این نکته هم توجه کنیم که ظرفیتی که برای داوطلبان سهمیه ۵ درصدی کنار گذاشته شده، یک پنجم ظرفیت مربوط به سهمیه ۲۵ درصدی است.
موضوعی که قطعی است تأثیر مثبت این سهمیه در رتبه قبولی فرزندان و همسران جانبازان زیر ۲۵ درصد و رزمندگان با حداقل ۶ ماه حضور داوطلبانه در جبهه است. یعنی قطعاً رتبه لازم برای قبولی در یک رشته محل، برای داوطلبی که از سهمیه ۵ درصدی ایثارگران استفاده میکند نسبت به داوطلبی که از سهمیه مناطق استفاده میکند پایینتر (از لحاظ عددی بزرگتر ) خواهد بود. همچنین موضوعی که میتواند باعث دلگرمی این داوطلبان شود تعداد داوطلبان سهمیه ۲۵ درصدی است که تنها حداکثر در حدود ۵ درصد داوطلبان کنکور را به خود اختصاص میدهند درصورتیکه ۲۵ درصد ظرفیت دانشگاهها به این داوطلبان اختصاص داده میشود. در سالهای گذشته در صورتیکه ظرفیت اختصاص یافته به ایثارگران به دلیل نرسیدن به حدنصاب ۷۰ درصدی تکمیل نمیشد، مازاد این ظرفیت به داوطلبان سهمیه مناطق اختصاص پیدا میکرد در صورتیکه از کنکور ۹۶ مازاد این ظرفیت به داوطلبان سهمیه ۵ درصدی ایثارگران (که قطعاً تعداد شرکتکنندگان بالاتری خواهد داشت) تخصیص پیدا میکند.» [13]
در پی اختصاص این سهمیه به همسران جانبازان و ایثارگران، گزارشهای متعددی انتشار یافت که «جانبازان اسلام»، ۳۰ تا ۴۰ میلیون تومان از دختران گرفته و آنها را به عقد دائم خود در میآورند و آنها با استفاده از سهمیه همسر جانباز در دانشگاههای دلخواه در رشتههای مورد علاقه پذیرفته میشوند. این عده بر اساس توافق به عمل آمده، بعد از اعلام نتایج کنکور از یکدیگر طلاق میگیرند.
سهمیهی تحمیلی سپاه پاسداران
سپاه پاسداران در سالهای اخیر آب پاکی روی دست همه ریخته است. این نیروی نظامی با آن که خود دارای دانشگاه علوم پزشکی بقیهالله است و به تولید «پزشک» و کادر پزشکی مشغول است با این حال افرادی را خود معرفی و به زور به دانشکدههای پزشکی تحمیل میکند.
بررسی دفترچه انتخاب رشته تجربی سال ۹۵ نشاندهنده سهمیه ۴۰۸ نفری سپاه پاسداران در رشته پزشکی۲۱ دانشگاه کشور است. همچنین این سهمیه در رشته پرستاری برابر با ۶۷ نفر شده است.
دانشگاه علومپزشکی شیراز دارای بیشترین سهمیه سپاه در مقایسه با کل دانشگاههای کشور بودهاست. اگرچه به گفته دبیر شورای گسترش دانشگاههای علوم پزشکی وزارت بهداشت «این افراد مازاد بر ظرفیت دانشگاهها پذیرفته میشوند» اما این درحالی است که وزارت بهداشت در سال جدید بارها اعلام کردهبود که قصدی برای افزایش ظرفیت دانشگاهها ندارد.
به گفته احمد خالقنژادطبری، دبیر شورای گسترش دانشگاههای علوم پزشکی کشور سپاه پاسداران سال گذشته هم درخواست مشابهی را مطرح کرده بوده «اما چون دیر مطرح شد، امکان اعمال ظرفیت محقق نبود. اگرچه معاون آموزشی وزارت بهداشت، باقر لاریجانی حاضر به مصاحبه درباره این موضوع نشد اما طبری توضیح میدهد: «طی جلساتی که در سال جاری با حمید اکبری، قائم مقام معاونت آموزشی، بنده و سایر کارشناسان مربوطه برگزار شد، تفاهمنامهای امضا و شیوه انتخاب دانشجو تعیین شد.
سپاه پاسداران اعلام کرد که ما خودمان همینطور یک تعدادی را به شما معرفی میکنیم اما ما گفتیم که قبول نمیکنیم و این افراد حتما باید در کنکور شرکت کنند و اگر شما میخواهید از بین رتبههای برتر انتخاب کنید، اگر نه هم که خودتان میدانید.»
طبری در گفتوگویی با خبرنگار سپید که فایل صوتی آن در روزنامه موجود است میگوید: «سازمان سپاه پاسداران تعدادی نیرو را در سراسر کشور درخواست کرد. ماهم براساس این درخواست مازاد بر ظرفیت دانشگاهها به آنها ظرفیت دادیم. این ظرفیت مازاد بر ظرفیت خودگردان و روزانه و شبانه است.»
او اظهار میکند: «پذیرفته شدگان درواقع از نیروهای سپاه پاسداران به حساب میآیند و تحت تعهد آنها هستند. این درواقع سفارشی است که سازمان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به دانشگاههای علوم پزشکی داده و هزینه تحصیل دانشجویان متعهد به سازمان خود را نیز میپذیرد.»
خالقنژاد میگوید: «این دانشجویان بعد از فارغالتحصیلی در اختیار سازمان سپاه پاسداران قرار میگیرند.»
علیرغم آنکه وزیر بهداشت بارها بر ثابت نگهداشتن ظرفیت پذیرش دانشجو در دانشگاههای علوم پزشکی تاکید کرده بود اما با این اقدام امسال ظرفیت کلی پذیرش ۶ درصد افزایش پیدا کردهاست.[14]
سحام نیوز در این رابطه گزارش میدهد:
«در اقدامی بیسابقه در اکثر دانشگاههای علوم پزشکی کشور در رشتههای مختلف گروه پزشکی، ظرفیت جدیدی به عنوان «بورسیه سپاه پاسداران» ایجاد شده است. به گونهای که حتی در دانشگاه علوم پزشکی ارتش نیز این ظرفیت خاص دیده میشود! این در شرایطی است که طی سالهای گذشته، تعداد انگشتشماری «بورسیه سپاه» یا «ارتش» در معدود دانشگاههای کشور وجود داشته، اما امسال در حجم بسیار وسیع و بیسابقهای این ظرفیت ایجاد شده است.
به گزارش «سحام»، در بیش از ۲۰ دانشگاه علوم پزشکی کشور، «ظرفیت بیسابقه و جدیدی» برای «بورسیه سپاه» ایجاد شده که برای اولینبار در چنین حجمی پذیرش «دانشجویان بورسیه سپاه» صورت خواهد پذیرفت. گفته میشود برخی دانشگاهها معادل ۲۰ تا ۳۰ درصد از ظرفیت پذیرش عادی خود، دانشجویان بورسیه سپاه پاسداران را خواهند پذیرفت.
بدینترتیب امسال برای نخستین بار در کنار دانشجویان عادی، صدها دانشجو که مستقیما توسط سپاه گزینش و به عضویت رسمی این نهاد نظامی- امنیتی درآمدهاند، جذب دانشگاههای علوم پزشکی کشور میشوند.
در این پذیرش خاص و سهمیهای، اولویت به افراد بسیجی و خانوادههای آنان داده شده است و اعلام گردیده که «افراد از بدو پذیرش در دانشگاه به عضویت سپاه در میآیند و از امکانات مادی آن بهرهمند میشوند.»
از طرفی در این «ظرفیتسازی» که قطعاً با هماهنگی مقامات بالای وزارت بهداشت صورت گرفته، حجم وسیعی از امکانات دانشگاههای علوم پزشکی کشور در بخشهای آموزشی و درمانی، به این تخصیص اختصاص خواهد یافت که با وجود محدودیتهای زیاد موجود در این بخش، ارائه این «رانت انحصاری آموزشی» به یک «نهاد خاص»، اجحاف بر بخش درمان و آموزش پزشکی کشور تلقی میشود.
از طرفی با توجه به اینکه این تعداد پذیرش بالا و بیسابقه به هیچوجه با نیازهای آتی سپاه در زمینه خدمات درمانی نیروهای خود تناسب ندارد، به نظر میرسد اهداف دیگری پشت پرده پذیرش و حضور این افراد در کنار دانشجویان عادی دانشگاههای علوم پزشکی وجود داشته باشد که در آینده مشخص خواهد شد.» [15]
انتقاد شدید ۲۲ تشکل دانشجویی دانشگاههای علوم پزشکی از سهمیههای مازاد و بورسیهای سپاه پاسداران
۲۲ تشکل دانشجویی در واکنش به بورسیههای خاص سپاه پاسداران برای دانشگاههای علوم پزشکی، طی بیانیهای به این اقدام وزارت بهداشت و سپاه پاسداران واکنش نشان دادند اما چنانچه انتظار میرفت آه آنان در دل سنگ دولت «تدبیر و امید» و وزیر آن که رواط ویژهای با سپاه پاسداران دارد نرفت.
«جناب آقای دکتر قاضیزاده هاشمی وزیر محترم بهداشت، درمان و آموزش پزشکی
باسلام و احترام
پس از رویت دفترچهی انتخاب رشته کنکور سال ۹۵ مطلع گشتیم که امسال تغییراتی در نحوهی پذیرش دانشجویان صورت گرفته است که همچون سالهای گذشته اما اینبار در ابعادی به مراتب گستردهتر، دانشجویان سهمیهای و بورسیهای متعهد به سپاه پاسداران پذیرفته خواهند شد، در حالی که این ارگان، از دانشگاه اختصاصی بهره میبرد و در صورت افزایش نیاز، میتوان سهمیهی دانشگاه مذکور یا تعداد دانشگاههای آنان را افزایش داد و هیچ دلیل قانع کنندهای برای این ظرفیت مازاد برخلاف سیاست تثبیت ظرفیت وزارت بهداشت وجود ندارد و افت شدید سطح آموزشی دانشگاهها و دخالت بیشتر نهادهای غیردانشگاهی در امور دانشگاه را در پی خواهد داشت.
علیرغم اینکه جنابعالی و همکارانتان بارها از اهمیت مسائل آموزشی و افزایش کیفیت تحصیلی سخن گفتهاید ولی متأسفانه سیاستهای اخیر نه تنها هیچ کمکی به ارتقا کیفیت نخواهد کرد بلکه با توجه به حضور افرادی با رتبههای ضعیفتر و همچنین محدودیت امکانات علمی و منابع اقتصادی دانشگاهها و بیمارستانهای تابعهی آنها سطح علمی و آموزشی دانشگاههای علوم پزشکی لطمههای جدی خواهد دید. لذا با توجه به اینکه علم پزشکی مستقیماً با جان انسانها مرتبط میباشد بیش از پیش باید به چنین مواردی اهمیت داده شود.
آقای وزیر! برای این افزایش بیرویه و ناعادلانه سهمیههای اختصاصی سپاه پاسداران چه زیر ساختی را برای دانشگاهها تامین کردهاید؟ با در نظر گرفتن شرایط غیراستاندارد و تمامی مشکلات آموزشی، فرهنگی و صنفی در حوزه دانشگاههای علوم پزشکی، کدامین منطق افزایش ظرفیت پذیرش این دانشگاهها آن هم برای سپاه پاسداران را توجیهپذیر ساخته است؟
بعد از روی کار آمدن دولت تدبیر و امید، منتظر بودیم که طبق وعدههای رئیسجمهور محترم به دخالت نهادهای خارج از دانشگاه، پایان داده شود؛ اما نه تنها این معضل بر طرف نشد بلکه امروز شاهدیم با صدور مجوز برای پذیرش نیروهای سازمانی سپاه پاسداران، عملا دست نهادهای خارج از دانشگاه را برای دخالت در امور دانشگاههای علوم پزشکی باز میگذارید. جناب وزیر با ادامه این روند شانههای نحیف دانشگاه و دانشگاهیان زیر بار تصمیمات غیر کارشناسی همکاران شما، روز به روز شکستهتر میشود.
این تصمیم اتخاذ شده قطعاً در آینده نزدیک ضربهای مهلک ابتدا بر پیکرهی دانشگاه و دانشگاهیان و سپس بر سیستم بهداشت و درمان کشورمان و همچنین سلامت مردم وارد خواهد کرد. لذا امیدواریم که اگر چنین سیاستهای غیر منطقی از طرف مسئولان وزارتخانه اتخاذ میشود، هرچه سریعتر مورد بازبینی قرار گیرد و تجدید نظر اساسی صورت پذیرد.
اگر هم دستهایی در پشت پردهی این جریان وجود دارد که کیفیت آموزشی درمانی دانشگاههای کشور و شآن و استقلال دانشجو و دانشگاه را فدای سیاستهای غیرکارشناسی خود میکند، از جنابعالی انتظار این میرود طبق میثاقنامه دولت تدبیر و امید برای دفاع از حقوق دانشجویان، بیش از پیش مصر بوده و در مقابل تصمیمات اشتباه، جوانمردانه ایستادگی نمایید چرا که همگی میدانیم این مسئولیتها، امانتی زودگذر بیش نیست و آنچه در تاریخ میماند نام نیک و اجرای عدالت است. والسلام»[16]
سهمیهی اعضای هیأت علمی
سهمیه فرزندان هیات علمی دانشگاهها شاید تنها نوع سهمیهای است که تا به حال خیلی به آن پرداخته نشده است و عملاً از بزرگترین سهمیه موجود در دانشگاهها صحبتی در میان نیست. تعداد اعضای هیأت علمی دانشگاههای کشور ۸۰هزار نفر است با کمی تعمق در این خصوص میتوانیم به ابعاد این سهمیهی بزرگ و پنهان برسیم.
طبق مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، فرزندان هیات علمی دانشگاهها چنانچه در آزمون کنکور ۹۰ درصد نمره یک رشته را کسب کنند میتوانند جهت انتقال به دانشگاه مد نظرشان و یا دانشگاهی که والدین در آن مشغول تحصیل است اقدام کنند. همچنین طبق همین مصوبه فرزندان اعضای هیات علمی با کسب ۹۲.۵درصد نمره آخرین نفر پذیرفته شده در سهمیه آزاد، میتوانند حتی رشته خود را تغییر دهند. یعنی این فرزندان بدون قید و شرطی میتوانند به راحتی به دانشگاههای معتبر و رشتههای پرمتقاضی دست پیدا کنند.
برای مثال فرزندی میتواند در دورترین و کم امکاناتترین دانشگاه و کم متقاضیترین رشته در کنکور سراسری به معتبرترین دانشگاه و پرمتقاضیترین رشته مثل پزشکی و یا دندان پزشکی منتقل شود؛ که نمونه آن هم در کنکور امسال ۹۷ فرزند یکی از همین اعضا که در رشته دامپزشکی با رتبه ۱۰هزار توانسته بود در یکی از شهرستانها قبول شود، به یکی از دانشگاههای کلانشهر منتقل شد و رشته خود را از دامپزشکی به پزشکی تغییر داد. یا دانشجویی که به واسطه عضویت پدرش در هیاتعلمی دانشگاه یکی از شهرستانهای استان سمنان توانست وارد یک دانشگاه برتر صنعتی در تهران شود. [17]
مهر ۱۳۹۸ «احمد توکلی» در نامهای به «علی اکبر ولایتی» رئیس هیأت امنای دانشگاه آزاد اسلامی خواستار ابطال تغییر رشته فرزندان برخی از اساتید دانشگاه آزاد شد. در نامه توکلی خطاب به ولایتی که فرزندان خودش از سهمیه و رانتهای گوناگون استفاده کردهاند آمده است:
«در سال ۱۳۹۶ به موجب نامه شماره ۸۶۰/۱۵۹۹ معاون علوم پزشکی دانشگاه آزاد، برای ارائه تسهیلات به فرزندان اعضای هیأت علمی دانشگاه مقرر شد تغییر رشته در رشتههای دکترای حرفهای برای این افراد امکانپذیر باشد. این اقدام تبعیضی آشکار برای فرزندان اعضای هیأت علمی دانشگاه آزاد بود. خوشبختانه این مصوبه در سال ۹۷ توسط معاونت آموزشی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی لغو شد. اما همچنان ۱۳۴ نفر که فرزندان برخی از مدیران دانشگاه آزاد نیز در میان آنان هستند، براساس این مصوبه غیرقانونی در رشته پزشکی یا دندانپزشکی مشغول به تحصیل شدهاند؛ در حالی که نمره رشته دامپزشکی را کسب کردهاند. از شما انتظار است که تغییر رشته کسانی که براساس این مصوبه لغو شده انجام گرفته است ابطال گردد و به رشته دامپزشکی برگردانده شوند.» [18]
یک هفته بعد بهروز بنیادی نماینده مجلس فاش کرد که در سال ۹۶ اتفاق عجیبی در دانشگاه آزاد اتفاق افتاد و محسن نفر معاون وقت علوم پزشکی دانشگاه آزاد در نامهای به فرهاد رهبر، ریاست وقت این دانشگاه خواهان ارایه تسهیلاتی بود که برای فرزندان اعضای هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی در نظر گرفته شود. آقای نفر بر این اساس، پیشنهاد میکنند که کلیه فرزندان اعضای هیات علمی دانشگاه آزاد که در رشته همتراز پذیرش شدهاند، بتوانند در همان مقطع، بنابر انتخاب خودشان تغییر رشته بدهند. به این ترتیب که مثلا فرزند یک عضو خاص از هیات علمی دانشگاه آزاد بتواند بنابر انتخابی که دارد درحالی که بهطور مثال در رشته دامپزشکی پذیرش شده است، با تغییر رشته در رشته پزشکی به تحصیل بپردازد. وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی نیز در پایان اسفندماه همان سال، درحالی که تنها یکی، دو روز تا پایان اسفندماه ۹۶ باقی مانده بود، اقدام به تایید این مصوبه دانشگاه آزاد میکند. بنیادی تأکید میکند این تحولات «به نظر میرسد مصداق دیگری است از آنچه بعضاً به عنوان صندلیفروشی در دانشگاهها مطرح است. این اقدامی غیرقانونی بوده و شکی در آن نیست، اما عملاً موضوع تحت لوای قانون دنبال شده است.»
بنیادی از همراهی دیوان عدالت اداری رژیم با این بخشنامهی غیرقانونی پرده برمیدارد و میگوید:
« این بخشنامه در شهریورماه سال جاری ملغی میشود، اما متأسفانه با شکایت یکی از این خانوادهها به دیوان عدالت اداری، دستور لغو بخشنامه از سوی وزارت بهداشت توسط دیوان عدالت اداری نقض شده و اعلام میشود که این افراد باید همچون گذشته در رشتههای جدیدی که مشغول به تحصیلند، به تحصیل خود ادامه دهند و درواقع حکم غیرقانونی بودن تغییر رشتهها را لغو میکند. نکته جالب دیگر در این بخش از پرونده آن است که درحالی دیوان عدالت اداری ظرف تنها یکی، دو روز اقدام به بررسی شکایت یکی از این افراد و لغو حکم وزارت بهداشت میکند.» [19]
حجتالاسلام ابراهیم کلانتری معاون فرهنگی و دانشجویی دانشگاه آزاد دربارهی موضوع «امتیازهای ناعادلانه فرزندان اساتید دانشگاه را لغو کنید»، توجیه مسخرهای را پیش کشیده و گفت: «امتیازی که برای فرزندان اساتید دانشگاهها لحاظ شده به درستی و بدون هیچگونه تخلفی است و در واقع یکی از حقوق قانونی اعضای هیأت علمی مؤسسات و دانشگاهها محسوب میشود این در حالی است که دستگاههای اجرایی برای کارکنان خود تسهیلاتی را در نظر میگیرند که کاملا قانونی است.» [20]
فرزندان اعضای هیأت علمی دانشگاهها که سابقهی جنگ و «جانبازی» دارند و خود با استفاده از سهمیه به این مناصب دستپیدا کردهاند نیز از سهمیه ویژه برخوردارند. برای مثال آنها به خاطر اشتغال پدر ومادرشان در دانشگاهها میتوانند از رشتهی دامپزشکی به پزشکی و یا داروسازی به دندانپزشکی و… تغییر رشته دهند. این عده بعد از کنکور در مهرماه با یک نامه به سازمان سنجش به کلاسها اضافه میشوند. فرزندان هیأت علمی حتی میتوانند در کشوری مانند پاکستان و افغانستان و سوریه و…. یک ترم پزشکی بخوانند و سپس تغییر رشته دهند و به دانشگاههای داخل کشور منتقل شوند.
در سال ۱۳۹۲ دیوان عدالت اداری، رأی به حذف سهمیه فرزندان هیأت علمی داد اما چون اکثر وزرا و نمایندگان مجلس اعضای هیأت علمی دانشگاهها هستند مانع حذف این سهمیه شدند.
دکتر ابراهیم خدایی رئیس سازمان سنجش در گفتوگو با خبرنگار مهر یادآور شد: «دیوان عدالت اداری رأی به لغو تسهیلات فرزندان اعضای هیات علمی در آزمونهای سراسری داده بود اما شورای عالی انقلاب فرهنگی مصوبهای را به تصویب رساند که اختیار نقل و انتقال فرزندان اعضای هیأت علمی را به وزرای علوم، بهداشت و رئیس دانشگاه آزاد اسلامی تفویض کرد». [21] در این مصوبه که بنا به پیشنهاد وزرای علوم، تحقیقات و فناوری و بهداشت، درمان و آموزش پزشكی انحام شده است، آمده: «هرگونه اختیارات مربوط به تصمیمگیری درخصوص نقل و انتقال فرزندان اعضای هیأت علمی دانشگاهها و مراكز آموزشی و پژوهشی كه در آزمونهای سراسری ورود به دانشگاهها و مراكز آموزشی و پژوهشی پذیرفته میشوند، به وزرای علوم، تحقیقات و فناوری و بهداشت، درمان و آموزش پزشكی و رئیس دانشگاه آزاد اسلامی تفویض میشود.» [22] پسر وزیر بهداشت در سال ۱۳۹۴ با استفاده از این رانت تغییر رشته داد.
منظور از اعضای هیأت علمی، کلیه اعضای هیأت علمی رسمی قطعی یا رسمی آزمایشی اعم از شاغل، بازنشسته و یا متوفی دانشگاه است. براساس این دستورالعمل، پذیرفتهشدگان آزمون سراسری میتوانند از دانشگاه مبدأ به یکی از دانشگاههای محل خدمت یکی از والدین خود و یا در صورت نبودن آن رشته در آن شهر به دانشگاه نزدیکترین شهر محل خدمت والدین خود، با تعیین سازمان در همان مقطع و گروه آزمایشی و دارا بودن حدنصاب انتقال یابند. در صورتی که فرزند هیأت علمی حد نصاب لازم برای انتقال را نداشته باشد، دانشگاه مقصد که باید در شهر محل خدمت والدین باشد میتواند او را به عنوان میهمان بپذیرد. اگر دانشگاه مقصد، محل خدمت والدین باشد نیازی به مراجعه عضو هیأت علمی به سازمان وجود ندارد و دانشگاه میتواند نسبت به ثبتنام مشروط فرزند عضو هیات علمی اقدام کند. انتقال از گرایش به گرایشی دیگر در همان رشته، در صورت عدم وجود گرایش در شهر محل خدمت والدین با نظر سازمان امکانپذیر میباشد.[23]
فرزندان اعضای هیأت علمی دانشگاهها اعم از وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری از رانت خارج از کشور نیز برخوردارند. آنها به همراه فرزندان دیپلماتها و مأموران ثابت جمهوری اسلامی در خارج از کشور چنانچه ۳۶ واحد در دانشگاههای خارج از کشور بگذرانند میتوانند به دانشگاههای داخل کشور منتقل شوند. [24] به این ترتیب هر ساله صدها فرزند اعضای هیأت علمی دانشگاهها و دیپلماتها با اسمنویسی در دانشگاههای بلوک شرق و گذراندن ۳۶ واحد در رشتههای پزشکی و دندانپزشکی بدون داشتن کمترین صلاحیت علمی به دانشگاههای داخل کشور منتقل شده و ادامه تحصیل در بالاترین رشتههای تحصیلی میدهند.
رانت ویژه نورچشمیها در هیأتهای علمی دانشگاهها
نورچشمیهای بیسواد نظام اسلامی که با رانتهای ویژه و عجیب و غریب به دانشگاهها راه یافته و با برخورداری از حاتمبخشیهای نظام فارغالتحصیل شدند در یک فرآیند عجیبتر اعضای هیأت علمی دانشگاهها را تشکیل میدهند تا فاجعه آموزشی و درمانی تکمیل شود.
در اردیبهشت ۱۳۹۵ نمایندگان مجلس شورای اسلامی، با تصویب دائمیشدن قانون جامع خدمات رسانی به ایثارگران، تسهیلات جدیدی را برای جامعه ایثارگران تعریف کردند.
نمایندگان با تصویب مادهای مقرر کردند:
۱«- در ماده ۷۰ قانون جامع خدمات رسانی به ایثارگران و اصلاحی بعدی آن و در ماده ۴۷ قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی ۲ اصلاح ذیل صورت میگیرد:
سهمیه ورود با ۵ درصد سهمیه اختصاصی برای همسران و فرزندان رزمندگان، با حداقل ۶ ماه حضور داوطلبانه در جبهه به ۳۰ درصد افزایش یابد.
تبصره- در صورتی که سهمیه ۲۵% ایثارگران (مشمولین ماده۷۰ قانون جامع خدمات رسانی به ایثارگران و اصلاح بعدی آن) تکمیل نگردد و ۵% سهمیه اختصاصی فرزندان و همسران رزمندگان با حداقل ۶ ماه حضور داوطلبانه در جبهه پاسخگوی متقاضیان واجد شرایط نباشد دولت مکلف است مانده ظرفیت خالی ۲۵% ایثارگران را مازاد بر ۵% مذکور به فرزندان و همسران رزمندگان با حداقل ۶ماه حضور داوطلبانه در جبهه که شرایط لازم را داشته باشند، اختصاص دهد.
۲- هزینه شهریه مشمولین ماده (۶۶) قانون جامع خدمات رسانی به ایثارگران در دانشگاههای پردیس بینالملل داخل و خارج دانشگاههای دولتی یا غیر دولتی حداکثر در سقف شهریههای دانشگاه آزاد اسلامی داخل کشور پرداخت میشود.
۳- کلیه دانشگاهها و موسسات آموزشی و پژوهشی و مراکز علمی که از وزارتخانههای علوم، تحقیقات و فناوری و بهداشت، درمان و آموزش پزشکی اخذ مجوز نمودهاند و دانشگاه آزاد اسلامی مکلفند حداقل ۲۰% اعضای هیأت علمی مورد نیاز خود را از بین جامعه ایثارگران شامل فرزندان و همسران شهدا، جانبازان ۱۵ درصد و بالاتر، آزادگان و همسران و فرزندان آنان، همسران و فرزندان جانبازان ۲۵ درصد و بالاتر، رزمندگان با حداقل شش ماه سابقه حضور در جبهه که دارای مدرک علمی دکتری مورد تایید وزارتخانههای علوم، تحقیقات و فناوری و بهداشت، درمان و آموزش پزشکی میباشد و شرایط علمی مصوب شورای انقلاب فرهنگی را داشته باشند، حسب مورد از طریق استخدام و یا موافقت با انتقال کارکنان دیگر دستگاهها یا تبدیل وضعیت کارکنان غیر هیئت علمی چنانچه شرایط علمی لازم را داشته باشند، تامین و از ابتدا آنان را به صورت عضو هیئت علمی رسمی قطعی با احتساب سوابق آموزشی پژوهشی و اجرایی مرتبط و تأثیر آن در پایه و مرتبه علمی بدون الزام به رعایت شرط سنی و مصاحبه استخدام کنند.
مسئولیت اجرای احکام این ماده بطور مستقیم بر عهده وزیر و رئیس دستگاههای مذکور است در اجرای این حکم مقامات یادشده مکلف به اتخاذ تصمیم میباشند.
احکام و امتیازات این بند شامل اعضای هیئت علمی فعلی دارای سوابق ایثارگری فوق نیز میشود».[25]
ابراهیم خدایی، رییس سازمان سنجش آموزش کشور گفت که از حدود ۹ هزار نفری که در سه رشته پرطرفدار دندانپزشکی، داروسازی و پزشکی پذیرفته میشوند، حدود ۲۷۰۰ نفر بر اساس سهمیه وارد این رشتهها خواهند شد.
این در حالی است که به گفته خدایی، بیشترین تعداد شرکتکننده در کنکور، در گروه علوم تجربی ۶۳۷ هزار داوطلب است.
رییس سازمان سنجش آموزش کشور گفت در مجموع هشت هزار و ۳۸ نفر در در گروه علوم پزشکی پذیرفته خواهند شد و با احتساب ظرفیت دانشگاه آزاد این رقم «به سختی» به ۹ هزار نفر میرسد.
او گفت: «از این رقم ۳۰ درصد برای سهمیههای مصوب مجلس است و در نهایت ۶ هزار و ۳۰۰ نفر میمانند که این تعداد هم سهمیههای بومی و مناطق در پذیرش آنها دخیل است و بنابراین کسی که رتبه کشوری بالای ۱۰ هزار دارد نباید توقع قبولی در این رشتهها را داشته باشد.»[26]
آمار واقعی سهمیهها در عمل به مراتب بیش از این است.
ب: در اختیارگذاشتن سؤالات کنکور علوم تجربی
با دورزدن نهادهای مسئول حفاظت از برگزاری آزمونها: با توجه به اینکه در سالهای اخیر ضریب معدل دانشآموزان در آزمون کنکور موثر است، سئوالات امتحانات نهایی متوسطه نیز توسط عوامل رژیم اسلامی مورد خرید و فروش قرار میگیرد و هر از چندی خبری در این مورد انتشار پیدا میکند. [27]
علی اصغر یوسفنژاد نمایندهی اصلاحطلب مجلس که از عناصر چماقدار رژیم در ساری بود و سپس با استفاده از رانت اسلامی فوق لیسانس مهندسی صنایع گرفت در گفتوگو با ایسنا، اظهار داشت:
«موضوع لو رفتن سؤالات امتحانات نهایی متوسطه هم از طریق مجلس و کمیسیون تخصصی و هم از جنبه نظارتی مجلس قابل پیگیری است. عده زیادی از خانوادهها نگران سرنوشت فرزندانشان هستند به ویژه اینکه نمرات این آزمون و معدل آن در کنکور اثر دارد و این کار باعث میشود حق یک عده از بین برود». [28]
از آنجاییکه برخی از کسانی که به عنوان تأمین کادرهای آینده درنظر گرفته شدهاند، در میان افراد دستهی «الف» قرار ندارند، ساختارهای حفاظت از برگزاری آزمونهای سراسری که خود بخشی از نیروهای امنیتی کشور (اطلاعات سپاه) هستند، سؤالات کنکور را پیش از برگزاری آزمون، در اختیار این دانش آموزان قرار میدهند. قضیهی اتهام فروش سؤالات کنکور نیز در پروندهی برخی از مسئولان نظام اسلامی و از جمله قاضی سعید مرتضوی وجود دارد که به دلایل مشخص هیچگاه مورد بررسی قرار نگرفت.
پ: فرستادن به دانشگاه آزاد برای تحصیل در مقاطع عمومی
آن گروه از کادرهایی که به موقع برای قرارگرفتن در گروههای فوقالذکر اقدام نکردهاند، نهایتاً به دانشگاه آزاد اسلامی فرستاده میشوند تا دورهی عمومی را با تأمین مالی نهادهای حکومتی در آن دانشگاه بگذرانند. در هر صورت دست مقامات نظام در این دانشگاه بازتر است و بدون کوچکترین محدودیتی میتوانند منویات خود را پیش ببرند.
ت: اعزام به خارج از کشور
برخی از این کادرها، سال یا سالهای آغازین تحصیل پزشکی را در کشورهای همسایه همچون پاکستان، امارات، سوریه، هند، ارمنستان و رومانی و غیره میگذرانند و سپس از سالهای سوم یا چهارم به بعد، که دانشجویان پزشکی متمرکز نیستند و در بیمارستانهای مختلف پراکنده شدهاند، به شکلی مخفیانه به بدنهی دانشجویان پزشکی بخصوص در شهر تهران، تزریق میشوند.
بسیاری از فرزندان وابستگان نظام و یا سرمایهداران نوکیسه که از قبل رانتهای گوناگون به سرمایههای هنگفت دست یافتهاند با صرف صدها میلیون تومان، رشتههای پزشکی را در کشورهای خارجی شروع کرده و سپس با نفوذی که دارند در دانشگاههای داخلی مشغول تحصیل میشوند.
ث: آزمونهای داخلی سالیانه و انقلاب فرهنگی
این دانشجویان فاقد استعداد، باید در امتحانات داخلی دانشگاه، در سالهای نخست نمرهی قبولی به دست آورند که امری غیرممکن است. یک دانشجوی پزشکی بورسیهی ارتش و سپاه، به هیچوجه نمیتواند از عهدهی آزمونهایی همچون آناتومی و پاتولوژی که اساس و پایهی علم پزشکی در تمامی جهان است برآید. راهکار ویژهای که برای این امر تدوین شده برگزاری دورههای جبرانی در ایام تابستان، توسّط اساتید حزباللهی دانشگاه با پشتوانهی بسیج دانشجویی است. برای مثال دانشجوی بورسیهای که در ترم پنج ماههی دانشگاه، نتوانسته است از اساتید واقعی و باسابقهی دانشگاه، نمرهی قبولی در واحد آناتومی بگیرد، در یک دورهی کوتاه دو ماهه در تابستان شرکت میکند و در این دوره، اساتید بسیجی جدید دانشگاه، با برگزاری امتحانی نمایشی، نمرهی قبولی لازم را به دانشجوی مذکور میدهند.
حسامالدین علامهزاده معروف به علامه، در حال حاضر قائم مقام معاون فرهنگی وزیر بهداشت در أمور ارزشیابی و نظارت (پستهای بیمعنی با حقوق مكفی! ) یکی از همین دسته افراد است. او قبلاً مدیركل همین معاونت وزارتخانه بود. او ورودی سال ۱۳۷۴ دانشگاه تهران با سهمیه بسیج و ایثارگران است. او از رؤسای بسیج دانشگاه بود و در حمله به كُوی دانشگاه در ١٣٧٨ نقش فعال داشت.
ترمهای تابستانی دانشگاه تهران به اسم او به تمسخر ترمهای «دكتر علامه» نامیده میشد (دانشجوهای پزشكی همدیگر را دكتر خطاب میكنند). او تمام واحدهای درسی دشوار را در ترمهای تابستانی قبول شد. پس از ١٨ تیر، بسیج دانشجویی توانست انجمن اسلامی را مصادره كند. او به ریاست انجمن اسلامی شاخه خط امامی دانشگاه تهران رسید.
او پس از پایان تحصیلات به جهاد دانشگاهی رفت و از آنجا با برخورداری از رانت نظام ولایی، بورسیه آمریكا شد و سالها در آمریكا زندگی كرد و البته هیچ درسی نخواند و به ایران بازگشت!
او در پاسخ به هم كلاسیهای سابقاش که با او رابطه داشتند و در مورد آمریکا از او پرس و جو میکردند میگوید: از سیستم آموزشی آنها راضی نبودم! (مانند دانشگاه ولایی به او نمره نمیدانند) برای همین به ایران بازگشتم. او جدیداً خود را جزو اصلاحطلبهای تندرو جا زده و جار و جنجال به پا کرده كه آزاداندیش است.
امیر معتمدیدوست و همراه علامهزاده هم سهمیه بسیج و هم فرزند شهید بود. پدرش مهندس غلامعلی معتمدی معاون رفاه وزارت کار و امور اجتماعی در انفجار حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر ۱۳۶۰ کشته شد. مادرش نیز اشرف بروجردی، معاون اجتماعی وزارت کشور در دوران ریاستجمهوری خاتمی بود. او واحدهایش را در ترمهای تابستانی پاس كرد و در یورش به كُوی دانشگاه تهران در سال ۱۳۷۸نقش داشت. امیر معتمدی پزشک و دانشجوی دوره دکتری بهداشت ارتقای سلامت دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران بود و در سمتهایی چون معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی علوم پزشکی تهران، مسئول اخبار پزشکی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) و مدیر روابط عمومی پژوهشکده سرطان پستان جهاد دانشگاهی خدمت کرده بود. او سرانجام به هلال احمر رفت و معاون آموزش و پژوهش سازمان جوانان هلال احمر شد. او در جریان كنگره صلیب سرخ در ایتالیا، در خرداد ۱۳۹۴سكته كرد و درگذشت.
یکی از اهداف اصلی تصفیهی گستردهی اساتید مجرب دانشگاهها در دوران انقلاب فرهنگی، ایجاد همین راهکار برای نیروهای دستآموز نظام اسلامی در سالهای بعد بوده است. این کادرهای دستآموز باید بزودی متخصص شوند تا خلاء موجود را به دنبال کنار گذاشتن کادرهای ذیصلاح و به دور از وابستگیهای سیاسی و امنیتی برطرف کنند و به سرکیسه کردن و قتل بیمارانشان بپردازند. البته این پروسهی اخراج اساتید حاذق رشتهی پزشکی و جایگزین کردن آنان با کادرهای نظام اسلامی، تنها محدود به دوران نخست انقلاب فرهنگی نبوده است و بخصوص در اعتراضات صنفی پزشکان در دههی شصت و در دولت میرحسین موسوی نیز ادامه یافت. در نهایت، در دوران دولت اصلاحات، شدیدترین بخش این پروسه به انجام رسید و اکثریت قریب به اتفاق استادان باقی مانده اخراج یا بازنشسته شدند و توسط کادرهای وابسته به «اصلاحات» جایگزین شدند از جملهی این کادرهای جایگزین میتوان به وجیهه مرصوصی همسر سعید حجاریان، که متخصص زنان شده بود اشاره کرد.
ج: غیبت در آزمونهای داخلی به بهانهی سفرهای زیارتی
یکی دیگر از شیوههای مورد استفاده توسط کادرهای دانشجویی نظام، غیبت در امتحانات دشوار داخلی دانشکدهی پزشکی، به بهانهی حضور در اردوهای بسیج، زیارت جمکران، عتبات عالیات و حج است. اعلامیههای این سفرها را میتوان در بدو ورود به هر دانشکدهی پزشکیای مشاهده کرد. از آنجاییکه این غیبتها، از دید کادر اداری دانشگاههای انقلاب فرهنگی کرده، موجه شمرده میشوند، این دانشجویان، به مدیران گروههای علمی مربوطه (که همگی خود از کادرهای نظام اسلامی هستند) معرفی شده و با یک امتحان شفاهی یا به ندرت کتبی نمایشی، نمرهی قبولی لازم به آنان داده میشود.
یکی از جراحان مشهور کشور برایم تعریف کرد بسیاری از پزشکان با رتبهی استادی و دارای مطب، پلی کلینیک و بیمارستان در شهر تهران را میشناسم که در بسیاری از امتحانات علوم پایهی پزشکی، حتا حضور هم نداشتهاند.
چ: جذب در دوران تحصیل
یکی از دیگر راهکارهایی که بخصوص توسط وزارت اطلاعات مورد استفاده قرار میگیرد، جذب دانشجویان پزشکی دارای هوش واستعداد واقعی، به کادرهای سازمان خود است.
یکی از پزشکانی که خود در دههی هفتاد فارغالتحصیل شده بود برایم تعریف کرد مواردی که من شاهدش بودهام، چنین دانشجویانی معمولاً از طریق خانوادهی خود جذب میشوند. برای مثال، مأمور وزارت اطلاعات، به پدر دانشجوی مورد نظر که معمولاً فردی مذهبی و با بنیهی اقتصادی ضعیف است، مراجعه کرده و به او اعلام میکنند که حاضرند تمامی امکانات اقتصادی لازم برای فرزندش را به شکل حقوق ماهیانهی بسیار مناسب، به همراه مسکن و امکان ادامهی تحصیل تا مقطع فوق تخصّص را برایش فراهم سازند و در عوض در مواردی که وزارت اطّلاعات مأموریت خاصی را به آن پزشک محوّل کند، او بی چون و چرا به انجام رساند.
یکی از این دانشجویان پزشکی، در سال ۱۳۷۹ از رابط وزارت اطّلاعات سؤال کرده بود که برای مثال، ممکن است چه مأموریتی به او سپرده شود؟ و رابط وزراتخانه، به او پاسخ داده بود مواردی که مرگ افرادی مانند سعید امامی برای مصلحت نظام، در بیمارستان لازم و ضروری است!
حتا کسانی که در دوران تحصیل در رشتههای مثلاً علوم آزمایشگاهی، زیستشناسی یا… تحصیل میکنند به مجرد آن که میپذیرند به منبع اطلاعاتی تبدیل شوند به رشتهی پزشکی منتقل میشوند.
دوران فعالیتهای عملی دانشجویان پزشکی، که با نامهای کارآموزی و کارورزی (استیجری و اینترنی) شناخته میشود، برای این پزشکان متعهد آینده بسیار سادهتر است، زیرا بخشی از نمرات را در داخل بخشها و همان اساتید دارای نمرهی قبولی از انقلاب فرهنگی و کادرهای باسابقهی نظام مقدّس و اعضای هیأت علمی راه یافته از سوی نظام به محیطهای آموزشی باید به دانشجو بدهند که معمولاُ بالاترین نمرات را هم به آنها اهداء میکنند.
باید در نظرداشت علیرغم تمامی امکانات فراهم شده برای کادرهای نظام، اینان بارها مشروط شده و برای واردشدن به مراحل بعدی تحصیلات پزشکی، ناگزیر میشوند بارها از رانت خود استفاده کنند که در پروندهی تحصیلی علیرضا زاکانی میتوان این مسئله را بوضوح دید.[29] نمرات او در سال چهارم دبیرستان به شرح زیر بوده است. زیستشناسی ۵، زمین شناسی ۵، فیزیک ۲۵/۶، ریاضی ۲۵/۲، شیمی ۵/۳، زبان انگلیسی ۵، فارسی ۷۵/۵. او در شهریورماه با معدل ۰۵/۱۱ قبول شده است. البته از انصاف به دور است اگر نگویم نمرهی انضباط او ۲۰ بوده است. این نخبهی علمی با این کارنامه درخشان در سال تحصیلی ۱۳۷۰ در رشتهی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران پذیرفته شده است. حاصل تلاش علمی او در دانشگاه سه ترم پیاپی مشروطی است. با این حال اخراج نمیشد و بعدها با استفاده از رانتهای اسلامی در دو رشته تخصصی کودکان و پزشکی هستهای هم وارد میشود.
سهمیه منفی برای زنان
در نظام اسلامی بر اساس تفکیک جنسیتی بیماران حتیالامکان توسط همجنسهایشان معالجه میشوند. از آنجایی که به گفتهی امیرمحسن ضیایی، معاون آموزشی وزیر بهداشت افزایش فارغالتحصیلان دختر رشتههای پزشکی مشکلساز بوده و منجر شده است به این که «نیروی پزشک عمومی، متخصص و پرستار مرد در کشور به تعداد مورد نیاز موجود نباشد» و «به دلیل کمبود دانشآموخته پسر، در اعزام نیروی پزشکی به مناطق دوردست مشکلاتی ایجاد شده است.»
نظام اسلامی به خاطر «متعادل» کردن نسبت جنسیتی دانشجویان رشتههای پزشکی سهمیهبندی جنسیتی به منظور افزایش قبولی پسران برقرار شده است.
مطابق گزارش شرق و بنا به آمار رسمی در دو دهه گذشته تعداد زنانی که در رشتههای پزشکی پذیرفته میشوند نسبت به مردان افزایش یافته و از نسبت ۴۲درصد به ۵۸درصد در سال ۱۳۷۰، به ۶۸درصد دانشجوی دختر در مقابل ۳۲ درصد دانشجوی پسر در سال تحصیلی ۹۲-۹۳ رسیده است.
روزنامه شرق در گزارش خود مینویسد: «موج افزایش حضور زنان در کرسیهای دانشگاهی منجر به افزایش حضور آنان در موقعیتهای شغلی، اجتماعی و اقتصادی بالاتر نیز نشده است» به طوری که اگرچه «بین ۵۰ تا ۶۰درصد کرسیهای دانشگاهی در اختیار زنان است… تنها ۲۰درصد از زنان عضو هیأت علمی هستند و تنها ۱۳درصد آنان نقش فعال در بازار کار ایران دارند.» [30]
سهمیهبندی جنسیتی یکی دیگر از نمودهای تبعیض آموزشی است. این طرح در مجلس هفتم ارائه شد که بر اساس آن سازمان سنجش آموزش کشور با سهمیهبندی جنسیتی در کنکور سراسری محدودیتهایی را برای ورود دختران به دانشگاه اعمال میکند. گفته شد که این طرح به منظور «حفظ قداست خانواده» و «ایجاد تناسب بین راهیابی دختران و پسران به دانشگاه» ارائه شده است: ادعایی که در عمل راه ورود زنان را به بسیاری از حوزههای علمی بسته است.
به دنبال اجرای این طرح از سال ۹۱ تا ۹۳، هشت هزار و ۶۰۰ ظرفیت برای تحصیل زنان در دانشگاههای ایران حذف شده است. در سال ۱۳۹۱ در ٣۶ دانشگاه، سهم زنان را از رشتههای ورودی حذف کردند، بهطوری که در این رشتهها پنج هزار و ١٧٨ مرد پذیرفته شدند، درحالیکه در این رشتهها هیچ زنی پذیرفته نشد. درسال ٩١، دوهزار و ٣١٩ ظرفیت، در سال ٩٢ سههزار و ٩۶٢ و در سال ٩٣ دوهزار و ٣١٩ ظرفیت برای تحصیل زنان در دانشگاهها حذف شد. [31]
چه بر سر نخبگان جامعه میآید؟
یکی از پزشکانی که مجبور به مهاجرت از کشور شد برایم تعریف کرد همکلاسی و دوست عزیزی دارم که از رتبههای نخست کنکور بود و در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، به جرم سرپا ادارکردن در مستراح دانشگاه تهران، دو ترم از تحصیل معلّق شد! گزارش این اقدام او را یکی از پزشک کادرهای امروزی نظام، با درجهی استادی به کمیتهی انضباطی آن وقت ارائه داده بود. به هر حال کسی که نمرهی درس آناتومیاش، ۲ بوده است برای اینکه به مقام فوق تخصص جراحی و استاد ممتاز دانشگاه برسد باید چنین اقداماتی را هر روز انجام دهد. آن دوست عزیز پس از پایان مقطع عمومی از ایران گریخت و به آمریکا رفت و امروزه، یکی از هزاران پزشک ایرانی است که در این سالها از کشور گریختهاند و در آمریکا طبابت میکنند. هر وقت باهم صحبت میکنیم میگوید چون در آمریکا، همگان سرپا میشاشند، روزی چند بار به یاد نظام اسلامی و جناب رفسنجانی و عمالاش در دانشگاه میافتد!
۲- دوران طرح و سربازی و شرکت در امتحان ورودی دورهی تخصص (دستیاری)
پس از پایان تحصیل در مقطع عمومی، یکی از مراحل بسیار ویژه برای کادرسازی نظام اسلامی فرا میرسد و آنهم مرحلهی اعزام به طرح نیروی انسانی (برای خانمها و آقایان معاف از سربازی) و یا سربازی (برای دیگر آقایان) است. لازم به ذکر است که هیچکدام از کادرهای متعهد نظام اسلامی، این دورهی حدوداً دو ساله را سپری نمیکنند و همگی و بدون استثناء، برای ادامهی تحصیل وارد مقطع تخصص میشوند. درحالیکه کسانی که دارای هوش و استعدادی واقعی برای تحصیل در رشتهی پزشکی بودهاند و در طول دوران تحصیل هم، حاضر به پای گذاشتن بر شرف خویش نشدهاند، به بیگاری دو ساله اعزام میشوند. البته بر طبق قانون، شاگردهای اول دانشکدههای پزشکی از این ظلم عمومی، استثناء هستند که البته اکثریت قریب به اتفاق این شاگرد اوّلها بلافاصله از کشور متواری میشوند، زیرا که از آیندهای که در انتظارشان است، بخوبی اطّلاع دارند.
دکتر بهادر بهرامی که شاگرد اول کنکور بود به انگلستان رفت و در برنامههای بی بی سی شرکت میکند. دکتر فرزان رئیس بخش بیمارستان امام خمینی که خشک مذهبی است و از این که یک دانشجوی غیرخودی شاگرد اول کنکور شده است به او میگوید: «شاگرد اول كنكور، شاگرد اول زندگی نیست! » دکتر هلیا حیدری که دختر بسیار باهوشی بود، در تهران متخصص چشم پزشکی شد ولی از آنجایی که کسی را نداشت که در امتحان بورد اول شود یا طرح نرود، فرستادنش یک شهرستانی در اطراف ایلام و چند هفته بعد تصادف کرد و درگذشت.
پزشکی که دوران سربازی را گذرانده و از رانتهای مربوطه برخوردار نبوده مینویسد:
«بعد از دوره سربازی در امتحان دستیاری شرکت کردم و در یکی از بهترین و معروفترین بیمارستانهای اطفال تهران به عنوان دستیار شروع به کار کردم. در ابتدا با چنان بار کاری مواجه شدم که مدتها در شوک بودم، چون مثل یک کارگر، من به عنوان دستیار سال یک باید همه کارهای مریض را انجام بدهم. اساتید محترم هم فقط بیماران را از مطب جهت بستری میفرستادند و حداکثری کاری که بعد از ظهر و شب میکردند جواب دادن به تلفنی بود که فقط بعضی وقتها بهشان میشد.
حالا هرچقدر هم بیمار بدحال باشد من که یکبار هم سراغ ندارم استاد که بیمار به اسم او در بیمارستان بستری میشود، بعد از ظهر یا شب به بیمار سرزده باشد حتا بیماری که فوت شده. صبحها هم که اساتید هرموقع دلشان بخواهد به بیمارستان تشریف میآوردند حتا میتوانستند نیایند و رزیدنت یا دستیار فوق تخصص (فلو) ویزیت بیمار را انجام دهند. بعضی اساتید که در بیمارستان خصوصی هم مشغول بکار بودند صبح زود ویزیت میکردند و بعد بیمارستان خصوصی میرفتند.
در یکی از بخشها که استاد خیلی وقتها نمیآمد از بیمارستان باید هر روز موبایل خانم دکتر را میگرفتیم تا اگر جواب داد، تکلیف بیمار را مشخص کنیم که مرخص هست یا نه. به نظر من که راحتترین کار دنیا استادی بیمارستانهای آموزشی است. صبح هر موقع دلت خواست بیمارستان میروی، در گزارش صبحگاهی خواستی شرکت میکنی، نخواستی نمیکنی، بعد از ظهر هم تا دیروقت مطب میروی که بیشتر مریضهایش از همین بیمارستان سرچشمه میگیرند. سالی هم چند تا مقاله به کمک رزیدنتها و فلوها در مجلات خارجی چاپ میکنی. اگر هم بیمار بدحال داشتی که بستری میکنی و شما شب راحت میخوابی، بیمارستان و رزیدنت کار مریض را انجام میدهند. حتا اگر شکایت هم بشود از رزیدنت میشود نه از استاد.» [32]
الف: تبدیل سربازی به طرح
بخش بزرگ و تأثیرگذار کادرهای نظام در رشتهی پزشکی را آقایان تشکیل میدهند و به همین منظور، استراتژیستهای نظام تدابیری را اندیشیدهاند تا آنان را از واردشدن به دوران سربازی معاف سازند. یکی از این ترفندها، محاسبهی سابقهی عضویت در بسیج، بجای خدمت سربازی است. وابستگان نظام، با مدارک جعلی یا حقیقی دال بر عضویت طولانی در سازمان بسیج، از خدمت سربازی معاف شده و بدون عضویت آشکار در نیروهای مسلح، از مزایای پرسنل این نیروها، برای ارتقای علمی استفاده میکنند. همچنین خود این عضویت در بسیج، راه را برای ورود به دوران دستیاری تخصص پزشکی نیز با سهمیههای مربوطه میگشاید.
استراتژیستهای نظام اسلامی، بدرستی تشخیص دادهاند که بهترین زمان و بزنگاه، برای بالاکشیدن کادرهای متعهّدشان، پس از پایان تحصیل در مقطع پزشکی عمومی و در زمان ورود به مقطع تخصص است. راهکارهای ویژهای که برای این مرحله تدوین شده است؛ بسیار پیچیده و دقیق هستند.
ب: اعزام به طرح و سربازی
بلافاصله پس از پایان دوران تحصیل، پزشکان شایسته و شرافتمند، باید به دورترین نقاط کشور اعزام گردند تا با حقوقهایی بسیار نازل، که حتا کفاف تأمین زندگی یک کودک را هم نمیدهد، زندگی خود و در مواردی که تأهل اختیارکرده باشند، خانوادهشان را هم بچرخانند.
شرایط برای این پزشکان واقعی، به قدری سخت طرّاحی شده است که به هیچوجه نتوانند پساندازی برای خود فراهم کنند، و یا دروس لازم برای شرکت در امتحان پذیرش دستیاری را مطالعه کنند و با آمادگی مناسب در این امتحان شرکت کنند. در همین دوران دوساله، بورسیهها و سهمیهها با راهکارهایی که گفته خواهدشد، بلافاصله وارد مقطع تخصص میشوند.
البته عدهی دیگری هم که در همین زمانها، و بر اثر فشار معیشتی و ضعف شخصیتی، به ناگهان به دامان رژیم فرو میغلطتند، باز میتوانند از همین رانتهای علمی استفاده کنند و طرح نیروی انسانی و حتا خدمت سربازی را به ناگهان رهاکرده و به خیل پزشکان متعهّد و متخصّص جمهوری اسلامی بپیوندند و بلافاصله به تهران و مراکز استانها منتقل گردند.
فرزاد بیشهسری و محبوبه مهدوینیا (زن و شوهر) هر دو پزشک عمومی بودند، یکی میبایست به طرح و دیگری به سربازی اعزام میشد. بخاطر وابستگی فامیلی به اصلاحطلبان، توسط دکتر رضا ملکزاده وزیر بهداشت دولت رفسنجانی و معاون فعلی وزیر، و رئیس مرکز تحقیقات گوارش دانشگاه تهران هر دو به ایتالیا اعزام شدند و دوران سربازی و طرح خود را در آنجا گذراندند! در این دوران و با بورسیه و بودجهی وزارت بهداشت اصلاحات، دکترای تخصصی در یکی از دانشگاههای ایتالیا دریافت کردند و مدتی به عنوان پژوهشگر مرکز تحقیقات گوارش و کبد دانشگاه علوم پزشکی که توسط دکتر ملکزاده اداره میشود به کار مشغول شدند. [33] محبوبه مهدوی نیا مدتی نیز عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی بود و سپس به ایالات متحده اعزام شدند و همچنان در آنجا بسر میبرند.
خانوادهی مهدوینیا، دارای یکی از بزرگترین شبکهی مدارس خصوصی در ایران و کانادا (مجتمع آموزشی شهید مهدوی) هستند و فرزندان مدیران اسلامی مانند محمد خاتمی، در مدرسهی آنها درس خواندهاند. [34] به جای خدمتی که ملکزاده در حق این دو کرد دخترش را در مدرسهی مهدوی رایگان اسمنویسی کردند. همین دختر ملکزاده در حال حاضر مشغول تحصیل در رشتهی پزشکی با رانت پدر است. دختر دیگر ملکزاده که در سال ۱۳۵۶ ازدواج کرده نیز پزشک است.
ملکزاده طرحی را بهنامscientist-clinician در وزارت بهداشت ارائه کرده تا دخترش را تحت این عنوان که یک دانشمند نابغه و در عین حال یک پزشک متبحر است از رفتن به طرح معاف کند. این طرح، چند سال است بین معاونتهای مختلف وزارتخانه میچرخد و بینشان دعوا است و هر کدام میخواهند فک و فامیل خودشان را مشمول این طرح کنند! (به فارسی میگویند پزشک-پژوهشگر، در اینترنت مطلب در موردش زیاد است.)[35]
خاندان زالی دوران طرح تخصص خود را در مراکز تحقیقات دکتر زالی (گوارش و کبد) گذراندند.
شهرام علمداری رئیس سابق اوژانس کشور که در سال ۱۳۹۲ کاندیدای ریاست جمهوری شده بود، در مرکز تحقیقات غدد و متابولیسم دکتر عزیزی (دانشگاه علوم پزشکی) طرحش را گذراند. او در انتخابات اخیر ریاست جمهوری جزو پزشکانی بود که از ابراهیم رئیسی حمایت کرد.
پ: سهمیههای گوناگون مؤثر در امتحان دستیاری
تمامی پزشکان شرکت کننده در امتحان دستیاری میدانند که همچون آزمون کنکور ورودی دانشگاهها، سهمیهای ویژه برای سرسپردگان نطام اسلامی وجود دارد که آنها با به دست آوردن حدّ نصابی بسیار ناچیز از نمرهی آزمون، میتوانند وارد مقطع تخصص گردند. هیچکدام از درصدهای رسمی اعلام شده توسّط وزارت بهداشت دربارهی تعداد این افراد و حدنصاب علمی کسب شدهی مورد نیازشان برای قبولی حقیقی نیستند. تنها کسی که خود، دوران تخصص را در بیمارستانهای دانشگاهی ایران گذرانده باشد میداند که بیش از پنجاه درصد دستیاران تخصصی، بخصوص در رشتههای خاص، همچون شاخههای مختلف جراحی (همچون چشم پزشکی، اورتوپدی، اورولوژی، جراحی مغز و اعصاب، گوش و حلق و بینی و…)، تخصص پوست و مو، رادیولوژی و غیره، از گروه سهمیههای نظام اسلامی هستند.
در امتحان دستیاری تخصص پزشکی سال جاری ۳۰ درصد به مناطق محروم و ۳۰ درصد به سهمیه ایثارگران و جانبازان و رزمندگان با سابقه ۶ماه جبهه تعلق دارد و سهمیه آزاد نیز از دستبرد وابستگان نظام اسلامی در امان نیست.
گفته میشود با وجود سهمیه ایثارگران و شهدا و جانبازان، سهمیه پدران شش ماه جبهه رفته، سهمیه مدیران،
سهمیه کارکنان دولت، سهمیه هیت علمی، سهمیه سپاه و ارتش و نیروی انتظامی، سهمیه ژن خوب، سهمیه مناطق محروم، آنقدر وارد شدن به دوره دستیاری سخت شده که قیمت فروش سؤالات به خودیها به قیمت ۴۰۰ میلیون تومان افزایش پیدا کرده است.
ت: سؤالات امتحان دستیاری و برگزاری آزمون
از همان ابتدای پذیرش دستیار تخصصی در نظام اسلامی، همواره گروهی از وابستگان نظام، روزها پیش از شرکت در جلسهی امتحان، سؤالات را در اختیار داشتهاند، و در حال حاضر هم دارند و تا آخرین روز وجود این حکومت هم خواهند داشت. آنچه که در دوران وزارت خانم وحید دستگردی اتفاق افتاد، تنها به این علت بود که سالها بود این وابستگان تنها به این رانت علمی قانع نبودند و میخواستند بخشی از این سؤالات را به فروش رسانند و از قبال آن، حتی تا میلیاردها تومان بدست آورند.
علیرضا زاکانی نماینده مجلس که خود با برخورداری از رانتهای اسلامی وارد رشتهی پزشکی شده و تخصص گرفته است میگوید:
«موضوع اسفناکتر این بود که از سال ۷۷ تا ۸۲ سؤالات آزمون دستیاری به فروش رسیده بود و هر سئوالی را نیز تا ۳۰ میلیون تومان میفروختند لذا وقتی ما کار بررسی را انجام دادیم و به لطف خدا به نتیجه رسید یک پزشک که نام او را نمیدانم برای من نوشت که من دفترچه آزمون سال ۷۷ را خریداری کردم و از ۲۰۰ سوال ۱۴۶ سوال آن مارک شده بود یعنی اگر کسی هیچ سوادی هم نداشت تنها با یک خط کش متوجه میشد که گزینه درست کجاست و در این صورت در بهترین رشته قبول میشد؛ حال حساب کنید کسی که با تقلب وارد یک حوزه تخصصی شده چطور میخواهد این مسئله را جبران کند.» [36]
البته تا قبل از ابطال آن دورهی امتحان، این رانت اقتصادی برقرار بود و مسئولان خود چشم بر این اعمال نورچشمان نظام میبستند. [37]
ولی در آن امتحان، شهابالدین صدر یکی از وابستگان مؤتلفه و نماینده مجلس شورای اسلامی برای مقابله با بخشی دیگر از حاکمیت و هم به این دلیل که پسر خودش علیرضا قرار بود در امتحان شرکت کند و هنوز نتوانسته بود سؤالات کافی برای او فراهم کند، تعدادی از سؤالات امتحان را در روز قبل از امتحان، به دفتر رئیس مجلس فاکس کرد و اعلام کرد که برای دیگرانی هم این فاکس را انجام داده است و به این ترتیب، خانم وزیر را مجبور به ابطال موقت یکی از رویههای ثابت وزارتخانه کردند. وگرنه مرضیه وحیددستگردی خود و برادراشان، از استوانههای نظام هستند و سیاستهای تدوین شده را بخوبی انجام میدهند و حتا همهی نوههای خامنهای را، او در بیمارستان خصوصی رسالت به دنیا آورده است. علی فرزند شهابالدین صدر عاقبت در رشتهی بیهوشی پذیرفته شد.
علیرضا صدر شغل اصلیاش خرید و فروش ارز است. تا سال دوم دستیاری را در رشته بیهوشی بیمارستان امام خمینی خواند و ادامه نداد و با استفاده از رانت اسلامی این بار به بیمارستان فیروگر رفت و دستار جراحی شد.
در حال حاضر فارغالتحصیل شده و طرح هم نرفت. و یک مرکز جراحی در تهران تأسیس کرده و همانجا مشغول است.
علیرضا صدر دارای ۴ همسر رسمی است. او در دوران دستیاری یک پکیج دلار از بانک مرکزی میخرید به قیمت ۱۱ میلیارد تومان و در بازار به قیمت ۱۳ میلیارد تومان میفروخت. تنها از این راه هربار ۲ میلیارد تومان درآمد داشت. اما شغل اصلی او هم این نبود. او دارای یک صرافی در دوبی است که وظیفه اصلی او انتقال پولها و وجوهات حرم امام رضا به خارج از کشور به اسم اشخاص حقیقی از جمله خانواده واعظ طبسی است.
شهابالدین صدر رئیس نظام پزشکی و پزشکی قانونی کشور بوده است در حالی که در مورد پزشک بودن او حرف و حدیث بسیار است. کسانی که در کلاسهای فیزیولوژی او شرکت کردهاند میگویند او با دمپایی و پیژامه سرکلاس حاضر میشد. او که نایب رئیس مجلس بود در انتخابات مجلس شورای اسلامی و سازمان نظام پزشکی صلاحیتاش رد شد. گفته میشد رد صلاحیت او به معاملات غیرقانونی طلا و ارز و پروندهی پسرش در تخلف ۳ هزار میلیارد تومانی ربط داشت.
در آبان ۱۳۹۰ رسانههای رژیم خبر از ربوده شدن علیرضا صدر توسط افراد ناشناس دادند.
علیرضا صدر در گفت و گو با خبرآنلاین ماجرای ربوده شدنش را توضیح داد و گفت: «شنبه شب دو خودروی لندکروز مشکی ماشین من را در یکی از خیابانهای تهران متوقف کردند و مرا از ماشین پیاده کردند. آنها به صورتم چشم بند زده و دستهایم را بستند و مرا به مکانی ناشناخته که ساختمانی شخصی بود بردند. ربایندگان مرا تهدید کردند تا بر علیه پدرم مطالبی را به زبان بیاورم اما من چیزی نگفتم. ربایندگان دوشنبه شب با چشم بسته و پس از یک ساعت و نیم گرداندن در خیابانها مرا کنار خودروی خودم رها کردند.
خانواده دکتر صدر بر مبنای سؤالات و خواستههای ربایندگان از دکتر علیرضا صدر، احتمال سازماندهی این ماجرا از سوی جریان انحرافی را قوی میدانند.» [38]
هر پزشک متخصصی تنها با پنج دقیقه صحبت با دستیاران تازه پذیرفته شده، به راحتی میتواند تشخیص دهد که او جزو کدام گروه از پذیرفتهشدگان است.
تاریخچه تقلب در آزمون رزیدنسی
دکتر شایان امین برای بررسی تاریخچه تقلب در آزمون رزیدنسی مطلب جامعی را گردآوری کرده است که بخشی از این فضیحت را مرور میکنیم:
«پزشکان عمومی شرکت کننده داوطلب ورود به رشتههای تخصصی پزشکی هر ساله در حوالی اسفند ماه در آزمونی شرکت میکنند که به لحاظ شرایط کم از کنکور ندارد. در سالهای اخیر، افزایش شمار دانش آموختگان پزشکی عمومی و افت شرایط کاری و اجتماعی پزشکان عمومی، کار را به آنجا رسانده است که بسیاری از ایشان، حتا در سن بالا و علی رغم مشغلههای کاری و خانوادگی، برای تغییر وضع معیشتی چارهای جز شرکت تلاش برای ادامه تحصیل و ژیوستن به جرگه متخصصان نمیبینند.
اما رقابت فشرده میان داوطلبان این آزمون بسیاری از آنها را به صرافت استفاده از راههای کوتاهتر و سادهتر برای راهیابی به دورههای تخصصی میاندازد که یکی از آنها تقلب و خرید تعداد یا تمام سؤالهای آزمون است. اگرچه تاکنون هیچ فردی از جمع مسئولان و متولیان برگزار کننده این آزمون رسماً چنین اتفاقی را تأیید نکرده است، نحوه برگزاری و احتمال تقلب در این آزمون بارها و بارها اعتراض شرکتکنندگان در دورههای مختلف آزمون را برانگیخته. در برخی دورهها این اعتراضها چنان جدی بود که به رسانهها کشیده شد و حتا پای مجلس و دولت را نیز به میان کشید.
تقلب با خط کش در آزمون بیست و ششم
آنطور که از شواهد و مدارک بر میآید تقلب در آزمون دستیاری از سال ۷۷ شکل وسیع و سازمان یافتهای به خود گرفت. در این سال از بین ۲۰۰ سوال امتحان ۱۵۰ سوال به شکل هوشمندانهای نشاندار شده بودند. فاصله کوچک میان خط فاصله با اولین حرف در یکی از گزینههای چهارگانه پاسخ صحیح را مشخص میکرد. به این ترتیب پزشکانی که با اطلاع قبلی، در عوض برخورداری از معلومات، با یک خط کش به سر جلسه رفته بودند، به راحتی توانستند با کسب نمرات درخشان در این آزمون به رشتههای لوکس دستیاری راه پیدا کنند.
به استناد برخی شواهد تأیید نشده، از سال ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۰ فروش سؤالات آزمون دستیاری به شیوههای دیگر ادامه یافت و هر داوطلب بسته به حجم پول پرداخت کرده، تعدادی از سؤالات را تحویل میگرفت. فروشندگان سؤالات با اطلاعات دقیقی که از اطلاعات فردی پزشکان داوطلب، نظیر محل سکونت و شغل و میزان درآمد والدین در اختیار داشتند، اقدام به شناسایی مشتریان خود و فروش سؤالات کردند.
اما در سال ۱۳۸۱ اتفاق دیگری افتاد. بنا به ادعای برخی منابع غیررسمی، در این سال از میان ۱۱۵۰ سهمیه دستیاری، نام ۱۰۷ نفر از داوطلبان خط خورد و نامهای دیگری جایگزین آنها شد. این اتفاق زمانی به چشم آمد که برخی از داوطلبان با نمره کمتر از سد آزمون دستیاری گذشتند و پزشکانی با نمره بالاتر از این توفیق باز ماندند. در پاسخ اعتراض گسترده داوطلبان مسئولان برگزار کننده اشتباه نرم افزاری کامپیوتر تصیح کننده پاسخ نامه را دلیل این اتفاق دانستند. اما متأسفانه به دلیل عدم امکان بازبینی و تصیح اشتباهات، پزشکان معترض در احقاق حق خود ناکام ماندند.
و اینک آزمون سی و یکم
سی و یکمین دوره آزمون دستیاری پزشکی از همان ابتدا شرایط دیگرگونهای داشت. درحالیکه شمارش معکوس برای برگزاری آزمون در بهمن ماه آغاز شده بود، وقوع زلزله مرگبار در شهر بم لایههای مختلف اجتماع و از جمله جامعه پزشکی کشور را تحت تاثیر قرار داد. مسئولان دبیرخانه شورای آموزش پزشکی و تخصصی وزارت بهداشت با توجیه وقوع زلزله بم، آزمون را به اسفند ۸۲ موکول کردند. اسفند ماه سر رسید و آزمون برگزار شد. اما انتشار کلید پاسخ نامه آزمون اعتراض جمع کثیری از پزشکان شرکت کننده را بر انگیخت.
از میان ۲۰۰ سوال طرح شده برای آزمون دستیاری ۲۳سوال دارای بیش از یک پاسخ صحیح بودند و برای ۱۰سوال ۴پاسخ صحیح اعلام شد! نکته جالب اینکه در تصیح پاسخنامه هیچ یک از این سؤالات حذف نشد و برای افرادی که به هیچ یک از این ۱۰سوال پاسخ نداده بودند، هیچ نمرهای منظور نشد اما کسانی که یکی از گزینههای موجود را در پاسخنامه علامت زده بودند، نمره سؤال را کسب کردند. اگرچه بر اساس شاخصهای استاندارد جهانی هر آزمونی که حداقل ۵درصد سؤالات آن اشکال داشته باشد باطل است و نتایج آن معتبر نیست، بنابر نظر دبیر شورای علوم پزشکی و تخصصی ۱۱ درصد سؤالات این آزمون دارای اشکال بودند. اما درحالیکه بسیاری از شرکت کنندگان خواستار ابطال آزمون دستیاری پزشکی شدند، مسئولان وزارت بهداشت زیر بار چنین خواستهای نرفتند.
در کنار درصد بالای سؤالات مخدوش، خبرهای غیررسمی از احتمال تخلف و فروش گسترده سؤالات آزمون دستیاری چنان قوت گرفت که دیگر از سوی جامعه پزشکی قابل چشم پوشی نبود و اعتراض شدید و گشترده ایشان را برانگیخت. اعتراضها منجر به واکنشهای مختلف از سوی جامعه پزشکی و تحصنهای اعتراضآمیز در دانشگاههای علوم پزشکی سراسر کشور و از جمله تهران شد. همزمان با اولین تحصن اعتراضآمیز نسبت به آزمون پذیرش دستیاری، دبیرخانه پیگیری تخلفات سیویکمین دوره آزمون دستیاری در بسیج دانشجویی دانشگاههای تهران و علوم پزشکی تهران تشکیل شد.
اعتراض جامعه پزشکی تا تحصن مقابل مجلس ادامه یافت. کمیسیون بهداشت و درمان مجلس هفتم برای پیگیری ماجرا دکتر پزشکیان، وزیر وقت بهداشت، را برای پاسخ گویی در این مورد به مجلس فراخواند و در ادامه کمیتهای برای تحقیق و تفحص تشکیل داد. اما با وجود انتشار اخبار غیررسمی از ابعاد گسترده تخلف در آزمون دستیاری، مسئولان وزارت بهداشت همچنان بر سلامت این آزمون تأکید داشتند و احتمال هرگونه خدشه به آن را رد میکردند. آنچنان که دبیر شورای آموزش پزشکی و تخصصی وزارت بهداشت در مهرماه سال هشتاد و سه اعلام کرد: هیچ مدرک محکمه پسندی برای وجود تقلب و تخلف در آزمون دستیاری ارایه نشده است.
مسعود پزشکیان، وزیر وقت بهداشت نیز در پاسخ به سوال نمایندگان در صحن علنی مجلس نیز احتمال هرگونه تخلف در آزمون را رد کرد و مدعی شد: در صورت وجود حتا یک مورد تخلف، آزمون دستیاری را ابطال خواهم کرد.
پرونده تقلب در آزمون سال ۸۲ با وجود پیگیری کمیته تحقیق و تفحص مجلس شورای اسلامی پس از گذشت ۶ماه به دلیل عدم همکاری و میل به پاسخ گویی مسئولان وزارت بهداشت بی نتیجه ماند و پروندههای موجود در سیستم قضایی کشور بلوکه شد. حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی به عنوان ضابط این پرونده نتوانست نتیجهای دال بر شناسایی شخصی به عنوان عامل افشای سؤالات بگیرد و گزارش ارائه شده حکایت از ادعای کذب برخی افراد مبنی بر در اختیار داشتن سؤالات به قصد اخاذی داشت. جالب اینکه در این میان بنا به ادعای برخی افراد مطلع مسئول برگزاری امتحان دستیاری نیز با اعطای بورس مطالعاتی به کشور کانادا اعزام شد.
اعتراض به جزئیات آزمون سال ۸۲ همچنان ادامه داشت. سعید مرتضوی در همایش «سرانجام آزمون دستیاری» با بیان اینکه پروندهای که در خصوص تخلف در آزمون دستیاری تخصصی پزشکی دادسرا تشکیل شده همچنان مفتوح است، گفت: از آنجا که وظیفه قوه قضائیه رسیدگی به جرم است بنابراین اگر دلایل و مدارک مستند به دادسرا اعلام شود آن وقت قوه قضائیه باید به آن رسیدگی کند اما اینکه کیفیت سئوالات پایین بوده و درباره سهمیهها مشکل وجود دارد به مجلس مربوط میشود و آنها باید این مشکلات را حل کنند.
وی در خصوص تأیید و یا عدم تأیید مخدوش بودن و یا سلامت این آزمون گفت: زمانی میتوانیم بگوییم که در این آزمون جعل و فروش صورت گرفته است که متهم را بگیریم و موضوع توسط نهادها گزارش شود که تا کنون متهمی گرفته نشده است.
وی در عین حال افزود: ممکن است در این آزمون فروش سؤالات و یا تقلب صورت گرفته باشد که از آنها اطلاع نداشته باشیم پس نمیتوانیم بگوییم که هیچ تقلب، جعل و فروش سئوالات صورت نگرفته اما آنچه در این درباره میتوان گفت این است که یک پرونده در دادسرای فرودگاه بر اساس تماس فردی که مدعی فروش بود، تشکیل شده است که این پرونده به اطلاعات نیروی انتظامی ارجاع و بررسیهای لازم انجام شده و تا کنون این پرونده مفتوح است و بر اسا س اطلاعات جرم مطرح در آن اخاذی نزدیک بوده است.
مرتضوی در خصوص دومین پرونده که هنوز هم بسته نشده است گفت: این پرونده با معرفی موردی از سوی رئیس پزشکی قانونی مطرح شد که یکی از کارمندان پزشکی قانونی در شهرستان مشهد در خصوص تقلب و لو رفتن سؤالات اطلاعاتی دارد که با تحقیقات قوه قضائیه مشخص شد که قرار شده بود فردی از تهران در ازای دریافت مبلغ هشت میلیون تومان سؤالات آزمون دستیاری را در اختیار این پزشک قرار دهد اما چون این پزشک نمیتواند به آنها اطمینان کند از این کار منصرف میشود.
درحالیکه تحقیقات حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی به عنوان ضابط این پرونده به بن بست خورده بود با تقاضای بسیج دانشجویی و جامعه پزشکی و توجه به عملکردهای موفقیتآمیز گذشته و توانایی بالای در کشف جرم، مجموعه حفاظت اطلاعات ستاد مشترک سپاه پاسداران، به عنوان ضابط قضایی جدید در امر پیگیری این پرونده وارد عمل شد. با ورود حفاظت اطلاعات سپاه به پرونده داستان پیگیری تخلفات آزمون دستیاری وارد فاز تازهای شد و مدارک قاطعی دال بر تقلب در آزمون سال ۸۲ به دست آمد.
شواهد نشانگر ان بود که طیف فروش سؤالات آزمون از گروههای ۴۰-۲۰ سوالی و موضوعی (زنان، اطفال، جراحی و…)، تا فروش سری تقریباً کامل سؤالات حدود ۱۸۰ سوال از ۲۰۰ سوال متغییر بوده است. سؤالات آزمون به صورت فردی ۳۰ میلیون تومان فروش رفته و به صورت گروهی نیز در قبال آن تا ۶۰میلیون تومان پول پرداخت شده است.
اما نکته جالب توجه ادعای دبیرخانه پیگیری آزمون دستیاری بسیج دانشجویی بود، بر اساس مدارک موجود مسئولان دبیرخانه شورای آموزش پزشکی و تخصصی قبل از برگزاری آزمون در بهمن ماه ۱۳۸۲ در جریان فروش سئوالات قرار داشتهاند و به همین دلیل با توجیه وقوع زلزله بم، آزمون را به اسفند ۸۲ موکول کردند و از آنجا که میدانستند سئوالات در اسفند ماه ۸۲ هم لو رفته است برای توجیه بالا بودن سطح نمرات آزمون، ضمن خودداری در اعلام کلی نمرات آزمون، (۲۳ سوال، ۵/۱۱ درصد افزایش میانگین داشت) سئوالات آزمون را دو گزینهای و چهار گزینهای اعلام نمودند در حالی که بر اساس نظر متخصصان و مراجع مطلع بسیاری از این ۲۳ سوال تنها یک گزینه صحیح دارند که این خود تخلف دیگری است که اصل آزمون را زیر سوال میبرد.
یکی از اعضای کمیته تحقیق و تفحص مجلس شورای اسلامی از آزمون دستیاری نیز در یک مصاحبه خبری گفت: فروش سئوالات آزمون دستیاری سال گذشته اکنون کاملاً محرز شده و شواهد زیادی داریم که حتا یک پزشک، خانه ۳۰ میلیون تومانی خود را فروخته و با پول آن سئوالات آزمون دستیاری را خریده است.
التهاب در جامعه پزشکی و تعویق آزمون
با کشف و شناسایی تعدادی از عوامل تخلف در آزمون، با دستور بازپرس نسبت به احضار و جلب متهمان اقدام شد که یکی از مسئولان حراست وزارتخانه نیز جزء دستگیرشدگان بود. با اقرار متهمان تعداد زیادی از پذیرفته شدگان ازمون سال ۸۲ به تقلب و خرید سؤال اذعان کردند. با به دست امدن مدارک قاطع دال بر تقلب، نمایندگان مجلس خواهان تعویق امتحان سال ۱۳۸۳ تا بررسی کامل امتحان سال ۱۳۸۲ شدند. اما درحالیکه بخشی از جامعه پزشکی از خبر تعویق آزمون ۸۳ تا روشن شدن سرنوشت آزمون سال گذشته استقبال کردند، مسئولان وزارت بهداشت در برابر این تقاضای نمایندگان موضع گیری کردند و حتا وزیر بهداشت مخالفت صریح خود را با تعویق آزمون اعلام کرد.
همزمان با نزدیک شدن به تاریخ آزمون دستیاری سال ۸۳، انتشار اخبار ضد و نقیض در مورد تعویق تاریخ آزمون و موضع گیری شخصیتها هر روز بر التهاب فضای جامعه پزشکی میافزود. مثلا درحالیکه عضو کمیسیون اصل ۹۰ مجلس از ادامه بررسی تحلفات آزمون دستیاری سال ۸۲ و به دست آمدن مدارکی دال بر تخلف در آزمون دستیاری سال ۸۱ خبر میداد، معاون اشتغال و رئیس دفتر وزارتی وزارت بهداشت در گفتوگو با رسانهها اعلام میکرد: با وجود گذشت یکسال از بیان اتهام تخلف و خرید و فروش سؤالات آزمون دستیاری تاکنون حتا یک پرونده قضایی و شکایت حقوقی در این زمینه مطرح نشده است. بی شک داوطلبان بلاتکلیف و مستاصل آزمون سال ۸۳، برزگترین قربانی این شرایط بودند.
در نهایت با فشار نمایندگان مجلس وزارت بهداشت تسلیم شد تا در بیست و هفتم دی ماه ۸۳ خبرگزاریها اعلام کنند: آزمون دستیاری پزشکی امسال برگزار نخواهد شد. دلیل به تعویق افتادن این آزمون از سوی مسئولان وزارت بهداشت ابراز همدردی با زلزله زدگان بم، درگیر بودن عدهای از پزشکان با طرح واکسیناسیون سرخجه و حضور تعدادی از پزشکان در مراسم حج اعلام شد. اطلاعیـــه دبیرخانه شورای آموزش پزشکی و تخصصی که در همان روز منتشر شد آمده بود: با عنایت به پیشنهاد برخی از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی مبنی بر به تعویق افتادن زمان آزمون سی و دومین دوره پذیرش دستیار تخصصی بالینی و موافقت مقام محترم وزارت بدینوسیله اعلام میگردد تاریخ برگزاری آزمون و دستورالعمل هماهنگیهای بعدی متعاقباٌ اعلام خواهد شد.
اما کش و قوس بر سر تاریخ جدید آزمون دستیاری تا یک ماه بعد ادامه یافت تا صدای اعتراض بسیاری از اعضای جامعه پزشکی در خصوص تغییر پی در پی زمان برگزاری آزمون دستیاری تخصصی و تبعات منفی آن در جامعه پزشکی بلند شود. در نهایت در بیست و دوم بهمن ماه، عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس هفتم اعلام کرد: وزیر بهداشت بالاخره به دستور رئیس مجلس برای تعویق تاریخ آزمون دستیاری پزشکی پاسخ مثبت داد. رسانهها اعلام کردند آزمون دستیاری پزشکی، اردیبهشتماه برگزار میشود.
انتشار اخبار تازه و تعویق دوباره آزمون
با تحویل سال ۸۳ و نزدیک شدن زمان آزمون دستیاری بار دیگر بازار شایعات و اخبار ضد و نقیض در خصوص احتمال تعویق دوباره زمان آزمون داغ شد. در روزهای پایانی فروردین ماه بازپرس پرونده تخلفات آزمون دستیاری در گفتوگو با رسانهها خرید و فروش و تخلف در برگزاری آزمون دستیاری ۸۲ را کاملا محرز است و از اعتراف یکی از دلالان شناسایی به کسب درآمد ۹۰ میلیون تومانی از راه فروش سؤالات آزمون دستیاری خبر داد. در مقابل دکتر مسعود پزشکیان با انتقاد از بازی رسانهای پیرامون تخلف در آزمون دستیاری گفت: پرداختن به موضوع تخلفات آزمون دستیاری در شرایطی که هنوز هیچ جرمی اثبات نشده به صلاح جامعه نیست و بهتر است به جای پرداختن به این موضوع اجازه دهیم داوطلبان دستیاری در شرایط آرام و مطمئن درسشان را بخوانند.
در همین روزها خبرگزاری فارس خبری را به نقل از یک منبع آگاه روی تلکس خبری خود قرار داد که ابعاد بیشتری از بحث تخلف را برای جامعه پزشکی نمایان ساخت. این منبع آگاه با بیان این که در آزمون دستیاری سال ۸۲ میلیاردها تومان مال نامشروع کسب شده است به خبرنگار اجتماعی فارس گفت: حوزه عمل فروشندگان سئوال این آزمون محدود به تهران نبوده بلکه به صورت سازماندهی شده در کل کشور عمل کردهاند. به گفته این منبع آگاه سؤالات آزمون دستیاری سال ۸۲ به صورت فردی ۳۰ میلیون تومان فروش رفته و به صورت گروهی نیز در قبال آن تا ۶۰میلیون تومان پول پرداخت شده است.
وی با بیان این که شبکه فروش این سؤالات قبل از انجام هر کاری اقدام به شناسایی پزشکان متمول میکردند، گفت: سؤالات این آزمون حداقل ۴۸ ساعت قبل از آزمون فروخته شده بود. او تعداد مظنونین این پرونده را حداقل ۳۵۰ نفر عنوان کرد و افزود: ۳۰۰ مظنون اصلی در این باره وجود دارد که حداقل یک سوم آنها به عنوان متهم احضار شدهاند و به فروش سؤالات واقعی آزمون دستیاری سال ۸۲ اعتراف کردهاند. به گفته این منبع آگاه این متهمان، مرکب از برخی کارمندان وزارت بهداشت و پزشکان مرتبط با این وزارتخانه بودند که در کنار آنها اساتید و کادرهای آموزشی آموزشگاههایی که برای آمادگی در این آزمون فعالیت میکنند به چشم میخورد.
وی مدعی شد اگر زمان بیشتری برای بررسی باشد تعداد مظنونین در این پرونده بیشتر خواهد شد. این منبع با انتقاد از نحوه رسیدگی به پرونده آزمون دستیاری سال ۸۲ گفت: قاضی پرونده آزمون دستیاری باید هر چه زودتر به صورت ویژه معرفی شود و تکلیف را روشن کند. به گفته او بسیاری از متهمان و مظنونین پرونده آزمون دستیاری سال ۸۲ هم اکنون نیز بر سر کار هستند و حتا مظنونین به تقلب در آزمون سال ۷۷ نیز هم اکنون در دبیرخانه شورای آموزش پزشکی و تخصصی بر سر کار خود هستند.
با افشای ابعاد گسترده تخلف در آزمون دستیاری بسیاری از مسئولان از جمله بازپرس پرونده، اعضای کمیسون بهداشت، اصل نود و آموزش مجلس و رئیس سازمان نظام پزشکی خواستار عدم برگزاری امتحان سال۱۳۸۳ تا مشخص شدن وضعیت امتحان سال۱۳۸۲ و صدور حکم نهایی دادگاه شدند. اما همچنان که در اسفندماه ۸۳ پافشاری وزیر وقت بهداشت بر عدم تعویق آزمون دستیاری و برگزاری ان در تاریخ معین شده، چالشهای رسانهای زیادی را آفرید و در نهایت با اهرم مجلس، وزرارت بهداشت وادار به تعویق آزمون شد، این بار نیز مسئولان وزارت بهداشت زیر بار تعویق بیشتر آزمون نرفتند تا در نهایت در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی سید محمد خاتمی رئیس جمهور وقت ضمن اعلام موافقت با برگزاری امتحان و حمایت از وزیر خود، تقلب در امتحان تخصصی پزشکی را شایعه خواند و از آقای شاهرودی رئیس قوه قضاییه خواست که به این شایعات پاسخ دهد.
آزمون دستیاری در اردیبهشت ماه ۸۴ برگزار شد. وزیر بهداشت با ابراز رضایت از امنیت و سلامت آزمون به رسانهها گفت: آزمون دستیاری ۸۴ در نتیجه تلاش و دقت تمامی دستاندرکاران با کیفیت و در زمان و شرایط مناسب بگونهای برگزار شد که جای هیچگونه سخنی را برای نقادان باقی نگذارد. اما این به منزله پایان جنجال پرونده آزمون سال ۸۲ نبود. در حالیکه مراحل پیگیر پرونده به درازا کشیده بود، طباطبایینژاد، بازپرس ویژه پرونده تخلفات آزمون دستیاری به دستور مقامات قضایی در روزهای آخر خرداد ماه، در میانه راه پیگیری پرونده و نوشتن کیفر خواست برکنارشد.
روند پیگیری پرونده آزمون دستیاری به نحوی بود که برای بیش از ده مورد از مظنونان پرونده آزمون دستیاری کیفرخواست صادر شده بود، صدور بقیه کیفرخواستها هم در حال پیگیری بود و مراحل تشکیل دادگاه برای این افراد دنبال میشد. دکتر ریاض از اعضای کمیسیون اصل ۹۰مجلس در واکنش به خبر برکناری بازپرس پرونده تخلفات آزمون دستیاری، گفت: این موضوع برای کمیسیون اصل ۹۰ تعجب برانگیز است و علت آن پیگیری میشود. اما از آن عجیبتر، افشاگری مسئول دبیرخانه پیگیری تخلفات آزمون دستیاری مستقر در بسیج دانشجویی دانشگاه تهران بود که خبر از آزادی یکی از دیگری متهمان پرونده داد. اگرچه در همان روز رئیس دادسرای انقلاب ضمن رد شایعه آزادی بیقید و شرط متهمان آزمون دستیاری گفت: بعضی از متهمان آزمون دستیاری تا زمان برگزاری دادگاه با قرار و ثیقه از زندان آزاد شدهاند.
در همین ایام با تصویب لایحه رسیدگی به تخلفات و جرایم در آزمونهای سراسری را با ۱۳ ماده در مجلس شورای اسلامی، خلاء قانونی برای برخورد با متخلفان آزمونهای سراسری پر شد و مجازاتهایی از قبیل اخطار کتبی با درج در پرونده داوطلب و اعلام به مراجع ذی ربط با محرومیت از گزینش در آزمون همان سال، محرومیت از گزینش علمی در آزمون همان سال و ابطال قبولی داوطلب در همان سال ومحرومیت از شرکت در آزمون از یک تا ۱۰ سال، جزای نقدی از ده میلیون ریال تا یک میلیارد ریال با حبس از یک تا پنج سال یا هر دو مجازات برای متخلفان پیش بینی شد.
دادگاه خالی از متهم
سرانجام در تیرماه سال ۸۳، دادگاه متخلفان آزمون دستیاری سال هشتاد و دو، به ریاست قاضی حسینیان در شعبه ١٠٨٣ دادگاه عمومی برگزار شد. اگرچه تعداد متهمان پرونده که بنا به ادعای منابع غیر موثق بالغ بر ۳۵۰ نفر و به ادعای حسینعلی شهریاری، عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس هفتم حدود ۲۰۰ نفر بود، به ۶ نفر تقلیل پیدا کرده بود. این ۶ نفر شامل ۴ پزشک و ۲ کارمند جزء بودند. متهمان در آخرین دفاعیات، اتهام فروش سئوالات آزمون را نپذیرفتند و ادعا کردند اقرارهای کتبی آنها تحت فشار بازجو و کارشناس پرونده بوده است. حکم دادگاه بدوی صادر شد و با درخواست تجدید نظر متهمان به شعبهی ۲۲ دادگاه تجدید نظر استان تهران رفت. در این دادگاه حکم متهم ردیف اول تأیید شد، حکم متهم ردیف دوم تقلیل یافت و دیگر متهمان پرونده از اتهام مطرح شده تبرئه شدند.
همزمان با پایان کار دولت خاتمی در شهریور ماه ۸۴، دکتر مسعود پزشکیان نیز در حالی از مسند خود کنار رفت که در مراسم تودیع خود با بیان سخنانی گلایه آمیز گفت: در طول چهار سال گذشته خیلیها به خصوص در مجلس از من میخواستند با آنها وارد معامله شوم، مدیران را عوض کنیم اما وجود همه فشارها، استیضاحها و حرفهای نابجا هرگز به کسی خیانت نکردم و وارد هیچ معاملهای نشدم.
سیر مزمن پرونده تا امروز
با آنکه به نظر میرسید با روی کار آمدن دولت جدید و ورود مردان تازه نفس به حوزه مدیریت وزارت بهداشت، روند پیگیری پرونده تخلف در آزمون دستیاری سال ۸۲ سرعت بگیرد، وزیر جدید بهداشت دکتر کامران باقری لنکرانی نیز در مورد این پرونده سکوت کرد. از نیمه سال ۸۴ تا امروز قرائت گزارش تحقیق و تفحص از تخلفات آزمون دستیاری بارها و بارها در صحن علنی مجلس بارها به تعویق افتاده است و کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس هنوز در مورد حجمی از گزارش که باید به طور علنی قرائن شود به تفاهم نرسیدهاند.
در آذر ماه سال ۸۵، رئیس مرکز سنجش آموزش پزشکی وزارت بهداشت ادعا کرد: ارتباط تمامی افرادی که با خرید سئوالات در آزمون دستیاری پزشکی سال ۸۲ به این دوره تخصصی راه یافته بودند با سیستم آموزشی قطع شده است و این افراد از دانشگاه اخراج شدهاند. ضمن اینکه این افراد با محرومیت ۱ تا ۱۰ ساله متهمان از شرکت در آزمون مواجه شدهاند. عضو هیأت تحقیق و تفحص از آزمون دستیاری در بهمن ماه سال ۸۵ از اخراج ۲۱ متهم آزمون دستیاری از دانشگاهها خبر داد.
از آن تاریخ تا امروز، روند مزمن بررسی پرونده تخلف در ازمون دستیاری پزشکی سال ۸۲، که شکل مزمنی به خود گرفته، همچنان ادامه دارد و هر از گاهی در میانه انبوه اخبار رسانهها خبری در این خصوص به چشم میآید. علی رغم اخراج چند دانشجوی دورههای تخصصی، باقی دانشجویان که در مظان اتهام بودند در همان سال هشتاد و چهار، پس از چند ماه وقفه، به دانشگاه بازگشتند و امروز، پس از گذشت چهار سال، در آستانه دانش آموختگی و اخذ مدرک تخصص پزشکی هستند.» [39]
عملکرد قوه قضائیه در زمینه رسیدگی به پرونده دستیاری پزشکی
گزارش هیات تحقیق و تفحص مجلس به پرونده تخلفات در آزمون دستیاری پزشکی که از سال ۱۳۷۷ آغاز شد نیز
اشاره کرده است.
حدود ۶۳ نفر در این پرونده دخالت داشتهاند که در میان آنها مسئول حراست یکی از معاونتهای وزارت بهداشت، پرسنل دبیرخانه تخصصی و معاونت بهداشت تغذیه همان وزارت خانه، سرهنگی که در کادر رسمی ارتش و از کارمندان سازمان حفاظت اطلاعات ارتش بوده و ۷ پزشک ارتشی دیده میشوند که بر اساس گزارش کمیته تحقیق و تفحص مجلس همگی این افراد بدون محاکمه آزاد شدهاند.
مهدی خزعلی که میپذیرد خود با رانت اسلامی به دانشگاه راه یافته در مورد تقلب در آزمون دستیاری میگوید:
«دیگر قبح تقلب ریخته است، همه جا تقلب است، بزرگان ما از تقلب حمایت میکنند، وقتی در انتخابات ریاست جمهوری با آن همه نهادهای نظارتی تقلب میشود، میخواهید در یک آزمون ساده دستیاری که نه وزارت کشور دارد، نه شورای نگهبان، نه بازرسی، نه هیات اجرایی و نه هیات نظارت، تقلب نشود! تازه کمیته صیانت از آرایی هم وجود نداشته که در بحبوحه انتخابات به تصرف نیروهای مسلح درآید!
در ثانی مگر تقلب چه اشکالی دارد؟ وقتی مصالح نظام و اسلام در خطر است؟! میخواهید یک عده آمریکایی یا اسرائیلی پزشک متخصص شوند و خدای ناکرده فردا جان و سلامت مقام معظم را به دست متخصصین بی تعهد بسپارید!؟ چه اشکالی دارد اگر با یک تقلب کوچک و مختصر عناصر مومن و متعهد به اسلام و انقلاب و ولایت وارد رشتههای تخصصی بشوند!؟ » [40]
موانع رسیدگی به پروندهها
بر اساس گزارش مجلس در راه رسیدگی به پرونده آزمون دستیاری پزشکی نسبت به پروندههای کنکور دانشگاه آزاد و سراسری موانع بیشتری وجود داشته زیرا بر اساس این گزارش دستگیری افرادی که منسوبین آنها در بخشهای اجرایی و قضایی کشور بودند مسیر رسیدگی را با فشار، تهدید، سفارش، تهمت و سنگاندازی همراه میکرده.
مجلس به عنوان مثالی از این موارد از دکتر “م.ر” که داماد قاضی “ع.م” است نام برده که با وجود آنکه به اتهام خود اعتراف کرده با توصیه و فشارهای ریاست وقت دادگستری تهران آزاد شده است.
قاضی”ع.م” داماد دیگری هم داشته که گزارش مجلس با عنوان دکتر”ب” از او نام برده و عضو تیم تصحیحکننده سئوالات دستیاری پزشکی بوده، اونیز به تخلف خود اعتراف کرده است. [41]
دکتر هادی زهرایی – فارغ التحصیل دانشگاه تهران در سال ۱۳۷۵ در رنجنامهی خود مینویسد:
«تقلب سال ۷۷ در سال ۸۲ افشا شد. زمانیکه متقلبان نامحترم دیگر فارغالتحصیل شده بودند و هیچوقت به این خیانت فاش رسیدگی نشد.
بسیاری (همچون بنده ) بخاطر این تقلبها از ادامه تحصیل بازماندند و بسیاری دیگر با جابجائی ناحق رتبههایشان بناچار در رشتههایی پائینتر از حقشان تحصیل کردند و عمری به نارضایتی میگذرانند! »
کانال تلگرامی «رزیدنت گرام» در یک نظرسنجی از پزشکان خواست در بارهی امتحانات ورودی دستیاری، ارتقا و بورد امسال، به عملکرد سازمان سنجش و معاونت تخصصی وزارت بهداشت نمره دهند.
۹۲% شرکت کنندگان در نظرسنجی به عملکرد معاونت تخصصی و سازمان سنجش در برگزاری امتحانات امسال نمره زیر ۱۰ از ۲۰ دادند که از این میان رای ۸۲% از شرکت کنندگان نمره صفر بوده است.
تعدادی از متخصصین و دستیاران طب اوژانس که در امتحان دانشنامه تخصصی سال جاری شرکت کردند در نامهی سرگشاده خود به امامی رضوی ریاست دبیرخانه آموزشی پزشکی تخصصی فوق تخصصی در ۶ محور به نحوهی برگزاری این امتحان و اعلام نتایج آزمون شفاهی بورد اعتراض کردند.
آنها از جمله تأکید داشتند: «پس از امتحان و اعلام نتایج اکثریت کسانی که امیدی به قبولی نداشتند و امتحان کتبی را نیز با ارفاق ۷ نمره قبول شده بودند در آزمون شفاهی قبول شدند در حالی که افرادی که نمرههای کتبی بالایی داشتند و آزمون شفاهی را با موفقیت سپری کرده بودند در کمال تعجب در امتحان مردود شدند. »
خامنهای تقلب و حقهبازی در امتحانات را توجیه کرده و وعده به محال میدهد. او در پاسخ سؤال کنندگان مینویسد:
سؤال ۹ ـ من بر خلاف ضوابط و مقرّرات در کنکور شرکت کرده، و در رشته پزشکى قبول شدهام. مثلاً مشمول بوده و دفترچه آماده به خدمت تهیّه نکردهام، یا سرباز فرارى بوده و با جعل پایان خدمت امتحان دادهام، یا از این قبیل، ولى در امتحانات تقلّبى نکردهام، و اکنون دچار عذاب وجدان شدهام، وظیفه شرعى من چیست؟
جواب: گرچه کار خلاف شرعى کردهاید، ولى فعلاً مىتوانید به تحصیلات خود ادامه دهید.
ث: سهمیهی مدیران
یکی از سهمیههای مضحک و بی در و پیکر برای پذیرش یک پزشک یا حتا غیرپزشک (! ) در دوران تخصص، این نوع سهمیه است که هیچ تعریف مشخصی برای آن وجود ندارد. یک سروان پزشک ضداطلاعات ارتش که ثابت کرده است از هیچ اقدامی علیه همقطارانش ابایی ندارد و یا یک فارغالتحصیل پیراپزشکی یا پزشکی مسنّ سپاهی یا بسیجی و غیره، تنها میتواند با نشان دادن سابقهی سرپرستی یک بهداری کوچک شهری یا پادگانی، از این سهمیه بهره برد. برای این سهمیه دیگر هیچ ظاهرسازی به عنوان به دست آوردن درصدی از حدّ نصاب آخرین فرد قبول شده و غیره وجود ندارد. حتا برخی از این متخصصان امروز، در جلسهی امتحان پذیرش دستیاری حضور هم نداشتهاند و تنها برای شرکت در امتحان ثبت نام کرده بودهاند (هرچند در مواردی حتا ثبت نام هم نکردهاند).
یکی از پزشکان میگفت: »مهدی یونسی رستمی دارای درجه سرهنگی سپاه که ریاست حراست یکی از دانشگاهها را برعهده داشته و بدون هیچ نوع سابقهی تحصیل در پزشکی، در عرض پنج سال با مدرک فوق تخصص اورولوژی فارغالتحصیل شده است (یعنی نیازی به گذراندن دوران پزشکی عمومی نداشته است! ). او بلافاصله به ریاست دانشگاه مازنداران یکی از دانشگاههای بزرگ علوم پزشکی کشور منصوب شده و در دوران احمدینژاد هم به اصلاحطلبان پیوسته و منتقد سیاستهای او بوده است. همچنین همسر این جناب سرهنگ، سکینه قنبری نوکندی هم که ماما بوده است، همراه با ایشان وارد دورهی دستیاری تخصصی زنان و زایمان شده و در حال حاضر دارای فوق تخصص در این رشته است (بدون نیاز به گذراندن دوران پزشکی عمومی و شرکت در آزمون دستیاری و…! )». این دو نفر در ساری کاخی برای خود دست و پا کردهاند و دخترشان رقیه در ناز و نعمت به سر میبرد.
علیرضا یونسی رستمی برادر جناب سرهنگ سابق و جراح فعلی که در رزومه خود به غیر از معاونت سیاسی امنیتی استانداری مازندران، در دولت «تدبیر و امید» عضویت در هیأت مدیره صنایع چوب کاغذ و البته یک کارخانه داروسازی (آنتی بیوتیک ) را دارد در مورد برادرانش میگوید:
«برادرانم که در سختی بزرگ شدند، هم اکنون یکی فوق تخصص جراحی کلیه و جزو برترین فوق تخصصهای مطرح کشور است. برادر دیگرم که کوچکتر بود، الان دکترای ادبیات است و همسران هر دوی آنها متخصص زنان و زایمان هستند.» [42]
همان پزشک همچنین اضافه نمود «از گروه فارغالتحصیلان پیراپزشکی، اشخاص زیادی را میشناسم که با امریهی نهادهای تصمیم گیرنده، به دورهی پزشکی عمومی کوتاه مدتی وارد شده و سپس متخصص شده و در حال حاضر در سمت معاونت و ریاست دانشگاهها و بیمارستانها مشغول کارند. »
محمدرضا فرتوكزاده متولد ۱۳۲۹ در دوران شاه، سه دوره دستگیر و روانه زندان شد و زندانهاى عادلآباد شیراز و اوین را تجربه كرد. او در سال ۱۳۵۷ موفق به اخذ دكتراى پزشكى شد و در سال ۱۳۶۱ پس از طى دوره تخصصى پزشكى خانواده، رئیس دانشگاه شیراز شد.
وی با استفاده از رانت اسلامی در رشتهی پردرآمد چشمپزشکی که مختص نورچشمیهاست پذیرفته شد. او دوره چهارساله تخصص چشم را از دانشگاه پزشکی شهید لبافی نژاد و سپس فوق تخصص چشم و پیوند قرنیه را از این دانشگاه دریافت کرد و سپس دوره شش ماهه جراحی پلاستیک پلک از بیمارستان مورفیلد لندن انگلستان را گذراند. او از سال ۵۷ تا ۶۳ رئیس دانشکده پزشکی فسا، از سال ۶۱ تا ۶۹ دبیر شورای تخصصی کشور و از سال ۱۳۹۰ تا کنون معاون آموزشی دانشکده طب سنتی دانشگاه تهران و عضو هیئت علمی گروه چشم دانشکده علوم پزشکی است.
کار اصلی او در حال حاضر جراحیهای نان و آبدار پلاستیک از جمله جراحی پلاستیک پلک و چشم، جراح و متخصص زیبایی پلک، جراح و متخصص پلاستیک پلک، جراح و متخصص زیبایی و پلاستیک پلک است. [43] او در بیمارستانهای خاتمالانبیا و بقیهالله و بیمارستان تخصصی چشم «نگاه» مشغول به کار است.
ج: سهمیه مناطق محروم
براساس قانون «برقراری عدالت آموزشی» مصوب مجلس شورای اسلامی ۳۰ درصد ظرفیت دانشگاههای علوم پزشکی به متقاضیان سهمیه مناطق محروم تعلق میگیرد. داوطلب متقاضی پذیرش در سهمیه مناطق محروم پس از فراغت از تحصیل ملزم به سپردن تعهد خاص جهت خدمت در همان منطقه و صرفاً در شهرهای مورد نیاز بنا به رشته تخصصی مورد تقاضا است. پس از انتخاب سهمیه به هیچ عنوان تغییر سهمیه یا تغییر دانشگاه منطقه محروم جهت گذراندن تعهدات خاص امکانپذیر نیست. تغییر رشته و انتقال پذیرفته شدگان سهمیه مناطق محروم ممنوع است. آنچه در بالا آمده است تنها انشاء نویسی است و در نظام اسلامی اساساً جایی ندارد.
مدیر گروه رادیولوژی زاهدان به دلیل مخالفت با نحوه پذیرش و انتقال دختر مدیر کل بیمه سلامت استان سیستان و بلوچستان، به مشهد برکنار شد
پیرو افشاگری صورت گرفته در مورد سواستفاده دختر دکتر محمد صفدری، مدیرکل بیمه سلامت استان سیستان و بلوچستان در مراحل پذیرش و انتقال دوره دستیاری رادیولوژی، دکتر شراره صانعی سیستانی از سمت مدیریت گروه رادیولوژی دانشگاه علوم پزشکی زاهدان برکنار شد.
در حالی که انتقال مذکور از سوی مقام عالی وزارت حمایت میشد، دکتر صانعی با این موضوع مخالفت کرده بود.
در اطلاعیه «کمیته پیگیری مطالبات دستیاران پزشکی کشور» آمده است:
«مدت زیادی نیست که خبر پذیرش فرزند برومند رییس بیمه سلامت استان سیستان و بلوچستان در رشته رادیولوژی دانشگاه زاهدان با استفاده از سهمیه مناطق محروم نقل محافل خبری تخصصی و عمومی شده بود. تا آنجا که این رخداد دستمایه لطیفهها و کنایههای متعدد توسط کاربران فضای مجازی گشته بود.
کد رشته-شهری که با استناد به دفترچه اعلام ظرفیتها و انتخاب رشته اعلام شده توسط سازمان سنجش آموزش پزشکی وجود نداشته است و داوطلبان مجاز به انتخاب رشته، از امکان انتخاب آن بیبهره بودهاند و این ردیف ظاهراً در زمان پذیرش و صرفا برای دو نفر با عنوان «ژن خوب» در نظر گرفته شده بود!
فارغ از تخلف واضح صورت گرفته که موجب تضییع حقوق ذینفعان شده است و در محل خود قابل بحث است، در گام بلند بعدی! ریاست محترم بیمه سلامت استان پیگیر انتقال فرزند خود به دانشگاه علوم پزشکی مشهد (در مغایرت واضح و شفاف با قوانین نقل و انتقال دستیاران مصوب وزارت بهداشت) میشوند که با توجه به افشاگریها و پیگیریهای صورتگرفته در فضای مجازی موضوع لوث شده و به صورت مقطعی از بحث مهمانی و انتقال صرفنظر میکنند. اما در ادامه شاهد آن هستیم که تاوان ایستادگی در برابر تخلف محرز و خواسته غیرقانونی فرد یا افراد دخیل را مدیرگروه متعهد رادیولوژی دانشگاه میپردازد! آری! این است فرجام تلخ تقید به قانون و ایستادگی در برابر بیقانونی و زیاده خواهی مفرط…. باید عنایت داشت که مقام مسئول ذکر شده ظاهراً ید تولایی در نیل به اهداف خود به شیوه اولترا ماکیاولیستی! داشته و سال گذشته در اولین اقدام خود، کتباً خطاب به معاونت محترم آموزش وزارت بهداشت خواستار موافقت با تغییر رشته فرزند دیگر خود از رشته داخلی به قلب و عروق با توجه به نیاز استان شده بود!
گویی در ارتباط با سهمیه پذیرش و مکانیسم قبولی هیچ آییننامه و دستورالعملی وجود نداشته که حضرات با توصیه نامه و درخواست، هدف خود را پیش میبرند و در پیدا و نهان به ریش خیل مخاطبان قاه قاه میخندند! »
در میان این گروه از سهمبرندگان از آزمون دستیاری نیز، تعدادی از اقوام نزدیک کادرهای نظام حاضر هستند که از یک سو، آنقدر به لایههای ۱ و ۲ از هرم قدرت نزدیک نبودهاند که بتوانند تمامی سؤالات امتحان را در اختیار داشته باشند، و یا از سویی دیگر وارد شده و از دیگر سهمیهها استفاده کنند. این گروه کوچکتر، با آوردن حد نصاب پایینی از امتحان ورودی به دوران دستیاری راه مییابند و پس از اعزام به طرح که برای اینان حدود دوازده سال است از پارتیهای ویژهی خود استفاده کرده و به مراکز استانها و مراکز اقتصادی وارد میشوند.
یکی از پزشکان برایم تعریف کرد «من در دوران گذراندن طرح دورهی تخصص خود در منطقهی محروم، یکی از اینها را دیدم که پس از هشت ماه از گذراندن طرح دوازده سالهی خود، با ارائهی گواهی ابتلا به بیماری ام اس، به مرکز استان منتقل شد. این فرد، همسرش در استخدام وزارت بهداشت بود و مسیر کمیسیونهای مربوطه و تهیهی گواهی جعلی را به خوبی میدانست.»
سهمیه زنان و «عدالت اسلامی»
بهمنظور توزیع مساوی پزشکان متخصص در رشتههایی که از سوی فارغالتحصیلان زن تمایل چندانی برای فعالیت در آن رشته در مناطق محروم و توسعهنیافته وجود نداشت، قانونی با عنوان «سهمیه زنان در پذیرش دستیاری رشتههای تخصصی پزشکی» در سال ۱۳۷۲ به تصویب مجلس رسید که مطابق آن زنانی که از این سهمیه استفاده میکردند، ضمن بهرهمندی از امتیاز پایینبودن حد نصاب نمره، متعهد میشدند خدمت اجباری خود را طبق برنامه وزارت بهداشت در مناطق محروم انجام دهند.
سال ۱۳۸۲ وزارت بهداشت یک مصوبه داخلی مینویسد و مطابق آن قرار میشود که طول تعهد خدمت هرکسی که از این سهمیه استفاده کند ١٢ سال باشد…»
مطابق قانون در این سهمیه خانمها میتوانند در صورتی که ۹۰ درصد نمره قبولی برای آن رشته را بیاورند، در آن رشته قبول شوند، به این شرط که سه برابر دوره تحصیل (۱۲ سال)، در مناطق محروم کشور خدمت کنند، اما ناگهان همهچیز عوض میشود، در سال ۱۳۸۶، طبق اعتراض مردانی که با ۸۰ درصد نمره قبول شدند، دیوان عدالت اداری، این سهمیه را مغایر با قانون اساسی شناخته و به تمام مردانی که از سال ۱۳۸۲ لغایت ۱۳۸۶ از این سهمیه استفاده کردند، اعلام شد به دفاتر اسناد رسمی مراجعه و سند مجدد تنظیم کنند و مدت تعهد را از ۱۲ سال به دو سال تقلیل دهند و اسناد تعهد قبلی باطل اعلام شد.
بعد از این اتفاق، زنانی که از این سهمیه استفاده کرده بودند به دیوان عدالت اداری میروند و شکایتنامهای را مطابق با حکم قبلی تنظیم میکنند؛ هرچند تنظیم این شکایت راه به جایی نمیبرد و تنها چهار سال از مدت خدمت زنان کم میشود و آنها مجبور میشوند هشت سال تعهد خدمت خود را انجام بدهند. دراینمیان تبعیض واضحی بین خانمها و آقایان صورت گرفته است، با وجود اینکه آقایان با نمرات کمتری نسبت به خانمها قبول شدند.
هیچکس هم به این سؤال پاسخ نمیدهد که چه تفاوتی بین زنی که با نمره ٩٠درصدی در آزمون قبول شده با مردانی که ٨٠ درصد نمره را کسب کردهاند، وجود داشت؟ هیچکس به این سؤال جواب نمیدهد پس تکلیف زنانی که ازدواج کردهاند و همسرانشان در شهرهای بزرگ مشغول به کارند چه میشود؟ [44]
چ: اخذ تخصص در سوریه و عمان و پاکستان
همچون دوران پزشکی عمومی، اعزام به خارج نیز یکی از برنامههای جاری در هرم قدرت در کشور است. برای مثال، سازمان تأمین اجتماعی سالهاست که کسانی را به کشور اتریش بورسیه میکند و سپس از آنها در بیمارستانهای خود استفاده میکند. یکی از مقاصد جدید نظام، سوریه و عمان بود که بسیاری از سپاهیان و بسیجیان و کارمندان نهادهای اطلاعاتی و امنیتی، در این کشورها دوران تخصّص را گذرانیده و سپس به ایران بازگشته و در پستهای بالای وزارت خانه و دانشگاهها به کار مشغول میشدند.
جلیل عرب خردمند یکی از وابستگان دستگاه اطلاعاتی است. او سال اول جراحی اعصاب را در پاکستان گذراند و بعد به دانشگاه شهید بهشتی منتقل شد و به دروغ مدعی است که در انگلستان درس خوانده و مدرکاش را از آنجا گرفته است.
به خاطر افتضحاتی که به بار آورد چندین بار میخواستند او را اخراج کنند اما به خاطر پشتوانهی محکمی که داشت ماندگار شد. او پس از فارغالتحصیلی بلافاصله در بیمارستان بقیه الله سپاه پاسداران استخدام شد.
یکی از جراحان حاذق کشور برایم تعریف کرد:
«من خود پزشکی به نام کرمی را میشناسم که در دانشگاه تهران، استادیار رشتهی بیهوشی بود و در دانشگاه شهیدبهشتی، متخصص پوست و مو بود و از فرماندهان بسیج هر دو دانشگاه نیز به حساب میآید که تخصص پوست خود را در سوریه (در کمتر از چند ماه گذرانید) و سپس به علت جنگ داخلی، تخصص خود را از عمان دریافت کرد! او سالی چند بار به عنوان مأموریت به سوریه و عراق میرود.
ح: اعزام نورچشمیها به خارج برای گذراندن دورهی تخصص
نورچشمیها با استفاده از رانتهای مختلف و بودجههای پیدا و پنهان برای اخذ تخصص به آمریکا و کانادا و کشورهای اروپایی اعزام میشوند.
فاطمه اردشیر لاریجانی فررند علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی نیز با استفاده از رانتهای مختلف اسلامی در خردادماه ۱۳۹۱ در حالی که پدرش سخنران جلسه بود و عمویش باقر همهکاره وزارت بهداشت و دانشگاه علوم پزشکی تهران از این دانشگاه در رشته پزشکی فارغالتحصل شد. [45]
او بدون گذراندن طرح با استفاده از امکانات نظام در حالی که یک دم پدر و عموهایش از شعارهای ضداستکباری و ضدآمریکایی فروگزار نمیکنند به آمریکا رفت و در کلیولند اوهایو مشغول تحصیل و کار شد. [46]
دکتر زهراسادات محقق، خواهرزاده لاریجانیها هم که دکترای هستهای دارد در دانشگاه ایلینویز آمریکا به تحقیق و تدریس مشغول است و در حالی که دستگاه قضایی تحت ریاست داییاش صادق لاریجانی، آتنا فرقدانی را به خاطر دست دادن با وکیلاش به رابطه غیرمشروع متهم کرده بود و کودکان زیر ۹ سال را به خاطر رقصیدن به تشکیل پروندهی قضایی تهدید کرده بود، در ینگهی دنیا با «نامحرمها» دست میدهد و صدا از امت حزبالله بر نمیخیزد. (اعتراض ما در اینجا به تبعیض است، و اگر خانم محقق به راستی از جزمیات دینی واابستگانش عبور کرده باشد، خوشحالیم.)
فضاحت تا آنجا بالا گرفته است که حتا سایتهای رژیم نیز در دعواهای درونی خود به این موضوع میپردازند. سایت خبری تحلیلی «شعار سال» تحت عنوان «اول تحصیلات غیرقانونی؛ بعد کشف حجاب» گزارش میدهد:
«علی نوبخت حقیقی، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی دو فرزند خود را به نامهای احسان نوبخت و نیلوفر نوبخت که هر دو نیز پزشک هستند برای گذراندن دوره تخصصی به دانشگاه کالیفرنیا فرستاده است. این موضوع از این جهت قابل انتقاد است که هر پزشکی برای شروع دوره تخصصی خود بایست ابندا طرح عمومی را در یکی از شهرهای ایران بگذراند. امری که برای این دو نور چشمی با سایر پزشکان کشوری فرق ایجاد شده است.
علی نوبخت حقیقی کیست؟
وی برادر بزرگتر محمدباقر نوبخت، سخنگوی دولت یازدهم است؛ همان کسی که سوء استفاده کنندگان از فیشهای نجومی را ذخایر انقلاب دانست! بر اساس زندگینامه علی نوبخت که در سایت شخصی خود آمده است او دارای بورد فوق تخصصی نفرولوژی و سرپرست بخش دیالیز بیمارستان مهر تهران است. که بعد از روی کار آمدن دولت یازدهم، او به عنوان نماینده رئیس جمهور در شورای عالی هلال احمر و همینطور عضو هیأت امنای بیمارستان بانک ملی ایران منصوب شد.
… آنچه مردود و مورد انتقاد است همانطور که مطرح شد ایجاد رانت و سو استفاده برای فرزندان او است که بدون گذراندن طرح عمومی در ایران به امریکا مهاجرت کردهاند.
البته انتقاد دیگری که مطرح است اینکه چرا فرزند ایشان، باتوجه به اینکه پدر او از مدیران ارشد نظام اسلامی است در آمریکا کشف حجاب کرده و گویی هیچ دغدغهای به این امر مهم اسلامی ندارد. این موضوع کشف حجاب، شاید بدتر از هر امر دیگری است که به هیچ عنوان قابل قبول نخواهد بود.» [47]
لازم به ذکر است که علی نوبخت حقیقی خواهرزاده آیتالله حجتی است و در سن ۳۰ سالگی در رشتهی پزشکی فارغالتحصیل شد و دوره تخصصی و فوق تخصصی خود را با برخورداری از رانت اسلامی پشت سرگذاشت.
در ابتدای سال ۱۳۹۸ مشخص شد که مدرک تحصیلی محمدباقر نوبخت که ادعا میکرد از دانشگاه پیزلی اسکاتلند دکترای اقتصاد دارد جعلی است و این دانشگاه چنین رشتهی تحصیلی را ندارد. [48]
سیدمحسن دهنوی، مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف، [49] تحت عنوان پژوهشگر دوره پسادکترا قصد ورود به آمریکا را داشت که با ممانعت مأموران مرزی این کشور روبرو شد.
او که «محقق سرطان» معرفی شده بود و رسانههای رژیم به دروغ او را پزشک معرفی میکنند، قصد داشت با استفاده از رانت اسلامی در «بیمارستان کودکان بوستون»، وابسته به دانشگاه هاروارد به کار و تحقیق بپردازد.
دهنوی که مهندسی شیمی[50] خوانده است، معاونت «پژوهشکده شهید رضایی دانشگاه صنعتی شریف» را بر عهده داشت. این پژوهشکده از سالها قبل در حوزه رادار با نیروی هوایی سپاه پاسداران همکاری میکند.
او در جریان انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در سال ۱۳۹۲، رئیس ستاد دانشجویی سعید جلیلی بوده[51] و در انتخابات اخیر نیز از «جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی» (جمنا) و ابراهیم رئیسی اعلام حمایت کرده است.
البته هستند عدهای که از طرق دیگر و با استفاده از رانتهای ویژه سر از ممالک غربی در میآورند. نورالدین پیرمؤذن متولد ۱۳۳۷ یکی از پزشککادرهای نظام است که با استفاده از رانت اسلامی و «خانواده شهید» و… تخصص جراحی گرفت و سپس با برخورداری از رانت ویژه سر از آمریکا درآورد. او که نماینده مجلس شورای اسلامی دورههای ششم و هفتم و سخنگوی جناح اقلیت مجلس هفتم بود، به خاطر گفتوگو با صدای آمریکا مورد حملهی رسانههای نظام اسلامی قرار گرفت. همانموقع علیاکبر ولایتی به دفاع از او پرداخت و او را مطیع امر رهبری معرفی کرد. [52]
پیرموذن در گفتوگو با بی بی سی مدعی شد که از دانشکده پزشکی دانشگاه هاروارد و بیمارستان ماساچوست آمریکا به مدت یک سال بورس مطالعاتی و کرسی تحقیقاتی دریافت کرده است! بهمن ماه سال ۹۲، نورالدین پیرموذن که به گفته برادرش پس از ۶ سال اقامت در آمریکا این کشور را به مقصد دبی ترک کرده بود با انتشار تصویری در صفحه فیس بوک خود، از دیدارش با کمالالدین پیرموذن (نماینده اردبیل در مجلس شورای اسلامی ) در دبی بدون ذکر زمان ملاقات، خبر داد. [53] همان موقع رسانههای نظام اسلامی از بازگشت او به ایران خبر دادند. او که به خاطر رد صلاحیتاش در انتخابات دوره هشتم مجلس شورای اسلامی به آمریکا رفته بود، ظاهراً گفتوگو با برادرش و نظام اسلامی به نتیجه نرسید و دوباره به این کشور بازگشت و به امیرعباس فخرآور نزدیک شد و به همراه او مدعی نگارش «قانون اساسی» برای ایران آینده شدند.
او و فخرآور همچنین برای ورود روحالله زم به آمریکا و شرکت در جلسهی تدوین قانون اساسی کذایی در کنگره آمریکا[54] تلاش کردند که با شکست مواجه شد و سفارت آمریکا در پاریس با صدور ویزا برای او موافقت نکرد و از طریق اسکایپ در این برنامه شرکت کرد.
دكتر سهراب صادقی گوغری فوق تخصص جراحی مغز و دانشیار دانشگاه شهید بهشتی متولد روستای گوغر در شهرستان بافت كرمان است. او اینجا و آنجا مطرح کرده است که دایی یا پسر دایی مادر «سردار» قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس سپاه پاسداران است. او به خاطر حضور در جهبههای جنگ از رانت ویژه رزمندگان برخوردار شد. او در بیمارستان امام حسین وابسته به سپاه پاسداران فعالیت میکند و مركز گامانایف ایران توسط او اداره میشود. او که به دروغگویی و حقهبازی مشهور است ادعا میکند فلوشیپ خود را از دانشگاه جان هاپکینز آمریکا دریافت کرده است.
او دورههای تخصصی جراحی لاپاراسکوپی را در بیمارستان Diacones فرانسه دیده و سپس دوره تخصصی لاپاراسکوپی پیشرقته را در بیمارستان لاپاراسکوپی دهلی نو دیده است. او همچنین یک دوره تخصصی تکنیکهای جراحی لاپاراسکوپی پیشرفته در شهر پورت، پرتال هند دیده است. سوابق اجرایی و دانشگاهی او عبارتند از: عضو هیأت علمی، دانشگاه شاهد، مدیر گروه بخش جراحی بیمارستان مصطفی خمینی، عضو مجمع تحقیقاتی، عضو کمیته انتقال خون، عضو کمیته اتاق عمل، عضو هیت ناظر پایاننامه دانشگاه شاهد است و در بیمارستان خاتمالانبیا نیز جراحی میکند. از آنجایی که او به دستگاه امنیتی و گروههای فشار نزدیک است به توصیه آنها و فشارهای جانبی، بخشی از سهام بیمارستان دی به او واگذار شده است.
باقر اردشیر لاریجانی چهارمین پسر میرزا هاشم لاریجانی، در سال ۱۳۴۰ در شهر قم به دنیا آمد. او در سال ۱۳۶۶ با مدرک دکترا از دانشکده پزشکی دانشگاه علوم تهران فارغالتحصیل شده و دوره تخصص داخلی را در سال ۱۳۶۹ به پایان رساند و با استفاده از رانت ویژه و بدون گذراندن دوران طرح در سال ۱۳۷۲ مدرک فوقتخصص رشته غدد و متابولیسم را از دانشگاه علوم پزشکی تهران دریافت کرد و سپس دوره پیوند پانکراس را در ایتالیا و کانادا گذرانده و دورههای مختلفی در کشورهای فرانسه، دانمارک و انگلیس گذرانده است. او به مدت دو دهه پستهای مختلفی را در وزارت بهداشت و درمان اشغال کرده است. او رئیس اسبق دانشگاه علوم پزشکی تهران است. کوچک زاده نماینده مجلس تهران او را به ارتباط با عباس غفاری، جنگیر دولت احمدینژاد متهم کرد که پس از دستگیری با توجه به اتهامات عجیب و غریبی که داشت (از جمله نجاست کردن به قرآن) و به اعدام محکوم شده بود از زندان آزاد شد. او مدعی شد بازجوی پرونده در مجلس شورای اسلامی حاضر شده و ادعا کرده است که عباس غفاری یک مورد ۲۰ میلیون تومان کمک مالی از محمدباقر لاریجانی دریافت کرده است. او برای اثبات ادعای خود با اسم بردن از ۵ نماینده مجلس شورای اسلامی، آنها را نیز به شهادت گرفت. [55]
خ- سهمیه پزشکان خارجی
شاید عجیب به نظر برسد اما پزشکان خارجی و یا متولدین خارج از کشور نیز دارای سهمیه در دانشگاهها هستند. در قوانین آمده است: «چنانچه داوطلبی از طریق مقابله نامه و قراردادهای فیمابین ایران و دیگر کشورها پذیرفته شده است کلیه هزینههای تخصیلی و شهریه آن به عهدهی وزارتخانه طرف قرارداد میباشد.» در تبصره این ماده قانونی آمده است:«چنانچه داوطلبی از طریق شورای هماهنگی پذیرش دانشجویان غیرایرانی معرفی شود از پرداخت شهریه معاف میباشد.»
تجربه نشان داده است که قانون در نظام اسلامی فقط روی کاغذ است و «شورای هماهنگی» مرجع اصلی معرفی دانشجویان خارجی و متولد خارج از ایران برای تحصیل مجانی در دانشگاههای کشور هستند. دانشچویان متولد عراق و افغانستان و دیگر کشورهای اسلامی از این امکان استفاده میکنند.
۳- دوران دستیاری
مسلماً برای هر خوانندهای این سؤال پیش میآید که چنین نوابغ سرسپردهای آیا میتوانند از پس تحصیل در مقطع تخصص برآیند و فارغالتحصیل گردند؟ در پاسخ باید گفت که نه تنها اینان موفق به گذراندن این دوران میشوند، بلکه آنان با عنوان شاگردان اول (به ندرت دوم و سوم) دوران دستیاری و دستیار نمونهی کل کشور در رشتهی خود (برای مثال رادیولوژی)، و محقّق برتر کشور در علوم پزشکی، و برندهی نخست جشنوارهی بینالمللی رازی و یا خوارزمی یا غیره، این دوران را به اتمام میرسانند! استراتژیستهای نظام اسلامی، برای چنین دستاوردهایی، تمهیدات ویژهای اندیشیدهاند؛ زیرا که هر کدام از این عنوانهای ساختگی، راه آیندهی کادرهای نظام برای استخدام به عنوان استاد دانشگاه و عدم اعزام به دورهی طرح خارج از مرکز (ضریب کا) را هموارتر خواهد کرد. آزمونهای ارتقاء سالیانه، سکوی پرش نخست این نوکیسهگان است.
مدیریت این اقدامات پیچیده، برعهدهی معاونت آموزش و مدیریت تحصیلات تکمیلی دانشگاههای علوم پزشکی است که معمولاً هم بدسابقهترین پزشکان به این سمت انتخاب میشوند. یکی از پزشکان برایم تعریف کرد من یکی از این مدیران را میشناختم که فوق تخصص جراحی پلاستیک داشت و خود در نوجوانی، برادرش را که از هواداران سازمانهای سیاسی ابتدای انقلاب بود، به سپاه معرفی کرده بود تا اعدام شود. چنین فردی بعدها با بازگشایی دانشگاهها دانشجوی پزشکی شده و با رانت، تا مقطع فوق تخصص به پیش میرود و به چنین سمت حساسی گمارده میشود.
باید توجه داشت که سلامت یک جامعه ۸۰ میلیونی که عمدهی آن ناتوان از تشخیص سره و ناسره در حرف پزشکی میباشند گاهاً سلامت خود را به دست چه «نوابغی» و چه «برگزیدههایی» ناکارآمدی میسپارند. همینجا یادآوری شود تخلفات پزشکی اکثراً توسط این دسته صورت پذیرفته و برخلاف عدهای که فاقد ارتباط با لایههای ۱ و ۲ هستند پروندههای تخلفات نادیده گرفته میشوند.
الف: آزمونهای ارتقاء سالیانه دستیاری
این آزمونها مضحکهای است که نمرات آن، برای اثبات توان علمی بالای کادرهای رژیم مورد استفاده قرار میگیرد. دست پروردههای سازمانهای برنامهریزی استراتژیک نظام (که حسن روحانی سالها بر مسند ریاست بخشی از آن قرار داشته است)، با دردست داشتن بیش از صد سؤال از مجموع صد و پنجاه سؤال مرسوم امتحانات کتبی، همواره دارای رتبههای برتر این آزمون هستند. بخشی از نمرات ارتقاء سالانه، مربوط به فعّالیت داخل بخشی و تحقیقاتی دستیاران دارد که علی الاصول، این کادرهای رژیم با توجه به عدم مسئولیّت پذیری ذاتی و عدم صلاحیّت علمی و عدم توانایی مطالعهی یک متن حتا چند خطی به زبان انگلیسی (یا هر زبان مشتق از زبان لاتین دیگری)، هیچگاه نمیتوانند این نمرات را کسب کنند. این نمرات داخل بخشی در اختیار رؤسای گروهها قرار دارد که با توجه به اینکه از دوران اصلاحات به این سو، تمامی رؤسای بخشها و مدیران گروهها، انتصابی و برگزیدهی همان مراکز قدرت و سیاستگزاری هستند، در این مورد هم مشکلی در سر راه پزشک-کادرهای نظام قرار ندارد.
یکی از پزشکان متخصص داخلی برایم تعریف کرد:
«روزی در دوران اصلاحات، رئیس بخش جراحی یکی از بیمارستانهای آموزشی تهران، آقای دکتر کوروش شمیمی نوری را دیدم که بسیار عصبی و ناراحت بودند. از ایشان علّت را جویا شدم و گفتند که یکی از دستیاران بسیجی شان، امروز ساعت نُه صبح با چشمانی خواب آلود وارد بخش شده است. به او گفتم که ساعت شروع به کار بخش جراحی در دانشگاه تهران، شش صبح است تا حالا کجا بودی؟ آن بسیجی پاسخ داد که داشتیم «هیأت امام حسین را جمع میکردیم»! بعدها دکتر شمیمی را دیدم و ایشان گفت که نُه ماه طول کشیده تا توانسته آن دستیار را از بخش بیرون کند! البته آن بسیجی به بخش دیگری منتقل شد و با رتبهی برتر کشوری فارغالتحصیل شد و دکتر شمیمی هم به زور مقامات از جمله دکتر محمدرضا ظفرقندی رئیس دانشگاه، که در تصفیههای دوران اصلاحات در دانشگاه تهران نقش مهمی داشت، بازنشسته شدند. یادم هست که در آن دوران فرد دیگری هم از همین پاسداران، به نام ابراهیم متولیان در بخش دکتر شمیمی به عنوان دستیار حضور داشت که بعدها به ریاست بیمارستان بقیهالله سپاه و معاونت آن دانشگاه و معاونت وزارت بهداشت در دوران وزارت مرضیه وحیددستجردی رسید و هیچکس نتوانست او را اخراج کند. یعنی از چهار نفر دستیار یک بخش جراحی در دوران اصلاحات، دو نفر (پنجاه درصد) سهمیهی استراتژیستهای نظام اسلامی بودهاند.
ب: عدم شرکت در آزمونهای ارتقاء شفاهی گروهی
به کرات دیده شده که کادرهای نظام در آزمونهای ارتقاء شفاهی غیبت میکنند. در مورد دکتر مهدی خزعلی (چشم پزشک)، شوهر خواهر او دکتر فریدون نوحی که سالها معاون وزارت بهداشت بوده و رئیس بیمارستان قلب، سه سال پیاپی با نگارش گواهی کتبی بستری او در «سی سی یو» و سکته قلبی، او را از امتحان ارتقاء دستیاری معاف کرد.
فریدون تیمورزاده شریک خزعلی در انتشارات حیان راجع به راهیافتن او به دانشگاه میگوید:
راستش شنیدهام در سال ۶۳ تکنسین اتاق عمل در تبریز قبول شد اما آن زمان در جبهه بود، من دوست جبههای مشترک با ایشان دارم. او درجنگ بیسیمچی بوده است»
وی در مورد چگونگی پذیرش مهدی خزعلی در رشتهی پزشکی میگوید:
«البته من با خزعلی همکلاسی بودم. او با سهمیهی خانوادهی شهدا که جز ضعیفترین نمرات هستند به خاطر برادر شهیدش در علوم پزشکی دانشگاه شهید بهشتی قبول شد و به راحتی هم بعد از آن به دانشگاه تهران انتقالی گرفت…. در حال حاضر ۴۷درصد از دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه تهران را سهمیهی رزمندگان تشکیل دادند.» [56]
گفته میشود مهدی خزعلی به علت استفاده از سهمیه و رانت مطرح کرده است که در رشتهی پزشکی فعالیت نمیکند و از قرار معلوم به وعدهی خود عمل کرده است.
همچنین بهانههایی همچون سفر حج عمره، عتبات عالیات و جمکران و اعتکاف هم برای غیبت مورد استفاده قرار میگیرد. پس از سپری شدن زمان امتحان شفاهی دست جمعی که طی آن، بیم آشکارشدن فقر و رانت علمی آقایان میرود، این دستیاران ویژه، امتحان شفاهی فردی در نزد مدیران گروه یا رؤسای بخش (که همگی اطلاعاتی، بسیجی، پاسدار و رانتی هستند) داده و یا حتا آنرا هم به انجام نمیرسانند و با بالاترین نمره، مورد قبولی قرار میگیرند.
پ: انتخاب دستیار نمونه بیمارستانی
یکی از عناوینی که در سالهای اخیر به دستور استراتژیستهای نظام در حوزهی بهداشت و درمان، باب شده است؛ دستیار نمونه است که هیچ معیاری بجز وابستگی به نظام در آن مطرح نیست. همیشه این عنوان متعلق به جانبازان، بسیجیان و بورسیههای نیروهای مسلح بوده است و هیچکدام از دستیاران واقعی که توان اجرای پروژههای علمی و تحقیقاتی و نگارش مقالات علمی را داشته و دارند، نمیتوانند به این عنوان دست یابند.
یکی از متخصصان داخلی که سالها پیش به آمریکا مهاجرت کرد میگفت: «دستیاری را میشناختم که در دوران کوتاه دستیاری توانسته بود با زحمات شبانه روزی و اجرای پروژههای تحقیقاتی، هفت مقالهی علمی انگلیسی در مجلات ISI به چاپ برساند، او وقتی برای دریافت تشویقی ناچیز چاپ مقالات به دانشگاه مراجعه کرد، او را از معاونت پژوهشی دست به سر کرده و ناامید و عصبی، بیرون انداختند. درحالیکه در همان بیمارستانی که او دوران دستیاری را گذرانده بود، یک جانباز به نام کاکاوند که علاوه بر سهمیهی جانبازی، از سهمیهی مدیران برادرش نیز استفاده کرده بود (در جمهوری اسلامی، اگر فردی دارای سهمیهای باشد و خودش حال و حوصلهی استفاده از آن را نداشته باشد، میتواند آن را به اعضای خانواده هم اهداء کند! ) تا توانسته بود به تخصص پزشکی برسد، به عنوان دستیار برتر تعیین شد.
ت: جشنوارههای بینالمللی علمی جمهوری اسلامی و بنیاد نخبگان آن
هیأت داوران تمامی این جشنوارهها، از میان کادرهای توجیه شدهی نظام مقدس اسلامی انتخاب شدهاند و دقیقاً
میدانند چه وظیفهای بر گردن دارند. عضویت در بنیاد نخبگان، یکی از شرایطش داشتن رتبه در امتحان بورد پزشکی است و به این ترتیب تمامی کادرهای نظام، عضو این بنیاد هم هستند.
بسیاری از طرحهایی که توسط حزباللهیها به این جشنوارهها ارائه میشود، از آن دانشجویان پزشکی بی کسی است که برخی چند سال است از کشور گریختهاند و طرحشان هم به زور از چنگشان درآورده شده است. در زمینهی بنیاد نخبگان، البته هنوز چند نفری از نخبگان واقعی هم در آن عضویت دارند، ولی باتوجه به اینکه تمامی نفرات اول امتحانات بورد تخصصی و فوق تخصصی پزشکی، با مکانیسم مشخصِ داشتنِ بیشتر از هفتاد درصد سؤالات، از کادرهای نظام اسلامی هستند، این چند نفر قلیل هم که معمولاً از رتبههای نخست کنکور ورودی دانشگاهها هستند که هنوز فرار نکردهاند، نمیتوانند جایگاهی در میان آنها و در تصمیمسازیها داشته باشند.
یک استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران میگفت:
«استادانی را در دانشگاههای تهران و مشهد و اصفهان و شیراز در تخصص گوش و حلق و بینی و رادیولوژی میشناسم که به اصطلاح در سوریه یا پاکستان سالهای نخست دستیاری را گذرانده و سپس برای گذران سالهای پایانی به دانشگاههای ایران منتقل شدهاند. این پروسه هم اختصاص به کادر-پزشکهای نظام اسلامی داشته و دارد تا از شرکت در امتحان ورودی دستیاری معاف گردند.»
برای درک وضعیت مراکز آموزش عالی کشور کافی است به گزارش علیرضا زاکانی رئیس کمیته تفحص دانشگاه آراد در مجلس هفتم توجه کنیم. او میگوید:
«در اولین تفحص از دانشگاه آزاد اسلامی مشخص شد که فردی در دانشگاه آزاد با فوقدیپلم مشغول به تدریس رشته حقوق در مقطع دکترا بود. در آن زمان با اجازه رئیس دانشگاه امکان داشت هر اتفاقی در دانشگاه بیفتد و هیچ پاسخگویی نیز نباشد.» [57]
ث: تغییر رشتهی دستیاری
یکی دیگر از ترفندهای استراتژیستهای نظام تغییر رشته پس از قبولی است. برای مثال، یک کادر نظام که علی رغم استفاده از تمامی رانتها و امکانات، بازهم در رشتههایی قبول شده است که در آینده کمتر پولساز هستند، یا کشیکهای زیادی دارند و برای کادر عزیز دشوار است، یا این که در نهایت کادر نظام، از اسم آن رشته خوشش نمیآید، به رشتههایی که نمرات بسیار بالایی میخواهند، تغییر رشته میدهند و وزارتخانه هم آن را تأیید میکند. برای مثال از بیهوشی به رادیولوژی میروند یا از کودکان، به پزشکی هستهای تغییر رشته میدهند (همچون علیرضا زاکانی رئیس بسیج دانشجویی و نماینده مجلس و کاندیدای ریاست جمهوری که مدارکش در اینترنت موجود است). عکس این رویه قانونی است یعنی کسی که نمره بالایی دارد میتواند به رشتههایی که نمرهی پایینتری لازم دارند تغییر رشته بدهد، ولی در مورد کادرهای نظام، مسیری عکس پیموده میشود.
ج: تغییر شهر دستیاری
باتوجه به بالاتربودن کیفیت آموزش در تهران، بسیاری از قبول شدگان شهرستانها دوست دارند به تهران منتقل شوند ولی از لحاظ قانونی چنین امری ممکن نیست چون تقسیم بر اساس نمرهی دستیاران در امتحان انجام میشود. ولی ابوالقاسم مرتضوی داماد سیدحسن قاضیزاده هاشمی که در اصفهان یا مشهد (تردید از من است) تحصیل میکرد پس از اینکه پدرزناش به وزارت منصوب شد، با دستور وی، بلافاصله به تهران منتقل شد.
پس از پایان دورهی دستیاری، آزمون گواهینامهی تخصصی یا پره بورد برگزار میشود. این آزمونی داخلی و در درون گروههای آموزشی است که بر طبق همان اصول امتحانات ارتقاء برگزار شده و معمولاً هم، شاگردان مکتب اسلام سیاسی، در آن با همان اصولی که برشمرده شد، رتبههای نخست را کسب میکنند و به این ترتیب، دستیاران به عنوان متخصص فارغالتحصیل میشوند، ولی برای دستیابی به آنچه که نظام در آرزوی آن است، آزمون دانشنامه (بورد) حرف اصلی را میزند.
چ: فروش صندلی پزشکی در دانشگاه
با تشدید بحران ارز در کشور در تابستان ۱۳۹۷، خبری در خصوص انتقال برخی دانشجویان پزشکی خارج از کشور به دانشگاههای داخل، منتشر شد؛ به گزارش «تابناک»؛ در هما زمان خبر انتقال دانشجویان خارج از کشور به داخل با انتقادات برخی روبه رو شد و عدهای بر این باور بودند که هم اکنون با اوضاع به وجود آمده، عدهای از صاحب منصبان و توانگران، سعی دارند، فرزندان یا وابستگان خود را که برای تحصیل به خارج از کشور فرستاده بودند، به دانشگاههای تراز اول کشور منتقل کنند.
به باور این افراد، بیشتر این افراد کسانی هستند که نتوانسته بودند در ایران رتبه مناسبی در کنکور سراسری برای ورود به رشتههای برتر به دست آورند. به همین دلیل به خارج از کشور رفته و در دانشگاههای سطح پایین مشغول به تحصیل شدهاند و اکنون با ایجاد این شرایط، قصد دارند وارد سیستم دانشگاهی داخل کشور شوند.
با آغاز سال تحصیلی جدید و به رغم تکذیب مسئولان وزارت بهداشت در خصوص انتقال این افراد به دانشگاههای معتبر، اما برخی خبرها از برگزاری تجمعات دانشجویی در بعضی از دانشگاهها، از جمله دانشگاه شهید بهشتی در اعتراض به پذیرش این دست از افراد حکایت دارد.
محمود صادقی، عضو کمیسیون آموزش مجلس شورای اسلامی در گفت وگو با تابناک در خصوص موضوع دانشجویان خارج از کشور و نام نویسی در دانشگاههای معتبر نیز گفت: آمارهایی که به ما داده اند، نشان میدهد، نام نویسی در دانشگاههای معتبر صورت نگرفته است؛ البته اعتراضاتی در برخی دانشگاهها از جمله شهید بهشتی شده بود، که اعلام کردند، اعتراضات دلایل دیگری داشته است…. اما به هر حال یک جریان سوئی در سیستم پذیرش در رشتههای پزشکی وجود دارد که با مشارکت برخی مؤسسات آزاد، افراد با نفوذ را جذب دانشگاهها میکنند. ما گزارشهایی داریم که تخلفات گستردهای در حال انجام است و فروش صندلی در این رشته وجود دارد، حتی گزارشها نشان میدهد، با افزایش نرخ ارز، قیمت این کرسیها نیز افزایش پیدا کرده و هر صندلی پزشکی بین ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلیون تومان به فروش میرسد. البته این فروش صندلی مختص کسانی که از خارج بازگشتهاند، نیست و به صورت کلی است؛ یعنی کسانی در داخل این مبالغ را به کمک برخی شرکتها و به واسطه فساد در زیرمجموعههای وزارت بهداشت میگیرند و این کارها را انجام میدهند.[58]
موضوع مریم مقتدری دانشجوی دندانپزشکی دانشگاه شهید پزشکی یکی از افتضاحاتی است که دولت روحانی به بار آورد. او که با پرداخت وجه کلان وارد دانشکده دندانپزشکی شده و مشغول تحصیل بود از سوی کلانتری ولنجک دستگیر و تحت عنوان دانشجوی قلابی و حضور قاچاقی در دانشگاه زندانی شد.
وی برای اثبات ادعایش مبنی بر این که دانشجوی رسمی دانشگاه شهید بهشتی بوده در صفحه اینستاگرامش ۲ عکس منتشر کرد. یکی از عکسها لیست حضور و غیاب دانشجوهای سایت دانشگاه شهید بهشتی بود که اسم او در آن دیده میشود و عکس دیگر از واحدهای درسی ثبت نامی به اسم و مشخصات خودش بود که از ربات تلگرامی دانشگاه برای او ارسال شده بود.
وی در توضیح عکسها نوشته بود:
«اسم من رسما تو لیست دانشجوهای سایت شهید بهشتی بوده، حتی تو ربات تلگرامی هم با مشخصات من واحد درسی ثبت شده، پس دیگه این دروغ ضایع رو نگید که من فقط روپوش میپوشیدم و میاومدم دانشگاه، شما که نمیذارید بگم همه چیو پس چرا رسانه ایش کردید؟!
چون قراره بازداشت باشم و حرفی ازم در نیاد؟ من با این خانوادهی ۶۰ هزار نفریم اندازه تموم رسانههاتون حرف داریم واسه گفتن! گفتی نگو ولی میگم! به آدم هاتونم بگین منو تهدید نکنن چون به مقامات قضایی اسنادمو نشون دادم، شما بیا اسنادتونو نشون بدین» [59]
در اطلاعیه کیانوش جهانپور رییس مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی وزارت بهداشت که توجیه افتضاحات به عمل آمده انتشار یافته آمده است:
«بیش از ۸۰ درصد دانشجویان ایرانی شاغل به تحصیل در خارج از کشور در رشتههای دکترای حرفهای گروه پزشکی تحصیل میکردند که بیش از ۶۶۰۰ نفر را شامل میشود و بیشترین آنها در مجارستان، هندوستان روسیه، قبرس و بلاروس به تحصیل اشتغال داشتند.
در سال ۹۶، ۶۲۴ نفر متقاضی انتقال از خارج به داخل کشور بودند در حالی که این عدد در سال ۱۳۹۷ بدنبال مشکلات پدیدآمده بر سر راه انتقال ارز به ۲۸۲۴ نفر رسید، از این میان ۱۷۴۱ نفر تا پایان سال ۹۷ مصاحبه شده و با انتقال ۱۳۶۵ نفر از آنها موافقت شده بود.
در سال ۹۸ نیز ۷۰۰ نفر مصاحبه شده، ۶۰۰ پرونده نیز در دست بررسی است و البته از مهرماه ۹۸ پرونده ورودیهای سپتامبر ۲۰۱۸ در دست بررسی قرار میگیرد که تاکنون بیش از ۴۰۰ نفر متقاضی داشته است.» [60]
بنا به اطلاعیه رسمی وزارت بهداشت، هزاران دانشجوی مشغول به تحصیل در رشتهی پزشکی در دانشگاههای بیاعتبار با پرداخت مبالغ هنگفت به دانشکدههای پزشکی کشور منتقل شدهاند.
همچنین ادعا شده است ۲۱۱ دانشجوی قلابی را نیز دستگیر کردهاند:
«با مجوز دستگاه قضایی و همکاری ضابطین قضایی و بازجویی از مظنونین، تاکنون ۲۱۱ نفر افراد در حال انتقال یا پذیرفته شده که با عناوین مختلف از جمله ارایه مدارک دیپلم متوسطه و پیش دانشگاهی جعلی، جعل مدارک ورود و خروج از کشور، جابجایی در ترتیب و ترتب پذیرش و… با همکاری حداقل ۵ مدرسه و دبیرستان متخلف، یک آژانس مسافرتی متخلف، واسطهها و متخلفین دیگری که با این افراد همراهی داشته اند، شناسایی شده و ضمن توقف روند پذیرش یا ادامه تحصیل آن ها، جهت برخورد قانونی به دستگاه قضایی معرفی شدهاند.
در این رابطه تا امروز، حداقل ۵ نفر کار چاق کن خارج از مجموعه وزارت بهداشت و ۳۸ نفر از همین دانشجویان که به نوعی به دلالی و واسطه گری در این رابطه مشغول بودند و همچنین ۳ نفر از کارکنان متخلف وزارت بهداشت، یک آژانس مسافرتی و ۵ مدرسه متخلف، شناسایی شدهاند که همگی جهت برخورد قانونی، تحویل مراجع قضایی شدند.» [61]
امالقرای اسلام تنها کشوری است در دنیا که در آن دانشجوی جعلی و قلابی در چنین ابعادی دیده میشود که قبل از هر چیز بیانگر سیستم فاسدی است که کشور را اداره میکند.
۴- امتحان دانشنامه یا بورد تخصصی پزشکی
استراتژیستهای نظام اسلامی، در این آزمون نتیجهی زحماتی که طی بیش از ده سال، برای هر یک از کادرهای پزشکی نظام اسلامی کشیدهاند را برداشت میکنند.
یکی از جراحان کشور میگفت:
«دو استاد در رشتهی جراحی میشناختم که با یکدیگر رقابت و حتا دشمنی داشتند و هر دو از کادرهای نظام اسلامی بودند. در موقع دعوا، آن استادی که دارای رتبۀ اول دانشنامهی تخصصی (بورد) بود، به استادی که در همان آزمون، دوم شده بود میگفت: هی فلانی، تو با داشتن هشتاد تا سؤال آزمون بورد کتبی، دوم شدی ولی من، با هفتاد تا سؤال اول شدهام، پس حد خودت را بدان»
این نمونهای است از رقابت و علم، از دیدگاه دو استاد جراحی، در دانشگاههای علوم پزشکی تهران پس از انقلاب اسلامی.
از آنجایی که رتبههای برتر آزمون بورد تخصصی از اعزام به طرح ضریب کا (مناطق محروم)، معاف میباشند و میتوانند در صورت اثبات جان نثاری خود به آستان نظام، بلافاصله به عنوان هیأت علمی استخدام شوند، تمامی کادرهای آشکار و پنهان جمهوری اسلامی، در تقلّای به دست آوردن این رتبهها هستند.
الف: آزمون بورد (دانشنامهی) کتبی
مسابقهای را تصور کنید که یک نفر از بیست متری خط پایان مسابقه، شروع به دویدن میکند و فرد دیگری، از بیست کیلومتری خط پایان، مسابقه را آغاز میکند. این شکلی که در ذهن تصور کردهاید، نمایی کلی از آزمون بورد تخصصی کتبی پزشکی، در ایران اسلامی است. برگزارکنندگان آزمون بورد، برای هر رشته را اعضای هیأت بورد میگویند که معمولاً از بنیانگذاران و نسل اول جامعهی پزشکان اسلامی، تشکیل یافته است. اینها دارای یک دبیر هیأت بورد هم هستند که در گزینشها نقش مهمی دارد.
نسل سوم پزشک-کادرهای نظام اسلامی از اوایل دههی هشتاد تا سال نود فارغالتحصیل شدهاند و نسل چهارم هم، از اوایل دههی نود تا به امروز مشغول خروج از دانشگاهها و تقویت بدنهی کادرهای نظام اسلامی هستند.
تمامی جان نثاران نظام اسلامی، در تمامی رشتههای تخصصی، بین هفتاد تا صد سؤال از مجموع صد و پنجاه سؤال امتحان را در اختیار دارند. این سؤالات توسط استادان اطلاعاتی، پاسدار و بسیجی عضو هیأت بورد کشوری در اختیار آنها قرارداده میشود. اگر هر کدام از اعضای هیأت بورد، اشتباه کرده و سؤالات را در اختیار دستیاری بجز آنانی که چشم و چراغ نظام هستند قراردهد، بلافاصله از هیأت بورد اخراج میشود. این پدیده تقریباً هر سال، و در تمامی رشتهها روی میدهد.
سید ابوالقاسم مرتضوی ماچیانی داماد خندان وزیر بهداشت در شهریور ۱۳۹۴ طبق پروسهای که توضیح داده شد نفر اول بورد تخصصی جراحی مغز و اعصاب کشور شد و لوح تقدیر خود را در میان دیگر رتبههای برتر رشتههای بورد تخصصی و فوق تخصصی از وزیر بهداشت دریافت کرد و در پایان این عکس خانوادگی ثبت شد. مرتضوی با برخورداری از نعمات ویژه، طرح نرفت و هماکنون در بیمارستان سینا تهران به عنوان استادیار مشغول کار شد و بدون گذراندن طرح مناطق محروم، او را به عضویت هیأت علمی جراحی اعصاب دانشگاه علوم پزشکی تهران، گماشتند.
اطلاعات مربوط به امتحان بورد مرتضوی داماد وزیر بهداشت و تقلبات گستردهاش، توسط دکتر علی پویان یکی از همدورههایش به بیرون درز کرد. او که یکی از جراحان مغز شریف کشور بود، هرچه تلاش کرد به خاطر نداشتن سؤالات امتحانی نتوانست در امتحان بورد رتبه بیاورد و برای گذراندن طرح به شهرستان کاشمر فرستاده شد و در همان روز اول در جادهی کاشمر به مشهد در تصادف رانندگی کشته شد. [62]
همان موقع در شبکههای اجتماعی این موج بوجود آمده بود که چرا داماد وزیر به دروغ، رتبهی اول بورد شده که طرح نرود و کسانی که به راستی لیاقت استخدام در دانشگاه را داشتهاند به شهرستانهای دور اعزام شده و در جادهها کشته میشوند. پدر و مادر دکتر پویان هم پزشک هستند یکی روانپزشک و دیگری پاتولوژیست.
دکتر فریبرز پویان پدر دکتر علی پویان در کانال خبری پزشکان نوشت:
«فرزند من در اولین روز گذراندن طرح در جاده کشته شد و کسی تا امروز از وزارتخانه نپرسیده است که آیا این جراح اعصاب برای پیکنیک به کاشمر رفته بود یا برای طرح اجباری؟
آیا این پزشکان جوان کوچکترین تامینی برای کار خود دارند؟
بنا کردن طرح تحول یا هر طرح دیگری بر گرده این بردگان نوین انصاف است؟
به گمان من بایستی روزی این سیاستها تغییر کند.
من و همسرم اولین پزشکان طرح روستایی بودیم و علی ما کلاس اول ابتدایی را در روستا به مدرسه رفت.
ولی الان در پیری برای جمعآوری سوابق تأمین اجتماعی خود باید هر روز مثل گداها به شعبه تأمین اجتماعی برویم.
شبکهها به درخواست تأمین اجتماعی برای ارسال سوابق جوابی نمیدهند و اگر هم پاسخ بدهند باید مابهالتفاوت را از جیب بپردازیم. گاهی حساب میکنم که اگر برده هم میبودیم ارباب مجبور بود بیشتر از ما حمایت کند.
بهر حال آنچنان خرد و له شدهام که دیگر مرا از کسی ترسی نیست که عکس پروفایلم را عوض کنم. اصلاً باکی ندارم که خود را جلو وزارتخانه به آتش بکشم چرا که میدانم آن طرف فرزندی دارم که منتظرم باشد.
زندگی خانواده ما نابود شد؛ ولی اجازه ندهید کسی سالهای جوانی شما را نردبان ترقی خود کند. هر تصمیمی میگیرید خدا یارتان باشد.»
لیلی کوچکزاده همسر هاشمی، متخصص کودکان و فوق تخصص خون و سرطان کودکان و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران است. او هماکنون ۳ فرزند دارد. فاطمه روانپزشک، مریم پزشک و علیرضا دانشجوی سال پنجم پزشکی است و از انواع و اقسام رانتهای حکومتی برخوردارند.
فاطمه قاضیزاده هاشمی دختر اول سید حسن قاضیزاده هاشمی است که با سهمیه جانبازی و ایثارگری پدرش و سهمیه هیأت علمی پدر و مادرش پس از کسب رتبهای در حدود ۴۰۰۰۰ در رشتهی پزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد.
پدرش که به سمت ریاست دانشکده پزشکی تهران گمارده شده بود انواع و اقسام رانتها را در اختیار او گذاشت و او بنا به علاقهاش وارد رشته روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران شد. در سال آخر تحصیل او، که به واسطه سهمیه جانبازی پدرش از طرح دوره عمومی معاف شده بود فقط یک سال طرح دوره تخصص را به جای مناطق محروم در بهشهر گذراند.
حسین کشاورز مدیرکل حوزه وزارتی وزارت بهداشت، در نامهای به دکتر باقر لاریجانی، معاون آموزشی وزارت بهداشت، از او خواسته است تا «حسب نظر مقام محترم وزارت» اجازه شرکت فارغالتحصیلان برخی رشتهها را در دورههای فوق تخصص بدون گذراندن دوره طرح بدهد؛ میانبری که مشمول دختر آقای وزیر هم میشود!
در نامه حسین کشاورز، به رشتههایی اشاره شده که تنها از آن میان روانپزشکی دوره فوق تخصص دارد و دختر وزیر که متخصص این رشته است در حال حاضر طرح خود را در بهشهر مازندران میگذراند و دختر دیگر وزیر نیز در همان سال به مقطع گذراندن دوره طرح رسید. او نیز روانپزشکی میخواند.
متن نامهی دکتر کشاورز به دکتر لاریجانی به این شرح است:
«با عنایت به نامهی ثبتی به شماره ۱/۷۷۵۲۲ مورخ ۱۳۹۴/۱۱/۱۳ و مذاکرات صورت گرفته در جلسات شورای معاونین در خصوص کاهش طرح فارغالتحصیلان رشتههای روانپزشکی، توانبخشی، رادیوتراپی، پزشکی هستهای و عفونی، حسب نظر مقام محترم وزارت دستور فرمایید فارغالتحصیلان مذکور بتوانند بدون گذراندن دوره طرح، در دورههای تحصیلی تکمیلی (فلوشیپ یا فوق تخصص) شرکت نمایند.
از میان رشتههایی که داخل نامه به آن اشاره شده است، فقط روانپزشکی نیاز به فلوشیپ دارد و هیچ خبری از «توانبخشی»، «رادیوتراپی» و «پزشکی هستهای و عفونی» که در نامه نیز آمده بود، نیست!
مریم قاضیزاده هاشمی، دختر وزیر که ورودی ۸۹ و متخصص این رشته است در حال حاضر طرح خود را در بهشهر مازندران میگذراند؛ فاطمه قاضیزاده هاشمی دختر دیگر وزیر، ورودی ۹۱ است که امسال به مقطع گذراندن دوره طرح خود میرسد. جالبتر اینکه که هر دو دختر وزیر محترم بهداشت، روانپزشکی میخوانند.» [63]
مریم دختر دوم سیدحسن قاضیزادههاشمی است و با مسیری مشابه خواهرش با سهمیه جانبازی و ایثارگری و هیأت علمی پدر و مادرش وارد پزشکی شده و برای متخصص شدن نیز با سهمیه و بدون داشتن طرح دوره عمومی، وارد رزیدنتی روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران شد.
او با این که در آزمون کتبی بورد نمره بسیار کمتری از بقیه شرکت کنندگان داشت، در نمره شفاهی با اختلاف بسیار زیاد اول شد! و اسمش به لیست ده نفر اول بورد وارد شد که بازتاب زیادی در رسانهها داشت. پس از فرونشست اعتراضات، با اینکه در این آزمون جعلی رتبه ۸ بورد را به نامش نوشتند و هفت نفر مستحقتر از او بودند، به عنوان هیأت علمی مرکز روانپزشکی تهران وابسته به دانشگاه علوم پزشکی ایران جذب شد تا توفیق خدمت به مردم مناطق محروم در قالب طرح اجباری را از دست بدهد.
همسر او محمدرضا آقامیرسلیم برادرزاده مصطفی میرسلیم یکی از گردانندگان حزب مؤتلفه است. او بدون کسب رتبه بورد و حتی قبل از شرکت در آزمون فلوشیپ به عنوان فلوی قرنیه، جذب بیمارستان فارابی گردید. وقتی پدر زن، وزیر بهداشت باشد و صاحب بزرگترین مرکز چشمپزشکی خصوصی کشور، تردیدی نیست که داماد او همهی موانع را پشت سر میگذارد. او از طرح خدمت مناطق محروم گریخت و در مقابل اعتراضات عنوان شد که او با سهمیه پزشک پژوهشگر وارد دوره فلوشیپ شده است درحالی که برای استفاده از این سهیه جدیدالتأسیس، شرکت در آزمون فلوشیپ و کسب حداقل ۹۰ درصد نمره امتحان است. رزومه پژوهشی او نیز در بنگاه تولید مقاله قاضیزاده هاشمی در بیمارستان نور تهیه شده است.
علیرضا پسر وزیر سابق بهداشت است. او با رتبهای بسیار پایین به زور سهمیه جانبازان و سهمیه هیئت علمی مادر و پدرش و نیز رانت دوران وزارت پدر، وارد رشته پزشکی پردیس بینالملل دانشگاه علوم پزشکی تهران شد.
دکتر رضا جلیلی خوشنود جراح مغز و اعصاب آنقدر سؤال امتحانی داشت كه نمرهاش ۱۳۵ شد. یعنی بالاترین نمره كتبی تاریخ بورد جراحی اعصاب. او از باند علیرضا زالی رئیس سابق سازمان نظام پزشکی است و گفته میشود سؤالات را از او گرفته بود.
همچنین دکتر كاوه ابراهیمزاده که در زمرهی باند امیداور رضایی محسوب میشود، سؤالات امتحانی را از او گرفته بود. پدر کاوه، از مسئولان حزب دموكرات كردستان بود ولی به رژیم اسلامی پیوست و جاش شد. کاوه هماکنون «استادیار» دانشگاه و جراح بیمارستان لقمان حکیم است.
سختی و فشار دوران دستیاری بر سایر دستیارانی که سهمیه نبودهاند و ترس از اعزام به مناطق دورافتادهی کشور باعث میشود که این دستیاران نیز به این راه پای بگذارند. آنچه که در پروژههای مفصل توابسازی در زندانهای دههی شصت اجراء شد و تجربیات بدست آمدهی روانشناختی آنها، باعث شده که هر دستیاری که دارای اندکی ضعف شخصیتی است، در این دوران جذب نهادهای قدرت گردد تا بتواند با رتبهی برتر بورد کشوری فارغالتحصیل شده و از فواید آن بهرهمند گردد و از طرح «ضریب کا» در مناطق محروم معاف شود.
بنیانگذاران و نسل اولیها که بهتر است آنان را از این به بعد، پدرخواندههای رشتههای تخصصیشان بنامیم، این افراد را شناسایی میکنند سپس یکی از غلام سیاهان آستانشان را که معمولاً از نسل دومیها یا سومیها هستند به سراغ آن دستیار میفرستند و از طرف پدرخوانده به او پیام میدهند که خواهش شما پذیرفته شد و حال بیا “قرارداد” ببندیم! اما این قرارداد چه مفادی دارد؟
دستیاری که کادر نظام نیست برای به دست آوردن این سؤالات، باید تعهدات بسیار سفت و سختی را به مقامات نظام اسلامی بدهد. از جمله اینکه تا پایان دوران کاریاش، تمامی بیماران متمولاش که توانایی بستری در بیمارستان خصوصی دارند را، به بیمارستان متعلّق به آن استاد پاسدار یا اطلاعاتی یا بسیجی اعزام کند. همچنین اگر توانست در بیمارستان دولتی دانشگاهی استادش با رانت او استخدام شود نیز، انجام تمامی وظایف محولهی درست یا نادرست از طرف او را تا پایان زندگی حرفهایاش برعهده گیرد و کارهای سپرده شده از طرف دیگر اساتید را انجام ندهد. او حق نخواهد داشت در هیچ بیمارستان خصوصی دیگری به جز بیمارستانی که استاد کادریاش در آن کار میکند نیز، تا پایان عمر او کار کند.
یکی دیگر از این تعهدات، پایبندی به اصول همهی توابها برای نگارش گزارش علیه همکارانش است. او همچنین موظف است؛ تمامی بیعدالتیها، تبعیضها و اجحافهایی که در تمامی بخشهای آموزشی، علیه دستیارانی که کادر نظام اسلامی نیستند اجراء میشود را، قانونی دانسته و خود نیز همان اعمال را انجام دهد تا به این ترتیب، به تدریج مسخ گشته و تبدیل به یکی از عاشقان ولایت گردد! البته این قرارداد مابین خود پدرخوانده و دستیار نام برده، بسته نمیشود و زحمت آنرا همان واسطهی نسل دوم یا سوم برعهده میگیرد.
ممکن است خوانندگانی باشند که هنوز به سیستماتیک بودن این رفتارها باور نداشته باشند، به همین منظور لازم میدانم که در این مورد، قضیهی سوگند بقراط در نظام اسلامی را بیان کنم. یکی از بندهای سوگند پزشکان در تمام جهان، این است که علیه هیچیک از همکاران خود سخنی نگویند و اقدامی نکنند و اعمال آنها را همواره در برابر بیماران تأیید کنند. استراتژیستهای نظام اسلامی، این بند را حذف کرده و بجای آن اراجیفی در مورد پایبندی به اسلام و غیره وارد کردهاند و همهی پزشکان را از این مسئولیت که باید به همکارانشان احترام بگذارند و آبروی آنها را محترم بشمارند معاف ساختند و در عوض همانند توابان زندانها، از عمّال ظاهراً پزشک خود خواستند که مشغول تهیّهی گزارشهای اخلاقی، رفتاری و سیاسی هفتگی و ماهانه و سالانه، از همهی همکاران خود گردند. اگر این گزارشها به دفتر حراستِ دانشگاه محل تحصیل و یا کار این پزشک-کادرها نرسد، بلافاصله به دانشگاه احضار میشوند.
رضا جباری از بستگان نزدیک امیدوار رضایی جراح مغز و اعصاب و مهدی قاسمی متخصص بیهوشی جزو دانشجویانی بودند که علیه دیگر دانشجویان گزارش مینوشتند و چندین بار دانشجویان با آنها درگیر شدند.
به هرحال، این نحوهی حضور و غیاب پزشک کادرهای نظام، سالهاست که توسط حراست و گزینش دانشگاههای علوم پزشکی انجام میشود تا از توّاب بودن آنها همواره مطمئن باشند و البته سوگند بقراط را هم به این منظور تغییر دادهاند.
گزارشنویسی تنها محدود به پزشکان نیست و نظام در میان تمام مستخدمان نظام سلامت، از کارمندان دیپلم و زیر دیپلم بخشهای اداری و خدمات گرفته تا بهیاران، پرستاران، منشیان بخشها و سوپروایزرها و مدیران بیمارستانها، تعداد نامحدودی را برای این امر استخدام کرده است که در ظاهر به شغل خود مشغول هستند ولی در اصل، تنها یک وظیفهی اصلی دارند و آنهم آدم فروشی است.
تعدادی از فارغالتحصیلها که در زمان تغییر سوگند، فارغالتحصیل شدند از این تغییرات آگاه بودند، خود به شکل فرادا و در مراسم دفاع از پایان نامهی خود، همان سوگند سابق را خواندند و حاضر به حضور در مراسم جمعی دانشگاه نشدند.
یکی از پزشکانی که با او در این تحقیق گفتوگو کردم و به تازگی به آمریکا مهاجرت کرده است میگفت من همچنان به سوگند بقراط پایبندم و اگر در مورد عدهای توضیح میدهم به این دلیل است که آنان را پزشک نمیدانم و پس از هر انقلاب و تغییری در کشور، باید پروانهی طبابت این جانیان، مورد بررسی قرار گیرد و در صورت اثبات آسیب آنان به جان مردم، آن را باطل اعلام کرد.
او برایم توضیح داد «در طول بیست و پنج سال گذشته، من تنها دو نفر را در تمامی رشتههای تخصصی میشناسم که بدون داشتن سؤال و با هوش و استعداد خود توانستند لاکپشتهای نظام اسلامی را که در فاصلهی بیست متری خط پایان رها میشوند، پشت سر گذارند. به همین علت به طور قطع میگویم که تمامی رتبههای اول بورد کشوری در سالهای پس از انقلاب، از کادرهای نظام فساد و جنایت هستند.
در مورد رتبههای دوم نیز همین وضع به همین منوال است اما در مورد رتبههای سوم که هم تسهیلات کمتری در اختیارشان قرار خواهد گرفت و از طرح مناطق محروم نیز معاف نمیگردند، در رشتههای مختلف، درصدهای گوناگونی را دیدهام. میتوان گفت در این رتبه، چیزی بین شصت تا نود و نه درصد برگزیدگان، از کادرهای نظام اسلامی هستند. نمرهی قبولی آزمون کتبی ۱۰۵ است و معمولاً رتبههای نخست، با نمرهای حدود ۱۳۰ شناخته میشوند. به همین علت داشتن حداقل هشتاد سؤال امتحان برای نوابغ نظام اسلامی، ضروری است!
در فاصلهی چند روز پس از آزمون کتبی، آزمون شفاهی یا OSCE برگزار میشود. در این آزمون، به ظاهر قرار است؛ دیگر تواناییهای متخصصان پزشکی مورد ارزیابی قرارگیرد.
ایرج حریرچی قائم مقام وزیر و معاون کل وزارت بهداشت از جمله افتخاراتش که با رانت اسلامی کسب کرده میتوان به کسب «رتبه اول پژوهشی کنگره ابن سینا و رتبه اول کتاب سال دانشجویی» اشاره کرد.
ایرج حریرچی در سال ۱۳۴۵ در شهرستان تبریز متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان شهرزاد به سال ۱۳۵۰ و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان صفا آغاز کرد و در سال ۱۳۶۳ موفق به اخذ مدرک دیپلم شد.
وی تحصیلات عالی خود را در سال ۱۳۶۳ در رشته پزشكی دانشكده پزشكی دانشگاه تهران آغاز كرد و بعد از گذشت نه سال در سال ۱۳۷۲ فارغالتحصیل شد.
وی در سال ۱۳۷۷ موفق به اخذ درجه تخصصی در رشتهی جراحی عمومی از دانشكده پزشكی دانشگاه علوم پزشكی تهران شد.
حریرچی عضو هیأت علمی و دانشیار گروه جراحی در بخش جراحی ۲ انستیتو كانسر بوده و در دانشگاه علوم پزشكی و خدمات بهداشتی درمانی تهران مشغول كار است.
سمتهای اجرائی
– رئیس مركز تحقیقاتی بیماریهای پستان سالهای ۷۸-۱۳۷۴
– عضو شورای مركز تحقیقاتی تروما سال ۲۷۹ تاكنون
– رئیس جهاد دانشگاهی علوم پزشكی تهران سالهای ۷۸-۱۳۷۰
– معاونت پشتیبانی دانشگاه علوم پزشكی تهران سال ۱۳۷۷ تاكنون
– قائم مقام وزیر و معاون کل وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی
مهدی مقتدایی فرزند آیتالله مرتضی مقتدایی عضو شورای عالی قضایی «دوران طلایی امام» و رئیس دیوان عالی کشور بعدی و از گردانندگان اصلی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با استفاده از همین رانتها متخصص اورتوپدی شد و برای دوره فلوشیپ جراحی زانو عازم کانادا گردید فوق تخصص زانو شد.
این که چرا مهدی مقتدایی در رشتهی ارتوپدی و سپس جراحی زانو پذیرفته شد برمیگردد به نفوذ شوهر خواهرش حسین فراهینی که داماد آیتالله مقتدایی است.
فراهینی متخصص ارتوپدی و فلوشیپ جراحی زانو است.
در دوران تخصص هم دکتر فرزان رئیس بخش بیمارستان امام خمینی هوای او را داشت. او در سال ١٣٨١ در حالی که در بیمارستان امام خمینی سال اول دستیار تخصصی را میگذراند در پروندهی جزایری به همراه پسر درینجفآبادی و… به اتهام کارچاق کنی دستگیر و سه ماه زندانی شد و در اواخر سال ۱۳۸۱ آزاد شد. در بیمارستان مدعی شده بودند که برادر بزرگش در اختلاس دست داشته است.
او با رانت پدر، هماکنون استاد دانشگاه است و در بیمارستانهای رسول و محب مشغول کار است. و به عنوان عضو هیئت علمی و رئیس گروه جراحی زانوی بیمارستان رسول اکرم تهران مشغول است.
بیمارستانهای محب مجموعه زنجیرهای از بیمارستانهای خصوصی است كه به نهادهای امنیتی تعلق دارد. همسر دکتر فرزان دکتر خدیجهی دانشجو فوق تخصص بیماریهای عفونی کودکان دارد و در بیمارستان نیکان مشغول کار است.
از دیگر افرادی که مقتدایی را در دستیابی به فوق تخصص زانو یاری رساندند، دکتر طهماسبی است. دكتر محمدنقی طهماسبی متولد ۱۳۳۲ و فارغالتحصیل رشتهی ارتوپدی از دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال ۱۳۶۷ است. او بلافاصله پس از فارغالتحصیلی در سال ۱۳۶۷ استادیار گروه ارتوپدی دانشگاه علوم پزشکی تهران شده است. و در سال ۱۳۷۴ با استفاده از رانت دولتی به لندن رفته و فوق تخصص جراحی زانو از دانشگاه لندن کسب کرده است. اگر کسی از وابستگان نظام نباشد نمیتواند در عرض ۵-۶ سال از یک مرحلهی استخدامی علمی، به مرحلهی بعد برود. طهماسبی در سال ۱۳۸۰ دانشیار گروه ارتوپدی دانشگاه علوم پزشکی تهران بوده و در سال ۱۳۸۵ به استادی ارتقا یافته است. طهماسبی جزو کسانی است که هم در تخصص گرفتن و هم در فوق تخصص گرفتن مقتدایی نقش داشت. یکی از مهمترین پستهایی که وابستگان خاص رژیم برعهده دارند؛ عضویت در كمیته فرصتهای مطالعاتی (وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكی) است تا هیچکس بهجز افراد خودشان نتوانند با بودجهی دولتی و رانت حکومت، جهت دورههای فلوشیپ اقدام کنند.
در سال ۱۳۸۱ انترنهای گروه اورتوپدی دانشگاه تهران به خاطر بعضی خواستههای صنفی اعتصاب کرده و سرکار حاضر نشده و نمایندهشان را برای طرح خواستههایشان نزد طهماسبی که آن موقع معاونت آموزشی گروه اورتوپدی دانشگاه تهران را به عهده داشت فرستادند. طهماسبی به نماینده انترنها گفت: چنانچه در بخش حاضر نشوید چند تا سپور از تو خیابان میآورم تا کارهایتان را انجام دهند! همهتان را نیز مردود میکنم. انترنها بالاخره مجبور شدند سرکارشان بازگردند.
چنانچه در رزومهی او آمده است او هم در دانشگاه کار میکند، هم در وزارتخانه، هم در هلالاحمر، هم در پزشکی قانونی و هم مسئول جشنوارهی رازی است. در بخشهای قبل اشاره کردم که همهی داورهای جشنوارههای پزشکی ایران، از عناصر اسلامی و خودی هستند تا مبادا جوایز به غیرخودیها برسد.
علیاصغر باقرزاده دبیر شورای مشورتی امور فرهنگی و فوق برنامه دانشگاههای علوم پزشکی منطقه یک کشور متخصص بیماریهای عفونی است در حالی که حتا دانشنامه ندارد و علیرغم این که سؤالات امتحانی را داشته باز هم قبول نشده است. او یکی از اقوام نزدیک لاریجانیهاست.
محسن سوری سهمیه فرزند شهید در دانشگاه شهید بهشتی درس خوانده و جراح عمومی شد. عموی او از نزدیکان بیترهبری و خامنهای است. [64] سوری دوران طرحش را به عنوان رئیس بیمارستان مهدیه در تهران گذراند و الان استاد دانشگاه است و در بیمارستان لقمان کار میکند و از حامیان ابراهیم رئیسی است.
دکتر مریم مستقیمی تهرانی متخصص پوست و مو فرزند حاج غلامحسین مستقیمیتهرانی از اولین تروریستهای نظام اسلامی است. او در ترور شهریار شفیق در پاریس دست داشت و سپس در لندن و در انفجاری که در اتاق هتلاش به وقوع پیوست کشته شد. دو همراه او دستگیر و در لندن محاکمه شدند. خانم دکتر، با استفاده از رانت «فرزند شهید» هم پزشکی خواند و هم متخصص شد.
دکتر علیرضا زالی رئیس سابق نظام پزشکی کشور، با استفاده از همین رانتها و… نفر اول چهار دوره ارتقای کشوری جراحی اعصاب بوده و بورد تخصصی را در سال ۱۳۷۷ دریافت نموده است. او در حالی که دوران دستیاری خود را در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی میگذراند بین سالهای ۱۳۷۱ و ۱۳۷۲ دبیر کمیته انضباطی دانشجویان همین دانشگاه هم بوده و علیه دانشجویان پرونده سازی میکرده است.
همانطور که گفته شد، بنیانگذاران و نسل اول کادرهای متخصص و متعهد نظام اسلامی، امروزه پدرخواندههای رشتههای تخصصی خود هستند. در طول این سه دهه، اینان تعدادی از اهالی مسقط الرأس خود را به تهران آوردهاند و آنها را تبدیل به پزشکان متخصص و فوق متخصص کردهاند. این روستاییان که شاید اگر در زمینهای خود مانده بودند در شغل خود، انسانهای موفقی میشدند، حال همگی، شخصیتهایی روانپریش، مانند احمدینژاد پیدا کردهاند. هر چند ماه، یکی از رسانهها یا روزنامههای وابسته به سپاه و وزارت اطلاعات همچون تابناک، عصر امروز، وطن امروز، جوان و غیره، به فرموده، مصاحبههایی را با این نسل دوم و نسل سومیهای کادرهای جمهوری اسلامی ترتیب میدهند و از آنان با القابی همچون آنچه برای احمدینژاد استفاده میشد، یاد میکنند. از جمله معجزهی هزارهی سوم در پزشکی، معجزهی قرن، علامه و طبیب الهی، القاب این بیماران روانی است! این پزشک کادرها در مصاحبههای خود اعلام میکنند؛ که علاوه بر اینکه هزاران بیمار را شفا دادهاند و عاشق درمان بیماران تهیدست در مناطق دورافتاده هستند، به تدریس فلسفه و حکمت در دانشگاههای کشور مشغولند! در یک کشور متمدن، هرکس که چنین ادعاهایی بکند را فوری به بیمارستان روانپزشکی منتقل میکنند و تحت شوک درمانی قرار میدهند.
رضا جباری یکی از جراحان مغز و اعصاب حکومتی، یک روز به یکی از همکارانش گفته بود که در دو سال نخست کاریاش، هزار و هشتصد عمل جراحی مغز موفق داشته است. آن فرد هم به او پاسخ داده بود که حتا کلهپزی کاشانی (نام یک کله پزی معروف در خیابان کاخ تهران است) هم چنین موفقیتی نداشته است!
این آمار در گفتوگو با باشگاه خبرنگاران جوان که به دستگاه امنیتی وابسته است به ۷ هزار جراحی مغز و اعصاب در سه سال و نیم افزایش پیدا کرد به گونهای که در رسانهی فوق با تیتر «روایت تکاندهنده» انتشار یافت.
در گزارش فوق آمده است:
«متخصصان، او را آینده جراحی ایران میدانند؛ نامی که امروز شاید برای خیلی از ایرانیها ناشناخته باشد اما قطعا، در آیندهای نه چندان دور، زبانزد عام و خاص خواهد شد.
او دکتر رضا جباری نام دارد، متولد ۱۳۶۱ و زادگاهش مسجد سلیمان و جراح مغز و اعصاب و فارغالتحصیل از دانشگاه شهید بهشتی است. دکتر جباری با وجود جوانی توانسته رتبه برتر برد تخصصی در کشور را کسب کند.
او که در سن ۲۹ سالگی فارغالتحصیل جراحی مغز و اعصاب شده است، در حال حاضر در بیمارستان لقمان، هتل بیمارستان گاندی، بیمارستان شرکت نفت مشغول به فعالیت بوده و علاقه بسیاری به کار خود دارد.»
جباری نوهی عمه محسن رضایی فرمانده سابق سپاه پاسداران، و دکتر امیدوار رضایی از پدرخواندههای جراحی مغز و اعصاب کشور، متولد روستای لالی مسجدسلیمان است. او در کنار شغل پزشکی، سروان ضداطلاعات نیروی زمینی ارتش هم هست. گفته میشود دیناروند معاون غذا و داروی وزارت بهداشت دایی اوست.
او در همین مصاحبه ادعا میکند:
از زمانی که دانشجو بودم تاکنون حدود ۱۲سال است؛ ۳ روز از هر ماه به زادگاهم؛ مسجد سلیمان میروم و به یک مرکز خیریه سر میزنم. همچنین به روستاها و مناطق عشایری اطراف شهر سفر میکنم و بیماران را ویزیت میکنم و اگر احتیاج باشد آنها را به تهران انتقال میدهم.»
و در پاسخ به خبرنگار که میپرسد: »همه این ۷ هزار عمل جراحی موفیت آمیز بوده است؟ »
میگوید:
«تاکنون موفقیت آمیز بوده و اتفاق خاصی رخ نداده و همه اینها از لطف خداست. در واقع، تمامی عملهای جراحی از کوچکترین تا بزرگترین به لطف خدا موفقیت آمیز بوده است.» [65]
بعید میدانم جراحی در مورد ۷ هزار عمل ختنه نیز با چنین گشادهدستی از موفقیتهایش بگوید. ادعاهای او در حالی صورت میگیرد که او یک پایش همیشه در دادسرا و دادگاه به خاطر شکایت بیماران است که سلامت خود را از دست دادهاند و یا خانوادههایی که عزیزانشان زیر دست او قصابی شدهاند.
این در حالی است که او به خاطر حجم بالای شکایت و دیهای که میبایستی بر اساس احکام صادره از سوی دادگاههای مختلف به بیماران و بازماندگانشان پرداخت کند، با سه شرکت بیمه مختلف همزمان قرار داد بیمه مسئولیت پزشکی امضا کرده است. این سه شرکت (ایران، آسیا و…) هم به خاطر مبالغ هنگفت دیه، دچار زیانهای زیادی شدهاند.
امیدوار رضایی که یکی از داورهای محکمهی پزشکی قانونی است چندین بار از نفوذ خود در ارتباط با پروندهی بیمارانی که از او شکایت کرده بودند، استفاده کرده است.
او مدعی شده است که در ۱۴ سالگی دیپلم گرفته است. این در حالی است که او در سن ۱۸ سالگی با کمک سهمیهی رزمندگان پدرش، سهمیهی بسیج خودش در نهایت بورسیهی ارتش در دانشگاه پزشکی مشهد قبول شده است. بورسیهی ارتش به تنهایی یعنی رتبهی کنکور ۲۰۰۰ را تبدیل به ۱۰۰ میکند یعنی بیست به یک. با توجه به اینکه او در دانشگاه مشهد قبول شده است یعنی رتبه کنکور او بعد از اعمال سهمیهها و بورسیهها، حدود ۵۰۰ بوده است و اگر تنها ضریب بورسیهی ارتش را اعمال کنیم، یعنی رتبهی واقعی کنکور او ۱۰۰۰۰ بوده است. حال باید پرسید که از ۱۴ سالگی تا ۱۸ سالگی او مشغول چه کاری بوده است؟ مسلماً در مورد سال دیپلم هم دروغ میگوید. او در سال سوم دانشکده پزشکی مشهد، با اعمال نفوذ پدرزنش، توانست به دانشگاه پزشکی اصفهان منتقل شود! پس از فارغالتحصیلی در تخصص، حکم رسمیاش، خدمت در بیمارستان ۵۲۳ نیروی زمینی ارتش در ارومیه (لشگر شصت و چهار پیاده) بود که با اعمال نفوذ محسن رضایی اصلاً به آنجا نرفت و در تهران مشغول به کار شد.
جباری در ۳۱ سالگی و در سال ۱۳۹۱ فارغالتحصیل شده است.
وی در این گفتوگو مدعی شد: «در این جراحیها دوست و همکارم آقای معدنچی که عکاس حرفهای است در تمام عملهایم حضور دارد. تمام عکسها را جمعآوری کرده و تعدادی از آنها را به سمتی میبرند که مقالات علمی تهیه کنند. هر ماه حدوداً بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ عمل جراحی انجام میدهم.»
نحوهی پاسخگویی او به سؤالات، به ویژه موضوع طرح «جمعآوری تمام عکس»ها توسط دوست عکاساش و «بردن تعدادی از آنها به سمتی» که «مقالات علمی» تهیه کند، نشاندهنده ناآشنایی او با مقالات علمی پزشکی و میزان سفاهت این بورسیهی ارتش است.
نکتهی قابل تأمل در گفتههای این جراح «نخبه» آن که او مدعی است چندین بار موقعیت پیش آمده که در کشورهای خارجی کار کنم، قبول نکردم! این در حالی است که او به خاطر ارتشی بودن دارای پاسپورت نیست و امکان خروج از کشور را ندارد.
بسیاری از خوانندگان شاید این سؤال برایشان به وجود آید مگر میشود کسی بدون داشتن تخصص لازم پزشک شود و یا به جراحیهای حساس بپردازد؟
در پاسخ بایستی بگویم ما در کشوری زندگی میکنیم که هزاران دندانپزشکان تجربی در سراسر کشور مشغول کار بوده و هستند. این دندانپزشکان تجربی نه در روستاهای دورافتاده بلکه صدها مورد آن در تهران مشغول کار هستند و به انجام کلیهی امور دندانپزشکی میپردازد. بسیاری از این دندانپزشکان به سختی دوران ابتدایی و یا حداکثر سیکل را طی کرده بودند. با این حال در اثر تجربه با دندانپزشکی آشنا شده بودند. همین امر را میتوانید در ارتباط با جراحان وابسته به رژیم و دیگر متخصصان تولیدی نظام ولایت فقیه ببینید.
جباری کلینیک خصوصی مغز و اعصاب ایرانیان را اداره میکند و مدعی است آسیبهای نخاعی را با استفاده از سلولهای بنیادی درمان میکند. این دسته از کلاشان حرفهای که پزشککادرهای نظام را نیز تشکیل میدهند مدعی هستند درمان مذکور دستاورد پژوهشگران ایرانی پس از ۶ سال تحقیق است و رسانههای رژیم نیز روی آن تبلیغ میکنند. در حالی که ادعایشان از اساس غیرواقعی است.
در بیسوادی او همین بس که او در یک ویدئو تبلیغاتی که برای خودش درست کرده عاجز از نگارش چند جملهی سادهی انگلیسی است. این سؤال پیش میآید که او چگونه کتب مرجع پزشکی را خوانده است؟ چگونه میخواهد مقالهی علمی بنویسد و به کدام زبان انتشار دهد.
او مدعی است که جوانترین جراح مغز و اعصاب است. او حتا نمیداند که به انگلیسی به جراح مغز و اعصاب Neurosurger نمیگویند بلکه Neurosurgeon میگویند.
وی برادرش احمد را که مانند خودش با رانت اسلامی، پزشکی خوانده و سپس با رانت در بیمارستان لقمان حکیم، وردست خودش شده است، بهترین آسیستان خودش معرفی کرده است که از نظر نگارشی غلط و مضحک است.
اوج بلاهت او در این بخش از ویدئو کلیپ تبلیغاتی هویدا میشود. او میخواهد داستان یکی از جراحیهای نمونه و موفقاش را شرح دهد. در تیتر آن نوشته است The story of one of interested case، محال است یک انگلیسی زبان بتواند این جمله را معنا کند.
اولاً جمله حرف تعریف ندارد. در ثانی interested case بی معنی است.
سپس interested case را به زعم خود توضیح داده که «مویا» است. معلوم نیست داستان عشقی است یا یک نمونه موفق جراحی.
در اینجا نیز تأکید میکند «زندگی بهترین جراح»، اما جراح را به انگلیسی دوباره اشتباه مینویسد!
وی در سال ۱۳۹۶ از بیمارستان لقمان حکیم اخراج شد. دلیل آن جالب است. امیدوار رضایی از مدیریت گروه جراحی اعصاب دانشگاه عزل شده و به جای او سهراب صادقی پسر عمه رفسنجانی منصوب شده است. در نتیجه صادقی نیز که خود توسط امیدوار رضایی و علیرضا زالی از بیمارستان شهدا و لقمان بدلیل «خانم بازی» اخراج شده بود، رضا جباری را که از بستگان رضایی است اخراج میکند.
روابط رضا جباری با امیدوار رضایی در زمینههای مختلف بوده است. هنگامیکه امیدوار رضایی نماینده مجلس از مسجدسلیمان بود از نفوذش استفاده كرد و رضا جباری را به عنوان مسئول خرید تجهیزات جراحی اتاق عمل بیمارستان مسجد سلیمان معرفی كرد.
جباری هم ست جراحی را به قیمت تقریبی٣٠ میلیون از تهران خریداری كرد و به قیمت ٣٠٠ میلیون برای بیمارستان شهر خودش فاكتور كرد و ما به التفاوت این دو رقم را خودش و رضایی به جیب زدند. در همان موقع موقع جنجالی هم بین شبكه بهداشت مسجد سلیمان و شركت نماینده برند «اسكولاپ» بوجود آمد كه سریعاً آن را خاموش کردند. نماینده اسكولاپ aesculap در ایران و زیر مجموعه اش B Braun دست چند نفر از خانواده شهدا است.
جباری اخیراً از بیمارستانهای گاندی و نفت نیز اخراج شده است.
بیمارستانهای خصوصی تأسیس شده توسط مأموران نظام، موظف هستند تعدادی از سهام خود را به پزشك كادرها به شكل رایگان تقدیم كنند. در بیمارستان گاندی سهام رایگان را به امیدوار رضایی دادند. از آنجایی که او قادر به جراحی نیست رضا جباری را جایگزین خود كرده و سهامش را به او اجاره میدهد.
به این ترتیب جباری طی چهار سال جزو هیأت مدیره بیمارستان گاندی جایگزین امیدوار رضایی هم بود و در این مدت، علاوه بر تعداد زیادی قصورات پزشكی در حق بیماران، مرتكب چندین فقره اختلاس مالی نیز شد. به دنبال آن موضوع به محمود طباطبایی مشاور وزیر در أمور بیمارستانهای خصوصی كشیده شد كه منجر به اخراج جباری شد. رضایی در حال حاضر به چند نفر از نزدیكانش سپرده است كه بیسر و صدا سهامی را که رایگان دریافت کرده بود به قیمت حدود ١ میلیارد تومن بفروشند تا از شر تعقیبات قانونی احتمالی آزاد شود.
از سوی دیگر برادر رضا جباری با رانت محسن رضایی در وزارت نفت كار میكند و از طریق او جباری توانسته بود در بیمارستان شركت نفت واقع در خیابان سرهنگ سخایی استخدام شود. نكته اصلی قراردادی بود كه برایش بسته شده بود. در قرارداد او نوشته بودند كه او ۵k است (٣k هم شنیدهام). معنیاش این است كه بیمه وزارت نفت، برای هر عملی كه او انجام میداد پنج برابر قیمت خدمات ارائه شده را به او پرداخت میكرده است.
برای مثال اگر كد جراحی بیماری ٢٠٠ k باشد حدود هشت میلیون تومان در بیمارستانهای خصوصی و حدود دو مبلیون تومان در بیمارستانهای دولتی بابت آن پرداخت میشود اما بیمه شركت نفت برای هر عمل او پنج برابر مبلغ k را پرداخت میكرده است.
هیچكدام از پزشكان بیمارستان نفت تا چند سال از این موضوع آگاهی نداشتند. بالاخره دکتر کاشانی مدیر گروه جراحی اعصاب بیمارستان نفت به شكل اتفاقی متوجه موضوع شده و به مسئولان وزارت نفت شكایت میكند كه در نهایت باعث افشای قراردداد غیرقانونی شده و جباری اخراج میشود.
یک منبع موثق که جباری را از نزدیک میشناخت در گفتوگویی که با او داشتم به من اطلاع داد علیرغم این که او معتاد به تزریق وریدی مرفین است مدیر عامل بیمارستان پاستور نو شده است. او همچنین مخفیانه با یک چشمپزشک ازدواج مجدد کرده و صاحب فرزندی از او شده است. از آنجایی که همسر اولاش متوجه ماجرا شده او را مجبور به ارائهی دادخواست طلاق کرده است.
سیداحمد طاهری پسر کوچک آیتالله جلالالدین طاهری که برادرش سیدعلی در سال ۱۳۶۰ در جبهه کشته شد نیز با استفاده از رانت اسلامی در رشتهی پزشکی تحصیل کرد و در پزشکی هستهای تخصص گرفت و داماد دکتر سیدمحمدرضا طوافزاده حقی متخصص چشمپزشکی در اصفهان است.
ب: آزمون بورد (دانشنامه) شفاهی
در رشتههای کلینیکی و جراحی، این آزمون معمولاً دارای پانزده اتاق جداگانه است که در هر کدام، توسّط اساتید (بنیانگذاران و نسل اول، البته به تازگی بعضی از نسل دومیها هم وارد میدان شدهاند) هر رشته سؤالاتی از قبولشدگان در مرحلهی کتبی با استفاده از مولاژها، یا اعضای واقعی فیکس شدهی بدن انسان پرسیده میشود. البته در رشتهی رادیولوژی یا پاتولوژی و یا پزشکی اجتماعی، نحوهی برگزاری آزمون متفاوت است. سپس پایان نامه و مقالات علمی شرکت کنندگان تنها در صورت قبولی در هر دو آزمون کتبی و شفاهی، مورد ارزشیابی قرار میگیرد. در نهایت نمرهی نهایی شرکت کننده، با تأثیر دو برابر نمرهی کتبی او، و ارجحیت این نمره بر تمامی دیگر ارزشیابیها مشخص میشود. از همین جا مشخص میگردد که چرا دستپروردههای نظام اسلامی، تا این حد برای به دست آوردن این نمره دست و پا میزنند.
امّا سؤالات شفاهی که بر اساس پانزده موضوع طراحی میشوند نیز از همان ابتدای تشکیل جمهوری اسلامی، در اختیار عاشقان ولایت قرار داشته و خواهد داشت. هرگاه کسی که از بالاترین مقامات، خواستار اول شدن او در آزمون بورد هستند نتواند در امتحان کتبی، نمرات لازم را به دست آورد، چنان فشاری بر هیأت بورد آورده خواهد شد، که همهی دیگر عاشقان جنایت را از رتبهی نخست دور سازند و بالاترین نمرهها را به او بدهند. چند سال قبل که داماد وزیر بهداشت (قاضی زاده هاشمی)، قرار بود در امتحان بورد اول شود تا به طرح مناطق محروم نرود [66] در نهایت چند تن از استادان هیأت بورد قهر کرده و از محل برگزاری امتحان خارج شدند. ولی پس از چند دقیقه با یادآوری این موضوع به آنها که خود چگونه استاد شدهاند، به محل امتحان بازگشتند.
در مورد امتیازی که به مقالات و کارهای علمی و پژوهشی قرار است داده شود باید گفت که این موارد در مجموع دارای ۱۰ نمره است که از آنهم برای اول و دوم سازی کادرهای نظام استفاده میشود.
یکی از پزشکانی که ترک وطن کرده برایم تعریف کرد: «کسانی را دیدهام که با داشتن یازده مقاله انگلیسی چاپ شده یا ارائه شده در کنگرههای خارج از کشور و نگارش یا ترجمهی کتاب، نمرهی صفر گرفتهاند و در همان زمان، کسانی با ارائهی تنها پایاننامهی خود به زبان فارسی و لای پوشه، تمامی نمرهی این مرحله را دریافت کرهاند! »
اگر کسی به هر کدام از این ظلمها و بیعدالتیها کوچکترین اعتراضی بکند، در پروندهی تحصیلی او ثبت خواهدشد و تا پایان عمرش نمیتواند در هیچ ادارهی دولتی و دانشگاهی استخدام شود. در این مورد، در بخش استخدام به تفضیل سخن گفته خواهدشد.
گزینش دانشجویان پزشکی از میان فارغالتحصیلان دوره کارشناسی
نظام اسلامی از سال ۱۳۸۷ به منظور گسیل هرچه بیشتر نیروهای خود به رشتههای پزشکی مبادرت به پذیرش دانشجوی پزشكی از مقطع كارشناسی کرد.[68]
امسال دهمین دوره پذیرش فارغالتحصیلان مقطع کارشناسی در رشتههای پزشکی برگزار گردید.
به این ترتیب وابستگان نظام ابتدا میتوانند با استفاده از رانتهای مختلف در مقطع کارشناسی وارد دانشگاه شوند و سپس با برخورداری از امدادهای غیبی به رشتههای پزشکی راه مییابند. فارغالتحصیلان مقطع کارشناسی متقاضی ادامه تحصیل در دکترای حرفهای از طریق شرکت در آزمون داخلی دانشگاههای علوم پزشکی و خدمات بهداشتی و درمانی کشور پذیرفته میشوند و همین دست مسئولان نظام اسلامی را برای پذیرش مهرههای مورد نظر خودشان بازتر میکند.
۵-اعزام به طرح ضریب کا (مناطق محروم)
به طورکلی، هیچکدام از نیروهای بورسیه و سهمیهی آشکار و پنهان نهادهای نظامی، امنیتی و اطلاعاتی به مناطق محروم فرستاده نخواهند شد و حتا پروندهشان در مرحلهی توزیع نیروی انسانی متخصص، مطرح نیز نخواهدشد. این مرحله اختصاص به آن گروهی دارد که بر اساس قوانین وزارتخانه، سهمیهی آزاد خوانده میشوند. امّا همانطور که گفته شد، در میان افراد دارای سهمیهی آزاد نیز، آنانی که در طول دوران دستیاری، تعهد خود را به نظام آدم خوار اسلامی ثابت کرده اند، و با داشتن نمرات برتر و یا حتا بدون داشتن آنها، در زمرهی رتبههای برتر بورد قرارگرفتهاند نیز، از این تقسیم نیرو معاف هستند. اما بازهم در میان افراد باقی مانده که نه رتبهی برتر هستند و نه استخدام نهادهای نظامی و شبه نظامی، کسانی هستند که چشم و چراغ و امید رهبر انقلاب هستند و در دوران دستیاری آن را اثبات کردهاند و باید در مراکز استانها و اطراف پایتخت بمانند! پس میبایست همچنان راهکارهایی وجود داشته باشد.
الف: استخدام سهمیههای آزاد پیش از تقسیم و اعزام
برطبق قوانین خود نظام اسلامی، هیچ فرد واردشده به دوران دستیاری از طریق سهمیهی آزاد، نمیتواند در دوران دستیاری و بعد از آن تا قبل از تقسیم و توزیع در مناطق محروم، به استخدام یک نهاد دولتی درآید. ولی کدام قانون میتواند در برابر خواست اربابان قدرت بایستد؟ پنجاه درصد از تازه متخصصانی که محل خدمتشان در مناطق محروم توسّط وزارت بهداشت مشخص میشود، هرگز به آن منطقه نمیروند! چگونه؟ آنها در این زمان دیگر استخدام شدهاند و در شغل جدید خود آغاز کار میکنند. دست پروردههای نظام اسلامی، بلافاصله در دانشگاهها و نهادهای نظامی و شبه نظامی استخدام شده و با داشتن یک نامه از امام جمعهی شهری که در آن استخدام شدهاند و یا وزیر یا رئیس سازمانی که آنها را استخدام کرده، از رفتن به مناطق محروم معاف میشوند.
ب: آیات اعظام حکومتی
دفاتر و بیتهای آیتاللههای نظام و رهبری، با دادن یک نامه به وزارت بهداشت، کل پرونده را تغییر داده و آن را میبندند و پزشک مورد نظر، همانند روزی که از مادر متولّد شده، از هرگونه تعهدی مستثنی میشود.
یکی از دوستان نزدیکم که پزشک است میگفت: »هاشمی شاهرودی، موحدی کرمانی، دو نفر از آخوندهای رژیم هستند که من، شخصاً چنین اقداماتی را از آنها شاهد بودهام.»
دکتر میثاق شفیعزاد یکی از کسانی است که با استفاده از رانت هاشمیشاهرودی طرح نرفت و سپس با نفوذی که داشت به ریاست «مرکز آموزشی درمانی امام خمینی ساری» رسید. [69] و به یکی از محارم شاهرودی تبدیل شد.
پ: شهرهای خلقالساعه
هر پزشک سهمیهی آزادی، میبایست از میان لیست شهرهایی که وزارتخانه، آنها را اعلام میکند، چند شهر را انتخاب کند تا مسئولان، بر اساس آن، او را به یکی از آن شهرها بفرستند. ولی برای نوردیدگان نظام پس از پایان مرحلهی توزیع متخصصان و اعزام غریبهها به دورافتادهترین مکانها، به ناگهان شهرهایی خلق میشوند که در هیچ لیستی وجود ندارند و در فاصلهی صد کیلومتری تهران هم قرار دارند (برای مثال گرمسار). آنها با سلام و صلوات برای مدّتی کوتاه به آن شهر فرستاده میشوند و دورهی پنج سالهی خدمت در مناطق محروم خود را، در عرض چند هفته به پایان میرسانند و به آغوش نظام باز میگردند.
ت: پس از گذراندن یک سال از طرح
آنهایی که دیگر خیلی بیکس و کار بودهاند، یا پارتی شان در خارج از کشور بوده است، مجبورند تا یک سال صبر کنند و پس از آن هرگونه استخدام و جابجایی برای تحفههای نظام، آزاد و قانونی است و پروندهی خدمت آنان به محرومان بسته خواهد شد.
در مورد آنچه که در موارد آزمونهای کتبی و شفاهی توضیح داده شد بسیاری از پزشکان، هر ساله اعتراضاتی را به دبیرخانهی آزمون ارائه دادهاند و حدّاقل نسبت به آنچه که از اسرار نظام نبوده، اعتراض کردهاند که هیچگاه ترتیب اثری داده نشد. تنها این اعتراضات در پروندهی پزشکان ثبت میشود و بعدها اگر آنان قصد اشتغال و استخدام در دانشگاهها یا دیگر مراکز دولتی را داشته باشند، به حراست و گزینش داده میشود تا بلافاصله، آنها را به این عنوان که اهل شکایت هستند، رد کنند!
ث: گذراندن دوران طرح و سربازی عمومی و تخصص در مراکز تحقیقاتی
همانطور که گفته شد ریاست تمامی این مراکز، برعهدهی پدرخواندههای پزشکی نظام اسلامی است و رؤسای این مؤسسات، میتوانند هرکسی را که دوست داشته باشند و بدون هیچ معیار علمی و عملیای، از طرح معاف کنند و آنها را به مراکز خود منتقل سازند. تمهیدات لازم برای این کار، به شیوهای ظاهراً قانونی، سالهاست که فراهم شده است.
دکتر بهروز باریک بین متولد سال ۱۳۵۴ است. او در سال ۱۳۷۲ با استفاده از رانت اسلامی وارد دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی شد و در سال ۱۳۷۹ فارغالتحصیل شد و با استفاده از سهمیه و نفوذ «بیت آیتالله باریکبین» نماینده امام خمینی و خامنهای و امام جمعه قزوین، شاگرد اول بورد تخصصی رشته پوست و مو شد و در سال ۱۳۸۳ فارغالتحصیل گردید. او با استفاده از رانتهای مختلف، بدون گذراندن طرح امروز چندین کلینیک تخصصی زیبایی دارد و از درآمد فوقالعادهای برخوردار است.
۶- گذراندن دورههای فوق تخصصی و فلوشیپ در داخل و خارج از کشور
الف: آزمون ورودی دورهی فوق تخصص
آزمون ورودی فوق تخصص نیز برای برخی رشتهها، در نظام ولایت فقیه، برگزار میشود که البته، دست استراتژیستهای نظام برای طراحی شیوههای خاص خود، برای این مقطع به مراتب بازتر نیز میباشد. زیرا از سویی بسیاری از متخصصان را پیشتر از دریافت بورد تخصصی (دانشنامه) محروم کردهاند؛ در جمهوری اسلامی کسی که تنها تخصص داشته باشد و در آزمون دانشنامه، قبول نشده باشد، اجازهی شرکت در امتحان فوق تخصص را ندارد. مسئلهی بعدی داشتن رتبه در آزمون دانشنامهی (بورد) تخصصی است. همانطور که گفته شد، اکثریت قریب به اتفاق دارندگان رتبههای برتر بورد کشور، از میان وابستگان نظام اسلامی هستند که بلافاصله میتوانند در آزمون فوق تخصص شرکت کرده و با همان شیوههای قبلی (داشتن سؤالات پیش از امتحانات کتبی و شفاهی)، سهمیهها و غیره، وارد مرحلهی فوق تخصص گردند.
یکی از پزشکان شاغل در تهران میگوید:
«در مطب نشسته بودم که یکی از بازاریابهای خانم شرکتهای دارویی، برای ارائهی محصولات جدید شرکتش وارد مطب شد. دیدم در دستش یکی از کتابهای مرجع یکی از رشتههای جراحی را در دست دارد. با تعجب از او سؤال کردم که میخواهی با این کتاب، چکار کنی؟ او کتاب را به من نشان داد که تعدادی از صفحاتش علامت گذاری شده بود. گفت این کتاب متعلق به دکتر رستگار است و ایشان، که دبیر هیأت بورد فوق تخصصی جراحی مغز و اعصاب میباشند، این صفحات را علامت زدهاند تا من کپی بگیرم و برای دکتر محسن نبیونی که مطبش کمی دورتر است ببرم، چون او فردا قرار است در آزمون ورودی دورهی فوق تخصص زیر نظر دکتر رستگار شرکت کند و سؤالات شفاهی، قرار است از همین صفحات پرسیده شود! به او گفتم چرا این کار را قبول کردهای؟ گفت قرار شده در عوض، هر دو پزشک از محصولات شرکت ما در نسخه هایشان استفاده کنند! »
نبیونی به این ترتیب پزشک متخصص جراح مغز و اعصاب، جراح ستون فقرات فوق تخصص جراحی ستون فقرات کشور شد. او متولد ۱۳۴۸ است و از سال ۱۳۶۴تاکنون عضو بسیج بوده و مدتی در جبهههای جنگ حضور داشته و با استفاده از همین رانت و سهمیه وزارت اطلاعات و تقلبهای گسترده جراح و متخصص شده است.
وی همچنین مسئول تشکیلات انجمن اسلامی دانشکده علوم پزشکی شهید بهشتی از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲ بوده و معاونت امور دانشگاهها و مجامع پزشکی دفتر مرکزی حراست وزارت بهداشت از سال ۱۳۸۴ را به عهده داشته است. او همچنین عضو شورای مرکزی جامعه پزشکی سازمان تأمین اجتماعی کشور و نماینده تأمین اجتماعی ستاد اقامه نماز استان تهران از سال ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۲ بوده است.
وی هم اکنون مدیر بخش ستون فقرات بیمارستان میلاد، مدیر گروه جراحی مغز و اعصاب بیمارستان فیاض بخش، جراح مغز و اعصاب در بیمارستان خاتمالانبیاء تهران، ساسان، مصطفی خمینی، عضو و رئیس شورای مرکزی بسیج جامعه پزشکی سازمان تامین اجتماعی کشور است. او همچنین مدیرکل سازمان تأمین اجتماعی استان تهران، از سال ۱۳۸۹-۱۳۹۱ بوده است. او که بسیار متشرع است، در سفر و سمینارهای خارجی با سعیده سروریان همسرش که متخصص پاتولوژی است و دو دخترش که سرتا پا سیاهپوش هستند شرکت میکند تا مبادا خدشهای به «شریعت» اسلام وارد شود. او و همسرش هر دو از پزشکان مورد اعتماد بیترهبری هستند.
حسن ابوالقاسمی هم سپاهی است و هم قبل از این که روحانی پسرخالهاش را رئیس دانشگاه شهید بهشتی کند او ریاست این دانشگاه را به عهده داشت. او همچنین مدیر مسئول مجله طب نظامی است. او متولد ۱۳۴۱ در شهر قم است و در ورود به دانشگاه و رشتهی پزشکی و… از رانت اسلامی برخوردار بوده است. ابوالقاسمی همچنین دوره شش ماهه فلوشیپ را با استفاده از رانت اسلامی در لندن گذرانده است. در سوابق اجرایی او به موارد زیر میتوان اشاره کرد: مدیر عامل سازمان انتقال خون ایران؛ رئیس موسسه عالی آموزشی و پژوهشی طب انتقال خون؛ رئیس پژوهشكده طب رزمی، عضو شورای علمی مرکز تحقیقات پزشکی دفاع بیولوژیک، مدیر گروه كودكان و نوزادان/ دانشگاه علوم پزشكی بقیه الله (عج)؛ رئیس انجمن علمی خون و سرطان كودكان ایران؛ دبیر هیأت ممتحنه و ارزشیابی رشته فوق تخصصی خون و سرطان كودكان؛ مجری برنامه رشته فوق تخصصی خون و سرطان كودكان و… [70]
ارسلان خالدیفر در سال ۱۳۵۲ در روستای آتشگاه از توابع شهرستان لردگان استان چهارمحال بختیاری به دنیا آمد. او و برادرش برزو خالدی فر که با استفاده از سهمیه بنیاد شهید هر دو در سال ۱۳۷۱ در رشتهی پزشکی دانشگاه شاهد وابسته به بنیاد شهید تهران پذیرفته شدند و با استفاده از رانتی که داشتند به شهرکرد منتقل گردیدند. پدر آنها اردشیر خالدیفر در سال ۱۳۶۲ در عملیات والفجر در مریوان کشته شد.
برزو خالدیفر به ترتیب رئیس سابق دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد و معاون آموزشی فعلی همین دانشگاه هر دو فرزند اردشیر خالدیفر هستند که در سال ۱۳۶۲ در عملیات والفجر در مریوان کشته شد.
ارسلان خالدیفر در سال ۱۳۷۸ با استفاده از رانت اسلامی به عنوان نفر اول دانشگاه در رشتهی تخصصی قلب و عروق دانشگاه اصفهان پذیرفته شد و مجدداً در سال ۱۳۸۳ در رشته فلوشیپ فوق تخصص اكو كاردیوگرافی بیمارستان شهید رجایی تهران پذیرفته شد. او بدون گذراندن طرح و وقفهای در تحصیلاتش به مدارج فوق دست یافت.
برادر دیگر او دكتر برزو خالدیفر متخصص جراحی عمومی و فوقتخصص جراحی کودکان و رئیس شبكه بهداشت و درمان شهرستان لردگاناست. و سومین برادر دكتر یوسف خالدیفر در حال گذراندن دوره تخصصی قلب و عروق در دانشگاه علو م پزشكی اصفهان است.
در رزومه دکتر ارسلان خالدیفر که به فساد نیز معروف است آمده است در فعالیتهای زیر شرکت مستمر دارد:
فعالیتهای دینی، فرهنگی و اجتماعی، شركت در كمیته اجرای نماز و برنامههای بسیج، شركت در كمیته انطباق موازین شرعی و شورای امر به معروف و اخلاق پزشكی دانشگاه، فرمانده بسیج جامعه پزشكی بیمارستان هاجر شهرکرد، مشاور جوان وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشكی در استان چهارمحال وبختیاری، انتخاب به عنوان فرمانده نمونه بسیج جامعه پزشكی کشوری، حضور مستمر در دورههای طرح ولایت اساتید عضو بسیج جامعه پزشكی.
همچنین تأکید کرده است که قطعه شعری در كتاب «فریاد گنگ» نوشتهی احمد آذریدهكردی در وصف دكتر خالدیفر به منظور تشكر و قدردانی از زحمات ایشان چاپ شده است.
دریافت لوح سپاس از دست معاون محترم رئیس جمهور و رئیس سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران كشور، دریافت لوح تقدیر از دست فرمانده سازمان بسیج كل كشور، دریافت لوح سپاس از طرف رئیس سازمان بسیج جامعه پزشكی كشو، دریافت تقدیرنامه و لوح سپاس از طرف اعضای شورای اسلامی مركز استان. از دیگر افتخارات او است. [71]
ارسلان خالدیفر در آذر ۱۳۹۷به دلیل فساد مالی و فساد اخلاقی پس از کش و قوس فراوان، از سوی وزیر بهداشت از ریاست دانشگاه برکنار شد؛ اما برادرش همچنان بر سر کار است. این دو، عضو هیئت علمی این دانشگاه هستند!
برادر دیگرشان یوسف خالدیفر نیز متخصص قلب است و از برادرش ارسلان اعلام برائت کرده و اقدام به تأسیس کانالی در جهت تخریب برادرانش کرده است!
ب: معافیت از تعهدات داشتن فوق تخصص
اگر یک متخصصی که جزو کادرهای نظام نیست بخواهد دورهی فوق تخصص را در ایران بگذراند، باید هشت سال تعهد خدمت در مناطق محروم بدهد ولی کادرهای نظام، از این تعهد هم معاف هستند و تنها پایهی حقوقی و استخدامیشان افزایش پیدا میکند.
پ: اعزام جهت فلوشیپ فوق تخصصی به خارج از کشور توسط دولت
تمامی پدرخواندهها (از نسل اول)، حداقل یک دوره با هزینهی دولت، جهت گذراندن دورههای فلوشیپی به خارج از کشور اعزام میشوند. شاید خواننده فکر کند که حداقل این کار دولت ارزشمند است و باعث رشد علمی این بیسوادان میشود. ولی باید در نظرداشت که این آقایان، هیچ زبان بینالمللیای را حتا در حد سلام و علیک، به درستی نمیدانند و در کشورهای خارجی نیز باعث مضحکه و بی آبرویی نظام پزشکی ایران شدهاند. هرچقدر هم که یک استاد خارجی در مورد نحوهی درمان و داروهای بهکارگرفته شده، یا شیوهی درمان جراحی مورد نظر، برای آنان صحبت میکند این آقایان و خانمها، متوجهی چیزی نمیشوند و در آخر، پس از خرج کردن مقادیر زیادی از پول مردم، به کشور بازمیگردند. سپس در رزومهی کاری خود مینویسند؛ فوق تخصص از آمریکا، انگلستان، یا کانادا و اروپا و غیره. البته یکی دیگر از اقدامات آنها در این سفرها، بستن قرارداد با شرکتهای تجهیزات پزشکی و دارویی، جهت واردات و اخذ پورسانت است که پس از بازگشت به ایران، ارتباطشان با خارج از کشور را حفظ کنند و در آینده به درآمدهای هنگفتی هم برسند.
برای مثال دکتر علی جعفریان متولد ۱۳۴۶ که رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران است، پیشتر و در اواخر دههی شصت و اوایل دههی هفتاد، رئیس بسیج دانشگاه بوده و به ضرب و شتم دانشجویان و سرکوب آنان مشغول بود. در ابتدای استخداماش، به ریاست اورژانس بیمارستان هزار تختخوابی منصوب شد و سرپرستار بخش که از بازماندگان دوران پادشاهی بود، هر روز او را از بخش پرت میکرد بیرون و او را بسیجی کثافت خطاب میکرد. بعدها هم با التماس بسیار و واسطه ساختن چند نفر، میخواست که در بیمارستانهای خصوصی قدیمی تهران مشغول کار شود که راهش ندادند. در طول دوران ریاست جمهوری اوباما این آقا را که سرپرستار بخش راهش نمیداد، چندین سال با حفظ تمامی سمتهای ریاستاش، به آمریکا اعزام کردند، تا فوق تخصص جراحی کبد بگیرد. از آنزمان تاکنون هیچ عمل جراحی موفق پیوند کبدی توسط او انجام نشده است و تنها وی، یک سمت دیگر هم پیدا کرده است و آن ریاست بخش پیوند کبد بیمارستان هزارتختخوابی (خمینی فعلی) است تا از این طریق، تمامی تجهیزات لازم زیر نظر وی، به کشور وارد گردد!
او که خود با استفاده از رانت اسلامی پزشکی خوانده و تخصص گرفته عضو هیأت ممتحنه آزمون پیش كارورزی و پذیرش دستیار، عضو كمیسیون دائمی معین دبیرخانه شورای آموزش پزشكی و تخصصی، عضو كمیته ارزشیابی جراحی عمومی/ وزارت بهداشت؛ و عضو گروه اخلاق پزشكی، گروه آموزش پزشكی/ دانشگاه علوم پزشكی تهران است.
در رزومهی او آمده است: «دارای فلوشیپ جراحی كبد و مجاری صفراوی و پیوند كبد از مایوكلینیك و كلیولند كلینیك/ آمریكا؛ گواهینامه: پیوند جزایر پانكراس از دانشگاه آلبرتا/ كانادا؛ بورد تخصصی جراحی عمومی، فلوشیپ جراحی عروق و آموزش پزشكی و دكترای پزشكی از دانشگاه علوم پزشكی تهران»
دکتر شاهین محمدصادقی دارای فلوشیپ جراحی فک و صورت از بیمارستان چلسی لندن است.
او متولد ۱۳۴۲در خشت کازرون و نماینده کازرون و عضو هیأت رئیسه مجلس در دورههای هفتم و نهم مجلس شورای اسلامی بوده است.
وی در سال ۱۳۶۱ دیپلم گرفته و در سال ۱۳۶۸ از دانشگاه علوم پزشکی شیراز با استفاده از رانتهای مختلف در رشتهی پزشکی فارغالتحصیل شده است و بلافاصله در همان سال مسئول دانشگاه آزاد واحد کازرون شده است.
محمدصادقی در سال ۱۳۷۴ تخصص جراحی عمومی خود را از دانشگاه علوم پزشکی شیراز کسب کرده است و سپس در سال ۱۳۸۰ فوق تخصص جراحی پلاستیک و ترمیمی را از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی اخذ کرده است.
او همچنین معاون آموزشی دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی بوشهر ۷۵- ۱۳۷۴، رئیس دانشگاه علوم پزشکی یاسوج ۷۷-۱۳۷۵، معاون سازمان پزشکی قانونی کشور ۸۲-۱۳۸۱، و رئیس انجمن جراحان پلاستیک ایران است بوده است.
در حال حاضر شاهین محمدصادقی مشاور و نماینده وزیر در امور جذب و آموزش دانشجویان کشورهای اسلامی است. او در سوریه حضور داشته و همچنین سوار کشتی سپاه به مقصد یمن بود که با تهدید عربستان سعودی و نیروهای منطقهای و ملل متحد مجبور به بازگشت شد.
باقر اردشیر لاریجانی چهارمین پسر میرزا هاشم لاریجانی، در سال ۱۳۴۰ در شهر قم به دنیا آمد.
وی در سال ۱۳۶۶ با مدرک دکترا از دانشکده پزشکی دانشگاه علوم تهران فارغالتحصیل شده و دوره تخصص داخلی را در سال ۱۳۶۹ به پایان رسانده است.
لاریجانی سپس در سال ۱۳۷۲ مدرک فوقتخصص رشته غدد و متابولیسم را از دانشگاه علوم پزشکی تهران دریافت کرده است.
وی همچنین دوره پیوند پانکراس را در ایتالیا و کانادا گذرانده و دورههای مختلفی در کشورهای فرانسه، دانمارک و انگلیس گذرانده است. او سالها معاون وزیر بهداشت بود.
محمدحسین ابراهیمزاده در سال ۱۳۶۶ با انبوهی از سهمیهها اعم از جانباز و آزاده و ایثارگر وارد دانشکده پزشکی مشهد شد و در سال ۱۳۷۴ فارغالتحصیل گردید. او بلافاصله در رشتهی جراحی ارتوپدی پذیرفته و در سال ۱۳۷۹ فارغالتحصیل شد. ابراهیمزاده که داماد دکتر محمدحسین فتاحیمعصوم نماینده مجلس شورای اسلامی دوره چهارم از مشهد و فوق تخصص جراحی سینه (توراکس) و از اعضای هیأت گزینش و گروه فشار دانشگاه علوم پزشکی مشهد است در سالهای ۱۳۸۵ با استفاده از سهمیه و رانت دو بار به دانشگاه هاروارد آمریکا رفته و بدون آن که زبان انگلیسی بداند مدعیاست مدرک فوق تخصصی فلوشیپ جراحی شانه و زانو اخذ کرده است. او همچنین دوره فلوشیپ جراحی آرتروسکوپی زانو را در سال ۸۶ در فرانسه بدون دانستن زبان گذرانده است. در دوران سفر به آمریکا همسرش دکتر آسیه فتاحیمعصوم نیز همراهش بوده در رشتهی جراحی پستان (آنکولوژی) از همان دانشگاه فلوشیپ گرفته است. او مدرک جراحی عمومیاش را از دانشگاه علوم پزشکی مشهد که پدرش دست بالا را در آنجا داشت اخذ کرده است.
ابراهیمزاده و همسرش هر دو در خیابان کوهسنگی، ابتدای کوهسنگی ۷، جنب بیمارستان مهر، ساختمان فراز، طبقه هفتم، مطب دارند.
محمدهادی ایمانیه متولد ۱۳۴۱ در سال ۱۳۶۲ تحصیلات خود را در دانشگاه علوم پزشکی شیراز آغاز کرد و بلافاصله پس از پایان تحصیلات با استفاده از رانتهای موجود اسلامی دوران تخصص کودکان خود را در سال ۱۳۶۹ در همین دانشگاه آغاز و در سال ۱۳۷۲ به پایان برد و دوران فلوشیپ گوارش اطفال را دانشگاه علوم پزشکی تهران بین سالهای ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۵ طی کرد و سپس با استفاده از رانت دولتی فلوشیپ پیوند کبد را در سال ۱۳۸۰ از دانشگاه Kings College لندن دریافت کرد.
وی رتبهی اول آزمون بورد فوق تخصصی گوارش اطفال در ایران در سال ۱۳۷۵ را دریافت کرده است. همچنین بهخاطر کسب رتبه ۲ درصد برتر فارغالتحصیلان بورد تخصصی اطفال درسال ۱۳۷۶ از سوی وزیر بهداشت تقدیرنامه دریافت کرده است. در رابطه با چگونگی دریافت این رتبهها قبلاً توضیح دادهام.
وی که از وابستگان «جبهه پایداری» و همفکران سعید جلیلی، محمود احمدینژاد و کامران باقریلنکرانی است در سال ۱۳۸۴ و در دوران احمدینژاد به ریاست دانشگاه شیراز رسید و فضای امنیتی عجیبی را بر دانشگاه شیراز حاکم کرد.
ایمانیه گزینه اول محمود احمدینژاد برای نشستن روی صندلی وزارت بهداشت بود اما او کامران باقری لنکرانی را پیشنهاد داد. در دولت روحانی نیز علیرغم این که جمعی از استادان برجسته دانشگاههای دانشگاه علوم پزشکی به همراه دانشجویان در یک مجموعه ۱۵۰ صفحهای تمام اسناد و مدارکی را که درباره تخلف دکتر ایمانیه مثل برخورد با تشکلهای دانشجویی، دانشجویان، مسائل مالی وجود داشت آماده کردند، وضعیت تغییری نکرد. این بار هم علیرغم مخالفتهای جدی، ایمانیه با حمایت سیدحسن هاشمی وزیر بهداشت که او را «حکیمی دوستداشتنی و باصفا» خواند همچنان برکرسی دانشگاه تکیه زد. ریاست ۱۲ ساله او بر دانشگاه علوم پزشکی شیراز برخلاف آییننامه شورایعالی انقلاب فرهنگی است که بر دو دوره متوالی یا هشت سال ریاست بر دانشگاه تأکید میکند.
به فرمان دکتر ایمانیه، حراست دانشگاه شبانه و در شبهای تاسوعا و عاشورای حسینی با استفاده از تعطیلی دانشگاه قفل دربهای انجمنهای اسلامی دانشکدههای مختلف دانشگاه را شکسته و این پایگاه منتقدین را با ابزار زور و خشونت به تسخیر در آورد و به یک نیروی همسو با خود تحویل داد. چند روز پس از تسخیر انجمن اسلامی بسیاری اعضای این تشکل را ابتدا به دانشگاه و اماکن مربوط به دانشگاه علوم پزشکی شیراز ممنوع الورود کرد و سپس به کمیته انضباطی دانشگاه احضار کرد و یا برای برخورد سنگینتر به کمیته انضباطی وزارت بهداشت فرستاد. در دولت روحانی نیز اخراج پزشکان و دانشجویان توسط او همچنان ادامه داشت. [72] او عاقبت در سال ۱۳۹۶ پس از ۱۲ سال در پی اعتراضات گسترده برکنار شد.
وی از سال ۱۳۸۵ عضو کمیته بهداشت و درمان ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان فارس است و همچنین ریاست شورای مرکزی بسیج پزشکی استان فارس را به عهده دارد.
گفته میشود او در فروش زمینهای دانشگاه و تخلفات میلیاردی هم دست داشته است. فروش یک قطعه زمین معروف به درمانگاه شماره ۳ متعلق به شبکه بهداشت شهرستان داراب به متراژ بیش از ۴۰۰۰ متر واقع در یکی از بهترین و گرانترین نقاط شهر داراب در سال ۹۲ موجب ایجاد بازار داغ شایعات و بحث تخلف در فروش این زمین گردید. [73] معاون او دکتر شهرام بلندپرواز که بسیار بددهان و هتاک است در خرید تجهیزات بیمارستانی و وسایل اتاق عمل دزدیهای زیادی کرده است.
پسر او محمدحسین ایمانیه در سال ۱۳۸۶ در رشته دامپزشکی ارومیه قبول شد ولی توسط پدرش به رشته پزشکی شیراز منتقل شد. او پس از اتمام دوره پزشکی در رشته داخلی همین دانشگاه پذیرفته شد.
دکتر منوچهر مهرام رئیس دانشگاه علوم پزشکی قزوین متولد سال ۱۳۴۳ اهواز است. او سابقهی حضور ۳۴ ماهه در جنگ را در پروندهی خود دارد و با استفاده از رانت اسلامی «سهمیه رزمندگان» تحصیلات خود در رشتهی پزشکی را در دانشگاه کرمانشاه آغاز کرد و سپس در دانشگاه علوم پزشکی اهواز دوران تخصص کودکان خود را گذراند. او همچنین دوره آموزشی مدیریت خدمات سلامت در انگلستان را با استفاده از رانت دولتی گذرانده است.
دکتر محمدرضا زالی که از سال ۶۸ تا ۷۲ معاونت تحقیقات و فنآوری وزارت بهداشت بود از روابط خود استفاده کرده و دختر و دامادش را برای گذراندن دوره تخصصی به بیمارستان کارولیسنکا استکهلم روانه کرد. او به عنوان رئیس پژوهشكده گوارش و كبد با بیمارستان و دانشگاه كارولیسنكای سوئد قرارداد همکاری داشت.
یکی از مهرههای بسیار متعصب نظام در دههی شصت، سیدمهدی عبداللهزاده بود که به همراه همفکرش باستانحق، نقش مهمی در اخراج پزشکان از دانشگاه تهران داشتند. پیش از انقلاب، پروفسور نصرتالله عاملی از معروفترین جراحان ایران بود که با وقوع انقلاب، تمامی اموالش مصادره شد و خود نیز از کشور خارج شد. زمانیکه عبداللهزاده دورهی دستیاری سفارشی را در دوران خمینی، به پایان رسانید به پروفسور عاملی پیشنهاد کرد که اگر یک موقعیّت گذراندن دورهی فوق تخصصی در خارج از کشور برایش فراهم کند، اموال مصادره شدهاش را به او برمیگرداند. این کار بازگرداندن اموال، با اشارهای انجام شد و عبداللهزاده هم با هزینهی دولتی به خارج فرستاده شد ولی پس از بازگشت به کشور، او و باستان حق، هر دو خیلی زود از دنیا رفتند و نتوانستند به مقام پدرخواندگی مورد نظر دست یابند.
دکتر جواد آقازاده یکی از عوامل مهم حکومتی است که از انواع و اقسام «فلوشیپ»ها برخوردار بوده است. به سوابق تحصیلی او توجه کنید:
۱- اخذ دکتری پزشکی عمومی ۱۳۶۵
۲-اخذ تخصص جراحی مغز و اعصاب ۱۳۷۱
۳-اخذ فلوشیپ جراحی عروق مغز و نخاع و ستون فقرات ۸۲-۱۳۸۱ دانشگاه تورنتو کانادا
۴- دوره مدیرت اقتصاد بهداشت دانشگاه گیل انگلستان ۱۳۷۶
۵-دوره فلوشیپ جراحی ستون فقرات فرانسه ۱۳۷۴
۶-دوره اقتصاد بهداشت دانشگاه بوستون آمریکا ۱۳۸۰
۷- دوره مدیریت اقتصاد بهداشت دانشگاه آمریکایی بیروت ۱۳۸۲
سوابق اجرایی او در حالی که در خارج از کشور ظاهراً مشغول تحصیل بوده، عبارتند از:
۱- قائم مقام رئیس دانشگاه علوم پزشکی ارومیه ۷۴-۱۳۷۳
۲- ریاست دانشگاه علوم پزشکی ارومیه و قائم مقام وزیر وقت ۷۹-۱۳۷۴
۳- مشاور وزیر بهداشت درمان و آموزش پزشکی ۸۴-۱۳۷۹
۴- رییس ستاد اشتغال وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی۸۱-۸۰
۵- عضو هیات مدیره بیمارستان میلاد تهران ۸۴-۸۲
۶- رییس بخش جراحی مغز و اعصاب و مدیر گروه بخش جراحی اعصاب۸۸-۱۳۸۴
۷- سرپرست موسسه آموزش عالی آذرآبادگان از سال ۸۸ تا ۹۰
۸- رئیس موسسه آموزش عالی آذرآبادگان از سال ۹۰-ادامه دارد
دکتر خلیل علیزاده در سال ۱۳۶۰ از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. او به دلیل حضور در جبهههای جنگ و عضویت در سپاه پاسداران از انواع و اقسام رانتها بهرهمند شد و در سال ۱۳۶۵ در رشتهی ارتوپدی و در سال ۱۳۶۸ در رشته جراحی دست تخصص گرفت. او کار خود را به عنوان رئیس بیمارستان شهید بقایی اهواز در دوران جنگ آغاز کرد. او در سال ۱۳۸۸ مدرک مدرک کارشناسی ارشد MBA از دانشگاه Wurzburg آلمان و مدرک کارشناسی ارشد MSC از دانشگاه Kingston لندن دریافت کرده است.
خلیل زاده در حال حاضر رئیس هیئت مدیره شركت پزشكی كوشك آتیه است. او همچنین رئیس بیمارستان آتیه ۱ و آتیه ۲ است. آتیه ۲ بزرگترین بیمارستان خصوصی ایران است و در زمینی بدون مالکیت مشخص احداث شده است. او پیشتر معاون لجستیک سپاه پاسداران بود و در حال حاضر احتمالاً ثروتمندترین پزشک رانتی نظام ولایی است.
ت: اعزام به خارج توسط شرکتهای وابسته به وزارت اطلاعات و سپاه
در سالهای ابتدایی نظام اسلامی، کار اعزام به خارج را تنها دولت انجام میداد، ولی باتوجه به بدنامی دولت جمهوری اسلامی، و آگاه شدن برخی از کشورها از ماهیت این پدرخواندهها، بخشی از کار به شرکتهای خصوصی متعلق به وزارت اطلاعات و سپاه محول شده است.
در مورد این شرکتهای واردات تجهیزات پزشکی، میتوان کتابی جداگانه نوشت. معمولاً ریاست این شرکتها برعهدهی پرستاران و بهیارانی است که خود جزو کادرهای نظام بودهاند و در انتهای دههی شصت و با دستور هاشمی رفسنجانی، برای آغاز فعالیتهای اقتصادی توسط نیروهای نظامی و امنیتی وارد این عرصه شدهاند. اسمهای گوناگونی دارند که براستی هیچکس از روی آنها نمیتواند به ماهیتشان پی ببرد. از جمله میتوان تهران ارکاک، دبیر، آپادانا و… را نام برد. از حدود پانزده سال قبل، این شرکتهای وزارت اطلاعات با نمایندگان شرکتهای تولیدکنندهی خارجی، تفاهم نامههایی را امضاءکردهاند که بسیار جالب است. برای مثال، آن شرکت خارجی در اروپا یا آمریکا، امکان پذیرش برای پزشکان متخصص ایرانی را فراهم میکند و در مقابل، آن شرکت ایرانی از پزشک متخصص تعهد میگیرد که برای پنج سال، تنها از داروهای تولیدی آن شرکت خارجی استفاده کند و یا اینکه از پزشک جراح تعهد میگیرد که در عرض دو سال پس از بازگشت به کشور، حداقل دویست بیمار را با استفاده از تجهیزات آن شرکت خارجی تحت عمل جراحی قرار دهد. برای این تعهد، پزشک مذکور یا باید کادر نظام باشد که نیاز به تضمین مالی نیست وگرنه در غیر اینصورت، شرکت ایرانی، یک چک به مبلغ بسیار بالا به تاریخ دو سال پس از بازگشت از دورهی فلوشیپ از پزشک میگیرد و در گاوصندوق شرکت یا وزارت اطلاعات میگذارد.
در رابطه با نحوهی واردات هم نکات بسیاری وجود دارد. دکتر علی پویان که در بارهی تعدادی از این شرکتها اطلاعات جالبی دارد. او میگوید: شرکت تهران ارکاک (با مدیریت ابراهیم امیرآبادیان)، نماینده شركت Synthes و AO spine سوئیس است. امیر آبادیان که بهیار بوده و نزدیک به نیروهای امنیتی، به خاطر زخمی شدن در جبهه، از رانت جانبازی هم برخوردار است و به همین دلیل قادر به تأسیس شرکت واردات تجهیزات پزشکی شده است.
دفتر این شرکت در خیابان ولیعصر، خیابان توانیر، خیابان نظامی گنجوی، پلاک ۲۰ است و در زمینه واردات تجیزات ارتوپدی و جراحی، لوازم مصرفی و مغز و اعصاب، ستون فقرات و فک و صورت فعالیت دارد.
وی همچنین مواد شیمیایی، پلاستیک، دارویی و محصولات وابسته، آلات و دستگاههای اپتیک، عکاسی، دقتسنجی، آلات و دستگاههای موسیقی و قطعات مربوطه را نیز وارد میکند.
در رسانههای رژیم یک جا او را حاج ابراهیم امیرآبادیان، خیر دامغانی معرفی میکنند و یک جا او را مهندس ابراهیم امیرآبادیان جا میزنند. او از روابط نزدیکی با سفارت سوئیس برخوردار است و قادر به اخذ ویزای این کشور برای نزدیکان و دوستانش است. او همچنین در اجلاسهای سالانه داووس در سوئیس به همراه خانواده و پسرش سعید شرکت میکند.
وی تجهیزات پزشکی را سالها با ارز دولتی، به عنوان اقلام ضروری کشوری وارد میکرد و آنها را برای اینکه لازم به پرداخت گمرک هم نباشد در حیاط یکی از ساختمانهای وزارت اطلاعات در نزدیکی بزرگراه همت، دپو کرده و از آنجا، به تدریج به بیمارستانها و بیماران با قیمت آزاد میفروخت و البته هنوز هم به این کار مشغول است و ثروت هنگفتی به جیب زده است. در سالهای اخیر بخشی از مسئولیت را به برادر همسر جدیدشان (دومشان) به نام علی خواسته و بخشی را هم به پدر زن دوماش محول کرده است. اسم شرکت علی خواسته سامان طب است که در زمینهی تجهیزات و لوازم پزشکی فعالیت میکند. اخیراً علی خواسته با نام هنری آدین به جرگهی خوانندگان پیوسته و آهنگی به نام «خلیج ایرانی» برای خلیج فارس خوانده است.
ادامه دارد
پانویسها
[1] سمیه اخوین انصاری که پدرش استاندار گیلان بود و در تیرماه ۱۳۶۰ توسط مجاهدین در رشت کشته شد، با استفاده از رانت اسلامی متخصص اعصاب روان شد. او در بیمارستان آتیه مشغول کار است. [2] منبع [3] منبع [4] منبع [5] منبع [6] منبع [7] منبع [8] منبع [9] منبع[10] یوتیوب [11] منبع [12] منبع [13] منبع [14] منبع [15] منبع [16] منبع [17] منبع [18] منبع [19] منبع [20] منبع [21] منبع [22] منبع [23] منبع [24] منبع [25] منبع[26] ایران اینترنشنال، سه شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۸. [27] منبع [28] منبع [29] منبع ۱، منبع ۲ [30] منبع [31] منبع [32] منبع [33] منبع [34] منبع [35] منبع [36] منبع [37] منبع ۱ منبع ۲ [38] منبع [39] منبع [40] وبسایت مهدی خزعلی [41] منبع [42] منبع [43] منبع [44] منبع [45] منبع [46] منبع [47] منبع [48] منبع [49] منبع [50] منبع [51 ] منبع [52] منبع [53] منبع [54] این عده توانسته بودند یک سالن در ساختمان کنگره آمریکا از طریق یک نماینده کنگره بگیرند و حدود ۲۰ نفری را جمع کنند. پروژه پیش از شروع چنانچه انتظار میرفت با شکست مطلق روبرو شد. [55] منبع [56] منبع [57] منبع [58] منبع [59] منبع [60] منبع [61] منبع [62] منبع [63] منبع [64] محسن مخملباف در مطلبی راجع به خامنهای در مورد سوری نوشت: «آقای سوری مسئول حمل و نقل نفت ایران است که ۳۰سال است این کار را ادامه میدهد. این دو نفر را آقای خامنهای از سال ۶۱ منصوب کرده است. یک دوره هاشمی رفسنجانی و یک دوره خاتمی و حتی یک بار احمدینژاد میخواستند آنها را عوض کنند اما خامنه ای نپذیرفت. شکل کار این دو با دفتر رهبری بدین شکل بود: هدایتزاده بشکههای نفت را میفروخت و سوری آنها را حمل میکرد و کمیسیون آنها به حساب خامنه ای میرفت.» محمد سوری در سالهای ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۸ در آمریکا به سر میبرد و پس از سقوط نظام پهلوی سرکنسولگری ایران در نیویورک را اشغال کرد و سپس سرپرستی آن را به عهده گرفت. او از سال ۱۳۵۸ به مدت یکسال معاون هماهنگی و پارلمانی وزارت بازرگانی شد که پس از این مدت به جمعیت هلال احمر منتقل شد و معاونت امداد و نجات آن جمعیت را عهده دار گردید. از سال ۱۳۶۰ به شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی پیوست و از تاریخ ۱ آذر ۱۳۶۴ ریاست هیأت مدیره و مدیر عاملی آن شرکت را برعهده گرفت و به مدت ۲۷ سال در این شرکت حکمرانی کرد. [65] منبع [67] منبع [68] منبع [69] منبع [70] منبع [71] منبع [72] منبع [73] منبع
ننگ بر جمهوری فساد و ترور و فاجعه. بسیار تکان دهنده بود
همان / 15 November 2019